طنزی به نام جیش العدل!
بنا بر یک علاقه شخصی، همواره تلاش کرده ام درباره تاریخچه، عملکرد و افکار گروهک های معاند تحقیق و مطالعه داشته باشم. از بدو پیروزی انقلاب تا کنون نظام اسلامی با گروهک های قارچ گونه و عجیب و غریبی در نقاط مختلف کشور مواجه بوده است. از اتحادیه کمونیست ها و امتی ها و پیکاری ها و فرقانی ها گرفته تا خلق عرب و خلق ترکمن و منافقین و کوموله و ... هر یک به نوبه خود سهمی در آزار و اذیت هموطنان مان داشته و به رغم ادعای همنوایی با مردم برای تقابل با نظام، عملاً ملت را هدف ایذاء قرار داده اند که شرح جفای آنان کتابی قطور طلب می کند.
من همواره دنبال کشف ریشه ها و مبانی فکری این گروهک های منحرف و معاند بوده و هستم و از این کار لذت می برم. بررسی افکار گروهک های منحرف و من درآوردی عرفانی مثل کیهانی ها و بصری ها و ... هم سرگرمی شیرینی برایم تلقی می شود.
نکته ای که همواره در این بررسی ها به چشم می خورد این است که اگر چه بدنه اعضای این نحله ها و گروهک ها اغلب افراد ساده لوح و احساساتی و فریب خورده هستند؛ اما به هر روی، لیدرها و سرحلقه های آنان افرادی اهل مطالعه بوده اند. پدیدآورندگان یا هادیان فکری این گروهک ها اغلب با استعداد و هنری خاص تلاش کرده اند تا گزیده ای از مفاهیم دینی را با مبانی اندیشه های غربی و شرقی و گاه من درآوردی، ادغام نموده و معجونی از یک اندیشه گاه به ظاهر دینی اما التقاطی و انحراف آور را تحویل مخاطبان و پیروان خود بدهند. به هر حال این کار هم برای خودش کاری است!
این وسط به گمانم گروهکی که به شکلی کاملاً واضح و افتضاح بدون هیچ پشتوانه مطالعاتی خاصی درصدد تقابل با نظام اسلامی و البته هدف قراردادن مردم بیگناه و ارتکاب جنایاتی پلید برآمده همین گروهک موسوم به جیش العدل است که البته در ماه های اخیر، کله پاچه این مورچه نیز به بخش ها و شعب متعددی تقسیم شده است.
آن موقع که اوج فعالیت های عبدالمالک ملعون بود، فیلمی از سخنان وی منتشر شد که نامبرده تلاش داشت تا مبانی فکری و چرایی فعالیت ها و جنایات گروهک خود را برای مردم ایران تبیین کند. او تلاش داشت شیعه را منافق جلوه داده و از این طریق قتل مردم بیگناه کوچه و بازار را موجه نشان دهد. یکی از استدلال های او این بود که چون نیروی انتظامی به زعم او عملکرد بد و نامتناسب با دین دارد پس شیعه، آیینی نفاق آلود است! بی آنکه بخواهیم دفاعی از عملکرد نیروی انتظامی داشته باشیم همین جمله برای رد ادعای او کافی است که برفرض پذیرش چنین ادعایی، عملکرد این نهاد چگونه می تواند معیار قضاوت درباره تفکر شیعه باشد؟ حتی اگر کسی معتقد باشد کل سیستم حکومت ایران، رفتاری غیرقابل توجیه دارد باز هم نمی تواند با استناد به آن، اساس مکتب شیعه را زیرسؤال ببرد؛ کما این که شیعیان نیز جنایات وهابیون خبیث را هیچ گاه به پای برادران اهل سنت نگذاشته و نمی گذارند.
استدلال دیگر ریگی برای اثبات وجود نفاق در شیعه، اعتقاد تشیّع به مسئله تقیه بود. جالب این که اطرافیان ریگی در فیلم مذکور، همگی نقاب به چهره داشتند و اصلاً متوجه این موضوع نبودند که تقیّه چیزی جز همین مراقبت از خود و حفظ جان نیست مگر در هنگامه ای چون عاشورا که اساس آیین وحی در خطر باشد.
مصادیق نگرش سطحی لیدرهای این گروهک، تنها به این دو نمونه ختم نمی شود. اخیراً این گروهک اعلام کرده که دلیل جنایات آنان در یکی از مناطق سیستان و بلوچستان عدم هماهنگی مسئولان محلی برای انجام فعالیت ها و اتخاذ تصمیمات اداری است! گروهک در سایت خود از مسئولان محلی خواسته که هر نوع تصمیم و اقدامی در آن منطقه را با اجازه مسئولان این گروهک انجام بدهند! یکی نیست بگوید که برفرض پذیرش چنین شرطی، مسئولان محلی دقیقاً باید به چه کسی و در کجا مراجعه کرده و برای فعالیت های خود درخواست مجوز کنند! با گروهکی که همگی اعضای آن فراری و تحت تعقیب هستند چگونه می توان ارتباط برقرار کرد؟!
افاضات دیگر مغزهای متفکر این گروهک در روزهای اخیر نیز شنیدنی است. اخیراً در مقاله ای رسمی که از سوی یکی از رهبران این گروهک منتشر شده، دلیل مخالفت آنان با نظام جمهوری اسلامی، آخوندی بودن حاکمیت ذکر گردیده است. جالب آن که در گوشه و کنار همان مقاله بارها تأکید و ادعا شده که گروهک مزبور فعالیت های خود را با هماهنگی بزرگان دینی منطقه (علمای وهابی) انجام می دهد. این سخن یعنی این که اگر همین الان عنان حکومت را در اختیار این گروهک قرار دهید، آخوندهای خودشان سردمدار امور و مرجع تصمیم گیری خواهند بود. به معنای دیگر باز هم یک حکومت آخوندی تنها با گرایش مذهبی متفاوت شکل خواهد گرفت.
فاجعه آمیزترین موضع نخبگان! این گروهک اخیراً طی نامه ای خطاب به مردم غیور بلوچ منتشر شده که باور کنید بیشتر شباهت به یک طنز مکتوب دارد.
گروهک جیش العدل نامه ای مطوّل و بلندبالا و پر از شکوِه خطاب به مردم با غیر بلوچستان منتشر کرده و از این که جماعت بیشماری از برادران اهل سنت این منطقه به نیروهای بسیج مردمی پیوسته و قرار است زیرنظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به حفظ و تقویت امنیت سیستان و بلوچستان کمک کنند اظهار ناراحتی کرده است. نکته مضحک و بسیار جالب این نامه در جایی است که گروهک مذکور بعد از مصیبت سرایی از پیوستن مردم بلوچ به بسیج و سپاه، با ژست دلسوزی و حمایت از مردم بلوچ، اعتراض می کند که چرا سپاه نیروهای بسیجی این منطقه را به استخدام رسمی خود در نمی آورد!!
شما را به خدا ببینید ما با چه افرادی طرف هستیم؟! نسل قبلی ما برای مقابله با گروهک های معاند باید کلی تلاش می کرد و وقت می گذاشت و با مطالعه ای عمیق به شناخت و سپس نقد و بررسی مبانی فکری دشمنان داخلی می پرداخت. ما با کسانی مواجه هستیم که به اندازه تیتر روزنامه ها هم مطالعه نداشته و از حداقل های فکری برای مقابله با نظام بی بهره هستند. نمی دانم باید تأسف خورد یا خوشحال بود که سطح اندیشه و عقبه فکری دشمنان جدید نظام در قواره اراذل و اوباش لاقید پراکنده در شهرها بوده و به هیچ وجه در وزن یک جریان مدعی مذهب به شمار نمی آید.
چقدر بد و ننگین است سر دادن داعیه سربازی عدالت از سوی کسانی که به اندازه پنج سطر توان استدلال برای تبیین و تشریح راه و منش خود ندارند.
- ۹۴/۰۲/۱۴