به بهانه انتصاب جدید در قرارگاه خاتم مازندران
الحمدلله الذی قدم المفضول علی الافضل!! ابن ابی الحدید، مقدمه شرح بر نهج البلاغه
- ۰ نظر
- ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۰
الحمدلله الذی قدم المفضول علی الافضل!! ابن ابی الحدید، مقدمه شرح بر نهج البلاغه
برای من با تحقیقاتی که انجام دادم مسجل شد که ورود حمید بقایی به این دوره از رقابت های انتخابات ریاست جمهوری، بر اساس تصمیم شخصی بوده و به هیچ وجه با مشورت دکتر احمدی نژاد و یا حمایت وی صورت نگرفته است.
حرف احمدی نژاد همانی است که پیشتر توسط رسانه ها منتشر گردید. او از توصیه آقا اطاعت نموده و معتقد است که وقتی قرار نیست وارد میدان رقابت ها شود پشتیبانی از نامزد دیگر نیز به همان دلیل از سوی وی نباید انجام بگیرد؛ زیرا معنی دور زدن فرمایش آقا را خواهد داشت. احمدی نژاد اگر مصلحت باشد روزی خودش وارد میدان خواهد شد و اعتبار و شأن خود را پای نام و راه و هدف خودش هزینه خواهد کرد.
من به حمید بقایی هم برای ورود به این عرصه حق می دهم. او می داند که چون مصداق "رجل سیاسی" نیست صلاحیتش از سوی شورای نگهبان احراز نخواهد شد با این حال نباید از یاد برد که در جریان پرونده قضایی وی که منجر به بازداشت طولانی مدت او و در نهایت، آزادی اش گردید لطمه شدیدی را بر حیثیت خود احساس نمود که برای جبران بخشی از آن می تواند با اعلام کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، نظرها را به سوی خود جلب نموده و از تریبون های متعلق به دوست و دشمن پیام بی گناهی خود و بطلان تخریب های شدید رسانه ای که بر ضد او به راه افتاد را به گوش همگان برساند.
اگر می خواهید از خجالت آب شوید! اگر می خواهید وجدانتان از خواب غفلت بیدار شده و زنگار خودخواهی و خودمحوری از صحیفه دلتان زدود شود؛ اگر مدت هاست که عرق شرم بر پیشانی تان ننشسته است؛ اگر به سیر انفس اعتقاد دارید؛ اگر هنوز هم بارقه ای از شوق هدایت در وجودتان می درخشد؛ اگر خیلی وقت است بابت اشتباهاتتان سیلی نخورده اید به این چند خط از وصیت نامه تکان دهنده شهید محمد علی درزی نژاد که امروز در کانال سنگر شهدای بابل منتشر شد، خوب نگاه کنید:
"مسلماً هدف از انقلاب کردن این نبود که ما به زندگی مرفه تر دست یابیم و یا بهتر بخوریم. اگر این باشد پس فرق ما و دیگر جانداران در چیست و لذا ما طاغوت را از کشورمان راندیم تا به جایش اسلام را حاکم کنیم تا به جایش قوانین قرآن را در زندگی روزمره مان پیاده کنیم."
حالتان جا آمد؟! اگر دیشب محفل کمیل را از دست دادید، تلنگر صبح جمعه ای شهید درزی نژاد، هوای العفو گفتن را به سرتان راه می دهد. قبول کنیم که مدت هاست راه را اشتباه پیموده ایم.
آن پیر روشن ضمیر و عارف بی نظیر میکده جماران، لابد چیزی می دانست که گفت: "پنجاه سال عبادت کردید؛ خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید."
یک نوجوان شهید با تحصیلات مقطع راهنمایی به برکت حیات طیبه شهادت، بصیرتی یافت که یک جمله اش می تواند من و شما را با همه داشته هایمان – دکتر باشیم یا حجت الاسلام، مهندس باشیم یا مدیرکل یا تاجر و ... – از چنبره داعیه های پوشالی مان نجات داده و لذت بیداری ابدی را به کاممان فرو بنشاند، اگر خودمان را به خواب نزده باشیم!
احمدی نژاد دردانه بود و هیمن امر را باید راز محبوبیت ناتمام و تخریب ناشدنی او در دل پابرهنگان انقلاب اسلامی دانست. فکر او از همه به رهبر، نزدیک تر؛ در اقدام و عمل از همه مدعیان، جهادی تر و بر سر آرمان های اسلام و انقلاب، مقاوم تر و سازش ناپذیرتر بود.
افتخار ابدی احمدی نژادی ها به آن است که راه و مرامشان به برکت عطر بهشتی ولایت، هیچ گاه لبخند رضایت بر چهره کریه دشمنان دین و میهن ننشاند. هیچ گاه آمریکا از احمدی نژادی ها خوشش نیامد و اسرائیل و انگلیس و همه سردمداران چپاول گر عالم تشنه خون بودند. هیچ گاه هیچ منافقی برای احمدی نژاد و احمدی نژادی ها کف و سوت نزد. هیچ وطن فروش و روشنفکرنمای غرب زده ای راه ولایی آنها را تأیید نکرد. بهاییت پلید یا وهابیت خبیث با همه ارکان اقتصادی و سیاسی شان به مصاف با احمدی نژاد رفتند. احمدی نژاد به هیچ یک از کانون های جهانی و داخلی قدرت که همه چیز را برای منافع اقتصادی خود و هم کیشانشان می خواهند، باج نداد و پای این مسلک روح اللهی خویش با تمام وجودش ایستاد و هزینه های ناتمام آن را به جان خرید. در یک کلام احمدی نژاد خار چشم شیطان و شیطان صفتان خارجی و داخلی بوده و هست و البته امید دل زجرکشیدگان و مستضعفانی که او را مردی از جنس خود می دانند.
اگر قرار باشد یک نفر، پا جای پای احمدی نژاد دردانه ما بگذرد، باید همه این ویژگی ها را در خودش نمایان ساخته باشد. آبروی دردانه ای چون احمدی نژاد، وهم باد آورده ای نیست که ارزان و به سهولت خرج تبلیغ و تثبیت میز و منفعت هر کسی بشود.
مخلص کلام؛
خبرهای موثقی که جسته و گریخته درباره کاندیداتوری حمید بقایی به گوش می رسد حکایت از عدم رضایت دکتر احمدی نژاد از ورود او به عرصه رقابت های دوازدهمین دوره ریاست جمهوری دارد.
تأیید و تکذیب قاطع این خبر تنها یک راه دارد. اگر احمدی نژاد، وراد معرکه شد و حمید بقایی را مورد تأیید و حمایت قرار دارد، تکلیف ما مشخص است. در غیر این صورت تا اطمینان کامل از حمایت و میل باطنی دکتر احمدی نژاد، در قبال ورود و تبلیغات جناب بقایی به عرصه رقابت های انتخابات ریاست جمهوری سکوت کرده و بی اعتنا خواهیم ماند. سکوت و بی اعتنایی ما پیامی شفاف برای همه آنانی دارد که به زعم خود می پندارند توان قدم گذاشتن در راه دشوار فرزند ملت را دارا هستند. همان طور که اصولگرایی بدون احمدی نژاد، حرکتی در راستای ایجاد تفرقه میان نیروهای مخلص انقلاب است، به طریق اولی بقایی یا هر کاندیدای مدعی احمدی نژادی بودن نیز منهای او، یعنی هیچ! ما آبرو و اعتبار دکتر را بازیچه مطامع افراد و گروه ها نمی دانیم.
ترامپ با امضای دستورالعملی، مصوبه دولت اوباما درباره استفاده تراجنسیتی ها از توالت ویژه را باطل دانسته و تصمیم در این خصوص را به ایالت ها واگذار کرده است:
"در ماه می سال گذشته وزارتخانههای دادگستری و آموزش دولت اوباما از مدارس این کشور خواستند به دانشآموزان تراجنس اجازه بدهند از توالت مخصوص کمتوانها استفاده کنند و مجبور نباشند به توالتهای زنانه یا مردانه وارد شوند. دستورالعملی که در زمان دولت اوباما تصویب شده بود، از مسئولان مدارس آمریکا میخواست که برای دانشآموزان تراجنس امکان استفاده از توالتهایی متناسب با جنسیتشان را فراهم کنند. شان اسپایسر، سخنگوی کاخ سفید گفته است که آقای ترامپ معتقد است این موضوع در حوزه اختیارات ایالتهاست." بی بی سی/ 4 اسفند 95
پرداختن به این خبر از آن نظر حائز اهمیت است که بر خلاف تصور رویایی و ابتر بعضی از روشنفکرنمایان غرب زده، حتی در آمریکای به اصطلاح آزاد، توالت مردان و زنان هم از یک دیگر جداست. عقل، پیامبر درون همه آدم هاست. از این رو بسیاری از قوانین در جوامع سکولار هم متأثر از واقعیت های عالم خلقت است. روشنفکرنماها هر چقدر هم که بر طبل فمنیسیم بکوبند، نمی توانند وجدان بشر را به تساوی جنسیتی مرد و زن متقاعد سازند. عقل بشر نمی پذیرد که زن و مرد به طور مطلق با هم مساوی هستند؛ نه زن می تواند در جایگاه مرد قرار بگیرد و نه مرد در جایگاه یک زن. برای همین است که آزادی مطلق و افسارگسیخته، در هیچ جای دنیا معنایی ندارد و قوانین جاری بین مردان و زنان دارای تفاوت هایی ملموس است. در همه جای دنیا مسابقات ورزشی رسمی، تابع قانون تفکیک جنسیتی و اذعان به تفاوت های جنسی است. این تفاوت نه فقط محصور به ویژگی های فیزیکی زن و مرد که اعتراف به اختلاف فاحش روحی و شخصیتی این دو جنس نیز به شمار می آید. برای همین است که مسابقات رسمی شطرنج مردان و زنان نیز به طور مجزا برگزار می شود. حفظ حریم جنسیتی، نشأت گرفته ازاعتقاد درونی و انکارناپذیر انسان ها به مقوله حجاب و اقرار به فرق میان انسان با حیوان است. دین، تنها این درک صحیح وجدانی را هدایت و مدیریت نموده است.
درباره تخریب مقدار باقی مانده از ویرانه حسینیه مشهور به خلیلیان توسط اداره اوقاف بابل و اعتراضات ویژه ای که پس از آن صورت گرفت، چند نکته را باید مورد توجه قرارداد:
1- این قلم پیشتر نیز بر ضرورت صیانت از میراث فرهنگی و عمل به مرّ قانون مطالبی را به تقریر درآورده است. اینک نیز چون گذشته، اصل قانون مداری را باید به همه نهادها گوشزد نمود و از نهادهای نظارتی خواست که در این خصوص الگویی مناسب برای جامعه باشند.
2- اداره هایی مانند دارایی و یا اوقاف، با نگاه درآمدزایی به هر قیمت، مشغول به فعالیت بوده و در این مسیر، ویرانی عرصه بازار و تجارت و یا فرهنگ و هنر برای هیچ کدامشان مهم و قابل اعتنا نمی باشد.
3- بر اساس آموزه های دین و فرهنگ مسئولیت پذیری که بزرگترین ارمغان انقلاب اسلامی است، اداره اوقاف هم باید مثل همه مجموعه های دیگر، نسبت به پرسش ها، نقدها و ابهامات مردم پاسخ گو باشد. سازمان اوقاف متأسفانه قدم مثبت و ماندگاری برای فرهنگ و مذهب این شهر، بر نداشته و خود را همواره از نعمت نظارت و ایده های اهل نظر، محروم نگاه داشته است. در ضمن، این که مسئولی در یک زمانی، دروسی را نیز در حوزه علمیه خوانده است، دلیل نمی شود تا ابد هر کجا که نیاز پیدا کرد برای ترمیم وجهه خود از عنوان طلبگی استفاده نماید.
4- تجربه فعالیت های اجتماعی، سیاسی و اداری این حقیر می گوید اگر قرار بود جلوی روند تخریب چند مرحله ای ساختمان مذکور گرفته شود، به یقین فرصت آن وجود داشت. به عبارت دیگر هیچ اراده ای برای توقف تخریب ساختمان حسینیه در هیچ یک از نهادهای قانونی استان اعم از اجرایی، نظارتی و یا قضایی وجود نداشته است.
5- اداره میراث فرهنگی بابل به وظایف خود در حفظ میراث فرهنگی این شهر به درستی عمل نمی کند، با این حال دوستان به ظاهر فرهنگ دوست اما سیاست زده ما اصرار دارند که به جای سربازی میراث فرهنگی، سرباز اداره میراث فرهنگی باشند. آیا اداره میراث تا کنون از ظرفیت هایی چون قوه قضائیه برای حراست قانونی از حریم حسینیه مذکور و پیگرد عوامل تخریب آن استفاده کرده است؟
6- کسانی که تخریب ساختمان قجری موسوم به خلیلیان را توطئه ای برای حذف قدمت تاریخی شهر بابل دانستند به یقین هیچ شناختی از آثار باستانی این شهر ندارند. در بابل بناهایی با قدمت هفت تا نه قرن نیز وجود دارد که هرگز از سوی مدعیان دفاع از میراث فرهنگی این شهر مورد توجه و تبلیغ قرار نگرفته است. جالب است که مدعیان صیانت از سنت و معماری ایرانی و اسلامی هیچ گاه نسبت به ساخت بناهای مبتذل و ضد معماری سنتی این مرز و بوم مانند ساخت مدرسه ای شبیه کلیسا و ... واکنشی نشان نداده اند. جالب تر آن که همین افراد در اقدامی آگاهانه، شهرت پر مفهوم و تاریخی "دارالمومنین" که بیانگر سابقه عمیق علم و فرهنگ و اندیشه و مجاهدت مردمان این دیار است را تعمداً حذف نموده و از واژه ای فاقد بار محتوایی و فرهنگی و تمدنی برای بابل استفاده می نمایند!
7- شهردار بابل در اقدامی هوشمندانه، بیانیه ای صادر کرد و بر موج احساسات مجازی و موقت بعضی از شهروندان، سوار شد. جالب بود که این بار شهردار بابل به دور از چشم بعضی مشاوران ماجراجو و فرنگی کار خود، از واژه دارالمومنین به جای عنوان لوس و بی خاصیت بهارنارنج بهره گرفت. شهردار بابل برای آن که نشان دهد اهل استفاده ابزاری از مفاهیم فرهنگی و ارزشی نیست لابد حاضر است لااقل یک پنجم بودجه های هنگفتی که به بهانه برگزاری جشنواره های بی در و پیکر بهارنارنج، مصرف می شود را خرج راه اندازی کنگره دارالمونین نموده و از این فرصت برای معرفی پیشینیه برجسته و پرافتخار فرهنگ و هنر مردمان نیک اندیش این دیار بهره بگیرد. شهرداری مدعی علاقمندی به معماری سنتی و اسلامی لابد در طول یک سال تصدی گری بر عرصه ساخت و ساز این شهر، دستکم باید جلوه بصری شهر و یا لااقل یک میدان را به نمایی نزدیک به معماری اسلامی و ایرانی تبدیل ساخته باشد!
8- تجمع معدودی از شهروندان بابل در اعتراض به ویرانی باقی مانده مخروبه های حسینیه خلیلیان در آستانه انتخابات حساس پیش رو، تحلیل متفاوتی را نیاز دارد. بررسی و شناسایی تک تک چهره های سازمان دهی شده و حاضر در این اعتراض میدانی که بر اساس هماهنگی های قبلی، مورد توجه رسانه های بیگانه همسو با این جریان نیز قرار گرفت، از منظری فراتر از تحلیل های فرهنگی، بضاعتی مستعد شکل دهی تحرکات خاص امنیتی را نمایان ساخته است. حضور مشعشع برخی چهره های شناخته شده و پیشانی سفید که هیچ گاه دغدغه ارزش های فرهنگی و مذهبی را در کارنامه رفتارهای اجتماعی و سیاسی خود نداشته اند، مواجهه با چند نفر از سازمان دهندگان این تجمع مشکوک را اجتناب ناپذیر ساخته است.
انا لله و انا الیه راجعون
آیدین روشن ضمیر، از هنرمندان جوان و خوشنام کشور و بسیجی و خادم شهدا بود که از بدو تشکیل گروه تلگرامی انصارحزب الله بابل، بابت لطفی که نسبت به بچه های ارزشی این شهر داشت با حضور فعال خود، گرمی بخش این محفل مجازی گردید.
امروز خبر ارتحال این بسیجی مخلص و بی ادعای امام خامنه ای، کوله بار اندوه را ارمغان دل سربازان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ساخت.
روح این هنرمند بسیجی شاد و هم سفره شهیدان باد. از درگاه خداوند منان مسئلت داریم این جامانده کربلای ناتمام تاریخ را تا ابد در آستان کبریایی امام عشق علیه السلام میهمان سازد.
شورای مدیریت گروه تلگرامی انصار حزب الله شهرستان بابل
از چهره های اصولگرایی که برای ورود به این دوره از انتخابات ریاست جمهوری به طور جدی مطرح شده و برنامه های تبلیغاتی خود را آغاز نموده اند می توان به سعید جلیلی، مصطفی میرسلیم و حمید بقایی اشاره کرد.
از چهره های دیگری چون باقر قالیباف، حاجی بابایی، رستم قاسمی، مهندس باهنر و حتی حجت الاسلام رئیسی به عنوان نامزدهای احتمالی ورود به عرصه رقابت ها یاد می شود.
مصطفی میرسلیم، چهره ای فراموش شده بود که اکنون بعد از بیانیه انتخاباتی حزب موتلفه، شهر به شهر در حال سفر و سخنرانی است. سعید جلیلی به ناگاه در تمام شهرهای ایران، گروه هایی را برای حضور در فعالیت های مجازی و گاه حقیقی مرتبط با ستاد انتخاباتی خود، بسیج نمود.
حمید بقایی برای ورود به انتخابات، تنها یک برگه بیانیه صادر کرد. بسیاری از صاحبنظران معتقدند صلاحیت بقایی به دلیل عدم انطباق وصف "رجل سیاسی" از سوی شورای نگهبان مورد تأیید قرار نخواهد گرفت.
با این حال، تریبون گروه تازه تأسیس موسوم به جبهه مردمی انقلاب اسلامی، فقط از ورود بقایی به چرخه رقابت ها آزرده خاطر شد و بیانیه ای توبیخی و تهدیدآمیز منتشر کرد.
این اتفاق، دستکم دو پیام تاریخی را در خود نهفته دارد:
یک- ادعای وحدت درون گفتمانی از سوی موسسین جبهه مذکور، تنها یک شوخی سیاسی و مصلحتی است. این جمع فقط دربرابر اشتباهات عمدی و ناتمام چهره های معامله گر سیاسی همچون لاریجانی و باهنر است که به اصل اتحاد پای بند می ماند. چهره های اصولگرای مستقل از باندهای قدرت و ثروت هرگز مورد تحمل این جمع قرار نخواهند گرفت.
دو- رسانه های رسمی وابسته به جریان به ظاهر اصولگرا، اعم از صدا و سیما و یا جراید و سایت ها و کانال های شبه ارزشی، سال هاست که تلاش کرده اند همگام با رسانه های وابسته به مرحوم پدرخوانده، احمدی نژاد و حامیانش را جریانی انحرافی، ضد ولایی و به زعم خود فاقد ملاک های اصولگرایی معرفی نمایند. ادعای بر هم خوردن اتحاد اصولگرایان با ورود بقایی، نشان می دهد که جریان اقتدارگرای راست سنتی، به رغم همه تبلیغات مسموم و مخرب خود، می داند که احمدی نژاد و حامیانش در دل نیروهای ارزشی جامعه آن قدر محبوبیت و وجهه دارند که ممکن است عنان کار را از کف برنامه ریزان پشت صحنه جریان راست بربایند و باز هم دولت را به دامان ملت بازگردانند. اگر چنین نبود، تریبون ویرانگر جبهه به اصطلاح مردمی انقلاب اسلامی می توانست در قبال خبر کاندیداتوری حمید بقایی، مانند خبر ورود سایر چهره های اصولگرا به این عرصه سکوت نموده و از تقابل و عریان سازی مقاصد جناحی خویش اجتناب نماید.
اگر گمان می کردید بعد از آن همه سر و صدای رسانه ای، لابد به اتهامات حسین فریدون رسیدگی خواهد شد معلوم است که آدم جاهلی بوده اید!
اگر گمان می کردید عباس آخوندی بابت افتضاح مدیریتی خود در وزارت راه و شهرسازی استیضاح و برکنار خواهد شد معلوم است از پشت پرده رخدادهای سیاسی کشور بی اطلاع هستید.
راستی برای بازگشت مهدی هاشمی به زندان فقط دو راه وجود دارد؛ یا از خودش خواهش کنیم این قدر برای خود مرخصی رد نکرده و از باب تنوع، سری هم به سوئیت خود در زندان بزند و یا از سعید قاسمی بخواهیم که باز هم مسئولان قضایی را با تراشیدن ریش خود تهدید و ترغیب به اجرای قانون نماید!