اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

شاید برای آنها هم اتفاق بیفتد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۲۰ ق.ظ

دیروز عصر همزمان با جلسه اعضای شورای (اسلامی؟!) شهر بابل با امام جمعه که موضوع آن انتخاب شهردار جدید بود، کانال بابلستان نیز تعطیل شد.

تقارن این دو واقعه شاید اتفاقی نباشد.

به نظر می رسد ائتلافی نانوشته در صدد تلاش برای انتخاب یک گزینه مشترک جهت تصدی کرسی شهرداری است.

اصلاح طلب ها هدفشان تسلط کامل بر امور فرمانداری در آستانه انتخابات مجلس است و بخشی از اصولگراها به دنبال ایجاد تله برای انتقام گیری از یک پدرزن و داماد.

امیدوارم آنهایی که باید تأمل کنند و هوشیار باشند، هوشیار باشند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فانتزی عدالت یا کاریکاتور قانونمندی؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۳۲ ق.ظ

به قلم حسین شمسیان:

آری برادرم حق با توست! قانون ازهمه چیز بالاتر است، حتی از عدالت و انسانیت !

اصلا این قوانین درست شدند تا ما انسان بشویم ولو به قیمت بی خانمان شدنمان!

مهم نیست!مهم قانون است

با همین قوانین مترقی بود که عده ای ماهی چند صد میلیون حقوق می گرفتند،آنهم در روزگاری که کارگر بی نوا و معلم بیچاره ،بر اساس قانون یک میلیون تومان حقوق داشت! آری برادرم!کاملا قانونی


🔺با همین قانون،کارخانجات مهم و صنایع مادر،به ثمن بخس،حتی به قیمت ضایعات کارخانه به خواص و نورچشمی ها واگذار شد و حالا کارگران آن هفت ماه هفت ماه حقوق نمی گیرند!

نام هپکو و پیشینه آن را بخوان تا بدانی وقتی از قانون سخن می گویم منظورم چیست!؟

آری برادرم! قانون مهم است. 

همین قانون،هیجده اردیبهشت امسال از زبان اسحاق جهانگیری،ثروت یک ملت را به یک پنجم کاهش داد و حداقل صد و پنجاه هزار میلیارد تومان پول بی درد سر را به جیب عده ای نور چشمی ریخت!

می بینی که قانون چقدر مهم است!؟

ما نباید از قانون سرپیچی کنیم و حتی نباید به آن اعتراض کنیم،حتی اگر همه مستضعفین، همه محرومان و پابرهنگان، همه صاحبان اصلی انقلاب زیر چرخ های توسعه،زیر تیغ قانون نویسان خاص قربانی شوند،ما نباید اعتراض کنیم و بلکه باید خوشحال هم باشیم که پای قانون قربانی می شویم!


🔺قانون چنان لطفی به ما می کند که گاه با هک کردن یک سامانه(!!)بیش از چهار هزار خودروی لوکس و اشرافی خود بخود و بدون دخالت هیچ کس، وارد کشور می شود و آب از آب تکان نمیخورد و همان شب،قالپاق دزد محله ما به جرم قانون شکنی بازداشت می شود!


🔺قانون کاری می کند که آنکه در خزانه کشور را گشود،از بانک مرکزی به مشاورت رئیس جمهور می رسد و آنکه ارز و سکه از او گرفت،مجازات و اعدام می شود(که البته این سزا رواست و حرف بر سر گریز قانونی امثال سیف است) گاهی شعار قانون دوستی، از سر شکم سیری و بی خبری از حال مردم است .

راستی برادرم، آخرین باری که ساعت پنج صبح به میدان تره بار رفتی ودر سوز سرما با مردم مستضعف ،در صف مرغ ارزان و گوشت ارزان ایستادی را یادت هست!؟ حرفهایی که آدم های آبرومند و دردمند آن صف میزدند چطور !؟ آنها را به یاد داری!؟ باید مستضعف بود،باید مثل فقرا منتظر یارانه اول ماه بود بعد مقاله نوشت و از فانتزی سخن گفت و گرنه با حقوق تقریبا پانصد هزار تومان برای هر روز(ماهی دوازده میلیون تومان) بهتر است سخن گفتن درباره عدالت را به دیگران واگذار کرد و مثلا از تجارت گفت به جای عدالت!

بقول سعدی:

تورا که دیده ز خواب خمار باز نباشد

ریاضت من شب نا سحر نخفته چه دانی؟


🔹پ. ن: قانون شکنی خوب نیست و مراد متن شورش بر قانون نیست اما با سازوکارهایی که اغلب در اخبار قانون شکنان قانون دان و منفعت طلب است چقدر می توان بدون اعتراض حقوق مستضعفان را حفظ کرد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دختر مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۵۶ ق.ظ


سیده طاهره هاشمی

تولد اول خرداد 1346 آمل

شهادت ششم بهمن 1360

گلزار امامزداه ابراهیم آمل

1- صبح، دختر همسایه مرده بود. حالا انگار نوبت کودک پنج ماهه ما بود. رویش پارچه ای سفید کشیدیم و با چشمی گریان منتظر ماندیم تا فامیل ها برای تدفینش از راه برسند. نیم ساعت که گذشت، دیدیم پای بچه دارد تکان می خورد. حالا اشک ها از سر خوشحالی بود. خدا طاهره را دوباره به ما برگرداند.

2- نه فقط سطح سؤال هایش از بقیه بچه های کلاس بالاتر بود، بلکه حرف ها و پرسش های رک و صریحش امان معلم ها را بریده بود. حتی آنها که نمی خواستند سیاسی باشند مجبور می شدند برای پاسخ دادن به پرسش های جهت دار این دختر دانش آموز، حرفی سیاسی بزنند و از بی تفاوتی خارج بشوند.

3- همراه خانواده، پایش به تظاهرات ضدستمشاهی باز شد. مادر شجاع بود و اجازه می داد دختر کوچکش جلوتر از مردم، مقابل سربازها راه برود، پلاکارد دست بگیرد و شعار بدهد. دیگران ممکن بود بترسند و او را از این کار نهی کنند؛ اما مادر دل به قدرت و اراده خدا داشت. می گفت: همین بچه های کوچک هستند که فردا باید بار انقلاب را به دوش بکشند. طاهره خون شهامت را در رگ های خودش احساس می کرد.

4- با چشم خودش تیر خوردن و شهادت مختار رضایی را در راهپیمایی های آمل دید. خونش به جوش آمد. با خودش عهد کرد دیگر انقلاب را تنها نگذارد. هر جا می نشست از شهادت مختار رضایی می گفت و جنایات شاه را برملا می کرد.

5- کسی فکرش را نمی کرد، این دختر بچه کم سن و سال، زیر چادرش اعلامیه های حضرت امام را مخفی کرده و دور از چشم مأموران شاه، روی در و دیوار نصب می کند. شب ها کارش توزیع اطلاعیه ها و نوارهای سخنرانی امام بود.

6- از ما می خواست وقتی کتاب های شهید مطهری و فخرالدین حجازی را می خوانیم برای او هم تعریف کنیم. اندکی بعد، طاقت نیاورد و خودش کتاب ها را می گرفت و می خواند. باورمان نمی شد؛ با این سن کم، اغلب مطالب را درک می کرد. این را می شد از حرف ها و پرسش هایش فهمید.

7- انقلاب که پیروز شد، نرفت یک گوشه بنشیند و همه چیز را به امان خدا رها کند. انقلاب که پیروز شد، انگار تازه فعالیت های او هم شروع شد، انگار خودش را متولی انقلاب می دانست. از انجمن اسلامی محل تا انجمن مدرسه، هر لحظه را خرج اسلام و انقلاب می کرد. می رفت سراغ بچه های بی تفاوت و خنثی! باآنها دوست می شد و به سمت انقلاب جذبشان می کرد.

8- لباس های ساده و تمیز می پوشید. حجابش کامل بود. ادب و وقار، زینت رفتارش بود. نماز را در اول وقت می خواند. دوشنبه ها و پنج شنبه ها را روزه می گرفت. کتاب های اسلامی را مطالعه می کرد و... آشناها آرزو داشتند بچه هایشان مثل طاهره بشوند.

9- سطح کلاس های ایدئولوژیک با سایر آموزش های مذهبی مثل احکام و اخلاق فرق می کرد؛ آن هم با وجود استادی در وزن و شخصیت مرحوم شیخ محمد دشتی. یک دختر ده دوازده ساله می آمد کنار خانم های میان سال می نشست و خوب گوش هایش را تیز می کرد. شیخ محمد از سؤال هایش فهمید که این دختر وقتش را در کلاس هدر نمی دهد. کتاب حجاب شهید مطهری را خرید و به عنوان یادگاری به او هدیه داد.

10- رفتم پای صندوق و به شهید رجایی رأی دادم. موقع برگشت دیدم بچه های نوجوان جلوی منزل ما صف کشیده اند. تعجب کردم. طاهره پشت صندوقی ایستاده بود و بچه ها به نوبت کاغذی را داخل آن می انداختند. گفت: اینها هم مثل من سن و سالشان به رأی دادن نمی رسد. حیف است شیرینی آن را تجربه نکنند! آنها از الان آماده می شوند که وقتی سنشان رسید در انتخابات شرکت کنند.

11- مثل همه بچه های دیگر بین او و دوستش اختلافی پیش آمد. چند لحظه ای بینشان بگو مگو شد. یک حرف زشت هم از دهان طاهره بیرون نیامد که هیچ، چند لحظه بعد دوستش را در آغوش گرفت و با خنده و شوخی هایش دوباره صمیمیت را از سر گرفت.

12- منافقین تحمل نداشتند رفت و آمد بچه ها را به کتابخانه دبیرستان وحیدی ببینند. آنها می دانستند پایه های انقلاب بر مطالعه و تفکر بنا شده است. وقتی کتابخانه دبیرستان به آتش کشیده شد، طاهره از روز بعد دست به کار شد. او با کمک چند نفر از دخترها به سراغ بازاری ها و خیّرین می رفت و برای ساخت دوباره کتابخانه پول جمع می کرد. عَلَم انقلاب دوباره برافراشته شد.

13- پدر، برنج فروش بود؛ اما به شعر علاقه داشت. گاهی شب ها بچه ها را دور خودش جمع می کرد و برایشان اشعار معروف ادبیات فارسی را می خواند. طاهره هم به هنر علاقه پیدا کرد. نقاشی می کشید، خطاطی می کرد و مقاله می نوشت. محور همه آثارش هم اسلام و انقلاب بود. کاردستی هایش هم حرف نداشت.

14- پای امضایش می نوشت طاها. طاها هم مخفف اسم و فامیلی اش بود و هم نام یک سوره از کتاب وحی. می گفت دوست دارم پای نقاشی هایم یک کلمه قرآنی باشد. انتخاب این نام هم نشانه ای دیگر از ذوق هنری او بود.

15- یک جمله از حضرت امام را زیبا می نوشت و تکرار می کرد. توجه او به این جمله نشان می داد که چه راه و روشی را برای زندگی اش انتخاب کرده است: " بکوشید تا هرچه نیرومند شوید درعقل و علم. اگرعلم باشد و تزکیه نباشد همان رژیم سابق پیش می آید."

16- مقاله هایش از سر احساس و شعار نبود. قلم توانمند او غنای فکری این دختر نوجوان انقلابی را نشان می داد. در بخشی از مقاله اش درباره ایمان نوشته است: امروزه سعی می شود ازطرف دشمنان ولای مثبت را تبدیل به ولای منفی و ولای منفی را تبدیل به ولای مثبت نمایند. یعنی مومن را وادارند که با دشمن خود دوست باشد و با دوستش دشمن که این را از طریق مدرنیزه کردن و آزادی بی قید و شرط و بی بند و باری به افراد جامعه تحمیل می کند و مومن بی آن که متوجه باشد ممکن است در آن گرداب غرق گردد...

17- یکی از تاریخی ترین یادداشت های طاهره، نامه ای است که خطاب به یک رزمنده ناشناس نوشته است. محتوای پیام او تا ابد مرز رابطه اسلام و کفر را ترسیم کرده است. در بخشی از این نامه می خوانیم: می‌گویند باید در این جنگ حق با باطل سازش کند. باید میانجی‌گری را پذیرفت. آن‌ها با شایعه‌سازی می‌خواهند مردم را گول بزنند. اما قرآن دستور داد: ملعونین اخذواقتلوا(برای شایعه سازان، قتل و اسیری و لعنت است) می‌دانم که تو تا آخرین قطره‌ خون خواهی جنگید، زیرا تو فرزند خلف کسانی هستی که در جهان همیشه برضد ستم می‌شوریدند. تو هم مثل آن‌ها پیروز خواهی شد؛ زیرا امام‌مان- این بت شکن عصر- گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند...

18- از در که آمد تو، هیجان زده بود و نفس نفس می زد. اول نگران شدم؛ اما دیدم انگار خودش خوشحال است. حالش که بهتر شد، یک گوشه نشست. نفسی تازه کرد. اشک در چشمانش حلقه بست. گفت: بالاخره به آرزوی دیرینه ام رسیدم. قرار است با بچه های انجمن به دیدار امام برویم.

19- علاوه بر جماران به بهشت زهرا سلام الله علیها هم رفتند. آن جا رفت سر مزار شهید بهشتی ایستاد و خیره شد. بعد با آن شهید مظلوم عهدی بست که از اعماق وجودش نشأت می گرفت. عهد کرد که تا جان در بدن دارد در مسیر شهید بهشتی و یاران صدیق انقلاب قدم بردارد.

20- از دیدار امام که برگشت، حال و هوای خاصی داشت. یک شب خواب دید سفره ای پهن است که دور تا دورش را شهدا نشسته اند. شهیدان قدیر و فضلی از شهدای انجمن محله شان هم بودند. شهید بهشتی بلند شد و برای شهدا صحبت کرد. بعد چشمش به طاهره افتاد که با فاصله از آنها یک گوشه ایستاده است. تعارف کرد که او هم بیاید و دور سفره، کنار شهدا بنشیند ...

21- خوابش را صبح برای خانواده تعریف کرد. همه بهتشان برد و سکوت کردند. طاهره سر به زیر انداخت و خیلی آرام گفت: من شهید می شوم.

22- به خاطر مطالعاتی که داشت به فلسفه علاقه پیدا کرده بود و دوست داشت بعدها این رشته را ادامه بدهد. توی انشایش هم این مطلب را نوشت؛ اما آخرش را با این جمله تمام کرد: به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت. از آن پس هر که می پرسید دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ می گفت: من آینده ای ندارم.

23- شب شهادتش، حنابندان خواهرش بود. لباس نو و پول هفتگی اش را داخل بقچه ای گذاشت و به ستاد نمازجمعه تحویل داد. گفت: من که شکر خدا لباس خوب و آبرومند دارم، کسانی هستند که بیشتر از من به این پول و لباس ها محتاجند.

24- آرام و قرار نداشت. خبر حمله منافقین به شهر، باعث نشد که بترسد و برود داخل خانه مخفی شود. یک بار می آمد و برای پاسدارها و بسیجی ها گونی می برد تا سنگر بسازند. دوباره می آمد و از منزل برایشان ملحفه و دارو می برد ... دلش می خواست اسلحه دست بگیرد و همپای مدافعین شهر هزار سنگر، با منافقین بجنگد.

25- رفت صف اهدای خون ایستاد. جمعیت خیلی زیاد بود. آن قدر ایستاد تا نوبتش بشود. همان اول کار وقتی سنش را فهمیدند، عذرش را خواستند. خیلی ناراحت شد و با دلی شکسته بیرون رفت.

26-  از همه جای شهر صدای تیر می آمد. طاهره رفت وسط معرکه تا برای رزمنده ها نان تهیه کند. فرمانده سپاه فریاد زد: بخواب روی زمین. طاهره خوابید و دیگر برنخواست. تیر اول را که خورد، داشت از حال می رفت. احساس کرد چادرش رویش نیست. دست برد و آن را کشید طرف خودش. تیر دوم هم آمد و... این جا دیگر برای خون دادن، کسی سنش را نپرسید.

27- تیر اول خورده بود به کنار قلبش، گلوله دوم نامرد بود و حنجرش را شکافت. هر کس صحنه را دید به یاد طفل شهید عاشورا افتاد و ناخودآگاه این آیه را خواند: و فدیناه بذبحٍ عظیم.

28- پدر طاهره خبر را که شنید، مکثی کرد و گفت: دیروز آمل چهل شهید را در راه خدا داد، طاهره من هم چهل و یکمی.

29- مادر، تازه دخترش فاطمه را عروس کرده بود، حالا طاهره را با پارچه سفید به منزلش آوردند. روحیه اش را نباخت. گفت چه فرقی می کند، آن اتاق یک عروس داریم و در این اتاق هم یک عروس. بعد به حمد خدا برخاست.

30- چه کسی فکر می کرد یک دختر نوجوان، همتای سرداران بزرگ عرصه شهادت، اسم و رسمی در کشور برای خودش پیدا کند. آنانی که مازندران را به کشوری و شیرودی و بصیر و ابوعمار و... می شناسند با نام و یاد سیده طاهره هاشمی هم آشنا هستند. آثار به جا مانده از این هنرمند نوجوان شهید، ارزشمندترین میراث فرهنگی خطّه علویان است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درسی از حماسه ششم بهمن

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۴۳ ب.ظ

شهید قربان بابکی، گچ کار بود. شهید پرویز بازدار، حلب کوب بود. شهید محمد دیوسالار، گلگیر ساز بود. شهید صادق مهدوی، بنایی می کرد. شهید علی رضا رنجبر، نجار بود .شهید فضل الله سلیمانی، کارگر بود. شهید محمد ذوالفقاری هم کار می کرد و هم درس می خواند تا این که به لباس پاسداری در آمد. شهید محمد گلچین، کارگری می کرد. شهید نادر رسولی کشاورزی می کرد تا توانست یک دستگاه وانت خریداری کند و با آن به امرار معاش بپردازد  . . .

این ها تعدادی از شهدای یوم الله ششم بهمن آمل هستند که به مصاف با مهاجمین شتافتند. قاتلین این شهدا مدعی بودند که برای نجات محرومین و مستضعفین و مقابله با سرمایه داران قیام کرده اند!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در این کار خیر فرهنگی سهیم شوید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۳۷ ب.ظ

432x_88fe95ee-21af-492e-b3f7-23f1f9cce928.jpg 


استقلال مالی مجموعه های فرهنگی، تمرین اقتصادی مقاومتی است. جبهه فرهنگی فاطمیون استان مازندران یک مجموعه مستقل و خودجوش است که بنا دارد چون گذشته، روی پای خود ایستاده و علاوه بر فعالیت های فرهنگی در زمینه ترویج آموزه های ایثار و شهادت، دفاع از حریم ولایت، مبارزه با کژی های اعتقادی و ... بی نیاز از کمک های قطره چکانی نهادهای دولتی، به درآمدزایی و تأمین منابع مادی خود نیز بپردازد.

باتوجه به استقبال عموم به خصوص قشر جوان از طرح های تبلیغاتی "پیکسل" به عنوان یک محصول فرهنگی جذاب، بنا داریم با تولید انبوه آن به ترویج نمادها، تصاویر و نشانه های فرهنگی در راستای تبلیغ مفاخر و پیام های منبعث از معارف جهاد و شهادت بپردازیم. 

جهت تهیه دستگاه تولید پیکسل نیازمند حمایت شما دوست و همراه عزیز هستیم. نظر به بضاعت خود سهمی در این کار خیر فرهنگی داشته باشید.

شماره حساب



مریم آبادیان و شرکا 

6280231490834073


جبهه فرهنگی فاطمیون 

@fatemioun

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تجاوز جنسی، غریزه محوری و نفی فطرت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۱۰ ب.ظ
من و شما بارها افرادی را دیده ایم که وقتی با خبری مربوط به یک فساد اخلاقی در گوشه ای از کشور مواجه می شوند بی آن که در پی بررسی علل آن برآمده و عناصر فرهنگی مهاجم و نیز انگیزه های غریزی و مهارنشده نفسانی را مورد توجه قرار بدهند زود به ارائه این نظریه می پردازند که چون در کشور ما آزادی های جنسی به گونه غربی و رها شده وجود ندارد پس عده ای بر اثر عقده های روانی و جنسی دست به تعرض زده و ... به گمان این افراد اگر به شیوه لبیرالیسم فرهنگی مرسوم در غرب، خانه های فحشا و مراکز بردگی جنسی را راه اندازی کنیم مشکل اخلاقی افراد حریص و زیاده خواه نیز برطرف خواهد شد. فارغ از ضعف شناختی و معرفتی این تحلیل که بارها به طور مفصل مورد نقد و رد قرار گرفته، خوب است هر از گاه به اخباری از واقعیت های جهان رها شده غرب نیز گوشه چشمی داشته باشیم.
امروز خبری منتشر شد از تعرض مستمر یک مرد پرستار به زنی بیمار که دارای حیات نباتی بود آنهم در کشوری که ارضای تمایلات جنسی با دسترسی آسان به مراکز فحشا عادی و امکان پذیر است:

"یک پرستار 36 ساله آمریکایی به اتهام تجاوز مکرر به یک بیمار مرگ مغزی و باردار کردن او، دستگیر شد.

 به گزارش رجانیوز به نقل از عصرایران، "ناتان سادرلند" پرستار 36 ساله یک مرکز درمانی در شهر "فینیکس" ایالت آریزونای آمریکا، که بیمار دارای زندگی نباتی را بارها مورد تجاوز قرار داده بود، دستگیر شده است.

 این بیمار که در اثر تجاوزهای مکرر این مرد باردار شده بود ماه گذشته زایمان کرده است.

 گفتنی است این بیمار زن 29 ساله از 3 سالگی تحت مراقبت‌های ویژه و در حالت "زندگی نباتی" قرار داشته است. او 29 دسامبر گذشته (26 روز پیش) زایمان کرد و یک فرزند پسر به دنیا آورد.

 آزمایش‌های "دی ان ای" فرزند متولد شده با "دی ان ای" متهم پرونده مطابقت داشته است."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

"سه ماه رویایی"، دریچه ای به عالم ملکوت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۲۰ ق.ظ

2ri8_k13.jpg


راستش را بخواهید دلم نمی آید خیلی صاف و مستقیم بگویم که بروید و این کتاب را بخوانید. کتاب "سه ماه رویایی" را می گویم؛ خاطرات شهید کاظم عاملو اهل سمنان.

عرض کنم خدمتتان این کتاب کمی با کتاب های دیگری که در عرصه دفاع مقدس خوانده اید ممکن است فرق داشته باشد. این طوری بگویم بهتر است: برای خواندن کتاب سه ماه رویایی باید از قبل خودتان را حسابی آماده کرده باشید. در این اثر با خاطراتی مواجه می شوید که اگر ذهنتان با فضای معنوی جبهه ها آشنا نباشد ممکن است دچار بهت و حیرت شوید. از قبل باید این صحبت امام را باور داشته باشید که شهدا راه صدساله عرفا و اهل سلوک را یک شبه طی نمودند. باید با این کلام شهید بهشتی انس گرفته باشید که عرفان واقعی، خانقاهش بازی دراز است.

اینجا با شهیدی مواجه می شوید که الذین یومنون بالغیب را برایتان تفسیر می کند. کارگر زاده بی آلایشی که سر تا پایش یک قلب صاف و زلال است که جز در هوای محبوب نمی تپد. چشم باطن او به برکت رزق حلال و خلوص و بی تعلقی اش به دنیا باز شده و گاه به اهل دل و محرمان این طریق، اخباری غیبی می دهد و شهدای آینده را با یک نگاه از دیگران باز می شناسد. دور و بری هایش را با عالم ملکوت گره می زند و دلدادگی به مناجات را در جانشان می نشاند.

یکبار درباره سرنوشت یکی از عملیات ها با توجه به ریخت و پاش های بعضی رزمنده ها گفت: خدا از اسراف بدش می آید و اگر جلوی این کارها را نگیرید در این عملیات راه به جایی نخواهید برد و چنین شد. همانطور که با نگاه صادقش، نوید پیروزی عملیات دیگری را داد و چنان شد. جالب است بدانید درباره سرنوشت جمهوری اسلامی هم گفت: این انقلاب و نهضت اسلامی انشاءالله به حکومت موعود مهدوی گره خواهد خورد؛ اگر مراقب ریخت و پاش ها بوده و حریم بیت المال را رعایت کنیم.

"سه ماه رویایی"، شرح حالات معنوی و عرفانی یکی از تربیت شدگان مدرسه عشق است که حلاوت سلوک روح الله، کامش را معطر نمود و شهد گوارای شهادت را مهر تأیید دلدادگی اش ساخت. این اثر توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی به زیور طبع آراسته شد و در اختیار علاقمندان فرهنگ ایثار و شهادت قرار گرفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رسانه ای به نام سنگ قبر!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۲۳ ق.ظ

qvz4_fe272a88-37c0-4ddc-96e0-6b95c392cead_(1).jpg


قبرستان ها در واقع دانشگاه هستند برای آنانی که اهل دل باشند و بی اعتنا به هیاهوی دنیا بخواهند لحظاتی را در خلوت خویش به یاد سرنوشت محتوم انسان ها اندیشه کنند.

فلسفه استفاده از سنگ قبر برای مدفن اموات را شاید بتوان در شکیل سازی قبور و نیز ثبت مشخصات صاحبان قبر دانست. به مرور اشعار و جملاتی محزون در رثای میّت و درد فراق و اندوه جدایی نیز به متن آن اضافه شد.

دفاع مقدس، تحولی در سنگ نبشته ها ایجاد کرد. جملاتی عبرت آموز و توصیه هایی معنوی و اخلاقی و سیاسی از وصایای شهدا زینت بخش سنگ مزارشان گردید که برای رهگذران و زائران پیامی سازنده و تأمل برانگیز را به همراه داشت.

به طور مثال روی سنگ مزار مطهر شهید سید عباس مصطفی نژاد، دانشجوی مهندسی پتروشیمی و مداح اهل بیت این عبارت نقش بست: "خدایا تو آگاهی که من عباس به خاطر به به دوستان به جبهه نیامدم. خدایا تو شاهدی که من عباس از صدای کفش پای دوستان که دنبال من بودند خشنود نشدم. خدایا گر عشق تو نمی بود به جبهه نمی آمدم."

بر سنگ مزار نورانی شهید علی پابرجایی که تنها هجده بهار از عمرش سپری شده بود نیز این عبارت حک شد:

"من از گناه حق الناس می ترسم و میدانم که اگر کسی حق الناس به گردن داشته باشد خیلی سخت است."

اجرای طرح سامان دهی گلزار شهدا خاصیت این رسانه مکتوب و ماندگار را در بسیاری از شهرها از بین برد و حداقل دسترسی به پیام ها، فرهنگ و افکار شهدا را از دسترس مخاطبان خارج نمود. البته بازبینی در این طرح می تواند این نقص آزاردهنده را اصلاح و جبران نماید.

با این حال؛ اما می توان همچنان از سنگ قبر به عنوان یک رسانه تأثیرگذار در انتقال فرهنگ بین نسل ها یاد کرد. مرحوم حاج قدرت الله رضانیا، پدر شهید علی اکرم رضانیا که چند ماهی است رخت دنیایی اش را برچیده به توصیه خود بر سنگ قبرش این پیام را ثبت نمودند:

"... به قول امام عزیز، اسلام منهای روحانیت، جامعه بدون طبیب است و می دانیم در میان روحانیت عده ای پیشتازند، الگو، فداکار و انقلابی بوده و هستند و از طرفی عده ای از ایشان عملاً از امام و انقلاب جدا و به دنبال پول و ثروت و مقام و مکنت رفته و فقط حرف انقلاب و امام را می زنند و مردم هم نظاره گر می باشند. آری؛ ذره بینانند در عالم بسی واقفند در کار و بار هر کسی"

 سنگ نبشه فوق، تنها یک نمونه از کارکرد این رسانه مهم و موثر در دنیای غفلت زده امروز است. فراموش نکنیم آرامگاه ها با توجه به حس و حال معنوی حاکم بر آن فرصت مناسبی برای تلنگر به جان های خفته و نسیان زده ایجاد می نمایند. یک توصیه تحول زا چه بسا باقیات الصالحاتی اخروی، فرهنگی و معنوی برای صاحبان قبور و امواتی است که دیگر دستشان از دنیا خالی بوده و در وادی یوم الحسره الهی، چشم به دعای خیر دیگران و پژواک به جامانده از خیراتشان دوخته اند.

بی تعارف مرگ در کمین ماست. برای بهره گیری از فرصت تبلیغی مزار خویش چه حرف مناسب و راهگشایی داریم؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حلب و طلای عشق!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۱۰ ب.ظ


محمدحسین محمدخانی خودش یک کتاب است نه از این بابت که زندگی اش درس آموز و شنیدنی است که آن هم سرجای خود؛ اما او را باید محصول کتاب و مطالعه دانست.

محمدحسین از نوجوانی با کتاب های خاطرات شهدا انس داشت و تلاش می کرد شخصیت خود را به شخصیت شهدا نزدیک کند. برای همین بود که علاقه اش به شهیدان همت و باکری و خرازی از او جوانی شبیه به همت و باکری و خرازی ساخت.

دوران دانشجویی اش در یزد اوج فعالیت های فرهنگی اش در میان جوانان بود. یک اصطلاحی داشت که زیاد به کار می برد. می گفت: خودت را برای امام حسین خرج کن و کم نگذار.

خودش را برای امام حسین خرج می کرد و کم نمی گذاشت. خانه دانشجویی اش پاتوق بچه های دانشجویی بود که جذب منش شهدایی اش شده بودند. هیأت را محفل جذب جوان ها می ساخت و به هر روشی که بود قلب آنهایی که هنوز عاشق دین وانقلاب نبودند را به دست می گرفت و تبدیلش می کرد به حرم الله.

جیب و جبینش محو خدا بود. خنده و شوخی های دلبرانه اش شمع محفل معنویت و دلدادگی با معشوق می گردید. پایش که به جبهه حلب باز شد با استعدادی که در رزم و فرماندهی از خود نشان داد، فرماندهان جنگ را به یاد همت و باکری و خرازی انداخت.  همین شد که وقتی این جوان دهه شصتی سر به معراج نهاد حاج قاسم سلیمانی در سوگش اندوه به جان گرفت و گفت: کمرم انگار شکست. بچه مایه دار بود و از مال دنیا کم و کاستی نداشت. عاشق زن و فرزندش بود؛ اما خط شکنی در جهاد فی سبیل الله و ستیز رو در رو با دشمنان دین را با هیچ یک از تعلقات شیرین مادی عوض نمی کرد.

کتاب "عمار حلب" را حتماً بخوانید. قلم محمدعلی جعفری در توصیف و ثبت خاطرات شهید محمدحسین محمدخانی، سنّت شکنی کرد و برخلاف متون داستانی و جشنواره پسند، قلم را با نای دل بر صحیفه عشق نهاد و نوشت. عمار حلب انگار شرح خاطراتی است که خودمان بارها و بارها دوربرمان و در همین نزدیکی ها با چشم سر یا نگاه دل، به تماشا نشسته ایم. محمدحسین محمدخانی از جنس خودمان است، یک بسیجی بی قرار؛ اما با این تفاوت که صفای باطن و خلوص قلبی اش را در عرصه عمل به طاعت و جهاد و از خودگذشتی گره زد و قله رفیع وصل را با پای اراده اش به زیر کشاند و معطل حرف و حدیث و غمزه و نفی و نگاه دیگران نماند. این اثر را می توانید از انتشارات روایت فتح تهیه نمایید و لذت خواندنش را شهد گوارای روحتان سازید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یاکریم و کبوتر بخورید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۲۴ ق.ظ

حالا که قیمت مرغ و گوشت گران شده از دیگر گوشت های مغذی و رایگان مثل کبوتر و یاکریم استفاده کنید که به وفور یافت می شود.


شکار کردن و خوردن یاکریم [پرندگان]

پرسش : پرنده ای است به نام یاکریم، حکم شکار و خوردن آن چیست؟
پاسخ : حلال است.

منبع: سایت هدانا برگرفته از استفتائات آیت الله العظمی مکارم شیرازی .


گوشت کبوتر طبیعت گرم و خشک دارد و پروتئینش در اندازه بسیار زیادی تجمع یافته و غنی‌ترین گوشت از نظر آهن محسوب می شود. برخی از مهمترین فواید گوشت کبوتر عبارتند از:

از مهمترین خواص گوشت کبوتر در دوران بارداری کمک به تقویت و افزایش هوش جنین است و به همراه آن موجب افزایش قوای جسمی مادر نیز میگردد.
مصرف گوشت کبوتر موجب تقویت قوای جنسی شده و درمان موثری برای اختلال زود انزالی محسوب میگردد.
از دیگر خواص گوشت کبوتر درمان فراموشی یا آلزایمر در دوران سالمندی بوده، به طور کلی مصرف این گوشت فرد را از ابتلا به آلزایمر مصون میدارد.
از خواص گوشت کبوتر در طب سنتی تقویت سیستم گردش خون میباشد. امروزه ثابت شده مصرف این گوشت از ابتلا به بیماری های قلبی می کاهد و با کاهش کلسترول و فشار خون در افزایش سلامت قلب موثر است.
خوردن گوشت کبوترانی که در نژاد گوشتی هستند به درمان رعشه کمک می کند و از لقوه جلوگیری می نماید و علاوه بر آن کلیه ها را تقویت می کند.
کمک به رشد سریع و به حرف افتادن کودکان یکی دیگر از مهم‌ترین مشخصات و خواص گوشت کبوتر است.
کمک به درمان و رفع کم خونی به ویژه در دختران نوجوان و زنان باردار از دیگر خواص گوشت کبوتر و فواید درمانی مصرف گوشت این پرنده است.

ارزش غذایی گوشت کبوتر
گوشت کبوتر از لحاظ غذایی دارای ارزش بالایی بوده و درصد چربی آن بسیار پایین است. غنی از املاح معدنی نظیر کلسیم، پتاسیم و منیزیم می باشد. کلسیم گوشت کبوتر نسبت به گوشت دیگر پرندگان زیادتر است. به طور کلی هر یک صد گرم گوشت کبوتر ۲۳ گرم مواد آلبومینی، معادل ۱ تا ۳ گرم چربی، و حدود ۸۵/۰ گرم مواد معدنی شامل کلسیم و فسفر به مقدار زیاد و نیز پتاسیم و منیزیم را در بر میگیرد.

منبع:خواص گوشت کبوتر

خواص گوشت کبوتر

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فاطمیه ودرس "آتش به اختیار"

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۲۴ ب.ظ

خطبه فدکیه بیش از آن که درباره فدک و غصب اموال اهل بیت باشد درباره غصب مقام جانشینی رسول الله است و از این بابت آن را باید خطبه ولاییه نامید.

امام زهرا، علی است و ولایت حقه مولا بر گرده بانوی نخست عالم تشیع و مادر عصمت قرار داشته است. فاطمه بارها به دفاع جانانه از ولایت پرداخت و تبیین حقانیت علی و روشنگری درباره صراط مستقیم اسلام نبوی را وجهه همت خویش ساخت و از کلام تا عمل و تا لحظه شهادت و تدفینش، غاصبان حاکمیت مکتب وحی را برای همیشه تاریخ رسوا نمود؛ اما هیچ جای تاریخ نیامده که قیام روشنگرانه زهرا سلام الله علیها با دستور مولایش صورت پذیرفته باشد.

دفاع از حق به امر و فرمان ولیّ نیاز ندارد و رسالتی آشکار و بدیهی برای تابعان راه حق است. فاطمه زهرا سلام الله علیها نمونه کامل و شفاف در عمل آتش به اختیار به منظور مقابله با تحریف ها و ناراستی ها به شمار می آید که طریقت او باید سرمشق رهروان سلوک دین قرار بگیرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابل و نیروگاه خورشیدی!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۱۵ ق.ظ

دو سه روز آخر هفته گذشته بالاخره بعد از مدتها بر درد طولانی کمر و نقاهت ناشی از آن فائق آمده و سفری کوتاه به دیار خود داشتم. حجم جلسات و کارها آنقدری بود که فرصت یک دوش آب گرم را هم از من دریغ نموده و درد کمر را دوباره احیا نماید.

یک سوم مباحثی که با دوستان مختلف اعم از حزب اللهی و حزب الشیطانی و چپ و راست و بیطرف و همه طرف و عدالتخواه و عدالت گریز و اصولگرا و سوسولگرا  و ... داشتم پیرامون موضوع حیّ و نسیان ناپذیر شورای مفتضح بابل بود.

شکر خدا همه دوستان با گرایش های مختلف حزبی و باندی و جریانی، یکصدا اعتقاد به ضرورت برخورد با همه دست اندرکاران این افتضاح اعم از دسیسه چین ها و نیز فریب خوردگان داشتند. این وحدت گفتمانی و مطالبه گری را باید به فال نیک گرفت.

برای حال و روز و آبروی این شهر عزیز و دوست داشتنی باید تأسف خورد که زیاده خواهی ها و رقابت های مادی چند عنصر نامطلوب البته تحت لوای سکوت نهادهای نظارتی منجر به لطمه حیثیتی آن گردیده است.

اصلاح طلبان بابل به خاطر ارائه فهرستی بیمار و ناکارآمد در انتخابات شورا باید از مردم عذرخواهی کنند. اصولگرایان نیز بابت ناتوانی در ارائه لیستی مقبول و برنامه گرا یک عذرخواهی بزرگ به مردم بدهکارند.

بی انصافی است که خدمات شهردار فعلی بابل را نادیده بگیریم؛ اما رویّه منفعل و متأثر او گاه بسیار عذاب آور است. به نظر، مرد بودن بهتر از مدیر ماندن است.

در خصوص کلان بدهکار شهر بابل و نحوه مواجهه مسئولان با او ابهامات و سوءظن هایی جدی وجود دارد. خیلی ها احتمالاً به غلط او را منشأ تحولات در بخشی از امور اداری و خدماتی شهر در دوره های گوناگون می دانند که این برداشت، به نفع وجهه مسئولان نیست. طیف های مختلف سیاسی و فرهنگی شهر نسبت به عملکرد دستگاه قضا پیرامون موضوع شورا و بعضی حواشی دیگر، بسیار پرسشگر و درگیر با ابهام و انتقاد هستند. دستگاه قضا ویترین نظام است و بارها گفته شد که عدم شفافیت عملکرد این نهاد و یا بعضی اعمال سلایق به پای نظام نوشته خواهد شد. مقام معظم رهبری بر اصل مطالبه گری مردم و پاسخ گویی مسئولان بارها صحه گذاردند که دایره شمول آن به یقین مسئولان قضایی را نیز در بر می گیرد.

جناب مرادی که نه؛ اما به آقای وکیلی راد امید دارم که محض رضای خدا و به خاطر حفظ آبرو و اعتبار نظام به میان مردم یا خبرنگاران آمده و نسبت به افکار عمومی پاسخگو باشد. برادران و دوستان حزب الله و عدالتخواه که انشالله به زودی حضوری منسجم تر و میدانی در تحولات اجتماعی خواهند داشت آمادگی لازم را جهت برگزاری جلسات پرسش و پاسخ با همه مسئولان به خصوص متولیان قضایی دارا هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مادر عزم سفر دارد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۵۱ ب.ظ

 

آخرین لحظات عمر خدیجه کبرا، بانوی بزرگ اسلام وصیتش را با رسول خدا در میان می گذارد.

 

 

خدیجه با همه بزرگی و ایثارش از پیامبر می خواهد اگر در حق او کوتاهی کرده، حلالش کند.

 

 

خدیجه با آن مقام والای معنوی، از رسول خدا می خواهد او را با پیراهنی که هنگام نزول وحی بر تن داشته، بپوشاند و کفن نماید.

 

 

یک خواسته دیگری هم دارد. خدیجه به رسول خدا سفارش می کند مبادا بعد از من هیچ یک از زنان عرب با زهرای من بد خلقی نماید، مبادا به صورت دردانه من سیلی بزند، مبادا ... 1

 

 

خدیجه نبود، رسول خدا هم نبود، زن عرب که نه، اما مرد عرب، با دست جفا، صورت مادر سادات، بوسه گاه رسول الله ...

 

 

تاریخ شهادت علی، بیست و یکم رمضان نیست. او آن گاه که در سایه سکوت شب، بدن همسرش را غسل می داد، همان ساعت که به کودکان داغدارش سپرد آهسته اشک بریزند و ناگهان صدای هق هق گریه خودش به هوا برخاست، آن لحظه که دست علی به بازوی زهرا رسید... تاریخ شهادت علی را شام شهادت فاطمه بنویسید.

 

 

مادری که داغ بی مادری کشیده، حال و روز کودکانش را در آخرین لحظات حیات درک می کند. مادر نشست. لباس های کودکانش را مرتب نمود و سر و روی شان را شانه زد ...

 

 

دعای ائمه مستجاب بوده و هست جز در یک جا. حسن و حسین، سیدان شباب اهل جنت، دو کودک دل شکسته اند که کنار قبر رسول الله دست به آسمان برده و برای شفای مادرشان دعا می خوانند؛ اما ام الائمه، حجت الله علی الحجج، دعای دیگری دارد که بی تردید اولویت با استجابت آن خواهد بود. امشب زهرا شفا می گیرد. او در غم پدر فقط یک بار لبخند زد؛ آنهم زمانی که رسول الله وعده داد تو نخستین کسی هستی که به من ملحق خواهی شد. مادر، عزم سفر دارد.

 

 

1-شجرةطوبی ج2 ص 233

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ماهواره در جیبوتی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۴۷ ب.ظ

جریان پرتاب ماهواره پیام و شتاب در اعلام شکست آن مخرج مشترکی دارد با ارسال کشتی کمک های مردمی ایران به یمن که سر از جیبوتی درآورد!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حجت الاسلام باشید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۴۰ ق.ظ

tavc_42bb86a4-4527-4fbb-827d-b13658fd518b.jpg


حجج، جمع حجت است و بیراه نیست اگر شهید محسن حججی را حجت خدا لقب بدهیم. نه فقط از بابت تشابه اسمی و بازی با کلمات که زندگی او تمثیلی از عمل به آموزه های دین و مصداقی از انسان تربیت شده مکتب وحی بود.

در اردوهای جهادی و کمک به محرومان پیشتاز بود.

در امور فرهنگی مسجد و جذب جوانان همت می گمارد.

دنبال بینش سیاسی بود و بصیرت افزایی در جامعه را سرلوحه خویش می ساخت.

گسترش فرهنگ مطالعه و کتابخوانی را یک رسالت فرهنگی و اجتماعی دانسته و در این راه کوشش می نمود.

یاد و خاطره شهدا را زنده نگاه می داشت.

مدافع حرم بود و در هنگامه نبرد، خط مقدم جبهه توحید را مأوای خویش ساخت و تعلقات مادی دنیا را به عشق وصال حق رها نمود.

او سرباز راستین اسلام بود و قصه سربازی اش با خط سرخ شهادت، درسی از کتاب ماندگار مدرسه عشق و رستگاری گردید.

آنهایی که می خواهند راه شهید حججی را رفته و عمل او را الگوی رفتار خویش سازند باید پا جای پای این شهید سرافراز بگذارند. 

همسر استوار و قهرمان شهید حججی نیز همین مسیر را برگزید تا نشان دهد شهادت طلبی، فرهنگی زیبا برآمده از تقیّد و تعهد نسبت به کلام خداست.

خبر مسرّت بخش ازدواج این بانوی مقاوم، در واقع جلوه ای دیگر از سلوک رهپویان طریقت اسلام و قرآن است که باید سرمشق همه ارادتمندان این مکتب قرار بگیرد.

زیبایی این حرکت مؤمنانه را پیام تبریک پدر شهید حججی در عرصه رسانه ها دوچندان ساخت تا نشان دهد مسلمان واقعی بی اعتنا به تعصبات کور و خرافات جاهلانه و سنّت های من در آوردی، سیره بزرگان دین را سرلوحه قرار داده و در عمل به تکلیف و پایبندی به ارزش های الهی، با افتخار و سربلندی گام بر می دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آقامیری آنها و صدرالساداتی ما!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۲۶ ق.ظ

سید حسن آقامیری به دوسال حبس و خلع لباس محکوم شد. از بعضی نیروهای ارزشی گرفته تا اصلاح طلبان و بعد ضدانقلاب و... دست به دست هم به این حکم اعتراض کرده و خواسته یا ناخواسته از او یک قهرمان مظلوم ساخته اند. فضای رسانه های مجازی همینک مملو از پیام های اعتراضی و انتقادی نسبت به صدور این حکم دادگاه ویژه است.

حکم زندان آقامیری حالت تعلیق دارد و اجرایی نمی شود. حکم خلع لباس او هم از سوی دادگاه بدوی صادر شده و معلوم نیست در دادگاه تجدیدنظر تأیید شود که بنا بر شناختی که از دادگاه ویژه دارم بعید می دانم چنین شود. بین خودمان بماند خانواده آقامیری هم خانواده با نفوذی است. بگذریم.

این اتفاق همزمان بود با انتشار خبری پیرامون دستگیری حجت الاسلام احمدی از طلاب جوان بسیجی بروجرد که با عبا و عمامه دستبند خورد و با حالتی تحقیرآمیز روانه بازداشتگاه گردید.

این اتفاق همزمان بود با خبری پیرامون برخورد زننده با یک جانباز مدافع حرم در امیدیه و ورود به حریم خصوصی او به اتهام فرضی و ثابت نشده دخالت در یک کانال افشاگر که فیلم آن نیز منتشر شد.

کمی پیش تر از آن آزاده ای جانباز و پاسدار و پژوهشگر دفاع مقدس در بابل را به اتهام انتشار مطلبی طنز و انتقادی دو سه روز روانه زندان نمودند.

کمی پیش تر، حجت الاسلام سید مهدی صدرالساداتی، طلبه انقلابی ولایی عدالتخواه را در ده ونک (فدک) مورد ضرب و شتم قرار دادند، یکی دو روز بعدش او را به اوین فرستادند، لباسهایش را از تنش درآوردند و انگشت و دستکش و معاینه فنی که مبادا مواد با خودش حمل کرده باشد!

ما همه این اخبار و مشابه آن را دیدیم و شنیدیم و به روی مبارکمان نیاوردیم. همین می شود که گاه نیروهایمان را از دست می دهیم و خط مقدمی هایمان بعد از مدتی که می بینند پشتشان خالی است به کهف انزاوا روی می آورند؛ اما سلبریتی های آنها فربه تر از قبل به عرض اندام پرداخته، صف آرایی کرده و تکثیر می شوند. بعد ناراحتیم که چرا مردم گفتمان عدالتخواهانه ما را باور ندارند؟

صاحبان میز نه اما انقلاب ناب اسلامی به امثال صدرالساداتی که حنجره شان وقف مبانی اسلام اصیل و علوی باشد نیاز مبرم دارد. ماییم که باید انتخاب کنیم قرار است بسترساز رشد صدرالساداتی ها باشیم یا با سکوتمان عرصه را برای رشد آقامیری ها و هیاهوی حامیانشان خالی بگذاریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرستار ایران!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۴۳ ق.ظ

fb3_e980fd5d-7ef8-4c22-8d58-aee11e98b15d.jpg


ایران ترابی همان وقت که نوجوان بود و در روستاهای اطراف تویسرکان به مامایی می پرداخت دغدغه نجات جان اهالی را داشت و در بدترین شرایط جوّی و محیطی، خودش را بالای سر بیمار می رساند و جانش را نجات می داد. همان وقت ها هم در مقابل زور و زیاده خواهی، سر ناساز داشت. می دید که قرص های پیشگیری، برای بانوانی که فشار خونشان پایین است خطر دارد. برای همین برخلاف دستور بهداری ارتش از توصیه زنان به مصرف آن خودداری می کرد و وقتی دید شاخک های اطلاعاتی روی او حساس شده است گریخت و به تهران رفت.

دراوج مبارزات انقلاب، به عنوان پرستار و سپس تکنیسین اتاق عمل به نجات جان مجروحان همت می گمارد و به رغم فضای خفقان آور آن روزگار، به هر قیمتی بود مبارزان انقلاب را یاری می رساند.

پاوه در حال سقوط بود و جز یکی دو ساختمان، جانپناهی برای نیروهای انقلاب باقی نمانده بود. داوطلب شد و تنها زنی بود که در اوج حملات وحشیانه جدایی طلبان، در زمانه ای که حتی پزشک بیمارستان نیز همدست ضدانقلاب بود، در پاوه ماند و بی ترس و واهمه به خدمتگذاری پرداخت.

بیمارستان سوسنگرد نیز دوبار شاهد حضور او بود. دشمن به بیمارستان نزدیک شده بود. چمران ماشینی فرستاد که او را از منطقه خارج کند. پیرمردی آمده بود و ناله می کرد، بعثی ها پسرش را کشتند و در مقابل چشمش به عروس جوان او تجاوز کردند. فئودال ها و خودفروخته ها جعبه شیرینی به دست، آماده ذبح قربانی پیش پای بعثی ها بودند. توپ و خمپاره و تیر و ترکش، بیمارستان را به سیبل آتش متجاوزان بدل ساخته بود. رادیو وابسته به عراق تهدید می کرد که به زودی کارکنان بیمارستان را چنین و چنان خواهند کرد. باز هم ایران ترابی تنها زنی بود که تا آخر ایستاد و کم نیاورد.

در تهران برای خودش به اندازه یک ستاد جنگی فعالیت داشت. برای مجروحان کمک جمع می کرد و نیازهای بیمارستان ها را برطرف می ساخت. مجروح جنگی را که می دید سر از پا نمی شناخت و آرام و قرار نداشت مگر آن که مجروح هم آرام و قراری بیابد. گاه آن قدر دنبال کار مجروح می دوید که از پا می افتاد و بیهوش می شد. مجروحان جنگی می گفتند او از آن دست پرستارانی است که پیش از آن که درخواستی داشته باشند بالای سرشان حاضر شده و سوال می کند که آیا کاری از دست او ساخته است؟

تماس مستقیم با مجروحان شیمیایی و تقلّا برای نجاتشان او را نیز به دردهای این زخم ماندگار مبتلا ساخت. عناصر خودباخته یک بار با پرونده سازی، خدمتش را به حالت تعلیق درآوردند و یک بار هم او را از بیمارستان اخراج نمودند. باز هم کم نیاورد و ایستاد تا حقانیت راه و اندیشه اش را ثابت کند. برای او مزد و پاداشی بالاتر از این نبود که می دید با پیگیری ها و تجربیاتش توانسته جان مجروحی در حال اغما را نجات داده یا مانع از قطع عضو او شود.

امروز روز پرستار است و میلاد حضرت زینب سلام الله علیها. پیشنهاد می کنم کتاب خاطرات ایران را بخوانید. این اثر شامل خاطرات جذاب و خواندنی سرکار خانم ایران ترابی از پرستاران دلسوز و بسیجی و جسور کشور پرافتخارمان است که در 416 صفحه توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ما خوبیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۱ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۲۰ ب.ظ

می رفتیم یکی را امر به معروف کنیم و نهی از منکر که چرا شئونات اسلامی را در ملأعام رعایت نمی کنی و ... جواب می داد ای بابا زورتان به من رسیده بروید ببینید فلان جا چه خبر است چه منکراتی در جریان است بعد بیایید به من گیر بدهید. 

مبنای مسخره ای بود چون هر جرمی را که دست بگذارید یک جرم بالاتر از آن هم وجود دارد که با این وصف باید همه را به حال خود رها کرد. دزدی، دزدی است و نمی توان گفت چون یک نفر یک میلیارد تومان دزدیده پس نباید یقه کسی که یک میلیون تومان دزدیده را گرفت و ...

حالا یک عده از خودی ها و دایه های دلسوزتر از مادر هم دقیقا دارند همان مبنای اشتباه را با حسن نیت به کار می برند. طرف میگوید وقتی آمریکا و اسرائیل جنایتکار و آل سعود و ... هستند باید با آنها جنگید و بر ضدشان نوشت و کاری به کار مفسدان داخلی و رانت خوارها و آقازاده های نورچشمی و از مابهتران غاصب مناصب جمهوری اسلامی نداشت و ...

نه برادر من. مبارزه، مبارزه است. هم با آمریکا می جنگیم هم با مقلدان آمریکا، هم با استکبار جهانی و هم با استکبار داخلی. در مقابل هیچ منکری نمی توان سکوت کرد. تفاوت چندانی نیست بین کسانی که از خارج مرزها درصدد فروپاشی نظام اسلامی هستند با کسانی که در داخل، موریانه وار و در نقاب تزویر در پی سست نمودن پایه های حاکمیت دینی قرار دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسلام و کام!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۱ دی ۱۳۹۷، ۰۴:۴۹ ب.ظ

مدتی است بحث فقه نظام در سطوح عالی حوزه علمیه قم داغ شده است. عده ای از مجتهدین و احتمالا مراجع آینده به زعامت یکی از آقازادگان حوزوی مطرح کرده اند که ما اساساً در مکتب شیعه چیزی به نام فقه نظام نداریم.

عده ای دیگری از اهل علم نیز در مقابل، مباحث عقلی و نقلی سنجیده و پرباری را در رد آن تفکر و اثبات فقه نظام مطرح نموده اند.

اصل این اتفاق در راستای تقویت کرسی های آزاد اندیشی، یک اتفاق مبارک است.

خواستم نظر شخصی خودم را با توجه به شناخت تجربی حدود بیست ساله عرض کنم که فارغ از میزان پشتوانه علمی و فکری در نظریه رد فقه نظام، باید گفت ورای این ادعا چیزی جز بازی قدرت نیست. شفاف تر عرض کنم خدمتتان اگر زمین بازی عوض شود و همین دست افرادی که در چند سال اخیر احساس کرده اند سهمی از هرم قدرت در رئوس کلان آن نداشته و از جریان خروشنده انقلاب اسلامی و تمدن ساز عقب مانده اند و جایی در در دل هواداران پیشرو و خط مقدمی انقلاب نداشته و رفتار خودبرتر بینانه و تجمل گرایانه شان مجموعه نیروهای مذهبی را مانند نیروهای غیرمذهبی از آنان دور ساخته است و به این فکر افتاده اند که از اساس منکر وجود فقه نظام شده و به مرور، فقه شیعه را بر مدار تفرّد و گرایش های غیرحاکمیتی تفسیر و تأویل نموده اند، سهمی از رسانه و چرخه قدرت نصیبشان شود و به زور تبلیغاتی کاذب، محبوبیتی برایشان در دل مردم مستضعف و خون دل خورده انقلاب ایجاد گردد؛ خواهید دید که بیشتر از این طرفی ها دغدغه اثبات فقه نظام را داشته و ضرورت محوریت حوزه و اسلام در همه شئون فردی و اجتماعی و داخلی و بین المللی را تئوریزه خواهند نمود. این طیف بهتر از هر کسی بر لوازم و جوانب فقه نظام و حقیقت آن اشراف دارد.

خدا رحمت کند مرحوم منتظری را که مقوّم اندیشه ولایت فقیه بود و در راه اثبات و ثبوت آن قدم برداشت؛ اما وقتی ورق برگشت و معلوم شد سهمی از آینده انقلاب نخواهد داشت، ناگهان دیدگاه فقهی اش نیز از ولایت به وکالت فقیه گرایید!

مشابه این رویکرد پیش از این در وارونه نمایی مفهوم ربا نیز دیده شد. بخش کوچکی از بدنه حوزه که به برکت نظام اسلامی از سطح معمول طبقه طلاب جدا گردیده و به وادی مرفهان بی درد قدم نهاد، مدعی شد که امروز با توجه به افزایش سالانه و ماهانه ارزش پول، در واقع عدم پرداخت سود متناسب با تورم، باعث ارتکاب ربا می گردد! این طیف نیز در خلوت خود به این می اندیشید که ورای آموزه ها و فلسفه احکام دین، مباد که حلاوت تکثر طلبی مادی شان مخدوش گردیده و رویکردی که برای انباشتن پول روی پول در پیش گرفته اند به خاطر عمل به اقتصاد اسلامی و دستگیری از برادران دینی و تقیّد به فرهنگ نجات بخش قرض الحسنه، با چالش و کندی رو به رو شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سفیر یعنی این!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۴۵ ق.ظ

x7j2_57dac793-8909-4688-9149-158e5d657045.jpg


"خاطرات سفیر" نام کتابی است از خانم نیلوفر شادمهری  که شاید در نگاه نخست و صرفاً با شنیدن عنوان آن، گمان کنید که با اثری حاوی خاطرات یک سفیر رسمی در امور دیپلماتیک و سیاسی مواجه هستید؛ اما اندکی مداقه نشان میدهد این کتاب خاطرات یک دختر نخبه دانشجوی ایرانی در کشور فرانسه است که به نمایندگی از جامعه مذهبی ایران عزیز، به تبیین باورها و اعتقادات جمهوری اسلامی و مردم مسلمان کشورمان می پردازد.

قلم ساده و روان، استفاده به جا و گزیده از جاذبه طنز، توجه به ظرافت های زنانه، کشش ذاتی ماجرا و ... از وِیژگی های برجسته ای است که لحظاتی ناب و زیبا را برای خواننده اثر رقم می زند.

مخاطب در حالی که مسحور محتوای جذاب اثر می شود با زوایای پیدا و پنهان سبک زندگی غربی آشنا شده و به امتیازات انسانی و فطری فرهنگ اسلامی و ایرانی خود مباهات می نماید.

از دیگر ثمرات مطالعه این اثر زیبا و بدیع، آشنایی مختصر با بعضی شبهات اعتقادی و سیاسی و پاسخ های مجمل و اقناع کننده آن است.

مخاطب خاطرات سفیر، در واقع قدر دان هویت خویش گردیده و باور می کند که با اعتماد به نفس و پرهیز از خودباختگی می تواند حتی در دیار غربت  و در تنهایی و گاه عزلت، به عناصر اعتقادی خود معتقد مانده و با توکل بر خدا بی هیچ انفعال و لغزشی، پرچم دین و انسانیت اصیل را برافراشته نگاه دارد.

مطالعه این اثر البته ضرورت توجه به ظرفیت رسانه در جهت تبلیغ و تبیین اندیشه های صحیح دینی و ملی در سطح بین الملل را با توجه به تخریب و شبهه افکنی دشمنان، بیش از پیش پررنگ می سازد.

به شما اطمینان می دهم از خواندن کتاب خاطرات سفیر که بارها توسط انشتارات سوره مهر تجدید چاپ شده است لذتی شیرین و فراموش ناشدنی را نصیب خود می نمایید.

آن گونه که در سایت مقام معظم رهبری آمده، رهبر انقلاب چندی پیش در جریان یکی از دیدارها فرمودند: "کتاب خاطرات سفیر را توصیه کنید که خانم‌هایتان بخوانند."

  • سیدحمید مشتاقی نیا