اشک آتش و آتش نشان! حاشیه ای بر عزل یک مدیر موفق در بابل
چه فرقی می کند، آتش نشانی هم مثل هر اداره و سازمان دیگر، گاهی کسی از عملکرد آن تعریف و تمجیدی می کرد گاهی گلایه ای شنیده می شد. گاه رفتار نیروها و مأمورینش خوشایند نبود گاهی هم کسی رفتار و اخلاقشان را تحسین می نمود.
چند سالی است اما که بی اغراق هر کس را به عنوان ارباب رجوع این مجموعه خدماتی و حیاتی شهرستان بابل دیده ام از عملکرد و نیز رفتار محترمانه و سرشار از نجابت مأموران و کارکنان سازمان آتش نشانی تعریف نموده و دعایی برای باعث و بانی آن بر زبان می آورد.
با شناختی که از سید قاسم دابوییان دارم و شخصیت دوست داشتنی و با اخلاق او را تجربه کرده ام علت این تحول و رشد سازمانی را در تعمیم، تکثیر و تسرّی روحیات و اوصاف برجسته و ممتاز شخصیتی این مدیر کارآمد در زیرمجموعه مرتبط می دانم.
الناس علی دین ملوکهم را بنا بر ضعف استناد بگذاریم نیز به قرینه الناس بامرائهم اشبه ... البته سخن و آموزه درستی است که مدیریت اخلاق محور سید قاسم دابوییان، تحقق آن را در مجموعه سازمانی اش به منصه ظهور کشانده است.
موقع نماز صبح بود که در یادداشتی به قلم برادرم حاج حسین منصف خبر عزل غیرمنتظره سید قاسم را خواندم و البته تعجب کردم.
فارغ از برخی اختلاف نظرهای سلیقه ای، سطح توانمندی ها، سوابق، تجربه و بضاعت مدیریتی سید قاسم دابوییان به نسبت خیلی از مدعیان، یک سر و گردن بالاتر بوده و بسیاری از مدیران و مسئولان تازه به دوران رسیده شهر اگر بنا را بر عدالت بگذاریم باید زیر دست او قرار گرفته و در محضرش درس پس بدهند. تاریخ سیاسی شهر بابل را یادمان نرود که سید قاسم دابوییان روزگاری نه چندان دور مرد اول و جنجالی عرصه سیاست شهر بود و برای ما که منتقدش بودیم نیز یک اسطوره محسوب می شد.
در ادامه آن یادداشت و اخباری که بعدش شنیدم اینگونه استنباط کردم که انگار لجاجت و پافشاری یک عضو از نه عضو شورای پرحاشیه شهر بابل منشأ این تغییر ناگهانی و انتقال او به واحد حمل و نقل شهرداری گردید. شنیدم سید قاسم به خاطر پاسخ گویی قانونی! به یک عضو شورا میزش را از دست داد. البته از شنیدن این خبر تعجب نکردم.
سید قاسم طلبه فرهیخته مدرسه روحیه، شاگرد علم و ادب مکتب آیت الله محمدی قطب ممتاز فقاهت و تقوا، رزمنده و فرمانده دلیر سال های حماسه و ایثار – همان سال هایی که هر چه صفحات دفترش را ورق بزنید اثری از بعضی مدعیان امروز جز در لانه موش نخواهید یافت- همنفس شهدای وارسته و دلداده ای چون مهدی عباسی و جامانده قافله کربلاییان تاریخ آدمی نیست که به خاطر میز و عنوان و به به و چه چه این و آن سر خم کرده و حق و ناحقی را جا به جا نماید.
اگر خبر اعمال فشار یک عضو شورا به شهردار برای تغییر یک مدیر خوشنام و موفق شهری صحت داشته باشد باید از شخص شهردار نیز گلایه داشت. نه به افراط آن شهردار دوربینی که اعضای شورا را دکوری برای تزیین قاب تصاویر انتخاباتی اش می دانست و نه به تفریط این شهردار که گویی بعضی از اعضای شورا خود را به تنهایی مالک و صاحب اختیار مجموعه شهرداری می دانند.
آن عضو مداخله گر شورا هم هنوز یک عذرخواهی جدی به مردم این شهر بدهکار است که نباید در ماجراهای اخیر که حیثیت شهر را لکه دار کرد از کنار آن به سادگی گذشت. این همه مردم شهر که کاره ای نیستند کجا پای برادرشان به ورطه رانت و فساد باز شد و چگونه ممکن است کسی که عضو خانواده اش درون شورا ست طرف قرارداد مناقصه های شهرداری قرار گرفته و میزان زد و بند و خط و ربطش به مرحله ای بینجامد که پای ثابت و مهره تأثیرگذار باج خواهی در پرونده فساد اخیر شورای شهر قرار بگیرد؟
از کنار این مسأله قطعا به سادگی عبور نخواهیم کرد.
برای آ سید قاسم عزیز در هر پست و جایگاه و سنگری که قرار بگیرد آرزوی توفیق بیش از پیش داشته و یقین دارم خوشنامی او از حافظه مردم این دیار محو نخواهد شد.
اگر به کسی برنخورد و این کلام را به پای حسّ ناسیونالیستی حقیر نگذارند، خیلی دلم می خواهد متن را با این جمله به پایان برسانم که: محض رضای خدا بگذارید بابل برای بابلی ها باقی بماند.