اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۹۶ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

رییسی و وعده پوچ منوریل

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۲۵ ق.ظ

قم - ایرنا - معاون وزیر کشور گفت: در سفر استانی رئیس جمهوری و در جلسه بررسی  طرح‌های قطارشهری قم با حضور وزیران کشور و راه و شهرسازی تدابیری برای تکمیل مونوریل اندیشیده شد تا این طرح مهم که بیش از ۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد ریال برای شهر هزینه داشته به چرخه حمل‌ونقلی وارد شود. 12 دی 1400

 

بعد از سفر آقای رییسی به قم (دی ماه 1400) و تأکید ایشان و نیز شخص وزیر کشور بر تکمیل پروژه منوریل قم تا این تاریخ شاهد حتی یک متر پیش روی و تکمیل پروژه نبوده و این طرح که با اهداف سیاسی راکد مانده بود به طور کامل رها شده است.

آقای رییسی و هیات دولت باید پاسخ دهند این همه هزینه ای که بابت سفرهای استانی صورت میگیرد و وعده های پرطمطراقی که در رسانه ها منتشر میشود وقتی ضمانت اجرایی ندارد و مدیران میانی اهل تمکین نیستند، چه فایده ای دارد؟

 

جالب است در اوایل روی کارآمدن دولت روحانی نیز یکبار وعده داده شد که منوریل در دهه فجر افتتاح خواهد شد اما با این ادعا که تریلی حامل واگن به پل برخورد کرده و واگن ها صدمه دیده اند برای همیشه این طرح به کنار نهاده شد. در تصویر زیر صحنه تصادف را شاهد هستید.

در زمان دولت محمود بعضی افراد ذی نفوذ حوزوی وابسته به علی لاریجانی و هاشمی به این بهانه که عبور منوریل از کنار حرم باعث وهن به بارگاه مطهر است مدتها مانع از ادامه کار شده بودند.

مسئولان مدعی دیانت باید متوجه باشند که تسویه حسابهای سیاسی آنها چه بر سر بیت المال و منافع عمومی می آورد.

 

فرارو | (تصویر) حادثه برای واگن‌های مونوریل قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روحش شاد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۱۴ ب.ظ

هنر نیوز - سریال «وضعیت سفید» به کنکاش روابط آدم‌ها می‌پردازد

 

راستش را بخواهید آنقدر سلبریتی ها گند زده اند و با روحیه تفرعن و تبختر و خودستایی و ... جامعه را به سراشیب سقوط سوق داده اند که وقتی به هنرمندی بی حاشیه میرسیم باید بیشتر قدرش را بدانیم.

در میان جماعت خودباخته ظاهرنما و سطحی نگری که اغلب نه به همسرشان وفادار می مانند و نه به حیات خدادادی شان چه برسد به میهن و مردم، امثال اسماعیل سلطانیان را باید سر دست گرفت. نقش آفرینی های او در تئاترهایی که در جبهه های نبرد اجرا میشد از جمله صفحات ارزشمند کتاب هنر در تاریخ دفاع مقدس است. روحش شاد و همنشین شهدا.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مثل ستاره

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۴۵ ب.ظ

 

محمد قنبری یک شهید معمولی نیست. خون پاک او غبار فتنه را از ذهن بسیاری زدود و باطن پلید جنایت پیشگان را نمایان ساخت. ایذه قرار بود به تحریک منافقان و میدان داری ماده گرگی خون آشام، حالا حالاها مرکز جوشش نفرت و خباثت و توطئه بر ضد اسلام و انقلاب باشد. شهادت مظلومانه این مدافع امنیت، دفتر رسوایی عناصر وطن فروش را مقابل چشم ملت گشود و مهر پایان بر طومار آشوب و نفاق کوبید. به برکت جان زلال این شهید و مظلومیت پنج فرزند داغدار و سلحشوری مادر دلیرش، زین پس هر تحرک خائنانه ای در ایذه با ضرب شست مردم بیدار و وطن پرست و دشمن ستیز ایذه در نطفه خفه خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اموال عمومی را هدر ندهید

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۰۷ ق.ظ

photo_2023-06-14_04-53-20_zatj.jpg

 

چه مسئولین دور هم بنشینند و برای یکدیگر نوشابه باز کنند یا اینکه واقعا در عرصه عمل کاری کرده و حرکت مفیدی داشته باشند الی ماشاءالله آن قدر کانالهای خبری و رسانه های مجازی و غیر مجازی وجود دارند بلافاصله اقدام به پوشش اخبار میکنند که دیگر لزومی ندارد بودجه بیت المال را اسراف نموده و به روزنامه ها رپرتاژ آگهی داده شود.

شهرداری ها از سویی عوارض دریافتی را تا پنج برابر بالا برده و کاسه چه کنم دست گرفته اند که گرانی باعث کاهش ساخت و ساز و بالتبع کاهش درآمدهای شهری شده و از سوی دیگر برای امور غیرضروری و ناموجهی مثل رپرتاژ آگهی و چاپ تصویر و تبلیغ خود بودجه عمومی را هدر میدهند.

چه آن اغتشاشگری که سنگ پرت میکند و اموال عمومی را به آتش می کشد و چه آن مسئول در هر نهاد و اداره ای که بیت المال را در امور غیرضروری هزینه میکند تفاوتی در تضییع حقوق مردم بینشان نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دشنه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۳۴ ق.ظ

دیریست که از دشنه و دشنام به دورم - عکس ویسگون

 

"سید ابوذر حسینی ماجرای روز حادثه را این طور روایت می کند: فرد ضارب در گذشته چندبار درباره مسائل اعتقادی سراغم آمده و سوالاتی را مطرح کرده بود. من هم به خاطر وظیفه طلبگی ام علیرغم هشدار اهل مسجد درباره تفکرات انحرافی او به آرامی پاسخش را دادم. مثلا فرد ضارب، نماز خواندن با مهر را شرک می دانست  و حتی یک بار در مسجد گفت مادرم مشرک است چون به زیارت می رود! 
این روحانی مجروح درباره درخواست عجیب پدر ضارب هم می گوید: بعد از این واقعه، پدر این عامل حمله با من تماس گرفت و درخواست کرد که رضایت ندهم تا پسرش در همان زندان بماند و بمیرد! او می گفت پسرم از وقتی وارد دانشگاه شده با یک وهابی آشنا شده و به سمت او گرایش پیدا کرده است. این که یک رسانه نوشته بنده توسط یک جوان مورد حمله قرار گرفته ام درست نیست. او ۵۱ سال دارد و ۹ سال از من بزرگتر است. او چنان به آیات قرآن مسلط بود که برخی از آیات را می توانست از حفظ بخواند و حتی جای برخی آیات را در قرآن پیدا می کرد. تعجب می کنم برخی اصرار می کنند که بگویند این فرد روانی بوده است. در حالی که او بسیار آرام و  اینقدر در موضوعات قرانی توانمند بود."

 

یک اصل امنیتی است که میگوید هر وقت کسی از مسئولان انتقاد و گله ای نماید یا خدای ناکرده به آنها حمله کند قطعا عامل دشمن و مزدور بیگانه، جاسوس و وابسته به اجانب و یک ضدانقلاب تمام عیار و منافق است اما اگر کسی ولو با چاقو به یک روحانی حمله کند قطعا مشکل روانی و بیماری روحی دارد و خدا باید شفایش بدهد!

متلک بالا تقدیم به دوستان امنیتی بود اما این بخش از مصاحبه روحانی مضروب مشهدی مرا یاد دو خاطره انداخت که با ربط یا بی ربط بودنش را می سپارم به نظر محترم مخاطبان عزیز. راستی این را هم عرض کنم گویا روز گذشته نیز یک روحانی پیشنماز یکی از واحدهای شهرداری تهران در حوالی مترو مورد حمله قرار گرفت و مجروح شد. بگذریم

اما این دو خاطره:

1- چند سال پیش جوانی در یکی از شهرها در مسیر خیابان نزدیکم آمد و شروع به صحبت و درد دل کرد. البته ارتباط او بعدها هم با من حفظ ماند. بیست و پنج سالش بود. خوشتیپ بود و از قضا پدرش وضع مالی خوبی داشت. این پسر نیاز به همسر داشت اما خانواده معتقد بود که هنوز زود است که برایش آستین بالا بزند. به برکت شوم فضای مجازی آنقدر تصاویر مستهجن دیده بود که دیگر به خودارضایی اعتیاد پیدا کرد. حالا میگفت وقتی یادی از مسجد و نام اهل بیت در ذهنش مرور میشود ناخواسته شروع میکند به فحش دادن با الفاظ رکیک و توهین به مقدسات و البته کمی بعد به خودش می آید و احساس شرم و گناه پیدا میکند. دنبال راه نجات بود چه کند از دست این القائات شیطانی.

2- در یکی از دانشگاهها مدتی رفت و آمد داشتم. بچه های بسیج دانشجویی با من رفیق شده بودند و سوالات اعتقادی و فقهی شان را می پرسیدند. بعد از مدتی متوجه شدم نوع پرسشهایشان متفاوت شده. مثلا اینکه چرا برای همه ائمه یک یا دو شب عزاداری میکنیم و برای امام حسین ده شب؟ این کار چه ضرورتی دارد؟ چرا کسی از اهل سنت وزیر نیست و...

خوب به اقتضای وظیفه ام جواب لازم را به این عزیزان دادم و شکر خدا قانع شدند. بعد از مدتی اردویی با این دوستان رفتم که متوجه نگاه عجیب چند نفر از دانشجوها شدم. خلاصه ماجرا را بگویم که بالاخره یکی از دانشجویان بسیجی شافعی مذهب برایم توضیح داد که چند دانشجوی حنفی مذهب آموزش دیده مسلط با ورود به دانشگاه و خوابگاه، اقدام به کار حساب شده ای در خصوص ایجاد شبهه نسبت به مسائل اعتقادی و فقهی شیعه نموده و با توجه به فضای خاص سنین جوانی و دانشگاه که معمولا حرف نو و مخالف مورد توجه قرار میگیرد توانسته اند کاری کنند که نماز جماعت معمول خوایگاه خلوت شده در عوض خودشان با قرائت اذان اهل سنت به برپایی نماز جماعت مستقل اقدام میکنند و بعضی از دانشجویان نیز از باب اینکه کار خاص و جدیدی انجام داده باشند به سیاق اهل سنت پشت سر آنها به نماز می ایستند. این افراد که تعدادشان شش نفر بود به عضویت بسیج هم درآمده و در اردوهای مذهبی و انقلابی نیز حضور فعال دارند...

شارژ لپتاب دارد تمام میشود. بالاخره اینکه از ناحیه فرهنگ، بسیار آسیب پذیریم و آنگونه که باید حواسمان به دور و برمان نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مجرم باید از پلیس بترسد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۴۵ ب.ظ

رفت و آمد پلیسها با گاومیش در جزیره‌ی «مارجو برزیل»!

 

در نظام اسلامی همان قدر که مردم عادی و افراد بیگناه و مظلوم باید پلیس را مأمن و ملجأ و پناهگاه و نقطه امید خود دانسته و مورد مهربانی و تفقد نیروی انتظامی قرار داشته باشند، مجرمان و تبهکاران و متجاوزان به حقوق ملت باید از قاطعیت و صلابت آن در هراس و بیمناک باشند.

تصویر بالا متعلق است به جزیزه مارجو برزیل که پلیس از گاو میش های یک و نیم تنی برای تعقیب مجرمان در زمینهای گل آلود استفاده میکند. در گزارشی در این خصوص آمده مجرمان با دیدن چنین صحنه ای از فرار منصرف شده و خود را تسلیم پلیس می نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خسارت محض

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۳۹ ب.ظ

تدبیرِ مردانی کاردان در قطعنامه ۵۹۸ - ایرنا

 

سایت جماران/ "کمال خرازی که مسئولیت ستاد تبلیغات جنگ را در دوران دفاع مقدس بر عهده داشت و حالا عضو شورای راهبردی روابط خارجی است، گفت: پس از پذیرش آتش بس ایران موفق به گرفتن غرامت نشد، زیرا قطعنامه صحبتی از پرداخت غرامت نکرده بود. حتی پس از آنکه دبیرکل در گزارش خود عراق را به عنوان شروع کننده جنگ معرفی کرد، شورای امنیت اقدامی در این راستا انجام نداد. بنابر این نمی شد به استناد قطعنامه درخواست غرامت کرد."

 

کتاب راز قطعنامه نوشته کامران غضنفری اتفاقا به چنین مسائلی پرداخته که مورد غضب دولت امنیتی سابق قرار گرفت و عرصه بر انتشار آن تنگ شد. واقعا مسئولان وقت باید پاسخگو باشند این چه قراردادی بود که حتی تعیین غرامت هم در آن لحاظ نشد؟ کویت توانست مبالغ هنگفتی بابت تجاوز رژیم بعث از دولت عراق دریافت کند اما ما که بیش از هشت سال آماج حملات ناجوانمردانه صدامیان بودیم یک ریال هم گیرمان نیامد. جالب است همان افرادی که در جریان پذیرش قطعنامه خسارت بار 598 سردمدار این توافق ناموجه بودند در جریان امضای برجام هم محور امور قرار داشتند که رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان خسارت محض یاد کرده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صفحه پایان کتاب زندگی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۰۴ ب.ظ

کتاب خاطرات کارل بروکلمان [چ1] -فروشگاه اینترنتی کتاب گیسوم

 

خاطرات کارل بروکلمان را خواندم و به اتمام رساندم؛ خودم هم نمیدانم چرا! مطالعه کتب با ربط و بی ربط دارد به یک عادت ولع آمیز در وجود من تبدیل می شود. کارل یک خاورشناس بزرگ غربی اهل کشور آلمان است. پدرش بازرگان بود و مادرش ذوق علم و ادب داشت و کارل را به این سمت و سو، سوق داد. حافظه فوق العاده کارل باعث میشد هر مطلب را یکبار بخواند یا بشنود با تمام جزییات و نشانی و پاورقی در ذهن خود بارگذاری نموده و از استعداد فحص و تفسیر و تدوین علوم نیز بهره مند بود. اشراف او بر زبانهای عبری و عربی با تمام شقوق آن مثل حبشی و ... و نیز زبانهای ترکی و سانسکریت و ... و قدرت تحلیل و اجتهاد در متون شرقی و اسلامی و قواعد زبانهای مرتبط، پدیده ای استثنایی از شخصیت عالمی را رقم زد که آثار گرانسنگ او در حوزه ترجمه و تحلیل و تصحیح و تحقیق، پنجره آشنایی مردم آلمان و ملل غربی با فرهنگ شرقی قرار بگیرد.

حالا جالب است بدانید این بنده خدا با این همه استعداد چشمگیرش یک استثنا در خانواده بود. اقوام درجه یک و دوی او به جایی نرسیدند و نتوانستند در زمینه ای خاص درخشیده و استعدادی از خود بروز دهند. این را گفتم از این باب که گمان نکنیم تقدیر عالم، شرایط یک فرد و قبیله اش را مشترک رقم میزند. چه بسیار آدمهای موفقی که در میان خود افرادی ضعیف و عقب افتاده و تنبل و شکست خورده هم دارند و چه بسیار قبیله و خاندان شوم و بد بیار و ناموفقی که در میانشان فرد و افرادی بلند مرتبه و اوج گرفته و صاحب فضل به درخشش در می آیند. سعی نکنیم به خودمان تلقین کنیم که قرار است ما هم شبیه اطرافیانمان بار بیاییم و به سرنوشت آنها دچار شویم.

این کتاب توسط انتشارات کتابخانه مجلس شورای اسلامی چاپ شده که به نظرم ادای دینی نسبت به تلاش کارل برای ترجمه آثار فاخر اسلامی و شرقی به زبان آلمانی قلمداد می شود.

کارل یک مسیحی معتقد بود و جالب است بدانید مثل اغلب انسانهای موفق و سرآمد، دوره هایی دشوار و ناامید کننده از حیات را نیز تجربه نموده و البته ایستاده و به راه خود ادامه داده است.

یک روز عصر ساعاتی را در بستر به تألیف اثری پیرامون نحو عبری گذراند. لحظات آخر عمر که به بیماری سختی از خانواده عجیب و ناشناخته سرماخوردگی مبتلا بود به همسرش گفت حالش خوب نیست میخوابد و فردا صبح بیدار میشود. خوابید و نیم ساعت بعد بدرود حیات گفت.

یکی از دوستان کارل در مراسم خاکسپاری او سخنرانی کرد و جملاتش را با این عبارت به پایان برد:

"سوی آسمان می رود راه ما

بر زمین جز میهمانی نیستیم

از میان بیابانها خواهیم آمد

آنجا به کنعان

اینک زیارتگاه ما،

آنک فراز، میهن ما"

راستش یاد یکی از گفتارهای آیت الله جوادی افتادم که می فرمود مشکل مبدأ برای بسیاری از مردم دنیا حل شده اما مشکل امروز جوامع بشری بی اعتقادی به معاد است.

کاش فلاسفه دنیا این رسالت ذاتی و بدیهی در تبلیغ آخرت گرایی و ضرورت پاسخگویی نسبت به نحوه گذران عمر و اعمال در عالم دیگر را به گوش جان مردمان سرزمین خویش بنشانند. دنیا بدون اعتقاد به حساب و کتاب آخرت، پوچ و بی مایه و بن بست است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مزار نورانی افسر رشید نیروی دریایی در بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۳۴ ق.ظ

از دوره خلبانی در آمریکا تا مدال شجاعتی که در خیبر نصیبش شد/ تمام این  سال‌ها در آرزوی شهادت بود

 

این روزها که همه جا صحبت از غیرت و همت دلاور مردان نیروی دریایی مطرح است و چهار تن از قهرمانان بابلی ناو گروه 86 ارتش نیز توسط همشهریان خود مورد تجلیل و تقدیر قرار گرفته اند خوب است یادی هم کنیم از دریادار رشید نیروی دریایی، خلبان شهید محمدرضا صفایی که پیکر پاکش، افتخار خاک لاله گون دارالمومنین است.

محمدرضا صفایی متولد 1333 در گرگان، تحصیل کرده دوره خلبانی در آمریکا، هشت سال جنگ تحمیلی را یک نفس در معرکه پرخطر جهاد، مردانه ایستاد. حماسه سازی او در عملیات خیبر مورد تقدیر فرماندهان عالی جنگ واقع شد و مدال شجاعت گرفت. بعد از جنگ مسئولیتهایی چون فرماندهی اسکادران هلی کوپترهای مین روب و جانشینی فرماندهی منطقه دوم هوا دریا را بر عهده داشت. تا لحظه شهادتش که طی سانحه ای در هفتم آذر 1375 در جزیره هنگام اتفاق افتاد یک لحظه از پای ننشست؛ اما باز هم خودش را بدهکار خدا و خلق خدا می دانست و در وصیتنامه نورانی اش چنین نوشت:

"خدایا من نه وظیفه قرآن را ادا کرده ام و نه از معصومت اطاعت کرده ام و نه از نائب امام زمان، خدایا مرا ببخش که وظیفه ای را که در خدمت راه تو داشتم به خوبی انجام ندادم."

مزار این قهرمان دلیر ایران اسلامی در آرامگاه گل محله بابل، نماد رشادت غیورمردان نیروی دریایی و زیارتگاه رهپویان طریقت استقامت و پایمردی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیژن نامدار زنگنه و قوه عدلیه در منگنه!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۲۲ ب.ظ

photo_2023-06-11_18-40-09_e8e3.jpg

 

این زنگنه هم تبدیل شده است به پاشنه آشیل و بزرگترین چالش قوه قضاییه در تاریخ جمهوری اسلامی.

زمان هاشمی که وزیر نیرو بود، نشریه صبح اقدام به افشاگری پیرامون زد و بندهای این وزارتخانه کرد. مرحوم آیت الله یزدی به روی مبارک نیاورد. البته یک جورهایی ایشان از هاشمی حساب میبرد. 

زمان خاتمی زنگنه شد وزیر نفت. ویژه نامه ای در خصوص مفاسد و خیانتهای دوره مدیریتی وی منتشر گردید. مرحوم هاشمی شاهرودی به روی مبارک نیاورد.

زمان روحانی هم او وزیر نفت شد و حواشی عجیبی پیرامون نحوه مدیریت تامل برانگیز وی در سطح رسانه ها طرح گردید. صادق خان و بعدها سید ابراهیم هم به روی خودشان نیاوردند. جالب اینکه حتی یک تکذیبیه هم علیه مدعیان منتشر نشد و هیچ کس به خاطر طرح این ادعاها مورد تعقیب قرار نگرفت. یعنی کلا نهادهای قضایی و نظارتی ترجیح دادند نظر موافق یا مخالفی نداشته و به سکوت خود ادامه دهند.

حالا مالک شریعتی نماینده مردم تهران در مجلس به نقل از جلسه ای که دو سه سال قبل با ظریف داشته از زبان وی مدعی خیانت زنگنه شده است.

خوب واقعا برای مردم سوال است. مملکت قوه قضاییه ندارد؟ مدعی العموم ندارد؟ این همه اتهام در سالیان متوالی پیرامون یک وزیر مملکت مطرح شود پای میلیاردها دلار سرمایه ملی وسط باشد یک نفر نیست به طور رسمی راست یا دروغ بودن ادعاها و اتهامات را بررسی کند؟ واقعا اوضاع همینطور بماند فکر میکنید اعتماد مردم به نظام بیشتر می شود؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جیغ شغالها

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۰۸ ب.ظ

photo_2023-06-11_18-39-53_o4nf.jpg

 

عناصر ضدانقلاب از اینکه دیدند خانواده مجیدرضا رهنورد متعهد به مناسک دینی هستند به خشم آمده و موجی از ناسزا را به این خانواده نثار کردند. اوباش هرزه تحمل دیدن چادر مادر مجید را نداشتند و قرآن خواندن او را تاب نیاورده و این خانواده داغدار را آماج توحش مجازی خویش قرار دادند.

این خصلت مدعیان دروغین آزادی است که دیکتاتور تر از هر دیکتاتوری به سرکوب مخالفین خود پرداخته و حتی حق انتخاب پوشش یا نوع مراسم و مناسک را هم از آنها سلب میکنند. برادر مجیدرضا رهنورد ضمن اظهار تأسف از توهینهای بی شمار عناصر بی قید مدعی آزادی در استوری صفحه اینستای خود بر تقید خانوده نسبت به مذهب و آداب دینی تأکید نمود.

این واقعه سند دیگری است بر هرزگی و لاقیدی جماعت خودباخته و غربزده که مشکلشان نه حجاب یا اقتصاد که اساس زندگی انسانی است و هدفی جز سیطره خوی حیوانی و درندگی و تبدیل جامعه به جنگل لاابالی گری در سر ندارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دریغ از یک تحقیق ساده

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۵۹ ب.ظ

وصیت نامه ی شهید احمد مشلب

 

خانه مستند انقلاب اسلامی و سازمان فرهنگی رسانه ای اوج با همکاری سفارت ایران در بیروت و صرف هزینه و به کار گیری خدم و حشم یک مستند نیم ساعنه درباره زندگی شهید رعنای حزب الله، احمد محمد مشلب ساخته اند که در اشتباهی عجیب دوبار ابتدای فیلم مدعی میشوند پدر احمد هم به شهادت رسیده است! در حالی که به خودشان زحمت نمی دهند تصویری از مزار این پدر شهید فرضی و یا لااقل عکسی از چهره او نشان بدهند. زحمت نکشیده اند حتی وصیتنامه شهید را بخوانند که خطاب به پدرش عباراتی را به یادگار گذاشته است. لااقل از سلام بدرالدین، مادر شهید سوال میپرسیدند همسرش کجاست به آنها میگفت در قید حیات بوده و کسب و کاری دارد.

دوستانی که مدعی تولید کار هنری بین المللی هستند دستکم بدیهیات پژوهشی را مراعات کرده که اثرشان در کشور هدف مورد تمسخر و طرد قرار نگرفته و دم و دستگاه عریض و طویلشان بی اعتبار نشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در حاشیه صدور یک اطلاعیه

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۳۳ ب.ظ

معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات استان مازندران طی اطلاعیه ای، انحلال کانون مداحان شهرستان بابل را به دلیل بروز اختلافات شخصی بین کادر مسئولان آن اعلام و در رسانه ها منتشر نموده است.

ماجرا را نمی دانم؛ اما با توجه به اینکه اغلب مردم اصولا از کارکرد و ساختار کانون یا همان انجمن مداحان بی اطلاعند لزومی به صدور اعلامیه و بیانیه عمومی نبود و نهایتا میشد از طریق پیامک به اطلاع عزیزان صنف مربوطه رساند.

سوال اینجاست؛ آیا سازمان تبلیغات حاضر است طی صدور بیانیه ای انحلال هیئتی صوری را به طور علنی اعلام کند که اتفاقا اعتبار مجوز فعالیت آن نیز مدتی است به پایان رسیده و تمدید نشده، متولیان آن در افکار عمومی به پولشویی و انواع مفاسد متهم هستند، با نمک گیر کردن بعضی بزرگان که نقطه ضعف لامصبشان پول و مادیات است بر تخلفات عدیده خود مثل عروسی اخیر و وحشتناک و قبح شکن یکی از نزدیکانشان سرپوش می گذارند، جماعت نوکیسه ای که پرونده قطور مالی شان به رغم اعلام رسمی از سوی رسانه ملی همچنان در پیچ و خمهای ناتمام عدلیه، لنگ در هوا مانده و به هر گند و کثافتی شهره هستند و هیئت داری را صرفا پوششی برای نفوذ در دستگاه حاکمیت قرار داده اند... چرا سازمان تبلیغات آنجاهایی که باید خودی نشان بدهد، سکوت میکند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرسه در تصویر

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۱۱ ق.ظ

صف بانک

عکس‌های تصادفی که از شانس خوب عکاس مانند یک تابلو یا یک عکس خیلی حرفه‌ای شده‌اند

 

عمو پولدار

عکس‌های تصادفی که از شانس خوب عکاس مانند یک تابلو یا یک عکس خیلی حرفه‌ای شده‌اند

 

فرجام عیش

عکس‌های تصادفی که از شانس خوب عکاس مانند یک تابلو یا یک عکس خیلی حرفه‌ای شده‌اند

 

شرافت

عکس‌های تصادفی که از شانس خوب عکاس مانند یک تابلو یا یک عکس خیلی حرفه‌ای شده‌اند

 

مدیریت فرهنگی

عکس‌های تصادفی که از شانس خوب عکاس مانند یک تابلو یا یک عکس خیلی حرفه‌ای شده‌اند

 

شاگرد تنبل دانشگاه آزاد

عکس‌های تصادفی که از شانس خوب عکاس مانند یک تابلو یا یک عکس خیلی حرفه‌ای شده‌اند

 

اندیشه یا شکم؟!

عکس‌های تصادفی که از شانس خوب عکاس مانند یک تابلو یا یک عکس خیلی حرفه‌ای شده‌اند

 

پشتیبان

عکس‌هایی از حوادث ناگوار که با کمی «احتیاط» و عقل قابل پیشگیری‌اند(یک پزشک)

 

تا آخرین نفس

عکس‌هایی از حوادث ناگوار که با کمی «احتیاط» و عقل قابل پیشگیری‌اند(یک پزشک)

 

حمایت

عکس‌هایی از حوادث ناگوار که با کمی «احتیاط» و عقل قابل پیشگیری‌اند(یک پزشک)

 

دنیا

عکس‌هایی از حوادث ناگوار که با کمی «احتیاط» و عقل قابل پیشگیری‌اند(یک پزشک)

 

محاسبه

عکس‌هایی از حوادث ناگوار که با کمی «احتیاط» و عقل قابل پیشگیری‌اند(یک پزشک)

 

رویای تملک

عکس‌های تصادفی که از شانس خوب عکاس مانند یک تابلو یا یک عکس خیلی حرفه‌ای شده‌اند

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آفرین به این صداقت!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۴۰ ق.ظ

تصاویری از مهمانی یک نماینده مجلس ملی کویت بعد از پیروزی در انتخابات!

 

تصویر بالا متعلق است به مراسم شام دهی یکی از نمایندگان مجلس ملی کویت بعد از پیروزی در انتخابات.

خجالت هم ندارد. فیلم و عکسهای مهمانی را هم منتشر کرد. یعنی چی بعضی نمایندگان ما قبل از رآی آوردن یواشکی شام و ناهار میدهند نمیگذارند خبرش منتشر شود. تازه نامردی هم میکنند. به مردم عادی قیمه بادمجان میدهند به از مابهتران کباب و شیشلیک. بعد از رأی آوردن هم که دیگر پیدایشان نمی شود تا چهار سال بعد که یاد مشکلات مردم بیفتند و غذایی طبخ کنند و...

مرد باشید شام و ناهار که میدهید پایش بایستید و خبرش را هم منتشر کنید. شام و ناهار را هم درست و حسابی و مفصل بدهید؛ از این بابا یاد بگیرید خجالت ندارد که.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جامعه اسلامی، فرا دست و فرو دست ندارد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۳۳ ق.ظ

ایسنا - نشست خبری رییس انجمن شرکت‌های هواپیمایی ایران

 

من هی صبر کردم گفتم شاید اشتباه کرده باشم، یا خبر را بد منتقل کرده باشند یا خود این سید جد زده بخواهد توضیح و تاویلی بیان کند ...

دیدم خیر، همه جا این خبر منتشر شده و گوینده نه چندان محترم آن هم ککش نگزیده است:

"عده‌ای اتوبوس‌سوار و قطارسوار به خاطر قیمت بلیت هواپیماسوار شده‌اند!"

شرکتهای هواپیمایی از یارانه ویژه ای بهره مندند. این یارانه متعلق به همه مردم است. عدالت حکم میکند همه و نه فقط قشر خاص و مرفه از آن بهره مند شوند. اگر جامعه اسلامی به اینجا برسد که همه مردم بتوانند سوار هواپیما شده و از دیگر امکانات رفاهی بهره مند شوند که اتفاقا به نقطه خوبی رسیده و می تواند الگویی از جامعه دینی همراه با عدالت و آسایش را به جهان ارائه کند. چرا یک مسئول در جمهوری اسلامی بعد از چهار دهه هنوز باید مبتلا به تبختر و تفکر مبتنی بر نظام طبقاتی باشد؟ چنین مسئولانی با این نگاه غربزده و سرمایه سالار چگونه میتوانند عدالت اجتماعی و رفع تبعیض را در جامعه اسلامی پیاده نمایند؟

این بنده خدا حتی معنای تقاضای کاذب را هم بلد نیست و در توجیه استدلال مزخرف خود این گونه کلامش را به پایان می برد:

"فشار برای پایین ماندن قیمت بلیت هواپیما باعث شده اتوبوس‌سوارها و قطارسوارها هم سوار هواپیما شوند و تقاضای کاذب ایجاد شود."

تقاضای کاذب مثل این می ماند که مردم از ترس کاهش ارزش پولهای خود به خرید غیر ضروری املاک و سکه و ارز و خودرو روی بیاورند. مرد حساب! به خرید بلیت هواپیما که نمیگویند تقاضای کاذب. مگر کسی مرض دارد بیخود و بی جهت برود بلیت هواپیما تهیه کند؟ وقتی نمیتوانی حرف منطقی بزنی خب، مصاحبه هم نکن برادر من بنشین سرجایت حقوق تپلت را بگیر کیفش را ببر.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به مناسبت خداحافظی محمد انصاری

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۷ ب.ظ

این مطلب را با عنوان "خدا در قاب تصویر" در هفدهم مهرماه سال 97 منتشر کردم. حالا که محمد انصاری از مستطیل سبز رنگ فوتبال خداحافظی کرده، یادآوری آن خالی از لطف نیست:

 

202k_photo_2018-08-01_05-00-20.jpg

 

در خاطره ای از عباس بابایی آمده است که روزی به عیادت دوست خلبانی رفت که مدتی در بستر بیماری افتاده بود. عباس دید، پسر او از این که پدر را چندی است روی تخت می بیند، پکر و ناراحت است. لباس رسمی اش را درآورد. از پسر خواست با او کشتی بگیرد. کمی بازی کرد و بعد گفت بیا بنشین ببین اسبت تند می رود یا نه؟! دوست عباس خجالت زده شده بود و از روی تخت اصرار می کرد که تیمسار! خواهش می کنم این کار را نکن. حرفش اما به جایی نرسید. عباس چهار دست و پا شده بود و پسر کوچک او را دور اتاق کولی می داد. کودک افسرده و غمگین، حالا داشت با شادی و نشاط بازی می کرد و خنده سر می داد. انگار نه انگار که غمی بر دلش سنگینی می کرد.1

 

هر جا که بحثی را پیرامون عرفان مطرح می کنم این خاطره را هم نقل می کنم. می گویم آنهایی که عرفان را خلاصه در گوشه نشینی و انزوا و ذکر گفتن کرده اید، اگر مردید، برای خدا مثل عباس بابایی باشید و بی اعتنا به جایگاه و شأن و اعتبار دنیوی، خودِ خودتان را برای دیگری خرج کنید. در خلوت گذراندن سخت نیست؛ اما این هم یک مدل عرفان است که خودت را برای شادی دیگران بشکنی. انتخاب با خودتان! عرفان حقیقی، عرفان علی علیه السلام است که در جایگاه حاکم اسلامی، در گمنامی به منزل شهیدی رفت و با کودکانش همراه شد، لقمه گوشت به دهانشان گذاشت و سرگرمشان کرد.2

 

این تصویر محمد انصاری، مدافع مطرح تیم پرسپولیس در منزل شهید محمد بلباسی را چندباری است که با حسرت نگاه می کنم. خیلی ها که اصلاً به خانواده های شهدا سر نمی زنند. بعضی ها می روند و یک دیدار رسمی انجام می دهند و بر می گردند. از تصویر می توان فهمید این جوان به گونه ای رفتار کرده که فرزندان خردسال شهید خیلی راحت و با شادی کنارش ایستاده و از نگاه هایشان پیداست که از بودن با او خوشحال هستند. کاش می شد این لحظه ها را از او خرید!

 

1- بر اساس خاطره ای از کتاب پرواز تا بی نهایت، صفحه183

2- ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 2، ص 115، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 41، ص 52، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک نمونه دیگر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۴۵ ق.ظ

photo_2023-06-10_09-30-09_ra0g.jpg

 

دوتا پست پایین تر مطلبی گذاشته ام درباره مدیری شمالی که در دولت روحانی بدون ریش بود و در دولت رییسی که میز گرفت یکهو صاحب ریش شد.

یک عکس دیگر هم از یک مدیر بانکی در فضای مجازی دست به دست میشود که در دولت رییسی علاوه بر ریش، جای مهر هم روی پیشانی اش سبز شده است!

مشابه این نوع اخبار را بارها دیده و شنیده ایم. چندی پیش بود در همین وبلاگ از سرپرست بهزیستی بابل رونمایی شد که زمان اغتشاشات، تصویر پروفایلش در حمایت از جماعت وطن فروش بود.

کانونهای قدرت، مخرج مشترکی بنام ثروت و جاه طلبی دارند و بر مبنای این اشتراک هر جا که اقتضا کند دست همدیگر را میگیرند، ولو به قیمت ذبح ارزشها و اعتماد عمومی.

جالب است بارها پیش آمده دوستی برای گزینش اداره ای رفته و اولین پرسشی که از او صورت گرفته درباره ارتباطش با فلان طلبه یا چهره انقلابی و عدالتخواه بوده و بر نهی و نفی هر نوع رابطه با چنین افرادی که میز مسئولان را با معیارهای دین و انقلاب به چالش می کشانند اصرار گردیده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این مادر هم رفت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۱۸ ق.ظ

سید صاحب گفت و نوشت اینبار اگر از جبهه برگردم طوری برمیگردم که هیچ کس مرا نشناسد. روز اول مرداد 67، عید قربان بود. عراقی ها تک گسترده ای داشتند. همراه نیروها پشت کمپرسی از دوکوهه به خط اعزام شد. 65 کیلومتری جاده اهواز خرمشهر نزدیک سه راهی کوشک، گلوله توپی به کمپرسی اصابت کرد. فقط پنج سید آنجا حضور داشتند از میان سی نفر فقط همان پنج سید شهید شدند. سید صاحب محمدی را از روی جوراب و شلوار پلنگی اش شناختند. تکه هایی از بدنش در تهران به خاک سپرده شد.

برادرش سید مهدی به تهران آمده بود. نماز عید قربان را که خواند گفت امام پیام داده باید بروم. خبر از برادر نداشت. چهار روز بعد از شهادت سید صاحب، سید مهدی هم در غرب شهید شد. منافقین شکنجه اش کرده بودند. مچ دستش قطع شده بود. گلوله توی پایش زده بودند و بدنش را سوزاندند. او را هم از روی دندانها و موی سرش شناسایی کردند.

مادر در مسجد نشسته بود. مراسم شهادت سید صاحب بود. یکی آمد پرسید خبر شهادت سید صاحب را شنیدی چه حالی داشتی؟ گفت فدای سر اسلام. پرسید بگویند سید مهدی زخمی شده چه حالی خواهی داشت؟ مادر لبخندی زد. مکثی کرد و آرام جواب داد: حرفتان را راحت بزنید؛ سید مهدی هم شهید شده.

این مادر، دیروز به رحمت خدا رفت. سیده رقیه محمدی، اهل دیوکلای امیرکلای بابل با همسر و پسرعمویش سید جلال محمدی سالهای سال در کربلا زندگی کرده و کبوتر حرم ارباب بی کفن بود. غیر از سیدصاحب، بقیه فرزندانش متولد کربلا هستند تا این که صدام اخراجشان کرد و ساکن تهران شدند. 

یک روز پدر، که سیدی اهل دل است، در امامزاده هاشم جاده هراز، رو به همراهانش کرد و گقت زمانی میرسد سید صاحب مثل امامزاده ها زائر خواهد داشت. 

امروز هم بقعه سادات خمسه کوثر در جاده اهواز و هم مزار او در قطعه چهلم بهشت زهرای تهران و هم منزل پدری اش محل تردد عشاق و زوّار شهدا و دارالشفای دل دردمند مریدان طریقت وصال است.

برای شادی روح خودتان فاتحه ای را به این مادر کربلایی هدیه کنید.

فرحین بما آتاهم الله من فضله

 

photo_2023-06-10_05-15-27_p9ls.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

میز و مقتضیات زمان!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۵۱ ق.ظ

photo_۲۰۲۳-۰۶-۰۸_۲۲-۴۲-۱۰_te98.jpg

 

این برادرمون زمان دولت روحانی مسئولیتی در مازندران داشت قیافه ش اونطوری بود حالا تو دولت رییسی هم پست گرفته قیافه ش این شکلی شده.

من با ترفند دولت رییسی که روی گرده نیروهای انقلابی سوار شد و خیلی از امور رو دست اونطرفی ها سپرد کاری ندارم ولی واقعا برام سواله اگه اون یارو شریعتی استاندار سابق دولت روحانی تو خوزستان که اون موقع ریش داشت و یقه بالا میبست و با تسبیح و ذکرهای نمایشی روی اعصاب مردم رژه میرفت بخواد تو دولت رییسی پست بگیره دیگه قراره به چه شکلی در بیاد؟!

 

استاندار خوزستان حاضر به توضیح درباره اتهام دریافت ده‌ها هزار دلار رشوه از  مدیرعامل هفت‌تپه نشد

  • سیدحمید مشتاقی نیا