باران، مادر شمالی
یا حافظه من ضعیف شده است یا واقعاً این طور نبوده که آسمان قم سه روز پیاپی اخم کند.
هفته نخست ماه دی به پایان رسید اما هوای قم کاملاً پاییزی است. آسمان ابری، هوای مه آلود، بارش نم نم باران و صدای زیبا و فرح بخش برخورد آن با سقف ها و دیوارها، خیسی کامل زمین، گل آلود شدن خاک ها، برگ های خیسی که روی زمین افتاده و بر کف پای رهگذران بوسه می زند، خلوتی خیابان ها و از همه روح انگیزتر، بوی نم و رطوبت و عطر گیاهان سیراب، قم را تبدیل به مازندران کرده است.
برای مثل منی که فرسنگ ها از زادگاه سبز خود دور افتاده، این دو سه روز سیری معنوی در حال و هوای طبیعت پاک و حیات بخش مازندران بوده است. قدم زدن طولانی در زیر نم نم باران قم، برای من حسّ شیرین ساعت ها آرامش کودکی در آغوش پرمهر مادر را می ماند. اگر قلبم دستی برای نوشتن داشت این گونه قلم می زد: ... باز جویم روزگار وصل خویش.
باران که می بارد، کویر قم نیز زنده می شود و طبیعت نصفه و نیمه آن جان گرفته و لب به سخن باز می کند.
باران یک عنصر مادی نیست که اگر چنین بود، زندگی را فقط به هر آن چه که از ماده است، می بخشید. باران احیاگر دل و طراوت بخش روح نیز هست. و جعلنا من الماء کل شیء. آب مادر جسم و جان ماست.
الحمدلله، الحمدلله، الحمدلله.