امروز هشتم آبان
دارم کتاب سال 2009 سارایوو، خاطرات ژنرال راسم دلیچ را می خوانم. صفحه 167 نوشته:
"رزمندگان ما با تمام توانشان از وجب به وجب خاک پوساوینا دفاع کردند و در حالی که توازن قدرت نظامی بیشتر به نفع دشمن بود، قهرمانی و شجاعت وصف ناپذیر رزمندگان ما، نتایج درخشانی را برای ارتش بوسنی و هرزگوین به ارمغان آورد. شنیده ها حاکی از آن است که یکی از رزمندگان ما مین ضد تانک به خود می بندد و خود را زیر تانک دشمن می اندازد و تانک را منهدم می کند."
خوب، امروز هشتم آبان است و روز شهادت حسین فهمیده و خواندن اتفاقی این صفحه از کتاب را به فال نیک میگیرم. مشابه حسین فهمیده باز هم جوانانی در همین مرز و بوم از بسیج و سپاه و ارتش داشتیم که در میدان مین دراز کشیده و راه عبور رزمندگان را به قیمت جان خود باز کرده اند. در ژاپن، ویتنام و بوسنی ... هم مشابه چنین جوانان رشیدی در دفاع از مرز و بوم جغرافیایی و اعتقادی مشاهده شده اند. چرا این موضوع را عرض میکنم؟ بعضی ها گوشه و کنار نسبت به نحوه شهادت حسین فهمیده تشکیک میکنند. عارضم خدمت این دسته از دوستان که با اندکی تحقیق متوجه خواهند شد که مشابه شهادت حماسی حسین فهمیده در نقاط دیگری از جبهه های دفاع مقدس نیز وجود داشته است. حتی بعد از جنگ نیز ماجراهای مشابهی را در کشور شاهد بوده ایم که یکی اش شهادت محمد گلدوی و علیرضا ویزش فرد در زاهدان است. این دو، عامل انتحاری را در آغوش کشیده و مانع ورودش به مسجد شدند و به بهای جان شیرین خود، جان ده ها نفر از مومنین را نجات دادند.
نکته بعد اما ضرورت زنده نگه داشتن و ترویج و معرفی یاد و نام شهدایی است که در بحبوحه خطر، جان خود را برای نجات دیگران هدیه میکنند. حیف است با گذشت چند دهه از انقلاب اسلامی هنوز بسیاری از این قهرمانان حقیقی کشور به جامعه معرفی نشده اند و در عوض تا دلتان بخواهد قهرمانان پوشالی را به خورد فکر و دل بچه هایمان داده ایم. معرفی شهدا صرفا زدودن غبار فراموشی و تکریم آنها نیست. شهدا به تکریم ما نیازی ندارند. معرفی این الگوها و تقویت روح حماسی ملت در واقع عاملی بازدارنده در مقابل تهدیدات و نقشه های شوم دشمنان بوده و کشور را از خطر بدخواهی اجانب در امان نگاه خواهد داشت.