برای آنان که قرض الحسنه را ربا نامیدند!
پول وقتی وارد حوزه شد یک آسیب جدی هم به همراه داشت.
منظور من از وارد شدن پول به حوزه این است که بعضی آقایان به خصوص فضلای جوان فهمیدند که از راه علم می توانند به ثروت دست پیدا کنند.
تغییر در سلوک طلبگی و روی آوردن به زندگی اشرافی و تجمل گرایی تنها یکی از آسیب های این اتفاق است که کمترین ثمره آن تغییر در نگرش و اعتماد مردم به این قشر خواهد بود.
حادثه دردناک تر اما آن جاست که شیرینی پول و خوی تکاثر منجر به آن شود که تغییری هم در ساحت احکام شرع به وجود بیاید.
این که می بینید عده ای از علمای جوان اصرار می ورزند که تعیین و دریافت سود نه تنها در مضاربه و مشارکت که حتی در ازای پولی که به عنوان قرض به کسی داده می شود، جایز است و البته بعضی هم آن را واجب! می دانند، نمونه ای از همین رویداد نامبارک است.
استدلال آقایان این است که امروز با توجه به وجود تورم و کم شدن تدریجی ارزش پول، اگر میزان کاسته شده از ارزش آن محاسبه و دریافت نشود مانند این می ماند که شما مالی را با مثل خودش که از نظر مقدار کمتر است، معامله کرده و در نتیجه مرتکب ربا شده اید. پس برای پیشگیری از ابتلا به معامله ربوی باید ارزش کاسته شده وجه شما مطابق نرخ تورم محاسبه و پرداخت شود!
این افراد چشم خود را به روی فلسفه قرض یا حتی مضاربه می بندند و فقط به روحیه تکثرطلبانه خود می اندیشند. برای این افراد تصور کاسته شدن از پول های هنگفتی که شیرینی آن در زیر زبانشان جا خوش کرده، محال و عذاب آور است. از این رو با تغییر در مبانی فقه و وارونه نمایی احکام، درصدد توجیه افزون طلبی های خود برمی آیند.
انگار نه انگار که در زمان رسول الله یعنی آن موقع هم که احکام ربا تشریع می گردید نیز این فرض وجود داشت. یعنی ممکن بود فردی ده کیلو گندم را برای یک ماه به کسی قرض بدهد؛ در حالی که آن روز می شد با آن مقدار گندم، مثلاً بیست کیلو خرما تهیه کرد، یا ده متر پارچه خرید یا ...؛ اما ماه بعد، پس گرفتن گندم مصادف با فصل برداشت آن و کاهش ارزش این محصول در بازار می گردید؛ طوری که دیگر نمی شد مثل ماه قبل با ده کیلو گندم، بیست کیلو خرما یا ده متر پارچه و ... را خریداری نمود. آن موقع هم جواز دریافت ما به تفاوت یک ماهه ارزش گندم صادر نگردید.
قرض الحسنه، از همین باب مورد تشویق فراوان قرار گرفته تا جایی که قرض به مومن، قرض دادن به خدا محسوب شده است. خدا هم می دانست که ما با قرض دادن بخشی از اموال خود به دیگران ممکن است از نظر مادی دچار ضرر شویم؛ اما مصالح جامعه اسلامی و ضرورت رفع گره از زندگی برادران دینی، ایجاب می کرد تا خداوند با اعطای جوایز اخروی و دنیوی، مومنان را به انجام این امر خیر که نوعی جهاد اکبر است، تشویق نماید.
علم اگر موجب ضعف اعتماد ما به خدا، عالم غیب و فلسفه احکام الهی شود، حجابی بیش نیست؛ حتی اگر این علم در ظاهر، فقه نامیده شود.