اسلام یا قانون؟ مسئله این است!
این که بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از عمر انقلابی با هویت اسلامی، یک نفر با لباس کارشناسی دین می آید و قانون حاکم بر کشور را چیزی متمایز از اسلام جلوه می دهد و درصدد رفع سوءتفاهمات از گفتار خود نیز بر نمی آید یک اتفاق ساده و بی علت نیست.
حسن روحانی بهتر از من و شما می داند که هر قانون مصوب مجلس که به تأیید شورای نگهبان رسیده باشد دارای مشروعیت است.
مخاطب اصلی سخنان رئیس جمهور، نیروی انتظامی بود و خوب است به مهمترین چالش ماه های اخیر دولت با نیروی انتظامی یعنی برگزاری کنسرت های موسیقی - که به نوعی بخشی از پشت پرده تحولات فرماندهی این نیرو نیز به آن بر می گردد- اشاره شود.
دولت معتقد است وقتی یک کنسرت موسیقی از وزارت ارشاد مجوز می گیرد پس در چارچوب قانون باید مورد حمایت نهادهای قانونی هم قرار بگیرد. رفتار سابق نیروی انتظامی در برخی استان ها (تأکید می شود بعضی استان ها) با استناد به دغدغه شرعی علما و دلسوزان جامعه و به منظور پیشگیری از بروز ناهنجاری های فرهنگی و اجتماعی، ممانعت از برگزاری کنسرت های موسیقی در مواردی خاص بود. دولت تلاش دارد نص قانون را بر تکالیف و دغدغه های متشرّعین حاکم سازد.
اما گذشته از بحث مصداقی درباره سخن سنجیده و عمقی رئیس جمهور که ریشه در تفکری غلط منبعث از نظام بروکراتیک غرب دارد باید به نکته ای ظریف اشاره کرد.
بگذارید دوگانگی محتمل بین قانون و شرع را با ذکر یک مثال ساده توضیح بدهم.
بر اساس قانون، اطاعت از مافوق در نیروهای مسلح امری واضح و بدیهی است و فرد متخلف از اوامر مافوق، مستوجب تنبیه و عقاب است. حالا فرض کنید فرماندهی به نیروی خود دستور بدهد یک سیلی به گوش انسانی بیگناه یا حتی مجرم بزند. در چنین موردی وظیفه نیروی زیر دست چیست؟ طبق قانون باید به دستور مافوق عمل کند و طبق شرع باید از حق الناس و ظلم به بندگان خدا بپرهیزد. شرع اجازه نمی دهد حتی به فرد متهم و مجرم هم فراتر از حدّ تعیین شده در اسلام تعرضّی بشود.
اینجا سخن آقای رئیس جمهور به میان می آید که مأمور موظف به اطاعت از مافوق یعنی امر قانون است.
در نیروهای مسلح جهان دین به معنای اعم، واژه ای بی معنا و گاه در تعارض با اهداف و آموزه های نظامی است. دین مستلزم اخلاق است و یک نظامی با اخلاق به راحتی نمی پذیرد که حتی در جنگ با دشمن، مردم بیگناه را گلوله باران کند.
برای همین است که ضرب المثلی معروف در بین نیروهای مسلح دنیا مطرح است که " ارتش چرا ندارد"! یا این که می گویند "مأموریم و معذور"! این دو مثل بیان شده بی شک در تضاد با آموزه های دین است. هر مأموری نسبت به آن چه که انجام می دهد مسئول است. انسان مختار است و کسی که کاری را با اختیار انجام می دهد باید نسبت به عمل خود پاسخگو باشد. هر جبری جز در فرض ضرورت و خطر جانی – که آنهم البته شرایط تعریف شده ای دارد- مساوی با تحمیل و مخلّ اختیار انسان نیست.
در طول جنگ تحمیلی نیز وجه تمایز و برتری نیروهای مدافع ما با مهاجمان دشمن همین پختگی و درایت فکری و ایمان به راه و هدفی بود که در راهش با اشتیاق جانفشانی کرده و شرح این دلداگی مبتنی بر بصیرت در وصایای شهدای گرانقدر به عنوان چراغ راه آیندگان ثبت و ضبط گردیده است. ظریفی می گفت هیچ رزمنده ای به خاطر دستور فرمانده اش روی مین نرفت. روی مین رفتن و روی سیم های خاردار خوابیدن حماسه سازان دفاع مقدس از روی اراده و ایمان و بصیرت هوشمندانه خودشان بود.
در خاطرات تیزپروازان شهیدی چون یاسینی می خوانید که وقتی از فراز آسمان، فردی غیرنظامی را بر روی پلی در بصره دید، هواپیمایش را چند دور در آسمان چرخاند تا بعد از عبور آن فرد، هدف خود را نشانه گیری کرده و پل را منهدم نماید. این جلوه های جنگ مبتنی بر انسانیت را تنها می توان در گنجینه خاطرات ابرمردانی جست که در مکتب مجتهدی عامل و نستوه چون امام امت شاگردی کرده بودند.
حسن روحانی بهتر از من و شما به این مسائل واقف هست. در آن دیدار معروف، جناب رئیس علاوه بر اظهارات پرحاشیه خود درباره نسبت نیروی انتظامی با اطاعت از خدا و رجحان قانون بر شرع، نکته دیگری هم گفت که قابل تأمل است. رئیس جمهور مدعی است حفظ امنیت با نگاه امنیتی به مسائل کشور تفاوت دارد. او اگر چه مدعی است که تنها به دنبال حفظ امنیت بوده و علاقه ای به امنیتی کردن فضای جامعه ندارد؛ اما سوق دادن ذهنی نیروی انتظامی به سمت تفکری که هدف را ابزار توجیه وسیله دانسته و برای به کرسی نشاندن یک تفکر با منشأ انسانی، حاضر به ذبح فرامین شرع است در واقع مطالبه ای جز بسط نگاه امنیتی و کنترل همه جانبه و تمامیت خواهانه در سطح جامعه ندارد.
- ۹۴/۰۲/۰۸