آرشیو فروردین88 اشک آتش
این صبوری...
معتقدم عرصه حفظ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت،میدانی بی حساب و کتاب و از هم گسیخته و ناموزون است.
1.می دانید اگر شما هم بخواهید می توانید به راحتی کتابی درباره خاطرات وخدمات بی شائبه خود در دوران طلایی دفاع مقدس یا اسارت منتشر نمایید بی آن که کسی از شما بپرسد آیا اصلا سنتان به آن دوران می رسید یا نه؟چه برسد به درخواست مدرک وسابقه و...این گونه می توانید برای خود شهرتی فراهم نموده یا کاسبی خوبی راه بیندازید واگر مامور خدشه وتحریف در حقایق گنجینه ناتمام دفاع مقدس باشید با هیچ مانعی روبه رو نمی شوید(حتی نقدآثارتان).
یعنی همان بلایی که حکام جور برسر روایات اسلام آوردند وامروز ما باید با رجال ودرایه و تراجم به جان احادیث بیفتیم تا صحیح و موثق و ومرسل و...راتشخیص دهیم بادست خود بر سر تاریخ مستند دفاع مقدس درآورده ایم.
2.مقایسه دو دوتاچهارتایی عملکرد دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری با بنیادهای عریض وطویل حفظ آثارونشرو...ومحاسبه هزینه ها و...نشان می دهد که ضرورتی ندارد تولیت ثبت وترویج این ذخیره گرانبهای فرهنگی لزوما در اختیار نیروهای مسلح باشد.
3.بنیادحفظ آثار-سازمان حفظ آثار-معاونت های فرهنگی-کنگره های شهدا-بنیادشهیدو...هماهنگی این نهادها برای جلوگیری از موازی کاری برعهده کیست؟
4.نزدیک به سی سال از آغاز تهاجم وحشیانه دشمن ودفاع جانانه مردان وزنان بی ادعای این آب وخاک می گذرد.در اطراف خود چندصدشهیدوایثارگر می شناسید که خاطرات محیرالعقول رشادت ها ومظلومیت هایشان را تاکنون در هیچ فیلم وسریال وکتاب وجزوه ونشریه و...ندیده ونخوانده اید؟
این صبوری تا به کی؟!!
چندی پیش جایی نوشتم:
امروز یک صفحه نهج البلاغه خطرش بیشتر از میلیون ها ورق
شبنامه های زیرزمینی است!
دوست بزرگواری بود که هربار درباره شهید و شهادت صحبت می کرد برای من و دوستانم این سئوال پیش می آمد که چرا او شهید نشده است؟
این عزیز آن قدر دلسوزانه نهادهای مرتبط با دفاع مقدس رابه چالش می کشاند وکوتاهی های ریز ودرشت متولیان فرهنگی را با صدای بلند نقد می نمود که به ادعای خودش چند تن از مسئولین با مقالات اعتراضی وی تعویض شده بودند.
گذشت تا این که نامبرده پستی کوچک در یکی از همان ارگان ها به دست آورد ووضع مادی اش کمی روبه راه شد.سال هاست که گویا تمام مشکلات وکاستی های متولیان فرهنگ دفاع مقدس حل وفصل گردیده و...
با آن بابا کاری ندارم. برای خودم نگرانم .یعنی کافی است فقط با یک چراغ سبز مواجه شوم؟!
اگر شناگر نباشم در امواج دریای مادیت خفه!خواهم شد.
باور کنید من از تمسخر افراد یا قومیت ها خرسند نمی شوم. اما آنچه میخوانید اتفاقی واقعی است که چندی پیش با آن مواجه شدم.
مغازه ای در نزدیکی خانه ما باز شده بود. شنیده بودم متصدی آن بسیار بی تجربه است.رفتم برای پسرم چیبس بخرم.گفتم :داداش یه چیبس بده...لطفا گوجه ای باشه(باطعم گوجه).
حدود ده دقیقه داشت چیبس ها را زیر ورو میکرد.دیدم دیر شده گفتم:حاجی بی خیال هرچی بود بده!
مایوسانه نگاهم کرد.بالهجه غلیظش گفت:شرمنده ام هر چی میگردم همش سیب زمینیه گوجه ای ندارم والاه!!
گهی پشت به زین و ...
نیت آقای لاریجانی خوب یا بد خودش می داند وخدای خودش.از وقتی که ایشان صاحب خانه ملت شده است نوع رفتار وگفتارش درتعامل با قوای دیگر کمی!سلطه جویانه وگاه یادآورخوی استبدادمنشانه جناح موسوم به راست دراواخر دهه شصت واوایل دهه هفتاد می باشد.همان رویه ای که در خرداد هفتادوشش انفجار دموکراسی!!رادرجامعه به دنبال داشت.
فقط یک توصیه دوستانه به این بزرگوارتحصیل کرده جهاندیده دارم. آمدیم ودوره بعد ریاست جمهوری زور جناح ایشان چربید ونامبرده (نعوذبالله)به ریاست قوه مجریه منصوب شدآنوقت وجود قوانین استیلاگرایانه مجلس دامنگیر خودایشان واذنابشان نخواهدشدو صدای ننه من غریبم هایشان رابه فلک نخواهدبرد؟!
آیادرمخیله ایشان گنجیده که ممکن است رئیس مجلس آینده محمود احمدی نژاد باشد؟ همان بزرگمرد کوچک اندامی که لفت ولیس های جناحی رابرملاخواهدکردو...
آداب المبارزین(2)!
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم فروردین 1388 ساعت 21:23 شماره پست: 105
آنان که آب در هاون می کوبند!
آن چه که به نظر تمامی صاحب نظران و عامل اصلی در شکست رژیم بعث عراق و عدم دستیابی آنان به اهداف اولیه خود از تجاوز به مرزهای ایران اسلامی تلقی می شود وجود پررنگ عنصر "معنویت" در جبهه مدافعین مسلمان بوده است. معنویت اسلحه ی گران بهایی است که از محاسبات مادی استراتژیست های نظامی دولت های حامی صدام حذف شده بود.
وقتی ارتش آماده عراق در نخستین روزهای آغاز تهاجم در مقابل سد طوفانی خروش مردم کشورمان ناکام ماند. دشمنانی که در پس پرده، صدام را هدایت می نمودند سلاح حقیقی رزمندگان اسلام را به سرعت شناسایی کردند.
"می دانیم ایمان کوه ها را جا به جا می کند. نوجوانان متعصب اخیراً نشان داده ند که می توانند لشکرهای زرهی را به عقب برانند و یک ارتش مدرن متشکل از 250 هزار سرباز را با شکست مواجه سازنده."1
اسرای در بند نیز با وجود همه ناملایمات و خشونت ها و شکنجه های قرون وسطایی دژخیمان حزب بعث. تصویری به یاد ماندنی از مقاومت انقلابی فرزندان اسلام را از خود به یادگار گذاشتند. "در اردوگاه های اسرای ایرانی افرادی را دیدیم که قاطعانه برای فدا کردن جان خود در راه اعتقادات شان آمادگی داشتند. آن منظره منادی جنگ جهانی چهارم بود که ما فقط درک نامشخصی از آن در ذهن داریم. اعتقادات مذهبی این افراد برای سوق دادن آن به سوی انجام کارهایی که به طرز غیر قابل باوری سخت بودند، نقش به سزایی داشته است."2
از همان زمان دشمنان انقلاب به چاره اندیشی افتادند تا راهی نو برای خاموش کردن شعله های فروزان انقلاب اسلامی ایران پیدا نمایند. ویلیام فایر، نظریه پرداز غربی از همان روزهای جنگ، زنگ تغییر استراتژی غرب بر ضد ایران را این گونه به صدا در آورد. "با ایران چه کنیم؟ هر چه پول در رگ های عراق تزریق شد، نتیجه نداده است. اگر عراق از دست برود ، فردا کویت و پس فردا سعودی نیز خواهد رفت. تنها یک روزنه امید هست ... "3
به راستی مردان آهنین سپاه اسلام که دشمن را به عجز وا داشته بودند با حال و روز فعلی ما چه قدر شباهت دارند؟ قلب لطیف اسطوره های مقاومت را آیا هیچ گاه کاویده ایم؟ خاطره ای از همسر سردار شهید طوسی از دوران اقامت در مناطق جنگی لایه هایی از دلدادگی سربازان روح الله (ره) را نمایان می سازد. "روزی بمباران شد. حسن آقا ماشین را روشن کرد تا به طرف مدرسه دخترم برود. گفت: دخترمان می ترسد. لحظه ای دیدم که آرام گرفت و از رفتن منصرف شد به او گفتم: چه شده؟ گفت به یاد دویدن حضرت رقیه (س) از دست سربازان یزید افتادم. خدا می داند حضرت رقیه چه حالی داشتند. مگر دخترم از فرزند حسین (ع) بالاتر است؟ گفت: "می خواهم بنشینم و برای غربت حضرت رقیه گریه کنم."4
در ایران عرصه نبرد هیچ گاه دست از جهاد در راه خدا بر نمی داشتند. هر مکانی را سنگری برای عمل به دین خود قرار داده و تکلیف الهی خویش را از خاطر نمی بردند. "روزی در سپاه بابلسر علی رضا نوبخت را بسیار نگران و ناراحت دیدم. انگار که عزیزترین کس او گرسنه یا محتاج است. علی رضا آرام و قرار نداشت و پریشان به نظر می رسید. علت را او جویا شدم. با شرمندگی گفت: امروز نیازمندی را دست خالی از دم سپاه برگرداندم. از دستم کاری برنمی آمد و چون نمی توانستم او را نا امید ببینم، نزدش نرفتم."5
آیا از خاطر خواهیم برد شیران عرصه پیکار را که به رغم عدم برخورداری از حداقل امکانات معیشتی با ایمانی مستحکم دشمن را به زانو در آوردند؟
"روزی راننده ای که ماموریتش تمام شده بود به علت مشکلات خانوادگی اصرار می کرد که تسویه حساب کند او در شهرش بابل، مستاجر بود و قرارداد خانه استیجاری اش تمام شده بود. آن روزها ما کمبود راننده داشتیم. به همین دلیل حمید رضا نوبخت کلیدی به آن برادر داد و گفت خانواده من در اهواز هستند و منزل ما در بابلسر خالی است. شما فعلاً از آن استفاده کنید تا بعد خدا چه خواهد."6
بازشناسی رفتار و کردار رزمندگان و شهدای سرافراز دفاع مقدس و الگو پذیری از آنان، تنها راهی است که می تواند دشمنان را در جبهه جدید خود ناکام بگذارد. آنان که سلاح معنویت را نشناخته اند باید بدانند که دشمنان هوشمند انقلاب با اذعان به شکست جبهه های نظامی از جبهه های معنوی، امروز عامل اصلی موفقیت رزمندگان و مدافعین حریم دیانت را نشانه گرفته اند و صد حیف از کسانی که سلاح پیروزی در رزم هشت ساله را به خوبی شناخته اند اما جز در عرصه شعار گامی برای تعالی خویش برنمی دارند.
فریاد ابراهیمی حضرت روح الله را آویزه گوشمان سازیم: "آنان که رفاه طلبی و مبارزه را قابل جمع می دانند، آب درهاون می کوبند و با الفبای مبارزه بیگانه اند."7
والسلام علی من اتبع الهدی
------------------------------------
1 ـ لوموند 5/4/1982
2 ـجنگ جهانی چهارم ـ کنت دمارانش ـ نشر اطلاعات
3 ـ لایه های پنهان جنگ ص 25 ـ بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس
4 ـ عشق و آتش ـ ص 19 ـ کنگره سرداران شهید استان مازندران و گلستان.
5 ـ پیام لاله های سرخ ـ ص 25 ـ خانواده شهیدان نوبخت ـ انتشارات سروش.
6 ـ همان ص 59
7 ـ صحیفه نور جلد 21 ص 94
رهبرانی که ترور نشدند!!
یک سال پیش بود که خبر انفجار در حسینیه هیئت رهروان وصال را شنیدم .
اولین تعبیری که آن روز به ذهنم خطور کرد این بود که در سالروز شهادت آوینی و صیاد(دو شهید پس از جنگ ) این انفجار نشان داد که بهار ،همواره فصل شکفتن گل های بوستان شهادت است.
چند روز گذشته نیز خبر شهادت شیخ علی عبادی در خاش باز این تعبیر را در ذهنم تداعی نمود .
اما یک سوال:
چرا بین این همه مسئول سیاسی و حکومتی ، یک روحانی هدف تروریست ها واقع می شود ؟
چرا بین این همه مراکز دولتی در شیراز یک هیئت آن هم بروبچه های انقلابی رهروان وصال هدف دشمن قرار می گیرند؟
این پرسش ها را با سئوال های دیگری کامل تر می کنم . چرا در نخستین ماه های پیروزی انقلاب اسلامی ، مرتضی مطهری اولین ترور ضد انقلاب بود؟
چرا هیچ وقت مسئولین دولت موقت که نخست وزیرشان مدعی تفسیر قرآن و مشهور در تهجد شبانه بود هدف هیچ سوء قصد فیزیکی قرار نگرفتند؟ در مقیاس وسیع تر چرا بین این همه کشور اسلامی ، ایران مورد غضب استکبار است ؟...
این حدیث را همه ما شنیده ایم که ساعتی تفکر ، ارزش هفتاد سال عبادت را داراست .
اگر ما مفهوم آن را به درستی درک نکردیم دشمن اما به خوبی فهمید که خطر ساز ترین نیروهای مسلمان ، آن دسته ای هستند که بیشتر با اندیشه و قلم وبیان سرو کار دارند .آنهم اندیشه اصیل اسلام ناب محمدی که متاثر از خود باختگی های عرصه روشنفکری نباشد .
اللهم الرزقنا توفیق الشها ده فی سبیلک
کجایند شورآفینان عشق
+ نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم فروردین 1388 ساعت 23:33 شماره پست: 103
به یاد مرزبان گمنام جبهه اسلام شیخ علی عبادی که در شب رحلت
فاطمه معصومه مقابل چشم فرزندان خردسال خود باشلیک ناجوانمردانه
تروریست های وهابی میهمان آستان فاطمیون گردید.اناانشالله بهم لاحقون.
جوان ،نوجوان می شود!
با خبر شدم مدتی است دوست خوبم مهدی گیوه کی که تجربه موفقی رادر اداره نشریات مختلف فرهنگی،اجتماعی و...داشته به روزنامه جوان پیوسته است.این روزنامه در دوره مدیریتی جدید،در اقدامی تحسین برانگیز صفحه ای را به انعکاس مطالب وبلاگ های ارزشی اختصاص داده است.دوستان عزیز می توانند پس از انتشار مطالب خود در وبلاگ،آقامهدی را از موضوع آن مطلع نمایند.(وبلاگ ایشان در پیوندها موجود است)
چندی پیش در وبلاگ یکی از دوستان نسل دومی گله کرده بودم که کاش متولیان فرهنگی و لیدرهای مذهبی هر منطقه لااقل به وبلاگ های همشهریان خود سری زده تا ضمن آشنایی باحرف ها ودرد دل های آنها،در عرصه های مجازی نیز نقشی برای خط دهی صحیح ایفا نمایند.
به هر حال به دوستان "جوان" بابت این ابتکار دست مریزاد می گویم وبرایشان آرزوی توفیق دارم.
درباغ شهادت ...
+ نوشته شده در دوشنبه هفدهم فروردین 1388 ساعت 23:0 شماره پست: 101
درشب رحلت کریمه اهل بیت روحانی بزرگواری درشهر خاش مقابل چشم خانواده اش به رگبار بسته شد وبه شهادت رسید.در سال های اخیر چندمین بار است که مبلغین اسلام ناب محمدی درگوشه وکنار کشور ردای سرخ شهادت را گمنامانه لباس ابدی خویش می سازند.
تمام شخصیت های سیاسی جمهوری اسلامی که نان نام خودرا میخورندمرهون تلاش روحانیت اصیل درحفظ کیان انقلاب می باشند.شمارابه خدا تاخبرداغ است سری به سایت هاوخبرگزاری های چپ و راست بزنید...
بی خود نیست که گفته اندسگ زرد برادر شغال است!
غفلت نابخشودنی
از جمله بزرگترین غفلتهای فرهنگی که پس از پذیرش قطعنامه 598 صورت گرفت عدم جمع آوری، ثبت و نگهداری آثار به جا مانده از دوران طلایی دفاع مقدس است. بسیاری از این آثار در پنج استان مرزی که به طور مستقیم شاهد حضور اشغالگران بعثی بودند به بهانههایی همچون بازسازی و ... محو و نابود شد. آثاری که با اندک تامل و حوصلهای مدبرانه میتوانست به عنوان بهترین گواه مظلومیت مردم غیور ایران در مقابل ددمنشی دژخیمان سفّاک حزب بعث برای همیشه در دل تاریخ باقی بماند. بسیاری از آثار به جا مانده از اسطورههای مقاومت و قهرمانان گمنام عرصه شهادت نیز به دلیل عدم آشنایی خانوادهها و دوستان شهدا و یا عدم مسوولیت شناسی برخی متولیان فرهنگی از بین رفتهاند. دردمندانه باید گفت که این گنجینهها دیگر هیچ گاه دست یافتنی نخواهد بود. اگر چه حرکتهایی در خور تقدیر نیز در این زمینه صورت گرفته که از جمله میتوان به تاسیس موزه شهادت در تهران و راه اندازی موزه مقاومت در خرمشهر و ... اشاره کرد؛ اما حقیقت تلخ آن است که این اقدامات با توجه به وسعت زوایای آشکار و پنهان دفاع مقدس چندان رضایت بخش به نظر نمیرسد. گذشته از علتها و عوامل این غفلت نابخشودنی، امروز باید برای فردا نگران بود. به راستی از گنجینه ناتمام دفاع مقدس چه نام و نشانی برای جستجوگران تاریخ باقی گذاردهایم؟ با گذشت بیش از یک دهه و نیم از مقاومت شکوهمند جوانان مومن کشورمان، هنوز آثاری کوچک و بزرگ در کنج خانههای ارادتمندان شهدا و یا در گوشهای از اتاقها و انبارهای برخی پایگاهها و موسسات مرتبط با دفاع مقدس به چشم میخورند. آثاری که به دلیل نگهداری در محیط غیر استاندارد و نامناسب هر روز بیش از پیش در شرف نابودی قرار دارند. بنده خود بارها بسیاری از خانوادههای شهدا را دیدهام که از مفقود شدن (این واژه محترمانهتر از کلماتی چون سرقت یا غارت است) آثار مربوط به عزیزانشان به وسیله برخی گروهها و موسسات دلسوز اما نا آشنا با ضرورتهای فرهنگی نالیده و به دنبال ملجایی برای شکوه از این وقایع ناگوار بودهاند. به رغم راقم این سطور امروز ضروریترین کار برای نهادهایی که مسوولیت مستقیم در حفظ آثار شهدا دارند جلوگیری از پراکندگی و نابودی یادگاریهای به جا مانده از مردان عرصه جهاد و شهادت و راه اندازی نهادی فعال و متمرکز است که بتواند با جلب اعتماد خانوادههای معظم شهدا به گردآوری و نگهداری صحیح آثار شهیدان والامقام اقدام نماید. شاید در نگاه نخست، تشکیل چنین مرکزی به منظور ایجاد گنجینه شهادت کاری دشوار و پرهزینه جلوه نموده و در اندک زمان، دست نیافتنی به نظر آید اما استفاده از تجربه دیگر کشورها در این زمینه به یقین بسیار راهگشا خواهد بود. موزههای جنگ روسیه یکی از بزرگترین و مشهورترین موزههای جنگی در جهان هستند که مطالعه اجزای ترکیبی این موزهها، بیتردید برای فعالان فرهنگی جامعه، عبرت آموز بوده و احساس مسوولیت ما را بیشتر برمیانگیزد: «... در نگاه اول همه چیز با شکوه جلوه میکرد ولی توقف نگاه روی جزئیات و عناصر تشکیل دهنده موزه، نشان میدهد که سادهترین وسایل که در نزد ما از فرط فراوانی کم ارزش و بیبها جلوه میکنند، دست به دست هم داده و این شکوه را خلق کرده بودند. وسایلی چون عکس، تابلوهای نقاشی، مجسمهها، کارت شناسایی، ترکشهای ریز و درشت، پیکر متلاشی یک جنگنده دشمن، آجرهای خرد شده خانهای در شهرهای اشغال شده، دیوار آوار شدهای از همین مناطق، لباس ملوان غرق شدهای که از دریا به دست آمده، کلاه یک خلبان قهرمان، مدال ژنرالها، دیوار نوشته یک سرباز شجاع، برگههای اعزام نیرو، قمقمه، کوله پشتی، عکسهایی از صف داوطلبان که برای رفتن به صحنه نبرد نام نویسی میکردند و ... همگی با کشیده شدن به نخ زمان، سلیقه و شعور کنار هم نشسته بودند و از چند حادثه بزرگ سخن میگفتند. روسها از نگهداری و نمایش سیم خاردارها و مینهایی که برای دفاع از شهر کارگذاشته بودند، ابا نکردهاند... 1»
تمنای نگارنده به عنوان جوانی جنگ ندیده از تمامی متولیان فرهنگی مرتبط با دفاع مقدس آن است که قدر داشتههای خود را دانسته و همچون دلیران گمنام عرصه جهاد، دشوارترین مقصدهای را دست یافتنی بشمارند. این را برای آنانی گفتم که تاسیس چنین موزههایی را بر اساس ذهنیتهای خود سخت و دشوار میپندارند. با اقدامی جدی و کار آمد در حفظ آخرین بقایای به جا مانده از آثار شهیدان نگذاریم که در پیشگاه نسل فردای تاریخ شرمنده شویم. گر چه در باور این حقیر صیانت از دستاوردهای دفاع مقدس دشوارتر از دفاع مقدس است.
1 ـ سفر به روسیه ـ هدایت الله بهبودی ـ انتشارات حدیث . بهار 1373
[عنوان ندارد]
+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم فروردین 1388 ساعت 21:8 شماره پست: 99
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه فان لک عندالله شانا من الشان
ازسفر کرببلا آمدی
یاکه به دنبال رضا آمدی
کوثر نوری به کویر قمی
آب حیات دل این مردمی
سالگرد شهادت کریمه اهل بیت،عمه سادات،فاطمه ثانی،حضرت معصومه علیهاالسلام تعزیت باد.
دیروز برای فردا
"شب موصل"را خواندم.بی اغراق باید بگویم در این جند سال جزو معدود کتاب هایی بود که عطش مطالعه ام را پیرامون دفاع مقدس سیراب نمود.
به دوست عزیز و پر کارم حسن شیردل دست مریزاد می گویم وبرایش آرزوی موفقیت روزافزون دارم.
"شب موصل"مجموعه خاطرات برادر آزاده محمد حسین منصف است.او در حالی به اسارت دشمن درآمد که برادرش اعدام شده بود.مادرش به اتهامی سیاسی زندانی بود.پدرش تجدید فراش نموده وبرادرانش در منزل اقوام آواره بودند.خودش اما ساعاتی از تاهلش می گذشت واینک سرنوشتی مبهم وموهوم انتظارش را می کشید.
این اثر دارای چند ویژگی است که آن را نسبت به سایر کتاب های خاطرات ممتاز می نماید:
1-تنوع مطالب از حوادث سال های پس از پیروزی انقلاب تا جنگ واسارت.
2-جامعیت اطلاعاتی واشاره به نکات ریز ودرشت که نشان گر تیزبینی و قدرت حافظه آقای منصف می باشد بخصوص دسته بندی فعالیت های تشکیلات مخفی در اسارت.
3- تحلیل های کوتاهی که گاه به همراه بعضی از خاطرات باعث تبیین بهتر مطالب میگردید .
4- بیانی گذرا از نقش بسیجیان شهرستان بابل در درگیری های غرب وجنوب کشور .
مجموعه این نکات ، شب موصل را به منبعی قابل استناد برای پژوهشگران عرصه دفاع مقدس و دوران اسارت تبدیل ساخته است . البته خاطرات فعالیت های فرهنگی منصف پس از آزادی نیز کتابی مستقل را طلب می کند .
امیدوارم در حرکتی انقلابی و جهادی ، هر چه زودتر شاهد انتشار خاطرات بزرگمردان گمنام شمال کشور بخصوص شهرستان بابل همچون برادران ، فردوس ، اوصیا ، عظیمی ، آرام نژاد ، کردان ، رستار ، جعفریان ، بذری ، فلاح ،شیرافکن ،دادپور ،تهرانی و....باشیم ان شاالله .
اخراجی های 2و...
+ نوشته شده در شنبه هشتم فروردین 1388 ساعت 20:48 شماره پست: 97
داغی که تازه شد
اخراجی های 2دیدنی است اگرچه حس وحال قسمت اول راندارد.ده نمکی مانند عرصه های میدانی و مطبوعاتی ومستند تصویری آن قدر یک کار راادامه می دهد تا خودبه خود توسط جامعه دفع شود.
داستان براساس واقعیت است باکمی تلطیف وتغییرکه پیش از این مصاحبه خود با آزاده علی حبیبی مسئول ایرانی اردوگاه شش(رومادی)رادرهمین وبلاگ به محضرخوانندگان محترم ارائه نمودم.
اخراجی های2مثل سایر کارهای ده نمکی دچار چند بی دقتی چشمگیر بود که به اصطلاح " سوتی" نامیده می شود ازجمله بیان واژه هایی مانند"هاچ بک"و"صندوق دار"توسط شریفی نیا وهاشمی موقع بحث درباره فوتبال بودکه البته آن زمان اصلا پرایدی درکارنبودو...
این مسئله داغی کهنه را درخاطرم زنده کرد.همان هشدار همیشگی به این بزرگوار که به دلیل برخی بی دقتی ها فرهنگنامه اسارت وآزادگان را-به رغم تبلیغات وسیع وظاهر پر طمطراق-درسراشیب تحریف قرار داده وبه فاجعه ای تاریخی نزدیک ساخته است.چندی پیش در این باره مقاله ای هشدارآمیزوتاحدودی تاثیرگذار!رادر روزنامه جمهوری اسلامی منتشر نمودم که مطالعه آن رابه دلسوزان دفاع مقدس درادامه همین مطلب توصیه می نمایم....
چند سالی است که در متن اخبار فرهنگی با خبری پیرامون گردآوری و دسته بندی خاطرات آزادگان مقاوم دفاع مقدس در مجموعه ای شصت جلدی با عنوان فرهنگنامه اسارت و آزادگان مواجه شده ایم که در ظاهر می تواند اثری ماندگار و تاریخی در حوزه فرهنگ ایثار و شهادت به حساب آید.
گذشته از طولانی شدن وعده انتشار مجلدات این اثر که با نام مسعود ده نمکی در حال انجام است تورقی گذرا در پنج جلد منتشر شده مجموعه فوق ضعف های حیرت آوری را به چشم علاقمندان می نمایاند که به هیچ وجه متناسب با ادعای « فرهنگنامه » بودن یک اثر به ظاهر پژوهشی نمی باشد . سال 84 کتابشناسی اسارت به عنوان اولین جلد این مجموعه منتشر شد. گذشته از برخی آثار مکتوب اسارت که در آن درج نگردیده بود گاه آثاری که هیچ ارتباطی با مقوله آزادگان نداشت نیز در لیست کتاب های این حوزه معرفی شده بود ازجمله کتاب اسیر عین خوش که دفتری از خاطرات رزمندگان استان فارس است اما گویا عنوان غلط انداز آن زحمت مدعیان پژوهش گری فرهنگنامه را کم نموده و بی توجه به شناسنامه و محتوا در دو صفحه به عنوان خاطرات آزادگان استان فارس ثبت و معرفی گردیده است ! درج نام موسسه شهید آوینی در پشت جلد این کتاب آیا نشان گر تایید محتوای آن توسط موسسه مذکور می باشد جلد دوم مجموعه با عنوان اسارت در مطبوعات است که برخلاف عنوان آن تنها نشان چند نشریه مرتبط با آزادگان در این خصوص به چشم می خورد.
در پایان کتاب بخش هایی از سخنرانی های مرحوم ابوترابی نیز درج گردیده که ارتباط آن با موضوع تبیین نشده است . فیلم نگار اسارت کاری در خور و خواندنی است که البته نباید در این خصوص زحمات آقای عاصمی را نادیده انگاشت . جلد چهارم مجموعه عکس های متفرقه با موضوع اسارت بود که جامعیت نداشته و شاید برای استفاده بهتر لازم بود به صورت نرم افزار ارائه می گردید.
اما آن چه بیش از همه پژوهشی بودن مجموعه فرهنگنامه را به شدت زیر سئوال می برد پنجمین جلد آن است که حاوی عکس های پرسنلی آزادگان سراسر کشور می باشد. ضعف های این اثر به حدی است که ضرورت انتشار آن را از اساس به طور جدی زیر سئوال می برد :
1 ـ در میان آزادگان دلاور شخصیت ها و چهره هایی وجود دارند که هر یک به فراخور کارکرد و یا شرایط خاص نام و نشان بیشتری از خود برجای گذاشته اند. متاسفانه در مجموعه فوق برخی از معروف ترین چهره های اسارت فاقد عکس معرفی شده اند ازجمله خورشید اسارت حضرت حجت الاسلام ابوترابی که در هر مرکز فرهنگی مرتبط با دفاع مقدس می توان تصویری از ایشان یافت و نیز حسین لشکری که بیشترین دوره اسارت را طی نمود شهید بزرگوار شهسواری با آن رشادت به یادماندنی حجت الاسلام علی علیدوست (قزوینی ) حجت الاسلام جمشیدی حجت الاسلام نوروزی و... که همگی به نوعی از رهبران اردوگاه های بعثی به حساب می آیند. آیا می توان این کار را پژوهشی دانست اما نبود تصاویر شخصیت هایی معروف که به راحتی قابل دسترس بوده و بعضا خاطرات شان در همان مجموعه ثبت و درج گردیده را توجیه نمود
2 ـ برخی از چهره های ماندگار آزادگی متاسفانه فراتر از عکس فاقد نام نیز می باشند مانند حجت الاسلام شاکری فر شهید بزرگوار تندگویان و...
3 ـ به جای تصویر حجت الاسلام نریموسا که از رهبران اردوگاه هفت بوده و امروز نیز از فعالان عرصه روایتگری دفاع مقدس و نیز از منابع تحقیقاتی آن مجموعه محسوب گردیده عکس فردی با صد و هشتاد درجه تفاوت چهره ! ثبت گردیده است .
4 ـ گذشته از برخی اشتباهات در ترتیب حروف الفبا زیر هر تصویر اعدادی به صورت اعشاری درج شده که فاقد هر نوع توضیحی برای فهم مخاطب می باشد. این ارقام در حقیقت نشان گر مدت زمان اسارت فرد مورد نظر می باشد به طور مثال رقم 5 3 8 یعنی آن شخص پنج سال و سه ماه و هشت روز در بند دشمن بوده است . با کمال تاسف اشتباه در این موارد نیز به وفور مشاهده می شود مثلا جعفر رشاد 4/12/0 که دوازده ماه یعنی همان یکسال ! مرتضی فهیم 28/0/0 که طبق قانون اصلا اسیر به حساب نمی آید و ...
5 ـ در ابتدای کتاب ادعا شده که براساس قانون همه کسانی که قبل از پیروزی انقلاب بیش از شش ماه زندانی سیاسی بوده اند اسیر به حساب آمده بنابراین اطلاعات مربوط به آنها نیز در این کتاب ثبت شده است . با نگاهی گذرا درمی یابیم که این ادعا نیز سطحی و نادرست بوده و درمیان ده ها چهره مطرح عرصه انقلاب که نامشان در ذهن و زبان هر پیر و جوانی وجود دارد تنها نام و تصویر خانم دباغ به چشم می آید. به راستی اگر به طور مثال فرهنگنامه دهخدا تنها یک مورد از این اشتباهات فاحش و غیرقابل اغماض را دارا بود تا امروز به عنوان یک منبع موثق قابل اعتماد باقی می ماند
آیا موسسه پیام آزادگان که نام آن در کنار نام مولف چاپ شده مسئولیت خود را در این باره برعهده می گیرد آیا این مجموعه می تواند به عنوان منبعی تحقیقاتی برای علاقمندان فرهنگ دفاع مقدس شمرده شود چرا مجموعه ای که دارای حدود چهل محقق از خواهران گرانقدر بوده توانایی ارائه یک اثر لااقل با ضعف هایی کمتر را نداشته است این مساله آیا نشان گر عدم نگاه تخصصی و فقدان نظارت لازم بر روند کار نیست آیا بودجه هایی که از بیت المال به این امر اختصاص یافته و نیز مکانی که به عنوان دفتر فرهنگنامه اسارت مورد استفاده قرار گرفته که گویا اهدایی مقام معظم رهبری به نشریه فکه و نه این مجموعه بوده است ضمانت شرعی مسئولین فرهنگی در نظارت بیشتر بر این مجموعه را گوشزد نمی نماید
چاپ پنج جلد نخست در سال هشتاد و چهار صورت گرفته و به رغم صرف بودجه ها و استقرار در مکان اهدایی مذکور از ادامه انتشار مجلدات هنوز خبری نشده است . هرچند تحقیقات شخصی نگارنده متاسفانه بازگوکننده آینده ای روشن از سرنوشت این مجموعه نمی باشد که البته موارد آن به صورت شفاهی به برخی از دست اندرکاران ارائه گردیده است .
راقم این سطور امیدوار است اطلاعات مندرج در شماره های بعدی فرهنگنامه آن قدر تخصصی و قابل وثوق باشد که بتوان تالیف آن را با نگاهی غیر ژورنال محتوایی عمقی و ماندگار قلمداد نمود.
تذکر مهم نگارنده خطاب به همه دلسوزان فرهنگ ایثار و شهادت است که مبادا عدم نظارت های متعهدانه نگرش تجاری به مقولات فرهنگی را رواج داده و در نتیجه اساس خاطرات تازیخ ساز دفاع مقدس و دوران پرشکوه آزادگی را مضحکه ای غیرقابل تمسک و پرشبهه قرار دهد.
واعتبروا یا اولی الالباب
والسلام
87 8 25 قم
سیدحمید مشتاقی نیا
- ۸۸/۰۱/۱۹