حسینم رفت
دوست داشت مردم را شاد کند دیگر. الان بفهمد من ناراحتتان کردم از دستم دلخور میشود. امشب هم رفته بود موکب که بساط جشن شب غدیر را رونق ببخشد. قلبش گرفت و رفت پیش دوستان شهیدش پیش احمد کاکا پیش نیما سرمد با مولا همسفره شد امشب زود خودش را رساند از کوثر غدیر بیعت با مولا مست شود. می دوید که همه را شاد کند. الان با این متن من اگر ناراحت شوید حسین را ناراحت میکنید. عیبی ندارد. لبخند بزنید و فاتحه ای بخوانید. لبخند بزنید و شادی روحش صلوات بفرستید. الحمدلله. خدایا ما راضی هستیم به رضای تو. حسین ما را اینگونه طلبیدی. از میان زخم ها و خون و آتش و درد و رنج جنگ و اسارت تا اینجا کشاندی اش بنویسد و بگوید و قدم بردارد و یاد شهدا را زنده نگه دارد. برسد به امشبی که بار تکلیفش را به زمین بگذارد نفسی تازه کند و در آغوش مولایش قرار بگیرد. سرباز مکتب عدالت بود و فدایی ولایت؛ با امام شهید عدالت در شب جشن غدیر ولایت، عهد وصلت و ارادت بست. حسین جان سلام ما را به شهدا برسان. مستان سلامت میکنند حسین جان...
😭😭😭😭😭