آرشیو مرداد91 اشک آتش
سیدالساجد استعفا داد!
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام مرداد 1391 ساعت 7:57 شماره پست: 1106
بعضی مجموعه های فرهنگی هستند که بود و نبودشان مساوی است مانند دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم. مانند حوزه هنری سازمان تبلیغات (غیر از دفتر ادبیات مقاومت آن).
بعضی نهادهای فرهنگی هم هستند که نبودنشان بهتر از بودنشان است مانند بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس. کدام فعال مستقل عرصه فرهنگی ایثار و شهادت را سراغ دارید که یکی دو بار گذرش به این بنیاد افتاده باشد و با دلی خون پایش را بیرون نگذاشته باشد؟ چه کسی است نداند هزینه های اداری این مجموعه عریض و طویل بسیار فراتر از فایده ای است که ممکن است برای فرهنگ دفاع مقدس داشته باشد؟ درد دل این قلم نسبت به کوته فکری های برخی مدیران بنیاد مذکور دیگر تمامی ندارد؛ دردی که البته باید بر عمق چاه ناامیدی از خلق، فریاد زد.
با خبر شدم حمید داودابادی نویسنده توانمند عرصه پایداری که مدیریت تنها مجموعه فعال وابسته به بنیاد حفظ آثار یعنی سایت ساجد را برعهده داشت در اعتراض به برخی رویکردهای غلط این بنیاد به خصوص در حوزه ادبیات دفاع مقدس از سمت خود استعفا داد. دلایل داودابادی را به قلم خودش در ادامه مطلب خواهید خواند. من مدعی نیستم سایت ساجد یک پایگاه مجازی کامل در حوزه دفاع مقدس بوده و قطعا نقدهایی در آن به چشم می خورد اما دور از انصاف است اگر اذعان نکنم که ساجد در تمام مدت فعالیتش توانسته به جامع ترین سایت عرصه جهاد و شهادت تبدیل شده و یک سر و گردن از همه مدعیان بالاتر باشد. داودابادی از آن جا که خودش دارای مجموعه ای از چند ویژگی خاص همچون حضور مستقیم در خطوط مقدماتی میادین نبرد، توانایی گفتاری و نوشتاری در ثبت وقایع جنگ، مطالعه تحلیلی آثار مرتبط با این حوزه، ابتکار و صاحب نظر بودن در این عرصه و... بود توانست با اتکا به معجون این توانمندی ها ساجد را به منبع و مرجعی غنی برای پژوهشگران و علاقمندان دفاع مقدس تبدیل کند.
البته کسانی که با روحیات حمید داودابادی آشنا هستند به خوبی می دانند استقامت شش ساله وی در تداوم همکاری با بنیاد مذکور اتفاقی عجیب بوده و آن را باید به حساب خودسازی یا خودسوزی! این نویسنده اهل درد گذاشت.
به رغم تمام اختلاف نظرهای ابدی و پایان ناپذیری که با این پیشکسوت عرصه فرهنگی دفاع مقدس دارم دستان وی را برای همکاری مشترک و بهره مندی از تجربیات گرانسنگ او در جمع راویان سیره شهدا به گرمی می فشارم و برایش آرزوی توفیق و سربلندی دارم.
انتخابات سال 88 و بخصوص فتنه بعد از آن، چهره برخی از مدعیان ولایت پذیری و ... را به خوبی روشن کرد. بسیاری از کسانی که سال ها سنگ ارزش های انقلاب اسلامی، آرمان های امام راحل و از همه مهمتر ولایت فقیه را به سینه می زدند و با استفاده همان ها بود که بر مسند قدرت و مسئولیت اکثر جاها سوار شدند، در آن ایام، به سادگی درون و ذات خویش را بروز دادند.
به همین لحاظ باید که خدا را بر آن امتحان بزرگ شاکر باشیم که خیلی خوب دوست را از دوست نما، و مرد را از نامرد، به ما شناساند.
متاسفانه یکی از جاهایی که همواره مورد سوءاستفاده ای کلانی مادی و موقعیت بوده و هست، مراکزی است که نام شهدا و دفاع مقدس را یدک می کشند، از جمله بنیاد حفظ آثار بوده و هست. برخلاف نیروهای مخلص بسیجی بسیار اندک بنیاد که در فتنه بر اعتقادات پاک خویش مردانه ایستادند، برخی مسئولین آن در ایام فتنه، به دفاع از ساکتین فتنه پرداختند و آن شد که امروز شاهدش هستیم.
عدم برخورد غیرتمندانه با نفوذ فتنه گران در بدنه بنیاد حفظ آثار از سوی مسئولین پرادعای آن، باعث شد تا پس از 9 ماه پی گیری مداوم، ترجیح هم تا از بدنه مریض آن سیستم خارج شوم تا خدایی ناکرده همچون آنان، بنیادی نشده و آلوده بسیاری چیزها نگردم. از حیف و میل حق الناس و حق و حقوق مولفین گرفته تا سکه پراکنی برای یکدیگر و ...
در طی 9 ماه گذشته، نامه های صریح و تندی از باب نهی از منکر خطاب به رئیس بنیاد دادم که متاسفانه به قهر کودکانه 9 ماهه او با سایت ساجد منجر شد و کار رسید به این جا که وی با حمایت از کسانی که با آگاهی کامل به فتنه گرن میدان داده بودند، حتی نسبت به گزارش های حیف و میل بیت المال در جشنوره های کتاب و جایزه دادن بناحق داوران از سهم مولفین به خودشان و ده ها مورد آن چنانی، هیچ گونه عکس العملی نشان نداد و این همه از آن نشات می گیرد که متاسفانه هیچ گونه سیستم نظارتی درست و برخوردی بالای سر بنیاد نبوده و نیست.
جالب ترین موضوع این است که سال 1390 بنیاد حفظ آثار برای سالگرد آزادی خرمشهر و هفته دفاع مقدس که از ماموریت های اصلی بنیاد است، حتی یک بیانیه خشک و خالی هم نداد، چه برسد طی سال فعالیت بکند! ولی تا آخر سال، همه بودجه مصوب سالانه به طور کامل مصرف شد؛ چرا که بنیاد نیز همچون بسیاری از دستگاه های فرهنگی، حداقل 80 درصد بودجه سالانه صرف بدنه خود و رتق و فتق امور اداری و کارمندی اش می شود که شاید و شاید! چیزی ماند تا بشود با آن برای دفاع مقدس کار کرد!!!
براستی مسئولین امر، تا امروز با خود اندیشیده اند که اگر تشکیلات عریض و طویل بنیاد حفظ آثار تعطیل شود، چه مشکلی برای فرهنگ دفاع مقدس که بنیاد 10 درصد هم در آن سهیم نیست، پیش می آید؟!
کافی است به خروجی و تولیدات سال 1390 بنیاد نگاهی انداخت، تا متوجه شویم هزینه تولیدات آن جا، چند ده برابر دیگر مراکز فرهنگی است!
به لحاظ ین که مسئولین امر همواره ثابت کرده اند به نامه ها و گزارشات خصوصی هیچ اهمیتی نمی دهند، و پی گیر تخلفات نمی شوند، نامه استعفای خود را منتشر می کنم تا شاید و فقط شاید، بعضی افراد تکانی به خود دادند! که همه شان در پیشگاه عدل الهی، برای حیف و میل بیت المال در دستگاه های تحت امر خود، مسئولند و پاسخگو.
و این را نوشتم تا بگویم: الحمدلله رب العلمین من بنیادی نشدم و اجازه ندادم خون آلوده سیستم مریض آن جا در رگ های بنده نفوذ کند. طی شش سال مدیریت بر ساحد همواره پایین ترین حقوق ممکن را اخذ می کردم و اصلا قرارداد کاری نیز نداشتم! و خدا را بر این نعمت قناعت بسیار شاکرم.
بنام احکم الحاکمین
سردار ریاست محترم بنیاد
سلام علیکم
احتراما به استحضار می رساند، این جانب حمید داودآبادی مدیر سایت ساجد و چهار دیپلمات، به دلیل بروز بسیاری مشکلات که برجسته ترین آن عدم برخورد قاطع و غیرتمندانه با نفوذ دادن فتنه گران ضدولایت در بدنه بنیاد در ماجرای جشنواره کتاب سال و همچنین موارد بسیارِ حیف و میل بیت المال، که در مقاله بنده به آنها اشاره شده بود، غیرتمندانه از ادامه همکاری با بنیاد استعفا می دهم.
الحمدلله بنده نمی توانم در سیستمی دنبال نان حلال بگردم که رسما درخواست می کنند برای جذب 50 میلیون تومان بودجه سال 90 از ستاد کل، اسناد، فاکتور و قرارداد صوری تهیه کنم و ... که بقیه بماند در پیشگاه عدل الهی و یوم الحساب که به اعتقاد بنده، همه آنها نشات گرفته از سوء مدیریت جناب عالی و عدم توجه و دل سوزی شما به تشکیلات زیردست خود می باشد، و ترجیح می دهم:
نان کم تر به سفره خانواده ام ببرم ولی حلال!
این را نه به من، که به خدای خود پاسخ دهید:
به راستی اگر یک بسیجی ساده که هیچ عنوان، جایگاه، رابطه و درجه ای نداشت، زمان جنگ این خطای عظیم را مرتکب می شد که دشمنان عقده ای، کینه ای، هتاک و فحاشِ تابلودار را (که همه اینان از نوشته هایشان در سایت های فتنه گران مشهود است)، در خطوط خودی رخنه دهد، همین شمایان بنام غیرت انقلابی، اسلامی و ... با او چه برخوردی می کردید؟ که امروز در عرصه مهم جنگ نرم، و هجوم بی شرفانه دوست نمایان به نظام و ولایت فقیه، این گونه تسامح و کوتاهی می نمایید؟!
ما که رفتیم؛ شما بمانید با همرهان خویش و آنان که همه چیز خود را فدای آنان می سازید و با قهر 9 ماهه خود با ساجد، بر حمایت خویش از آنان پافشاری می نمایید.
مطمئن باشید: جستن و یافتن استخوان های شهدا در بیابان های سوزان، اجر و ثوابی بسیار دارد ولی کوتاهی در برابر نفوذی ها و فتنه گران آن هم در دژ و سنگر ولایت، همه خدمات انسان را همچون آتش در باغی پربار، بر باد می دهد!
این نامه به معنای استعفای کامل و کناره گیری از ساجد و بنیاد است و با توجه به اینکه متاسفانه "برخلاف روال قانونی و اداری، بنده هیچ گونه قرارداد مکتوب بخصوص امسال، با بنیاد ندارم، از روز شنبه 14 مرداد، از حضور در محل کار و ادامه همکاری خودداری خواهم کرد.
دیدار به قیامت
والله علیم بذات الصدور
والسلام
حمید داودآبادی
10/5/1391
1- تحلیلگری گمنام و پشت صحنه! می گفت: راستی ها همیشه چند قدم عقب تر از چپی ها هستند. برای اثبات این ادعا کافی است نیم نگاهی داشته باشید به تبلیغات مقلدانه طیف به اصطلاح راست. در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 شعارهایی که بر پوسترهای تبلیغاتی ناطق نوری حک شده بود حکایت از تاکید بر ولایت پذیری و افتخار به حمایت جامعتین مدرسین و روحانیت از این کاندیدای منتسب به اصولگرایان داشت. اما سیدمحمد خاتمی نه تنها خود چهره ای جدید در عرصه سیاسی بود شعارهای نو و طراحی های دلچسبی را برای پوسترهای انتخاباتی اش انتخاب کرده بود. علی لاریجانی که در سال 84 از سوی اصولگراها کاندیدا شد دیگر دم از حمایت روحانیت نزد و به سوابق انقلابی اش افتخار نکرد. شعار حمایت از زنان داد و ...روزنامه های دوم خرداد را هم از یاد نبرید. آنها نخستین نشریاتی بودند که به صورت رنگی و با استفاده از هنر گرافیک پا به میدان رسانه گذاشته و مخاطبان چشمگیری را جذب نمودند. مدتی نگذشت که مدیران مسئول روزنامه های کیهان و جمهوری اسلامی هم یک سطل رنگ خریدند و...!!
2- اواخر سال 75 در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، ماهنامه صبح وابسته به مهدی نصیری مصاحبه ای را با علی اکبر ناطق نوری ترتیب داد. تیتر مصاحبه در صفحه نخست نشریه اینگونه درج شده بود: نگران نباشند انحصارطلب نیستیم! ناطق در این مصاحبه سعی داشت از چنگال اتهامات رقیب فرار کرده و تا حدودی از شعارهای خود عقب نشینی کند. هر چند دیگر برای این رویکرد جدید بسیار دیر شده بود.
3- دهه هشتاد بود و ناطق نوری دیگر به چهره پشت پرده عالم سیاست تبدیل شده بود. تنها برنامه ارتباط مستقیم ناطق با مردم تریبون شب های احیا در مرقد مطهر حضرت امام (ره) بود. داشتم تلویزیون را نگاه می کردم. ناطق خواست روضه اش را شروع کنند. اولین بیتی را که می خواست بخواند با کلمه "امشب" شروع می شد. ناطق در مقابل نگاه متعجب حضار ناگهان این مصرع معروف خوانندگان قبل از انقلاب را بر زبان آورد: امشب امیر در میخانه تویی تو!! وی بلافاصله روضه خود را اصلاح کرد و... تحلیلگران معتقد بودند ناطق دنبال آن است تا چهره ای غیرمتعصب و چند بعدی از خود ارائه دهد.
4- چه خوشمان بیاید و چه نیاید محمود احمدی نژاد از دل جناح ها بیرون نیامده بود و به اصطلاح بازی باندهای قدرت را بر هم زده و وارد محدوده ممنوعه شده بود. چپ و راست مملکت که برخلاف شعارهای خود بر سر منافعشان همواره حاضر به معامله بوده و از این بابت دارای مبانی مشترکی هستند در تلاطم افتادند تا اوضاع را به حالت سابق برگردانند. طرح مشکوک شکرانه وحدت با طراحی ناطق و بازیگری علی لاریجانی با حضور بزرگان راست و چپ و نهضت آزادی و... به اجرا درآمد. غایب بزرگ این مراسم محمود احمدی نژاد بود. اعتراضات پیدا و پنهان دلسوزان نظام به اهداف این محفل باعث شد تا علی لاریجانی در گزارش سالانه فعالیت های مجلس در محضر مقام معظم رهبری هیچ اشاره ای به برگزاری این جلسه نکند.
5- بت شکنی تاریخی فرزند ملت در مناظره معروف شب رحلت امام که به نوعی انتقام جام زهر حضرت روح الله بود کاخ شیشه ای ناطق نوری را نیز به لرزه انداخت. جهرمی داماد ناطق نوری بود که پاتک اهل بیتش را با افشای ماجرای تخلف سه هزار میلیاردی و با نشانه رفتن مسئولان دولتی به میدان آورد. این افشاگری در حالی بود که اصل موضوع از مدتی قبل توسط سیستم های نظارتی دولت و قوه قضائیه کشف شده و در حال بررسی بود. با این که این افشاگری باعث فرار متهم اصلی گردیده و نیز به رغم آن که تخلف در محدوده بانک تحت مدیریت جهرمی (صادرات) صورت گرفته بود داماد ناطق حتی یک احضاریه هم دریافت نکرد و...
6- با اتمام انتخابات مجلس نهم حاشیه های مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری آغاز گردید. گمانه ها حکایت از حضور نامزدهای متعدد جریان اصولگرایی داشت. اسدالله بادامچیان سیاست مدار کهنه کار موتلفه (مجاهدین جناح راست)! در مصاحبه ای اعلام کرد که حزب متبوعش کاندیدایی را برای ریاست جمهوری معرفی خواهد کرد که باعث می شود بسیاری از مدعیان ریاست جمهوری (فرض کنید لاریجانی، ولایتی، حجت الاسلام پورمحمدی) از صحنه رقابت کنار بکشند. مدتی بعد حبیب الله عسکراولادی نیز اعلام کرد جهان اسلام به امثال هاشمی و ناطق نیاز دارد!
7- صادق زیباکلام استاد دانشگاه و از چهره های مرموز منتسب به اصلاح طلبان که گاه با حرکات زیگزاگ خود در زمین اصولگرایان نیز بازی می کند در مصاحبه ای رئیس جمهور آینده را فردی فراجناحی خواند و در نهایت ناطق نوری را بهترین گزینه در این خصوص معرفی کرد. همزمان علی مطهری نیز بر ضرورت دخالت نداشتن رئیس جمهور آینده در فتنه88 (چه به عنوان فتنه گر و چه به عنوان مقابله گر با فتنه) تأکید نمود.
8- علی اکبر ناطق نوری سکوت سه ساله خود را شکست و ناگهان پا به میدان گذاشت. وی اولین دغدغه خود را مقابله با خرافه گرایی نامید. این ادعا در حالی مطرح شد که خود ایشان در مصاحبه با ویژه نامه روزنامه اطلاعات سکوت خویش در مقابل خرافه وجود عکس امام در ماه! در زمان شاه را مصلحتی لازم برشمرد!
9- مصاحبه پر حاشیه دیگری از ناطق نوری منتشر گردید. وی این بار سخنی نا به جا از امام جمعه انقلابی قم را پس از یکسال یاداور شد و ایشان را بی توجه به رویکرد ولایی اش ضدولایت فقیه نامید! همزمان وی ادعای حضور امام زمان در جبهه های نبرد حق علیه باطل را خرافه نامید و مدعیان را – که اغلب مانند علی صیادشیرازی و عبدالحسین برونسی جزو شهدای دفاع مقدس هستند- افرادی روانی لقب داد!
10- در شب بیست و سوم ماه مبارک، ناطق نوری میهمان شب قدر حرم قدس رضوی گردید. وی در سخنرانی این مراسم که به طور مستقیم از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شد با بیان جملاتی در دفاع از عملکرد و سوابق خود و حمله به برخی مسئولان (که هیچ گاه متن کامل آن منتشر نشد) هدف حمله عده ای از حضار قرار گرفت و برنامه تلویزیونی وی ناگهان قطع گردید.
11- روزنامه اصلاح طلب اعتماد به دفاع از ناطق نوری پرداخت و در ادعایی کذب، سردار سعید قاسمی (مشهورترین چهره فعلی حزب الله) را مسئول برهم زدن مراسم ناطق معرفی کرد. این روزنامه کینه حزب الله بر ضد ناطق را ناشی از اعتدال ناطق و مخالفت وی دربرخورد با بدحجابی در دهه شصت دانست! جالب آن که اغلب بچه های حزب الله به هر دلیلی در سال 76 از نامزدی ناطق حمایت کرده بودند. سعید قاسمی حضور خود در مشهد مقدس در آن تاریخ را از اساس تکذیب کرد.
12- اصلاح طلبان به نیکی می دانند برای تجدید حیات سیاسی خود باید با قدم هایی حساب شده و بدون ریسک به دنبال حضور آرام و پله به پله در رقابت های انتخاباتی باشند. آنان خوب می دانند که حضور مستقیم یک کاندیدای منتسب به اصلاح طلبان ممکن است باعث رد صلاحیت وی و یا تقابل جدی سطوح جامعه شود. اما در صورت ائتلاف با نامزدی که بر اساس برخی مصالح به دنبال حامیان جدید می گردد می توانند از وضعیت فعلی خارج شده و سهمی از قدرت را به خود اختصاص دهند.
حرف آخر:
اصولگرایان سنتی که به طور معمول تا کنون در هیچ یک از عرصه های رقابتی موفق به جلب اعتماد عمومی نشده اند همچنان با چند پله تأخیر به دنبال تقلید از روش تبلیغاتی اصلاح طلبان آشنا با تاکتیک های جنگ روانی هستند. ناطق می خواهد ادای خاتمی را دربیاورد؛ عبای شکلاتی بپوشد و با ژست های روشنفکرانه ادعای اعتدال و دوری از انحصار طلبی های سیاسی و اعتقادی را طرح نماید. او می خواهد نشان دهد که نه تنها دارای شخصیتی فراجناحی است بلکه در عرصه های دینی نیز فکری باز و بدون تعصب داشته و مظلومانه هدف حملات افراطیون مذهبی قرار گرفته است. روزنامه اعتماد در حقیقت با اشتباهی ناشیانه منویات تبلیغاتی ستادهای جنگ روانی وابسته به حامیان ناطق را برملا ساخت. ناطق می خواهد خاتمی سال هفتاد و شش بشود؛ غافل از آن که بدنه جماعت حزب الله در تمام این سال ها تجربیاتی را کسب کرده است که به این راحتی در زمین او بازی نخواهند کرد.
ومکروا و مکرالله والله خیرالماکرین
باز هم دستگیری بازهم بازداشت
+ نوشته شده در جمعه بیست و هفتم مرداد 1391 ساعت 13:6 شماره پست: 1104
حدود یک ماه پیش مطلبی را در وبلاگ نوشتم با عنوان :
چرا از بازتاب اخبار مربوط به قیام طلاب عدالتخواه در هراسیم؟!
این مقاله تحلیلی با استقبال بسیاری از عدالتخواهان مواجه گردید و همان وقت در سایت های مختلفی منعکس شد.
دقایقی پیش مطلع شدم جمعی از دوستان عدالتخواه در قم این مقاله را در سطح راهپیمایی کنندگان روز قدس منتشر نمودند. هنوز لحظه ای از شنیدن این خبر نگذشته بود که خبر بازداشت سه نفر از توزیع کنندگان این مقاله نیز به دستم رسید. بسیجیان بازداشت شده هم اکنون در نیروی انتظامی قم به سر می برند. این سرعت عمل مثال زدنی مقامات انتظامی و قضایی در برخورد با این فساد مشهود! بسیار ستودنی است. این روزها که متولیان امور امنیتی با غیرت و همت بالا به مقابله قاطع! با مظاهر روزه خوای مشغول بودند اکنون در مرحله ای دیگر از اجرای تکلیف انقلابی خویش باز هم مترصد برخورد با عدالتخواهان هستند. خدا قبول کند انشالله!
خبر تکمیلی: پیش از اذان مغرب تمامی دستگیرشدگان روز قدس آزاد شدند.
یاسر ترابی » فرزند شهید و فعال جهادی دانشگاه که در اعتراض به رژیم بحرین در بازی تیم آن کشور با ایران بازداشت شد ،
همان « یاسر ترابی » که چند روز پیش محضر امام خامنه ای بود.
(تصاویر انتخاب شده از متن مقاله ای به قلم مسعود شفیعی کیا)
الاسلام یعلو ولایعلی علیه
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم مرداد 1391 ساعت 0:20 شماره پست: 1102
به گزارش جهان به نقل از ایرنا، محمود احمدینژاد و هیات همراه برای اقامه نماز جماعت ظهر و زیارت قبر پیامبر اکرم(ص) از محل اقامت خود، پیاده عازم مسجدالنبی شدند که در طول مسیر، مسلمانان از ملیتهای مختلف با شعار الله اکبر به ابراز احساسات پرداختند و رییس جمهوری نیز با تکان دادن دست نسبت به ابراز احساسات آنها پاسخ داد.
** یکی از زائران مصری با مشاهده رییس جمهوری اسلامی ایران ضمن ابراز احساسات نسبت به احمدینژاد گفت: واعتصموا بحبل الله جمیعا.
** مسلمانان مختلفی که به زیارت قبر پیامبر اکرم(ص) آمده بودند، از گوشه و کنار مسجدالنبی برای عرض سلام و ابراز احساسات به سمت احمدینژاد هجوم میآوردند و رییس جمهوری نیز ضمن پاسخ سلام، با تعدادی از آنها دست داد.
همچنین زائران مسلمان اقدام به گرفتن فیلم و عکس از رییس جمهوری اسلامی ایران کردند.
** یک بانوی زائر ترک با مشاهده رییس جمهوری ایران به زبان انگلیسی فریاد زد: 'شما در قلب ما جای دارید'.
** رییس جمهوری وقتی وارد مسجدالنبی شد مورد استقبال مسوولان مسجد قرار گرفت و آنها در داخل مسجد وی را همراهی کردند.
** زائران در طول مسیر به مسجد النبی و همچنین زیارت قبر پیامبر اکرم(ص) با مشاهده احمدینژاد با شعار اللهاکبر از وی استقبال میکردند.
** هنگام خروج رییس جمهوری از مسجدالنبی، زائران کشورهای مختلف در مقابل مسجدالنبی تجمع کرده و با فریاد اللهاکبر و عرض سلام، نسبت به احمدینژاد ابراز احساسات میکردند. جمع زیادی از زائران برای سلام کردن و دست دادن با رییس جمهوری به سمت وی هجوم میآوردند.
** یک زائر الجزایری که در مقابل مسجدالنبی حضور داشت با مشاهده رییس جمهوری اسلامی ایران به زبان عربی فریاد زد: همه الجزایریها با شما هستند.
** رییس جمهوری و هیات همراه بعد از اقامه نماز جماعت و زیارت قبر پیامبر اکرم(ص) به زیارت قبور ائمه اطهار(ع) در بقیع رفتند.
** احمدینژاد در قبرستان بقیع از قبور ائمه اطهار(ع) و شهدای احد زیارت کرد.
** رییس جمهوری و هیات همراه عصر امروز(دوشنبه) برای مُحرم شدن و اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء به مسجد شجره میروند و سپس برای انجام مناسک عمره مفرده عازم مکه مکرمه میشوند.
رییس جمهوری اسلامی ایران وهیات همراه امروز برای شرکت در اجلاس اضطراری سران سازمان همکاریهای اسلامی با عنوان 'همبستگی اسلامی' که قرار است سهشنبه شب ساعت 22 و 30 دقیقه به وقت محلی در قصر صفا در محله منای مکه مکرمه، وارد مدینه منوره شد و در بدو ورود در فرودگاه مدینه، مورد استقبال امیر مدینه و مقامات این شهر قرار گرفت.
اجلاس اضطراری سران سازمان همکاریهای اسلامی در شب اول تا سحر ادامه دارد و حضار در میهمانی سحر 'ملک عبدالله' پادشاه عربستان سعودی شرکت خواهند کرد.
احمدینژاد در روزهای سهشنبه و چهارشنبه دیدارهایی دو جانبه با برخی مقامهای کشورهای شرکت کننده در اجلاس مکه خواهد داشت.
مراسم اختتامیه اجلاس نیز چهارشنبهشب در مکه مکرمه برگزار و بیانیه این اجلاس ساعت دو بامداد پنجشنبه به وقت محلی منتشر میشود.
رییس جمهوری پنجشنبه به تهران باز خواهد گشت.
سیدمجتبی ثمره هاشمی مشاور ارشد رییس جمهوری، کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی نیکزاد وزیر راه و شهرسازی، عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، حمید بقایی معاون اجرایی رییس جمهوری، اسفندیار رحیم مشایی رییس دفتر رییس جمهوری، احمدینژاد را در این سفر همراهی میکنند.
رییس جمهوری با دعوت رسمی ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی در این اجلاس حضور یافته است.
سایت بولتن نیوز وابسته به ... همچنان به مقابله با "قلاده های طلا" سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران ادامه می دهد. این سایت در مطلب اخیر خود که با استقبال رسانه های ضدانقلاب مواجه شد خواستار اعلام رسمی منابع مالی تولید فیلم مذکور شده است. این تقاضا در حالی صورت می گیرد که موسسه روایت فتح به طور مشخص، تهیه کنندگی این اثر فاخر رابرعهده داشته و سازمان سینمایی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد نیز رسماً اعلام کرده یک سوم هزینه ساخت فیلم را تقبل کرده است.
سایت بولتن نیوز که در لوای ایجاد شبهه در منابع مالی فیلم قلاده های طلا نتوانسته حرف اصلی خود را مخفی نگاه دارد یک بار دیگر به بخشی از داستان فیلم که یکی از معاونان وزارت اطلاعات جمهوی اسلامی را هم دست فتنه گران نشان داده بود به شدت انتقاد کرد. در بخشی از مطلب مذکور می خوانیم:
" نکات مبهم وسوال برانگیز این فیلم از جمله جاسوس بودن معاون وزیر اطلاعات و همراهی برخی نهادها با وی، عدم واکنش به موقع در برابر اقدامات این جریان و... مسائلی است که سازندگان وحامیان مالی این فیلم باید به آن به صورت شفاف پاسخ دهند که منظورشان از ساخت این فیلم دقیقا چه بوده است؟
برخی صحنه های غیر واقعی و بزرگنمایی نقش برخی افراد و عدم حساسیت و واکنش یک دستگاه و سازمان اطلاعاتی که در دنیا به هوشیاری و هوشمندی و اقتدار معروف است به چه معناست؟ "
البته این نکته را باید ویژگی منحصر به فرد فیلم قلاده های طلا دانست که از ابتدای آغاز پروژه آن انواع هجمه های تبلیغی و روانی از سوی محافل ضدانقلاب بر ضد آن شکل گرفت تا جایی که برخی از بازیگران اصلی آن همچون مریلا زارعی بر اثر این فشارها میدان را خالی کرده و از ادامه همکاری با ابوالقاسم طالبی سرباز زدند. اکران این فیلم نیز بارها از سوی فتنه گران مورد تهدید جدی قرار گرفت. از سوی دیگر، کارگردان انقلابی قلاده های طلا که در صحنه ای بی بدیل از فیلم خود به انعکاس تصویری مستند و واقعی از حضور دختر فتنه گر ارباب حلقه ها! به منظور ثبت انکارناپذیر آن در تاریخ انقلاب پرداخته و با بهره گیری از خلاقیت های هنری و در اقدامی استراتژیک به تفکیک بین معترضان خیابانی با اوباش و عوامل ضدانقلاب توجه ویژه ای نشان داده بود بارها از مانع تراشی برخی نهادهای امنیتی به منظور توقف و عدم اکران این اثر ماندگار گلایه کرده است.
راقم این سطور معتقد است مسئولان محترم سایت بولتن نیوز با اجتناب از هیجانات صنفی و پرهیز از عصابنیت در صورت اتخاذ رویکردی منطقی خواهند پذیرفت که سازندگان و هواداران فیلم تاریخی قلاده های طلا به هیچ وجه منکر زحمات نیروهای خدوم وزارت اطلاعات در تأمین امنیت داخلی نیستند؛ اما به هر حال این وزارت نیز مانند همه دستگاه ها و مجموعه های دیگر دارای نقاط ضعفی است که نباید از آن غافل شد.
سیر داستانی قلاده های طلا با نگاهی آسیب شناسانه به وقایع سال 88 در مجموع با نشان دادن موفقیت نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی پایان پذیرفت؛ موضوعی که یاداوی آن باعث عصابنیت محافل ضد انقلاب گردیده است. آیا از منظر گردانندگان سایت بولتن، فیلم سازان ما باید تنها به ساخت آثار سنمایی دهه هفتاد همچون "پنجاه روز التهاب" بسنده کرده و از ورود به مضامین چالشی چون "به رنگ ارغوان" و قلاده های طلا خودداری کنند؟ بعید به نظر می رسد بدنه مخلص وزارت محترم اطلاعات رغبتی برای خلق آثار فرمایشی و متملقانه داشته و از بیان نقاط ضعف این دستگاه – که مواردی از آن مانند برخورد غلط با طلاب و بسیجیان عدالتخواه در صورت لزوم منتشر خواهد شد – ابایی داشته باشند. به راستی اگر قرار باشد مضمون فیلمی به جریان مشکوک و ضدامنیتی قتل های زنجیره ای اختصاص داشته باشد که مطابق تحلیل منطقی مقام معظم رهبری به طور یقین با هدایت چند واسطه ای دشمنان قسم خورده این آب و خاک به وقوع پیوسته است – فارغ از آن که عوامل امنیتی مؤثر در آن چه کسانی و وابسته به کدام جناح بوده اند – در مواجهه با طرز تفکر امثال مدیران سایت مذکور چه سرنوشتی خواهد داشت؟!
یک استکان چای، یک حبه لبخند!
+ نوشته شده در شنبه بیست و یکم مرداد 1391 ساعت 19:57 شماره پست: 1100
پیرمردی را که در این تصویر در کنار مرحوم شیخ عبدالله ضابط در سرزمین مقدس طلائیه می بینید حاج جواد شیخ زاده است. حاج جواد را باید از نخستین خادمان گروه تفحص سیره شهدا (موسسه روایت سیره شهدا) دانست. او از مبارزان قبل از انقلاب در شهر مقدس قم بود و در درگیری های متعدد با دژخیمان پهلوی بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفته و مجروح گردید. در سال های دفاع مقدس نیز در صفوف مقدم ایثار و شهادت خوش درخشید. بعد از جنگ، هر جا که بساط عاشقی برپا بود حاج جواد شیخ زاده خودش را می رساند تا نقشی کوچک یا بزرگ در بزم دلدادگی داشته باشد. شیخ عبدالله ضابط، علم روایتگری سیره شهدا را که برداشت او جزو نخستین نیروهایش بود که خالص و بی ادعا خدمت به راویان جهاد و مقاومت را آغاز نمود. محال بود کسی پایش را به جمع خادمان شهدا بگذارد و میهمان لبخند و یک جرعه چای معطر حاج جواد نشود. نشاط و طراوت درونش خستگی را از جسم و جان خادمین شهدا می زدود. در ایام سفرهای راهیان نور، گاه خودش را به مناطق عملیاتی می رساند و در آن جا نیز بدون کمترین چشمداشتی به خدمتگذاری راهیان مکتب وصال می پرداخت. یک استکان چای که از دستش می گرفتی انگار عالمی را به او بخشیده بودی. کیف می کرد اگر خدمتی برای شهدا از دستش برمی آمد.
درست شب شهادت مولای مظلومان علی علیه السلام بر اثر سانحه ای تأسف بار با جامه خونین به دیدار یاران شهیدش رفت. آن قدر به شیخ عبدالله ضابط عشق می ورزید که پرگشودنش نیز شبیه او شد.
دیروز وقتی تابوت مطهرش را به گلزار شهدای قم می بردیم انگار بر بال ملائک قدم می گذاشتیم. انگار می شد هنگام ورود به گلزار شهدای قم، خیر مقدم مهدی زین الدین، اسماعیل صادقی، جواد دل آذر، محمد رضا شفیعی، محمد معماریان و ... را با گوش جان شنید. او جامانده ای از قافله کربلائیان تاریخ بود که تقدیر وصالش در روشنای شب نورانی قدر رقم خورد و ساکن جاوادانه شهرالله گردید. شادی روحش صلوات.
"جریمه نقدی برای تیم صبا قم
دیدار دو تیم صبای قم و ملوان بندر انزلی در لیگ برتر در قم 9 مرداد ماه برگزار شد که از سوی تماشاگران تیم صبای قم در دقایق 52، 55 و 75تخلفاتی صورت گرفت.
بر همین اساس تیم صبای قم به پرداخت 30 میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد. "
یکی دو روز گذشته این خبر در خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت. در بازی مذکور من به عنوان تماشاگر حضور داشتم. تخلفات تماشاگران تیم صبا بر خلاف آن چه ذکر شد منحصر به سه دقیقه مورد اشاره کمیته انضباطی نبوده است. به محض به ثمر رسیدن گل برتری تیم ملوان، انواع اهانت ها از سوی تماشاگران کم ظرفیت صبا نسبت به بازیکنان و سپس همه اهالی شریف استان گیلان آغاز شد. نکته اصلی این جاست که این توهین ها که به منظور تضعیف روحیه حریف صورت می گرفت به صورت کاملاً هدایت شده از طریق بلندگوی دستی لیدرهای استخدام شده باشگاه انجام می شد. با این وصف، میزان جریمه تصویب شده کمیته انظباطی که مدعی زمینه سازی برای حاکمیت اخلاق در میادین ورزشی است به نسبت تخلف آشکار و سازمان دهی شده برخی هواداران تیم صبا بسیار ناچیز و فاقد اثر به نظر می رسد.
این "صراط"، مستقیم نیست!
+ نوشته شده در جمعه بیستم مرداد 1391 ساعت 19:25 شماره پست: 1098
سایت صراط نیوز که مدعی اصولگرایی است و به صورت غیرمستقیم و با حرکات زیگزاگ (سبک بی بی سی) به حمایت تلویحی از یک کاندیدا و جریان سیاسی خاص می پردازد مدت هاست که شکاف در بدنه اصولگرایان را با ایراد نقدهای غیر واقعی نسبت به تفکر جبهه پایدای در صدر اهداف سیاسی خود گنجانده است.
در جدیدترین مقاله انتقادی این سایت به ظاهر ارزشی به قلم نویسنده ای ناشناس با کمال تعجب شاهد زیر سوال بردن نهی از منکر حجت الاسلام آقاتهرانی در خصوص خدمات مربوط به تغذیه مسافران شرکت های هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران بوده ایم.
ماجرا این گونه است که حجت الاسلام آقاتهرانی در نامه ای به وزیر مسکن و شهرسازی (بخوانید نیکزاد، رقیب احتمالی کاندیدای محبوب جریان خاص) درخواست کرده تا به منظور حفظ حریم ماه مبارک رمضان و احترام به روزه داران، شرکت های هواپیمایی در طول این ماه مبارک از ارائه سرویس تغذیه وقت ظهر (ناهار) در پروازها خودداری کنند. به دستور وزیر مسکن و شهرسازی، این تقاضا در دستور بررسی قرار گرفت.
نویسنده ناشناس صراط که به زعم خود فرصت مناسبی را برای افشای ماهیت اعضای جبهه پایداری و مقابله با افراطی گری! آنان پیدا کرده بود با استناد مضحک به احکام فقهی! ضمن زیرسوال بردن این اقدام ارزشی وزیر مسکن این گونه استدلال کرد که :
" نگارنده این یادداشت، به عنوان یک مسلمان شیعه که الزامات زندگی در جامعه و حکومت اسلامی را می داند و در زندگی شخصی خود نیز کوشیده تا حد ممکن پایبند دستورات دینی باشد، نمی تواند نسبت به تندروی هایی که در جامعه به نام دین صورت می گیرد سکوت کند چه آن که اسلام، بیش از آن که از دشمنان بیرونی اش لطمه خورده باشد، از دوستان و پیروان افراط گرای خود آسیب دیده است.
درباره همین "تکلیف الهی" روزه، همان خدایی که آن را بر مسلمانان واجب کرده است، بر مسافران منعش کرده است به گونه ای که اگر مسافری روزه هم بگیرد، روزه اش مشروع نیست.
مسافران هواپیما نیز، طبیعتاً مشمول این حکم می شوند و روزه بر آنها واجب نیست مگر آن که کسی بعد از اذان ظهر از وطن خود حرکت کند. طبیعی است که عده ای از مسافران هوایپما مشمول این قاعده هستند ولی گروه دیگر که در میانه سفرند یا به شهر خود بازمی گردند ، اصولاً روزه نیستند و شرعاً هم نباید روزه بگیرند.
حال بر پایه کدام قاعده فقهی و قانون کشوری، آقایان تصمیم گرفته اند ناهار را از مسافران دریغ کنند؟ تندروی تا کی؟ خدا می گوید لازم نیست مسافران روزه بگیرند و این ها می گویند که الا و بلا یا باید روزه بگیرید یا تظاهر کنید!"
دقت فرمودید؟ یعنی مدیریت یک سایت مدعی ارزش گرایی هنوز از ساده ترین احکام شرعی در منع روزه خواری علنی آگاه نیست! و نمی داند مسافرانی که بعد از اذان ظهر پرواز دارند ممکن است اغلب روزه دار باشند. عده ای از مسافرین هم به دلیل اطلاع از بازگشت تا قبل از اذان ظهر به موطن خود نیت روزه کرده اند و ...
دوستانی که به بهانه مقابله با جنگ نرم دشمن به رویارویی با دوستان انقلاب می پردازند نمی دانند کسانی که بر اساس مجوزهای شرعی امکان روزه داری ندارند نیز نباید در ملأ عام و مقابل چشم روزه داران به خوردن و آشامیدن مبادرت کنند. حکم تعزیر روزه خواری در معابر عمومی نه به خاطر روزه نگرفتن افراد بلکه به دلیل هتک حرمت روزه داران ماه مبارک رمضان است. خدا عاقبت همه ما را به خیر کند. گاهی وقت ها به خاطر سیاسی کاری به دین فروشی هم روی می آوریم.
به رغم افشای حمایت سنگین مالی محمدباقر قالیباف از فیلمسازانی که صحنه هایی از فیلم خود را به انعکاس آرم یا نمادهای شهرداری تهران اختصاص دهند این روش در تبلیغات زودرس انتخاباتی وی همچنان ادامه دارد.
چند شب پیش در قسمتی از سریال پر بیننده خداحافظ بچه شاهد آن بودیم که در صحنه ای از فیلم، درب اتوماتیک سالن ترمینال که منقش به آرم بزرگ شهردای تهران بود به دلیلی نامعلوم بارها در پشت سر بازیگران باز و بسته می شد تا تصویر آن در ذهن مخاطب حک شود.
در همان قسمت از سریال چندبار از برج میلاد به عنوان نمادی ملی و تاریخی هم ردیف با گنبدها و مناره ها یاد شد. این در حالی است که برخلاف گنبدها و مناره ها که بر اساس هویت دینی و ملی کشور ایران ساخته شده اند برج میلاد به دلیل عدم بهره گیری از معماری سنتی به شدت مورد انتقاد فعالان فرهنگی عرصه معماری قرار دارد.
با نزدیک شدن به ایام انتخابات و هجمه سنگین ستادهای وابسته به باقر قالیباف در آغاز تبلیغات زودرس انتخاباتی به نظر می رسد شایعه کاندیداتوری مهندس ضرغامی برای ریاست جمهوری به طور کل منتفی باشد. بعید است ضرغامی در صورت جدیت در نامزدی برای ریاست جمهوری حاضر شود این گونه عرصه رسانه تحت مدیریت خود را دو دستی به رقیب خویش واگذار نماید.
حکایتی خواندنی از رزمنده ای که عملیات را لو داده بود!
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم مرداد 1391 ساعت 15:4 شماره پست: 1096
آن شب یادم است که فرمانده گردان همه را جمع کرد و گفت: « برادران! حتماً شنیدهاید که امام مدتی است که فرمودند مهران چه شد؟ مدتهاست فرماندهان و بچههای شناسایی و تخریب بیخوابی و رنج کشیدهاند و نقشه این عملیات را طرح ریزی کردهاند. ان شاء الله امشب میخواهیم برویم و 24 ساعت توی قلب دشمن کمین کنیم و بعد از 24 ساعت حمله کنیم و از پشت بزنیم به دشمن. البته بعد از این 24 ساعت باید از چهار میدان مین هم بگذریم تا بتوانیم حمله مؤثری داشته باشیم. البته با گردانهای عمل کننده از محورهای دیگر به صورت هماهنگ حمله کنیم تا ان شاء الله شهر مهران را آزاد کرده و این خواسته امام را عملی کنیم ».
فرمانده، قدری هم دربارۀ انظباط نظامی و امور دفاعی صحبت کرد. مثلاً گفت که اگر گلچین نشده باشیم حتماً غربال شدهایم. باز هم تأکید کرد هر کس هشدارهای نظامی را رعایت نکند باید با گردان و عملیات خداحافظی کند و گفت که وقتی رفتیم تو قلب دشمن چه کار باید بکنیم. باید حرف نزنیم و صحبت نکنیم. از جایمان تکان نخوریم و از این صحبتها. الحمدالله آن شبی که ما حرکت کردیم طوفانی بلند شد. این طوفان خیلی کمک کرد و دشمن کور و کر شده بود و اصلاً متوجه نشد که ما کی وارد منطقه شدیم و به قلبش نفوذ کردیم.
از هنگام اذان مغرب که حرکت کردیم، بعد از پیمودن حدود 7 کیلومتر ساعت 3 بعد از نصف شب بود که به شیار کوه، معروف به آبزیادی در پشت دشمن رسیدیم.
فرماندهمان گفت: « دوستان و برادران من! دشمن بالای همین شیار است. هوا که روشن میشود میتوانید صدای عراقیها را بشنوید. ما بیخ گوش دشمنیم. میبینید که منطقه طوری است که دشمن به ما مسلط است. باید تمام روز را صبر کنیم تا بتوانیم در تاریکی شب کاری از پیش ببریم. همین طور که نشستهاید بخوابید تا 24 ساعت و تکان نخورید و کوچکترین صدایی ایجاد نکنید. اگر تکان بخورید و دشمن بفهمد 450 نفر را قتل عام میکند. یا به اسارت میبرد و باعثش هم آن یک نفری است که بیاحتیاطی کرده و باعث خبردار شدن دشمن از کمینمان شده ». از همان لحظه فکر این که نکند من باعث این بیاحتیاطی باشم چقدر محدودم کرده بود. نمیخواستم شرمنده این بچهها که این همه جانفشانی کرده بودند و زحمت کشیده بودند بشوم. کوچکترین صدا مثل عطسه و یا حرف زدن در خواب یا نیش یک عقرب کوهی و فریاد درد یا خوردن به ظرف آب یا افتادن اسلحه از دست یا... هر کدام میتوانست سبب این شرمندگی شود.
آنجا هم که خوابیده بودیم 50 متر با دشمن فاصله داشت. ماشین غذای دشمن که آمد و غذا پخش میکرد ما صدای ماشین و صدای نفراتش را میشنیدیم.
دود ماشین آمد بالا سرمان مثل روح سیاه شیطان پخش شد. 24 ساعت، بچهها یکی به صورت قلمبه، یکی نشسته و یکی درازکش بود و الحمدلله همه ساکت بودند.
بالاخره با هر سختی بود 24 ساعت مثل یک قرن گذشت. موقع نماز مغرب و عشا شد و هوا تاریک.
ساعت 3 بعدازظهر بود که آب آشامیدنی بچه ها تمام شد. هیچ کدام از بچهها دیگر آب نداشتند، بعضی از بچهها یک استکان یا نصف استکان ته قمقمهشان آب بود که آن را گذاشته بودند برای میدان مین تا اگر آنجا مجروح شدند لااقل گلویشان را تر کنند. فوری نماز مغرب و عشا را نشسته و با تجهیزات خواندیم. فرمانده گفت: به ستون بشوید که میخواهیم به امید خدا وارد مرحله بعدی عملیات یعنی گذشتن از چهار میدان مین شویم. ابتدا میرویم یک ساعت و نیم پشت میدان مین اولی میخوابیم و بعد ساعت یک ربع به یازده حمله را شروع میکنیم، تا گردانهای دیگر طبق زمانبندی از محورهای دیگر وارد عمل شوند ». طبق برنامه رفتیم. پشت میدان مین اولی که رسیدیم، بنا بود یک ساعت و نیم آنجا بخوابیم تا همه گردانها به محلهای تعیین شده برسند و بعد رمز آغاز عملیات را بدهند تا گردانهای همه محورها با هم وارد عمل شویم. رسیده بودیم پشت میدان اولی که بالاخره کاری که نباید میشد شد!
من با چهار یا پنج نفر گردان بودم که جلوتر میرفتیم. یک آر . پی . چی زن و دو تا کمکی و ما دو نفر پشت سر آنها بودیم که متأسفانه در تاریکی پایم خورد به سیم تله منوری و مین لعنتی روشن شد و دشمن فهمید که نیروهای ایران به اینجا نفوذ کردهاند.
عملیات لو رفت.
دشمن فوری بنا کرد به شلیک حدود 300 ـ 200 منور. منطقه آنقدر روشن شد که آفتاب در مقابل آن هیچ بود باید چه خاکی توی سرم میریختم؟ آقای ترکهای فوری یک کلاه خود روی منور گذاشت. کلاه مسی سرخ شده بود. میدانستیم با آن حرارت حتماً کلاه آب میشود. نور منور کمتر شد ولی چه سود، دیگر عراقیها فهمیدند و تیربارهایشان فوران میکرد؛ پشبند هم نارنجک میانداختند.
چه افتضاحی به بار آوردم حالا همه بچهها قلع و قمع میشدند به خاطر بیاحتیاطی من. یا زهرا! ترس وجودم را گرفته بود. نمیدانستم چه کار باید بکنم. فرماندهان دسته و گردان تصمیم گرفتند حالا که دشمن فهمیده، بایستیم تا با فرماندهان ارشد تماس بگیرند. آنها گفتند که شما فوری حمله را شروع کنید.
رمز مبارک عملیات کربلای یک اعلام شد: « یا ابالفضل العباس علیه السلام » فرماندمان بلند بلند میگفت: « برادران! مأموریت دسته ما این است که چهار تا میدان مین را باید با سرعت بدوید و بروید، اگر یک کمی کوتاهی بکنید و بخواهید تعارف کنید و بایستید و فلان کنید، دشمن همه را قتل عام میکند ».
نفسم تند شده بود و نگاه گشاد و خیرهام به زمین دوخته شده بود. بدنم از شدت حرارت درون داشت آتش میگرفت. یک لحظه یکی از برادرها زد روی شانهام و گفت: « چه خبره احمد؟ حالت خوب نیست یا ترسیدی که اینجوری میلرزی؟! » او دستم را همراهش کشید و گفت: « یالّله بدو! وقت فکر کردن و ترسیدن نیست ». در تاریکی هوا به خدا گفتم: « یا ستارالعیوب! یا اله العاصین! کمک کن بچهها متوجه نشوند که من مرتکب این خطای نابخشودنی شدم ».
روزهای قبل، برادران شناسایی و تخریب خیلی زحمت کشیده بودند. واقعاً وقتی که ما از این میدانها میگذشتیم، تازه می فهمیدیم برادران تخریب با شجاعت رفته بودند کجاها را پاکسازی کرده بودند. آنها از قبل بخشی از میدان را پاکسازی کرده و یک محور باز کرده بودند. خدا شاهد است باورمان نمیشد. این کار جسارت عجیبی میخواست!
چهار تا میدان مین به اندازه یک کیلومتر راه بود. بچهها از روی همان محور پاکسازی شده رد شدند و رفتند. به این ترتیب در میدان مین تلفات کمی دادیم . روی جادۀ خاکی حرکت کردیم. گروهانهای دیگر به طرف خط رفتند و یک گروهان هم به طرف مقر گردان رفت.
حدود 15 ـ 10 متری مقر دشمن که رسیدیم، تیربار دشمن شروع به شلیک کرد که حدود 60 ـ 50 نفر از برادران ما همانجا شهید و زخمی شدند. آنجا سنگینترین تلفات این عملیات جلوی چشمانم اتفاق افتاد. دوستم بود، رفیقم بود، همشهریام بود، همکلامم بود و برادرانم بودند که آنجا پرپر شدند. خیلی دردآور بود و من از شدت شرم، آرزو داشتم در آن لحظه یک تیر شاهرگم را پاره کند. حین حرکت، گریه میکردم. همراهان میگفتند: « روحیهات را از دست نده، حداقل به فکر خودیها باش ».
بعد یکی از برادران به طرف سنگر تیربارچی دوید که یک تیر به دستش خورد. نایستاد. بازهم به طرفش رفت. کمی جلوتر رفته بود. میتوانست نارنجک را پرتاب کند داخل سنگر تیربارچی؛ اما باز تیر به پهلویش خورد. باز هم نایستاد. کمی که جلو رفت دیگر پاهای زخمیاش را نمیتوانست حرکت بدهد. کمی سینه خیز جلو رفت و نارنجک را پرتاب کرد. نمیدانم حاصل این شجاعت و جانفشانیاش را دید وشهید شد یا نه. کاش من به جای او این کار را کرده بودم. شاید بخشی از این سهل انگاریام را جبران کرده بودم.
تا این مانع لعنتی دشمن برطرف شد ما رفتیم بالای یک تپه. خوشبختانه دو تا سنگر کمین داشت؛ بلافاصله رفتیم نارنجک انداختیم. سنگرها را پاکسازی کردیم و رفتیم توی سنگرهای خود عراقیها مستقر شدیم. آنجا یکی از برادرها که همراه من بود به گریه و اشک و ناله من نگاه کرد و آه کشید و گفت: « آنجا را ببین آن بیچاره دارد چطور جان میدهد! همه اش تقصیر همان بیاحتیاطی بود. آشغال ترسو فکر نکرد کسی که نمیتواند به خواب و ضعفش غلبه کند به درد جلوی دشمن ایستادن نمیخورد؟!»
یک لحظه برای اینکه شکش نبرد من بودم که آن بیاحتیاطی را مرتکب شدم خودم را جمع کردم. تیر را از توی جیبم درآوردم و در حالی که دندانهایم را به هم فشار میدادم گفتم: « خودم میکشمش! » آن برادر با تعجب به من نگاه کرد و گفت: « بعید میدانم او حتی لیاقت شهید به حساب آمدن هم داشته باشد ».
در حالی که نفرت از خودم، سینهام را انباشته بود، گفتم: « جسدش را میسوزانم!» آن برادر با دقت به اطراف و مسیر جاده خاکی نگاه کرد و گفت: « به نظرت او لیاقت دارد که حتی مفقودالاثر به حساب بیاید؟ » با این حرفش دستم سست شد و تیر از دستم افتاد. او ادامه داد: « حق او این است که زنده بماند و یک عمر در پشیمانی این غفلتش بسوزد ». این حرفش آتش زد به دلم. به خودم نگاه کردم. حتی یک خراش کوچک هم برنداشته بودم. آن برادر که با من بود؛ همراه برادران تک تیرانداز و بقیه تیربارچیها رفت. نیروها بنا کردند به پاکسازی سنگرهای دیگر. آنجا نقشۀ ما این بود که مراقب آن جاده بمانیم که اگر دشمن خواست تامین و تدارک شود، تجهیزات و نیرو بیاورد یا عقب نشینی کند، تانک و نفربر و هرچه خودرو و هر چه که هست را تا ساعت 6 صبح که هوا روشن نشده باید منهدم می کردیم.
من هنوز بیرمق و زبون در یکی ازسنگرهای دشمن، کمین کرده بودم و خودم را شبیه عراقیها تصور میکردم که رفیقم با سر و وضع خونی و لباس پاره آمد تو سنگر. اما به زخمهایش توجهی نداشت. گفتم : « دارد از تو خون میرود! » با نگاهی تحقیرآمیز گفت: « بله دسته گل شماست احمد آقا ! تو چطور متوجه نشدی که پایت خورد به منور و این دردسر را درست کردی؟! »
یک لحظه سرم سوت کشید. دلم میخواست از شدت درد فریاد بزنم. او هنوز از سرزنشهایش دست برنداشته بود. داشت بدجوری روی اعصابم مانور میداد. داد زدم: « تمامش کن ». اما او ولکن نبود: « جدی؟! برایت دردآور است؟ حقیقت تلخ است بیچاره؟ درست است هیچ کس نفهمید ولی عذاب وجدانت را چه میکنی؟! البته ممکن است همه بفهمند آن وقت جایت کجای جبهه که هیچ، در کجای ایران است؟! باید بروی در خاک دشمن.... ».
من از شدت عصبانیت گویا به تنگ آمده بودم. خون از سینهاش زد بیرون؛ ترکش خمپاره بدنش را سوراخ سوراخ کرده بود. سرش را گرفتم روی زانویم. گلویش پر از خون بود. با خس خس سینه، نفس میکشید. آخرین لحظه قبل از گفتن شهادتین در حالی که مچ دستم را محکم فشار میداد، گفت: « به قول امام، جنگ است دیگر. حلالم کن » و پر کشید.
یک مرتبه دیدم یک نفربر عراقی دارد میآید به طرف من. فوری آر . پی . چی را موشکگذاری کردم واز ضامن خارج نمودم. دستم را گذاشتم روی ماشه. 500 ـ 400 متر مانده بود به ما برسد که یکی از برادرهای آر . پی . چی زن که جلو بود با عجله یک آر . پی . چی به طرفش شلیک کرد. نفربر فرار کرددیگر دشمن طرف ما نیامد تا اینکه نزدیک صبح شد.
برادر عباس حکیمی را گذاشتم توی سنگر جای خودم. نمیدانستم هوا که روشن میشد چطور میتوانستم در چهرۀ بچهها و شهدای این عملیات نگاه کنم؟ متوجه شدم یک سری از نیروها پایین تپهای که ما مستقر بودیم در میدان مین گیر افتادهاند. آنها پایین بودند و ما بالا بودیم. همدیگر را میدیدیم، ولی صورت همدیگر را نمیشناختیم. ما اشاره میکردیم بیایید بالا. آنها اشاره میکردند بیایید پایین. یک مرتبه صدای یکی شان به گوش من رسید داشت میگفت: « تعال ، تعال ». تازه متوجه اشتباهمان شدم. آنها عراقی بودند که فکر میکردند ما هم عراقی هستیم. موضوع را به بچهها گوشزد کردم و فوری بستیمشان به رگبار. مثل یک منتقم با نهایت خشم شلیک میکردم. چند نفرشان همانجا به درک واصل شدند و چند نفر هم فرار کردند و تعدادی از آنها روی مین رفتند، اما یکی که در حال فرار بودبا یک قناسه شلیک کرد و زد به کمر برادرمان عباس حکیمی که از سر قله افتاد و شهید شد. این صحنه برایم خیلی گران تمام شد. بدبختانه دیگر خشابم ته کشیده بود. فوری اسلحه را انداختم و به نهیب دویدم به دنبالش. میخواستم گردنش را بجوم! عراقی فراری، وقتی این کار مرا دید سرعت گرفت و هنوز وارد میدان مین نشده بودم که با انفجار یک مین، گرد و خاک بلند شد. با خودم گفتم رفت رو مین و به درک واصل شد. خواستم برگردم که دیدم داد و نالهاش بلند است. به حال خود رهایش کردم دو نفر از برادرها از محور پاکسازی شده رفتند سراغش و آوردندش عقب.
دوست داشتم از او بپرسم که نیروهایشان وسط آن میدان مین چه میکردند. آنها که از میدان اطلاع داشتند چرا آنجا رفته بودند؟! اما دیگر حوصله هیچ چیز و هیچ کس را نداشتم. رفتم سراغ عباس در لباس خونین خود آرام گرفته بود. بغض امانم را برید. همه درد دل و اعترافاتم را برای عباس میگفتم و گریه میکردم. شاید دو ساعتی نگذشته بود که یکی از برادرها صدایم کرد. همان بود که میگفت: « کسی که این بیاحتیاطی را کرده لیاقت کشته شدن ندارد و باید تا آخر عمرش از گندی که زده عذاب وجدا بکشد ».
حدس زدم که میخواهد چه بگوید. حتماً فهمیده کار من بوده و آمده بود که سرزنشم کند. هوا کاملاً روشن شده بود. بوی پیروزی میآمد. بچهها تکبیر میگفتند و شعار میدادند: « مهران آزاد شد قلب امام شاد شد ». او پرسید: این شهید عباس حکیمی است؟ گفتم: بله! شما حرف اصلیات را بزن و زود از اینجا برو. اصلاً حوصله ندارم. گفت: خواستم بگویم... حرفش را بردیم و گفتم: بله خودکشی بهترین راه حل است! گفت: چه میگویی شما؟ اولاً خواستم پیروزی را تبریک بگویم. دوماً من و تو لیاقت نداشتیم حتی مثل آن آدم خطاکار باشیم. شاید نظر کرده بود! این عراقی که از میدان مین آوردندش لو داد که حمله قبل از انفجار منور لو رفته بود. عراقیها قصد داشتند همهمان را بکشند؛ اما تا آمدند جا به جا بشوند و به خودشان بیایند آن اشتباه سهوی ، نور منور را چراغ راهمان کرد. فکرش را بکن، اگر طبق برنامه یک ساعت و نیم آنجا میماندیم و بعد وارد عمل میشدیم چه فرصت نابی را به دشمن داده بودیم! در ثانی ببین تازه هوا روشن شده است. اگر یک ساعت و نیم دیرتر عملیات شروع میشد حتماً الآن عملیات ادامه داشت که به خاطر هوای روشن به ضررمان تمام میشد.
شوکه شده بودم. گویا لکنت زبان گرفته بودم. میخواستم بال دربیاورم. پرسیدم: گفتی نظر کرده بوده؟ او در حالی که شهید عباس حکیمی را روی دوش حمل میکرد، گفت: بله! حتماً تا حالا شهید شده! اگر زنده ببینمش کف پایش را پر از بوسه میکنم. تویوتاهای سپاه، سینه تپهها را میگرفتند و میرفتند بالا برای تدارکات ؛ تانکر آب یخ و بیسکویت، آب میوه و کمپوت و... برای ما آوردند.
بعد از پیروزی و آزادسازی مهران ما پنج روزی آنجا مستقر بودیم. بعد از پنج روز، نیروهای دیگر آمدند و ما تپه را تحویلشان دادیم و برای استراحت به عقب رفتیم.
( نویسنده: محمد جواد راونجی )
مدتی از روی کارآمدن دولت نهم می گذشت. تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی به مربی گری ژنرال فوتبال ایران، امیر قلعه نویی با پذیرش شکست در رقابت با فوتبال سنتی شرق آسیا – البته در ضربات پنالتی – از ادامه مسابقات حذف شد و امکان حضور در مسابقات جام جهانی را از دست داد.
مطبوعات و رسانه های ورزشی با عصابنیت از نتیجه مسابقات مذکور با تمام قوا به نقد و بررسی رویکرد فنی تیم ملی پرداختند. عده ای در این ماجرا تقصیر را بر گردن بازیکنانی چون علی کریمی انداختند که از زدن ضربات پنالتی شانه خالی کرده بودند. عده ای نیز شخص امیر قلعه نویی را مقصر ناکامی فوتبال ایران از راهیابی به جام جهانی دانستند. شدت این انتقادات به خصوص پس از برنامه موهن نود منجر به استعفای این مربی خوش فکر کشورمان گردید.
در این بین رویکرد نشریات و رسانه های منتقد دولت بسیار دیدنی بود. آنها با استفاده از فرصت ایجاد شده به نقد مدیریت ورزش کشور پرداخته و با موضع گیری سیاسی، همه کاسه کوزه های شکست فوتبال را بر سر مدیران تربیت بدنی و به تبع آن کسی که آنها را بر سر کار آورد یعنی شخص رییس جمهور شکستند.
فرض کنید نوع رویکرد و مبانی تحلیلی این دوستان به ظاهر غیر مغرض و دلسوز را صحیح بدانیم. با این وصف اکنون که تیم های ملی جمهوری اسلامی با درخششی بی نظیر، بالاترین رکورد تاریخ حضور ورزشی ایران در المپیک را به دست آورده اند آیا منتقدین دیروز حاضرند مدیران ورزش و کسی که آنان را بر سر کار آورد را تحسین کنند؟
« پیاده روی عدالتخواهان ولایتمدار از منظر کارشناسان حقوق »
+ نوشته شده در سه شنبه هفدهم مرداد 1391 ساعت 18:51 شماره پست: 1094
بسم الله الرحمن الرحیم
در طول ماههای گذشته سوالی مطرح بود که پیاده روی های "عدالتخواهان ولایتمدار" از زوایای مختلف چه جایگاهی دارد؟ بویژه از نظر قانونی آیا مورد تایید است یا خیر؟
هرچند این روزها دیگر این سوال مطرح نبوده وکسی نیست که در حقانیت و قانونی بودن و حتی لزوم این نوع حرکتهای عدالتخواهانه شک وشبهه داشته باشد و اصل هشتم واصل بیست و هفتم قانون اساسی نیز به همراه بسیاری از اصول دیگر وفرمایشات مختلف امام خمینی و امام خامنه ای در اینگونه مسائل، پاسخ همه سوالات را داده است؛ اما انتشار مقاله ای که یکی از کارشناسان حقوق، زحمت آن را کشیده واین مسئله را بررسی و جایگاه قانونی و حقوقی آن را مورد تحقیق قرار داده، خالی از فایده نیست.
متن مقاله بدین شرح است:
به نام خدا
نگاهی حقوقی به راه پیمایی عدالتخواهانه حجت الاسلام جهانشاهی
فریاد زیر آب!
روح الله بهرامی
کارشناس حقوقی
«...و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول میباشند. و مردم و جوانان حزباللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند . خداوند تعالی مددکار همه باشد.»
وصیت نامه امام خمینی (ره) بند م
****
برادرم حجت السلام جهانشاهی [طلبه عدالتخواه سیرجانی] چندی است به عنوان اعتراضی مسالمت آمیز بر عدم پاسخ گویی و ضعف اراده مسئولان امر در مبارزه با دیو هزار سر مفاسد اقتصادی- که این بار از سیرجان سر برآورده - جمعه ها وسه شنبه ها در تهران و قم پیاده روی عدالتخواهانه ای را آغاز کرده است تا بدین سان مطالبات بر زمین مانده رهبر معظم انقلاب(مدظله) را دنبال ودغدغه های معظم له را از مسئولان مطالبه کند و در این حال برخی به کنایه وبرخی دیگر به تهدید از غیر قانونی بودن این حرکت عدالت خواهانه سخن رانده اند.
پرداختن به اینکه این راهپیمایی چند نفره از حرم مطهر تا گلزار شهدا و از میدان قیام تهران تا نمازجمعه قانونی است یا غیرقانونی نوعی فرعی کردن این اعتراض به نظر می رسد! زیرا به فرض غیر قانونی بودن این امر باز هم شدت قبح و زشتی موجود در مفاسد اتفاق افتاده در سیرجان آنقدر وسیع است که یک پیاده روی چند نفره (به فرض غیر قانونی) در مقابل آن هیچ هم انگاشته نمی شود اما کالبد شکافی این حرکت از منظر قوانین موضوعه از آن رو ضروری است که به باور همگان «با دستمال کثیف نمی شود شیشه ای را تمیز کرد».
آخرین دادگاه ،آخرین حکم
آخرین باری که قرار شد قانون درباره حجت الاسلام جهان شاهی رعایت شود دادگاه ویژه روحانیت شیراز ایشان را به استناد ماده 13 آئین نامه دادگاه های ویژه روحانیت اصلاحی 1384 وبه دلیل « ارتکاب رفتار خلاف شان روحانیت» به حبس محکوم کرد و با نقض آشکار اصل «قانونی بودن جرم و مجازات» که در ماده 2 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 واصول 22 ،37 ،166 و169 قانون اساسی بدان تصریح شده رفتار ایشان را بدون اینکه قبلا جرم انگاری کرده باشد مصداق عناوین مجرمانه تشخیص داد.
بدین سان به نظر قاضی محترم راهپیمایی عدالت خواهانه یک طلبه خیراندیش رفتاری خلاف شان روحانیت تشخیص داده شد بدون اینکه توضیح داده شود قبلا در کدام قانون یا آئین نامه مصادیق « رفتارهای خلاف شان روحانیت» احصاء شده است؟ بلکه تنها به میل و سلیقه قاضی محترم این عبارت قانونی برخلاف تمام قواعد حقوقی که «اصل تفسیر قوانین به نفع متهم» را پذیرفته تفسیر موسع شده و طلبه سیرجانی برای چندین ماه روانه زندان شد.
قانون چه می گوید؟
قانون اساسی در اصل هشتم امر به معروف ونهی از منکر را «وظیفه همگانی ومتقابل مردم ودولت » دانسته و شرایط آن را به کیفیات قانونی مقید کرده است. همین قانون در اصل 37 خود اصل برائت را به صراحت پذیرفته و مقرر داشته است: «اصل برائت است وهیچ کس از نظر قانون مجرم تلقی نمی شود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.» قانونگذار کشور در ماده 2 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370 با قبول ضمنی اصل قانونی بودن جرایم ومجازات هامقرر داشته است :«هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب می شود.»
از نتایج وضع این ماده قبول تلویحی دو تاسیس حقوقی است که از نتایج اصل قانونی بودن جرایم ومجازات هاست :
1- اصل تفسیر مضیق قوانین جزایی
2- عطف به ما سبق نشدن قوانین
نتیجه قهری پذیرفتن تفسیر مضیق قوانین پذیرفتن دو انگاره حقوقی دیگر است:
اول:تبرئه در حالت شک
دوم:ممنوعیت به کارگیری قیاس
بر این اساس هرگاه مقام قضایی در تفسیر قانون دچار دشواری و ابهام شد باید پس از تفسیر منطقی و مضیق قانون،درنهایت قانون را به نفع متهم تفسیر کرده و هرجا توجه عنوان مجرمانه به متهم با شک همراه شد با لحاظ برخی شرایط متهم را تبرئه نماید.
قوانین مربوط به راهپیمایی ها
در حال حاضر و بر اساس اصل 27 قانون اساسی «تشکیل اجتماعات وراه پیمایی ها بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد آزاد است» قانون گذار محترم ظاهرا با توجه به روح کلی و عموم و اطلاق اصل 27 با وضع قوانین فرعی درصدد مقید و ضابطه مند کردن این اصل بر آمده و در تبصره 2 ماده 6 قانون «فعالیت احزاب ،جمعیت ها ،انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده» مصوب 7/6/1360 مقرر داشته :«برگزاری راهپیمایی ها با اطلاع وزارت کشور ،بدون حمل سلاح در صورتیکه به تشخیص کمسیون ماده 10 مخل به مبانی اسلام نباشد ونیز تشکیل اجتماعات در میادین و پارک های عمومی با کسب مجوز از وزارت کشور آزاد است».
از سوی دیگر این قانون در ماده 16 خود مجموعه ای از رفتارها را احصاء کرده است که ارتکاب آن در طول راه پیمائی ها ممنوع است؛ رفتارهایی مانند :اعمال منافی استقلال کشور،نقض آزادی های مشروع دیگران، ایراد تهمت، افتراء و شایعه پراکنی، تلاش برای تشدید اختلافات میان صفوف ملت و... که در ماده 17 همان قانون تقاضای انحلال از دادگاه را به عنوان آخرین وتنها ضمانت اجرا در نظر گرفته است.
در ادامه این روند قانون گذاری وزارت کشور طی آئین نامه اجرایی «فعالیت احزاب ،جمعیت ها ،انجمن های سیاسی وصنفی وانجمن های اسلامی واقلیت های دینی مصوب 30/3/1361 در ماده 28 مقرر داشته :«برای تشکیل اجتماعات وسخنرانی ها در میادین وپارک های عمومی باید طبق ماده 6 قانون احزاب مجوز کتبی از وزارت کشور دریافت شود». و بلافاصله در ماده 29 مقرر داشته: «به منظور اعمال نظارت مقرر در ماده 10 قانون احزاب گروه ها موظفند هرگونه اجتماعی را که به عنوان فعالیت گروهی تشکیل می دهند از طریق فرمانداری های مربوط با وزارت کشور به اطلاع کمسیون ماده 10 برسانند.»
این آئین نامه در ماده 30 هم مقرر داشته : «تقاضای برگزاری راهپیمایی واجتماعات باید یک هفته قبل از انجام راهپیمایی کتبا و حضورا توسط نماینده رسمی و معرفی شده گروه به وزارت کشور تسلیم شود » و درتبصره ذیل آن هم رعایت مهلت مقرر یک هفته ای را نسبت به راهپیمایی ها و اجتماعاتی که به مناسبت های غیر قابل پیش بینی تشکیل می شود را به تشخیص وزارت کشور(بدون ذکر مرجع تشخیص در وزارت کشور) ضروری ندانسته است.
کالبد شکافی قانون
اول: اگرچه قانون گذار محترم در قانون فعالیت احزاب و آئین نامه تابعه آن هیچ تعریف جامعی از گروه ارائه نداده واقل واکثر مفاهیم راهپیمایی و... و کیفیت دقیق مفاهیم مشابه آن را به صورت روشن مشخص نکرده اما نگاهی به عموم واطلاق تبصره 2 ماده 6 قانون فعالیت احزاب مبین این واقعیت است که علی الظاهر هرحزب، گروه و شخصی که قصد راه اندازی راه پیمایی را داشته باشد مشمول این قانون است؛ اما هیچ ضمانت اجرایی برای کسانیکه برای برگزاری راهپیمایی از وزارت کشور مجوز دریافت نکرده اند پیش بینی نشده وظاهرا قانون گذار محترم به فرض اطلاع از این امر تمایل داشته تشکیل اجتماعات غیر قانونی تحت شمول قوانین عمومی جزایی کشور قرار گیرد.
دوم:درقوانین جزایی ظاهرا در مواد 498 و499 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 به تشکیل و اداره کردن دسته یا جمعیت اشاره شده و تشکیل گروه یا جمعیت را تنها دریک صورت ممنوع ساخته و آن هم زمانی است که تشکیل دهندگان گروه با هدف «برهم زدن امنیت کشور» اقدام به فعالیت کنند.
دوم: در عبارات تبصره 2 ماده 6 قانون فعالیت احزاب و هیچ یک از مواد قانونی مرتبط اشاره ای به الزام ثبت گروه ها برای ثبت در تشکیلات وزارت کشور و شناسنامه دار کردن احزاب به چشم نمی خورد و آنچه موضوع قانونگذاری واقع شده الزام جمعیت ها و گروه ها برای اخد مجوز کتبی از وزارت کشور به منظور برپایی تجمع و راهپیمایی است.
سوم: به نظر می رسد اگر حجت الاسلام جهان شاهی بخواهد به منظور انجام راهپیمایی های عدالتخواهانه خود که براساس قانون اساسی نه تنها حق ایشان بلکه تکلیف ایشان (اصل هشتم) وهر فرد دلسوز انقلاب تلقی می شود از وزارت محترم کشور و تبعا فرمانداری قم درخواست مجوز راهپیمایی برای جمعه ها وسه شنبه ها کند باید هربار ویک هفته قبل درخواست مجوز خود را به صورت حضوری به این دو مرجع تحویل دهد که عملا این فرایند غیر قابل انجام و دارای عسر وحرج بسیار می باشد.
ظاهرا قانونگذار محترم به این واقعیت توجه داشته که فعالیت هایی نظیر برپایی تجمع و راهپیمایی معمولا با حساسیت ها ودشواری های خاص خود همراه شده وچه بسا در بسیاری از مواقع نتوان روند طبیعی بوروکراتیک آن را به احزاب و گروه ها تحمیل کرد، بنابر این در تبصره ذیل ماده 30 آئین نامه اجرایی فعالیت احزاب راه حلی منطقی پیش روی متقاضیان تشکیل اجتماعات و راه پیمائی ها قرار داده است؛ بدین ترتیب که رعایت مهلت مقرر یک هفته ای را نسبت به راهپیمایی ها و اجتماعاتی که به «مناسبت های غیر قابل پیش بینی» تشکیل می شود را به تشخیص وزارت کشور(بدون ذکر مرجع تشخیص در وزارت کشور) ضروری ندانسته است.
بعید به نظر می رسد اصطلاح «مناسبت های غیر قابل پیش بینی» در ذیل تبصره فوق الذکر موضوعیت داشته باشد بلکه با توجه به اینکه وقتی رعایت مسیر قانونی تعریف شده در آئین نامه با دشواری اندکی مثل مناسبت غیر قابل پیش بینی مواجه شده و تخصیص می خورد به طریق اولی در صورت مواجهه آن با پدیده ای که از چنان شدتی برخوردار است که ماهیت آئین نامه را به چالش می کشد باید قائل به انعطاف قانون شد، گو اینکه آئین نامه موصوف با دخالت دادن وزارت کشور در تشخیص انطباق واقعیت خارجی با فحوای این ماده خود به این تصور دامن زده است.
از سوی دیگر تاکید بر رعایت بلاشرط مفاد آئین نامه وموضوعیت دادن به اصطلاح «مناسبت های غیرقابل پیش بینی» باعث می شود با ایجاد تعارض آئین نامه با نص صریح قانون اساسی راهکار مراجعه و طرح دعوی در دیوان عدالت اداری به منظور ابطال آئین نامه مذکور به عنوان راهکاری حقوقی مورد توجه باشد، امری که احتمالا و درآینده با اصرار مسئولان امنیتی بر قرائت محدود از این ماده میتواند وجه همت طلبه سیرجانی قرار گیرد.
چهارم: با توجه به مفاد قانون فعالیت احزاب و آئین نامه ذیل آن ظاهرا حجت الاسلام جهان شاهی باید به تنهایی به راه پیمایی خود ادامه دهد که بدین سان دیگر نیازی به درخواست مجوز از وزارت کشور و این همه استدلال و احتجاح نخواهد بود زیرا وقتی یک فرد بدون تشکیل گروه با انگیزه ای درونی راهپیمایی میکند، وضعیتی ایجاد می شود که موضوعا خارج از تاسیسات حقوقی مد نظر ماده 6 قانون فعالیت احزاب خواهد بود، نه جرمی واقع شده و نه راهپیمایی به سیاق مورد نظر آئین نامه اجرایی فعالیت احزاب به وقوع پیوسته تا نیاز به مجوز داشته باشد .
از سوی دیگر طلبه سیرجانی می تواند با ابراز انگیزه خود که همانا پی گیری مطالبه های رهبر معظم انقلاب(مدظله) است و با تشکیل گروه منسجم وسیستماتیک به سراغ الزامات قانون فعالیت احزاب و درخواست مجوز از مراجع قانونی باشد که در سطور فوق الذکر عدم امکان اجرای قانون به دلیل حالت خاص و منحصر به فرد پیاده روی حجت الاسلام جهان شاهی توضیح داده شد. بنابراین به نظر می رسد باید به انتظار نشست و دیدکه مسئولان محترم اجرای قانون فعالیت احزاب در راستای انطباق موضوع با تبصره ذیل ماده 30 آئین نامه چه راهکاری ارائه خواهند کرد و دراین بین بازهم این طلبه سیرجانی است که باید مطالبه گری خود را از مسئولان محترم فرمانداری قم و وزارت کشور تهران با جدیت دنبال کند.
مردم قضاوت کنند
مقابله با مفاسد اقتصادی به عنوان نهی از منکر و امر به معروف مسئولان کشوری نه تنها «حق» عموم شهروندان است به موجب اصل هشتم قانون اساسی «وظیفه همگانی» شهروندان محسوب می شود و حتی فراتر از آن بر اساس وصیت نامه حضرت امام (ره)در بند « م » وپیام های متعدد مقام عظمای ولایت ومطالبه جدی معظم له در فرمان هشت ماده ای تکلیف شرعی دلسوزان انقلاب است . به نظر می رسد باید از مبادی امنیتی که این اندک پیاده روی را خلاف قانون و موجب مخدوش شدن امنیت و نظم عمومی می دانند پرسید: آیا با گذشت 33 سال از پیروزی انقلاب و تصویب قانون اساسی امکانات لازم و راهکارهای موثر برای اجرای این تکلیف و وظیفه عمومی شهروندان برای امر به معروف و نهی از منکر مسئولان فراهم شده است؟
باید ازمنتقدان این پیاده روی پرسید: آیامسئولان باید پاسخگوی تمام کم کاریها و اهمال هایشان در راستای بی توجهی به اجرای اصول قانون اساسی ومطالبات برزمین مانده مقام معظم رهبری باشند یا طلبه سیرجانی که براساس قانون ناقص و پرابهام موجود حتی نمی تواند از طریق مبادی تعریف شده به آسانی درخواست مجوز راهپیمایی وتجمع کند؟ آیا پیاده روی عدالتخواهانه طلبه سیرجانی بیشترحیات انقلاب،نظم عمومی ومنافع اجتماع را تهدید کرده و بیم تجری تبهکاران را موجب می شود یا چپاول ثروت های عمومی در قالب زمینخواری در ابعاد 2500 هکتاری اش؟
مردم خود قضاوت خواهند کرد.
قانون شکنی ممنوع!
به سطور ابتدائی این نوشتار باز گردیم،اصل برائت است، استناد به خلاف نظم عمومی بودن پیاده روی عدالتخواهانه طلبه سیرجانی و منتسب کردن این حرکت به مصادیق جرم مشهود موضوع ماده 18و21 قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب در امور کیفری مصوب1378 نیاز به دلیل و مستندات محکمه پسند دارد، درغیر اینصورت ایجاد مانع بر سر راه پیاده روی عدالتخواهانه طلبه سیرجانی رابه بهانه هایی مانند تشکیل« اجتماعات غیر قانونی» باید از مصادیق ممنوعه ماده 1قانون «احترام به آزادی های مشروع وحفظ حقوق شهروندی» مصوب 1383 محسوب کرد که بر اساس آن: «کشف وتعقیب جرایم واجرای تحقیقات وصدور قرار های تامین وبازداشت موقت می باید مبتنی بر رعایت قوانین و با حکم ودستور قضایی مشخص و شفاف صورت گیردو از اعمال هرگونه سلایق شخصی و سوءاستفاده از قدرت و یا اعمال هرگونه خشونت و یا بازداشت های اضافی و بدون ضرورت اجتناب شود».
ونیازی به یاد آوری این نکته نیست که تخلف از قوانین با مجازات های مقرر قانونی مواجه خواهد شد، و قانون «احترام به آزادی های مشروع وحفظ حقوق شهروندی» هم از قوانین لازم الاتباع نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
-----------------------------------------------------------------------------------
در انتها توجه و مطالعه دوباره بخشی از دست نوشته های طلبه عدالتخواه سیرجانی با عنوان -«یادداشت های اوین» (بخش اول)- که در سال 87 در زندان اوین نگاشته اند به خوانندگان محترم توصیه می شود:
اولا تاکنون هیچ راه غیر قانونی نرفته ایم و تمام راه های انتخاب شده قانونی بوده است؛ یعنی بر خلاف قانون نیست.
ثانیا این که ما بعد از پیمودن راه های عادی قانونی مثل شکایت به همه مراکز مسئول، همچون دادستانی کشور، بازرسی کل کشور، بازرسی ویژه ریاست جمهوری و بازرسی دفتر مقام معظم رهبری وتهیه طومارهایی با سه- چهار هزار امضاء مردم سیرجان وگفت وگو با مسئولین مربوطه و هر راهی که به ذهن می آمد، پس از نتیجه نگرفتن، بلکه نتیجه عکس گرفتن(به جای رسیدگی به شکایات وپیگیری های ما، با ما برخورد شد) ناچار شدیم به سمت راه های غیر عادی اما قانونی( ونه بر خلاف قانون) رو آوریم.
برگرفته از سایت قیام یاران ولایت
حضرت آیت الله توکل از علمای شاخص شمال کشور و استاد دروس اخلاق و خارج فقه حوزه علمیه قم، در شانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان در ادامه سلسه مباحث خود که هر روز بعد از نماز صبح در مسجد گلشن بابل برگزار می شود با پرداختن به موضوع بدحجابی و مظاهر فساد اجتماعی اظهار نمود:
بی حجابی یکی ازمصادیق فتنه است که از زمان پهلوی ملعون با کشف حجاب تاکنون در جامعه اسلامی ما ریشه دوانده است. ایشان در ادامه افزود: برای من خیلی عجیب است که چرا کسی حرفی و یا عملی در این رابطه انجام نمی دهد؟
چرا نیروی انتظامی و مقامات مسؤول امنیتی وقضایی و فرماندار وبخشدار این شهرستان کاری انجام نمی دهند؟
این عالم فرزانه خاطر نشان نمود: اگر در همان اول کار با کسانی که قبح بی حجابی و بدحجابی و دوچرخه سواری بانوان را درجامعه شکستند برخورد می شد امروز کسی جرأت نمی کرد که این کار را ادامه دهد.
همچنین ایشان با هشدار به متولیان امور فرهنگی، امنیتی و قضایی فرمود: نکند خدای ناکرده مردم به این نتیجه برسند که از دست شما مسؤولین در این خصوص کاری بر نمی آید که آن وقت امت حزب الله به فرموده امام راحل و به وصیت شان عمل کرده و خود وارد عرصه می شوند.
دغدغه ای که مردم نسبت به اجرای حدود اسلامی دارند از مرغ وگوشت وخوراک این ملت کمتر نیست.
متن کامل سخنرانی این استاد اخلاق به زودی در اختیار رسانه ها قرار خواهد گرفت.
گفتنی است در هفته گذشته امام جمعه شهر بابل نیز طی سخنانی در خصوص وضع اسف بار مفاسد در سواحل شمال کشور هشدار داد.
متاسفانه در شهرستان بابل نیز مدتی است که دوچرخه سواری زنان در سطح خیابان ها به امری عادی تبدیل شده است. همچنین گروه های متعدد به ظاهر ورزشی در قالب تیم های کوهنوردی به برگزاری مستمر اردوهای مختلط اقدام نموده و با جذب تعدادی از جوانان شهر، فضای فرهنگی نگران کننده ای را دامن زده اند.
به رغم اعتراض پیاپی خانواده های متدین این شهرستان هنوز شاهد اقدامی جدی از سوی مسئولان امر نبوده ایم. از سایر ائمه جمعه و جماعات شمال کشور نیز انتظار می رود نسبت به دغدغه های فرهنگی و معنوی جامعه واکنش محسوسی نشان بدهند.
یک سخنرانی کرده بود و در آنجا زمین و آسمان را به هم دوخته بود که اثبات کند احمدینژاد با آقای الف {(دکتر لاریجانی)} و آقای ب{(آقای هاشمی رفسنجانی)} ساخته که جام زهر را به رهبری بدهد!!
سوگنامه تاریخی فرزند ملت در جمع دانشجویان، ۱۲ مرداد ۱۳۹۱
ناگفته های رییس جمهور را در ادامه مطلب بخوانید:
متن کامل سخنرانی دکتر احمدی نژاد در دیدار نمایندگان تشکلهای علمی و فرهنگی دانشجویی کشور
پنج شنبه، 12 مرداد 1391، 13 رمضان 1433- ساختمان قدیم مجلس شورای اسلامی
باید با هم کشور را جلو برده و اداره کنیم
بسم اله الرحمن الرحیم
الهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
تبریک می گویم حلول ماه مبارک رمضان را و خدای بزرگ را سپاسگزارم که توفیق ملاقات مجدد با شما و حضور در این جلسه پرشور و ارزشمند را عنایت کرد. پیشاپیش عذر می خواهم از این که می نشینم صحبت می کنم و اینجا نمی ایستم. الان به اصطلاح باطریم دشارژ است و نمی توانم سرپا بایستم.
خوب در تشکیل این جلسه من هیچ نقشی نداشتم، این را داشته باشید، کسانی که مدیریت داشتند، خودشان انتخاب کردند که چه کسی دعوت شود، چه کسی صحبت کند و کی کجا بنشیند. اینها ارتباطی به من ندارد. اما این هم بعد از هفت سال نیست که بعضی از دوستان می گویند بعد از هفت سال. یکی از دوستان گفت بعد از دانشگاه امیرکبیر ما دانشگاه نرفتیم! در صورتی که بعد از دانشگاه امیرکبیر حداقل در چهار پنج دانشگاه رفتم صحبت کردم و علاقه مند هستم و هر سال هم در ماه مبارک رمضان یک برنامه ای داشته ایم. فقط پارسال به نظرم یک مقداری مشکل پیدا شد و نتوانستیم این جلسه را برگزار کنیم.
اما خیلی خوشحال شدم و دائما خدا را شکر می کردم که به لطف او روحیه انقلابی، روحیه آرمانی و عشق به ارزشهای الهی در جوانان دانشگاهی ما که حالا این ششصد، هفتصد نفر یک نمونه خوبی از دانشجویان دانشگاهی هستند، در نقطه اوج است و دیدم که همان شعارها، همان مطالبات، همان آرمانها و آن احساس مسئولیتها بسیار بسیار عمیقتر و پرشورتر از گذشته زنده است. اما ما باید حوصله کنیم، دیدگاه ها متفاوت است، حرف ها گوناگون است، باید بشنویم، با هم تعامل کنیم، باید با هم کشور را جلو ببریم و اداره کنیم.
خب! حرفهای خیلی خوبی زدند عزیزان، 12 نفر صحبت کردند، یک طیف وسیعی از مطالب، از بحث های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، سیاست خارجی، داخلی، مسائل منطقه، مسائل بین الملل، بحث های علمی، فنی، بهداشتی و کشاورزی مطرح شد. شاید من نتوانم همه اینها را در این فرصت کوچکی که هست، پوشش بدهم. اما سعی می کنم با یک تقسیم بندی حداکثر آنها را توضیح بدهم، امیدوارم فرصت دیگری پیدا بشود تا بتوانیم باز هم با هم گفتگو کنیم.
امروز ارتباط دولت با بدنه اجتماعی مردم در سطح حداکثر خود است
خوب یکی از شعارهای اصلی این دولت، اتکا به تودههای مردم و توجه به عواطف و خواستههای آنها و ارتباط وسیع با بدنه اجتماعی مردم بود. به نظر شما امروز این کم شده؟ من در هفته حداقل سه چهار جلسه با اقشار مختلف مردم - غیر از سفرهای استانی، شهرستانی و... - دارم و روزانه بیش از 28 هزار نامه مردمی به نهاد میرسد که من به طور متوسط 250 تا 300 از آن -که از موضوعات گوناگون نمونه گیری می شود- را شخصاً میخوانم.
امروز ارتباط دولت با بدنه اجتماعی مردم در سطح حداکثر خود است، البته نمیگویم نقطه کمال است ولی دولت تقریباً همه جا حضور دارد این هم به این معنا نیست که همه کارگزاران دولت دارند وظایفشان را درست انجام میدهند، یعنی همه دارند با روحیه انقلابی و حزب الهی کار میکنند، خیر من چنین ادعایی را نمیکنم
دولت اگر برنامه نداشت، نیاز به تغییر نداشت
یکی از دوستان گفتند هیچ کدام از دولت های ما تا الان برنامه نداشته اند، ما چه طور برنامه نداشتیم؟ اگر دولت برنامه نداشت، اصلاً نیاز به تغییر نداشت، اگر برنامه نداشت، تحت فشار قرار نمیگرفت. ما هم در اقتصاد، هم در فرهنگ و هم در سیاست، برنامه کاملاً مدونی را دنبال کردیم و این قابل اثبات است. به همین دلیل است که بزرگترین و گستردهترین کارهای تحولی اقتصادی در این دولت انجام شده است با اینکه حداکثر ممانعت نسبت به برنامههای تحولی وجود داشته است.
یک برنامه تا بخواهد عملیاتی شود، باید از هفتخان رستم بگذرد
شعار دوم دولت عدالتگرایی بود، ما گفتیم عدالت، خوب دولت در این راستا همه تلاشش را کرده و الان هم دارد انجام میدهد، نمیخواهم اسم ببرم ولی تقریباً همه برنامههای دولت در جهت عدالت است، البته این بدین معنی نیست که همه اینها موفق بوده، چون فقط دولت در کشور تصمیمگیر نیست و یک برنامه تا بخواهد عملیاتی شود، باید از هفت خان رستم بگذرد، و همه رویش اثر میگذارند و بعضاً تغییراتی در آن ایجاد میکنند که جنبه قانونی و تکلیفی پیدا میکند که در این صورت کار دولت خیلی سخت میشود و باید با تحمل پیچیدگیها و سختیهای بیشتری کار را پیش ببرد.
در جلسه ای که ما خدمت مقام معظم رهبری بودیم - ظریب جینی یک شاخص است، نمی گویم شاخص کاملی است ولی فعلا تنها شاخصی است که فاصله طبقاتی با آن سنجیده می شود- آن جا گفتم ضریب جینی از 4023/0 به 38/0 رسیده است. البته شما مسائل یک سال اخیر را یک مقدار تفکیک کنید که به آن اشاره خواهم کرد.
دولت را متهم کردند که دنبال عدالت توزیعی است!
دولت به آرمان عدالت وفادار بوده الان هم هست، اگر میبینید بعضی مواقع دولت بر یک حقی و بر دفاع از کسی ایستادگی میکند، به خاطر تعهد و به خاطر سوگندی است که خوردهایم که دفاع کنیم از حق، دفاع کنیم از عدالت.
بالاخره در بخش بانکی –می دانید که بانک مسائل پیچیده ای دارد- دولت سعی کرده بیشترین توزیع منابع را در کنار بیشترین رشد تولید در کشور داشته باشد، به طوری که دولت را متهم کردند که دنبال عدالت توزیعی است.
تقریباً در همه بخشهای اقتصادی کشور، تولید و سرمایهگذاری در این دولت جهشی بوده. البته ما در دل همین سرمایهگذاریها عدالت را هم لحاظ کردهایم. حجم وسیع بنگاههای کوچکی که ایجاد شده، همه اینها در جهت عدالت است. توزیع منابع را از پائینترین سطوح اجتماعی و از روستا شروع کردیم، از مستضعفین شروع کردیم، از تحت پوششها شروع کردیم، از بازنشستهها و کارمندان شروع کردیم، از کشاورزان و دامداران و عشایر شروع کردیم. اینها عدالت است. البته معنایش این نیست که یک عده قلیلی جلو نزدند و بعضی خطوط را رد نکردند. چرا امکانش هست.
قانون را طوری مینویسند که از دست رئیسجمهور خارج شود
اصل 44 را ما چگونه اداره کردیم؟ بعضی از دوستان گفتند اقتصاد لیبرالی، کجا ما دنبال اقتصاد لیبرالی بودیم؟ یک نشانهاش را بگویید. بله اصل 44 قانون شده و دولت مکلف شده آن را اجرا کند، اما ما چگونه آن را اجرا کردیم؟ باز در جهت ایجاد و اعمال عدالت آن را اجرا کردیم. اولاً 40درصدش را به سهام عدالت اختصاص دادیم و در بدنه اجتماع توزیع کردیم. چقدر ما فحش خوردیم بابت این!
بعد هم نهادهای عمومی غیردولتی که عمدتاً متصل به تودههای مستضعف کشورند را به عنوان یک گام وسط وارد کردیم، فحشش را هم داریم میخوریم. ما کی دنبال اقتصاد لیبرالی بودیم؟ هرگز نبودیم. آن را قبول نداریم، اما معنایش این نیست که تمام دستگاههای اثرگذار در تصمیمگیری کشور حرف ما را قبول دارند. قانون را طوری مینویسند که از دست رئیسجمهور خارج شود. خب من چه کار باید بکنم؟ یا باید دعوا کنیم که بعد خود شما میگویید آقا شروع کردید به دعوا! سکوت هم کنیم میگویید تو خودت مقصری! بالاخره چه کار باید کنیم؟ ما سعی کردیم قانون موجود را با استفاده از سایر قوانین و با تحمل فشارها بالاخره تا جایی که ممکن است، به سمت عدالت بکشانیم.
میگفتند داری حرف بیربط میزنی
خیلی اتفاقات در عرصه اقتصاد رخ میدهد که من مطلقاً قبول ندارم
شش سال بود که من فریاد میزدم آقا یک عده زیادی دارند پولها را میبرند و به تودههای مردم پول نمیرسد، به من حمله میکردند که این حرفها چیست که توداری میزنی؟ داری اقتصاد را به هم میزنی، داری در مقابل قانون ایستادگی میکنی، این نظام بانکی توسط شورای نگهبان تأیید شده و شرعی و اسلامی است و توداری حرف بیربط میزنی. بعد یک ماجرایی درست کردند به اسم 3هزارتایی و نوک حمله را برگرداندند به سمت دولت. چه طور میشود که ما، هم وقتی فریاد میزنیم میخوریم و هم وقتی که اتفاقی میافتد باز باید جواب بدهیم! بله خیلی اتفاقات در کشور در عرصه اقتصاد رخ میدهد که من مطلقاً قبول ندارم. ما چه کار باید بکنیم؟ مثل این ماجرای ارز و سکه ای که پیدا شد؛ دوست عزیزی گفت آیا اهمیت رسیدگی به ارز و سکه کمتر از سفر به امریکای جنوبی بود؟ مگر ما رفتیم امریکای جنوبی تفریح کنیم؟! رفتیم آنجا استراحت؟! برای اینها رفتیم یا برای اینکه ما خبر داشتیم دشمن طراحی هایی کرده، میخواهد کجاها ضربه بزند و باید کانالهای رزرو داشته باشیم و کانالهای تنفسی برای اقتصاد و رزرو بانکی و ارزی درست کنیم. رفتیم آنجا صحبت کردیم، بحث کردیم، توافق کردیم، جمعبندی کردیم، آمدیم.
حرفهایی که میتوانم به شما بگویم یک ششم حرفهایی است که نمیتوانم بگویم
به شما بگویم و این یک جمله را از من داشته باشید – من در یک جایی این حرف را گفتم و خود همین را بهانه کردند برای تخریب دولت- آن حرفهایی که من میتوانم به شما بگویم شاید یک ششم آن حرفهایی است که نمیتوانم بگویم. بالاخره ما باید اساس انقلاب، کشور و منافع ملی را حفظ کنیم.
به من میگویند چرا نمیگویی تحریم؟ بعضی ها به من گفتند برو صحبت کن، بگو چه خبر است! بله یک موقعی میشد بگوییم یک وقت هم نباید بگوییم. آن موقع گفتن تکلیف است و این موقع نگفتن. انجام وظیفه مهم است. من خدا را شکر میکنم که خیلیها در این مسائل اقتصادی که پیش آمد به دولت فحش میدهند، نمیگویند طراحیهای دشمن اثر گذاشت. چون اگر مردم بپذیرند که طراحیهای دشمن اثرگذار بوده، خیلی از معادلات به هم میخورد. البته نمیخواهم بگویم فقط طراحیهای دشمن است، طراحیهای داخلی و دشمن با هم است، با هم دارند طراحی می کنند. ولی خیلیهایش را الان برای شما نمیتوانم بگویم. شاید یک روزی گفتم اما الان نمیشود. ما باید فعلاً از یک گردنهای عبور کنیم.
ایستادن در خط مستقیم الهی مثل ایستادن روی تیغه شمشیر است
یادتان باشد ایستادن در خط مستقیم الهی مثل ایستادن روی تیغه شمشیر است، مگر نگفتند صراط مستقیم اینقدر تیز است مثل لبه تیغ؟ اگر به همین سادگی بود که بعضیها میگویند و مینویسند و سخنرانی می کنند که اصلاً نوبت به ماها نمیرسید، زرنگ تر از ماها بودند. اگر به همین سادگی بود، امیرالمؤمنین(ع) را خانهنشین نمیکردند، اگر به همین سادگی بود امام حسن عسگری(ع) در محاصره قرار نمیگرفت. امام! ذهنتان را ببرید به صدر اسلام، مگر میشود در اول انقلاب توحیدی و بعثت پیامبر(ص)، فرزند پیامبر، جانشین پیامبر که همه میدانند معصوم است، همه می دانند اولاد پیامبر است، اما آنچنان منزویش کنند که هفت سال ته چاه زندانی باشد؟ پیش زمینه آن یک جنگ روانیِ تبلیغاتیِ آتش تهیهی سنگینِ تهمت و افترا است که بعد به آنجا میرسد.
بعضی ها فکر می کنند حفظ انقلاب و نظام همین طوری است که هرچه دلشان می خواهد می گویند، هرچه دلشان می خواهد می نویسند. خیلی هم نگاهشان ابتدایی است. در یک جلسه ای بودیم یک آقایی داد می زد گفت آقا شما نمی خواهید وضعیت اقتصادی را درست کنید. گفتم چرا نمی خواهیم درست کنیم؟ شما بگویید الان چه کار کنیم؟ گفت خوب درستش کنید دیگه! گفتم خیلی ممنون!
اگر شما تا حالا دریافتی داشتید، من هم داشتهام!
بعضی از دوستان در اینجا گفتند فلانی کار را رها کرده، من کار را رها کردهام؟! از پارسال تا حالا جلسات هدفمندی یارانهها یک هفته هم تعطیل نشده است. خبرش منتشر نشده. 16 هفته است که هر هفته خود من به طور مستقیم حداقل 12 ساعت روی این مسائلی که برخی دوستان اسم بردند، وقت میگذارم. ولی بالاخره هر چه ما به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی گفتیم بابا پشت صحنه را به ما بدهید، نکردند! بلاخره بانک مرکزی ارز داده و باید تبدیل میشده به کالا و خدمات، نشده! این کجا رفته؟ بگویید به من. اگر شما تا حالا دریافتی داشتید، من هم داشتهام! بالاخره این مسائل هم هست.
به خدا، پایبندی امروز ما به عدالت اگر 50 برابر سال 84 نباشد، کمتر نیست
دولت عدالت را یک لحظه رها نکرده. به خدا، به خدا، پایبندی امروز ما به عدالت- علی رغم همه بداخلاقیها- به خدا اگر 50 برابر سال 84 نباشد، کمتر نیست. (تکبیر دانشجویان)
ما پای عدالت ایستادهایم که داریم میخوریم. دوست عزیزی –به نظرم خانم احمدی بود- گفت من حرفهایی که چپ و راست علیه تو میزنند را نمیخواهم بگویم. خیلی تشکر میکنم از ایشان ولی حرفهای ایشان تقریباً همانها شد! هم چپ میزند، هم راست میزند، هر دو طرف دارند میزنند. برای چه می زنند؟ آیا فکر میکنید این واقعاً به خاطر این است که دولت کم کاری میکند؟ دولت کی کم کاری کرده؟ پنجشنبهها که تهران تعطیل است. یک پنجشنبه ما تعطیل نبودیم، یک جمعه هم تعطیل نبودیم. اصلاً مگر ما تعطیلی داشتیم؟ الان مگر داریم؟ الان کمتر از شش ماه قبل کار میکنیم؟ آخر به چه دلیل؟
ما هستیم؛ خواهر عزیزم، برادر عزیزم ما در کنار شما، در خدمت شما هستیم ولی مسائل را یک مقدار عمیقتر ببینید.
اشراف تیم اقتصادی دولت بر مسائل اقتصادی از همه اقتصاددانهای کشور واقعیتر است
به صد دلیل که شاید شما نود و نه تایش را بدانید، الان دولت در سکوت است، اما معنای سکوت این نیست که حرفهایی که میزنند درست است یا ما قبول داریم یا پاسخی نداریم، خود بنده بیش از 1700، 1800 ساعت در جلسات کارشناسی راجع به طرحهای اقتصادی دولت شرکت کردم. نامه دادیم به تمام اساتید اقتصادی کشور، بلا استثناء که آقا این موضوع، این هم زمینهاش، ما هم این مقدار کار کردیم، از جناب عالی دعوت میکنیم اگر میخواهید حضوری نظر بدهید این ساعتها ما در خدمتتان هستیم، اگر میخواهید مکتوب بدهید، بنویسید به ما بدهید. الان به شما عرض میکنم و اعلام عمومی هم میکنم که تیمی که الان در دولت در اقتصاد فعالیت میکند، اشرافش بر مسائل اقتصادی کشور از همه اقتصاددانهای کشور واقعیتر است و دارد کار را دنبال میکند.
اطلاعرسانی کم است و من هم این انتقاد را به همکارانم دارم
بله اطلاعرسانی کم است و من هم این انتقاد را به همکارانم دارم و گفتهام بروید در مجامع دانشگاهی و دانشجویی بحث کنید و به سؤالات پاسخ بدهید. میدانید من آدم اهل گله و نگاه به گذشته نیستم. من نگاهم همیشه به جلو است و گلهگذاری را ضعف میدانم. ولی بالاخره وزیر هم یک ظرفیتی دارد. من پارسال به مقام معظم رهبری عرض کردم؛ گفتم آقا! وزرای ما در دولت دهم به اندازه 16 سال دولتهای قبل از دولت نهم، سؤال و استیضاح جواب دادهاند. هر یک سؤال 30 ساعت از وزیر وقت میگیرد. هی بدو اینجا، بدو آنجا. اخیراً هم که اضافه شده، بازرسی صدا میکند، بیرون میآید دیوان محاسبات صدا میکند، بعد قاضی صدا میکند، بعد میرود کمیسیون الف، بعد کمیسیون ب و... وزیر دیگر وقت نمیکند، چه کار باید کند؟ بالاخره ما میخواهیم یک طرح را اجرا کنیم باید چند هزار نفر را دانه به دانه توجیه کنیم؟ در هیچ جای دنیا این گونه نیست. دولت تصمیمی میگیرد، یک مرجع را قانع میکند میرود کارش را میکند. بعد هم وسط کار نمیآیند هر روز یقهاش را بگیرند، این جوری کن، اون جوری کن... آقا خودت انجام بده... داستانش را شنیدهاید: گفت طرف آمد غذا بخورد نشست دید یک گربهای آنجاست. گربه گفت میو، یک لقمه گذاشت پیشش. دوباره تا خواست بخورد، گربه گفت میو، باز یک لقمه داد. باز تا میخواست غذا بخورد گربه گفت میو... گفت بابا اصلاً این غذا مال تو، حال ما «میو میو». (خنده حضار) بابا کمک باید بدهید.
مدیر عامل بانک ملی را چه کسی فراری داد؟
ما تعهدمان به عدالت بوده، تعهد ما به پاکی و پاکدستی بوده است. کسی توانست اثبات کند که این دولت به اندازه یک ریال از پاک دستی فاصله گرفته؟ کو؟ بیایند بگویند. بله ممکن است یک کارمند و یک مأموری در یک جایی خطای مرتکب شود.
مدیر عامل بانک ملی را چه کسی فراری داد؟ ما؟! من مکاتبه کردم با تمام مراجع مسئول، گفتم این رد پا، این آقا، این آقا و این آقا فراری دادند. این کلید مسائل، بیاورید ببینید تا مسائل روشن شود. چرا آن را بهانه کردهاید و هر روز دولت را متهم میکنید؟ این ماجرا را که من پیگیری کردم، افشا شد. با همین ارتباطات مردمی به من گفتند یک جریان سوئی در فلان جا دارد اتفاق میافتد، من هم فوری به وزرای اقتصاد و رئیس بانک مرکزی گفتم این با این مشخصات، ببینید چیست.
تا مطلع شدند، بدلش را زدند تا خود دولت را متهم کنند. من اصلاً نمیخواهم قضاوت کنم ولی ما در اقتصاد نباید سیاسی کاری کنیم. چی شد؟ کو؟
البته همه ضعف دارند و هیچکس کامل و مطلق نیست، کی گفته من مطلقم؟ من ضعفم از همه بیشتر است. من اگر خودم بخواهم ضعفهای خودم را بشمرم یک جلسه دوازده ساعته باید بگذارید سرفصلهایش را بگویم.کی مطلق است؟ ما که گفتیم کف پای ملتیم، آخر صف ملتیم، ته خطیم و افتخار میکنیم که ته خط هم به حساب نمی آییم. بنده خودم و معاونم ضعف داریم، اما این ضعف آنی نیست که میگویند. بالاخره ما میخواهیم مدیریت کنیم، در تشخیصها، در عزل و نصبها، اشتباه هست. ولی اینکه دولت را متهم کنند که سوءاستفاده کرده یا از سوءاستفاده چی حمایت کرده، این خیلی ظلم بزرگی است.
اگر اثبات کردید معاون اول من یک ریال سوءاستفاده کرده در تلویزیون از ملت عذرخواهی میکنم
یک ماجرا پیش آمد راجع به معاون اول، آمدند به ما گفتند یک مدارکی هست، میآوریم ببین. گفتم بسیار خوب بیاورید ببینیم، اگر سندی باشد اول کسی که برخورد میکند من هستم. من با هیچ کس رفاقت ندارم. شما بدانید واله، واله اگر پسر من دستش را کج بگذارد، با او از کسانی که میلیاردی از بیتالمال بردهاند، شدیدتر برخورد میکنم (تشویق دانشجویان) خود پسرم هم این را میداند.
گفتم بسیار خوب بیاورید ما مخلص شما هستیم، ما دنبال همچین چیزی هستیم، یک دفعه دیدم توسط مقامات مسئول در تریبون عمومی گفتند ایشان برده، خورده، دزدیده! بعد آمدند پیش من گفتند خوب حالا اجازه بدهید ببریمش! گفتم شما که مجازات کردید دیگه! آبروی یک نفر بالاترین داشته اوست. شما در افکار عمومی آبرویش را بردید، مجازات کردید، حالا میخواهید محاکمه کنید؟ اما اشکال ندارد، محاکمه کنید البته به یک شرط. گفتند شرط چیست؟ گفتم شرط خیلی ساده است؛ ببرید، اگر اثبات کردید ایشان یک ریال، یک ریال، سوءاستفاده کرده، من در تلویزیون از ملت عذرخواهی میکنم و میگویم مردم! من صلاحیت نمایندگی شما را ندارم که کسی را کنار دست خودم گذاشتهام که یک ریال سوءاستفاده کرده. اما! اگر نتوانستید اثبات کنید که یک ریال سوءاستفاده شده است – نمیگویم 20 میلیارد، نمیگویم صد میلیون تومان، بلکه یک ریال- اگر نتوانستید، آن کسی که ایشان را در افکار عمومی مجازات کرده، او محاکمه شود (تشویق دانشجویان)
گفتند آقا اینکه نمیشود، گفتم چرا نمیشود؟ گفتم حرف من خلاف قانون است؟ گفتند نه. گفتم خلاف عدالت است؟ گفتند نه. گفتم خود مقام معظم رهبری میگوید من یک نفر مثل بقیه در برابر قانونم. خوب وقتی قرار است همه در برابر قانون برابر باشند، خوب برابر باشند! بسم اله ببرید اگر توانستید اثبات کنید نوش جانتان، من مسئولیت را میپذیرم و از ملت عذرخواهی میکنم –شما که مدعی هستید دستتان پر است- اما اگر نتوانستید، آن کسی که اتهام زده، برود در محضر قاضیای که خودش نصب کرده محاکمه شود. نمیگویم قاضیای که من تعیین میکنم، نپذیرفتند!
بعد هم گفتند احمدینژاد مانع رسیدگی است! من مانع رسیدگی هستم؟ ما پای عدالت ایستادهایم ما اصلاً به خاطر این توی میدان آمدیم. و الا به قول خواهرمان، آقای احمدی! چه دردسری بود که کار راحت دانشگاهی را رها کنیم، بیاییم در معرض میلیاردها تیر آشکار و پنهان! آمدهایم عدالت را برپا کنیم. ما پای عدالت هستیم، البته این به این معنی نیست که من میتوانم عدالت را اعمال کنم. آن بحث دیگری است. اما اینکه ما تا همه توان پای عدالت هستیم، هستیم!
چه کسی اگر بخواهد علیه دولت حرف بزند، نگرانی دارد!
بعضیها ما را کافر کردند
از ارزشهای دیگری که در قانون اساسی و در انقلاب بوده و جزو شعارهای دولت هم بوده، آزادی است. ماه مبارک رمضان است. ما پای آزادی ایستادهایم. آزادی ملت. در جلسه با آقا(مقام معظم رهبری) هم توضیح دادم الان چه کسی در کشور اگر بخواهد علیه دولت حرف بزند، به اندزه سر سوزن در دلش نگرانی هست؟ ولی آیا برای دیگران هم همین طور راحت میشود حرف زد؟ بین خود و خدا، می شود؟ بابا توی وبلاگش دو کلمه مینویسد، شب میبرندش..... (تشویق همراه با خنده دانشجویان)
ما ایستادهایم. البته یکی از دوستان- فکر کنم آقای سپهری بود- یک نکته قشنگی گفتند، گفتند آنقدر نسبت به دولت انتقادهای غیر علمی شده که دولت حساسیتش نسبت به اصل انتقاد کم شده. ممکن است این اتفاق افتاده باشد. من این حرف را رد نمیکنم. ولی بدانید که اگر در جایی این اتفاق افتاده، عمدی در آن نبوده. ما حساسیم. تنها مطلبی که از رسانهها میآورند و من میخوانم، مطالبی است که راجع به سیاستها و برنامههای دولت است. یک عده هم که حتی از خط قرمزهای اخلاقی عبور کردهاند. الان آنهایی که افترا و تهمت به دولت میزنند مثل این میماند که یک مصونیتی دارند و اصلاً نگران نیستند و البته این سوءاستفاده از آزادی است. ما پای آزادی ایستاده ایم.
تعهد دیگری که ما دادیم -البته ابن جا بحث هایی است که بعضی از دوستان اشاره کردند- بعضیها ما را کافر کردند، تکفیر کردند، من مخالف حجابم؟! مخالف عفافم؟! چه طور این حرف را میزنند؟ من روش آن آقایی که رفته هی داد میزند و میگوید من فقط با بگیر و ببند میخواهم موضوع را حل کنم را قبول ندارم (تشویق دانشجویان)
بین خود و خدا، یک نفر بخواهد یک ارزشی را به ما اینجوری بگوید میپذیریم؟ شما ها که دیگه آخر خطین...
هر برنامه فرهنگی ما شروع کردیم تا آمدیم عملیاتیاش کنیم، یک پاتک زدند
هر برنامه فرهنگی ما شروع کردیم تا آمدیم این را عملیاتی کنیم، یک پاتک زدند. اینها همه مستند است. مقام معظم رهبری سه سال پیش فرمودند بروید به فرهنگ برسید. در 31 استان من خودم در کارگروه فرهنگی شرکت کردم. محورها را در تمام بخشها استخراج کردیم. بعد رفته بودند به مقام معظم رهبری گزارش خلاف داده بودند که آقا اینها دارند همین لیبرال میبرال!... من مصوبات را بردم خدمت آقا گفتم: «این مصوباتی که ما در استانها دادیم. هر کدامش لیبرالی است بفرمایید.» لیبرالی یعنی چی؟ اصلاً به من میآید لیبرال باشم؟ (خنده دانشجویان)
از آن طرف می گویند اینها بگیر ببند هستند و... همینهایی که میگویند لیبرال یک زمانی میگفتند من تیر خلاص زن هستم! (خنده دانشجویان) تیر خلاص را برای اولین با ما از شما شنیدیم که تیر خلاص یعنی چی!
اسلام زیباترین هدیه خدا به بشریت است
اسلام زیباترین هدیه خدا به بشریت است، حق، توحید، حیا، انسان، کرامت انسان. ما اینها را در چه دستهبندیای میخواهیم به مردم عرضه کنیم؟ پارسال در جلسه ائمه جمعه -شاید آقای الهام هم تشریف داشتند- یک آقایی بغل دست ما نشسته بود، هی وسط صحبت ما ... میزد. میخواست بگوید تو بیدینی. گفتم برادر عزیز! چرا متوجه نیستی؟ ما بعد از 33 سال چه تابلویی داریم جلوی چشم دنیا میگذاریم؟ میخواهیم بگوییم مهمترین مسئله کشور عبارت است از یک مسئله فرهنگی که آن هم با روش فرهنگی قابل حل نیست؟ اینکه خیلی بد است. آیا شما در عرصه فرهنگ یک قدم برداشتید؟
بودجه بخش دین را 6/27 برابر اضافه کردیم
در جلسه بچههای اطلاعات قبل از نیمه شعبان گفتم، به شما هم عرض میکنم: خوب یک ذره موضوعات را باز کنیم. چه کسانی متکفل فرهنگ در کشورند؟ چه کسانی باید فرهنگ را درست کنند؟ وزارت ارشاد، صداوسیما، حوزههای علمیه، مساجد، پایگاههای بسیج، بله؟ (دکتر الهام: سازمان تبلیغات) سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات... همین طور بشمرید. من به عنوان رئیسجمهور چه کار باید میکردم؟ دولت چه کار باید میکرد؟ غیر از این است که ما بیشترین پشتیبانی و حمایت را از فعالیتهای دینی و قرآنی کردیم؟ بودجه بخش دین را 6/27 برابر اضافه کردیم و کمترین افزایش مربوط به وزارت ارشاد بوده.
ما نه از این وریها خیری دیدیم نه از اون وریها!
میگویند فلان شخص شده معاون وزیر ارشاد یا فلانی معاون فلان وزیر شده. این دولت 15 هزار تا مدیر دارد. واله ما نه از این وریهایش خیری دیدیم نه از اون وریهایش. این وری هاش به نام اصولگرایی آمدند در دولت و پدر صاحب بچه را در آوردند. (خنده دانشجویان) اون وریها هم که تکلیفشان روشن است.
به خدا سطحی نگری خیلی بد است
بگذارید یک جمله بگویم، به خدا سطحی نگری خیلی بد است. یک جلسهای است در کشور در یک نهادی است{(مجمع تشخیص مصلحت)} که من زیاد در جلساتش شرکت نمیکردم. همینها مقاله مینوشتند که این دارد کشور را به هم میریزد، این خائن است، این نظام را قبول ندارد و فلان و فلان.. مقام معظم رهبری چند دفعه به من خصوصی گفتند تو شرکت کن گفتم: «باشد. سعی میکنم.» وقت جلسه همزمان است با یک کلاسی، توی دانشگاه هم که میدانید کرسی کلاس از اونهایی نیست که آدم راحت به دست بیاورد که بخواهد راحت از دست بدهد، هر کی بگیرد چارچنگولی نگرش میدارد! (خنده دانشجویان) به راحتی نمیشود ساعت کلاس کارشناسی ارشد را عوض کرد. با این حال هشت خط در میان میرفتم. در جلسه اخیری که حضوری رفتیم خدمت مقام معظم رهبری ایشان گفتند همه موظفید در جلسات شرکت کنید.
(صدا و دوربینها چند دقیقه قطع شد در این موقع رئیسجمهور لحظاتی را با این که به قول خودش دشارژ شده بود، ایستاده صحبت کرد.)
به محض این که ما در جلسه شرکت کردیم گفتند احمدینژاد با فلان کس ساخته برای این که فلان بلا را سر مملکت بیاورد! یک تحلیلهای سطحی، بعد هم با حداکثر فشار و گسترده این موضوع را در جامعه منتشر کردند. صدا نمیاد؟ (رئیس جمهور در اینجا در پاسخ به اعتراض چند نفر از دانشجویان به نشنیدن صدای ایشان، گفت شاید این هم به مصلحت! نیست که با تشویق حضار مواجه شد)
گفتند احمدینژاد با آقای الف و ب ساخته که جام زهر را به رهبری بدهد!
من دو جمله میگویم. این پاسخ من به همه شما؛ بگذارید قبلش یک خاطره کوتاه را هم بگویم: یک آقایی که مدعی است خیلی تحلیل میکند، در این یک سال و چند ماه هم که دولت تحت حملات سازمان یافته در داخل قرار داشت، رفته بود در شهر ری {(سخنرانی سردار رضا سراج از ... در جمع کارکنان قرارگاه و در حضور حجت الاسلام ... نماینده ولی فقیه در ... در ۱۴ اردیبهشت ۹۱ در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی)} یک سخنرانی کرده بود و در آنجا زمین و آسمان را به هم دوخته بود که اثبات کند احمدینژاد با آقای الف {(دکتر لاریجانی)} و آقای ب{(آقای هاشمی رفسنجانی)} ساخته که جام زهر را به رهبری بدهد!! یکی از مسئولین مجلس آمد به من گفت که فلانی چنین حرفی را زده، من فرستادم متن سخنرانی آن آقا را برایم آوردند. در جلسه با مقام معظم رهبری گفتم فلان آقا که میشناسید رفته در جلسهای حدود یک ساعت حرف زده گفته که احمدینژاد با فلانی و فلانی ساخته و میخواهد جام زهر بدهد به شما! من میخواهم جام زهر به شما بدهم؟! ایشان خندیدند و گفتند «خیر، ما کلی تلاش میکنیم شما را به هم نزدیک کنیم آن وقت این چه حرفی است که میزنند؟ » گفتم این را دارند در تمام مراکز کشور هر روز صد بار تکرار میکنند.
به من گفتند ما به خاطر انتخابات با شما برخورد میکنیم
کسانی که توی سیستماند، وابسته به نظاماند، بیرون از سیستم نیستند، تصمیم گرفتهاند، حتی آمدند صریحاً به من گفتند - البته الآن واقعاً وقت این بحثها نیست و اگر بعضی چیزها را میگویم به خاطر این است که میخواهم شبهات از ذهنها برطرف شود - ما به خاطر انتخابات با شما برخورد میکنیم، گفتم ما که به انتخابات کاری نداریم. چقدر گفتند دولت دارد 700 میلیون تومان می دهد به کاندیداها! چند هزار نفر را سازماندهی کرده و... در حالی که ما یک دقیقه راجع به انتخابات کار نکردیم. من رفتم به مقام معظم رهبری گفتم: «آقا ما در انتخابات دخالتی نداریم، اگر برای نظام، برای کشور، برای انقلاب کاری ضرورت داشت، شما به من بگویید والا ما توی این قضیه نیستیم.» اصلاً من قبول ندارم این جور چیزها را. گفتند دولت 700 میلیون تومان داده به این، یک میلیارد داده به آن! گفتم آقا آماده اش که خیلی ارزان تر است!!(خنده و تشویق حضار)
ما اصلاً اعتقاد نداریم که دولت به ماهو دولت وارد انتخابات شود. گرچه قبلاً رئیسجمهور و اعضای دولت خارج از دولت و امکانات آن مینشستند تشکیلات درست میکردند و فعالیت حزبی و سیاسی میکردند، هیچ منع قانونی هم نداشت، ولی ما اعتقاد نداریم. رسماً به خود من گفتند به خاطر اینهاست.
به رهبری گفتم ما به خاطر انقلاب سکوت میکنیم
یک سال و نیم است که "رفع القلم"، هر چی بوده به دولت گفتهاند و ما پاسخ ندادیم. باز هم خدمت مقام معظم رهبری گفتم برای اینها اگر میخواستند صداقت دولت را آزمایش کنند(همین سکوت ما بهترین دلیل بر صداقتمان نیست؟) بالاخره یک سال و هفت هشت ماه این هجمه عظیم را یک دولت تحمل کند به خاطر انقلاب، به خاطر ارزشها، به خاطر منافع ملی، به خاطر کشور و وارد دعوا نشود، من سؤال کردم از ایشان. گفتم هر یک از دولتهای قبلی بودند یک مورد از این اتهامها را تحمل میکردند؟ ایشان گفتند نه. گفتم کشور را به هم نمیریختند؟ ایشان فرمودند چرا میریختند. گفتم ما به خاطر انقلاب سکوت میکنیم.
وقتی قرار شد اتهام بزنند متأسفانه حدی را رعایت نکردند
الآن عزیزی گفتند مذاکرات بیاذن رهبری با امریکا! ما مذاکره با امریکا میکنیم؟! ؟! (یکی از حضار: ببخشید توی این صحبتی که فرمودید حق خیلی ها ضایع شد، حاج آقای شریف زاده بخاطر عدم اعتقاد به اسلام!! رد صلاحیت شدند.) حالا داریم می رسیم، حالا دیگه جزئی نشوید، بالاخره وقتی قرار شد اتهام بزنند متأسفانه حدی را رعایت نکردند. میگویند شما وقتی میخواهی اتهام بزنی، یک حدی را بگذار که اگر خواستی یک موقع برگردی بتوانی، اما اینها دیگر حدی نگذاشتند. طرف پشت تریبون سخنرانی کرده و با هزار تا تیتر منتشر کردند که فلانی مادرش عاقش کرده! مادر من بنده خدا سنش بالاست. پایش هم درد میکند. حرکت هم برایش سخت است. از موقعی که این را شنیده دائماً اینها را نفرین میکند. (تشویق دانشجویان)
در تریبون رسمی می گویند خانواده فلانی هم علیه او هستند. کل خانواده ما جمع شدند، -کل منهای یک{(سردار داود احمدی نژاد)} - جمع شدند گفتند یک اطلاعیه بدهیم، گفتم نخیر اصلاً کسی وارد نشود. یکی از کارهای من این است که دائم مادر خودم را آرام کنم و بگویم نگران نباشید و مسئلهای نیست، تلفن میزدند به یک زن سن بالای تنها و یک حرفهایی میزدند... بابا دعوای سیاسی داری، یک حدی را رعایت کن. در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد.
نبرد اصلی ما با نظام سلطه و استکبار است
امروز هم من مذاکره با امریکا را کار غلطی میدانم
ما پاسخ ندادیم و الان هم نمیدهیم، معنایش این نیست که آن کارها درست است، معنایش این نیست که حرفها درست است. عیبی ندارد، آبروی ماست دیگر. آبروی ما فدای انقلاب، فدای ملت ایران(تشویق دانشجویان). همه شما بدانید که نبرد اصلی ما با نظام سلطه و استکبار است. با صهیونیستها و امریکایی است که امروز توسط صهیونیستها اداره میشود.
بیشترین هجمه به استکبار را ما داشتیم و الآن هم داریم. امروز هم من مذاکره با امریکا را کار غلطی میدانم. بله یک موقع ما داریم میرویم توی یک جنگ رسانهای و یا از موضع قدرت میگوییم اگر حرفی دارید بیایید توی سازمان ملل بزنید. هیچ وقت ما اصل گفتوگو را رد نکردیم، ولی گفتیم گفتوگو در فضای عادلانه و احترام، گفتند این یعنی چی؟ گفتیم رفتارهایتان را درست کنید، آدم باشید. این عین مواضع امام(ره) است.
وزارت خارجه ما بدون اجازه رهبری مذاکره کرده؟! با کی مذاکره کردیم؟ این حرفها را کی میزند؟ برای چه میزند؟ من میدانم برای چه میزنند، برای اینکه یک سال و نیم انواع اتهامات را به دولت زدند ولی نتوانستند حتی یک برگ را اثبات کنند حالا آمدند و میگویند دولت شده سازشکار ، دولت میخواهد با امریکا بسازد!
ما یک جو عقل سیاسی داریم که نرویم با سوختهها ببندیم
میگویند دولت رفته با فلانی ساخته، بابا فلانی سایه ما رو با تیر میزنه! (خنده حضار) به خدا میزنه! بالاخره انسان باید یک ذره هم اندیشه بکند.
این را هم بدانید این که در گوشه و کنار یک عدهای وارد و خارج دولت میشوند، به خدا هیچ ارتباطی به ما ندارد و هیچ برنامهای در کار نیست. بلکه کسانی اینها را دارند پشتیبانی میکنند که مورد حمایت همین کسانی هستند که دولت را متهم میکنند، یک ذره کنکاش کنید، پیدا میکنید؛ رابطههای فامیلی و ارتباطاتشان را ببینید، متوجه میشوید. همیشه افرادی آمدند و رفتند. هر جا هم من رسیدم صلاحیت افراد را فارغ از اینکه چپ است، راست است، بالا است، پائین است و... را بررسی کردم و گفتم برود کنار یا بیاید جلو.
بالاخره ما یک جو عقل سیاسی داریم که نرویم با سوختهها ببندیم. (تشویق حضار)
ولی بدانید خدا شاهد است، واله تا امروز احمدی نژاد و یاران اصلی احمدی نژاد یک جمله سیاسی به معنای اینکه بخواهند کسی را جذب کنند یا یک کار تبلیغاتی بکنند، ادا نکردهاند. ما قبول نداریم این کارها را. اینها را دون شأن انسان میدانیم.
ما باید در قضاوت معیار داشته باشیم
گفتند ناراحتی علما از دولت، ما 10 روز قبل جلسه داشتیم با کل علمای تهران. آیا ناراحت بودند از دولت؟! بله ممکن است یک عدهای هم از کارهای دولت ناراحت باشند، خب این طبیعی است. اما ما باید در قضاوت معیار داشته باشیم، اگر یک کار غلط است و همه عالم تأییدش میکنند، ما باید بگوییم غلط است و اگر درست است ولی همه عالم میگویند غلط است، ما باید بگوییم درست است.
دولت ضعف در اطلاعرسانی دارد
یکی از اشتباهات ما این بود که تصور میکردیم همه اجزای نظام، مأموریت شان را درست انجام میدهند
بله دولت ضعف در اطلاعرسانی دارد و یکی از اشتباهات دولت این بود که تصور میکرد همه اجزای نظام، همه با هم مأموریتهایشان را درست انجام میدهند. گفتیم ما دولت هستیم و باید کار خودمان را انجام بدهیم و دستگاه اطلاعرسانی نظام هم باید کارش را بکند. اینجا بود که فاصله افتاد. ما اعتقاد نداشتیم که مثل دیگران برویم روزنامه درست کنیم، شبکه درست کنیم، حزب درست کنیم و فلان. فکر میکردیم این ما را از مسیر اصلی انقلاب دور میکند و این هم تبعاتی دارد تبعاتش هم این است که حرفمان به مردم نمیرسد.
من (در دیدار رهبر معظم انقلاب با کارگزاران) گزارش دادم که در تمام بخشهای کشور حداقل 2، 3، 4، 5 برابر کل دورههای قبل از این دولت، کار شده. اینها روی زمین است. چیزی نیست که من بخواهم ادعا کنم، همه اش قابل نشان دادن است. وقتی میگوییم تولید سیمان به هشتاد میلیون تن رسیده، این قابل نشان دادن است. مسائل کیفی نیست، مسائل کمی است. البته کیفی هایش هم همین طور است.
هر آدم خوبی که از دولت رفته بهترش آمده
هر آدم خوبی اگر آدم خوبی بوده و از دولت رفته بدانید که بهترش آمده. این طبیعی است. دولتی که برنامه دارد، جابهجایی هم دارد. دولتی که برنامه ندارد، جابهجایی هم ندارد؛ می نشینند و میگویند بگذار کارها همینطور پیش برود.
بدانید تا لحظه آخر، تا ثانیه آخری که در دولت هستیم، با همان احساس مسئولیت روز اول کار میکنیم. به خدا هر لحظه من هر همکاری را ببینم که دیگر با برنامهها نمیکشد، میگویم مخلصتم، نوکرتم ولی جایت را بده به نفر بعدی! (تشویق دانشجویان)
به من میگویند چرا از بعضی از همکارانت دفاع میکنی، در حالی که باید بگویند چرا دفاع نمیکنی!
ریز نشویم، در مسائل جزئی نگر نشویم. به من میگویند چرا از بعضی از همکارانت دفاع میکنی؟ من تعجب میکنم. در حالی که باید به من بگویند چرا دفاع نمیکنی؟ چرا قوی دفاع نمیکنی؟ کسی که مظلوم شد نباید از او دفاع کرد؟ چرا نباید دفاع کرد؟ شما خودتان را جای آن شخص بگذارید؛ اگر افرادی بدون هیچ سند و مدرکی و فقط بر اساس یک تصمیم سیاسی، هزاران اتهام به شما بزنند، انتظار ندارید که من اگر مطلع بشوم، از شما دفاع کنم؟ سوگند خوردیم.
من یک بار از مقام معظم رهبری پرسیدم این سوگند ریاست جمهوری شرعی است؟ گفتند بله شرعی است. گفتم به لوازمش هم باید پایبند باشیم؟ فرمودند « باید پایبند باشید.» البته در حد توانمان.
بعضی از کارهایی که الان در دانشگاه انجام میشود را قبول ندارم، تحت فشار جاهای دیگر انجام می شود!
در یک جلسهای که فکر کنم جلسه دانشجویی دو سال پیش در ساختمان بهشتی بود، یک عزیزی به من گفت چرا نمیگویی اطرافیانت دهانشان را ببندند و حرف نزنند؟ تعجب میکنم. فضای دانشجویی کشور باید دفاع از آزادی بیان باشد. من همینجا هم بگویم. بعضی از این کارهایی که الآن در دانشگاه انجام میشود را من قبول ندارم و تحت فشار جاهای دیگر انجام میشود! ! (تشویق دانشجویان) من به وزیر هم گفته ام که قبول ندارم ولی خب در هزار جبهه الآن مشغولیم و ای کاش من خودم میرسیدم که بیایم و این مسائل را در دست بگیرم.
بزرگترین نیروی پیش برنده کشور عبارت است از نیروی نخبه که تمرکزش در دانشگاهها و در دانشجویان است. اگر به دانشجویان هم اطمینان نکنیم و میدان ندهیم و سر صف به آنها مسئولیت ندهیم، به چه کسی باید میدان بدهیم؟ ولی خب خیلی جاها هستند که یقه وزیر را میگیرند، فشار می آورند و میگویند باید این کار را انجام بدهی. خب ما تعدادی از آنها را مطلع میشویم و برخورد میکنیم. بالاخره این مسائل هم هست.
شخص دیگری در سال 88 جرمی مرتکب شده ، خودش در رفته و یکی دیگر را متهم کرده!
دولت تعهد داشته به پاکی و الآن هم پاک است. پاکِ پاک. نه اینکه حالا این طرف و آن طرف تخلفی صورت نمیگیرد. اما نباید آدرس غلط بدهند، ذهنها را منحرف نکنند. یک شخص دیگری در سال 88 جرمی مرتکب شده و خودش در رفته و یکی دیگر{( رئیس سازمان تأمین اجتماعی)} را جای خودش گذاشته و متهم کرده. بعد میگویند آقا به این نزدیک هم نشوید. خب چرا نشویم؟! من که اطلاع دارم این فرد پاکِ پاک است و هیچ نقش و مسئولیتی نداشته است....
مهم این است که مدیریت تغییرات در دست کیست
در باب سیاست خارجی، اتفاقاتی که افتاد، صحنه چیست؟ هنر شما این است که چند گام جلوتر را ببینید و الا تحلیل حوادث واقع شده که کار سختی نیست. خیلیها هنر تحلیلشان در اتفاقات گذشته خوب است اما اگر بپرسی خب بعد چی؟ تو که گذشته را خوب می فهمی ادامه اش چه می شود؟ چیزی ندارند.
ببینید عزیزان من! اینکه ملتها و ملتهای مسلمان الان دنبال عدالت و پاکی و آزادی و عزت هستند، در آن شکی نیست و این منحصر به ملتهای مسلمان هم نیست.
همه میدانستیم، تمام آن کسانی که مسائل منطقه و دنیا را رصد میکردند، میدانستند که جنبشها، خیزشها و حرکتهایی در آستانه وقوع است. این یک چیز ظاهری است. مهم هم این نیست که مردم میخواهند انقلاب کنند یا تغییرات ایجاد کنند. مهم این است که مدیریت تغییرات دست کیست.
در همین انقلاب خودمان اگر مدیریت الهی امام نبود، انقلاب ملت ایران به دست لیبرالها و منافقین و مارکسیستها له میشد. امام بود که کشاند، آورد و رساند به هدف.
باید بین اصل تحولات و مدیریت تحولات تفکیک کرد
مهم این است که ببینیم کی دارد مدیریت می کند؟ باید تفکیک کنیم بین مدیریت تحولات با اصل تحولات و الا می خوریم، دچار تناقض می شویم، نمی توانیم جواب بدهیم. به ما میگویند چرا در فلان کشور صددرصد تأیید کردید، در فلان کشور تأیید نمی کنید؟ نمی توانیم مواضعمان را توجیه کنیم. اما اگر تفکیک کردیم مدیریت را با اصل حرکت و خواسته های واقعی مردم، اولاً ما میتوانیم مدیریت کنیم خواستهها را ، ثانیاً دچار تناقض در مواضع نمیشویم.
مگر بیداری انسانی چیزی جز بیداری اسلامی است؟
وقتی اختلاف در ادیان نیست چرا پیروان باید دعوا داشته باشند؟
میگویند چرا گفتید بیداری انسانی؟! خب مگر بیداری انسانی غیر از اسلامی است؟ چرا ما گفتیم انسانی؟ این یعنی ضد اسلام؟! روشن است. بگذارید شش ماه دیگر بگذرد خواهید دید که موضع ما درست بوده است. البته از موضع رئیسجمهور. موضع رئیسجمهور که یک مسئولیت سیاسی در جهان دارد، دیگران هم میتوانند حرف بزنند و مشکلی هم در دنیا ایجاد نمیشود....
اولاً اسلام یکی بیشتر نیست. خدا یک دین که بیشتر نفرستاده. ده تا دین فرستاده؟ این اختلافات برای دین نیست برای پیامبران هم نیست برای مدعیان است. الآن اگر پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی(ص) و حضرت عیسی(ع) باشند، با هم دعوا دارند؟ پس چرا پیروان باید دعوا داشته باشند؟ معلوم است که حلقههای واسط دعوا ایجاد میکنند نه خود دین. اصلا اسلام برای چیست؟ آیا دین اسلام غیر از برای انسانهاست؟ اسلام غیر از این است که انسان ها را برکشد و بالا ببرد؟ غیر از برای تعالی انسان است؟ اسلام مکتب انسانساز است و آمده برای بالا بردن انسان.
خوب ما بحث مدیریت جهانی را مطرح کردیم، به موازاتش باید بیداری انسانی را مطرح کنیم، به موازاتش باید عدالت جهانی را مطرح کنیم. باید کرامت انسانی را مطرح کنیم. اینها همه در یک راستا است.
تا اینجا غربی ها یک پله برده اند، موضوع رژیم صهیونیستی را از دستور کار ملت ها خارج کردند
روز قدس باید در این کشورهایی که انقلاب کردند، پرشورتر باشد
من روز اول گفتم. گفتم امریکاییها در حوادث منطقه دنبال نجات رژیم صهیونیستی هستند. الآن میبینیم که آشکار شده است، تمام گسلهای قدیمی را فعال کردند و تمام کینههای فردی، اجتماعی و طایفهای در منطقه را فعال کردند. الآن فکر می کنید بعضی از این کشورهای عربی که توی لیبی و سوریه اسلحه می دهند، درست است که دستور امریکا است، ولی خود آنها هم خوشحال هستند. برای چی اینکار را میکنند؟ برای اینکه اینها قبلاً دعوای شخصی داشتند، غربیها این را شناختند و این را فعال کردند و پول نفت مردم خلیج فارس میرود برای آدم کشی در سوریه؛ دارد صرف نجات رژیم صهیونیستی میشود. ما در یک جهتی حرکت کردیم که این گسلها فعال نشود.
ترکیه را بیندازند به جان ایران، ترکیه به جان سوریه، سوریه به جان عراق، عراق به جان عربستان، عربستان به جان قطر و... نه اینکه این نظامهای دیکتاتوری را ما قبول داریم، بلکه بالاترین فریادها را ضد دیکتاتوری در مجامع عمومی من زدم، به طوری که خیلیها در دنیا می گویند که این تحولات، ناشی از حرکات دولت نهم و دهم است. ولی به نظرم با این تحولات باید خیلی هوشمندانه برخورد کنیم. و الا علیه خودمان میشود.
به نظرم تا اینجا غربیها یک پله برده اند. موضوع رژیم صهیونیستی را از دستور کار ملتها خارج کردند. این خیلی بد است. در حالی که باید فلش تمام این تحولات علیه رژیم صهیونیستی و نظام سلطه باشد. الآن شما چند تا را توی این حرکتها میبینید؟ ما دیروز در جمع سفرا مطالبه کردیم، گفتیم که در این کشورهایی که میگویند انقلاب شده، باید روز قدسشان پر شورتر از گذشته باشد. ما معیار معرفی کردیم، گفتیم معیارِ صداقت و مردمی بودن کسانی که تازه می خواهند سر کار بیایند این است که ببینیم چقدر ضد استکبار و ضد صهیونیستی اند. اگر نباشند، نمیتوانند مردمی باشند.
بعضی ها نه این که در داخل هر حرفی زدند، بعد ماله کشیدند، خیال می کنند سیاست خارجی هم همینطور است!
نباید ما اجازه بدهیم جنگ شیعه و سنی در منطقه راه بیندازند. به ضرر ماست. باید مراقب باشیم، ما نباید ارگان تبلیغاتی تحولات منطقه باشیم، ما باید برویم در موضع هدایت و مدیریت تحولات قرار بگیریم. خوب اینها را میگوییم بعد میگویند فلانی منحرف شده! فلانی چی چی شده، فلانی چی چی شده... ما میگوییم مسائل را عمیق تر ببینیم والا میشود ضد ما. همین الآن یکی از دوستان گفتند اگر در مسائل سوریه اتفاقی بیفتد، خوب ما تحت فشار قرار میگیریم. اگر کسی یک سال قبل این را بفهمد و بگوید، باید بگوییم تو منحرف شدی؟!
بعضیها در داخل کشور نه این که هر حرفی زدند، بعد ماله کشیدند، خیال میکنند سیاست خارجی را هم می شود همینطور اداره کرد! در داخل بله چهارتا مثل مثل احمدی نژاد پیدا می شوند که خیلی نجابت به خرج بدهند سکوت کنند اما همه جای دنیا که اینطور نیست. هر یک کلمه ای که میگویید بلافاصله ثبت میشود و سند میشود و علیه شما مورد استفاده قرار می گیرد.
امروز در کشور فصل همدلی است
به من گفتند مسائل تحریم را یک طوری برای مردم بگو، گفتم نمیتوانم
خوب فکر می کنم کفایت می کند، رسیدیم به وقت اذان، از این حرفها زیاد است. اینها را بگذاریم کنار. چه کار باید بکنیم؟ بعضی موارد را بعضی دوستان گفتند؛ در زمینههای علمی، انجمنهای علمی، کارهای زیربنایی، برنامههای اقتصادی، اینها حرف های خوبی است باید اینها را دنبال کنیم. اما امروز در کشور فصل همدلی است، ما دیدیم دارند تمام فشار دشمن را میاندازند گردن دولت، یک آقایی در همان جلسهای که گفتم من شرکت کردم و حرف درست کردند{(جلسه مجمع تشخیص مصلحت)} شروع میکند به فحش دادن به دولت، که بله دولت عمداً بازار را به هم زده، بازار ارز را به هم زده، اقتصاد را به هم زده، برای فلان هدف. خب به گوش من رسید.
مقام معظم رهبری در هفته قوه قضائیه به مشهد رفته بودند ما هم به ملاقات ایشان رفتیم. ایشان به من گفتند مسائل تحریم را باید یک جوری برای مردم بگوییم. من به ایشان گفتم من نمیتوانم بگویم. اگر من بگویم، انعکاس آن بینالمللی میشود و دشمن سوءاستفاده میکند، تشجیع می شود، امیدوار میشود. گفتند یک طراحی بکن، گفتیم بسیار خوب ما یک تدبیری میکنیم. تدبیر کردیم تیم اقتصادی دولت رفتند در مراکز اصلی کشور توضیح بدهند. اولیش را گذاشتیم در همان جایی بود که این آقا فحش داده بود به دولت، گفتیم آقا اولین جلسه میاییم آنجا. البته آن آقا در آن جلسه نیامد اما همان روز دوباره یک مصاحبه کرد که هرکس مشکلات امروز را به تحریمها ربط بدهد، خائن است!
گذشت تا این جلسه هفته قبل (دیدار مقام معظم رهبری با کارگزاران نظام) باز من ملاقات داشتم با مقام معظم رهبری، گفتم بگذارید ما اطلاعاتی در این جلسه بدهیم گفتند ندهید، مشکل پیدا میشود. بالاخره از موضع رئیسجمهور نباید این حرفها زده بشود و من نگفتم و سربسته رد شدم. یک جنگ تمام عیار است، آنهایی که اقتصاد میفهمند میدانند وقتی بانک مرکزی از دور خارج میشود، در تجارت خارجی چه معنایی دارد. آنهایی که فحش میدهند میدانند - البته نه بدنه شان بلکه رؤسای جریانات سیاسی- فکر کردند فرصتی پیدا کردند، آمدند آمدند دولت را بزنند.
بعد از سفر لبنان و بعد از اجرای هدفمندی یارانهها من مطمئن بودم که داخل و خارج برای زدن دولت متحد میشوند
دولت کجا کوتاه آمده است؟ نمیگویم ضعف نیست، بله دولت هم ممکن است ضعف هم داشته باشد، حتما هم دارد. ولی ما داریم تلاش میکنیم. ولی خیلی حلقهها در داخل و خارج به هم پیوند خورده است، بعد از سفر به لبنان و بعد از اجرای هدفمندی یارانهها، من مطمئن بودم که داخل و خارج برای زدن دولت متحد میشوند. این حرفهایی که من میزنم مستند است. ولی ما هستیم.
بعضی از همکاران من در دولت هر موقع یک تهمتی به آن ها می زنند، آن ها در آن روز یک ساعت بیشتر کار می کنند می گویند به تلافی این تهمت ما یک ساعت بیشتر کار می کنیم....
گفتند اقتصاد زیگزاگی در حالی که ما تنها دولتی هستیم که مطلقا زیگزاگی عمل نکردیم، از اول گفتیم این 10 تا برنامه، الآن هم داریم همانها را دنبال میکنیم. اینها قابل اثبات است. ممکن است برنامه ما ضعیف بوده، جامع نبوده و یا در اولویت نبوده است، اینها قابل حرف است، ما مطلق نمی کنیم. ولی همانهایی که در روز اول گفتیم همانها را داریم انجام میدهیم.
خدا بخواهد تمام تحولات دنیا در یک چشم به هم زدنی به سامان میرسد
اما الآن باید چه کار کنیم؟ اولاً ماه مبارک رمضان است، بهعنوان یک برادر کوچک -بالاخره من 56 سالم دارد تمام میشود، از روزی که خودم را شناختم، در فضای انقلاب بودم الآن هم به فضل الهی هستم. بدانید تا نفس باشد با همان قدرتی که شما انقلابی هستید، ما پشت سر شما ان شاء اله انقلابی هستیم (تکبیر دانشجویان)
اما ماه رمضان است، ماه رمضان ماه جامعی است، ماه رمضان همه وجود انسانی انسان را پر میکند، به همه ابعاد وجودی انسان پاسخگو است، در این ماه ما باید رابطه مان را با خدا درست کنیم. این یک کلید است، این رابطه اگر دچار آسیب بشود، بقیه ارزشی ندارد. رابطه مان را با خودمان درست کنیم. تمام این حوادث «لعب و لهو»، «لهو و لعب» است. همهاش بازی است، همهاش آزمایش است، هیچ یک از اینها اصالت ندارند. خدا بخواهد تمام تحولات دنیا در یک چشم به هم زدنی به سامان میرسد. به خدا هیچ کاری ندارد. اینها همهاش بهانه است برای من و شما که بالا برویم.
اگر کسی بین خودش و خدا یک مسیر کمالی و صعودی معنوی را طی نمیکند، محال است که بتواند در جامعه نقش سازنده ایفا کند، این راه بسته است. یکی از مشکلات ما الآن این است: بعضی آقایان جا ماندند، جلو نیستند، میخواهند با ضرب و زور کار را درست کنند و میخواهند کسانی که جلو می روند را متوقف کنند. باید خودمان حرکت کنیم حالا هر اتفاقی بیرون بیفتد نخستین انعکاسش باید بر معنویت من و شما باشد، سر و صداها و سرگرمیها میآیند و می روند.
بعد هم توجه به مسائل اجتماعی است؛ ماه رمضان است، باید توجهات خیلی عمیق باشد. جامعه دانشجویی و فضای دانشگاهی ما باید عمیقترین تحلیلها را از فضا داشته باشد.
نباید اجازه بدهیم چند نفر آدم پشت صحنه بنشینند و اندیشه ما را برنامهریزی کنند
به من گفتند تو چرا سایت و روزنامه نمیخوانی؟ گفتم پاسخش خیلی روشن است؛ من نباید اجازه بدهم چند نفر آدم پشت صحنه بنشینند وقت من و اندیشه من را برنامهریزی کنند، آنها به من بگویند امروز اولویت چیست و راجع به چه چیزی فکر بکن. این بد است، از صدها مرکز ما باید اطلاعات را بگیریم بعد ببینیم اولویت چیست.
شاید امروز فضای دانشگاه فضای پرنشاطی نباشد، شما باید پرنشاطش کنید. بله سختی دارد، ممکن است همین مدیر دانشگاهی که در همین دولت آمده، شما را تعلیق هم بکند، ولی شما باید بایستید. اگر نایستید که درست نمیشود بله من هم باید با آن مدیر برخورد کنم.
به خدا حکومت برای حکومت برای ما نیست
باید بایستید، ارزشهای الهی و انقلاب یک امانتی است که به این سادگی به دست نیامده است. آرمانهای الهی یک چیز بین این حزب و آن گروه، این دسته و آن جناح نیست. خدا نیامرزد آن کسانی را که بازی جناح بازی را در این مملکت باب کردند و همه ارزشها را کردند دست دوم، اخلاق را کردند دست دوم، تقوا را کردند دست دوم، همهاش شده قدرت، این مال ما نیست. بابا به خدا حکومت برای حکومت برای ما نیست که من برسم به یک پستی و از همین پست استفاده کنم برای حفظ آن پست. این برای ما نیست. انقلاب برای عدالت و آرمانهاست، حکومت برای آرمانهاست، پست برای آرمانهاست، مسئولیت برای آرمانهاست. در دوره جوانی باید این را تمرین کنیم. در جوانی باید اینها در اعماق دل ما نهادینه بشود والا بعداً کار سخت میشود.
به هم تذکر بدهیم.
این امواجی که درست کردند در بعضی کالاها، اینها مدیریت میشود گرچه بسختی. پارسال پدر دولت را درآوردند که چرا واردات میشود؟ قفل کردند، هر چه گفتیم بابا این واردات دان مرغ است، باید بیاید، این علوفه است، باید بیاید گفتند شما خائنید! 6 ماه عقب انداختند، اما اینها میگذرد.
باید مراقب باشیم که چشم باز نکنیم ببینیم تمام مردم منطقه مقابل ما هستند
من نگران مسائل بزرگترم. باید مراقب باشیم اصل ما، اصل موجودیت ما، اصل آرمانهای ما، زیر سؤال نرود. باید مراقب باشیم یهو چشم باز نکنیم ببینیم تمام مردم منطقه مقابل ما هستند، دشمن ببردشان. باید مراقب باشیم. مراقب خودمان باشیم.
بنده هم در آرزوی یاران هشتاد و چهاری هستم
ماه رمضان است، دعا کنید، خیلی کارها با دعا درست میشود، خیلی کارها با دعا درست میشود. ماه سرنوشت است. از خدا بخواهیم بهترین سرنوشت را برای کل بشریت رقم بزند، برای همه ما رقم بزند.
دعا کنید برای کشور، برای انقلاب، برای آرمانها، برای رهبری، برای خادمان.
به قول دوستی بالاخره دیکته نانوشته غلط ندارد. به شما بگویم تا الآن ما را برای کاری که نکردیم مورد سؤال قرار ندادند. همهاش برای کارهای انجام شده بوده است.
اشتباه داریم، مشکل داریم، از خدا بخواهید که اینها را خودش با لطف خودش جبران کند و بپوشاند.
و جمله آخر: بدانید همین طور که برخی دوستان گفتند ما در آرزوی احمدینژاد 84 هستیم، بنده هم در آرزوی یاران هشتاد و چهاری هستم!
والسلام و علیکم و رحمه اله.
دو سه سالی است که احمد محمودی، فرمانده گردان خط شکن حمزه سیدالشهدا علیه السلام از لشکر25 کربلا را می شناسم. احمد محمودی اهل قائمشهر است اما مدت هاست که در تهران، حوالی میدان انقلاب زندگی می کند. او کارشناس ارشد حقوق است و درد جانکاه جانبازی او تنها منحصر به نشستن بر روی ویلچر نیست. عوارض داروهای سنگین و البته کمیاب او گاه شرایط زندگی عادی را نیز از وی سلب می کند.
به واسطه آقامفید اسماعیلی بود که با این سردار سرافراز اسلام آشنا شدم. با نخستین برخورد می توان به هوش و ذکاوت کم نظیر این فرمانده دلیر سپاه خمینی پی برد. شاید اگر بعضی از مسئولین که اتفاقاً نمک درایت او را در جنگ به خوبی چشیده بودند حرمت نمک دان را نگاه می داشتند امروز از بضاعت این مغز متفکر جبهه اسلام در عرصه های مدیریت اجتماع و فرهنگ بهره مند بودیم.
هر جا که در کنار بچه های گردان حمزه و به خصوص رزمندگان قائمشهر یادی از نام ماندگار احمد محمودی بر زبان آوردم شوق و دلدادگی عمیق آنان را نسبت به این فرمانده اقلیم دل با تمام وجود دریافتم.
مشکلات حضور اجتناب ناپذیر یک جانباز با این شدت درد و عارضه در شهر غریب و درندشت تهران حکایتی سوزناک است که شرح مختصری از آن بی مثالی اجر خانواده صبور این اسطوره مقاومت را نمایان می سازد.
این روزها احمد محمودی حال خوشی ندارد. چند روزی است لب به غذا نزده و ...
فردا اگر همین احمد محمودی شهید شود کوچه و خیابانی را به نامش می زنیم و کتاب و نشریه ای به یادش منتشر می کنیم. حالا که توفیقی است تا در دو قدمی حضور معطر او باشیم حیف است کوچه ای از خیابان شلوغ و پر تردد دلمان را به یاد او آراسته نسازیم.
برای احمد محمودی دعا کنیم و مسیر گذرمان را برای یکبار هم که شده به سرسرای ناگفته های دل دردمندش بکشانیم.
در جلسه مقام معظم رهبری با نمایندگان نیز ایشان نسبت به ریخت و پاش در مجلس تذکر دادند.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: امروز 300 جعبه خاتم کاری شده دستمال کاغذی روی میز نمایندگان قرار دادند. با توجه به وضعیت اقتصادی کشور و لزوم صرفه جویی این گونه خرج ها درست نیست.
لاریجانی در پاسخ به این تذکر از کار پردازان مجلس خواست به این موضوع رسیدگی کنند.
در ادامه سید جلال یحیی زاده نماینده تفت و میبد از خرید وسایل و تجهیزات خارجی برای دفاتر نمایندگان انتقاد کرد و گفت: برای دفاتر نمایندگان وسایلی تهیه شده که همگی دارای مارک های خارجی بودند باید در سال حمایت از تولید ملی از هر خریدی که از خارج کشور است جلوگیری شود.
کوثری ادامه داد: الان بعضی افراد را که در این روند اخلال ایجاد کردهاند نام نمیبرم اما اگر این موضع تکرار شود در آینده حتماً نام خواهم برد.
وی تصریح کرد: بعضی از نمایندگان سایر وکلای ملت را در معذوریت قرار میدهند و کارت رای آنها برای انتخاب ناظرین را میگیرند تا رای مورد نظر خود را ثبت کنند.
وی خطاب به نمایندگان گفت: اگر این صحنهها فیلمبرداری شود در صدا و سیما نمایش داده خواهد شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم وفقنا لما تحب وترضی ولا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا؛
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.
این جا زندان اوین است والان سحر جمعه 19مهرماه 87 ، بند 325 (بند ویژه روحانیت) اتاق شماره 1.
می خواهم با همه وجدان های پاک وبیدار درد دلی کنم واز افراد مسئول ویا کسانی که احساس مسئولیت می کنند راجع به یک مسئله- که شاید درنظر بسیاری کوچک باشد، ولی برای من خیلی مهم است- یاری بخواهم.
اواخر سال 1384 (نزدیک سه سال) پیش متوجه شدیم که در شهر کوچک، اما مهم سیرجان _که در نقطه ای حساس واستراتژیک حلقه ارتباط چهار استان مهم کشور( فارس،یزد،کرمان وهرمزگان) است_ جمعی از اصحاب قدرت وثروت بیش از 2500 هکتار زمین خواری کرده اند.
زمین ها برای ما مهم نبود، اما روح این عمل که چرا باید در نظام مقدس جمهوری اسلامی چنین اتفاقی بیفتد و چرا بعد از تقدیم خون سیصد هزار شهید به انقلاب وارزش های اسلامی،عده ای زیرکانه و ناجوانمردانه خیانت کنند، برای ما غیر قابل تحمل بود.
در پی این موضوع، پیگیری های ما با هدف مبارزه با ظلم شروع شد. (شاید بعضی بگویند: این همه ظلم در مملکت اتفاق افتاده وظلم هایی بزرگ تر در حال وقوع است، چرا شما به همین یک موضوع پرداخته اید؟ در جواب می گوییم: ما به این ظلم برخورد کرده ایم وبرای اثبات آن سند ومدرک داریم؛ بسیاری از ظلم ها را می شنویم، اما قابل اثبات نیست. ما معتقدیم که: اگر هر کس ، در مقابل همان ظلمی که می بیند بایستد، هیچ ظلمی اتفاق نخواهد افتاد، اما اگر هر مورد را به بهانه موارد دیگر رها کند، هرگز جلو هیچ ظلمی گرفته نخواهد شد وهمه مسئولیم. )
بعضی به ما اعتراض می کنند که چرا در مبارزه با ظلم وفساد از راه های قانونی استفاده نکرده اید؟
در پاسخ می گوییم: اولا ما تاکنون هیچ راه غیر قانونی نرفته ایم و تمام راه های انتخاب شده قانونی بوده است؛ یعنی بر خلاف قانون نیست.
ثانیا این که ما بعد از پیمودن راه های عادی قانونی مثل شکایت به همه مراکز مسئول، همچون دادستانی کشور، بازرسی کل کشور، بازرسی ویژه ریاست جمهوری و بازرسی دفتر مقام معظم رهبری وتهیه طومارهایی با سه- چهار هزار امضاء مردم سیرجان وگفت وگو با مسئولین مربوطه و هر راهی که به ذهن می آمد، پس از نتیجه نگرفتن، بلکه نتیجه عکس گرفتن(به جای رسیدگی به شکایات وپیگیری های ما، با ما برخورد شد) ناچار شدیم به سمت راه های غیر عادی اما قانونی( ونه بر خلاف قانون) رو آوریم.
راه انتخاب شده ما برای رساندن فریاد تظلم ودادخواهی خود به گوش مسئولان کشور وتوجه دادن آنان به ظلم اتفاق افتاده در سیرجان، عبارت بود از این که به قصد دادخواهی ، از "سیرجان" تا "تهران" پیاده روی کنیم، اما متاسفانه وبا کمال تعجب، بعد از پیمودن 390 کیلومتر از این مسیر، جواب مسئولین به ما دستگیری ومحاکمه و 2 سال حبس و 3سال تبعید و... بود تا بدینوسیله دزدان پرقدرت و آبرومند سیرجانی! بتوانند بی هیچ مشکل ومزاحمتی به بهره برداری از زمین هایی که خورده اند بپردازند وعیش ونوششان خدای ناکرده تلخ نگردد!!
..واما امروز که دستانم بسته است ودر گوشه زندان افتاده ام هیچ یک از این مسائل برایم مهم نیست؛ چراکه احساس می کنم درحد توان به وظیفه ام عمل کرده ام، ولی موضوعی که نمی توان از کنار آن به راحتی گذشت وحرفی نزد این است که به دنبال پیگیری های ما و فشار افکار عمومی در موضوع زمین خواری های سیرجان، مسئولان قضایی سیرجان، برای فرار از زیر بار افکار عمومی واحتمالا جواب به افراد مافوق خود در تهران، عده ای ضعیف را به عنوان زمین خواران سیرجان محاکمه وقربانی کردند!
در حالی که زمین خواری های سیرجان بیش از 2500 هکتار (بیست وپنج میلیون متر مربع) است و برخی به تنهایی متهم به تصرف صدها هکتار زمینند، افراد محاکمه شده در دو سال اخیر که خبرمحاکمه آنها چندین بار از صدا وسیما وحتی توسط سخنگوی رسمی قوه قضائیه –آقای دکتر جمشیدی- اعلام شد، چهار کارمند از اداره مسکن سیرجانند که صرفا به اتهام 350 متر زمین به 10 سال زندان محکوم شده اند! این هم ماجراهایی دارد؛ آنها می گویند: این زمین را رئیس اداره شان به عنوان پاداش به آنها واگذار کرده و در حالی که رئیس این اداره تا 45 روز پس از محاکمه این افراد زنده بوده، حتی یکبار برای توضیح در این باره به دادگاه احضار نمی شود وبعد از 45 روز هم برای همیشه از دنیا می رود تا خیال همه راحت شود.
خلاصه این که متهمان بخت برگشته ای که قربانی منافع قدرتمندان سیرجانی شده اند تنها به اتهام 350 متر زمین اکنون در گوشه زندان سیرجانند ومنتظرند در مملکتی که داعیه دار اجرای عدالت است، کسی به فریادشان برسد.
آری این است پایان ماجرای تلخ زمین خواری در سیرجان...
من راجع به حکم زندان خودم اعتراضی نکرده ام واز هیچ کس هیچ تقاضا وانتظاری ندارم، اما نمی توانم نسبت به ظلمی که در حق قربانیان این ماجرا -همان چهار کارمند بیچاره که دو زن ودو مردند- درحال وقوع است ، بی تفاوت باشم.
لذا از همین جا وبه همین طریق از همه وجدان های بیدار، از همه مسئولان محترم، از رئیس قوه قضائیه، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس، بازرسی کل کشور، دادستان کشور، بازرسی دفتر مقام معظم رهبری و همه کسانی که در این رابطه مسئولند و از تمام عدالتخواهان می خواهم به این موضوع رسیدگی کرده وبه مقتضای حق و عدل عمل کنند.
19/7/1387
زندان اوین، بند 325، اتاق 1
کوچک ترین سرباز انقلاب؛ علیرضا جهانشاهی(طلبه سیرجانی)
خاطرات و یادداشت های طلبه سیرجانی قسمت اول سایت قیام یاران ولایت
آخر دی ماه سال 65 بود. من به همراه خواهرم و خانواده اش در سه راه بازار قم از ماشین پیاده شده بودیم. چند لحظه نگذشت که صدای ضدهوایی ها به آسمان بلند شد. هواپیماهای دشمن، شهرها و مناطق غیرنظامی را بمباران می کردند. قم نیز به دلیل جایگاهی که داشت از حملات هوایی دشمن در امان نبود. به نرده های بانک سپه تکیه داده بودیم.
آسمان را که نگاه کردم بمب ها را با چشم خود دیدم. گفتم: بمب ها به طور مماس روی سر ماست، بهتر است در جوی کنار خیابان دراز بکشیم.
این را گفتم و سریع به داخل جوی شیرجه زدم! خواهرم با تاکتیک های نظامی آشنا نبود. دخترش آزاده، سه ماه داشت. او را محکم در آغوش گرفته بود. حامد دو سالش بود و آمنه نه سال داشت. داماد ما نیز همراهشان بود. ناگهان زمین و زمان را آتش فراگرفت. بمبی در نزدیکی ما منفجر شده بود. چند لحظه بعد از جا برخاستم. دنبال خواهرم و بچه هایش بودم. پای حامد از مچ قطع شده بود. دامادمان را چند نفر بغل کرده و به سمت آمبولانس می بردند. دست آمنه قطع شده بود. کسی او را در آغوش گرفته و می دوید. حال خودم را نمی فهمیدم. دویدم به طرف خانه. مردم سر کوچه جمع شده بودند و از بمباران سخن می گفتند.
برادرم را خبر کردم و با هم به سه راه بازار برگشتیم. آنجا خبری نبود. به بیمارستان نکویی رفتیم. آنجا حامد را پیدا کردیم. شوهر خواهرم و آزاده در بیمارستان دیگری بودند. ما را به بهشت معصومه راهنمایی کردند خواهرم و دختر نه ساله اش در بین شهدا قرار داشتند .
بگذارید اول یک توضیح خدمتتان عرض کنم. به طور معمول زمان مغرب در هر شهری اگر مثلاً ده دقیقه زودتر از افق تهران باشد اذان صبح آن شهر نیز در همان فاصله زودتر از تهران محاسبه می شود.
حالا برویم سر ادعایی که در عنوان این مطلب طرح کردم.
شاید برای شما هم جالب باشد بدانید که اذان مغرب به افق قم گاهی همزمان و گاهی حتی یک دقیقه زودتر از اذان مغرب به افق تهران اعلام می شود. این در حالی است که وقت اذان صبح به افق قم حدود هفت دقیقه بعد از اذان صبح به افق تهران است! با این وصف قمی ها تقریبا هر روز هشت دقیقه کمتر از مردم تهران روزه داری می کنند. این موضوع اگر چه ممکن است توجیهی علمی داشته باشد اما هر سال بهانه ای برای مزاح و شوخی اهالی محترم قم است که به زبان طنز می گویند: قمی ها برای روزه گرفتن هم زرنگی می کنند!
این مطلب را در آبان 89 در این وبلاگ نوشتم. حالا بعد از دو سال با توجه به بحث های جدید و جدی درباره موضوع آن احساس کردم لازم است یک بار دیگر گفته هایم را تکرار کنم:
آیا شهرستانی را سراغ دارید که با بیش از یک و نیم میلیون جمعیت ، در حالی که فرماندار مستقلی داشته و برخی شهرهای تابع آن نیز شهردار دارند خودش فاقد شهردار مستقلی باشد ؟!
این شهرستان ، ری نام دارد . ری فرماندار دارد اما شهردار مستقل نداشته و شهرداری آن شهرداری منطقه بیست تهران محسوب می شود .
این شهر از نظر باستانی دارای سابقه ای کهن و اعتباری جهانی است . مردم آن به برکت مجاورت با بارگاه سیدالکریم حضرت عبدالعظیم حسنی اغلب در باورهای اعتقادی خود از عمقی معنوی برخوردار بوده و عقبه ایدئولوژیک مستحکمی دارند . از این بابت شاید بزرگ ترین وهن به مردم شهرری این باشد که آنان را جزو تهران به حساب بیاوریم . شهری که از نظر ساختار فرهنگی ، سطحی بسیار فراتر از پایتخت داشته و می توان آن را " قم " استان تهران لقب داد . مقام معظم رهبری نیز این شهر را " قبله تهران " برشمرده اند . جدا از مولفه های فرهنگی و امنیتی ، مردم این شهرستان که اغلب از سطح زندگی بالایی برخوردار نیستند به خاطر تناقض در تقسیم بندی غلط کشوری ، دچار مشکلات اداری خاصی می شوند . به طور مثال گاهی یک فرد مقیم باقرشهر برای ساخت و ساز مجبور می شود مبلغی را هم به شهرداری باقر شهر و هم به شهرداری تهران پرداخت نماید !
در این میان قالیباف شهردار تهران اعلام کرده است که در صورت جدایی شهرری از تهران ، از مقام خود استعفا خواهد داد ! وی بعد از شکست در انتخابات نهم ریاست جمهوری و عدم پیشنهاد شغلی از سوی مدیران ارشد نظام ، اعلام کرده بود برای ادامه تحصیل ! قصد اقامت در خارج از کشور را دارد که این تهدید عشوه گونه نقش بسزایی در انتخاب وی به عنوان شهردار پایتخت داشته است .
یک مقام آگاه در فرمانداری شهر ری اظهار داشت درآمد مالیاتی شهرداری تهران از مردم شهرری سالانه چهل میلیارد تومان است . علی رضا دبیر ورزشکار عضو شورای شهر تهران که از مخالفان جدایی ری از تهران است نیز گفته است که درآمد شهرداری تهران از شهرری در سال ، سی میلیارد تومان است در حالی که سالانه سیصد میلیارد تومان !! به مردم این شهر خدمات دهی می کند .
هر چه که هست جدا شدن شهرری از پایتخت می تواند در جذب بودجه بیشتر و تمرکز مدیریتی بهتر برای این شهر ، مؤثر بوده و در مجموع به نفع مردم این شهرستان رقم بخورد .
گفتنی است یکی از نگرانی های اصلی شهرداری تهران از جدایی شهرداری ری ، معضل دفن زباله در منطقه کهریزک از توابع ری است . مردم این منطقه که سال ها از بوی غیرقابل تحمل و شکنجه آور هزاران تن زباله و پسماندهای خانگی و صنعتی به ستوه آمده و به انواع مشکلات بهداشتی مبتلا شده اند دیگر اجازه نخواهند داد محل زندگی خود و خانواده هایشان به مزبله شمال شهری های خوش گذران و بی درد مبدل شود .
روحیه هایی از جنس پولاد!
+ نوشته شده در یکشنبه یکم مرداد 1391 ساعت 19:25 شماره پست: 1085
در عملیات کربلای پنج، تیری به پایم اصابت کرد و مجروح شدم. مرا به اهواز بردند. بعد از چند روز از طریق هواپیما به همراه تعداد بسیاری از مجروحین به مشهد مقدس اعزام شدم. هواپیمای 130 باربری بود که با بستن برانکارد آن را به چند طبقه تقسیم کرده بودند.
در طول مسیر بعضی از مجروحین از شدت درد، طاقت از کف داده و آه و ناله می کردند. بعضی ها را هم موج گرفته بود و ...!
در بیمارستانی به نام لولاگر، بستری شدم. آنجا غریب بودم و به خاطر وضعیت پایم باید با کمک دو عصا حرکت می کردم. ناگهان در انتهای سالن بیمارستان، چشمم به محسن افتاد. او از دوستان من در واحد تخریب بود که روی مین رفته و پایش قطع شده بود. محسن روی ویلچر بود. نگاهمان که به هم گره خورد، برق شادی در چشمانمان درخشید و با ذوق به طرف هم حرکت کردیم.
من که هنوز به حرکت با عصا عادت نکرده بودم سُر خوردم و وسط سالن ولو شدم! سریع خودم را جمع و جور کردم و محسن را در آغوش گرفتم. با این که پایش قطع شده بود و مجبور بود تا آخر عمرش روی ویلچر بنشیند؛ اما اثری از افسردگی و ناراحتی در چهرهاش دیده نمی شد.
در این حین، خانم پرستاری آمد و خواست یک پاکت شیر را به من بدهد. دست هایم بند عصا بود. محسن شیر را گرفت و چند لحظه بعد، آن را در جیب پیراهنم گذاشت.
داشتیم با هم قدم می زدیم که در یکی از اتاق ها پیرمردی را دیدیم که یک دستش قطع شده بود. رفتیم پیشش تا حال و احوالی از او بپرسیم. من گوشه تخت پیرمرد نشستم. مشغول صحبت با او بودم که ناگهان احساس کردم لباسم خیس شده است. شیر بیرون ریخته بود و تخت پیرمرد را هم خیس کرده بود. از شرمندگی نمی دانستم چه باید بکنم. زود خداحافظی کردیم و از اتاق بیرون رفتیم. محسن داشت می خندید. من هم با این که ناراحت بودم، دیگر نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم. تازه فهمیدم محسن بدون اینکه من متوجه بشوم پاکت شیر را سوراخ کرده بود!
راوی : مجید اسکندری فر
- ۰ نظر
- ۱۹ مرداد ۹۱ ، ۰۸:۱۰