جمهوری اسلامی، حلوا یا کیک تولد؟!
شما یادتون نمیاد. اولین روزای اول پیروزی انقلاب می گفتن انقلاب دووم نداره، امروز فرداست که طرفدارای اعلی حضرت بریزن تو خیابونا و کشور رو از اینا پس بگیرن. چن ماه گذشت گفتن آمریکا که دست دست نمی کنه رژیم تو چنگ آخوندا بمونه. چن تا کودتا شد و این طرف اون طرف کشور خلق عرب و کرد و ترک و بلوچ و ترک و از این بازیا در اومد و ترورها شروع شد، گفتن دیدید دیدید کار دیگه تمومه! یکی دو ماه دیگه اینا فرار می کنن میرن خارج. جنگ که شد و چن تا شهر مرزی سقوط کرد و فرودگاه مهرآبادو زدن پوزخندای اینا شروع شد که دیگه باید فاتحه نظامو خوند. محاصره اقتصادی و تحریم های کمرشکن و صف طولانی ارزاق، واسه بعضیا عروسی بود. گفتن ثانیه های آخر عمر نظامه. مردم دیگه طاقتشون طاق شده دلشون می خواد آمریکا برگرده. جنگ تموم شد و تهاجم فرهنگی اومد وسط. گفتن بازسازی کشور جنگ زده خرج داره. گرونی باعث سقوط نظام میشه. جوونها هم که دیگه قرتی شدن و از نظام فاصله گرفتن و ....
بگذریم.
کیک تولد چهل سالگی نظامو هم خوردیم رفتیم تو چهل و یک. پیر برنای ما گفت: این تازه اول راه بود. این چهل سال شد یه قدم. حالا یاعلی بگین بریم سر گام دوم، جوونا آستینا رو بالا بزنن و بیان وسط میدون.
الان اونا میگن نباید بذاریم ایران هسته ای بشه، نباید ماهواره بفرسته فضا، ایران نباید تو سوریه و لبنان و یمن و کشمیر و نیجریه و ... باشه. ایرانو باید از آمریکای لاتین زد عقب.
....
عه! چی شد عزیزم؟ نظام که داشت سقوط می کرد!