اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۵۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معنویت» ثبت شده است

حوزه تراز و ترازوی حوزه!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۳۲ ق.ظ

حوزه انقلابی

 

اول این خاطره از امام راحل را بخوانید:

یکی از آقایان نامه ای به امام نوشته بود و جهت ساختمان سازی مدرسه علمیه کمک خواسته بود. امام فرمودند چه شده همه برای خودشان دکان باز می کنند. بعد در جلسه ای دیگر فرمودند من خوف این را دارم که این ساختمانها به حیثیت معنوی حوزه ها لطمه وارد کند. ‏

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد چهار، صفحه ۳۶۴. راوی: حجه الاسلام رحیمیان.

عبارت حوزه انقلابی یا حوزه تراز انقلاب مدتی است که به عنوان یکی از دغدغه های مهم مقام معظم رهبری وارد ادبیات سیاسی کشور شده و البته بازتابی هم در حوزه های علمیه داشته است.

از جمله تعریف های عجیبی که برای این عبارت به کار رفته توسط یکی از مسئولان کلان مدیریت حوزه است که فرمود حوزه انقلابی یعنی طلبه ها بیشتر درس خوانده و نمرات بالاتری را کسب کنند! البته ضرورت تقویت بنیه علمی طلاب، اصلی مهم و غیرقابل اغماض است اما اگر صرف علمیت را ملاک انقلابی گری بدانیم که بعضی عزیزان حوزوی ضدانقلاب یا حتی سرسپرده دشمن نیز دستی بر آتش علم و گاه اخلاق داشتند.

عده ای هم البته معتقدند حوزه انقلابی باید بتواند گره های فقهی در مدیریت نظام اسلامی را به بهترین نحو باز کند که بی شک حرف درستی است و میتواند به عنوان یکی از وجوه حوزه تراز مورد توجه قرار بگیرد. هر چند تجربه ثابت کرده بعضی دوستان عالم یا انگیزه ای برای اصلاح امور غیردینی مثل بانکداری نداشته و بعضاً درصدد توجیه مسائل و انطباق شرع با احکام بانکی و نه انطباق قوانین بانک با دین هستند و یا آنگونه که در بحث اسلامی شدن علوم تجربه شد به رغم هزینه های گزاف تاسیس موسسات و دانشگاهها و مراکز مختلف، اساساً اراده ای برای تعمیم و ترویج دستاوردهای علوم منطبق با دین در سطح مراکز دانشگاهی وجود نداشته و همچنان در بر همان پاشنه می چرخد و فرآورده های فکری تمدن غرب در ذهن جوانان ما انباشته می گردد. خروجی آن هم چیزی جز وابستگی بیشتر نیست.

اینجا البته یک پرانتزی هم باید باز کرد که مثلا حتی اگر کل علوم دانشگاهی بر مبنای آموزه های دین ترمیم و نوسازی شود آیا محصول آن فارغ التحصیلانی مقیّد به دین خواهد بود؟ می شود جواب این سوال را با پرسشی دیگر داد: آیا لزوماً نتیجه تربیت حوزه های علمیه فارغ التحصیلانی بوده که مقیّد به آداب شرع باشند؟ پس دادگاه ویژه روحانیت فارغ از بعضی سوءاستفاده های سیاسی برای چه فعالیت می کند؟ چه تعداد روحانیونی را دیده ایم که درگیر پرونده های اخلاقی و مالی هستند؟ یا اساساً در سبک زندگی خود مسیر اسلام را در پیش نگرفته و دین صرفا لقلقه زبانشان بوده است؟ نمونه اش همین بحث فرزندآوری یا تجمل گرایی یا صله رحم یا مردم داری و...

پس توجه داشته باشیم که علم مصونیت آور نیست.

و باز هم جا دارد پرانتزی دیگر گشود درباره بعضی دانش آموختگان مکتب غرب از دکتر محمود حسابی که در مدرسه مسیحیان لبنان، توانست قرآن و نهج البلاغه و حافظ و مولانا را حفظ کند تا امثال شهید بابایی که بورسیه ارتش شاه بود در آمریکا درس خواند؛ اما حلال و حرام خدا را جزء به جزء مراعات کرد یا نخبه و دانشمند شهید مصطفی چمران که به قول آقا ثابت کرد تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است!

یک بار از استاد بزرگوارمان پرسیدم چگونه می شود بعضی علمای بزرگ، با این که به کل علوم دین اشراف داشتند، با این که اهل نماز شب و ضجه و تضرع به درگاه خدا بودند اما باز هم دچار خطاهای عمدی می شدند و گاه وابستگی ها و دلبستگی ها و لجاجت ها آنها را به مسیر باطل می کشاند؟ استاد ما فرمود عنصر دیگری را هم باید در کنار علم و معنویت در نظر گرفت و آن اراده است.

حرف درستی است. آدم ها مختار هستند و به صرف تعلیم نمی توان عاقبت به خیری شان را تضمین نمود.

البته به مرور زمان فهمیدم اساسا علم و معنویت منهای اراده، علم و معنویت اصیل نیست.

این که می گویند مداد العلماء افضل من دماء الشهداء درباره عالمی است که شهیدانه زیسته و شهید پرور باشد. عالمی که مردم را به سمت خدا بخواند را عالم ربانی می نامند نه عالمی که دیگران را به سمت خود بخواند و دین را ملعبه و پله ای برای بلند مرتبه سازی و منفعت گرایی خویش بداند.

معنویتی که در سخن محصور بماند، دروغی بیش نیست.

از باب کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم رفتارها باید دیگران را به یاد خدا بیندازد و تلنگری برای اصلاحشان باشد.

با این وصف، حوزه های علمیه باید طلبه ای تربیت کنند که علم و معنویتش محصور در خلوت و عزلت و بُعد فردی نبوده و در ابعاد اجتماعی اثر گذار باشد. طلبه منفعل و تأثیرپذیر و بی اراده، هویت طلبگی را درک نکرده چه این که آمنوا و عملوا الصالحات را با هم ذکر کرده اند. اسلام برای کنج کتابخانه و بالای منبر نیست. ایمان بی عمل معنا ندارد.

حالا می شود این گونه بیان داشت که حوزه و طلبه انقلابی در حقیقت همان حوزه و طلبه اصیل است. حوزه و طلبه ای که بتواند در پیرامون و محیط جامعه تأثیر گذاشته و از باب الذین ان مکنّاهم فی الارض از تمکّن علمی و موقعیت معنوی و اجتماعی خود برای امر به معروف و اصلاح کژ روی خواص یا عوام بهره بگیرد.

برگردیم به همان خاطره ای که اول این مطلب نقل شد. آیا این حجم از مدارس علمیه که از نظر توانایی مادی دارای زیبایی و امکانات خوبی هستند؛ اما گاه به جای حضور استاد و سرپرست و متولی خودساخته و راه پیموده و مهذّب، در چنبره دکان بازی بعضی سیاسیون جاه طلب و ضعیف النفس گرفتار آمده اند؛ توانایی تحقق حوزه تراز انقلاب و تربیت نیروهای کارآمد جریان ساز و حرکت آفرین و مصلح را دارا هستند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کافه مری، شیخ اصغر، حامد و دیگران!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۴۱ ق.ظ

این تازه عروس و داماد  دل ایران را لرزاندند ! + فیلم داستان کافه مری متروپل آبادان

 

حامد همیشه داشت میدوید. یعنی هر بار او را دیدم در حال تلاش بود و مضطرب. انگار از چیزی و کاری و قراری جا مانده. چه زمانی که در موسسه ای فرهنگی با هم کار می کردیم، با حرف زدنهایش هم تلاش داشت پله ای بالاتر برسد، چه زمانی که دید کارهای ساعتی و شهریه ناچیز طلبگی، راه عافیت نیست و باید طرحی نو دراندازد. طرحی نو در انداخت و وارد بازار آزاد شد. مبادله و معامله و دلالی و سرمایه گذاری... کارش هم گرفت شکر خدا. گاهی موقع دویدن دستی هم برای دوستان تکان می داد. ماشین شاسی بلند هم خرید؛ الحمدلله. تازه داشت به جایی می رسید.

عصری رفته بودم برای کاری. کمی تعجب کردم از این شلوغی غیر عادی دم مجتمع. برگشتنی بیشتر دقت کردم. خدای من! بنر تسلیت زده بودند روی دیواری با تصویر جوانی میانسال، که در مظلومیت چشمانش اصلا آن هم تکاپو به چشم نمی آمد. حامد رفته بود، در حادثه ای تلخ...

علی اصغر می گفت: آدم موقع رقابت باید مثل شیر باشد، رقیبش را ضربه فنی کند. بعضی ها را هم توانست ضربه فنی کند مردانه یا ...! خوب اشکال ندارد، برای خودش راهی انتخاب کرده بود. خوب هم جلو رفت. صدای گرمی داشت و چهره ای گیرا و بیانی شیوا. منبرهایش که معروف شد او را به بزرگی شهری برگزیدند. آمد توی رسانه و خودی بیشتر نشان داد. رفت شهری بزرگتر. باز هم در رسانه بود. یکهو خبری مرا در جای خود میخکوب کرد. عالمی ایستاده بود در بیمارستان بالای سرش برای عیادت. گفتند سرطان گرفته است. سرطان بالاخره او را با خودش برد.

شیخ بزرگوار دیگری را می شناسم برای خودش برنامه ای ریخته بود در قم. بی آنکه کسی بداند و ببیند می رفت دانشگاه آزاد درسی می خواند و همپای حوزه، مدرکی دانشگاهی برای خودش دست و پا کرد. یک بار آمد در جمع طلبه های کم سن و سال از تجربیاتش گفت و راهی که خودش رفت را نسخه سعادت همگان دانست. گفت حالا دکترایم را گرفته ام. سطح چهار حوزه را هم خوب گذرانده ام. بر می گردم به شهرم، هم استاد حوزه و دانسگاه می شوم. هم دفتر ثبت ازدواج و طلاق راه می اندازم، هم محوریت مسجد و محلی را می پذیرم. اگر خدا خواست صندلی شورا یا مجلس را هم مدنظر دارم. برگشت به شهرش یکی دو سالی نشد بخاطر مریضی به کنج عزلت رفت.

خدا رحمت کند آقای کریمی را. رییس دادگستری استان قزوین بود. چه شد مرحوم شاهرودی او را پسندید و آورد تهران و شد سخنگوی دستگاه قضا نمی دانم. احمدی نژاد که انتخاب شد به پیشنهاد آقای شاهرودی، کریمی را آورد گذاشت بعنوان وزیر دادگستری. این سیر پیشرفت در نوع خودش جالب و تحسین برانگیز است. همان سال اول، نمی دانم چه مناسبتی بود اما شلوغ بود و تعطیل. بالاتر از سلفچگان با خانواده جایی دچار سانحه می شود و تمام. حتی آمبولانس نبود پیکرها را به قم منتقل کند گویا پشت نیسانی گذاشتنشان...

لا به لای تصاویر درگذشتگان متروپل آبادان، تصویر دو جوانی که به پشتوانه شمایل دلبرانه شان کافه ای راه انداخته بودند و کسب و کاری شروع کرده و خلوت جوانهای آرزو به دل و دم بخت یا عاشق پیشه را رونق بازارشان ساخته بودند بیشتر از همه توی چشم می آمد. روحشان شاد. می ماندند کافه مری شاید برند اختصاصی می شد برای خودش و شهرت ملی هم به دست می آورد.

دنیا همین است ولی. گاه تا می آیی به خودت بجنبی به قول قیصر می بینی ناگهان چقدر زود دیر می شود.

اینها را نگفتم که خیال کنی نباید انگیزه داشت و دوید و تلاش کرد؛ خیر. باید دوید و دغدغه و همت و اراده داشت؛ اما ... به این دنیا دل نبست. هر لحظه باید برای رفتن آماده بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قابی کوچک از حیات فکری آیت الله مرعشی نجفی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۰۴:۰۷ ب.ظ

 

علاوه بر علم و اخلاق و معرفت تو عرصه عرفان، از کم نظیرترین چهره های عالم اسلامه
جریان شهریار و خواب مولا علی فقط یه نمونه ست
در بیداری محضر صاحب الامر رسید
محضر اباعبدالله مکاشفه داشت
خون دل خورد برای میراث مکتوب شیعه
با نماز و روزه استیجاری و کارگری پول جمع کرد و اثار خطی رو حفظ کرد
پولی دستش میرسید واسه فقرا و اهل علم خرج میکرد
در راه خدا فقر کشید
بیماری کشید
تهمت شنید
سختی دید
آثار علمی و فقهی ش محل رجوع اهل فضله دهها کتابخونه و مدرسه و درمانگاه ساخت و... درباره فضائلش میشه چند کتاب نوشت
اما
این بنده ناب خدا با همین جایگاه و علم و عمل، حسرت مقام شهدا رو میخورد.
تو وصیتنامه ش نوشت: خدایا اجر مجاهدانی که در راه پیکار با دشمنانت شهید شدن رو به من عطا کن.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نیشتر

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۰۲ ق.ظ

به ادعای جامی، عطار مشغول کسب و کار بود که گفتگو با مردی درویش و مرگ آنی او باعث انقلاب درونی اش شد و از او عارفی بزرگ و طائر هفت شهر عشق ساخت.
چقدر این ایام دور و بر خود مرگ آنی و ناگهانی و باورناپذیر کسانی را دیده و شنیده ایم که بر اثر ابتلا به عنصری ناپیدا به یکباره رخت سفر از جهان بستند؟
قطعا عده ای تکان خورده و عبرت گرفته اند اما خیلی هایمان هنوز دست در کیسه هم داشته و حرص دنیا را زده و دنبال نان و نام از گرفتاری و رنج دیگران هستیم.
تا کی این بازی بی فایده و از پیش باخته را ادامه می دهیم؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید سید محمود موسوی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۲۱ ق.ظ

تولد: بابل- 30/6/1360

شهادت: درگیری با عناصر گروهک پژاک- ارتفاعات جاسوسان سردشت- 13/6/1390

مزار: بابل- کمانگر کلای مرکزی

 

=قرآن خواندن جزء برنامه روزانه اش بود. اوقات فراغتش را با قرآن پر می کرد. بعد نماز صبح، پیش از خوابیدن هر زمان که فرصت داشت پناه می برد به کلام الهی. به معنای آیات هم توجه می کرد. صدای قشنگی داشت. تلاوت قرآن صبحگاه محل کارش با او بود. پیش می آمد که صدایش را با گوشی همراه ضبط می کرد. با لحن های گوناگون قرآن می خواند و برای انتخاب بهترینش از من نظر می خواست.

=از این گنجینه الهی، توشه خودش را برداشته بود که هیچ، من را هم به خواندن و کسب فیض از آن ترغیب می کرد. سفارش قرآنی اش خواندن ده آیه انتهایی سوره انسان بود. می‌گفت: «این آیات رو قرائت کن، به معانیش هم توجه داشته باش. خیلی قشنگه. آدم می تونه از توی این آیات برنامه زندگیش رو دربیاره.»

برایم عجیب بود این آدمی که بیشتر اوقاتش توی مأموریت سپری می شد و مشغله کاری فراوان داشت، کی فرصت کرده بود این اندازه با قرآن مأنوس شود!

=به من و حالاتم بی توجه نبود. اگر از در خانه وارد می شد و گرفتگی توی چهره ام می دید پیش از هر چیزی از این ناراحتی سئوال می کرد. برایش خوشحالی و ناراحتی‌ام مهم بود. جمعه ها را هم اختصاص می داد به خانواده. با هم بیرون می رفتیم، قدم می زدیم، صحبت می کردیم. به خوردن یک ساندویچ هم که شده غذا را بیرون می خوردیم. از همسر داری اش خیلی راضی هستم. هیچ وقت برای ما کم نگذاشت.

=هر زمان که سخنرانی حضرت آقا پخش می شد میخکوب می نشست جلوی تلویزیون. خوب حواسش را جمع می کرد تا ببیند از دهان مبارک ولی فقیه چه کلامی بیرون می آید. به اندازه ای سخنان ایشان برایش اهمیت داشت که اگر حرفی یا سئوالی پیش می آمد می گفت: «بذار برای بعد از صحبت‌های آقا.» تمام توجهش آن موقع صرف گوش دادن بود.

 

=مهربانی هایش را هیچ وقت از یاد نمی برم. بزرگ و کوچک نداشت. با همه مهربان بود. ندیدم دل کسی را بشکند. یک بار دختر کوچکش را سوار موتور کرده بود و توی فضای شهرک می چرخاند. بچه های دیگری که توی محوطه در حال بازی بودند دلشان می خواست سواری کنند. وقتی از او تقاضا کردند، دلشان را نشکسته بود. چند ساعت همه بچه ها را سواری داد.

 =بین بچه های خردسال، معروف شده بود به عمو مهربون. خودش می رفت سمت آنها. صدیقه سادات را که بیرون می برد با دیگر بچه ها هم بازی می کرد.

به اندازه ای توی دلشان جا باز کرده بود که گهگاهی می آمدند در خانه و می گفتند: «عمو کسی نیست با ما بازی کنه شما می آیی؟» چشم انتظارشان نمی گذاشت. با اشتیاق می رفت.

 

=احترام همسایه ها را نگه می داشت. شاید پیش می آمد رفتاری از همسایه ها سر بزند که باب میل سید نباشد. یکبار نشد به روی آنها بیاورد یا بخواهد تذکر بدهد. صبر زیادی داشت توی این موضوع. همین صبر را توی زندگی مشترکمان هم داشت. گاهی پیش می آمد از نظر مالی در مضیقه بودیم و تحت فشار. با این مسئله صبورانه برخورد می کرد. حتی نمی گذاشت من که همسرش هستم متوجه خیلی از مشکلات شوم.

 

=کمک حال من بود. مخصوصاً بعد از به دنیا آمدن دخترمان. کار زیاد داشت ولی هیچ وقت نشد توی کارهای خانه کمکم نکند. نمی گذاشت همه کارها به دوش من باشد. ظرف می شست. خانه را جارو می زد... اخلاقش این نبود که شبیه بعضی آقایان کارهای خانه را مختص خانم خانه بداند.

=به همین راحتی عصبانی نمی شد. خیلی کم پیش می آمد که از کوره در برود. 8سالی که با هم زندگی کردیم غضب به معنای واقعی از سید ندیدم. اگر هم ناراحتی پیش می آمد آرامش خودش را حفظ می کرد. صبر می کرد که حالت خشم و غضب از درونش بیرون برود. آرام که می شد تذکر می داد. این طوری خیلی بیشتر هم اثر می گذاشت.

=زیارت عاشورا خواندنش ترک نمی شد. ارادت خاصی به آقا امام حسین داشت. روزی دوبار با دقت این زیارت را می خواند. حتی قبل عملیات هم به بچه ها پیشنهاد خواندن زیارت عاشورا داده بود. یک شب از خستگی زیاد، بدون اینکه زیارت عاشورا بخواند خوابش برد. یکی از رفقای شهیدش آمده بود به خوابش و گفته بود: «سید محمود چرا زیارت عاشورا رو نخوندی و خوابیدی؟» از خواب پرید. همان موقع شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا.

=اگر می دید کسی به پدر و مادرش احترام نمی کند یا با صدای بلند با آنها صحبت می کند تذکر می داد. می گفت: «اینا پدر و مادرتون هستن، حتی اگه حق با شما باشه نباید با صدای بلند صحبت کنین. توی قرآن، خدا بعد از خودش، احترام به پدر و مادر رو سفارش کرده.»

= سعی اش را بر این می گذاشت که توی این وانفسای دنیا دلی به دست بیاورد و لبخندی روی لبی بنشاند. اهل شوخی هم بود اما اگر متوجه می شد طرف مقابلش دلگیر شده یا سوءتفاهمی پیش آمده، هر طوری بود از دلش در می آورد.

 

=آمد دنبالم و گفت: «بیا بریم سر مزارشهدای گمنام.» توی مسیر از جلوی پارک رد می شدیم که نگاهمان افتاد به دختر و پسری جوان بین درختهای پارک. صحنه قشنگی نبود. سید خیلی ناراحت شد. رفت طرفشان. شروع کرد به نصحیت کردن. از عاقبت اینطور دوستی ها گفت و دختر را راهی منزلش کرد. دست پسر را هم گرفت. رفتیم در خانه شان. می خواست با پدرش صحبت کند.پسر از ترس رنگش پریده بود. دم خانه وقتی پدر آمد، سید روبوسی کرد و  گفت: «آقا شما عجب پسر خوبی دارید خدا حفظش کنه مراقبش باشید اگر بهش بیشتر توجه کنید، انشا الله آینده خوبی داره.»

 بعد از خداحافظی پرسیدم: «سید! چرا اصل ماجرا رو نگفتی؟» جواب داد: «اگه می گفتم آخرش چی می‌شد؟ این طوری هم پسره پشیمون شد و ترسید، هم پدرش به این فکر افتاد که بیشتر مراقب پسرش باشه.»

 

 

 

به کوشش مهدی قربانی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کشف داروی خوشبختی!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۳۲ ب.ظ

 

دیروز دوست بزرگواری متنی را برایم فرستاد از یک کانال روانشناسی که با استناد به یکی از سخنان منسوب به انیشتین راز موفقیت و خوشبختی را در شاد زیستن و آرامش و سادگی می دانست.

متنش متن زیبایی بود و حرف درستی می زد. دلم سوخت که چرا ما با مفاهیم و آموزه های دینی خودمان ناآشنا هستیم و حتماً باید یک حرف را از دانشمندی اروپایی بشنویم تا برایمان مهم جلوه کند؟ چهارده قرن پیش، اسلام مردم را به قناعت و رضایت و توکل بر خدا و پرهیز از چشم و هم چشمی و حسادت و زراندوزی و بخل و بدعهدی فراخوانده است. اسلام قناعت و رضایت را در عین تلاش برای زندگی بهتر، موجب آرامش روحی دانست و ولع و حرص و بدخواهی و زیاده طلبی را دلیل اضطراب و تلاطم روح معرفی کرد. چه بسیار افرادی که به رغم برخورداری از انواع نعمات مادی در نا آرامی و نا رضایتی روحی و ذهنی دست و پا زده و طعم خوشبختی را نمی چشند و چه بسیار مردمانی که به آن چه از تلاش روزانه به دست آورده اند قانع بوده و شب سر آرام بر زمین می گذارند. راز خوشبختی در رضایت و باور به وجود خالق حسابگر و علیم و حکیم است و دوری از قناعت و دنیاطلبی عامل افسردگی و ناامنی روانی و اضطراب های ملال آور محسوب می شود. اسلام به ما آموخت که معنویت، گمشده زندگی بشر است و قلب مطمئن مستلزم رضایت از حکمت الهی است.

اما جمله منسوب به انیشتین: "یک زندگی آرام و ساده، شادی و خوشبختی بیشتری نسبت به جستجوی مضطربانه و دائمی موفقیت، به ارمغان می آورد!"

در بخشی از متن ارسالی نیز این گونه آمده است: "

لطفاً به این موضوع فکر کنید:

یکی از برجسته ترین نابغه های بشریت گفته است که

ذهن آرام و زندگی آرام کلید شادی و خوشبختی ست!

اما ببینید امروزه تمام دنیا راجع به خوشبختی چطور فکر می کند؟!

مدام به ما گفته می شود:

"فلان چیز را بدست بیاور!

فلان کار را انجام بده!

به خودت بیشتر فشار بیاور!

به سختی کار کن...!

چون

 پس از انجام این کارها، به شادی و خوشبختی می رسی!!!"

در پاسخ دوست بزرگوارم فقط یک کلمه نوشتم: "مقام رضا"

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خودمان را گول نزنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۱۶ ق.ظ

 

می دانید چرا به دنیا می گویند دارالغرور؟

غرر به معنای خطر و فریب است.

از این جهت به آدم متکبر، مغرور گفته می شود که به این گمان که لابد کسی شده است، ضعف هایش را نادیده انگاشته و با خود بزرگ بینی غیر واقعی در معرض خطر و سقوط قرار دارد. آدم مغرور یعنی کسی که فریب خورده است. آدم مغرور یعنی دنیا زده، یعنی کسی که دنیای زودگذر را جدی گرفته است.

در اسلام معامله غرری یعنی داد و ستدی که توأم با فریب و یا ریسک بالای ضرر و اضرار باشد (مثل قمار) جایز نیست.

به دنیا می گویند دارالغرور، یعنی خیلی ها فریب ظواهر آن را خورده و به چرب و شیرینش دل خوش می دارند و خدا و آخرت و وجدان خود را به فراموشی می سپرند.

معروف است امام سجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان، تا صبح این دعا را بارها زمزمه نموده است:

"اللهم ارزقنی التجافی عن دارالغرور و الانابه الی الخلود والاستعداد للموت قبل حلول الفوت"

خدایا دل کندن از این دنیای فریبنده و روی آوردن به عالم جاودانگی و آمادگی برای وصال تو پیش از آن که موعدش فرا برسد را روزی من قرار ده.

ارزقنی از ماده رزق به معنای بهره و روزی است. بر خلاف تصور ما روزی انسان فقط طعام و نعمات مادی نیست. توفیق انس با معبود برجسته ترین مصداق کسب روزی برای انسان مومن است.

دنیا خوب است؛ اما ارزش آن در حد یک فرصت برای ثروت اندوزی در مسیر سفر آخرت است. دنیا ارزش ذاتی ندارد و بهای آن به میزان بهره ای است که در عمل به آموزه های دین برای آبادانی منزل آخرت کسب می کنیم. از این رو دنیای مادی ارزش دل بستگی و وابستگی به معنای بی اعتنایی به آخرت و نفی وجدان و خروج از مسیر هدایت و خود محوری و منفعت طلبی را ندارد. دنیا مزرعه آخرت است و تغییر کاربری آن روا نیست!

استعداد للموت یعنی دانش آموز شب امتحانی نباشیم! درس هایمان را قبل از شروع امتحان از بر باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اولویت با واجب است!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۸ ق.ظ

See the source image

 

مشهد که می روی مواظب باش نمازت در بین راه قضا نشود. زیارت مستحب است و نماز واجب. نیمه شب را که در هیأت می گذرانی مراقب باش از نماز صبح جانمانی. میهمانی و دورهمی و اجتماع مؤمنین ارزشمند است به شرط آن که آلوده هجو و غیبت و تهمت و ... نباشد. امام حسن مجتبی علیه السلام: «إِنَّ مَنْ طَلَبَ الْعِبادَةَ تَزَکىّ لَها، إِذا أَضَرَّتِ النَّوافِلُ بِالْفَریضَةِ فَارْفَضُوها.»

به راستى هر که عبادت را به خاطر عبادت طلب کند خود را تزکیه نموده است. هر گاه مستحبّات به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.

تحف العقول ص 236

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این کنایه آقا دقت کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۱۲ ب.ظ

 

امروز مقام معظم رهبری ضمن تشکر از زحمات مسئولان پزشکی کشور، توصیه ای هم درباره نیاز معنوی مردم به شب های قدر و حضور در مساجد داشتند و جمله ای خاص را بیان کردند که بسیار قابل توجه است و شاید طعنه آمیز:

 

"توصیه‌ام این است که بررسی این مورد را به کسانی بدهید که اهمّیّت حضور دعا و توسّل و مسائل معنوی را به معنای واقعی کلمه درک کرده باشند؛ اینها بررسی کنند مسئله را و تصمیم‌گیری کنند؛ هر چه تصمیم‌گیری کردند، بر عهده‌ی من و همه‌ی مردم است که بر طبق آن تصمیم‌گیری‌ها ان‌شاءاللّه عمل بشود. "

 

یادمان نمی رود بعضی آقایان وزارت بهداشت همان کسانی هستند که در ماه محرم هم بی اطلاع از نشاط معنوی حاصل از ابراز ارادت به ساحت اهل بیت علیهم السلام، حضور در مجالس روضه را باعث افسردگی و اندوه دانستند!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیام یک ویروس!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۵۳ ق.ظ

See the source image

 

بنده خدا برای خودش زور بازویی داشت، ورزشکار بود؛ آن یکی خودش پزشک بود و می دانست چطور باید از سلامتش مراقبت کند؛ یکی رییس حزب بود و آن یکی هم سفیر و نماینده و مدیر و ... یک بابایی از مال دنیا چیزی کم نداشت و ...

ویروس که این چیزها سرش نمی شود. صد رحمت به پشه که نمرود را با همه عظمت و داعیه خداییش به زمین زد! این یکی از پشه هم ریزتر، پشه را لااقل می شد با چشم دید و صدایش را شنید.

عده ای به کرونا مبتلا شدند و حالشان رو به بهبود است، الحمدلله؛ اما عده ای هم جانشان را با همین ویروس نامرد از دست دادند. نه پول، نه قدرت، نه اعتبار و نفوذ؛ هیچ کدام نتوانست نجاتشان بدهد. مرگ، حقیقت انکارناپذیر زندگی است. در هر چه که تشکیک شود در مرگ و رخت بستن از دنیا نمی توان تردید داشت. اگر بدانیم که دیر یا زود خواهیم رفت، به شیرینی های دنیا دل نمی بندیم، دلی را نمی شکنیم، خودخواهی را کنار می گذاریم، محبت به دیگران را یک فرصت می دانیم، دستمان به جیب دیگری نمی رود، حق را ناحق نمی کنیم و ... انسان می شویم. آدمی که از یک لحظه بعد نیز بی خبر است و نمی داند چه سرنوشتی انتظارش را می کشد باید به ضعف خود در برابر خدا ایمان بیاورد و سرکشی و منیّت و غرور و نامردی را کنار بگذارد.

این که اسلام گفته است هر از گاه یادی از مرگ کنید برای همین این است که دنیایی آباد و عاری از طغیان گری و آخرتی آبادتر داشته باشیم؛ اگر عبرت بگیریم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کرونا در اسلام!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۲۸ ق.ظ

 

این روزها بارها این نکته را از پزشکان شنیده اید که به طور معمول انسان های سالم در مقابل انواع ویروس ها و بیماری ها از جمله همین کرونای خودمان! مقاومت بیشتری داشته و آسیب کمتری می بینند.

آنها برای حفظ و تقویت سلامتی بدن سه مورد را توصیه می کنند:

غذای مناسب

ورزش

روحیه خوب

بگذارید اول از مورد سوم شروع کنم! پزشکان می گویند کسانی که در زمان ابتلا به بیماری، خودشان را می بازند و یا در زندگی روزمره دچار هیجان و اضطراب و افسردگی و دیگر ناملایمات روحی و فشارهای عصبی هستند مقاومت خوبی در مقابل بیماری ها ندارند.

راستش را بخواهید اسلام هزار و چهارصد سال است که دارد همین را می گوید. اسلام می گوید: خشمگین نباشید، حرص دنیا را نخورید، حسادت را کنار بگذارید، عجول نباشید، لجبازی نکنید، بدخواه مردم نباشید، قلب و وجدانتان را دریابید، کار نیک کنید، بزرگواری و گذشت را در وجودتان نهادینه سازید، به خدا توکل کنید و تعلقات و فراز و نشیب های دنیا را در دل راه ندهید، از کنار مشکلات با طمأنینه عبور کنید، به سفر بروید، به دریا و کوه و پدیده های خلقت نگاه کنید و ...

اسلام می گوید در پناه معنویت و اتصال به خدا به آرامش روح می رسید. پزشکی می گوید تلاطم روح، ضعف جسم را به دنبال خواهد داشت.

کمترین دستاورد معنویت و سلامت روح، سلامت جسم است. بماند که اسلام درباره ورزش و نشاط جسم و نیز استفاده از غذای سالم و پاک و مفید و به اندازه، حرف هایی شنیدنی دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تذکراتی پیرامون شبهه ارتباط عزای معصومین(ع) با افسردگی و روانِ پریشان!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۴۷ ب.ظ

✍دکتر علیرضا سفیدچیان

روان‌پزشک و عضو هیات‌علمی دانشگاه علوم‌پزشکی بابل 


١) عزادارى برای معصومین(ع) دارای فلسفه و مبانی دینی و منطقی مستحکمی است که تبیین صحیح این مبانی همچون: «محبت و دوستى»، «انسان‌سازی»، «جامعه‌سازى»، «انتقال دهنده فرهنگ اسلامی و انسانی» و... می‌تواند در تغییر و تصحیح نوع دیدگاه و رفتار نسب به موضوع عزاداری، تأثیرگذار باشد.

٢) عزادارى از سر معرفت و شناخت به ائمه_معصومین، در واقع یادآورى فضایل و آرمان‌های آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق مى‌دهد. 

فردى که با معرفت در مجالس_عزادارى، شرکت مى‌کند؛ شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم می‌آمیزد و در پرتو آن، انگیزه‌ای قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم، مانند محبى مى‌شود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.

٣) هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسان‌سازی گشت؛ تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مى‌شود و آدمى می‌کوشد تا آرمان‌های اهل بیت(ع) را در جامعه حکم فرما کند.

۴) شیعه در مرثیه‌سرایی، سوگواری روشنگرانه دارند؛ نه شیون بی هدف! فرد با عزاداری هدفمند و عزت‌مدار، به تمام زندگی خود هدف می‌بخشد و حیات خود را حسینی می‌سازد و کسب نشاط می‌کند و به سمت زندگی با عزّت و فرار از مرگ ذلّت آفرین و احساس ارزشمندی گام بر می‌دارد. 

بنابراین، اشک ریختن و عزاداری برای معصومین(ع)، غمگینی و ماتم ناهنجار و بیمارگونه نیست!

بلکه عین هنجارهای دینی و اجتماعی و مساوی با سلامت روح و روان است.

۵) تأثیرات عزاداری بر معصومین(ع) را در جهات: عاطفی، سیاسی، دینی و تربیتی قابل توضیح و تبیین است.

۶) محفل ائمه معصومین(ع)، در واقع مکتب آن‌هاست و دراین مکتب، درس دین‌داری، آزادگی و جوانمردی، تعلیم داده می‌شود و تنها مرهم نهادن بر دل داغ دیدگان نیست. از اینرو، هم «شعر» است و هم «شعور»؛ هم «احساس» است و هم «ادراک» و هم «بصیرت».

٧)باطن گریه انواعی دارد. یک نوع آن معطوف به نیازهای سرکوب شده است و می‌تواند با افسردگی همبستگی مثبت داشته باشد و کنشگری اجتماعی فرد را مختل سازد!

اما انواع دیگر، مثل: گریه ناشی از علاقه و ارتباط، عقیده و گریه بر مظلوم، امید بخش است و حرکت آفرین و رابطه معکوسی با افسردگی دارد!

٨)از دیدگاه روانشناختی، هر نوع غمگین بودنی، افسردگی و نابهنجاری تلقی نمیشود. غمگینی، هنگامی مرض محسوب می‌شود که واجد شاخصه‌هایی همچون: خلق افسرده طولانی، کناره‌گیری اجتماعی، احساس بی ارزشی، رفتارهای غیر تطابقی، احساس گناه، قصد خودکشی، افت واضح عملکرد و ... باشد.

٩) علل مهم بروز افسردگی شامل: عوامل ژنتیکی، محیطی و فاکتورهای روانشناختی است!

همچنین عواملی مثل: تغییر ساختار مغزی، سابقه خانوادگی، تغییرات اساسی در زندگی، بیماری‌های_جسمی، مشکلات مزمن سلامتی، استرس و سوء مصرف مواد مخدر، می‌توانند احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش دهند.

و اما در عوامل اجتماعی باید به: افت امنیت_روانی، کاهش امنیت و بحران‌های اقتصادی و شغلی، تعارض در هویت اجتماعی، شکاف طبقاتی و افول اخلاق و ارزشهای الهی و انسانی اشاره کرد!

١٠) در متون متعدد علمی و در جوامع مختلف، ثابت شده که دین درونی و رفتار و مناسک_مذهبی با سلامت روان ارتباط مستقیم دارد و باعث کاهش افسردگی و خودکشی می‌شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

توقف، ممنوع!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ق.ظ

یکی از راه های رشد و پیشرفت جوامع، تکثّر کار و فعالیت اقتصادی است. فارغ از رسالت دولت ها، مردم نیز در تحقق این امر نقشی اساسی دارا هستند. گردش سرمایه، راهی درست و تأثیرگذار در رونق اقتصادی جوامع است. بسیاری از ثروت ها در حالتی راکد به سر برده و نفعی از آن عاید دیگران نمی شود:

"انسان از خود چیزی دردناک تر از مال صامت (پول نقد یا طلا و نقره) بر جای نگذاشت. راوی پرسید: پس چه کند؟ امام فرمود: آن را در تولید باغ و مزرعه یا خانه به کار گیرد."1

به کار گیری این سرمایه های راکد علاوه بر رشد کشور و رونق کسب و کار و البته اجر اخروی، معیشت صاحبان سرمایه را نیز بهبود می بخشد. اسلام طرفدار بهره وری از ثروت های بی مصرف است:

"هر نعمتی که خدا بر تو ارزانی داشت، بهره آور ساز ..."2

شاید عده ای به غلط گمان کنند پرداختن به فعالیت های اقتصادی ممکن است دلبستگی به امور دنیا و غفلت از آخرت را به دنبال داشته باشد. ثروت نه یک هدف که ابزاری برای رشد معنوی و آبادانی دنیا و آخرت مؤمنان است:

"مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: به خدا سوگند ما در پی دنیا هستیم و دستیابی به آن را دوست داریم. آن حضرت فرمود: می خواهی با آن چه کنی؟ گفت: می خواهم زندگی خود و خانواده ام را تأمین و صله رحم کنم و صدقه دهم و حج و عمره بگزارم. امام علیه السلام فرمود: این، دنیا طلبی نیست. این آخرت طلبی است."3

با این وصف، اسلام کار اقتصادی و افزایش ثروت از راه حلال را یک ارزش می داند و سرمایه های مادی را از این جهت که باعث پیشرفت جامعه، اشتغال زایی، فقرزدایی و خیرخواهی نسبت به دیگران شود، مورد توجه و اهمیت می داند.

برخلاف تبلیغات دشمنان دین، اسلام نه تنها عامل عقب افتادگی مادی و اقتصادی مردم نیست، بلکه شور و نشاط اقتصادی را راه برون رفت جامعه از مفاسد ناشی از فقر و بیکاری می داند. از این منظر کسی که برای رضای خدا به فعالیت اقتصادی پرداخته و سرمایه خود را در مسیر کار و تولید به کار بسته و این رویکرد را در راستای خیرخواهی برای خود و دیگران معتبر بداند در واقع علاوه بر نفع مادی، معنویت و آخرت گرایی را رسمیت بخشیده و دین را به معنای واقعی کلمه، درک نموده است.

اسلام معتقد است دو روز عمر مؤمن نباید با هم برابر باشد. این موضوع نشان می دهد رشد مادی و معنوی افراد یک امتیاز و حُسن تلقی شده و از دیدگاه اسلام، توقف و خمودگی و فرسایش معنایی ندارد.

1- الفقیه، ج3، ص170، زاره از امام صادق علیه السلام.

2- امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، نامه69.

3- الکافی، ج5، ص72.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راه گشا

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۵:۴۰ ب.ظ

یک نکته ای دارد، شهید ابراهیم هادی که گاه به دوستان خاصش توصیه کرده و البته توصیه ای مجرّب و کاربردی است.

می گفت: پیامبر وقتی دید حضرت زهرا سلام الله علیها، غمگین است و فشار زندگی روی دوشش سنگینی می کند آن تسبیحات معروف را به او سفارش کرد ...

هر وقت خسته شدیم و می خواهیم مشکلات از سر راهمان برداشته شود، ذکر تسبیحات حضرت زهرا را بگوییم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تداوم انقلاب، در گرو حاکمیت اخلاق

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۸، ۰۵:۰۷ ب.ظ

محور فعالیت های انقلاب اسلامی از بدو شروع مبارزات ضد ستمشاهی، مبتنی بر معنویت و آموزه های اخلاقی بود. نماز ظهر عاشورا نمادی از دلبستگی مجاهدان فی سبیل الله به احکام دین است که حتی در بحبوحه خطر نیز دل از تعلقات معنوی و اجرای فرامین الهی نبریده و در همه مقاطع حرکت و جوشش انقلابی خویش رضایت خدا را مدّنظر قرار می دهند.

امام(ره) هر نوع ظلم در روند مبارزات را نهی می نمود و از سوی دیگر بر ضرورت انس بیشتر با خدا تأکید داشت.

از همین رو، نسلی انقلابی در جریان نهضت اسلامی ایران پدید آمد که مصداق آیه "الذین یومنون بالغیب" قرار گرفته و در همه احوال و امور، همواره خود را در محضر خدا می دید.

تقوا چیزی جز انس با خدا و نظارت بر خود از زاویه حاکمیت الهی نیست و تحقق این امر تنها در گرو ایمان کامل انسان ها به معاد و باور قلبی به حساب و کتاب الهی است.

گام دوم انقلاب، گام دوم انقلابی اسلامی است که با محوریت اخلاق و معنویت و عرفان و شور و شعور و حماسه شکل گرفت و در ورای همه جاذبه های مادی و بر خلاف تفکرات سیاسی ماکیاولی، قدرت را نه یک هدف، که ابزاری برای آبادانی آخرت دانسته و از این رهگذر، خدمت به خلق و توجه به مردم به عنوان ولی نعمتان انقلاب را دستمایه جلب رضایت خدای متعال می داند.

"اخلاق اسلامی" باید به عنوان عنصری سرنوشت ساز و مقوّم انقلاب اسلامی در عرصه های داخلی و بین المللی همواره مورد دقت و توجه برنامه ریزان و سیاستگذاران فرهنگی قرار بگیرد. بی تردید فرهنگ خدمت رسانی برآمده از اخلاق اسلامی است که با کمک عناصر محوری اندیشه انقلاب از قبیل استکبارستیزی، ساده زیستی و عدالت خواهی، تمدن نوین اسلامی را در سراسر عالم رقم خواهد زد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انقلاب اسلامی زنده است!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۴۲ ب.ظ

گاه وقتی سخن از دستاوردهای انقلاب اسلامی به میان می آید، زود دنبال تهیه فهرستی از پیشرفت های علمی و صنعتی و خدماتی و رفاهی و ... می رویم که البته همه این موارد در جای خود مهم و قابل اعتنا است؛ اما فراموش نکنیم جمله معروف حضرت امام را که فتح خرمشهر را نه فتح خاک که فتح ارزشهای اسلامی دانست.

بزرگ ترین ثمره انقلاب اسلامی تربیت انسانهایی است که ورای همه تعلقات مادی، انسانیت انسان را به رخ کشانده و فارغ از تمایلات غریزی، حرکت به سوی تکامل و فتح قله های شرف و انسانیت و کرامت را سرلوحه خویش قرار داده اند.

مطالعه زندگی نورانی بسیاری از شهدای گرانقدر انقلاب حاکی از تحول شگرفی است که آشنایی با راه امام و اهداف اسلام در روند حیاتشان پدید آورده است.

شهدای مدافع حرم در عصری که دشمن درصدد به فراموشی سپردن ارزش های اسلامی از طریق شبیخون فرهنگی بود، احیای دوباره طریقت رستگاری و جلوه ای از تربیت نسل پرفروغ جوانان انقلاب اسلامی است که نوید اهتزاز پرچم لااله الاالله بر تارک گیتی را سر میدهد.

انقلاب اسلامی زنده است و با نشاط و پرقدرت به دنبال تحقق آرمانهای انسانی و الهی؛ حرکت جهانی اش را تداوم خواهد بخشید.

دلسوزان انقلاب اسلامی و فعالان عرصه دفاع از ارزشها با تمرکز بیشتر بر عنصر تربیت، تقویت باورهای دینی و پررنگ سازی هنجارهای اخلاقی را باید به عنوان مولفه ای اساسی در حفظ انقلاب و تضمین گام های بعدی این راه، مدّنظر قرار داده و جهاد در عرصه تقابل با ناتوی فرهنگی دشمنان را یک فریضه مهم تلقی نمایند.

نشر معارف الهی و تبیین اهداف مقدس انقلاب اسلامی و تمدن بزرگ و نوین اسلامی که با همت جوانان آزادی خواه و عدالت طلب سراسر جهان محقق خواهد شد مستلزم میدان داری نسلی است که آموزه های مکتب وحی را در تار و پود وجود خود حس نموده و دستیابی به اهداف دین و انقلاب را همواره دغدغه مستمر خویش بداند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از ماه رجب قدردانی کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۴۵ ق.ظ

ماه رجب از دیدگاه مقام معظم رهبری


باید همه به یکدیگر تبریک عرض کنیم [این ] توفیق الهی را که توانستیم بار دیگر وارد ماه رجب بشویم. ماه رجب یک فرصت تقرّب به ارزشهای الهی و تقرّب به ذات مقدس پروردگار و فرصت خودسازی است.

این ایامی که در روایات ما به عنوان ایام برجسته معرفی شده اند، اینها همه فرصتند؛ هر فرصتی هم نعمت است و هر نعمتی هم نیازمند شکر و سپاس است. شکر و سپاس نعمت هم این است که انسان نعمت را بشناسد، بر طبق اقتضای این نعمت رفتار کند، از آن بهره ببرد، نعمت را از خدا بداند و آن را در راه خدا به کار ببرد؛ ماه رجب از این نعمتها است. بعد هم ماه شعبان است که آن هم نعمت دیگری است و این دو ماه از نظر کُمَّلین و اهل توحید و اهل معنا مقدمه ی ماه رمضانند؛ و ماه رمضان ماه عروج است، ماه رفتن به معراج است، ماه تزکیه است، ماه تصفیه است که همه ی ما به اینها احتیاج داریم.

از ماه رجب قدردانی کنید؛در این ماه توسلات خودتان به درگاه پروردگار عالم را هرچه می توانید بیشتر کنید؛ به یاد خدا باشید و کار را برای خدا انجام بدهید؛ این تلاشی که می کنید، این زحمتی که میکشید، برای خدا قرار بدهید. مقام معظم رهبری 6/2/1394

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انقلاب چگونه از گزند حوادث مصون می ماند؟

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۳۱ ب.ظ


آیت الله محمدی از علمای طراز اول شمال کشور و تولیت مدرسه علمیه روحیه شهرستان بابل چند روزی است که در بستر بیماری است و بعضی از مسئولان هم از عیادت وی بی توفیق مانده اند.

به مناسبت ایام الله دهه فجر، عبارتی کوتاه از این عارف و عالم بزرگ در خصوص رمز و راز مصونیت انقلاب از گزند حوادث و شرط استمرار آن را که در شهریور سال 1385 در مصاحبه با نشریه سبزسرخ بیان داشت تقدیم خوانندگان عزیز می نمایم:

"هر ایرانی در زمان حال و آینده باید زحمات شهدا را ارج بگذارد. ارج گذاردن به شهدا تحقق آرمان‌های آن‌هاست. به نظر، هر چه مسائل معنوی در سطح جامعه پررنگ‌تر شود انقلاب از آسیب‌ها مصون‌تر است و به عکس، هر چه تعهد نسبت به قوانین الهی کمرنگ‌تر شود آسیب‌پذیری انقلاب بیش‌تر خواهد شد."

  • سیدحمید مشتاقی نیا