اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳۴۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشتاقی نیا» ثبت شده است

توصیه ای به جویندگان کار!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۴۷ ق.ظ

اگر در بین فامیل و اقوام خودتان آدم بیکاری سراغ دارید و نتوانسته اید دستش را جایی بند کنید، اگر کسی را می شناسید که فشار معیشت امانش را بریده و توان پرداخت هزینه های جاری زندگی اش را هم ندارد؛ حتماً به این پیشنهاد عمل کنید.

کافی است از او بخواهید هر روز چند ساعتی را در فضای مجازی پرسه بزند و به محض مشاهده کسی که دارد از شهرداری انتقاد می کند فوراً او را به فحش و بد و بیراه ببندد. مطمئن باشید چیزی نمی گذارد که پاداش پاچه خواری خود را گرفته و لااقل مسئولیت فضاسازی یکی از بوستان های شهر را به مناسبت عید نوروز دریافت خواهد کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شما غرق در پول بودید و من ...

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۱۲ ب.ظ

تأسف بارترین حادثه سال 95 در ایران، نه واقعه آتش سوزی پلاسکو بود و نه قتل عام ده نفر از اعضای یک خانواده و نه ماجرای قتل همسر پزشک اصلاح طلب و ...

همه این حوادث تلخ بود؛ اما اتفاق دردناکی که خیلی ها سعی کردند صدایش را در نیاورند و مضمون آن، به تنهایی بضاعت رونمایی از انحرافی عمیق در لایه هایی از مسئولان کشور را تا انتهای تاریخ در خود نهفته دارد، مربوط است به یادداشتی که نیمه مرداد سال 95 هنگام خودکشی مسئول مالی حزب کارگزارن سازندگی، وابسته به هاشمی رفسنجانی از او منتشر گردید:

"آقای مرعشی! شما غرق در پول بودید و من محتاج نان شب ..."

سرپرست دادسرای جنایی نیز در این باره گفت: در حالی که هر یک از اعضای حزب، مثل مرعشی و عطریان‌فر ماهیانه ٦ میلیون تومان حقوق می‌گرفتند این فرد تقاضای مساعدت مالی جهت شهریه دانشگاه دختر خود را داشته که اقدامی نشده؛ این فرد کپی وصیت نامه را در تمامی فایل‌ها قرار داده که حقوق وی یک میلیون تومان بوده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طلائیه، سرچشمه معرفت

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۳۸ ق.ظ

یک روز به‌درخواست حاج¬آقا میرباقری به‌عنوان راهنما همراه دانشجویان مسلمان خارجی که برای بازدید از مناطق جنگی آمده بودند، عازم شدم. (کشورهای اوگاندا، چین، افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، روسیه، بوسنی¬و هرزگوین). زمانی بود که جاده طلائیه آب¬گرفتگی داشت و می¬بایست ده کیلومتر را، پیاده در آب طی می¬نمودند تا به حسینیه و معراج شهدا می‌رسیدند. چون مهمانان خارجی بودند، با هماهنگی حاج¬آقا میرباقری آنها را در پشت دژ طلائیه پیاده کردیم. خواستم که وضعیت منطقه را برای آنها شرح بدهم که یکی از دانشجویان سیاه¬پوست اوگاندا گفت: استاد! ما می‌خواهیم به‌یاد بسیجی‌های شما تا طلائیه برویم. گفتم: سخت است. ده کیلومتر آب‌گرفتگی و پیاده¬روی در آب است! گفتند: ما باید برویم! با اصرار آنها، عازم قتلگاه شهدا شدیم. سردار باقرزاده، شرحی از منطقه و عملیات خیبر دادند و بعد از برادران تفحص خواستیم فیلمی را برای آنها از کار تفحص پخش نمایند. وقتی فیلم پخش می¬شد از روبرو به‌چهره آنها نگاه می¬کردم. همه گریه می¬کردند و اشک می¬ریختند. وقتی فیلم تمام شد، یکی از برادران اهل سنت از بوسنی¬وهرزگوین گفت: استاد، من از رزمندگان بوسنی هستم، دو سال در آنجا جنگیده¬ام ولی احساس سنگینی می¬کردم، امروز در طلائیه شما احساس سبکی می¬کنم. شما در سرچشمه هستید، قدر سرچشمه را بدانید.  

راه ناتمام، ص47، به نقل از محمدامین پوررکنی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه کسی قدر این گوهر را می داند؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۴۵ ب.ظ


بر پدر شهرت، لعنت!

این مرد مشهور نبود، دفتر و دستک و خدم و حشم و برو و بیا نداشت. یعنی اصلاً دنبال این بازی ها نبود.

در فقدان این مرد، سال های سال باید گریست. او یک عالم بود. عالم که می گویم نه به این معنی که ضبط صوت کتاب ها بود، نه! او می دانست که چه می داند و آن چه که می داند قرار است به چه دردی بخورد. او در حقیقت یک متفکر بود. اندیشه، گمشده این سال های بازار علم است. آن عالمی که نبودش، ثلمه ای برای اسلام است به امثال او باید گفت.

اگر می خواهید این شاهکار کم نظیر حوزه علم و عمل و اندیشه و ایمان را بیشتر و بهتر بشناسید به این نشانی رجوع کنید:

http://www.rajanews.com/news/267979/%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%88%D9%85-%D8%AD%D8%AC%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B5%D8%AF%D9%88%D9%82-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D9%85%D8%B7%D9%87%D8%B1-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%D9%87-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D8%A7-%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA


  • سیدحمید مشتاقی نیا

جای خالی شهدا در ویژه نامه های نوروزی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۰۳ ب.ظ

بشمارید چند ویژه نامه نوروزی توسط جراید کشور منتشر شده است؟ بعد ببینیند چند صفحه از انبوه صفحات این ویژه نامه ها به یاد و نام شهدا و بزرگداشت فرهنگ ایثار و شهادت اختصاص پیدا کرده است؟

ببینید آیا کمترین یادی از شهدای مظلوم مدافع حرم و خانواده های داغدارشان در این روزی نامه ها طرح شده است؟ پاسخ کاملاً مشخص است.

اصولگرا یا اصلاح طلب فرقی نمی کند؛ حتی در صفحه حوادث ویژه نامه های نوروزی امسال هم اشاره ای به غربت و رشادت شهدا و بسیجی های خط شکن خامنه ای در جبهه جهانی اسلام نشده است.

این قانون نانوشته را در زمان جنگ هم شاهد بودیم. عده ای جانشان را کف دست بگیرند و هست و نیستشان را فدا کنند، عده ای هم گاه با همان شکل و قیافه فقط به فکر حمکرانی و سلطه طلبی و شکم چرانی خود و اقوام و دوستانشان باشند. گاه انسان گمان می کند مسئولین و نخبه های ما آن قدر ناشکر شده اند که یادشان رفته این پست و شهرت و پول های هنگفتشان از صدقه سر شهدای بی نام و نشان مکتب خمینی است که بی هیچ چشمداشتی در راه کسب رضایت دوست و اهتزاز پرچم توحید، شیدای وصال حق گردیدند.

تاریخ این جفای آشکار را هرگز از یاد نخواهد برد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یادی از حاج عبدالله ضابط

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ق.ظ

پایش‌ که‌ به‌ منطقه‌ می‌رسید؛ نمی‌توانست‌ بیکار بنشیند. اصلاً آرام‌ و قرار نداشت‌. هر جا می‌رفت‌ عده‌ای‌ را دور خودش‌ جمع‌ می­کرد و از حالات‌ شهدا و خاطرات‌ دفاع‌ مقدس‌ صحبت‌ می‌کرد.

 با آن‌ عشق‌ و صفایی‌ که‌ داشت‌ حتی‌ نیمه‌های‌ شب‌ برای‌ سربازهایی‌ که‌ نگهبان‌ بودند برنامه‌ گذاشته‌ بود.

 همیشه‌ در محضر شهدا پابرهنه‌ بود.

 شب‌ها موقع‌ خواب‌ او را نمی‌دیدیم،‌ امّا صبح‌ که‌ می‌شد سرحال‌تر و سرزنده‌تر از ما بالای‌ سرمان‌ حاضر می‌شد.

 بعضی‌ وقت‌ها از شدت‌ خستگی‌، ایستاده‌ خوابش‌ می‌برد، ولی‌ خیلی‌ پای­بند استراحت‌ نبود؛ می‌گفت‌: «منطقه‌، خوابگاه‌ نیست‌«.

 ضابط‌ با همه‌ شهدا رفیق‌ بود! خواسته‌هایش‌ را با آنان‌ در میان‌ می‌گذاشت‌. انگار شهدا را با چشم‌ می‌دید. شهدا هم‌ هوای‌ ضابط‌ را خوب‌ داشتند.

 یک‌ بار، او را سر مزار شهید زین‌الدین‌ دیدم‌. کفش‌هایش‌ را به‌ احترام‌ او درآورده‌ بود و خیلی‌ مؤدب‌، کنارش‌ نشسته بود. برگه‌هایی‌ را از کیفش‌ بیرون‌ آورده‌ و شروع‌ به‌‌خواندن‌ آنها نمود.

 آن‌ مطالب‌، گزارش‌ فعالیت‌هایش‌ بود. خط‌‌به‌‌خط‌ می‌خواند. انگار می‌خواست‌ از آن‌ شهید امضا بگیرد! 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ویژه بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۴۹ ق.ظ

چند سئوال:

۱. بزچفت از چه سالی جزو محدوده شهر بابل شده است؟!!!

۲. منطقه جنگلی بزچفت چه ربطی به سازمان فضای سبز شهرداری دارد؟

چه تعداد از درختان این پارک جنگلی توسط این معاونت کاشته شده و یا حفاظت میشود؟

۳. ربط پارک بزچفت با معاونت فرهنگی شهرداری چیست؟

۴. آیا ساکنین همسایه بزچفت به شهرداری بابل عوارض میدهند؟

۵. چرا باید عوارض شهروندان بابل خرج پارک جنگلی بزچفت (واقع در بخش بابلکنار) شود؟

۶. ارتباط شورای سابق با پارک بزچفت چیست؟

۷. آیا شورای شهر و شهردار فعلی به این حرکت عجیب پایان میدهند؟

حسین حسین زاده نوری
  • سیدحمید مشتاقی نیا

تناسب اسم و موضوع، خوب است یا بد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۱۷ ب.ظ

می خواهند در پارک "شهید شکری"، مراسم سنتی نوروز و جشن و موسیقی و ... را برگزار کنند. اشکالی ندارد، ان شاءالله به سلامتی.

اما

چرا وقتی کسی می گوید در ورودی شهر بابل، که میدانی به نام مرحوم هادی نوروزی قرار دارد، تندیس یا تصویری از شهدا نصب شود، عده ای برافروخته شده و می گویند: بین این نام و تصویر شهدا تناسبی وجود ندارد؟ اسم و محتوا باید با هم همخوانی داشته باشند و ... از این جور حرفها! 

بالاخره تناسب بین اسم و موضوع خوب است یا بد؟ تکلیف ما را مشخص کنید!

اگر در پارک شهید شکری می توان جشن گرفت - که کار خوبی است- در میدان نوروزی هم می توان به یاد شهدا بود که آن هم کار خوبی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیا شمع‌ها رو فوت کن ...!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۴۶ ق.ظ

امسال، سال کبیسه است. یعنی اسفند‌مان سی روزه می‌شود. این وسط سر عده‌ای بی‌کلاه می‌ماند. اگر گفتید سر کی؟

خوب معلوم است؛ آن بنده‌های خدایی که از همه جا بی‌خبر درست روز سی‌ام اسفند پا به این دنیا می‌گذارند. طفلکی‌ها اگر دست خودشان بود یا لااقل کسی از اوضاع و احوال این دنیا زودتر به آنها می‌گفت می‌توانستند برنامه‌ریزی دقیق‌تری داشته و با آینده نگری! پا به این دنیای پرفراز و نشیب بگذارند؛ اما حالا اتفاقی است که افتاده، چه می‌شود کرد؟

این بنده‌های خدا یک چند سالی را دچار مشکل می‌شوند. اگر گفتید چه مشکلی؟

آفرین ... مشکل فوت کردن شمع‌ها ... یعنی جشن تولد. شما بگویید سال‌هایی که سیصد و شصت و شش روز نیست آنها باید چه روزی را جشن تولد بگیرند؟

پا در هوا بودن یعنی همین! اما خوب تجربه‌ می‌شود تا از این به بعد تقویم را خوب ورق بزنند و لااقل برای کارهای آینده‌شان با چشم و گوش باز برنامه‌ریزی کنند. ما از الان به همة متولدین سی‌ام اسفند، خیر مقدم عرض می‌نماییم.

خوش گلدید.               

فاطمه رنجبر ملکشاه

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هلند، صربستان، ترکیه و دیگران!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۲۳ ق.ظ

از اردوغان بیزارم و چشم دیدن این مردک متوهم و زیاده خواه را ندارم. از یک حرف او در این روزها خوشم آمد و حیف است که به آن اشاره ای نکنم.

در ماجرای دعوای دیپلماتیک اخیر بین ترکیه و هلند، اردوغان با یادآوری جنایت هایی که در حق مسلمانان بوسنی روا شده بود به نقش هلند در حمایت از صرب ها برای نسل کشی مسلمانان بوسنی اشاره کرد.

واقع امر آن است که پیش از ایجاد گروه ملعون و متوحش داعش، این اروپایی های وحشی بودند که بدترین جنایت ها را در حق مردم مسلمان بوسنی انجام دادند. داعش را در واقع باید شاگرد مکتب حیوانی صرب ها دانست.

چقدر خوب بود که مسئولان سیاسی کشور ما نیز هر از گاه با یادآوری جنایات ضد انسانی غربی ها و یا سکوت آنها در برابر رفتارهای منافی حقوق بشر، حملات تبلیغی غرب بر ضد مسلمانان را بی پاسخ نمی گذاشتند.

این روزها سالگرد توحش بی سابقه صدام در قبال مردم مظلوم حلبچه عراق است. غرب در برابر این رسوایی حیوانی نیز چشم فرو بست.

کاش دستگاه دیپلماسی ما قدر این فرصت ها را می دانست و با رسواسازی چهره منافقانه غرب در مقابل تخریب وجهه مسلمین و موج اسلام هراسی آمریکا و اروپا ایستادگی می کرد.

آن مرد که افسانه هلوکاست را افشا می کرد و جنایت های متعدد غربی ها را به رخشان می کشید، دیگر رفته است. به اشباح الرجال نمی توان دل خوش کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ورزشی ها زیادی خبرساز شدند!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ

در همین یکی دو هفته اخیر چند خبر خاص از جامعه ورزشی کشور، نظرها را به سمت خود جلب کرده است.

عضو شورای شهر بابل که از قضا رئیس هیئت ورزش های همگانی نیز هست عضو دیگر شورا را با چاقو مورد حمله قرار داد.

محمد مایلی کهن پس از درگیری با یکی از مدیران تیم فوتبال نساجی، بیهوش شد.

قهرمان بدنسازی در اصفهان با چاقو به قتل رسید. اختلافات خانوادگی دلیل این جنایت بیان شده است.

درگیری تماشاگران مسابقه بین دو تیم خونه به خونه و نساجی بیش از پنجاه مصدوم را راهی بیمارستان کرد.

قهرمان بوکس کشور در کرمانشاه به ضرب گلوله کشته شد.

همان طور که در ابتدای این متن خواندید این اخبار که حکایت از اوضاع آشفته محیط های ورزشی دارد مربوط به همین یکی دو هفته اخیر است.

به نظر می رسد راه کمال و سعادت جامعه را باید در جایی غیر از میادین ورزش جستجو کرد. اهمیت بیش از حد به ورزش و الگوسازی های غیر اصولی و کاذب از قهرمانان ورزشی، ممکن است اخلاق را در جامعه منزوی سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فراخوان سادات قم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۰۸ ب.ظ

نزدیک به سیصد شهید غیر ایرانی مدافع حرم در بهشت حضرت معصومه سلام الله علیها مدفون هستند. خیلی از این عزیزان، در کشور ما غریبند و کس و کاری ندارند. 

آن ها برای دفاع از حریم عمه جان ما جان خود را در طبق اخلاص گذاشته و امروز میهمان خاک پاک قم شده اند. از جوانمردی به دور است که عید را در خانه و در کنار نزدیکان خود به جشن و شادی بگذرانیم و خاک غربت را از مزار مدافعان حرم عمه جان مان نزدائیم.

لحظه تحویل سال را امسال در کنار مزار شریف این مردان بی ادعا باشیم. یادمان نرود اگر این بچه های گمنام خمینی نبودند ممکن بود تا سال های سال، عید و جشنی نداشیم. با شهدا، روزمان نو می شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زمین فوتبال بابل، میدان جنگ شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۹ ب.ظ

حالا بیایید اسم باشگاه را بگذارید فرهنگی ورزشی

حالا مدعی شوید که جای زن ها در ورزشگاه ها خالی است

بیایید از فوتبالیست ها برای جوانان میهن تان الگو بتراشید

حالا نام یک فوتبالیست را روی میدان ورودی شهرتان بگذارید و بر سر مزارش بارگاه بسازید

به زور رسانه، مردم جامعه را فوتبالی کنید و دلتان خوش باشد که مقابل تهاجم فرهنگی و ماهواره و ... خیمه زده اید ...

این تصاویر مربوط به حواشی بازی امروز دو تیم دسته اولی خونه به خونه بابل با نساجی قائمشهر در ورزشگاه هفتم تیر بابل است. این حواشی البته دیگر به متنی از یک واقعیت تبدیل شده است:


a2ca_photo_2016-06-20_21-47-26.jpg

z9li_photo_2016-06-20_21-47-37.jpg

ydq2_photo_2016-06-20_21-47-49.jpg

qos6_photo_2016-06-20_21-47-57.jpg

z5gy_photo_2016-06-20_21-48-05.jpg

qym_photo_2016-06-20_21-48-42.jpg


  • سیدحمید مشتاقی نیا

تصویری نگران کننده، امروز در ورزشگاه آزادی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۰۳ ب.ظ

ساعتی قبل مسابقه فوتبال بین تیم های استقلال ایران و لوکوموتیو ازبکستان در ورزشگاه آزادی تهران به پایان رسید.

نکته نگران کننده ای که در زمین بازی به چشم می خورد مربوط می شد به تبلیغات کالاها و برندهای خارجی که تقریباً صد در صد محیط اطراف مستطیل سبزرنگ را در بر گرفته بود.

اگر چه پیش از این نیز شاهد تبلیغات محصولات خارجی در محیط های ورزشی کشورمان به خصوص در جریان مسابقات آسیایی بودیم؛ اما حجم این تبلیغات در بازی امروز نشان از عدم توانایی تولیدکنندگان داخلی در تأمین هزینه های تبلیغاتی ورزشگاه در رقابت با تولیدکنندگان خارجی دارد. این اتفاق در واپسین روزهای سال اقتصاد مقاومتی، خوب و مسرت بخش نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این عکس ها خیره شو ...

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۴۹ ب.ظ

ylq_photo_2016-06-19_22-33-56.jpg


این تصویر، نقاشی نیست؛ یک عکس است. عکسی ساده و زیبا که می تواند پیامی از تاریخ دفاع مقدس را به نسل های آینده این سرزمین منتقل نماید. به تمام زوایای این عکس با دقت نگاه کنید. از ما بهتران بدانند که تا ابد مرهون این قشر از مردم فراموش شده جامعه هستند. شرق و غرب عالم بدانند که اگر دسیسه ای در سر دارند با این قشر از جامعه مسلمان ایرانی طرف خواهند بود. انقلاب، متعلق به پابرهنگان بوده و همیشه چنین خواهد بود حتی اگر عده ای دیگر از سفره آن متنعم شده و آهنگ تفاخر بنوازند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرنده عشق

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ب.ظ

نتیجه تصویری برای شهید ابوالحسن ابوالحسنی


nt2_photo_2017-02-03_22-05-34.jpg


حدود یک سال پیش بود که با اسم شهیدی به نام ابوالحسن ابولحسنی، خلبان دلاور بابلی در یکی از گروه های مجازی آشنا شده و فهمیدم که متاسفانه هیچ سنگ یادبودی هم برای مزار این شهید جاویدالاثر نصب نکرده اند.

فرستنده این مطلب را نمی شناختم. درباره شهید بیشتر تحقیق کردم و به حقیقت این ادعا دست یافتم. نامه ای خطاب به ریاست بنیاد شهید بابل نوشتم که متن آن در همین وبلاگ وجود دارد. علی آقای عالمی از جوانان اهل حال و بسیحی بابل هم با تمام توان پیگیر ماجرا شد.

چند روز پیش با خبر شدم سنگی را برای آن شهید و به یاد او در روستای زادگاهش نصب کرده اند.

از تلاشگران این قصه، بسیار سپاسگذارم. اجرشان با خدای شهیدان.

درباره خلبان شهید ابوالحسن ابولحسنی حتما یک جستجو در اینترنت انجام بدهید. خاطرات زیبایی را از او مشاهده خواهید کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جای این کتاب در مدارس خالی است

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۱۵ ب.ظ

برای ترویج فرهنگ اقتصاد مقاومتی، اصل خودباوری، ریشه ای ترین عنصری است که تقویت آن می تواند به تحکیم باور تکیه به خود و بهره گیری از استعدادها و توانایی های درونی فرد یا جامعه منجر شود.

امروز فهرستی از ابتکارات و خلاقیت های جوانان کشور در دوران انقلاب اسلامی به تنهایی تبدیل به کتابی مفصل خواهد شد. پاسخ به این پرسش که بعد از انقلاب اسلامی چه اتفاقی رخ داد که باعث شکوفایی استعدادهای جوانان این مرز و بوم و ثبت ده ها هزار ابتکار و خلاقیت از سوی آنها گردید و علاوه بر تبیین دستاوردهای انقلاب اسلامی، غرور ملی مخاطبان را افزایش داده، باور آنها به توانایی داخلی را نیز تقویت می نماید و نیز شوق آنها نسبت به ورود به عرصه نوآوری های فکری یا صنعتی و اقتصادی را تحریک می سازد.

پیشنهاد می شود کتابی آموزشی با محوریت خلاقیت های جوانان در دوران دفاع مقدس، اسارت، سازندگی و ...و معرفی مبتکرین موفق و شرح ممارستشان تهیه گردیده و با بهره گیری از ساعات اختصاص یافته به امور پرورشی در مدارس به اطلاع مخاطبان برسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهر و محبت آمیخته با قاطعیت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۲۳ ب.ظ

بچه های ما بین شش تا ده سال سن داشتند. بچه ها بدشان نمی آمد که برای نماز صبح بیدار شوند. به خاطر محبتی که نسبت به پدر و مادر داشتند و رفتار صحیحی که از والدینشان دیده بودند به مسائل معنوی علاقمند بودند. در ظهر و شام، آنها هم همراه ما وضو می گرفتند و به نماز می ایستادند. می ماند نماز صبح که بیدار شدن برایشان کمی دشوار بود. به هر حال آنها کم سن و سال بودند و به راحتی نمی توانستند از خواب شیرین صبح گاه و نرمی و گرمی رختخواب، دل بکنند.

شهید رجایی تأکید داشت که بچه ها لااقل قبل از طلوع آفتاب بیدار شوند؛ اما برخوردش به حالت دستوری نبود. همین قدر که توانسته بود ذوق و شوق نسبت به اقامه نماز را در دل فرزندانش ایجاد کند، زمینه کافی برای رشد ایمانی آنها را فراهم ساخته بود.

او صبح می آمد بالا سر بچه ها می ایستاد و به حالت شوخی و البته با صدای بلند خطاب به ما می گفت: هیس! یواش تر صحبت کنید، بچه ها خواب هستند! صدای گرم و طنزآلود پدر باعث می شد بچه ها تکانی بخورند و برای دل کندن از بستر خود آماده شوند.

آقای رجایی اگر می دید که بچه ها هنوز از رختخواب جدا نشده اند، کنارشان می نشست و به آرامی شانه هایشان را می مالید و با محبت و بزرگواری به شوخی با آنها می پرداخت. وقتی بچه ها از جایشان بلند می شدند ایشان پشت سرشان حرکت می کرد، شانه هایشان را می گرفت و آنها را تا نزدیک محل وضو، بدرقه می کرد. او با حالت خنده و شوخی، ضربه ای هم با کف دست به پشت بچه ها می زد تا فضایی پرعطوفت را برای آنها رقم زده باشد.

با این روش، هم بچه ها عادت می کردند که نماز صبح را مهم دانسته و به اقامه آن مقیّد شوند و هم این که از اصرار پدر برای بیداری در صبح، تلخ کام نشده و خاطره بدی در ذهن نداشته باشند.

به روایت همسر رئیس جمهور شهید محمد علی رجایی، رمز جاودانگی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این خاطره را چند بار بخوانید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۱۴ ب.ظ

آیت الله مسعودی خمینی در کتاب خاطرات خود که توسط انتشارات مرکز اسناد اقنلاب اسلامی به چاپ رسیده است، روایتی از دیدار تاریخی شاه مخلوع و امام خمینی را بیان می کند که خواندنی و جالب است. این خاطره در حقیقت آموزه ای تاریخی است که هم نگرش امام راحل درباره شأن و جایگاه علمای دین در مواجهه با طواغیت را نشان می دهد و هم الگویی است برای همه طلاب و روحانیون تا رفتار انقلابی را سرمشق خویش قرار دهند: 

بد نیست در اینجا به ذکر خاطره ای که از زبان آقای پسندیده شنیده ام، بپردازم. ایشان یک بار فرمود: زمانی، بهائیان در ابرقو مسائلی را به وجود آورده بودند و در خلال آن تنی چند از این جماعت کشته شدند. رژیم پهلوی، عده ای را به عنوان قاتل و مؤثر در این واقعه دستگیر کرد و حتی صحبت بود که قرار است آنان اعدام شوند. آقای بروجردی وارد عمل شدند تا از اعدام این افراد ممانعت کنند. ظاهرا به حضرت امام گفته بودند:"شما از طرف من نزد شاه بروید و از قول من بگویید که قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند." امام هم پذیرفتند که این مأموریت را انجام دهند.

در آن ایام در قم کمتر کسی ماشین سواری داشت. و یکی از افرادی که دارای وسیله نقلیه بود، "مصباح التولیه" بود. من او را به خاطر دارم که در این اواخر، سوار یک ماشین بنز سفید رنگ می شد. به هر حال با مصباح التولیه تماس می گیرند که او ماشینش را در اختیار قرار دهد. دفتر آقای بروجردی هم با دربار شاه هماهنگی های لازم را به عمل می آورند که امام (ره) به نزد شاه بروند.

به خاطر داشته باشید که دربار و دستگاه سلطنت در آن روز به گونه ای بود که هر فرد مراجعه کننده، بایستی حتما دارای ماشین مشکی باشد! و وقتی به دربار می رود، یک سرنشین بیشتر نداشته باشد و باید در ورودی اول کاخ از ماشین خودش پیاده شود و با ماشین مخصوص آنجا بقیه راه را تا مقابل اتاق انتظار طی کند و مدتها در آنجا منتظر بماند تا موعد ملاقات فرا برسد.

 بعد از آن کلاهش را بردارد و باقی تشریفات معمول را بجا آورد. لباس و کفشش باید واجد فلان خصوصیات باشد و وقتی وارد اتاق شاه شد، بایستد تا به او اجازه نشستن دهند. حتی وضعیت به گونه ای بود که قبل از ملاقات مجموعه این آداب را به فرد تعلیم می دادند!

وقتی امام با ماشین تولیت، به تهران رفتند، دم در کاخ، به نگهبان گفته بودند:"بگویید روح الله از طرف آیت الله العظمی بروجردی آمده است!" به ایشان می گویند:"آقاجان! باید ماشین شما عوض شود! باید رنگش مشکی باشد!" امام می فرماید:"نه! من داعی ندارم که ماشین را عوض کنم. اگر نمی شود که بر می گردم!" 

نگهبان به داخل می رود و ظاهرا اطلاع می دهد که نماینده ای از طرف آقای بروجردی آمده است. قبول می کنند که امام با همان ماشین غیر استاندارد! وارد شود. وقتی امام وارد اتاق انتظار می شود، منتظر نمی ماند و بی مقدمه وارد اتاق شاه می شود. به ایشان می گویند باید کلاهتان را بردارید. امام ترتیب اثر نمی دهد. حضرت امام، بدون برداشت عمامه و سرزده به اتاق شاه می روند و بر روی صندلی مخصوص شاه در پشت میز می نشیند!

 هنوز شاه وارد اتاق نشده است وقتی محمدرضا وارد می شود، در کمال تعجب می بیند که تنها صندلی موجود در اتاق اشغال شده است. این است که دستور می دهد صندلی دیگری بیاورند. صندلی می آورند و شاه می نشیند و امام هم مختصر احترامی که از بعد اخلاقی لازم دانسته انجام می دهد و بعد از آن بی درنگ وارد اصل موضوع می شود و می گوید حضرت آیت الله العظمی بروجردی فرمودند قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند. دقت کنید که به کار بردن تعبیر"فرمودند" در حضور شاه و استعمال آن برای غیر او جرأت زیادی می طلبید و امام از این جهت طعنه بزرگی به شاه زدند.

در فاصله ای که امام با شاه ملاقات داشته، برای امام یک استکان چای می آورند که امام بدان لب نمی زند. شاه در پاسخ می گوید از قول من به ایشان سلام برسانید و بگویید: شاه مشروطه که کاری از دستش بر نمی آید. امام مجددا تکرار می کند: "قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند!" 

بعد از جا برمی خیزد و بدون خداحافظی از اتاق خارج می شود و به قم مراجعت می نماید. بعضی از روزنامه ها به درج خبر ملاقات امام و شاه مبادرت می کنند و حتی این نکته را هم افزودند که شاه بلافاصله، دستور آزادی قاتلان را صادر می کند.

آنگونه که نقل می کنند، زمانی که انقلاب اسلامی ایران شروع شد، شاه در مورد سکّاندار حرکت انقلاب گفته بود: "این همان روح اللهی است که از طرف آقای بروجردی یک بار نزد من آمد." ظاهرا آن خاطره را به یاد آورده بود.
  • سیدحمید مشتاقی نیا

انتخابات شورا، پیشگیری به جای درمان!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۳ ب.ظ

برای نخستین بار نیست که آیت الله جنتی، دبیر انقلابی شورای محترم نگهبان از نحوه نظارت و تأیید صلاحیت نامزدهای انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا زبان به گلایه می گشاید.

سه سال پیش، درست در روزهای منتهی به برگزاری انتخابات شوراها نیز آیت الله جنتی، نظارت بر صلاحیت نامزدهای شورا را در حد صفر دانست. علی لاریجانی تاب این نقد عالمانه را نداشت و در پاسخ آن پیر فرزانه، میزان آگاهی ایشان از نحوه تأیید صلاحیت ها را زیر سوال برد.

حلقه های نظارت بر صلاحیت نامزدهای شورا، بر خلاف سایر انتخابات، در اختیار شورای نگهبان قرار ندارند. ورود عناصر سیاسی و صاحبان سهام قدرت در تأیید یا رد صلاحیت نامزدهای شورا، ضعف گزاره های نظارتی و احتمال داد و ستدهای پنهان سیاسی و جناحی را قوت بخشیده است. 

ناکارآمدی بخش قابل توجهی از بدنه شوراهای اسلامی شهرها و روستاها، اخبار حیرت آور پیرامون بعضی سوءاستفاده های کلان مالی و رانت خواری ها، تکرار مستمر درگیری های فیزیکی اعضای شورا در بعضی از مناطق کشور و ... همگی نشان از فقدان تعهد لازم در احراز صلاحیت نامزدهایی است که قرار است امانت دار اعتماد مردم در خدمت بی شائبه به جامعه باشند.

یک بار دیگر همه دلسوزان جامعه را به مطالعه این بخش از سخنان تاریخی عمار انقلاب اسلامی، آیت الله جنتی که روز گذشته در خبرگزاری ها منتشر گردید، جلب می کنم:

"نظارت بر انتخابات شورای شهر و روستا مصیبت است چون هیچ حساب و کتاب منظمی ندارد و صلاحیت ها درست رسیدگی نمی شود.  400 هزار نفر وارد عرصه این انتخابات می شوند که باید سوابق آنان شناسایی شود، عملکرد بسیاری نشان داده که خوب نبوده و در برخی مواقع کارشان به دادگاه کشیده شده است!"

  • سیدحمید مشتاقی نیا