حرفی برای بابل
این وبلاگ قرار نیست رویکرد شهری داشته باشد. برای همین سعی می کنم نود و نه درصد مطالب را با نگاه ملی و جهانی به قلم بیاورم.
یک ماه و نیم گذشته را در بابل بودم. در جریان بسیاری از امور جاری شهر به طور مستقیم و بی واسطه قرار داشتم. البته در قم هم که هستم تلاش داشته و دارم که در پیگیری مسائل مرتبط با زادگاهم جدیت به خرج دهم. اگر بخواهم خیلی مختصر قضاوتی درباره شهر خودم داشته باشم باید بگویم واقع امر آن است که بخش قابل توجهی از مسئولان این شهرستان در سطح و تراز مردم فرهیخته و مومن بابل نیستند. این افراد، مدیران کوچکی هستند که از خلأ موجود در فضای راهبردی شهر، بهره برده و توانسته اند سری میان سرها دربیاورند. بی تعارف و بی هیچ زمینه باندی و حزبی، معتقدم تعداد قابل ملاحظه ای از مسئولان تکیه زده بر مناصب مهم شهر بابل، فقط بر اثر سهل انگاری های نظارتی توانسته اند به چنین جایگاهی دست پیدا کنند.
من روی مردم شهرم، تعصب ندارم اما بر اساس واقعیات و درک و لمس شخصی خود فعالان فرهنگی و دینی و اجتماعی این شهر را چند سر و گردن بالاتر از همتایانشان در شهرهای دیگر می دانم با این وصف با تأسف شاهد روی کار آمدن مدیرانی در بعضی نهادهای دولتی و غیردولتی هستیم که در شأن این مردم نیستند.
شهرداری بابل با روی کار آمدن سرهنگ اردشیر (حسین) بیژنی گام های خوب و امیدوارکننده ای برداشته است. با این حال به گمانم تعارضات ذهنی مدیر پنهان عرصه شهرداری یعنی آقای ج ب عزیز و فاصله فکری او با بعضی آرمان های اصیل انقلاب اسلامی، دیر یا زود تقابلی ناگریز را بین جامعه مذهبی بابل با شهردار خدومشان رقم خواهد زد.
- ۹۵/۰۴/۲۴