به نام خدا
اهم ویژگیهای شهید طوسی
(اخلاقی، اعتقادی، مدیریتی)
- اسلاممداری
شهید طوسی فرزند انقلاب اسلامی بود و با آگاهی میدانست که انقلاب نیز فرزند اسلام است. حبّ اسلام و تشیّع که ریشه در هویت دینی خاندانش داشت، با پیروزی نهضت حضرت امام(ره)، به نقطۀ کانونی در شخصیت طوسی تبدیل شد. در واقع جنبههای شخصیتی و رفتاری طوسی بیش از هر چیز با معطوفشدن به این نقطۀ محوری، معنی پیدا میکند. بر این اساس دوستیها و دشمنیهای طوسی نیز با تمسّک به «عاملیت اسلام»، به منصه ظهور و تجسّم عملی میرسید. شیفتگی مطلق به امام(ره) از همان ابتدای آشنایی و ذوبشدن در مسیری که ایشان برای امت ترسیم کرده بود، اوج این اثرپذیری است. «مدام میگفت اسلام غریب است» البته طوسی آگاهانه میدانست که ما هر آنچه داریم از قدرت اسلام است. در واقع این رابطه دوطرفه است؛ اگر اسلام به کمک ما نیاز دارد، بیشتر از آن، این ما هستیم که در منظومۀ قدرت اسلام قرار گرفته و ارزش یافتهایم. در تمام انتخابهای طوسی، مکتب و مرام مکتبی معیار بود. در جایی که مکتب، جلودار است، پست و مقام، جایگاهی ندارد و به مقتضای نیازهای جامعه اسلامی، جغرافیای خدمتی عاملان آن مشخص میشود. «وظیفهمندی» شهید، پیشبرندۀ تصمیماتش بود. تبعیت از فرمان مکتب و به تبع آن ساختارهای حاکمیتی، در متن رفتارهای طوسی قرار داشت. فرماندهی بود که خویشتن را مقلِّد میدانست و کنش و واکنشهایش متأثر از آئین امام(ره) بود.
- صبوری و پایداری
به گواه تاریخِ پایداری این مرز و بوم، طوسی به مقام صبر ـ که اوج ایمان است ـ رسیده بود. نوری که با وجود اسلام و امام(ره) در درون طوسی روشن شده بود، خاموششدنی نبود. از ابتدای ورود در فضای انقلابی تا لحظۀ شهادت، قرار از وی گرفته شده بود و هر چه زمان میگذشت، صلابت و پایداری و تلاش و سختکوشی وی بیشتر نمایان میشد. در بازخوانی خاطرات یاران طوسی آنچه که بسیار خودنمایی میکند، خستگیناپذیری و صبوری ایشان در ورطۀ مشکلات و چالشها است. متانت و صبوری طوسی، تنظیمکنندۀ رفتار همنشینان و همرزمان بود. پرکاری شهید طوسی، شرمندگی همکاران را رقم میزد و جایی برای اعتراض هیچ کس باقی نمیگذاشت؛ طوسی رزمندهای بود که خود و خانوادهاش را وقف جنگ کرده بود. همسر و فرزند شهید طوسی در تمامی مراحل همراهش بودند؛ محمدابراهیم را در کنارش تقدیم خدا کرد؛ در حین عملیات کربلای 4، پدر و جمعی از اقوامش را در کنارش داشت. همواره در سختترین شرایط جنگ حضور داشت. میگفت «باید مقابل آنچه که در جنگ پیش میآید، بایستیم و استقامت کنیم.»
- خلوص و بندگی
اخلاص، وجه بارز و محوری شخصیت شهید طوسی بود و کلمات فوق در وصیتنامه شهید، تفسیر دقیق منش رفتاری خودش بود و آن را در جهت حفظ اسلام و انقلاب اسلامی برای همگان آرزو میکرد. شکلگیری شخصیت طوسی در کانونی که سرشار از محبت و عشق به اهل بیت(ع) و معرفت به خاندان وحی بود، نمیتوانست نتیجهای جز ایمان و اخلاص داشته باشد. اصالت خانوادگی و تربیت در دامانی باطهارت و خوردن شیر پاک، شکلدهندۀ خلوص شهید طوسی بود. اخلاص شهید، در وجوه مختلف شخصیت رفتاریاش اثرگذار بود: نظیر صداقت، آرامش، بی ادعایی و عبادت و بندگی.
- درگیری و آمادگی دائمی
نمیتوان لحظهای از لحظات دهۀ پایانی زندگی شهید را که با درگیریهای انقلابی شروع و به شهادت ختم شد، با سکون و سستی قرین دانست. بیقراری و درگیری، وجه حاکم بر شخصیت طوسی در تمامی این ایّام بود. تلاش شهید از طریق نقشپذیری در فرآیندهای انقلاب و دفاع مقدس، در چارچوب همان یاریرسانی به احیای دین مبین اسلام قرار داشت و همین نکته کافی بود تا «وقت» و «زمان» نیز وسعت و ظرفیت کافی برای دربرگیری حجم مجاهدتهای شهید را نداشته باشد. برای تمامی کارها نیز آمادگی داشت و درگیر میشد. در حین آن که در نقش ستون برای فرماندهی و ارکان لشکر عمل میکرد، به مانند بسیجیان و نیروهای عادی لشکر «سنگر میکند، خاکبرداری میکرد، جارو میزد، در نظافت سهیم میشد، سفره پهن میکرد...»
- پیگیری و حضور در صحنه
شهید طوسی علاوه بر اینکه در متن تمام امور قرار میگرفت و حضوری فعالانه داشت، بلکه در نظارت بر کمّ و کیف عملکردها و پیگیری وظایف سایر ارکان و نیروها نیز، همواره در صحنه بود. هدف، پیشبرد عالی وظایف و موفقیت امور بود و در این میان کشیدن حصار به دور خود و پیشبرد خودپسندانۀ وظایف محوله، در منطق طوسی جایگاهی نداشت. منطق «کُلّکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» در حد عالی در منِش رفتاری طوسی وجود داشت و از این رو با وجود مشغلۀ زیاد، جسم و جانش با تمام نیروها در پیوند بود و هیچ حوزه و پایگاهی نبود که از دایرۀ حضور فداکارانۀ این شهید عزیز خارج باشد. در نقش مسئول پشتیبانی جنگ نیز که هنوز به صورت دائم در جبهه ماندگار نشده بود، بیشترین ارتباط را با لشکر و سایر یگانهای مازندرانی که در جبهه مستقر بودند، برقرار میکرد و دائم در حال بررسی و ارزیابی وضعیت بود. این نقشپذیری به عنوان رکن مقتدر فرماندهی لشکر نیز تداوم داشت. هیچ گوشهای از امور لشکر نبود که طوسی با آن قسمت ارتباط برقرار نکرده باشد. همه طوسی را فرماندۀ خود میدانستند و با جان و دل، مدیریتش را پذیرا بودند. از این رو سرکشیها و گوشزدهای طوسی را عین مصلحت خود و لشکر میدانستند. حافظه قوی طوسی، قوتبخش پیگیریهایش بود. آدمی نبود که چیزی را فراموش کند. دقیقاً میدانست که چه چیزی را به چه کسی ابلاغ کرده است. این حس درگیری و ارتباط، تا آخرین لحظات وجود داشت و قطعشدنی نبود.
- پیشتازی و دلیری
طوسی در حین آنکه همواره در صحنه بود، جلودار نیز بود. بسیاری از نواقص با جلوداری فرمانده در صحنه برطرف میشد. اثربخشی این الگوی فرماندهی، دو چندان خواهد شد. بهخصوص در صحنۀ نبرد که در سختترین صحنهها حضور داشت و جلودار بود. پیشتازی و جلوداری، وامدار روحیۀ شجاعت و دلیری است، که در شهید طوسی موج میزد. قرارگرفتن در کانونهای خطر و آوردگاهها، وصف حال شهید در تمام لحظههاست. چه آنجا که پیشگام مبارزه با طاغوت بود، چه در سالهایی که عمر گرانبهای خود را برای خشکاندن ریشههای نفاق و عناد در سطح استان صرف کرد و چه از لحظۀ شروع جنگ تا فروردین 1366، که در متن حماسۀ دفاع مقدس رزمندگان اسلام قرار داشت.
- ارادۀ پیروزی
داشتن ارادۀ پیروزی از لوازم اساسی یک فرماندۀ بزرگ است. طوسی در عین حال که مردی وظیفهشناس و مکتبمدار بود و رفتارهای خود را در چارچوبۀ تکلیف، تنظیم میکرد، در همان حال موفقیت و پیروزی را با فرآیندهای مدیریتی و فرماندهی خود قرین میدانست؛ بیتردید این تعامل سازنده، بخش مهمی از رمز و راز بزرگی و ماندگاری طوسی را رقم زده است. برای طوسی این نکته مسجّل شده بود که بهره و مزد زحمات در عرصۀ عمل، پیروزی است و بیتوجهی به این امر اساسی، موجبات سستی و شکست را فراهم میسازد. این قاعده در عمل، در تمامی فرآیندهای مدیریتی و فرماندهی طوسی، وجه نظر بود و به خوبی نیز به بار مینشست. با یاری همرزمان در جریان بحرانهای شهری و جنگلی شمال، با موفقیت تمام و با کمترین تلفات توانستند مجموعۀ محاربان و معاندان را از سطح استان پاکسازی کنند. از زمانی که در سطح ارکان فرماندهی لشکر نیز قرار گرفت، بالاترین موفقیتها، نصیب صحنههای نبرد شد و میتوان گفت با میدانداری طوسی، حتی برخی از بنبستهای جنگی نیز، شکسته شد. فتح فاو، مدیون زحماتی است که در آن طوسی میداندار بود؛ کربلای 5 و سرزمین شلمچه نیز شاهد رشادتها و شجاعتهایی بود که طوسی به عنوان قلبِ فرماندهی لشکر ویژۀ 25 کربلا، زمینهساز آنها بود. چنین نتایج عالی در میدان جنگ، نشان از عزمی داشت که در آن ارادۀ پیروزی، اصل اساسی است. فتح و پیروزی برای چنین سبکی از فرماندهی، به منظور لذتبخشی نیست، بلکه بخشی از تعهد و تکلیفی است که فرمانده بر عهده دارد. بر همین اساس در صحنههای ناکامی و شکست، زجری که فرمانده متحمل آن است، بسیار نگرانکننده خواهد بود؛ مگر آن که عیار توانمندی وی به محک آزمایش درآمده باشد. اینجاست که میزان توانمندی فرمانده در بهرهگیری از شکست برای زمینهسازی پیروزی، مهم خواهد بود.
- فرهمندی شخصیتی
تجمع مجموعۀ ویژگیها و خصایل اثربخش در شهید طوسی موجب شده بود تا ضمیر همراهان به راحتی تسخیر گردد و این شهید عزیز، فرماندۀ قلبها شود. این خصایل که در اثر ایمان و مجاهدتهای شهید طوسی به بار نشسته بود، به راحتی تبعیت همراهان را در هر سطحی به دنبال داشت؛ چنانکه آثار آن تا به امروز هم دیده میشود. در این جا میتوان به ویژگیهایی اشاره کرد که از یک سو ریشه در ساختار شخصیتی و اعتقادی شهید دارد و از سوی دیگر در کشاکش ارتباطی با مجموعۀ یاران و همرزمان به منصه ظهور میرسید:
جذب و شوق ذاتی: قامت رعنا و رشید شهید طوسی همراه با نورانیت چهره، هر بینندهای را مسحور میکرد. شهید طوسی در نگاه و سخن همرزمان، بسیار به علمدار کربلا حضرت ابوالفضل عباس(ع) تشبیه میشود؛ ماندگاری نیروها در جبههها و آمادگی دائمی آنها تا حدود زیادی ریشه در مدیریت جذّاب و برخوردهای برادرانۀ فرماندهانی نظیر شهید طوسی داشت. طوسی، نیروهای خود را واله و حیران خود ساخته بود و این وضعیت ناخودآگاه، به تبعیت از ارادۀ شهید طوسی میانجامید.
فرماندهی بر همه: جمعشدن خصایل انسانی، دینی و مدیریتی در شهید طوسی، آن هم در حد اعلی، باعث شده بود، در هر جمعی، در کوتاهترین زمان به نقطۀ محوری و کانونی تبدیل شود و همگان ایشان را به عنوان فرمانده بپذیرند؛ حتی سایر فرماندهان و نیروهایی که به نوعی از جهت سازمانی، خارج از محدودۀ فرماندهی و مدیریتی شهید طوسی قرار داشتند، ایشان را فرمانده خود قلمداد میکردند و به راحتی منطق گفتاری و رفتاری او را پذیرا بودند.
حاکمیت عقل و منطق:طوسیِ بزرگ، همواره آگاه بود که جسم و جان رزمنده در سیطرۀ اراده و چگونگی تصمیمگیری فرماندهان قرار دارد و از این رو هرگونه تصمیم و سیاستی میبایست از مجرای عقلانیت و منطق عبور نماید.
- کرامتمداری
نگاه شهید طوسی به مقولۀ انسان، برگرفته از نگاه قائد عظیمالشأنش، خمینی کبیر بود. همان احترامی که برای نوع انسان در بینش الهی امام امت وجود داشت، در نگاه و بینش طوسی نیز وجود داشت. در این نگاه پایبندی به این اصل اساسی در محور قرار داشت که تمامی کوششهای رهبران و فرزندان انقلاب، در جهت کرامت والای انسانی است؛ همان انسانی که مقام خلیفةاللهی را دارد. به تعبیر دیگر هر جاه و جلالی که نصیب هر کس شود، چنانچه در جهت احیای چنین اصلی نباشد، در واقع به معنای انحراف از راه انبیاء و اولیای خداوندی خواهد بود. بر این اساس طوسی با ضمیری آگاه میدانست که تمامی زحماتش در راه انقلاب و جنگ، باید از مسیر تکریم انسانی عبور نماید و چنانچه شأنی نیز در این طریق پیدا شده است، میبایست در جهت غنابخشی به اصل کرامت انسانی هزینه شود.
- اقتدار ذاتی
طوسی هیچگاه برای دستیابی به مقام و فرصت تلاشی نکرد. بزرگی طوسی در ذات شخصیتی و رفتاری وی نهفته بود و با مسائل و جریانهای محیطی ارتباط نداشت. خدا را عزیز میداشت و خدا نیز به مصداق آیۀ کریمۀ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُدّاً، وی را در چشم مردمانش عزیز کرد. بر این اساس طوسی هر کجا که وارد میشد، نوعی اقتدار طبیعی را به همراه داشت و به سرعت در کانون توجه قرار میگرفت. کارایی مدیریتی طوسی به طور کامل با اسلوب شخصیتی و روحیۀ پایداری ایشان مرتبط بود و هیچ اتصالی به سیستم «قبیلهای» نداشت. نیاز به دفتر و دیواری که ایشان را از دیگران جدا سازد نیز نبود. مدیریت مقتدر، به نیروهای معدود نیز بسنده میکند و بالاترین بهرهوری را از آنها به ارمغان میآورد؛ سادگی، خصلت نمایان چنین مدیریتی است
- توانمندی ذهنی
شهید طوسی بسیار زیرک و تیزهوش بود و حافظه قوی داشت؛ این ویژگی در کنار خصایل فراوان دیگر، از ایشان یک فرماندۀ شایسته و مؤثر ساخته بود. توانایی ذهنی طوسی در جنبههای مختلف در خدمت برنامههای فرماندهی و روندهای مأموریتی قرار میگرفت. بر این اساس طوسی در سطح فرماندهی همواره به عنوان یک نیروی «صاحبنظر» مطرح بود و با توجه به دقت و شناختی که از موضوعها و مسائل داشت، در بیشتر اوقات دیدگاهش عرصۀ بروز مییافت. البته صاحبنظربودن طوسی ریشه در شناخت واقعی از موضوعها داشت و این وضعیت جز از طریق ممارست روحی، مسئولیتپذیری و همچنین «تمرکز ذهنی» دستیافتنی نبود. ذهن طوسی در عین حال که درگیر تمام موضوعات لشکر از سازماندهی، آموزش، تدارکات، طرح ریزیها و... بود، در عین حال از قدرت بالایی برای تمرکزبخشی به هر یک از این امور را برخوردار بود.
«قدرت انتزاعی و نکتهبینی» نیز بخشی از توانمندی ذهنی طوسی بود. این ویژگی باعث میشد تا طوسی به تمام جزئیات در صحنۀ طراحی و عملیاتی توجه نماید و نیروها را با طرحهای کلان و نامشخص مواجه نسازد.
«دوراندیشی»، نتیجه طبیعی دیگری است که از قدرت ذهنی و بهرۀ هوشی بالای شهید طوسی برمیخاست. این ویژگی باعث میشد تا نتایج غیرمنتظره دامنگیر روندهای مأموریتی نشود.
«سنجش دائمی»، از ویژگیهای دیگر توانمندی ذهنی است که برای شهید طوسی به یک اصل محوری تبدیل شده بود. ذهن طوسی، همواره در دو مرحلۀ وضعیت موجود و وضعیت مطلوب در سَیَلان بود. کمبودها را از طریق پرسش و ارتباط مستقیم با رزمنده، شناسایی میکرد،
از مجموع ویژگیهای فوق «توان برنامهریزی» دیده میشد که شهید طوسی، سرآمد دیگران بود. توان برنامهای شهید طوسی تنها در راهبری کلان فرماندهی و امور ساختاری یگان مطرح نبود، بلکه حتی در جزییترین امور مربوط به صحنههای نبرد نیز کارگشا بود: برای تمام موضوعات برنامه داشت.
- قدرت سازماندهی و انسجامبخشی
ذهن قوی و برنامهریز، موجبات سازماندهی و انسجامبخشی را فراهم میسازد. طوسی میدانست که انسان هر اندازه که قوی باشد، بدون همراه و بسیجکردن جمع، نخواهد توانست تحولآفرین باشد. طوسی در کشف استعدادهای ذاتی بچههای شمال، میداندار بود و با ادغام این استعدادها در درون ساختارهای توانبخش، توانست بهترین نتایج را در مدیریت و فرماندهی خود کسب نماید. شاید اولین تجربه مهم، به ایجاد «گروه شهید» در درون واحد عملیات سپاه ساری برگردد. از اولین اقدامات طوسی پس از پذیرش مسئولیت اطلاعات لشکر نیز، اصلاح روند ساختاری و بهینهسازی شرایط این واحد بود. این اصلاح همراه با دمیدن روح وحدت و انسجام در درون نیروها اتفاق افتاد که آثار آن در سرنوشت کلی لشکر نیز هویدا بود. یکی از نتایج طبیعی قدرت سازماندهی، «کادرسازی و تربیت نیرویی» است که در این زمینه، شهید طوسی بلامنازع بود.
- توان ارتباطی
طوسی همان طور که با فرماندهان و بدنۀ نیروها به راحتی تعامل داشت، در بهرهمندی از فرصتهای موجود در سطح اداری و استانی نیز از توان بالایی برخوردار بود. طوسی تعامل با استان را از خانواده و روستای خود شروع کرد. همسر شهید طوسی، همراه ایشان در بسیاری از سفرها و دیدارهایی بود که میبایست با خانوادههای شهدا و رزمندگان انجام میپذیرفت. پدر و مادر و برادران و در مجموع خانوادۀ ایشان، چه در صحنههای نبرد و چه در جذب جوانان به جبهه، همچنین جمعآوری پشتیبانیهای تدارکاتی، همراه شهید طوسی بودند؛ البته در این مسیر هزینههای بسیار گرانبهایی را تقدیم انقلاب کردند. مردم محل و مناطق اطراف را برای کمک به جبهه بسیج کرده بود و آنها نیز مؤمنانه دست یاری به طوسی داده بودند. مرتبۀ بالاتر این تعامل، هنر شهید طوسی در بسیج همهجانبۀ استان در امور دفاع مقدس بود. چه موقعی که در استان مستقر بود و چه زمانی که برای همیشه به جبهه عزیمت کرد، نقش ارتباطی و تعاملی شهید برای بهرهمندی از توان پشتیبانی و تدارکاتی استان ادامه داشت.
- اعتمادزایی و اطمینانبخشی
مجموعۀ فضایل شخصیتی و توانمندی مدیریتی که در نزد شهید طوسی وجود داشت، موجب اعتماد و اطمینان همگان نسبت به این چهرۀ محبوب و مقتدر میشد که شاید نتوان حداقل در سطح مناطق و یگانهایی که ایشان خدمت میکرد، بدیلی یافت. برتری طوسی بر دیگران محرز بود و این وضعیت از یک سو ریشه در شناخت دقیق ایشان از مأموریتها، ساختار و توانمندیها و شرایط پیرامونی داشت و از سوی دیگر به توان تصمیمگیری و فرماندهی در حل و فصل مشکلات و مدیریت کارآمد در کنترل شرایط بحرانی بر میگشت. دقت در تجربۀ مدیریت بحران جنگل و تحولات گوناگون در برهههای مختلف دفاع مقدس کافی است تا به ارزیابی دقیقی از توانایی شهید طوسی در مدیریت بحران دست یابیم. نتیجه طبیعی موفقیت در حل و فصل بحرانها و چالشها، زایش اعتماد و اطمینانبخشی است. در قالب لشکر نیز اعتماد به نفس بالای طوسی، موجب اعتماد کامل فرماندهی لشکر و شخص مرتضی قربانی به ایشان میشد. طبیعی بود با وجود طوسی، بار سنگینی از دوش وی برداشته شود. با وجود عمود استواری چون طوسی بود که فرماندهی لشکر، به راحتی سنگینترین مسئولیتها نظیر فتح فاو را در میان لشکرهای دیگر بر عهده میگرفت. عملیات والفجر 8 و فتح فاو بدون نام طوسی، نامفهوم خواهد بود. این میدانداری در عملیات کربلای 5 نیز ادامه مییابد. البته اِشراف موضوعی و اطلاعاتی شهید طوسی از شرایط خودی و دشمن، سهم تعیینکنندهای در اطمینانیابی فرماندهان داشت. از یک سو فرماندهان گردانها به اطمینان و اعتماد کامل می رسیدند. از سوی دیگر گزارشهای طوسی، اعتماد فرماندهان لشکرها و قرارگاهها را جلب میکرد.