اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

با فشار دادن یک دکمه صاحب مدرک تحصیلی شوید!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۲۲ ب.ظ

 

آیا اگر فردی بیست سال کارمند دادگستری باشد و به اقتضای حضور در این دستگاه فوت و فن های قضایی را یاد گرفته باشد کسی حاضر است به او مدرک لیسانس حقوق را بدهد؟

 

آیا به کارگر باتجربه ای که بسیار ماهرانه به رفع مشکلات فنی کارخانه می پردازد مدرک مهندسی می دهند؟

....

حالا قرار است به اعضای شورای شهر به خاطر تجربه و پختگی شان! مدرک تحصیلی بدهند:

سخنگوی شورای عالی استان‌ها از بررسی طرحی در مجلس شورای اسلامی خبر داد که در صورت تصویب آن، هر دوره عضویت در شوراهای شهر و روستا معادل یک مدرک تحصیلی محسوب خواهد شد.

جبار سیدی در گفت‌وگو با خبرنگار «شهری» خبرگزاری دانشجویان ایران، با بیان اینکه کمیسیون شوراها با این طرح موافقت کرده است، گفت: بررسی یک فوریت آن تا هفته آینده در دستور کار مجلس قرار خواهد گرفت.

وی با اشاره به اینکه چنین امکانی هم‌اکنون برای نمایندگان مجلس فراهم است، اظهار کرد: این درحالیست که شوراها از چنین امکانی برخوردار نیستند.

سیدی با بیان اینکه در انتخابات پیش‌روی شوراها، بحث حداقل مدرک تحصیلی برای نامزدها مطرح است، افزود: به این ترتیب حداقل مدرک تحصیل برای نامزدهای انتخابات شوراها در شهرهای بالای 20 هزار نفر لیسانس و در شهرهای زیر 20 هزار نفر فوق دیپلم است.

وی ادامه داد: در حال حاضر برخی افراد فاقد این مدارک تحصیلی، طی چندین سال حضور در شوراها و آشنایی با این فرایند کاری، پخته شده‌اند، اما امکان ثبت‌نام در انتخابات آینده را به‌دلیل اعمال قانون حداقل مدرک تحصیلی ندارند.

سخنگوی شورای عالی استان‌ها افزود: به این ترتیب در صورت تصویب نهایی این طرح، مشکل مدرک برخی اعضای شوراها در کشور حل می‌شود و امکان ثبت‌نام آنها در انتخابات پیش‌رو فراهم خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این خبر توجه کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۱، ۰۵:۱۳ ق.ظ


اسماعیل احمدی مقدم روز گذشته مصاحبه ای با رسانه ها داشت. در سطری از مصاحبه ایشان می خوانیم:

"فرمانده ناجا با بیان اینکه روزانه به صورت میانگین چهار میلیون لیتر سوخت از کشور خارج می‌شود، گفت: تفاوت قیمت میان سوخت داخل کشور و کشورهای همسایه عامل تحریک‌کننده قاچاقچیان است."

چهار میلیون لیتر؟!! آن هم در هر روز؟!!

نمی خواهم سراغ عدد و رقم خسارت های ناشی از قاچاق سوخت بروم که خودش روضه مفصلی نیاز دارد. اما واقعا متوجه نمی شوم بعد از این همه سال و ادعای مبارزه با قاچاقچیان و امنیت مرزها و... این چهارمیلیون لیتر با چه وسیله ای هر روز از کشور خارج می شود که از چشم همه ناظران مخفی مانده است؟

تازه داشتم به این موضوع فکر می کردم که چرا با وجود چندین نهاد متولی مبارزه با مفاسد اقتصادی باز هم داد آقا در می آید که عملکرد مسئولان از شعارها عقب تر است؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شادی روحش صلوات

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۲۷ ب.ظ


 

این روزها سالگرد ارتحال حجت الاسلام شیخ عبدالله ضابط است. طبق معمول خبر خاصی از یاد و خاطرات این علمدار روایتگری در عرصه مجازی به چشم نمی خورد.

قصد داشتم مطالب و خاطراتی از ایشان را در اشک آتش بازگو کنم. بینی و بین الله احساس کردم بازنشر این خاطرات در وهله نخست خودم را زیر سوال می برد و در مرحله بعد دیگر داعیه داران سیرت شهدا را.

فاصله ما با ضابط زیاد است و این فاصله را با حفظ ظاهر و شعار و... نمی توان پر کرد. شاید به زودی در مطلبی با عنوان "از ضابط تا رابط"! به مقایسه امثال خودم با آن مرحوم بپردازم. مطلبی که قطعا دردسرهای جالبی! را برای برخی به همراه خواهد داشت.

خداوند او را با صدیقین درگاهش محشور کند.

برای آشنایی بیشتر با زوایای آموزنده حیات طیبه این روحانی بسیجی٬ کتاب "شیدایی" را حتما بخوانید. برای تهیه این اثر کافی است سری به سایت مطاف عشق بزنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پاسخ جانانه یک طلبه به مدیر مسئول کیهان

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۰۶ ب.ظ
باسمه تعالی شأنه العزیز

پس از انتشار یادداشت اول برادر اصولگرا و انقلابی استاد شریعتمداری در باره حادثه 22 بهمن قم، مطالبی ضروری به نظر رسید که شفاهی با تماس تلفنی گوشزد کردم ( استاد در جلسه بودند و مشاورشان پاسخ دادند) در آن مکالمه متوجه شدم هیئت تحریریه محترم روزنامه کیهان گزارش حقیقی و درستی از وقایع نداشته‌اند و با اعتماد به اخبار ناقص و تحت تأثیر رسانه‌های دیگر دست به قلم برده‌اند. به پیشنهاد مشاور محترم، متنی را قلمی و ارسال کردم که گرچه منتشر نشد اما حس می‌کنم قدری در تجدید نظر استاد گرامی مؤثر بوده است. چرخش قلم استاد برای اصلاح یادداشت پیشین اما بازهم چنان که باید حق مطلب را ادا نکرده اما قابل تقدیر است. به هر حال لازم است نکاتی را دوباره و این بار سرگشاده مطرح کنم تا کمکی به اصلاح نظرات و ذهنیت‌ها کرده و با جسارت نقد، تراشه‌های قلم را از دوات و مرکب استاد بزدایم!
 
قلم استاد شریعتمداری در بزنگاه‌های رسانه‌ای انقلاب همواره در خدمت نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده و خواب تحلیل‌گران سیاسی و مغرضان و دگراندیشان پناه‌برده به دامان غرب و خرده‌پاهای داخلی را مشوش ساخته است. این در حالی است که قلم استاد از نثر مثال زدنی و شیوایی ویژه‌ای برخوردار است که قدر آن در کلاس مطبوعات بر نویسندگان معلوم است. اما چه می‌شود کرد از بازی‌های سیاست که گاه فرصت تحلیل درست را از انسان می‌رباید.
 
جناب استاد! در یادداشت اول که با عنوان « باساز کدام کوک؟!» قلمی فرمودید به خوبی روشن بود که دست‌تان از استناد،‌ تهی بوده است. شما شنیده‌اید که رئیس قوه مقننه با مهر و کفش، آن هم در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مورد عنایت عده‌ای قرار گرفته و نتوانسته سخنرانی خود را به پایان برساند. از شنیدن این خبر ناراحت شده‌اید و یک لحظه برای خدا همه اختلافاتتان را با شخص آقای لاریجانی کنار گذاشته و برای مصالح انقلاب دست به قلم شده‌اید. اما برای این خبر ناقصی که شنیده‌اید یک سناریوی پشت پرده‌ای ترسیم کرده و سپس به استنادات خود برای باورپذیری آن پرداخته‌اید.
 
نکته در همین استنادات است! نوشته اید:‌ « به گواهی آنچه در پی خواهد آمد، ماجرای اخلال دیروز بیرون از مواضع دو مسئول یاد شده اتفاق افتاده است و شواهد فراوانی در دست است که نشان می دهد ماجرای تلخ روز یکشنبه هفته گذشته در جلسه علنی مجلس فقط دستاویزی برای یک حرکت اخلالگرانه هماهنگ شده با آن سوی آب ها بوده است تعجب نکنید! بخوانید!» اما با خواندن ادامه مطلب چه سند یا استدلالی را به خواننده خود ارایه داده‌اید؟
 
استناد و استدلال شما این است که در آغاز با نقل جمله‌ای از رهبر فرزانه انقلاب، سه گزینه را به اخلال‌گران ادعایی‌تان نسبت داده اید. 1. آنان اعتقادی به رهبری ندارند. 2. به کشور خیانت کرده‌اند. 3. در دایره نظام نیستند!
 
تا این جا همان ادعای اول تکرار شده و مطلب جدیدی به چشم نمی‌خورد. برای همین ضعف است که ادامه داده‌اید: « سوال این است که کدامیک از سه گزینه یاد شده قابل انکار است؟! و درباره کدامیک از آنها می توان کمترین تردیدی داشت؟! و البته بی بصیرتی و کم دانی برخی از آنها- فقط برخی از آنها- نیز می تواند گزینه چهارم باشد.»
 
پس تا این جا ملاحظه می‌کنیم تنها یک گروه اندک بی‌بصیرت و کم دان هستند که شاید بتوان از سر تقصیراتشان گذشت. اما با کدام استدلال و استناد!
 
باز هم ترتب کلمات، خود استاد را راضی نکرده و تلاش کرده‌اید جملاتی بر آن بیافزایید تا مستدل به نظر برسد: « ممکن است گفته شود که آنان از برخی مواضع رئیس مجلس عصبانی بوده اند! که این عذر بدتر از گناه است چرا که می دانستند با اخلالگری در مراسم باشکوه 22 بهمن، قبل از آن که به خیال خود، از رئیس مجلس انتقام بگیرند! ساز دشمنان بیرونی را کوک کرده و به تعبیر حکیمانه رهبرمعظم انقلاب «قطعا به کشور خیانت کرده اند».
 
پس برهان‌نمایی شما این است که چون چنین حرکتی در رسانه‌های بیگانه منعکس شده و اصل راهپیمایی را تحت تأثیر قرار داده پس این حرکت خیانت بوده است. این برهان، غلط نیست اما دو پرسش وجود دارد. یکم آن که مگر این اتفاق نبود رسانه‌های بیگانه قرار بود از حماسه ملت تمجید کنند؟ دوم آن که اگر این بهانه در دست آنان است آیا نباید قدری تأمل کرد و واقعیت را شناخت تا فهمید رسانه‌های بیگانه و فرصت‌طلبان داخلی،‌ چرا یک مسئله حاشیه‌ای را این قدر بزرگ‌نمایی می‌کنند؟ آن‌ها کدام حقیقت را می‌خواهند بپوشانند؟
 
به خوبی روشن است که استاد بازهم از استدلال خویش آرام نشده و دنبال مستمسک دیگری گشته‌ است. آن جا که نوشته‌اید: « به عنوان نمونه می توان از تجمع نزدیک به 100 نفره گروهک های ضد انقلاب در پارک ملت تهران در بعدازظهر 22 بهمن سال 1379 و نمونه های مشابه دیگری از این دست یاد کرد...دشمنان بیرونی، حاشیه سازی های خود را با بهره گیری از عوامل بی تابلوی خود و در پوشش اختلاف ها و درگیری های جریانات و یا شخصیت های سیاسی درون نظام دنبال می کنند...حالا به متن این پیامک توجه کنید!«یکشنبه انتقام، پاسخی به یکشنبه سیاه! دست خدا از آستین مردم بیرون آمد»!تصور می کنید این پیامک را چه کسانی بلافاصله بعد از ماجرای دیروز قم به این سوی و آن سوی ارسال کرده اند؟! خودتان دنبال کنید! و اما درباره «دست خدا» که در پیامک آمده است گفتنی است؛ اوایل انقلاب، اعلامیه ای با متن زیر در یکی از نقاط پر تردد تهران پخش شده بود «همانگونه که خدا صلی الله علیه و آله در قرآن فرموده است...»!! آیا پیامک یاد شده نوع اصلاح شده! اطلاعیه اوایل انقلاب نیست؟!»
 
شگفتا! همه سند استاد برای اثبات ادعا پس از آن همه جمله پردازی، متن یک پیامک است! متنی که برای تشخیص حق و باطل بودن آن باید به قرائن و شواهد حادثه مراجعه کرد اما استاد شریعتمداری آن را با اعلامیه ضد انقلاب مقایسه کرده‌اند! دلیل این مشابهت هم وجود کلمه «خدا»‌ در هر دو متن است!! از قیاسش گریه آمد خلق را!
 
جناب استاد! این یادداشت شما با تکرار جملات اول در باب خیانت این عده پایان پذیرفته است اما همه ماجرا همین بوده است؟
 
گرچه از تهران تا قم فاصله چندانی نیست اما به نظر می‌رسد عدم ارتباط مستقیم باعث شده واقعیت بزرگی از چشمان تیزبین شما پنهان بماند. مردم انقلابی و مظلوم قم در 22 بهمن امسال از کرده مسئولان‌شان ناراحت بودند. آنان باور نمی‌کردند رؤسای قوا در پیشگاه ملت و چشم نامحرم رسانه‌ها و علی رغم توصیه‌های رهبر حکیم انقلاب، به بداخلاقی بپردازند و با آبروی انقلاب بازی کنند. مردم در شعارها و قطعنامه راهپیمایی با تمام وجود این مسئله را فریاد زدند و هیچ حاشیه‌ای هم درکار نبود. این است آن واقعیت بزرگی که اصحاب رسانه و جناح‌های سیاسی تلاش دارند بپوشانند. آنان هراس دارند حرکت اعتراضی مردم قم را منعکس کنند. آری از بد حادثه یکی از همین سران بداخلاق، پیش از آن که از امام و امت ، عذر خواهی کرده باشد، سخنران جشن انقلاب در قم شده است. و ای کاش در حضور چندصدهزارنفری مردم و سه هزار نفری شبستان امام خمینی (ره) قدری متانت و خضوع به خرج می‌داد و بر قرائت یک متن پیش نویس پافشاری نمی‌کرد. کاش حرف منطقی و اعتراض طبیعی مردم قم را می‌شنید و هیزم بر آتش نمی‌افزود تا کار به‌ آن‌جا برسد که در میان شعارهای یک پارچه چند هزار نفری که فریاد می‌زدند « خواص بی بصیرت مایه ننگ ملت»‌ عده‌ای عنان از کف داده و حرمت آن مکان مقدس را بشکنند و حاشیه‌ای برای رسانه‌های بیگانه تهیه کنند.
 
برادر شریعتمداری!‌ توبیخ این عده بی آن که به مقصران اصلی اشاره شود و پیام اعتراضی مردم قم به محاق برود، تقوای قلم را به باد می‌دهد! و دردی را هم دوا نخواهد کرد.
 
حیرت آور است که مردم قم فردا با جو سازی رسانه‌ها مواجه می‌شوند و سیل محکومیت‌ها. انگار آقایان فراموش کردن رهبری در سفر اخیر خود، قم را شهر بصیرت خواندند.
 
با مزه تر آن که همه تلاش برادر اصول‌گرا شریعتمداری، به توبه نامه یک نفر از عمل انقلابی خود انجامیده و پیامک او در دیگر سایت‌ها هم بازتاب می‌یابد. باید تبریک گفت به شما که توانسته‌اید یک نفر را از سیل خروشان مردم قم جدا کنید تا اظهار ندامت کند از اعتراض به یک مسئول بداخلاق! آن هم با خواندن همان متنی که همه استدلال و استنادش، همان بود که گذشت.
 
اما مرکب آن قلم که باید طلا گرفت از مجاهدت‌هایی که داشته و از ملامت ملامت‌گران نهراسیده و همواره در خدمت انقلاب بوده است در این جا خشک نشده است. جناب استاد پس از سیل نامه‌ها و اعتراض‌ها و تلفن‌ها گویا به درنگ و تامل نشسته‌اند و باز قلم برداشته و با عقب نشینی از تندی یادداشت اول تلاش کرده‌اند به نوعی دل جماعت را به دست آورند. اما باید گفت با همه استادی و مهارتع هنوز از عهده مطلب درنیامده‌اند.
 
استاد شریعتمداری! در یادداشت دوم آورده‌اید: «‌تعدادی از تماس گیرندگان که شاهد ماجرا بودند و شماری از کسانی که با اخلالگران همراهی کرده بودند نیز، درباره ماجرای مورد اشاره توضیحاتی داشتند که به آن خواهیم پرداخت»
 
این پرداختن چیزی نیست جز دسته دسته کردن کسانی که شما در ذهنتان آنان را تصور کرده‌اید . شما در یادداشت اول تصور کرده‌اید که جمعی اندک توانسته‌اند فضای شبستان چندهزار نفری را به گونه‌ای تغییر دهند که سخنران، جلسه را ترک کند و سخنرانی خود را نیمه تمام بگذارد. اما حالا با تماس بی‌شماری از حاضران مواجه شده‌اید که خود را انقلابی و اعتراض را حق مسلم خود دانسته‌اند. این جاست که تصمیم گرفته‌اید دایره خائن و نادان را در ذهنتان تنگ و گشاد کنید! و کمی از جمعیت خائنان کاسته و به جمعیت نادانان بیافزایید!!
 
نوشته‌اید:‌ « کسانی که آن روز شاهد ماجرا بودند و اخلال در مراسم باشکوه و حساس یوم الله 22 بهمن را به شدت محکوم می کردند ولی این توضیح را ضروری می دانستند که اولاً؛ عوامل ایجاد اخلال را نباید با توده های عظیم مردم ولایتمدار و هوشمند شهر مقدس قم که حضور آنان در تمامی عرصه های دفاع از اسلام و انقلاب مثال زدنی بوده است، همسو و همراه تلقی کرد و ثانیاً؛ تعدادی از کسانی که در آن ماجرا با عوامل اخلال همراهی کرده بودند، از ماهیت این حرکت دشمن پسند با خبر نبوده اند و چنانچه کانون این اقدام را می شناختند هرگز با عوامل اخلال همراهی و همزبانی نمی کردند»
 
جالب است که مردم ولایتمدار و هوشمند قم از تشخیص ماهیت این حرکت دشمن پسند، عاجز بوده‌اند و منتظر تحلیل جناب استاد مانده‌اند تا با تکیه بر یک پیامک، هویت آن جریان را برملا ساخته و مردم را از کرده خویش پشیمان سازد!
 
به نقل از همان عده افزوده‌اید: « از برخی مواضع رئیس مجلس ناراضی و حتی عصبانی بودیم و هنگامی که عده ای علیه او شعار دادند، به گمان این که آنها نیز فقط انگیزه ابراز مخالفت و نارضایتی از عملکرد رئیس مجلس را دارند، با آنان همصدا شدیم ولی بعد از آن که مشاهده کردیم تعدادی از شعار دهندگان به سوی رئیس مجلس مهر و... پرتاب می کنند و در پی برهم زدن مراسم باشکوه 22 بهمن هستند، متوجه شدیم فریب خورده ایم و فردای آن روز وقتی یادداشت کیهان را که در آن به کلام حضرت آقا استناد شده و آمده بود ایشان هر حرکت تشنج آفرین را با عبارت «قطعاً خیانت به کشور است» توصیف فرموده اند، احساس گناه کردیم. چند تن از این طیف اظهار می داشتند که بعد از پی بردن به خطای خویش به زیارت حضرت معصومه(س) رفتیم و از شهدا به خاطر گناهی که مرتکب شده و زمینه ای که برای سوء استفاده دشمنان و قاتلان شهدای انقلاب فراهم آورده بودیم، عذرخواهی کردیم. این عده از کیهان گلایه داشتند و می گفتند، خطای آنها را نباید به حساب «خیانت» گذاشت و تأکید می کردند که هرگز نمی دانستیم دست به چه اقدام دشمن پسندی زده ایم.»
خدا را شکر حساب این خائنان هم روشن شده و از اعتراض انقلابی خود به مدد یادداشت کیهان پشیمان شده و استاد را در قامت کشیشی مهربان یافته‌اند تا با اعتراف به گناه، قدری از عذاب وجدان خود بکاهند و خواهش کرده‌اند از دایره خائنان به دایره نادانان، نقل مکان کنند. نکته جالب این است که آن‌ها مهر و کفش پرت نکرده‌اند، تنها اعتراض کرده‌ و شعار بصیرت سر داده ‌اند!
 
باز در ادامه از قول آنان نوشته‌اید: «مقصود ما تنبیه کسانی بود که ماجرای تلخ یکشنبه مجلس را پدید آوردند و تأکید می کردند اگر آقای ... که مقصر اصلی و آغاز کننده آن ماجرای تلخ بود برای سخنرانی آمده بود، از ابتدا به وی اجازه ورود نمی دادیم! و البته کیهان به آنان گوشزد می کرد که در آن صورت هم مرتکب خطای بزرگ دیگری شده بودید»
 
مشخص است که منظور از آقای نقطه چین همان دکتر احمدی نژاد است که مقصر اصلی در استیضاح مجلس آن هم در ماه‌های پایانی دولت بوده است! اما به راستی جناب استاد! شما این درس انقلابی را از کجا آموخته‌اید که نباید به بد اخلاقی مسؤلان نظام اعتراض کرد؟ در کجای قانون اساسی یا وصیت نامه امام راحل قدس سره نوشته است اگر مدیران رده‌بالای کشور چنان غرق بازی کودکانه‌ شدند که در برابر ملت و رسانه‌های جهان، آبروی انقلاب را بردند نه تنها هیچ کس حق اعتراض به آنان را ندارد که بگوید بالای چشمتان ابرو است که آن‌ها حق دارند بی‌آن که خم به ابرو بیاورند و عذر خواهی کنند سخنران جشن انقلاب هم باشند و از وحدت و اخلاق و بهار در بهار سخن بگویند!
 
استاد عزیز! گرچه به آرامی از موضع اول خود که معترضان ( بخوانید خائنان و نادانان)‌ را طرفدار احمدی‌نژاد خوانده بودید، عقب نشسته‌اید اما هنوز از جفایی که در قلمتان به مردم قم روا داشتید پشیمان نشده‌اید.
 
با تکرار مستند خود در باره آن پیامک کذایی نوشته‌اید: « ارسال کنندگان در پی آن بوده اند که اولا؛ جای مقصر اصلی و آغازکننده ماجرای روز یکشنبه استیضاح را با کسی عوض کنند که اگرچه، آغازکننده نبود ولی در پاسخ به آغازکننده ماجرا تندی غیرقابل توجیه و اهانت آمیزی کرده بود. و ثانیا؛ با فرصت طلبی و به قیمت ایجاد اخلال در مراسم دشمن شکن جشن انقلاب، برای مقصود ناشایسته خود به اصطلاح «سند» بتراشند و- همانگونه که بلافاصله دست به کار شدند- اخلال یاد شده را به حساب حمایت مردم قم از جریان متبوع خود بنویسند!! البته این نوشته به اندازه ای بی رنگ و ناشیانه بود که خوانده نشد»‌
 
آری! مردم قم که متوجه این نقشه‌های پیچیده نمی‌شوند! اما باید تأیید کنم چنین پیامک‌هایی هم در قم نوشته و خوانده نشده است! شاید جریان مخوف و هولناکی پشت ماجرا است که شماره هیئت تحریریه کیهان را به دست آورده و این متن‌های بی‌رنگ و ناشیانه را پیامک می‌کند تا سند بتراشد!
 
استاد اهل بصیرت! نوشته‌اید: « اخلال در مراسم 22 بهمن قم اقدامی عجولانه بود که برای کاستن از آثار شکننده این شکست طراحی شده بود که هرچند این پروژه با صحنه گردانی پشت پرده و مشترک برخی از عوامل حلقه انحرافی و اصحاب فتنه در شهر مقدس قم و آن هم در یوم الله 22 بهمن کلید خورد و شماری از شرکت کنندگان در مراسم را فریب داده و به بازی در میدان دشمن کشانید ولی در نهایت از این ترفند طرفی بسته نشد»‌ البته این شماری ، قریب به چند هزار نفری بودند که در شبستان امکان حضور داشتند و باقی مردم هم در خیابان‌ها همه یک صدا در حال اعتراض بودند. برای اثبات این ادعا نیازی به پیامک ندارم. شما که با کارشناسان و مدیران ارشد نظام ارتباط دارید، درخواست کنید یک حلقه از فیلم آن روز را که کامل ضبط شد در اختیارتان قرار دهند شاید چهره کسانی که در همان صحنه در حال پیامک زدن بودن شناسایی کنید.
 
و بالاخره نوشته‌اید: «اگرچه بسیاری از برادرانی که در ماجرای اخلالگری روز 22 بهمن شهر مقدس قم به اصل ماجرا پی برده و از اقدام دشمن پسند خود پشیمانند ولی درباره گلایه آنها از کیهان باید گفت؛ صورت مسئله عوض نشده است و همانگونه که رهبر معظم انقلاب در کلام حکیمانه خود هشدار داده اند «هرکس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار گیرد، قطعا به کشور خیانت کرده است». این هشدار تغییر نکرده است که استناد کیهان به آن قابل تغییر باشد. و البته همانگونه که در یادداشت کیهان نیز آمده بود، خیانت متوجه کسانی است که اخلال آن روز را ایجاد کرده بودند و به یقین حساب کسانی که بی خبر از اصل ماجرا وارد صحنه شده بودند از آنها جداست و بدیهی است که خطای آنان هرگز به حساب «خط» منحرفان و فتنه گران نوشته نمی شود و چنانچه از یادداشت کیهان اینگونه برداشت شده باشد، توضیح بیشتری که در این نوشته آمده است می تواند نفی شائبه یاد شده تلقی شود و آخر دعوانا، «أن الحمدلله رب العالمین».
 
باید هم از این همه تیزهوشی که به رسوایی خائنان و نادانان انجامیده است، الله را شکر کنید البته اللهی که با خدای آن پیامک و آن اطلاعیه فرق دارد! اما یک پرسش کلیدی باقی می‌ماند: اگر همه هشدار کیهان، مستند به سخن گهربار رهبری است که باید هم باشد، می‌شود مشخص کنید منظور از واژه »مردم» در عبارت «هرکس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار گیرد، قطعا به کشور خیانت کرده است» کیست؟ به نظر شما چند صدهزار نفر معترض انقلابی قم مردم نیستند؟ این هر کس کیست؟ رؤسای سه قوه که نیستند؟ مسئولانی نیستند که یکی از همان قهرمانان روز سیاه مجلس را به جمع مردم انقلابی قم دعوت کرد؟ سخنران همان مراسم نیست که با لجاجت خود کفر عده‌ای را درآورد؟ یا همان عده‌ معدودی هستند که حاشیه ساز شدند و حریم شکستند؟
شما کجا ایستاده‌اید؟ این دایره‌‌های کوچک خائنان و نادانان را در گوشه ذهنتان رها کنید و به مردمی انقلابی و بصیر فکر کنید که به رسالت انقلابی خویش عمل کردند و هرگز با این هیاهوی رسانه‌ای و پررنگ کردن حاشیه‌ها دست از حماسه‌سازی بر نخواهند داشت.
 
در پایان خواهش می‌کنم به این پرسش پاسخ دهید که مردم قم اگر در چنین روزی که با یکی از سران بداخلاق توبه نکرده مواجه شدند، اعتراض نمی‌کردند پس کی و کجا اعتراض می‌کردند؟
 
به نظر شما اگر مردم قم قول بدهند دست بسته و پا برهنه در یک حسینه که مهر ندارد بنشینند آیا مسئولان حاضرند در راستای فرمایش رهبر معظم انقلاب و مطالبه مردم به پاسخ‌گویی بپردازند؟
 
آیا رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر است در بین مردم انقلابی قم حاضر شود و بگوید ما قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را؟ وصیت امام و عشق به رهبری را باور کنیم یا میدان‌داری آقازاده‌هایتان را؟
 
آیا رئیس قوه مجریه حاضر است در بین مردم انقلابی قم حاضر شود و بگوید تو را چه به چسبیدن به جریان انحرافی با آن اتهامات بلندبالایی که برادر شریعتمداری برایش قطار می‌کند و تو را که با شعار امام که »مکتب ما مقصد ما است»‌ چه شد که رسیدی به شعار بهار و گل و منگل!
 
آیا رئیس قوه قضائیه حاضر است در بین مردم انقلابی قم حاضر شود و بگوید چطور وبلاگ نویسان حزب اللهی و طلبه سیرجانی و زورگیران آفتابه دزد در اسرع وقت به مجازات می‌رسند اما دانه درشت‌ها در کانادا به ریش ما می‌خندند!
 
آیا رئیس قوه مقننه حاضر است در بین مردم انقلابی قم حاضر شود و بگوید چرا عنان مجلس را به دست یک آقازاده سپرده تا روزی سوال از رئیس جمهور را علم کند و روز دیگر وقت مجلس را برای اصلاح قانون آن بگیرد و روز دیگر امضا جمع کند برای سؤال از رئیس جمهور و نفهمد امروز مصلحت نظام این نیست تا رهبری فرمان قعود بدهد و برای جبران آن بهانه‌ای دیگر برای استیضاح وزیر در چند ماه آخر دولت بیابد و مجلس آرایی کند و بیافریند آن تابلوی کریهی که دشمن را شاد و مردم را ناراحت کرد؟
 
استاد عزیزم! شریعتمداری انقلابی اهل بصیرت! آیا اگر مردم انقلابی قم اعتراض نکنند به نظرتان رجال نابالغ سیاسی اعتراض می‌کنند؟ آیا حس نمی‌کنید از کاروان مردم اهل بصیرت قم جا ماندید؟ از جسارت من بگذرید که اگر این واگویه‌ها را به استادی چون شما نمی‌گفتم پس به که می‌گفتم؟ دل خون است و قلم سرخ! بگذار شرحه شرحه شود صفحه تاریخ از این غم. دلم برای خمینی تنگ شده است این ها همه بهانه بود!
حامد عبداللهی
  • سیدحمید مشتاقی نیا

رونمایی از نسل جدید امت حزب الله!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۱۱ ق.ظ


آقا گیر ندهید به ظاهر ملت٬ گیر می دهند به خودتان!

قبول کنید نمی شود به ظاهر کسی قضاوت کرد آدم خوبی است یا نه. آمدیم معیارها عوض شد٬ فضا برگشت... آن وقت به ظاهر شما هم گیر می دهند و حالتان گرفته می شود.

احتمال نمی دهید چند سال بعد به خاطر ریش و پشم و یقه تان بگویند ضدانقلاب شده اید؟!

می گوئید نه؟! باور نمی کنید؟ به این تصاویر نگاه کنید. این عکس ها مربوط می شود به راهپیمایی ۲۲بهمن امسال. چند سال بعد شکل و قیافه نسل جدید امت حزب الله این طوری است:

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیانیه شورای هماهنگی حزب الله کشور در حمایت از طلبه سیرجانی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۳۰ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

امام خامنه ای : عناصر مومن خودی را هر جا که هستند گرامی بدارید...

به عناصر خودی تکیه کنید

با تبریک و گرامی داشت سی و چهارمین سالگرد انقلاب اسلامی بدینوسیله  حمایت قاطع خود را از اقدام های صحیح ،مستمر ، انقلابی ، و مخلصانه جناب حجت الاسلام علیرضا جهانشاهی معروف به طلبه ی سیرجانی اعلام میداریم. جوانان انقلابی ، عدالت را که یکی از اهداف اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی است و همواره مورد تا کیید و دغدغه امام خمینی و امام خامنه ای بوده ومی باشد در عرصه ی مطالبه ، کار، تلاش ، فداکاری و قانون مندی  می دانندو بر این باورند که راه حل مسائل ومشکلات را در بیانات و دید گاهها ی ولایت باید جستجو کرد ، وبر اهداف و آرمانهای انقلاب می بایست پای فشرد و روحیه جهادی و انقلابی را حفظ و تقویت کرد .

دنیا طلبی ، محافظه کاری ، بی توجهی به ارزش ها و تشخیص های غلط موجب ضربه زدن به عدالت گشته و باعث جفا به فرزندان انقلاب شده است ، این موضوع مهم را نباید دست کم گرفت و در پایان ضمن سپاس و قدر دانی از زحمات و ایثار چندین ساله حجت الاسلام جهانشاهی که مورد عنایت و تشکر رهبر معظم انقلاب هم قرار گرفته است و همچنین برادر بسیجی محسن شیرازی که برای مطالبه ی عدالت هزینه داده است از این دو فدائی  ولایت درخواست داریم پیشنهاد کفالت که از طرف  شورای  هماهنگی  حزب الله کشورکه در جلسه ی 20/11/91مطرح شده است را بپذیرند  و با تلاشی مضاعف و مصمم تر از گذشته در مسیر عدالت طلبی تلاش نمایند .

شورای هماهنگی حزب الله کشور

  • سیدحمید مشتاقی نیا

من هم محکوم می کنم!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۱۵ ب.ظ


" قسم می خورم روز ۲۲ بهمن امسال به دلیل سرماخوردگی از در خانه بیرون نرفته و در راهپیمایی شرکت نکردم!"

من هم به نوبه خودم برهم زدن مراسم سخنرانی علی لاریجانی را محکوم می کنم. البته تحلیلی در این باره دارم که جرات بیانش را ندارم. لغو سخنرانی های لاریجانی و قالیباف در شب های قبل از ۲۲ بهمن در قم حسابی بودار بود که نشان می داد این شهر آبستن حوادث است. من هم این طور مواقع٬ محافظه کاری ام گل می کند و دوسه روزی سرما می خورم!

از تحلیل گران عزیز تقاضا دارم یک واقعیت را به هیچ وجه تکذیب نکنند. آن هم مربوط می شود به جمعیت معترضین به لاریجانی که بعضی سایت ها آن ها را عده ای انگشت شمار از وابستگان حلقه انحرافی نامیدند. مطمئن باشید حلقه مذکور این تعداد طرفدار دوآتشه در قم ندارد. این دو فیلم را حتما تماشا کنید:

http://inn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=1&Id=134860&Rate=0

http://www.jahannews.com/vdcgnq9x7ak9u34.rpra.html

پرتاب کفش به طرف علی لاریجانی نشان داد تحریم های اقتصادی هیچ تاثیری در زندگی مردم نداشته و برخلاف تبلیغات رسانه های مزدور٬ فشار اقتصادی در حدی نیست که مردم نتوانند به راحتی قید کفش و کلاه خود را زده و آن را دور بیندازند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی شئونات نظام در خاندان لاریجانی خلاصه می شود!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۴۹ ق.ظ


حسین حسین زاده نوری در فرزند کاوه آهنگر نوشت:

 

دیکته ی دیکتاتوری دموکراتیک!

..................................................

منابعی که مرورشان برای نوشتن این دیکته، بد نیست :

* پرونده ی اتهام زمین خواری جواد لاریجانی ،

* پرونده ی زمین خواری دانشگاه آزاد واحد آیت الله آملی - که فاضل خان (همان جمهوری اسلامی مورد نظر اردشیرخان ) رییسش هستند -!!

* ماجراهای محمدباقر لاریجانی در قراردادهای وزارت بهداشت

* و اخیرا" فاضل خان لاریجانی در فیلم خوب، بد زشت!

.....................................................

نکات کنکوری دیکته از  جلسه ی دیروز مجلس :

* احمدی نژاد نشان داد که فیلمبردار دست به نقد کم ندارد!

* درجشنواره ی فجر باید سیمرغی برای دوبله ی برتر به دکتر احمد نژاد هم بدهند!

* این ماجراها نشان داد که : ریش احمد توکلی هم مثل ریش حاج قاسم گره گشاست!

* قوه ی مجریه در دولت احمدی نژاد حق انتخاب نیروهای رده پایینترش را هم ندارد!

*

* بالاخره داغی که در دل لاریجانی از  افشاگری (بگم بگم) های ۳ سال پیش مانده کمی خنک شد!

* شئونات جمهوری اسلامی در فاضل لاریجانی و حومه خلاصه شده و روحیه ی انقلابی اردشیرخان باعث شد که از پخش چنین فیلم ساده ای تا این حد آشفتگی و عصبانیت در ایشان بروز کند. همه ی آن تمسخر و طعنه های بعد از آن هم فقط برای رضای خدا بود و بس!

* نوع حرف زدن اردشیرخان در دفاع از یک عضو از خانواده شان را بگذارید کنار دفاع کمرنگ و دو پهلوی ایشان از نظام و رهبری در ماجرای فتنه!! معلوم میشود معنی جمهوری اسلامی چیست!


* وصیت میرزا هاشم آملی به فرزندان آملی چه بود ؟

ایشان فرزندان خود را از ورود به مناصب اجرایی سیاسی منع کردند ( به اعتراف خود اردشیر خان لاریجانی در مراسم معارفه ی صادق لاریجانی : ما هم وارد کارهای اجرایی شدیم، البته گمراه شدیم و آقاصادق هم حالا وارد کار اجرایی شدند )!

* تفکیک قوا در قانون اساسی از نظر بعضی مجلسیون یعنی کشک!

*  فقط اردشیرخان لاریجانی و اذنابشان حق یقه گیری و عربده کشی در فضای سیاسی دارند و لاغیر!

* وبلاگ نویس ، فعال فرهنگی و سیاسیون حق حرف زدن علیه هرکسی دارند، الا خاندان هاشمی و اخیرا" لاریجانی !!

.....................................................

نگاهی به دیکته های نوشته شده فقط در ایام دهه ی فجر مجلس درسالهای اخیر !!

 

---بهمن۸۷ :

آغاز زمزمه هایی مبنی بر شایعه سازی گم شدن هزار میلیارد از خزانه!! برای جلوگیری از انتخاب مجدد احمدی نژاد

--- دهه ی فجر ۸۸ :

اردشیرخان - که در فتنه،  نعل و میخ را چهل مضراب میزدند - بعد از دیدارش با حسنی نامبارک و مواجه شدنش با حماسه ی ۹ دی - وقتی دیگر خیالشان از ماندن حکومت راحت شد - مشغول سخنرانی و خودنمایی بودند. تا پروژه ی "کی بود؟ کی بود؟ من نبودم" را به زیبایی اجرا کردند. 

---دهه ی فجر ۸۹ :

۱۲ بهمن : با وجود شبهه در حد نصاب داشتن طرح ، استیضاح سیاسی حمید بهبهانی ( پرکارترین وزیر راه ایران) !

۱۵ بهمن : سخنرانی کاملا امنیتی اردشیرخان و سانسور دانشجویانی که قصد طرح سوال داشتند!

--- دهه ی فجر ۹۰ :

۱۸ بهمن اعلام وصول سوال از رییس جمهور

مخالفت ریاست مجلس برای وقت گذاشتن در تصویب بودجه!

ضرب و شتم دانشجویانی که قصد پرسیدن سوال از اردشیرخان را داشتند!

---بهمن ۹۱ :

استیضاح وزیر کار پر تلاش جمهوری اسلامی ( فقط به دلیل انتصاب مرتضوی توسط معاون اول ) !!!!

.........

احساس نمیکنید در مجلس کسانی هستند که میخواهند ایام دهه ی فجر را به مردم زهر کنند ؟

این شعر سال پیش هم برای یادآوری بد نیست ...

هیهات!

 

ز دســت دوسـتـان جــــانـی هیهات

ز فــیـلـتـرهـای بـادمـجـانـی هـیهات

به گـِـل ننشسته کشتی های نقـّاد

از آن دیــواره ی مــرجــانی هــیـهـات

ز دسـتــه مـیـ بـُـرد تـیـغ عـدالــت ؟

ز چینی دشنه ی زنجانی هیهات!!!

جـــــزای نـــقــــــد دار   و    قـاتـل آزاد

ز فـیـل خـفـتـه ی فـنـجـانـی هـیهـات

بــه دولــت یــا ولایــت نــقـــد آزاد

از این نــقــدیــنــه ی مجـانی هیهات

بـُـتــی را پـور آهــنــگــر شکست و

ز دالتونهای رفسنجانی هیهات ( دور از جان مردم خونگرم رفسنجان )

گذشتیم از حصار اکــبـــر، اکــنــون

ز سانسورهای لاریــجــانی هیهات

 ...

ز جمهوری رفسنجانی هیهات!! 

ز جمهوری لاریجانی هیهات!!

... 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره حجت الاسلام ماندگاری

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۵:۳۶ ب.ظ


 

1-      نمی دانم جزو اخلاق های خوب من است یا بد؛ به شخصیت برجسته ای که می رسم (خواه برجسته حقیقی یا برجسته کاذب) دوست دارم به انواع مختلف محکش بزنم، شاید برای این که به خودم ثابت کنم آیا او صلاحیت این برجستگی را دارد یا نه؟

2-      از بین سخنران هایی که مشهورند بعضی هایشان به زور دوربین و رسانه به نام و نوایی رسیده اند، بعضی هایشان حس و حال یا معلومات خوبی دارند، بعضی ها بیانشان عالی است... حجت الاسلام ماندگار، ورای این اوصاف، انسانی باهوش است. این را الان می گویم چون دیگر کاری با ایشان و مجموعه منتسب به ایشان ندارم که انگیزه ام از این نوشتار دچار خدشه شود. هوش وی فراتر از یک انسان معمولی است که به یقین کشف و پرورش آن نیز به تلاش مجدانه شخص وی بستگی داشته است. تحلیل زیرکانه ایشان در مواجهه با افراد و پیش دستی در  شناخت حرکت احتمالی مخاطب، انسان را وسوسه می کند تا یک دست شطرنج درست و حسابی با او بازی کند!

3-       آشنایی و همکاری مشترک ما آغاز خوبی نداشت و توأم با بدبینی شدید، لااقل از سوی راقم این سطور بود. مفاهیم دینی را ملعبه دست وی و ابزاری برای توجیه خط و مشی مدیریتی اش می دانستم. (باوری که نسبت به بخش قابل ملاحظه ای از بدنه حوزه دارم). بی رودربایستی، ساحت وی را به دور از خودسازی و تهذیب نفس و هر آن چه که لازمه سیرت شهداست تصور می کردم.

4-      در مجموعه راویان سیره شهدا، آنانی که وجود مبارک مرحوم ضابط و شهدای زنده ای چون حجج الاسلام شاکری فر و جوشقانیان را درک کرده باشند می دانند یک لحظه هم نفسی با آنها دل را هوایی کرده و رائحه وصال را در جان ادم به پرواز در می آورد. این نکته نیز در ارتقاء سطح توقعات من از جناب ایشان بی تأثیر نبود. (کلاً بند4 را داخل پرانتز بخوانید!)

5-      و ماادراک مالماندگار! (نیاز به توضیح ندارد!)

6-       کوه ها هم به هم می رسند نمونه اش سلسله کوه های کشور خودمان؛ چه رسد آدم به آدم! ما نیز به هم رسیدیم. روزی که ماه ها منتظر فرا رسیدنش بودم. من به تیر یک دوئل سرنوشت ساز به سراغش رفتم؛ اما...

او زیرکانه فهمیده بود برای آن چه که باید انجام می دادم گاه زیرآبی رفته و گاه با قلدری حرفم را به کرسی نشانده ام. با این که قاضی رنجیده خاطری بود، بی اعتنا به نفسانیاتش، تدبیری کرد که برایم به یادماندنی بود و با نگاهی پدرانه، همه آن چه را که می توانست به چالشی تمام ناشدنی تبدیل شود به دیده اغماض نگریست.

بزرگ منشی اش بر دیوار خاطرم حک شد؛ آن گونه که در تجزیه و تحلیل درایت خاضعانه و سخاوتمندانه اش نمی توانم نمونه ای را جز در مرام شخصیت خودساخته شهدا پیدا کنم. سلوک او بافته های غلط ذهنی ام را پنبه کرد.

7-      شاید روزی مرثیه فراق این جامانده قافله شهیدان را نیز به نجوا نشستیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روحانی شهیدی که در شهربانی بابل مسموم شد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۰۸ ب.ظ

 بولتن نیوز، : دهه مبارک فجر، همواره فرصت مناسبی برای بیان حقایقی از تاریخ معاصر ایران اسلامی است. یکی از خیانت های خاندان پهلوی، تلاش برای از بین بردن اسلام ناب محمدی و مظاهر آن در میان مردم بود. اما از آنجا که مردم ایران در طول تاریخ، مردم دینداری بودند، امکان حذف دین در کوتاه مدت مقدور نبود. لذا استفاده از ادیان ساختگی جهت مقابله و جایگزینی با اسلام ناب در دستور کار خاندان پهلوی قرار گرفت. بهائیت که قدمت بسیار کمی هم داشت، بهترین گزینه برای گمراه کردن مردم بود. خاندان منحوس پهلوی، اقدامات زیادی را برای استقرار و تقویت بهائیت در ایران انجام دادند. از جمله آن که نخست وزیری کشور را در زمان محمدرضا شاه، به امیرعباس هویدا که یک بهایی بود سپردند. او به مدت 13 سال در پست نخست وزیری خاندان پهلوی به تلاش برای تقویت بهاییان می پرداخت. از طرف دیگر، علماء و مردم نیز به مبارزه با این جریان پرداختند. حجت الاسلام و المسلمین ملاحسین فیض کاشانی (معروف به حاج سلطان) یکی از افرادی بود که سرسختانه علیه بهائیت و پشتیبان اصلی آن در ایران یعنی خاندان پهلوی مبارزه می کرد و سرانجام نیز بر اثر خوراندن سم، به فیض شهادت نایل آمد.

ملاحسین در کاشان، محله گذر حاجی به دنیا آمد. او از نوادگان ملا محسن فیض کاشانی (رضوان الله تعالی علیه) است. جایگاه علمی او را هم‌تراز با شیخ حسن مدرس و شیخ فضل الله نوری (رحمه الله تعالی علیهما) دانسته اند، با این تفاوت که او گمنام بود. ملاحسین در طول حیات خود، سفرهای تبلیغی زیادی به نقاط مختلف دنیا داشت. کشورهایی مثل عراق، افغانستان، مصر و هندوستان. یکی از ویژگی های متمایز او تسلطش به زبان انگلیسی بود. ویژگی که در آن زمان، مخصوصا در میان روحانیون امری نادر بود. او همواره به مبارزه با بهائیت و حامیان آن می پرداخت.

 

 

علی‌رغم قوانینی که پهلوی اول در مورد امر به معروف و نهی از منکر وضع کرده بود، او هرگز از انجام این وظیفه دینی غافل نمی شد. رضاخان معتقد بود که امر به معروف و نهی از منکر، در شرایطی وظیفه مردم است که حکومت ها، قدرت انجام این کار را نداشته باشند. لذا این مسئولیت به مردم و علماء سپرده می شد. لکن در شرایطی که دولت بر اوضاع کشور مسلط است و امکان اجرای قوانین را دارد، خود حکومت راسا وارد عمل شده، و هر کاری را که صلاح بداند انجام می دهد. لذا او اجرای حکم الهی امر به معروف و نهی از منکر توسط مردم و همچنین روحانیون را ممنوع کرده بود. او زیرپا گذاشتن این قانون را مستوجب تعقیب، محاکمه و مجازات می دانست. دلیل این امر هم کاملا مشخص است. چرا که معروف و منکر در نگاه خاندان پهلوی، تفاوت زیادی با احکام الهی داشت. معروف و منکر آن چیزی بود که منافع آن ها و اربابان آن ها را تامین می کرد و روحانیت نیز سدی در برابر منافع آن ها بود. با همه این اوضاع، ملا حسین وظیفه شرعی خود را در برابر مصالح جامعه انجام می داد و راضی به سکوت نمی شد.

ایشان در سال های پایانی عمر در شهر بابل زندگی می کردند. دستور از میان برداشتن او، توسط شخص رضاخان به شهربانی وقت بابل ابلاغ می شود و شهربانی نیز در یک اقدام برنامه ریزی شده، ایشان را به شهادت می رساند. اما در مورد نحوه شهادت ملاحسین، از پسر ایشان مرحوم محسن فیض (رحمه الله علیه) این طور نقل شده است:

از طرف رئیس شهربانی شهرستان بابل، ماموری با لباس شخصی به درب منزل ما آمد و پدر را برای میهمانی که همان شب در منزل رئیس شهربانی بابل برگزار می شد، دعوت کرد. پدر می دانست که چاره ای جز پذیرفتن ندارد. لذا قبول کرد. او فورا این ماجرا را به روحانیون و دوستان نزدیک خود اطلاع می دهد و از احتمال شهادت خود سخن می گوید. اما با توجه به سیاست حکومت، میدانست که این اتفاق بعید است آشکارا باشد. چرا که ملاحسین در بابل فردی شناخته شده و محبوب بود. لذا حکومت چاره ای جز کشتن او به شکل مخفیانه نداشت. طبعا در آن زمان، بهترین راه خوراندن سم به او بود. اما اگر این کار اتفاق می افتاد، با انجام حفاظت های فیزیکی و سانسوری، امکان اطلاع رسانی نیز از او سلب می شد. بنابراین ایشان تصمیم گرفتند مسموم شدنشان را با علامتی به اطلاع دوستان برسانند. ایشان با تاسی از امام رئوف، عالم اهل البیت حضرت امام رضا (علیه السلام)، به دوستان خود گفت: اگر هنگام خروج از میهمانی من عبایم را به سرم کشیده بودم، بدانید که به من سم خورانده اند.

شب هنگام، درشکه مخصوص رئیس شهربانی به درب خانه ما آمد و پدر را سوار کرد. ساعتی بعد پدرم را دیدیدم که در درشکه شهربانی نشسته اند، در حالی که عبایشان را به سرشان کشیده بودند. چند روز بعد هم پس از تحمل رنج و درد ناشی از اثر سم در بدنشان، به درجه رفیع شهادت نایل شدند.

بدن ایشان بدون سر و صدا و در سکوت، تشییع شد و در سال 1321 هجری شمسی، در قبرستان تکیه رضیا کلا شهرستان بابل به خاک سپرده شد. ملاحسین فیض کاشانی دارای یک پسر و شش دختر بود که اکنون تنها دو نفر از دخترانشان در قید حیات هستند.

یاد و خاطره او و تمام شهدای راه انقلاب گرامی باد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عضو تحمیلی خانواده!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۵۳ ق.ظ


 

مراجعه به پزشک جنس مخالف حرام است؛ مگر در فرض ضرورت.

ما که زبانمان مو درآورد از بس این مسئله را توضیح دادیم و متأسفانه حتی قشر مذهبی هم با دهان باز، وراندازمان کرد که گویا از قافله پرتیم!

خیلی ها هنوز گمان می کنند پزشک، محرم است. در صورتی که این مسئله تنها در صورتی است که چاره ای جز مراجعه به پزشک نامحرم وجود نداشته باشد. این موضوع دقیقاً شبیه این می ماند که می گوئیم شنای مختلط مرد و زن حرام است اما اگر زنی در حال غرق شدن باشد برای نجات جان او این حرمت کنار رفته و به اقتضای این ضرورت، مرد نامحرم می تواند (باید) برای رهایی اش اقدام کند.

چه کسی باید این مسئله را برای جامعه جا بیندازد؟ خوب معلوم است، حوزه علمیه.

حالا تا پزشک خانواده درمی آید متأسفانه بخشی از همین قشر با سرعت برای ثبت نام اقدام می کند تا مبادا از دارو و درمان محانی جا بماند.

مشکل طرح پزشک خانواده چیست؟

طبق این طرح تنها یک پزشک عمومی می تواند به عنوان پزشک خانواده تعیین شده و هر یک از اعضای خانواده در صورت بیماری در ابتدا باید به وی مراجعه کنند و در صورت تشخیص او برای طی مراحل بعدی درمان سراغ پزشک دیگری بروند. یک نفر پیدا نشد بپرسد اگر این پزشک مرد باشد تکلیف زن چیست و اگر زن بود مرد خانواده چه باید بکند؟ ضرورتی هم وجود ندارد که بخواهیم معاینه بیمار توسط پزشک جنس مخالف را توجیه نمائیم. بنابراین متأسفانه این طرح همان اول کار – ناخواسته- در صدد عادی سازی برخی محرمات است.

البته در پیگیری هایی که انجام داده ام حضرات گفته اند که رجوع به پزشکان دیگر ممنوع نیست اما فرد مراجعه کننده از مزایای طرح پزشک خانواده، محروم مانده و باید سر کیسه را شل نماید!

به عبارت دقیق تر این طرح شما را تشویق می کند که احکام شرع را پائین بگذارید و جایزه بگیرید!

اگر شما از دیوار صدایی شنیدید ما هم از کسانی که باید اعتراض کنند و برای شریعت دل بسوزانند صدایی شنیده ایم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کاش همه قاضی ها بازداشت می شدند!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۱۶ ب.ظ

سعید مرتضوی به زندان رفت؟ به من چه؟ به شما چه؟! حقش بود یا نبود؛ هیچ فرقی برای من نمی کند. اصلاً این وبلاگ سیاسی نیست که بخواهد به این مسائل بپردازد! نزدیک شدن به حریم لاریجانی ها جرم است یا نیست؟ این حرف ها به من و شما نیامده است. البته حسن روزی طلب و سعید ذاکری و دیگر نویسندگان جوان منتقد لاریجانی ها که طعم برخورد تلخ قضایی را چشیده اند در این باره صلاحیت بیشتری برای اظهار نظر دارند. بگذارید من حرف خودم را بزنم.

سعید مرتضوی، سال های سال قاضی بود. با امضای او خیلی ها به زندان رفته اند. حقشان بود یا نبود من نمی دانم. حالا خودش هم رنگ زندان را دید. به این می گویند گهی پشت به زین و گهی زین به پشت.

کاش هر قاضی عزیز و دوست داشتنی پیش از آن که بخواهد حکمی را برای کسی در نظر بگیرد یک بار خودش را جای یک زندانی بگذارد. نه این که بگویم زندان باید حذف شود و... مسئله حق و ناحق است. اسلام سفارش کرده بعضی کارها را به عنوان شغل انتخاب نکنیم. یکی اش قصابی است. یکی اش مرده شویی است... استمرار در انجام این امور، قلب انسان را سخت و کدر می کند.

قاضی هم باید مواظب باشد یک روز یا حتی یک ساعت اضافه نگهداشتن فردی در زندان چه ظلمی در حق او محسوب شده و ممکن است چه عواقب معنوی تلخی را برای قاضی محترم به دنبال داشته باشد. کاش همه قاضی ها به مدت یک روز بازداشت می شدند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

توضیحاتی پیرامون خبر انتقال شهید با ماشین حمل مرغ!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۱، ۰۸:۰۴ ب.ظ

به دنبال انتشار خبری با تیتر "پیکر شهدا در ماشین حمل مرغ!+عکس" توضیحاتی تکمیلی برای رجانیوز ارسال شده است که در ادامه می‌آید.

 
1.    کوتاهی کارمند مربوطه در جابجایی و اقدام دقیقه نود باعث شد که ماشین استیجاری با نیت امر خیر و رایگان برای انتقال تابوت دو شهید فراهم شود - یکی از تابوت ها متعلق  به شهید حسن درستی معروف به موذن (پایگاه بسیج شهید حسین شافعیان سبزه میدان شهرستان بابل) بود و مابقی 5 شهید گمنام که در شهرستان قائمشهر تشییع و تدفین گشتند.
 
2.    قاطبه مومنین و مسئولین دلسوز به محض اطلاع از این موضوع (حمل شهید با ماشین غیر) با این مسئله شدیدا برخورد کردند و ماشینِ حمل را که بخشی از مسیر تهران تا یکی از شهرهای استان مازندران طی نموده بود، سریعا متوقف و اقدام به جابجائی تابوت به آمبولانس با تشریفات خاص کردند.
 
3.       در راستای جبران اشتباه صورت گرفته مسئولین و اکثریت مردم متدین بر آن شدند تا تشییع پیکر این شهید با شکوه خاصی برگزار شود.
 
 
4.    شب وداع این شهید عزیز عضو پایگاه بسیج شهید شافعیان، در جوار امامزاده یحیی (ع) شهرستان بابل همزمان با شام غریبان بی بی سه ساله کربلا حضرت رقیه س با حضور مسئولین شهری و استانی و امت شهید پرور برگزار شد.
 
5.       مراسم هفت و اربعین شهید نیز با حضور امت حزب الله و شهید پرور طی مراسمی خاص و با عظمت انجام پذیرفت.
 
6.    طی روزهای گذشته یکی از مسئولان فرهنگی استان مازندران در تماسی تلفنی ، مسئولیت خطای رخ داده را پذیرفت و ضمن عذرخواهی از خانواده‌های شهدا و ایثارگران، بروز این اشتباه غیرعمد را به خاطر سهل انگاری و بی توجهی یکی از کارمندان مجموعه خود دانست.
 
7.    خانواده شهید در جریان این امر نبوده و نمی دانستند تابوت شهید این گونه در قسمتی از مسیر انتقال داده شده است و بعد از اطلاع رسانی سایت ها مکتوبه‌ای را  به خبرگزاری‌ها ارسال کردند که در آن ضمن انتقاد از فضاسازی بعضی رسانه های خاص، مرقوم داشتند: "از لحظه برگشت آن شهید والامقام ، زنگ بیداری و بصیرت در عمق جان مردم به صدا در آمد و کاروان قلوبی که همواره قدردان عظمت و عزت خون شهدا و مترصد پاسداشت ارزش‌ها بودند به احسن وجه ، وصال "فرزند برومند شهر" را گرامی داشتند که بیعتی مجدد با رهبر عظیم‌الشان انقلاب و آرمان‌های امام ره و شهدا کردند ... ضمن سپاسگزاری از همه دست‌اندرکاران خدومی که از لحظه تفحص تا انتهای مسیر عشق، خود را مدیون شهدا و نظام و انقلاب می دانند، معاندان بدانند از این مسئله طرفی نخواهند بست و اگر امروز هم جنگی دربگیرد باز هم این مادران و پدران شهدا فرزندان دیگرشان را راهی جبهه ها خواهند کرد"
  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه کسی حاضر است بخشی از اموالش را وقف شهدا کند؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۵۸ ب.ظ


 

دین مبین اسلام به اقتضای اهداف اجتماعی خود در تعالی جوامع بشری و حاکمیت اخلاق و منش الهی، مفاهیمی را وارد زندگی مسلمین کرده است که توجه به هر یک از آنها می تواند در تکامل بُعد انسانی نسل بشر و اصلاح جوامع، نقشی به سزا داشته باشد. امر به معروف و نهی از منکر، صدقه و دستگیری از مستمندان، جهاد در راه خدا و ضرورت دفاع از مظلومان و... بخشی از نسخه نجات بخش آئین وحی برای رشد انسان ها و تشکیل یک محیط سالم و مطلوب برای بشریت محسوب می شود. یکی از نمونه های زیبا و مورد تأکید اسلام برای تعالی جوامع، وقف اموال برای جلب منافع عمومی و در راه رضای خداوند می باشد. در صورت توجه و فراگیر شدن فرهنگ وقف، بسیاری از مشکلات و کمبودهای اجتماعی توسط توانگران جامعه حل شده و زندگی مستمندان و نیازمندان به رفاه نسبی و برخورداری از امکانات یکسان با سطوح دیگر جامعه، نزدیک تر می شود.

از وقف به عنوان یک صدقه جاری یاد می شود. چه این که نفع یک سرمایه موقوفه، تا قیام قیامت در اختیار افراد مورد نظر واقف یا فعالیت مطلوب او قرار خواهد گرفت.

وقتی صحبت از وقف می شود راقم این سطور یاد شهدا و فرهنگ ایثار و شهادت می افتد. شاید برای خوانندگان محترم این پرسش پیش بیاید که نگارنده سعی دارد با بافتن آسمان به ریسمان، دو موضوع نامربوط را به هم مرتبط نشان دهد!

حقیقت آن است که از دو زاویه باید به مسئله وقف و ربط آن به مقوله شهید و شهادت نگریست. با این نگرش، بیست و یکم دی، روز وقف را با تأمل و اندیشه وسیع تری ارزیابی خواهیم کرد.

گذشتن از مال، سخت و دشوار است. بسیاری از افراد جامعه توانایی آن را دارند که بخش کوچکی از دارایی خود را برای دستگیری از نیازمندان اختصاص دهند؛ اما به رغم اطلاع از وضعیت مستمندان، بخل ورزیده و حاضر نیستند گامی برای رفع محرومیت ها بردارند. اموال انسان عزیز است و دل کندن از آن کاری بس دشوار. بنابراین کسی که تمام یا بخشی از دارایی خود را در راه خدا وقف می کند باید انسانی بزرگ، باکرامت و ایثارگر دانست. اکنون به نویسنده حق بدهید که گذشتن از جان و وقف کردن عمر و لحظات زندگی در راه قرب الهی را عملی بس بزرگ و کریمانه بداند. شهدا برترین واقفین جامعه اسلامی هستند. مطالعه زندگی زیبای شهدا نشان می دهد که آنان گاه به رغم بهره مندی اندک از امکانان مادی، نه تنها دارایی خود را در راه خدا و کمک به نیازمندان و جبهه های نبرد خرج می کردند بلکه شیرین ترین لحظات عمر شریف خود یعنی جوانی شان را وقف مسیر حق نموده و با گذشتن از بسیاری از حقوق اولیه ای که از مقتضیات سنین جوانی است، تفریح و استراحت و همنشینی با خانواده و زن و فرزند و... را فدای جهاد در راه خدا ساخته و در نهایت سخاوت و ایثار، تمام هستی خویش را در طبق اخلاص، تقدیم آستان کبریایی دوست نمودند.

شهادت، صدقه جاریه شهید است. خون شهید، جامعه اسلامی را از گزند بسیاری از آفات و بلایا محفوظ نگاه داشته و فرهنگی را در سطح اجتماع حاکم می سازد که اصولی همچون انسان بودن و حرکت در جهت تکامل را برجسته تر می نماید. ما نیز باید با تأسی از سیره شهدا از کار کردن بی مزد برای رضای خدا ابایی نداشته و دقایق عمر خود را با معیارهای مادی قیمت نگذاریم!

زاویه دیگری که باید در نسبت بین فرهنگ وقف با آموزه های ایثار و شهادت در نظر داشت کارکردی است که برای موقوفات از سوی شخص واقف تعیین می شود.

متن اغلب وقف نامه ها حکایت از تعیین ثمرات و عواید موضوع وقف برای صرف در راه عزاداری اهل بیت علیهم السلام و عمران اماکن مذهبی و دستگیری از فقرا و... دارد که امری مبارک و بسیار نیکو است.

به راستی اگر فعالان فرهنگی عرصه دفاع مقدس، ترویج فرهنگ و آموزه های به یادگار مانده از شهدای والامقام را امری بایسته دانسته و تحقق آن را برای نجات جامعه به خصوص نسل جوان از جاذبه های فریبنده فرهنگ غرب، ضروری می شمارند آیا بهتر نیست برای فرهنگ سازی در وقف اموال به منظور صرف عواید آن در فعالیت های فرهنگی مرتبط با دفاع مقدس گامی جدی بردارند؟ سال هاست که از کمبود بودجه های فرهنگی برای اجرا و توسعه فعالیت های مربوط به شهدا در رنج و مضیقه قرار داریم. توانایی و امکانات دولتی هم محدودیتی دارد. بالاخره تا کی قرار است برای انجام یک کار کوچک فرهنگی برای شهدا، نگاهمان به منابع و عنایات مسئولان باشد؟ آیا به راستی نمی شود راهی را برای تأمین بخشی از این کمبودها در نظر گرفت؟ چرا از نسخه ای که اسلام در اختیار ما قرار داده در مسیر اشاعه فرهنگ ایثار و شهادت استفاده نکنیم؟ چقدر خوب است فرد متمکنی بگوید: عواید این ملک را وقف می کنم برای برگزاری مراسم شب خاطره شهدا! یا انتشار کتاب خاطرات دفاع مقدس و برگزاری اردوهای راهیان نور و...!

به نظر شما تحقق این شیوه، کار ناممکنی محسوب می شود؟ قطعاً این گونه نیست. با اندکی اراده و اهتمام می توان ضرورت احیای فرهنگ ایثار و پایداری را به خیّرین و اهل وقف نشان داده و آنان را به گام نهادن در این راه تشویق نمود. چه خوب می شود چند نفر از افراد دغدغه مند در حوزه فرهنگ شهادت، پیش قدم شده و با وقف بخشی از دارایی خود برای شهدا، این نوع از وقف را نیز در جامعه ترویج نمایند. تردیدی نیست ثمرات فرهنگی و معنوی آن بسیار زودتر از آن چه که ما فکر می کنیم دیگر متمکنین را به این راه خیر و ماندگار، سوق خواهد داد. کافی است چند نفر شهامت به خرج داده و در این راه، الگوی دیگران بشوند. این کمترین دینی است که می توان نسبت به شهدا ادا کرد.

والسلام علی من اتبع الهدی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک توضیح درباره انتقال شهدا با ماشین حمل مرغ!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۰۹ ب.ظ


تصاویر مربوط به خبر انتقال پیکر شهدا با ماشین حمل مرغ که در پست قبلی وبلاگ اشک آتش منعکس گردید، بازتاب فراوانی در رسانه های مختلف داشت که شکر خدا این موضوع نشان از حساسیت انقلابی فعالان عرصه رسانه دارد.

عصر امروز یکی از مسئولان فرهنگی استان مازندران در تماس خود با راقم این سطور، مسئولیت خطای رخ داده را پذیرفت و ضمن عذرخواهی از خانواده های شهدا و ایثارگران، بروز این اشتباه غیرعمد را به خاطر سهل انگاری و بی توجهی یکی از کارمندان مجموعه خود دانست. گفتنی است خدمات فرهنگی این مجموعه استانی در راه اعتلای معارف شهدا خود گویای اهتمام این عزیزان در ارج نهادن به مقام شامخ شهداست. امیدوارم خداوند همه ما را در خدمت به ساحت نورانی شهدا موفق بدارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این راه ناتمام

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۱۹ ب.ظ


1-      فیلتر وبلاگ اشک آتش و اصرار بر تداوم آن خلاف قانون است. تبصره 1 ماده 21 جرایم رایانه ای می گوید وقتی صاحب وبلاگ مطلب مورد اعتراض یک نهاد را حذف می کند دلیلی برای فیلتر کل مطالب آن وجود ندارد. اشک آتش در حالی فیلتر شد که هیچ گونه اخطاری دریافت نکرده بود. این مسئله سند دیگری است بر مظلومیت بسیجیان انقلاب اسلامی و البته سندی است بر این داعیه که ما بیش از آن که با قانون و منطق طرف باشیم با زور مواجه هستیم.

2-      اشک آتش به گونه ای کینه توزانه فیلتر شد. با این که از طریق فیلتر شکن می توان به بسیاری از سایت های ضدانقلاب دست پیدا کرد اما اشک آتش را با هیچ فیلترشکنی نمی توان خواند چرا که گویا خطر بچه های بسیجی از نظر بعضی حضرات بالاتر از خطر و آسیب ضدانقلاب و مستهجن نویسان و ... است.

3-      بیش از چهارسال مطالب متنوعی به خصوص پیرامون شهدای دفاع مقدس در وبلاگ اشک آتش قرار داشت که بارها به عنوان یک مرجع و منبع تحقیقاتی مورد استفاده پژوهشگران قرار گرفته بود. همه این مطالب اینک از دسترس علاقمندان خارج شده است.

4-      قلم را نمی شود فیلتر کرد.

5-      ابراز احساسات بسیاری از دوستان جبهه فرهنگی انقلاب، باعث دلگرمی راقم این سطور گردید. در این بین برادران عزیز ضدانقلاب! نیز از آب گل آلود ماهی گرفتند و با طعنه و نیش هایشان تلاش نمودند تا ثابت کند نظام تحمل انتقاد دوستان خودش را هم نداشته و ثمره انقلاب، خفقان سیاسی است و... غافل از آن که لجاجت یک شیخ عقده ای را نمی توان به حساب نظام مقدس جمهوری اسلامی گذاشت. پاسخ همیشگی من به پیامک ها و ایمیل های این افراد فقط یک مصرع بود:

ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم.

6-      اشک آتش، چه رفع فیلتر شود و چه نشود این وبلاگ به حیات خود ادامه خواهد داد انشالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیکر شهید در ماشین حمل مرغ!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۱۸ ب.ظ

حدود دوماه پیش بود که استخوان های مطهر موذن شهید شهرمان حسن درستی را به بابل آوردند. به گمانم اولین بار جواد بیژنی بود که خبر داد پیکر شهید را با ماشین حمل مرغ! آورده اند. آن موقع سرگرم قیل و قال های دیگری بودم و قضیه را پیگیری نکردم.

این بار وقتی شنیدم حسین آقای منصف در سخنرانی هایش به این مسئله اعتراض کرده و این اعتراضش مورد تکذیب بعضی مسئولان امر قرار گرفته مصمم شدم ساده از کنار این ماجرا نگذرم.

حسین احمدنژاد نیز این تصاویر را در "دو چشم وقف..." قرار داده است که جای تشکر دارد.

شنیدم یکی از مسئولان عزیز در توجیه این اقدام گفته است: به خاطر صرفه جویی در هزینه ها این شهید را با ماشین حمل مرغ منتقل کرده اند!

کیست که نداند پارکینگ برخی ادارات و نهادها مملو از آمبولانس های شیک و بلااستفاده است؟

کیست که نداند حضرات برای چشم و ابروی اداراتشان چه هزینه ها که نمی کنند اما نوبت شهدا که می شود...

کیست که نداند خدا برای مقام شهید چه ها نگفته است و...

این عکس ها روضه نمی خواهد. اشک نمی خواهد. داد نمی خواهد. این تصاویر را برای آن نگذاشته ام که مسئولی برکنار شود و مدیری عذرخواهی کند.

این سند را داشته باشید تا فراموش نکنید که اگر خودمان برای ترویج فرهنگ شهید و شهادت آستین هایمان را بالا نزنیم امیدی به نهادهای نفت خور و هزینه تراش و ... نخواهد بود.

 

 


  • سیدحمید مشتاقی نیا

بد یا خوب، مسئله این است!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۶ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۳۰ ق.ظ


 

نگاه یک : این دو جوان، افرادی پست و خبیث هستند که برای دوزار پرکردن جیب خود، دست به سلاح برده و مال و جان مردم بیگناه را به خطر انداخته اند.

نگاه دو: به چهره این دو جوان نگاه کنید. چشم هایشان مظلومانه می درخشد و شرم و عجز از سراسر وجودشان می بارد. به قیافه شان نمی آید آدم های بدی باشند.

جمع بندی: به نظر شما این دو جوان و یا امثال آنان دارای بیماری دو یا چند شخصیتی هستند و هر بار ممکن است به صورتی خاص در اجتماع ظاهر شوند؟ ظاهرشان که نشان می دهد آدم بدی نیستند. از طرفی آن جرایمی هم که مرتکب شده اند غیرقابل کتمان است. آیا آنها مصداق جمع نقیضین هستند؟ تکلیف ما برای قضاوت درباره ذات آنها چیست؟ آنها آدم های بدی هستند؟ ذاتشان مشکل دارد؟ ...

شکی نیست که این دوجوان به خاطر جرم بزرگی که انجام داده اند مستحق اشد مجازات بوده اند. روی سخن درباره ماهیت و گوهر وجود انسان هاست. همه ما می توانیم فرشته باشیم؛ همه می توانیم از ابلیس هم پست تر بشویم... جبری درکار نیست. اما ... از بسترهای تربیتی جامعه هم نمی توان غافل شد.

حرفم را خلاصه کنم. خیلی وقت ها انسان ها در شرایطی رشد می کنند که قدرت انتخاب راه حق برایشان دشوار می شود.

احساس می کنم چهره این دو جوان برایم آشناست. مشابه آنها را بسیار دیده ام.

نیمچه تجربه تبلیغی من و اندک شناختی که از این نسل دارم به این باورم رسانده که اگر یک مبلّغ فعال و دردمند در بخشی از فصول زندگی این دوجوان بر سر راهشان قرار می گرفت، وجه مثبت درونشان بارور می شد و یا لااقل در ارتکاب گناه، خط قرمزی برایشان ترسیم می گردید. خدا از سر قصور و تقصیراتمان بگذرد.  

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اشک آتش جاری است!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۲:۳۴ ب.ظ


سلام به خوانندگان عزیز اشک آتش

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عنوان دومین مطلب آزمایشی من

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۲:۳۱ ب.ظ

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از ,بلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا