اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

۳۰۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشتاقی نیا» ثبت شده است

درس هایی از آیت الله جوادی آملی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ

تمدن قرآنی

صلح جهانی این نیست که جامعه وسایل کشتار جمعی نداشته باشد، الآن حداکثر تمدّن را در این میدانند که وسایل کشتار جمعی در کار نباشد؛ ولی تعبیر قرآن کریم این است که وسیله کشتن نباشد، چه جمعی و چه فردی. تفسیر سوره محمد ص جلسه4

چگونه می توان نامتناهی شد؟!

حق مطلق بودن، برای موجود محدود، ممکن نیست؛ اما همین موجود محدود اگر ارتباط داشته باشد به یک فیض بیکران، میشود نامحدود. رودخانه که آب نامتناهی ندارد! وقتی گفتیم این رودخانه وصل است به یک اقیانوس نامتناهی، معنایش این است که هر اندازه این نهر بخواهد به عنوان مَصَب  از اقیانوس بگیرد میتواند. اگر کسی «ولیِّ مطلق حق» شد، ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾  شد و به علم نامتناهی ذات اقدس الهی مرتبط شد، دیگر در هیچ سؤالی نمیماند؛ لذا میفرماید: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی‏» تفسیر سوره محمد ص جلسه4

با عهدشکنان چه باید کرد؟

شما تعهّد میسپارید و امضا میکنید، گوش نمیدهند! میثاق می‌بندید، عمل نمیکنند! قرارداد میکنید، امضا نمیکنند! اینها نه چون ایمان ندارند و کافر هستند عمل نمی‌کنند، چون میشود با کافر هم کنار آمد! سرّ اینکه میگوییم با اینها مبارزه کنید، نه برای این است که «إنَّهم لا اِیمانَ لهم» و اینها کافر هستند، بلکه ﴿إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾؛ اینها یمین، سوگند، میثاق، قطعنامه و امضا، هیچ چیزی را رعایت نمیکنند! چگونه میخواهید با اینها زندگی کنید؟ تفسیر سوره محمد ص جلسه4

معجزه در طبس

در همین جریان جنگ احزاب با یک مُشت شن مسئله حلّ شد! در جریان عملیات طبس هم همین‌طور بود؛ منتها حالا کمتر کسی این عنایت را دارد. در مسئله طبس ـ معاذالله ـ تصادف و اتفاق که نبود، هر چیزی هم که حرکت میکند با نظم خاص حرکت میکند! جریان طبس هم با یک مُشت شن حلّ شد، هواشناسی را بررسی کردند، دریاشناسی را بررسی کردند، زمینشناسی را بررسی کردند، شن شناسی و خاکشناسی را بررسی کردند و آمدند؛ اما این شنِ ناشناخته راه افتاده! این صحرای ناشناخته راه آمده! دیگر معجزه چه میخواهد باشد؟! معجزه زید و عمرو و امام و مأموم نیست، معجزه قرآن و عترت است! تفسیر سوره محمد ص جلسه4

مسیر حیات

ما خلق شدیم برای این که به سمت فرشته شدن حرکت کنیم. تفسیر سوره محمد ص جلسه4

هنر حقیقی چیست؟

آن هنری که از خیال به حسّ میآید و از حسّ به خیال میآید یک دور باطلی است، این دیگر پرورنده نیست! این بازی است، نه هنر! هنر آن است که معقول را محسوس بکند و جامعه را عقلانی بکند؛ اگر پیامی از بالا نیاید که جامعه را بالا نمیبرد! تفسیر سوره محمد ص جلسه4

راز فتح ایران توسط اعراب

حجاز مگر میتوانست ایرانِ قَدَر را آرام بکند؟! ایرانی که قدم به قدمش یا سنگر است یا شیار است یا دفاع است، مگر چهار تا عرب حجازی میتوانستند این امپراطوری ایران و روم را در مدت کوتاه رام بکنند؟ هیچ ممکن نبود! این طبرستان قَدم به قَدم شیار است و کوه است و درّه، مگر ممکن بود کسی طبرستان را فتح کند؟! اما دفعتاً به استقبال قرآن و عترت آمدند! بشر تشنه «حق» است، اینها دیدند این پیام حق است. تفسیر سوره محمد ص جلسه4

انسان هایی که انسان نیستند!

خیلی ها هستند که تمام زندگیشان همین دو در دارد، یک در به آشپزخانه و یک در به دستشویی، همین است! چه وقت غذا میخورند و چه وقت خالی میکنند! این قرآن تحقیر نکرده کسی را که فرمود: ﴿أُولئِکَ کَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾،  این تحقیق است نه تحقیر! قرآن کتاب ادب است! اینکه فرمود: ﴿أُولئِکَ کَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ نمیخواهد فحش بدهد به اینها، یا اینها را مثلاً تحقیر بکند، نه! حقیقت است! میگوید سه راه دارد: یا حرف ما را باور کن که اینها واقعاً حیوان هستند، یا چشم باز کن و باطن اینها را ببین، یا دو روز صبر کن، بعد از مرگ روشن میشود که اینها حیوان هستند یا انسان! تفسیر سوره محمد ص جلسه4

معنی "النکاح السنتی"

مسئله نکاح در اسلام یک امر خاص و ویژهای غیر از اجتماع مذکر و مؤنث است. اجتماع مذکر و مؤنث در همه انسانها هست در مادون انسان هم هست اما آنچه که اسلام آورد به عنوان نکاح، وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «أَلنِّکَاحُ سُنَّتِی»  فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَد أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ»،  فرمود ما یک چیز تازه ای آوردیم ازدواج جمع شدنِ یک مذکر و مؤنث نیست، یک سازمانی است که اگر کسی وارد این سازمان و مؤسسه شد نصف دینش را حفظ کرد. مراسم عقد9/2/95

دو عنصر اصلی در سازمان خانواده

دو عنصر اصلی است که سازمان خانوادگی را تشکیل میدهد و آن این است که فرمود: ﴿خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً﴾،  این آیه قرآنی از طرف ذات اقدس الهی بیانگر کیفیت ازدواج و تأسیس خانوادگی است. فرمود حقیقت زن و حقیقت مرد یکی اند تفاوتی ندارند منتها از نظر ساختار بدنی فرق میکنند روح آنها انسان است و دو عنصر اصلی در تأسیس خانوادگی دخیل است، نه مَهریه و جهیزیه؛ آنها امر عادی است، آن دو عنصر اصلی یکی دوستی عاقلانه است، یکی گذشت از لغزشهای دیگری است. مراسم عقد9/2/95

ویرانه ای که به راحتی آباد نخواهد شد

ائمه(علیهم السلام) فرمودند که خانه ای که با طلاق ـ معاذالله ـ ویران بشود به این آسانی این بافت فرسوده ساخته نمیشود،  بافت فرسوده را شهرداری میتواند بعد از یک مدتی بسازد یک مخروبه است و میسازند؛ اما خدایی ناکرده اگر طلاق یک جایی راه پیدا کرد به این آسانی ساخته نمیشود، فرمود مواظب زبانتان، رفتارتان و گفتارتان باشید، ﴿وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً﴾ مراسم عقد9/2/95

وعده خدا درباره ازدواج

در قرآن کریم فرمود: کسی به فکر این نباشد من اگر ازدواج بکنم چگونه تأمین میشود؟! فرمود: ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾  این دختر خانم که قبلاً در منزل پدرش بود روزی داشت حالا که آمده اینجا کانال روزی برمیگردد میآید اینجا، این طور نیست که روزی کم بشود! این طور نیست، خدای سبحان روزی او را کاملاً میرساند، خود ازدواج منشأ برکت خواهد بود روزی را هم میرساند. مراسم عقد9/2/95

قرآن ناطق

ولید کعبه وجود مبارک امیر مؤمنان(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) قرآن ناطق است و برای امت اسلامی همانند قرآن منشأ برکت است. مراسم عمامه گذاری 13رجب

به این فخر خود مباهات کنیم

وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آلاف التحیّة و الثناء) فرمودند: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»  من و علی‌بن‌ابیطالب پدران این امتیم; یعنی شما هر کدامتان یک شناسنامه طبیعی دارید همه ما همین‌طوریم که پدران ما برای ما گرفتند؛ ولی وقتی بالغ شدیم باید برای خودمان یک شناسنامه‌ای بگیریم. وجود مبارک حضرت فرمود من و علی‌بن‌ابیطالب حاضریم شما را به عنوان فرزندی بپذیریم خب اگر وجود مبارک امیرالمؤمنین حاضر شد ما را به فرزندی بپذیرد یقیناً مادر ما هم صدیقه کبرا خواهد بود این یک فخری است. مراسم عمامه گذاری 13رجب

دعوت به خدا نه به خود!

بکوشید عالم ربانی بشوید عالم ربانی شدن ممکن است اما ما به هیچ پیامبری, به هیچ وصی و نبیّ‌ای هیچ سمتی ندادیم که مردم را به خودشان دعوت کنند. مراسم عمامه گذاری 13رجب

خودستایی و خودستانی!

اسلام به ما فرمود: خودستایی نکنید، خودستانی بکنید خود را بستانید نه بستایید. خودستایی، استکبار است خودستانی، زهد است و عرفان. تا آدم خودش را می‌خواهد هرگز به جایی نخواهد رسید چه در حوزه و چه در دانشگاه. مراسم عمامه گذاری 13رجب

غبطه به حال شهدا

ما الآن به حال شهدا غبطه می‌خوریم، واقعاً جای غبطه هم هست و در پیشگاه آنها در مزار شهدا می‌گوییم «یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ» تنها درباره وجود مبارک سیدالشهداء(سلام الله علیه) نیست ضمیر جمع می‌آوریم «یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیما» مراسم عمامه گذاری 13رجب

سرّ تعدد بهشت

سرّ اینکه درجات جنّت متعدد است، این است که درجات ایمان متفاوت است و چون درجات ایمان متفاوت است مؤمنان هم درجاتشان فرق میکند. تفسیر سوره محمد ص جلسه6

ضرورت یادگیری و نشر علم

نه تنها در هر زمانی ما موظفیم عالِم شویم و به هیچ وجه دوران فراغت از تحصیل برای انسان مطرح نیست بلکه در هر مکانی ما موظفیم عالمانه به سر ببریم یا عالمانه سخن بگوییم یا سخن عالمانه را بشنویم یا عالمانه گفتگو کنیم : «مَنْ جَلَسَ مَجْلِسَاً وَ لَمْ یَزْدَد فِیهِ مِنَ الْعِلْمِ شَیْئَاً لَمْ یَزْدَدْ فِیهِ مِنَ اللهِ إِلاّ بُعْدَا»؛ آن‌گاه به ما فرمودند وقتی در جایی شرکت کردید مطالبی از قرآن و عترت ائمه اطهار(سلام الله علیهم) شنیدید آن‌ را به دیگران منتقل کنید تا فضای جامعه فضای فرهنگی شود: «رَحِمَ اللَّهُ [نَضَرَ اللَّهُ‏] مَنْ سَمِعَ مَقَالَتِی وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَبْلَغَهَا» درس اخلاق 24/10/94

سخنران یا نویسنده موحّد، چه کسی است؟!

اگر یک گوینده یا نویسنده‌ای سخن او و کتاب و کتابت او مورد اقبال و استقبال مردم قرار گرفت، او خوشحال شد که مردم حرف او را گوش دادند, حرف او و کتاب او پذیرفته شد این معلوم می‌شود جزء «أحسن الاقوال» نیست، چون «أحسن الاقوال» این نیست که انسان «دعا الی الحق»؛ بلکه «دعا الی الله»، نه اینکه هم خوشحال بشود که مردم این حرف را پذیرفتند, هم خوشحال شود که کتاب او فروش رفته ﴿وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَی اللَّهِ﴾. خاصیت توحید این است که نشاط او در این است که مردم به طرف «الله» جذب شدند همین! درس اخلاق 24/10/94

راهنمای آخرت چیست؟

خیلی سخت است انسان تنها وارد آن عالَم بشود، آن‌جا هیچ کس به داد انسان نمی‌رسد یک صحنه وسیعی است که ﴿إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلی‏ میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾  انسان باید یک آدرس دستش باشد کجا برود؟ کجا بایستد؟ چه بگوید؟ کسی, کسی را نمی‌شناسد آن روزی است که ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ ٭ وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ﴾  اگر آن روز هر کسی از دیگری فرار می‌کند و هیچ کس, کسی را نمی‌شناسد؛ چون ﴿فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ﴾  همه از خاک برخاستند مگر ذوات قدسی اهل بیت(علیهم السلام) که به هم مرتبط‌اند، انسان آن روز باید راهنما را همراه خودش داشته باشد. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ درس و بحثش الهی نبود چیزی به همراه او نیست. درس اخلاق 24/10/94

خاصیت پرسشگری

گفتند سؤال کنید, سؤالات علمی مطرح کنید، چون در طرح سؤالات علمی چند نفر بهره می‌برند، آن سائل بهره می‌برد, آن متکلّم بهره می‌برد, آن مستمع ولو سؤال نکرده بهره می‌برد, معنای آن این نیست که فقط مستمع ثواب می‌برد و متکلّم بی‌بهره است آن سؤال‌کننده ثواب می‌برد, آن جواب دهنده بهره می‌برد, آن شنونده هم بهره می‌برد. درس اخلاق 24/10/94

چرا دادگاه ها شلوغ شده است؟!

اینکه شما می‌بینید مسجدهای ما خالی است و مراکز شکایت فراوان هست، برای اینکه ما در بسیاری از امور و در امور خیلی نازل, قدرت تحمّل نداریم و تمام دشمنی‌های ما از همان درون ما برمی‌خیزد. وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة والثناء) فرمود شما اگر دشمن درون را حلّ کردید دشمن بیرون حلّ آن بسیار آسان است. درس اخلاق 24/10/94

دفاع از کشور در گرو صیانت از دین

مردم اگر دین خود را بخواهند حفظ کنند، هیچ عاملی توان آن را ندارد که آسیبی به این کشور برساند. درس اخلاق 1/11/94

دو عنصر حیاتی در حفاظت از کشور

شما اگر جبهه رفته باشید یا وصیت‌نامه‌های این‌ها را خوانده باشید می‌بینید چیزی این کشور را جز علاقه به قرآن و عترت حفظ نکرد، آن روز می‌دانید مرثیه «آمدم آمدم کربلا کربلا» مهم‌ترین آهنگی بود که می‌توانست جوان‌ها را بسیج کند. درس اخلاق 1/11/94

راه مقابله با جریان نفوذ

ما اگر طرزی زندگی کنیم گفتار ما, رفتار ما طوری باشد که دین در جامعه نهادینه شود دیگر هیچ بیگانه‌ای به تعبیر مقام معظم رهبری نفوذ نمی‌کند که بتواند مثلاً کشور را یا بعضی را تحت نفوذ خود قرار بدهد. درس اخلاق 1/11/94

با دین خدا بازی نکینم!

اگر مردم دین را با جان بپذیرند ما با دین بازی نکنیم, آنچه می‌دانیم بگوییم, آنچه نمی‌دانیم نگوییم, آنچه می‌گوییم عمل کنیم, آنچه عمل می‌کنیم بگوییم؛ مردم, مردم خوبی‌اند. درس اخلاق 1/11/94

کار هنرمندانه ای که به ما سپردند

یک کار هنرمندانه‌ای هم به ما سپردند و آن, این است که مظهر خالقیت خدای سبحان باشیم؛ البته تمام کارها مستحضرید به عنایت اوست, به اذن اوست, به تأیید اوست. ما آمدیم این‌جا خلقت کنیم, نوآوری داشته باشیم چیزی بیافرینیم, مسئله مهندسی در و دیوار و سدّ و این‌ها کارهای عادی است آن مهم نیست، آنچه مأموریت ماست این است که ما در درونمان یک انسان بیافرینیم و زیبا بیافرینیم. درس اخلاق 1/11/94

هیزم جهنم نباشیم!

این نیشی که آدم به دیگران می‌زند به صورت همان نیش در قیامت ظهور می‌کند. این بیان روشن قرآن کریم است که فرمود قاسطان, هیزم جهنم‌اند: ﴿وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾؛  پس انسان اگر ـ خدای ناکرده ـ گرفتار اخلاق بد بود می‌شود هیزم جهنم و اگر خوب بود می‌شود روح و ریحان. درس اخلاق 1/11/94

منظور از اسارت فرهنگی چیست؟

حضرت امیرالمومنین علیه السلام درباره جنگ فرهنگی فرمود: مواظب باشید در جنگ فرهنگی بیگانه نیاید فرهنگ را به اسارت بگیرد بیگانه‌ای که با فرهنگ مبارزه می‌کند در صدد قتل فرهنگ نیست، در صدد اسارت فرهنگ است، می‌خواهد خُلق و خوی را اسیر خود قرار بدهد و اگر خُلق و خوی را اسیر خود قرار داد طولی نمی‌کشد که غدیر را به صورت سقیفه تبدیل می‌کند. درس اخلاق 1/11/94

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای پدری که این فرزند را تربیت کرد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۰۹ ب.ظ

ساعاتی پیش خبر درگذشت عالم مجاهد آیت الله شرعی در رسانه ها منتشر شد. این عالم وارسته پدر طلبه شهید محمدتقی شرعی است. عظمت روحی این پدر را از فرزند فاضل و اندیشمندی که در راه اسلام تربیت کرد بهتر می توان شناخت.

حجت الاسلام شهید شرعی در روز تولد امام محمد تقی علیه السلام به دنیا آمد. نامش را به میمنت این تقارن، محمد تقی گذاشتند. عمرش به اندازه امام محمدتقی علیه السلام بود و درست در روز میلاد آن امام (هجده اسفند 1365) در 25 سالگی به شهادت رسید و در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد. از شهید محمدتقی شرعی وصیت نامه جالبی به جای مانده که طلاب و حوزه های علمیه را مخاطب توصیه های خود قرار داده است. در بخشی از این وصیت نامه می خوانیم:

... اما نکته ای که غفلت از آن موجب انحرافی عظیم و ضربات جبران ناپذیر بر پیکر انحراف ستیز حوزات علمیه می شود این است که: ما در راه کسب یا گسترش بینش سیاسی – اجتماعی و نیز اقتصادی به علم رایج که محصول مجامع علمی شرق و غرب است، روی آورده و بنیان بینش خود در این امور را بر آن تنظیم کنیم و احیاناً با گزینش احادیث و فرازها منقطع از کتاب و سنت رنگ مذهبی نیز به آن بخشیم و به عنوان تحقیقاتی در این امور عرضه نمائیم و شاید این موضع، بعضاً مورد این اعتراض دلسوزانه واقع شود که نویسنده این سطور احادیثی چون اطلبواالعلم ولوبالصین را فراموش نموده است و در برخورد با مسائل راه افراط را پیشه ساخته است. اما به جاست که در آخرین گفتار رسمی حیاتم به این مهم اشاره کنم که علوم سیاسی- اجتماعی- اقتصادی و در یک کلام علوم انسانی ناظر بر بررسی روابط فردی و اجتماعی انسان است و مسلماً این علوم بدون یک بینش و تفسیر خاص از انسان در روابط اجتماعی، جز مسایل حیات اجتماعی و فردی بشر را بررسی نمی کنند و بدون شک، مبانی تحلیلی و بینش این علوم فرسنگ ها از اسلام فاصله داشته و در مورد مسائل بینش های متناقض و متضادی با اسلام را ارائه می دهند.

در صورتی که این علوم الگوی موضع گیری ما در قبال مسائل شود، مخصوصاً در حوزه ای که تنظیم اصول موضوعه علوم انسانی دانشگاه های دنیا بر اساس مبانی اسلامی بر عهده اوست، وضعیت ما که سال ها قدرت سامان دهی اسلام در روابط درونی و بیرونی بشر را سرلوحه مبارزاتمان قرار داده ایم، بسیار فاجعه آمیز خواهد بود و مصداق بارز "کر علی مافر" خواهیم شد...

اگر هدف حوزه، ابلاغ پیام انبیای الهی و ترسیم صحیح مسیر ائمه هدی و جهانی نمودن انقلاب اسلامی و مضمحل نمودن استکبار جهانی و دفاع از حریم ارزش ها در مقابل هجوم های سهمگین فرهنگی دشمن و نجات مستضعفین در بند گیتی و هدف های والای دیگر است، باید بدانیم که دسترسی به این اهداف گرانسنگ، جز با تهذیب نفس میسر نمی گردد که ذروة الغایات لاینالها الا اولی التهذیب.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حبّ ریاست

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ق.ظ

اگر چه حکومت، حق انسان های صاحب صلاحیت است و کسی که بدون دارا بودن ملاک های مورد قبول اسلام، مدیریت جامعه اسلامی را بر عهده بگیرد در حقیقت، این جایگاه را غصب کرده است؛ اما این مسئله نیز از منظر اسلام مورد تأکید قرار گرفته که حسّ قدرت طلبی و برتری جویی، زیبنده افراد با ایمان نیست. ناگفته پیداست که ریاست طلبی و حبّ جاه با آن چه که به عنوان تکلیف بر عهده فرد لایق و ذی صلاح برای پذیرش حاکمیت بر جامعه دینی گذاشته شده است، از اساس تفاوت دارد.

از منظر اسلام ریاست طلبی یک وصف ناصواب بوده و به خصوص برای دانشمندان و عالمان، امری نکوهیده تلقی می شود. کسی که حبّ ریاست دارد برای رسیدن به نقطه مطلوب خود گاه ممکن است از مدار عدالت و دین خارج شده و موجب پدید آمدن تفرقه و فتنه در بدنه جامعه دینی بشود. روحیه جاه طلبی در میان بزرگان یک جامعه، نتیجه ای جز شکاف و از هم گسیختگی در میان امت اسلام نخواهد داشت.

ـ آفة العلماء حبّ الرّیاسة. آفت دانشمندان دوستى ریاست است.

ـ حب الرئاسة رأس المحن دوستى ریاست اساس رنج ها است. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آقای همیشه موافق و ساز مخالف!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۰۳ ب.ظ

دکتر نجفی، یکی از نمایندگان شهرستان بابل در مجلس شورای اسلامی، در هیچ یک از مراسم های مرتبط با حماسه نه دی - که در اتفاقی کم نظیر در محله های مختلف حوزه انتخابیه او برگزار گردید - مشاهده نشد.

در حالی که بیشترین عملکرد در کارنامه فعالیت های این نماینده مجلس را باید صدور بیانیه و پیام به بهانه ها و مناسبت های مختلف مثل شب یلدا و ... دانست، حتی یک خط یادداشت هم به مناسبت روز بزرگ نه دی از سوی وی انتشار نیافت.

چقدر آدم می تواند خوشبین باشد که تصور کند دکتر نجفی از نگاه مقام معظم رهبری نسبت به این حماسه تاریخی که کشور را از سراشیب یاغی گری دشمنان اسلام و انقلاب نجات داد، بی خبر است؟

عده ای از منتقدان دکتر نجفی به دلیل موافقت همیشگی وی با طرح ها و لوایح دولتی، گاه از او به عنوان "وکیل الدوله" یاد می کنند. با توجه به رویکرد بخش قابل توجهی از مسئولان دولتی در بی توجهی به منویات رهبری در خصوص حماسه نه دی، اتهام تحقیرآمیزی که منتقدان نجفی درباره او بر سر زبان ها انداخته اند، بیش از پیش تقویت خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یادی دوباره از شهید بصیرت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۲۷ ب.ظ

فرزند آسمان

 

قرار است نگذاریم حسین غلام کبیری بیش از این مظلوم بماند .

شاید به خاطر این که تا بود نمی گذاشت شهدا مظلوم بمانند . شاید برای آن که نگذاشت انقلاب ، مظلوم بماند . شاید  . . . .

ما ، مدیون حسین و همه حسینیان شهید فتنه 88 هستیم .

 باور داریم تا خون شهید نباشد ، هیچ کجا  سعادت آباد  نمی شود .

آن چه پیش رو دارید برشی کوتاه از زندگی جوان هجده ساله ای است که در بحبوحه فتنه رنگ و ننگ ، ریشه سبز انقلاب را با خون خود آبیاری کرد .

---------------------------------------------------------------------------------

حسین غلام کبیری

تولد : 9/8/1370 شهر ری

شهادت : 25/3/1388 تهران . سعادت آباد

---------------------------------------------------------------------------------------

۱- دکتر گفت : دیگر دیر شده . بچه که زردی می گیرد آن هم به این شدت زود باید جراحی شود .

دلم شکست . ملحفه پیچیدم و بردمش خانه . گفتم یا صاحب الزمان (عج) این پسر همنام جد بزرگوار شماست . او را بیمه موسی بن جعفر (ع) کرده ام . . .

خیلی گریه می کرد . آرام زدم به پهلویش . برای معاینه که بردیم گفتند : همان ضربه کوچک ، کار خودش را کرد . دیگر به عمل نیازی نیست . رئیس بیمارستان می گفت : عکسش را بدهید می خواهم این معجزه را به همه نشان بدهم .

۲- پیاده می رفت مدرسه و می آمد . تعجب کردم . پیگیر که شدم فهمیدم پول توجیبی هایش را می دهد به پیشنماز مسجد تا به نیاز مندان برساند .

۳- داشت مرد می شد ! راه می رفت و درباره انقلاب می پرسید . تحقیقاتش که کامل شد گفت : من به این نظام اعتقاد دارم .

چون با منطق پذیرفت دیگر کوتاه نمی آمد .

۴- درس که نداشت می رفت سر کار . برایش کم نمی گذاشتیم . اما می خواست روی پای خودش بایستد .

۵- با آن همه کار ، دم افطار دیگر رمق نداشتیم . حسین تازه می رفت صف نانوایی ، سنگک گرم ببرد سر سفره . می گفتم : عجب حالی داری تو .

می گفت : تو چرا بی حالی ؟!

۶- خودش می نشست لباسش را اتو می کرد . نامرتب بیرون نمی آمد . می خواستیم با او جایی برویم مجبور بودیم دستی به سر و وضعمان بکشیم .

۷- خستگی اش را ما ندیدیم . به کار ، نه نمی گفت . فرق نمی کرد روضه هیئت باشد یا عروسی بچه بسیجی ها در فرهنگسرا . پای کار محکم می ایستاد .

۸- می گفتم : بابا این از تو بزرگتر است . نگاه به هیکلش بکن . هوس کتک داری ؟

این حرف ها برایش معنا نداشت . می گفت : کسی که امنیت نوامیس جامعه را به خطر می اندازد باید نهی از منکر شود .

۹- تازه به آن محل رفته بودیم . غریب بودم . بچه های هم سن و سال من یک گوشه نشسته بودند . داشتم رد می شدم .چشمش به من افتاد . آمد جلو . زود گرم گرفت و مرا کشید وسط دوستانش . شدم بچه هیئتی . دیگر احساس غریبی نداشتم .

۱۰- بابام می گفت : آهان . . . ! رفیق یعنی این .

خیلی های دیگر هم به مادرش می گفتند : خوش به حالت . چه پسری داری .

۱۱- جانشین معاون عملیات پایگاه بود . پایگاه حجتیه شهر ری . با بسیجی هایی از محله شهادت که یکی از مذهبی ترین و پرافتخارترین نقاط این شهر است . کارت فعال نداشت اما فعال بود . اولین نفری بود که وارد پایگاه می شد و آخرین نفر بود که بیرون می رفت . کارش در بسیج از روی تکلیف بود .

۱۲- رفتیم فلافلی . قرار بود من مهمانش کنم . سیصد تومان بیشتر نداشت . همان را با اصرار گذاشت توی جیبم . می گفت : تو زن و بچه داری . لازمت می شود .

۱۳- زیارت شاه عبدالعظیم برایش تکراری نمی شد . دلش که می گرفت یک راست می رفت همان جا . انگار نه انگار این همان حسین قبلی است ! شوخی هایش کنار می رفت . روی صورتش فقط اشک بود و اشک .

۱۴- عشق زیارت بود ! هر برنامه ای بود خودش را می رساند . این وسط ، حال و هوایش در جمکران دیدنی تر می شد .

 ۱۵- منتظر مجلس نمی ماند . برای خودش هر جا که بود روضه می خواند و سینه می زد . همیشه زیر لب نجوا داشت . گفتم : پسر ! شاید مردم فکر کنند دیوانه ای ! گفت : من حسینم . عشق من هم حسین است .

۱۶- همه اش می گفت : من آخر شهید می شوم . می خندیدم . می گفت : حالا نگاه کن . اگر آخرش شهید نشدم !

به مادرش هم این را گفته بود .

۱۷- استعداد خوبی داشت . یک بار هم تجدید نیاورد . طرح ساختمانی اش در جشنواره مقام آورد و سکه گرفت . برای دانشگاه یک بار که امتحان داد قبول شد آن هم در شهر خودش ، بدون کلاس کنکور .

به آینده اش خیلی امید داشتیم .

۱۸- نگاهی به قبرها کرد و گفت : می خواهم بدهم سنگ قبرم را بنویسند . ورودی امامزاده عبدالله بود . شوخی کردم اما . . . توی حال خودش بود . گفت : برای رفتن خیالم راحت است . داشت استغفار می کرد . درست دو روز قبل از شهادتش .

۱۹- از راه که رسیدم دیدم ناراحت و افسرده است . هیچ وقت این طور ندیده بودمش . شروع کردم به حرف زدن . نمی خواستم چیزی روی دلش سنگینی کند . بغض کرده بود .

توی خیابان با چند نفر بحثش شده بود . می گفت : بر فرض تقلب شده ، دیگر چرا به عکس امام اهانت می کنید ؟

۲۰- قیافه اش ، صورتش ، حالتش ، نگاهش عوض شده بود . بگویم معصومیت یا نورانیت در چهره اش پیدا بود ، اغراق نکرده ام . از شوخی های همیشگی اش خبری نبود . گفت : می خواهند برایم زن بگیرند ! گفتم : برو تو که بچه ای هنوز ! چند ثانیه نگاهم کرد .

با هم شروع کردیم به نقشه کشیدن . با آن برنامه ریزی عجب مراسمی می شد . مگر چند روز طول کشید ؟ دنیا روی سرم خراب شد.

۲۱- از حمام که درآمد لباس های مرتبی پوشید و نشست سر سفره . گفت : مادر ، روزت مبارک . به شوخی گفتم : این طوری که قبول نیست ! سرش را پایین انداخت . گفت : الان دستم خالی است اما کار می کنم و . . .

از دلش درآوردم . اما ته دل خودم ماند . طاقت شرمندگی اش را نداشتم . چه می دانستم این آخرین روز دیدار است .

۲۲- جلوی آینه ایستاد . تمام قد ، خودش را ورانداز کرد . شب های قبل می گفتم : شلوغ است . خطر دارد مادر . اوباش از پشت خنجر می زنند ! آن شب زبانم باز نشد . برگشت نگاهم کرد . نگاهی که هنوز دلم را می لرزاند .

۲۳- بچه ها همه شان خسته بودند . صبح باید می رفتند سر کار . شب هم درگیری . یکی کاسب بود . یکی کارمند یا کارگر . فرقی نمی کرد . بسیجی ، بسیجی است .

حسین هم خسته بود . فقط یک لقمه نان خورد که گفتند عملیات است . راه افتاد و رفت سعادت آباد .

۲۴- دلم می خواهد آن راننده پرایدی که نصف شب بچه بسیجی ها را زیر می گرفت  ببینم . همان که حسینم را شهید کرد .

کاری اش ندارم به خدا ! فقط می خواهم بپرسم دلت آمد پسر به این قشنگی را از مادرش بگیری ؟!

۲۵- در آن اطراف شهیدی نبود که پیکرش را بیاورند و او به تشییعش نرفته باشد . برای شهدا از دل و جان مایه می گذاشت .

تشییع خودش هم دیدنی بود . در قطعه 55 همسایه شهدا شد . حالا هم به برکت شهدا اسمش سر زبان ها افتاده است .

۲۶- رفته بودیم مشهد انگار . دور سفره ای بزرگ نشسته بودیم . صدایی بلند شد : آقا دارد می آید . . . حسین پرید . آماده آماده بود . زد روی شانه من . گفتم : نه . من نمی توانم .

معطل نماند . رفت که رفت .

27-  خون شهید هیچ وقت هدر نمی رود . دیدید یک دفعه شورش ها خوابید . فتنه گرها رسوا شدند . خون پاک او چهره زشت و حیوانی منافقان را برملا کرد و سندی شد بر اثبات مظلومیت ناگفته بسیجیان خامنه ای .

28- آقا را که دیدیم دیگر نمی‌دانستیم چه‌کار کنیم. حسین دوست داشت آقا را ببیند. وقتی ایشان را دیدیم، گریه می کردیم. آقا گفتند دخترم خوشحال باشید که حسین دانشگاه اصلیش قبول شده است. دیدار آقا برای ما از همه بهتر بود.

بر اساس خاطراتی از : حسن غلام کبیری ( پدر شهید ) – مادر شهید -  حبیب غلام کبیری ( برادر شهید ) – آقایان : هومن آذرمیر – علی جوالی – امیر ناصری – حامد ملا – محمد جواد سعیدی – اصغر برزگری .

جمع آوری خاطرات : مهدی جعفری

تنظیم وبازنویسی : سید حمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عمر سعد و فتنه ناتمام 88!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ب.ظ

سخنان صریح آیت الله توکل در آستانه سالروز حماسه نه دی

حضرت آیت الله توکل نماینده مردم ولایتمدار استان مازندران در مجلس خبرگان رهبری، صبح امروز در پایان درس خارج فقه خود در حوزه علمیه قم با اشاره به جنایاتی که فتنه گران نسبت به این کشور اسلامی روا داشتند، فرمود:

مطابق آیه 25 سوره انفال باید از فتنه هایی که دامن همه را می گیرد، واهمه داشت. "وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ" از فتنه ای بترسید که نکبت آن فقط صاحبانش را نگرفته و همه را در بر می گیرد.

سران فاسد فتنه، کار غلطی را آغاز کردند و به توصیه ها و سخنان دلسوزانه رهبر انقلاب گوش نداده و به لجاجت خود ادامه دادند. رهبر معظم از آنها خواست هر صندوق را در هر منطقه ای که به شمارش آن اعتراض دارند بازشماری نمایند؛ اما نپذیرفتند و بر زیاده خواهی های خود اصرار ورزیدند. رهبر با درایت انقلاب، نکته ای را به آنها گوشزد کرد که طولی نکشید صحت آن بر همگان ثابت شد. ایشان خطاب به سران فتنه فرمود: شروع کننده این جریان شما هستید؛ اما ادامه دهندگان آن کسان دیگری خواهند بود.

آنها جریانی اشتباه و خانمان سوز را ایجاد کردند اما مدیریت آن به دست دشمنان اسلام و انقلاب افتاد. نکبت این فتنه تا الان نیز ادامه دارد و به نسل بعد نیز منتقل خواهد شد. این مصداق همان آیه است که ظلم آن ها دامن خیلی ها را گرفت. چه افرادی به خاطر فتنه، کشته و زخمی شدند. چقدر به اموال عمومی یا شخصی مردم زیان وارد آمد، چقدر مملکت به خاطر حمایت کشورهای مستکبر از فتنه گران متحمل خسارت گردید، چه افرادی که به خاطر این فتنه از نظر اعتقادی دچار تزلزل شدند و ... خسارت های جاری این ظلم بزرگ نشان می دهد که توبه سران فتنه هم در قبول نگردیده و عقاب شدید الهی دامنگیرشان خواهد شد.

آن چه که در روز عاشورای 88 گذشت یک برنامه از پیش طراحی شده برای ضربه به اسلام بود. عده ای به خیابان ها آمدند و در آن روز بزرگ که همه انبیاء و ائمه و ملائکه گریان هستند به رقص و هلهله پرداختند، کشف حجاب کردند و به عزاداران حسینی حمله ور شدند. سران فتنه می توانستند اعلام کنند که اعتراضشان تنها به نتایج انتخابات بوده و رفتارهای هنجارشکن دشمنان دین و انقلاب را قبول ندارند؛ اما آنها نه تنها از حرمت شکنان عاشورا برائت نجستند حتی در بیانیه ای که آقای موسوی صادر کرد، هنجارشکنان وقیح عاشورا، خداجو لقب گرفتند!

این تعبیر او یادآور جمله معروف عمروسعد است که در روز عاشورا هنگام صدور دستور حمله به سپاه مظلوم اباعبدالله علیه السلام گفت: ای لشکر خدا به حسین حمله کنید و در رفتن به بهشت از هم سبقت بگیرید!!

نتیجه فتنه گری ها آن شد که دشمن زبون که در برابر عظمت اتحاد ملت به زانو در آمده بود، دوباره جری شده و احساس قدرت کند. دشمن فهمید که می تواند در داخل نظام روی عده ای سرمایه گذاری کرده و در حرکت انقلاب، خلل ایجاد کند. برای فتنه همین نکبت بس که تمام دشمنان ملت از آمریکا و انگلیس تا اسرائیل و آل سعود به حمایت و تایید آنها برخواستند.

بزرگ ترین ویژگی نه دی که در تاریخ ماندگار خواهد شد آن بود که مردم به طور خودجوش و بدون آن که امری از سوی مسئولان صادر شده باشد به خیابان ها آمده و عزم خود را برای خاموش سازی آتش فتنه نشان دادند.

دعا می کنیم خدا آن چنان که شأن نام "یامنتقم" اوست، فتنه گران را عقوبت نماید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هر اصلاح طلبی، فتنه گر نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۴۶ ق.ظ

ما به کسانی که در انتخابات سال 88 به موسوی یا کروبی رأی دادند، فتنه گر نمی گوییم.

ما به کسانی که گمان کردند در انتخابات 88 تقلبی صورت گرفته اما معتقد به پیگیری قانونی ادعای خود بودند فتنه گر نمی گوییم.

ما به کسانی که در سال 88 دچار اشتباه شده و از روش ای غیرقانونی به مطالبه گری پرداختند؛ اما امروز پی به اشتباه خود بردند، فتنه گر نمی گوییم.

از نظر ما فتنه گر کسی است که هنوز هم بر طغیان گری و پیمودن مسیری خلاف قانون برای پیگیری حق فرضی خود اصرار داشته و از آن چه که به نا حق درباره این ملت گذشت، پشیمان نیست.

این ها را گفتم تا هم جماعت اصلاح طلب، دچار "خود فتنه گر پنداری" نشوند و هم این که بعضی از دوستان در مرزگذاری بین اصلاح طلب و فتنه گر، دقت بیشتری داشته باشند.

نظام نیز همین رویه را دارد که به اصلاح طلب شاخصی چون عارف اجازه حضور در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری را داده است.

هر نظام و حاکمیتی در هر جای دنیا این حق را هم دارد به کسانی که از اساس به موجودیت یا استمرار آن نظام باور ندارند اعتماد نداشته و از سپردن کلید تصدی امور به آنها اجتناب بورزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باران، مادر شمالی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۴۱ ق.ظ

یا حافظه من ضعیف شده است یا واقعاً این طور نبوده که آسمان قم سه روز پیاپی اخم کند.

هفته نخست ماه دی به پایان رسید اما هوای قم کاملاً پاییزی است. آسمان ابری، هوای مه آلود، بارش نم نم باران و صدای زیبا و فرح بخش برخورد آن با سقف ها و دیوارها، خیسی کامل زمین، گل آلود شدن خاک ها، برگ های خیسی که روی زمین افتاده و بر کف پای رهگذران بوسه می زند، خلوتی خیابان ها و از همه روح انگیزتر، بوی نم و رطوبت و عطر گیاهان سیراب، قم را تبدیل به مازندران کرده است.

برای مثل منی که فرسنگ ها از زادگاه سبز خود دور افتاده، این دو سه روز سیری معنوی در حال و هوای طبیعت پاک و حیات بخش مازندران بوده است. قدم زدن طولانی در زیر نم نم باران قم، برای من حسّ شیرین ساعت ها آرامش کودکی در آغوش پرمهر مادر را می ماند. اگر قلبم دستی برای نوشتن داشت این گونه قلم می زد: ... باز جویم روزگار وصل خویش.

باران که می بارد، کویر قم نیز زنده می شود و طبیعت نصفه و نیمه آن جان گرفته و لب به سخن باز می کند.

باران یک عنصر مادی نیست که اگر چنین بود، زندگی را فقط به هر آن چه که از ماده است، می بخشید. باران احیاگر دل و طراوت بخش روح نیز هست. و جعلنا من الماء کل شیء. آب مادر جسم و جان ماست.

الحمدلله، الحمدلله، الحمدلله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دو کلمه درباره ملابنویس!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۵۲ ب.ظ

حالا که کانال موسوم به ملابنویس، خیلی ها را سر کار گذاشته، ذهن هایی را به خود مشغول داشته و جیغ بنفش بعضی ها را هم به هوا فرستاده بد نیست من هم چند خطی درباره آن بنویسم:

1-      بخشی از مطالب ملابنویس را نمی پسندم و بخشی را هم جالب می دانم. به نظرم آن جاهایی که این کانال به مسائل ملی ورود پیدا کرد بیشتر موفق بود. درباره مسائل شهری هر بار که از عقبه لیبرالیسم فرهنگی شهر (تنیده در مراکز خدماتی و موسسات به ظاهر علمی اما در واقع بیمار سیاسی و ...) غفلت ورزید چنگی به دل نزد.

2-      1-عده ای از کسانی که امروز با این کانال مخالفت می ورزند شاید از سر خیرخواهی در نقد آن سخن می گویند؛ اما عده دیگری که به خود حق می دهند ژست مخالفت با بی اخلاقی های رسانه ای را بگیرند دقیقا مبدع بی اخلاقی رسانه ای در این شهر بوده اند. بابل در انتخابات گذشته مجلس شورای اسلامی شاهد روییدن قارچ گونه کانال هایی بود که در حمایت از یک نامزد مایه دار به سیاه نمایی و بداخلاقی نسبت به دیگران می پرداختند. همین مافیای رسانه ای اخلاق شکن، بعد از اتمام انتخابات در اختیار یکی از نهادهای شهر قرار گرفت و موظف شد تا کمترین نقدی که نسبت به مقام شامخ آقای رئیس وارد می شود را با بدترین شکل ممکن خفه سازد. کار به جایی رسید بعضی از منتقدان دلسوز امور شهری اذعان داشتند که از ترس حفظ شأن و شخصیت خود در فضای خفقان آور جماعت قلم به مزد، از بیان نظرات مشفقانه خود صرف نظر می نمایند.

2-سیر بی اخلاقی های رسانه ای در بابل اگر چه جهات مختلفی را پیمود اما تنها از یک آبشخور نشأت گرفت، از همان پایگاه فکری که عقبه لیبرالیسم فرهنگی شهر بوده و امروز که منافع خویش را در خطر می بیند بیشترین دغدغه را در مواجهه با کانال هایی مانند ملابنویس پیدا نموده است.

این عقبه فرهنگی بیمار و اخلاق شکن، همان پایگاه فکری است که بارها در صدد برگزاری کنسرت های موسیقی یا برنامه های مشابه برآمد و خون به دل علمای طراز اول شهر نمود اما با رحلت یکی از سرسخت ترین چهره های مخالف کنسرت و دیگر هجویات، زودتر از همه سیاه پوشید و با ترفندهای تبلیغاتی درصدد مصادره شخصیت ایشان بر آمد.

این همان عقبه بیمار فرهنگی است که بی ادب ترین و هتاک ترین منافقان عصر جدید را با پسوندهای هنری و فرهنگی برجسته نموده و تمام توان خویش را صرف خدشه بر حریم انقلاب ساخت؛ اما چند روزی است که حفظ منافع انتخاباتی خود را در حمایت عجیب و مشکوک از شخصیت محبوب و محترم مذهبی و سیاسی شهر یافته و خود را پاسدار حریم ایشان معرفی می نماید!

ملابنویس اگر قصد دارد به فعالیت های خودش ادامه دهد بهتر است در چارچوبی اخلاق محور، مهم ترین تهدیدهای فکری و فرهنگی و سیاسی را هدف قرار داده و از ورود به مسائل خاله زنکی و کم اهمیت پرهیز کند.

از مجموعه مطالبی که تا کنون در این کانال ناشناس خوانده ام عبارتی را بیشتر از همه پسندیده ام:

بر سر در شهرداری، این آیه را بنویسید: نون و القلم. قلمت را که به شهرداری بسپاری با خودت نان می بری!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بی پرده و صریح با محمد حسین منصف

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۱۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر حسین سلام

فارغ از مسائل اختلافی بین شورا و شهردار و میزان حقانیت هر یک از طرفین، ضمن تأکید بر ضرورت حفظ حرمت امام جمعه و صیانت از جایگاه قانونی و نظارتی نهادهای مدنی، برادرانه گوشزد می کنم که حواستان به تردستی زیرکانه حریف در تغییر زمین بازی بوده و از غلتیدن در باتلاق حواشی بی فایده و ملال آور اجتناب نمایید.

نویسنده کتاب حیله های جنگی را زیرک تر از آن می دانم که بی توجه به تغییر تاکتیک رقیب، هدفی موهوم یا فرعی را نشانه برود. اختلاف اصلی ما با برادران اهل سنت بر سر صحت یا عدم صحت سجده بر مهر نماز نیست؛ مسأله اصلی، غصب خلافت مولا و تحریف دین رسول الله(ص) است.

والسلام. سید حمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسیح و فتنه 88! در مقبره سعیدالعلما

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۴۰ ب.ظ

نه کودتای نوژه از جنگ جداست، نه آشوب خلق عرب و بلوچ و ترک و ترکمن و نه یاغی گری کومله و دموکرات. نه ترورها و خیانت ها و جاسوسی ها و شرارت ها؛ نه پژاک و جندالشیطان و ریگی هایی که در کفش آمریکا و انگلیس خبیث و اذناب کاسه لیسشان پیدا شده و می شود؛ نه تحریم های سیاسی و اقتصادی و ... 

همه در طول یک ماجرا اتفاق افتاده و فراز و فرودهای یک داستان ناتمام محسوب می شوند.

شبیخون فرهنگی و اعتقادی و نفوذ جریان های التقاطی و واداده و وطن فروش نیز گره های دیگری از سر همان قصه دراز محسوب می شوند؛ و کشتار مردم یمن و بحرین و سوریه و لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان و پاراچنار و نیجریه و ... نیز.

فتنه اهل تزویر هم گوشه دیگری از همین ماجرا بود که یک روی سکه آن در نه دی 88 به گورستان تاریخ رفت. اسلام که وجهه حقیقی خود را در بهمن 57 نشان داد، کفر و الحاد نیز در هر روز چهره واقعی خویش را عریان تر ساخت.

به یقین روزی که دیگر خدعه ای بر سر راهمان نبود، آن روز باید در طریقتی که می پیماییم، تردید نماییم.

ما به اشباح الرجال فتنه مدیونیم که نشان دادند هنوز هم آمریکا و انگلیس و اسرائیل و آل سعود خبیث، از دست ما عصبانی هستند.

ما نه تنها در جنگ که در همه ملحقات و متعلقات قبل و بعد از جنگ نیز ابهت ابرقدرت ها را در هم شکستیم. 

دی ماه، ماه مسیح است، ماه روح الله که نه دم او که عشق به او نیز در نه دی یا نوزده دی یا در کربلای پنج، فطرت و حقیقت را حیاتی دوباره بخشید و اعجاز اراده الهی را بر مصحف اندیشه بشر، حک نمود. هم حق، ولایت دارد و هم کفر. ولایت ما "یخرجهم من الظلمات" را نمایان ساخت و ولایت فتنه، "یخرجونهم من النور" را دوباره رقم زد.

به یاد حسین غلام کبیری، فیض، ذوالعلی و همه شهدا و جانبازان فتنه شوم 88، پنج شنبه نه دی 95 ساعت 20 در مقبره عالم فتنه ستیز جهان تشیع، علامه سعیدالعلمای بارفروش، سخنرانی توفنده و افشاگرانه سردار دکتر حسنی آهنگر ریاست دانشگاه امام حسین علیه السلام را به گوش می سپاریم.

هیئت انقلابی محبان المعصومین علیه السلام شهرستان بابل، خار چشم فتنه و نفاق که در هشت دی 88 (یک روز زودتر از تمام کشور)، عمق استراتژیک فتنه را نشانه رفت و شعار مرگ بر هاشمی را بر فضای شهر طنین انداز نمود، میزبان این تجمع باشکوه و تاریخی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

توجیه به رنگ بنفش!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۲۹ ق.ظ

سعید اوحدی در توضیح علت برکناری خود می گوید: با توجه به این که اخیراً به عنوان "مشاور" اقتصادی معاون اول رئیس جمهور در امور عراق منصوب شده بودم، دو شغله به حساب آمده و چاره ای جز انتخاب یک شغل نداشتم.

سعید اوحدی پس از برکناری از سازمان حج و زیارت، به عنوان "مشاور" وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب گردید!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زیارت عاشورا

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۱۴ ق.ظ

عاشورا تابلوی ظهور حقیقتی پنهان از عرصه خلقت و تبلور فطرت زلال انسانی است.

تفسیر ندای "انّی اعلم ما لاتعلمون" خالق انسان و انسانیت را باید در آوردگاه کربلای اباعبدالله نگریست، آن گاه که نغمه حق در مسلخ عشق، سرود ایثار و شهادت را جاودانه ساخت، آسمان امانت دار خون شش ماهه حسین گشت و طنین رعدآسای "انی احامی ابداً عن دینی" تکلیف اصحاب عشق را تا انتهای تاریخ روشن نمود.

زیارت عاشورا، نه یک غمنامه، که تصویر حقیقتی است از طریقت وصال و رستگاری که لبیک به "هل من ناصر" امام هدایت را در عمق دل و جان بندگان صادق خدا ماندگار می سازد. این گونه است که سید شهیدان اهل قلم فرمود:

"چه جنگ باشد و چه نباشد، راه من و تو از کربلا می گذرد."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معیاری به نام "نه دی" برای مسئولین ولایی بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۱۶ ب.ظ

امام جمعه محترم بابل در خطبه های این هفته، به دفاع جانانه از عملکرد شهرداری پرداخت و مخالفت ها و انتقادهای بعضی از اعضای شورای اسلامی شهر را به برخورد احتمالی مردم حواله داد.

امام جمعه بابل در همین خطبه ها به اهمیت حماسه نه دی پرداخت و مطابق منویات رهبری، ضرورت توجه به این حادثه بزرگ تاریخی را یادآور شد.

شهرداری بابل قطعاً کارکردهایی داشته که مثبت و ستودنی است و نیز عملکردهایی به خصوص در حوزه فرهنگ داشته که محل نقد و اشکال است.

 اعضای شورای اسلامی شهر بابل حرف ها، طرح ها و رفتارهایی داشته اند که گاه مهم و مفید بوده و گاه فاقد معیار کارآمدی و فایده به شمار آمده است.

به نظر می رسد در آستانه روز تاریخی و سرنوشت ساز حماسه نهم دی، اگر یک بنر از طرف شهرداری بابل برای گرامیداشت این روز در سطح شهر مشاهده گردید که فبهالمراد و نعم المطلوب، اگر نه شاید بتوان این نتیجه را گرفت اهدافی که شهرداری بابل در مسیر انقلاب اسلامی طی می کند با آن چه که باید در مسیر انقلاب اسلامی طی بنماید، فاصله ای ماهوی دارد؛ مگر آن که  بخواهیم خدای ناکرده، آن بخش از خطبه های نماز جمعه که درباره اهمیت نهم دی از نگاه مقام معظم رهبری بیان گردید را جدی ندانیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهادت از نگاه سهروردی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۵۰ ب.ظ
به این داستان خوب و زیبا از فیلسوف بزرگ جهان، بسیار علاقمندم. متن آن را برگرفته از سایت ابنا برایتان نقل می کنم:

رساله ‏لغت موران (1) در دوازده فصل کوتاه سازماندهی شده و در واقع دوازده داستان کوتاه و گاه چند سطری است. آنچه در پی می‏‌آید بازنویسی داستان ششم رساله لغت موران است که دیدگاه سهروردی را نسبت به «شهید و شهادت» نشان می‏‌دهد.

رابطه خفاش‌‏ها با آفتاب پرست تیره و تار شده بود. شده بودند دشمن خونی هم. به قول معروف سایه هم را با تیر می‌‏زدند، تا سرانجام بعد از اینکه یک دعوای خونین بین آنها اتفاق افتاد، رؤسای خفاش‌ها شبانه محفلی تشکیل دادند تا یک نقشه حسابی و دقیق برای مجازات آفتاب پرست پیدا کنند. هر کدام از خفاش‏‌ها هر چه به ذهنش رسید گفت. شب از نیمه گذشته بود، بالاخره به این نتیجه رسیدند که فعلاً باید آفتاب پرست را زندانی کنند تا سر فرصت تصمیم بگیرند که چطور او را مجازات کنند.

خفاش‌‏ها شب از نیمه گذشته، آرام و بی سر و صدا خانه آفتاب پرست را محاصره کردند و در یک حمله غافل‏گیرانه او را که از همه جا بی خبر و غرق خواب ناز بود دستگیر کردند و با طناب بستند و در یک جای تاریک حبس کردند. سحر نشده، خفاش‏‌ها دوباره دور هم جمع شدند تا این بار قاطعانه تصمیم بگیرند و آفتاب پرست را به اشد مجازات محکوم کنند. آنها پس از بحث و بررسی فراوان تصمیم نهایی را گرفتند: مرگ آفتاب پرست!

خفاش‌ها بلافاصله حکم و نحوه اجرای حکم را به آفتاب پرست اعلام کردند؛ خودت را برای مرگ آماده کن! بعد از طلوع خورشید، در بیابانی بی آب و علف، مقابل تابش شعله‏‌های داغ آفتاب قرار می‏گیری تا کور شوی و بی جان.

آفتاب پرست عاشقانه زمزمه کرد:

اقتلونى یا ثقاتى/ إنّ فى قتلى حیاتى‏

و حیاتى فى مماتى / و مماتى فى حیاتى (2)

او مشتاقانه لحظه شماری می‏‌کرد تا خورشید طلوع کند.

آفتاب تا سینه آسمان بالا آمده بود که خفاش‌ها با سنگ و چوب به سراغ آفتاب پرست آمدند تا به زور او را از کنج زندان تاریک و نمناک بیرون کنند و در برابر تیغه های کشنده خورشید قرار بدهند. آفتاب پرست همینکه چشمش به آنها افتاد، متین و آرام گفت: من خود به استقبال مرگ می‏‌روم «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ، فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‌‏اند بلکه زنده به حیات ابدى شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود، در حالى که خدا به آنچه از بخشش و احسان خود به آنان عطا کرده شادمانند.» (3)

--------------------------------------------------------------------------------

(1). رساله لغت موران را شیخ اشراق به درخواست دوستى که خواهش کرده بود تا سهروردی چند کلمه‏‌‌ای راجع به «روش سلوک» بنویسد، به فارسی نگاشته است. این کتاب در صفحه 295 جلد سوم از مجموعه چهار جلدی مصنفات شیخ اشراق، که توسط مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى‏ تهران، در سال 1375 هجری شمسی به تصحیح و مقدمه هانرى کربن و سید حسین نصر و نجفقلى حبیبى چاپ شده است. رساله «لغت موران» با ترجمه انگلیسى در کتاب اشپیس «سه رساله در تصوّف» مبتنى بر نسخه ایاصوفیه شماره 4821، نیز چاپ شده است. همچنین این رساله به صورت مستقل به کوشش حسین مفید توسط انتشارات مولی نیز منتشر شده است؛ر.ک:مجموعه مصنفات شیخ اشراق، مقدمه، ص 54

 (2). هم مضمون با این بیت:

آزمودم مرگ من در زندگى‏ است 

چون رهم زین زندگى پایندگى‏ است

‏این شعر اینگونه هم نقل شده است:

اقتلونى اقتلونى یا ثقات

إنّ فى قتلى حیوة فى حیوة

ر.ک: جذوات و مواقیت، میر محمد باقر داماد، تصحیح و تعلیق از على اوجبى، تهران، میراث مکتوب‏، 1380‏، ‏ص 79

(3). سوره آل عمران، آیه 169 و 170؛ در جغرافیای عرفانی – فلسفی شیخ اشراق، نور نماد وجود و تاریکی نماد عدم است، به همین جهت او به خداوند نورالانوار می‏‌گوید. در این داستان هم خفاش‏ها نماد تاریکی و نیستی و آفتاب پرست نماد روشنایی و هستی و عشق به نور است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راه گم شده!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۵۷ ق.ظ

کریمی قدوسی مدعی شد ظریف در جلسه کمیسیون سیاست خارجه مجلس، به صراحت از این که در مواردی به کری اعتماد کرده، اظهار پشیمانی نموده است.

سخنگوی وزارت امور خارجه با سرعتی کم نظیر به این ادعا واکنش نشان داد و آن را تکذیب کرد.

عده ای از نمایندگان مجلس، فایل صوتی جلسه مذکور را گوش دادند و بر سخنان کریمی قدوسی صحه گذاشتند.

این که یک نهاد رسمی ذیل عنوان مقدس جمهوری اسلامی، به راحتی دروغ می گوید و تهمت می زند، جای تأسف دارد؛ اما بیشتر از آن باید تأسف خورد که یک نهاد رسمی ذیل عنوان مقدس جمهوری اسلامی که شعار راهبردی نه شرقی و نه غربی را بر سر در ساختمانش حک نموده، برای مدارا و رضایت خاطر دشمن، به یک مسلمان دوست و خودی، واکنشی غیر اخلاقی و حقیرانه نشان می دهد.

این همان خط و مشی است که باعث می شود کشتی حامل کمک های انسان دوستانه به مردم یمن، برای جلب رضایت دشمن، از جیبوتی سر در بیاورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حواسمان به امتی های بابل هست!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ب.ظ

بعضی وقت ها یک حرف را باید همین طور رک و صریح زد. حواسمان به امتی های بابل هست. آن هایی که مدت ها سر در لاک سکوت فرو برده و یا حتی پشت ژست فرهیختگی و گاه انقلابی گری! به بدنه نظام چسبیدند، بدانند حواسمان به تحرکات کوچک و بزرگ شان هست.

مقلدین دکتر پیمان در بابل، این روزها از کنج انزوا خارج شده و حرکت هایی را البته در پوششی فرهنگی آغاز کرده اند. هدف شان هم البته رسمیت بخشی به برنامه ها و اموری است که دستکم رنگ و بوی انقلاب اسلامی را نداشته باشد.

به پیرمردهای گروهکی باید توصیه کرد تا تلاش کنند این چند صباح باقی مانده از عمرشان را آبرومندانه پشت سر بگذارند. انّ ربک لبالمرصاد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۲۱ ق.ظ

بهشت، راه دوری نیست، وقتی می توان لبخند رضایت خدا را بر آینه سیمای نیازمندی نظاره کرد.
با هر قدم خیر، آسمان دل هایمان از تلألو ستارگان مهربانی، روشن می شود. به قدر بضاعت خود، افتاده ای را دستگیری کنیم، بدان امید که دستانمان از کرامت خالق روز جزا، خالی نماند.
کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم. نه فقط در زبان، که ادعای ایمان، پای اراده و دست فتوّت طلب می کند. بسم الله و بالله و فی سبیل الله ...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهردار کج سلیقه!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۴ ق.ظ


sjzb_photo_2015-12-20_21-21-07.jpg


سال گذشته به مناسبت دهه فجر بود گویا که بعضی از جوان های شهر از طرف شهردار تازه کار شهر بابل مأمور شدند تا شعائری را به یاد سال های نخستین پیروزی انقلاب بر در ودیوار شهر بنویسند.

وقتی روی تعدادی از سطل های زباله شهر عبارت "سفارت آمریکا" نوشته شد، داد جماعت روشنفکر احتمالا به نمایندگی از دولت آمریکا به هوا برخواست. شهرداری هم طبق معمول منفعل شد. یادم نمی رود یکی از مسئولان ستاد انتخاباتی شهردار می گفت: علت مخالفت ما با نوشتن این جمله بر روی سطل های زباله، خسارتی است که با این کار به بیت المال تحمیل شده است! او در پاسخ به پرسش من که دقیقاً چه نوع خسارتی به بیت المال وارد شده، سکوت کرد و به تغییر بحث پرداخت.

الان شهرداری کج سلیقه بابل روی همه سطل های زباله، اسم خیابانی را نوشته است؛ مثلا خ امام خمینی، آیت الله خامنه ای، آیت الله طالقانی و ...

الان فضای مجازی بابل سرشار از پیام های اعتراضی نسبت به این اقدام عجیب است که با شأن بزرگان منافات دارد. آیا شهردار بابل حاضر است نام خود یا پدرش را بر روی سطل های زباله حک نماید؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برگی از تاریخ، گزارش تشییع یک "قائم مقام"!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۱ ب.ظ

این روزها که هفتمین سالگرد مرحوم حسینعلی منتظری است عده ای با یادآوری این موضوع در سطح رسانه ها اهداف سیاسی مغرضانه خودشان را پیگیری می کنند. مع الوصف من نیز تمایل پیدا کردم به عنوان یکی از حاضرین فعال! در مراسم تشییع وی، گزارشی را که همان زمان در وبلاگ فیلتر شده اشک آتش درج کرده بودم دوباره انتشار بدهم. خواندن وقایع جالب آن روز که در آستانه محرم سال 88 بود، خالی از لطف نیست:َ

نوشته شده در سه شنبه یکم دی 1388 ساعت 16:53 شماره پست: 308

حاشیه های یک تشییع!

 

این ماه ماه خونه

منافق سرنگونه

پیش از این شب رحلت علمای بزرگی را دیده بودم . میرزا جواد تبریزی و آیت الله فاضل لنکرانی که فوت کردند مردم حتی در بیرون از بیت آنها به سر و سینه می زدند و گریه می کردند . خبر ارتحال آیت الله بهجت که پخش شد گذشته از بیت آن بزرگوار ، گوشه گوشه حرم مطهر شاهد دل باختگانی بود که هر از گاه صدای هق هق گریه هایشان زوار را تحت تاثیر قرار می داد . شب قبل از تشییع منتظری نیز در بیتش حضور داشتم . صدای گریه ای از قسمت زنانه شنیده می شد ، اما مردها انگار تماشاچی بودند . بیرون بیت فقط چند نفر ایستاده بودند که اغلب ظاهری سوسولی ! داشتند و گاه صدای شوخی و خنده شان توجه دیگران را جلب می کرد . در کل خیایان صفائیه و اطراف حرم جز یک آبمیوه فروشی کنار بیت منتظری هیچ مغازه ای عکس آن مرحوم را نصب نکرده بود حتی کتابفروشی پسر آذری قمی.

یک موتور سوار را مشاهده کردم که دو پسر کم سن و سال ترک آن نشسته بودند و عکسی از منتظری که اتفاقا با کیفیتی عالی چاپ شده بود را جلوی موتور نصب کرده و در شهر گشت می زدند .

ساعت نه صبح قرار تشییع بود . ده ها نفر با قیافه هایی عجیب و قریب وارد محوطه اطراف بیت شدند . شنیده بودم که از تهران لشکر کشی شده اما برای اطمینان بیشتر با چند نفرشان گرم گرفتم . خبر تایید شد ! زن هایی آمده بودند با ظاهری که قطعا مورد تایید فتاوای منتظری نبود . جمعیت حاضر در حالی دم از تقلید منتظری می زدند که هیچ نشانه عزایی نداشتند ،به سر و سینه نمی زدند و قطره ای اشک نمی ریختند و به وصیت آن مرحوم در خصوص سیاسی نشدن مراسم تشییع بی اعتنا بودند .

 در مقابل بین بچه های بسیج شایع شده بود که آقا توصیه نموده  مراسم با احترام انجام بشود . برای همین دوستان به یکدیگر سفارش می کردند به هیچ وجه درگیر نشوید.

شعار های آنها شروع شده بود . مرگ بر دیکتاتور و ....

دیدم یکی از محافظان صانعی یقه یک بچه بسیجی را گرفته و دستور ! می دهد از جلوی بیت نامبرده که یک کوچه با خانه منتظری فاصله دارد کنار برود . به سرعت رفتم زدم روی سینه اش و متقابلا دستور ! دادم ساکت شود . رفتم لا به لای جمعیت . می گفتم لباس مشکی تان یادتان رفت؟! اغلب تمایلی به بحث نداشتند . شاید به خاطر نا آشنا بودن با فضای قم کمی دچار دلهره بودند . از فرصت استفاده کردم و در طول مسیر هر کس که دیگران را تحریک می کرد مورد تفتیش بدنی قرار می دادم . بنده های خدا جیکشان هم در نمی آمد . یکی را دیدم که خیلی پرشور فریاد می زند و دیگران شعارش را تکرار می کنند. به کناری کشیدمش و بازرسی اش کردم . کسی به خاطر ش جلو نیامد . طفلک آب دهانی قورت داد و گفت : زشته ! جواب دادم : مواظب دستم هستم ! جلوی فیلمبردارهایشان را می گرفتم و می خواستم تا کارت یا مجوزشان را نشان بدهند آنها نیز به سرعت صحنه را خالی می کردند .

دلم برای منتظری سوخت . همه راه تا حرم ، آقایان تا می توانستند علیه دولت و نظام شعار دادند اما گویا عارشان می آمد لااله الااللهی را نثار روح نیازمند وی بنمایند .نماز میت را آیت الله شبیری زنجانی به عهده گرفت و این موضوع نشان داد که حتی از منظر مسئولین بیت منتظری نیز صانعی جایگاه علمی پایینی دارد .جالب است وسط نماز یکی با موبایلش بازی می کرد بعضی سرشان را چرخانده و خارج از مسیر قبله را نگاه می کردند و ... خلاصه روح آن مرحوم عروسی گرفت !!

بعد از نماز دباره شعار های موهن به نظام شروع شد .  جالب است که موقع پخش نوای قرآن و حتی سخنرانی مرحوم منتظری از بلندگوهای حرم نیز عزاداران! کار خودشان را می کردند .بچه ها که بیشتر در فیضیه اجتماع کرده بودند ترجیح دادند همچنان به فکر آرامش باشند . با سه چهار نفر از دوستان کنار جمعیت رفتیم و تمثال های مبارک امام و آقا را روی دست گرفتیم . آن وری ها گاهی نزدیک می آمدند نگاهی می کردند و می رفتند گاهی هم سر بحث داشتند که جوابشان را می دادیم . این وسط برخی دوستان روشنفکر بسیجی! دلواپس شده بودن و مدام توصیه می کردند شما کم هستید ممکن است به امام توهین کنند بروید فیضیه و .... دوست خوبم سید محسن احمدی که تصویری بسیار زیبا از حضرت امام در دست داشت با خونسردی می خندید و پاسخ می داد : خط مقدمی ها همیشه کم هستند . به اندیشه امام توهین شده و ...

عبدالله نوری را دیدم که در حلقه فشرده چند جوان خودش را به حرم رسانده بود . رفتم مقابلش و فریاد زدم آقای نوری ! ما مقلدان امام خامنه ای هستیم به شما هم توصیه می کنم پیرو امام خمینی باشید و ...با صورتی سرخ ! خونسرد بود و سر تکان داد . او که گویا در جایگاه مخصوص جایی نداشت روی سکویی در حاشیه حرم نشست . اطرافیانش دیگران را دعوت می کردند تا سر جایشان بنشینند . شاید قصد صحبت داشت .جالب است که خیلی از سبزها هم او را نمی شناختند و از یکدیگر نامش را می پرسیدند. بچه ها داشتند با عکس امام می آمدند که شیخ بلند شد و رفت پی کارش.

اذان که شد دیگر کاسه صبر بچه های بسیج لبریز شد . توهین به آقا در حرم برایشان قابل هضم نبود . جمعیت حزب الله که به راه افتاد جبهه مقابل زود صحنه را ترک کرده و به طرف بیت منتظری عقب نشینی نمودند . خون بچه ها به جوش آمده بود . بچه های قم پیش از این نیز در مواجهه با شرارت های بیت منتظری و دراویش مفسد که به تخریب خانقاهشان منجر گردید روح سلحشوری شان را به اثبات رسانده بودند . با این که ایام محرم هزاران نفر از طلاب برای تبلیغ به خارج قم می روند اما جمعیت بسیار قابل ملاحظه بود. خیلی ها آمده بودند . جانبازهای با عصا پیرمردهای لنگان و حتی برخی جوان ها با ظاهری متفاوت تصاویر کوچک و بزرگ امام و رهبری را به دست گرفته یا روی پیشانی می چسباندند. رفتم جلو و به خیلی هایشان یک ماچ هدیه دادم . حضور خواهران انقلابی نیز بسیار چشمگیر بود .

بچه ها هرچه به بیت منتظری نزدیک تر می شدند جمعیت مقابل کمتر و کمتر می شد .شعار اگر بسیجی نیود صدام یزید بابات  بود ! پاسخ دندان شکنی در مقابل اهانت گران به ساحت بسیج به حساب می آمد .نیروی انتظامی دخالت کرد و جلوی بچه های بسیج را گرفت . عده ای توانستیم از حلقه آنها عبور کنیم. درگیری مختصری داشتیم .آن وری ها همچنان مغرورانه شعار می دادند و هم قسم شدند! بیت آقایشان را تنها نگذارند .درهای بیت بسته شده بود .لنگه کفش و چند شی دیگر به طرف بچه های بسیج پرتاب گردید که پاسخ متقابل را در پی داشت .  می شنیدیم که بین خودشان می گویند: اینها شعار می دهند تخلیه می شوند و می روند . خوب به خودشان روحیه می دادند!

دو سه نفری عکس امام و آقا را پاره کردند . بچه ها آنها را نشان کردند و با یک یورش دستشان را گرفته و به این طرف کشاندند تا کمی نصیحت شوند!

نیروی انتظامی شکاف بدی بین بچه ها ایجاد کرده بود. رفتم جلوی چند تا از درجه دارها را گرفتم و داد زدم کتکش را بچه های حزب اللهی می خورند حقوقش را شما می گیرید ...جلوی ما مرد شدید و شاخ و شانه می کشید؟ جگر دارید رو به روی آنها بایستید ...مگر کار آنها جرم نیست ؟چرا کسی دستگیر نمی شود و ....

اغلب آنها سعی می کردند دعوت به آرامش کنند. جمعی از دوستان شعار دادند : نیروی انتظامی تفکر تفکر! ماموری بود با لهجه شیرین آذری ، خنده ای کرد دستی به سرش کشید و گفت : چیزی به ذهنم نمی آید !

این وسط بچه ها زیرکی خوبی نشان دادند . عده ای کوچه را دور زده و از طرف دیگر وارد معرکه شدند . سو سول ها خودشان را که در محاصره دیدند شهامت شان رنگ باخت . فحش ها را گذاشتند کنار و شروع کردند به خواندن دعای فرج! یکی داد زد رو به قبله! همه رو به قبله ایستادند با اندکی فاصله حدود صد و هشتاد درجه ! یاد قرآن سر نیزه افتادیم . چاره ای نداشتند مجبور بودند قسمشان را بشکنند . با عجز و ناله از نیروی انتظامی خواهش می کردند وساطت کنند تا بتوانند از مخمصه رها شوند . کوچه ای باز کردیم تا گورشان را گم کنند .فریاد شکوهمند نصر من الله و فتح قریب دل ها را روشن ساخت .کسی وارد بیت نشد . داشتیم متفرق می شدیم که شایعه شد موسوی داخل بیت منتظری است . سیل جمعیت دوباره به آن سمت یورش برد. مردم می گفتند : به این قوه قضائیه که امیدی نیست بگذارید خودمان کار رایکسره کنیم .فرماندهان انتظامی قسم خوردند این خبر صحت ندارد . بچه ها به طرف منزل صانعی رفتند و با شعار صانعی ، بی بی سی پیوندتان مبارک! به مواضع دشمن شادکن ایشان ادای احترام نمودند! تصویر مقام معظم رهبری و امام روح الله بر روی شیشه های بیرونی بیت نصب شد . سپس دوستان به طرف بیت رهبری رفتند وبا مقتدایشان تجدید پیمان نمودند . عصر آن روز و شب نیز بچه ها در صحنه بودند .به اعتقاد ما باید کاری می کردیم که جوجه منافق های رذل ، هوس نکنند برای سوم و هفتم پا به قم بگذارند . در نخستین روزهای محرم ، شور و حال عاشورایی بچه ها دیدنی بود . جای همه عاشقان اباعبدالله و عدالت خواهان را خالی کردیم . بعضی از برادران انتظامی که گویا در درگیری های پس از انتخابات تهران نیز حضور داشتند از واکنش پر صلابت بچه ها خوششان آمده بود و می گفتند شما انتقام ما را هم از آشوب گران گرفتید . به شوخی می گفتیم از این به بعد هر نقطه ای که آشوب شد سرکوبش را کنترات ! پذیراییم . بعد از ظهر هم بچه ها راهپیمایی کردند. شب من دیگر در قم نبودم .اما بچه ها خودشان را به مجلس ترحیم منتظری در مسجد اعظم رساندند . هیچ یک از مراجع حضور نداشتند . از روحانیون سرشناس فقط صانعی آمده بود. بچه ها فرصت را غنیمت شمردند و شعار صانعی صانعی این آخرین اخطار است را سر دادند . صانعی گریخت و بچه ها دوباره بیت منتظری را به محاصره در آورده و تابلوی دفترش را پائین کشیدند . گویا این پیروزی به کام دوستان شیرین آمده ! آنان همچنان تجمعاتی را در شهربرگزار می کنند . شعار زیبای شهر مقدس قم جای منافقین نیست هنوز در خیابان های این شهر به گوش می رسد .


بر گرفته از وبلاگ اشک آتش
  • سیدحمید مشتاقی نیا