اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۲۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ شهادت» ثبت شده است

تعارض منافع حتی در عرصه فرهنگ دفاع مقدس!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۱۳ ب.ظ

"یکسان سازی" (تخریب) مجدد گلزار شهدای بهشت زهرا(س)/ عکس

 

یکسان سازی قبور شهدا که من از آن بعنوان بقیع سازی قبور شهدا یاد میکنم از آن طرحهای مخرب فرهنگی است که به دلیل منافع اقتصادی مجموعه های مرتبط و به رغم مخالفت مقام معظم رهبری همچنان در حال انجام است.

چینش مزار شهدا از نظر تزیین، تصاویر، سنگ نوشته و ... حرکتی  ذوقی و ناب در انتقال مفاهیم و تعابیر و فرهنگ دفاع مقدس بود که در گلزارهای شهدا به نسل جدید منتقل میشد؛ اما در طرح یکسان سازی به صرف سنگ قبری بی روح و فاقد پیام اکتفا گردید.

یادم است اوایل اجرای این طرح، مسئولان ذی ربط ضمن برخورد با منتقدان، مدعی می شدند که این طرح با تأیید و سفارش مقام معظم رهبری در حال اجراست و مخالفان را به این بهانه، ضد ولایت فقیه لقب می دادند تا این که رهبر انقلاب در اظهار نظر صریحی فرمودند:

«یکی از کارهای غلطی که برخی مدیران گلزارهای شهدا انجام دادند همین پروژه یکسان سازی و ساماندهی مزار شهدا بوده است. مزارهای شهدا باید به همین شکل که هستند و همین که هستند حفظ شود.»

سرویس فرهنگی پایگاه خبری  شهدای ایران؛  خبر از آغاز مجدد اجرای این طرح مخرب فرهنگی در بهشت زهرای تهران داده است. خدا عاقبت ما را با این مسئولان بی فکر فرهنگی و دور و بری های منفعت طلبشان ختم به خیر کند. هیچ ملتی به نابودی گنجینه ها و میراث فرهنگی خود راضی نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

استخوانهایی که برای اسلام خرد شد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۴۵ ب.ظ

لگدی که به در خانه وحی کوفته شد بسیار محکم بود. آه از نهاد دخت نبی به آسمان برخاست. استخوان سینه مادر خرد شد.

سمّ ستوران کفر بر پیکر مطهر اباعبدالله، خاک کربلا را با سینه دردانه زهرا و زینت دوش رسول الله عجین و تا ابد متبرک ساخت.

ساق پای موسی بن جعفر از فشار غل و زنجیر، خرد شد.

 بدن نازنین سید حسین علم الهدی زیر شنی تانک یزیدیان زمان به خاک هویزه چسبید.

استخوان سید روح الله عمادی در جنوب شهر حلب خرد شد و دستش از پیکر جدا افتاد.

قفسه سینه سید روح الله عجمیان در جوار بهشت سکینه با ضربات مکرر اشرار شکست.

....

پرچم حق اما همچنان برافراشته مانده است. تقدس هدف والای دین در نجات بشر و نیل به کمال الهی، آنقدری می ارزد که استخوانهای اولاد نبی در جفای ظلمه دوران، خرد و شکسته شود. درخت تناور اسلام، خون آورد بدنهای تکه تکه و فرقهای شکافته و چشمهای سرخ و دلهای شکسته و در غم نشسته است؛ مفت به دست نیامده که مفت از دست برود.

شهادت امام کاظم ع – عطر قرآن

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بی صبرانه منتظر این جنگیم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۱، ۰۹:۳۰ ق.ظ

تویتر \ جانم‌ حسین... على تویتر: "خیبر خیبر یا صهیون...  #بسازید_خرابش_میکنیم #القدس_عاصمة_فلسطین https://t.co/OsXuE3xbJh"

 

چند روزی است رسانه های رژیم اشغالگر قدس به نقل از منابع پیدا و پنهان امنیتی مدعی آماده باش ارتش این رژیم منحوس برای حمله نظامی به مراکز مختلف ایران عزیزمان هستند. رسانه های مذکور در تحلیل خود این گونه وانمود می کنند که اتحاد آمریکا و فرانسه و چند کشور عربی منطقه را نیز به همراه داشته و از بابت پیروزی بر ایران اسلامی خیالشان راحت است.

هر چند به طور معمول اگر کشوری قصد حمله غافلگیرانه داشته باشد این طور در بوق و کرنا نمی کند و این ادعاهای رسانه های صهیون مثل گذشته، مصرف داخلی داشته و به منظور سرپوش نهادن بر تحولاتی اجتماعی مطرح میشود که رژیم غاصب را از درون در آستانه فروپاشی قرار داده؛ اما حقیقت آن است که باید اذعان داشت حمله بلوف آمیز صهیونیستها به ایران اسلامی در صورت تحقق، بالاترین خدمت به انقلاب جهانی اسلام و بهترین فرصت برای سرعت بخشیدن به ظهور تمدن نوین جهانی خواهد بود.

ایران در مقابل اسرائیل و شرکایش دست بسته نیست و به یقین بدترین ضربات مهلک را بر این رژیم جعلی وارد خواهد آورد. پیش از آن که اسرائیل بخواهد به مرزهای ایران نزدیک شود این ایران اسلامی بود که از دریای مدیترانه تا بلندی های جولان و ... را خاکریز حضور استراتژیک و منسجم خود در مرزهای فلسطین اشغالی قرار داده است.

از بعد داخلی جنگ با اسرائیل باعث وحدت و یکرنگی ملت خواهد شد. اسرائیل مانند گروهک منافقین همچنان در ذهن اکثریت مطلق مردم ایران با هر گرایش سیاسی که باشند منفور و نامشروع شمرده می شود.

بزرگترین تهدید برای انحراف یا سقوط نظام اسلامی، گسست فرهنگی و کم رنگ شدن ارزش ها و تغییر ذائقه ها و گفتمان ها و مطالبات ملی و دینی است که جلوه ای از طغیان آن را در جریان اغتشاشات ابتر اخیر شاهد بودیم. جنگ احتمالی یک بار دیگر فرصت خیزش عظیم فطرتهای انسانی و بیداری نسلها و حاکمیت فرهنگ جهاد و شهادت را ایجاد نموده و انقلاب اسلامی را زنده تر از همیشه استوار و موثر و با دوام خواهد ساخت.

از بعد خارجی نیز این جنگ اتحاد ملتهای مستضعف دنیا به خصوص امت اسلام را به دنبال خواهد داشت. اگر چه بعضی از دولت های به ظاهر اسلامی منطقه همبازی با سیاستهای کثیف رژیم غاصب قدس هستند اما دلهای مردم مسلمان آن گونه که در حاشیه و متن مسابقات جام جهانی قطر نیز شاهد بودیم با فلسطین مظلوم پیوند خورده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 57 محکم ترین اقدام برای جبهه سازی بر ضد صهیونیسم بود. اگر چه در سالهای اخیر هجمه تبلیغاتی و تخریب های رسانه ای دشمن به همراه بعضی ضعفهای سیاسی و کم کاری مشهود رایزن های فرهنگی باعث ایجاد فاصله بین لایه هایی از مسلمانان منطقه با سیاستهای بین المللی ایران انقلابی گردید؛ اما به یقین نبرد مستقیم ایران و اسرائیل غاصب یکبار دیگر فرصت همدلی ملتها با ایران سرافراز را فراهم ساخته و اجماع جبهه های مقاومت شیعی و سنی را برای زدودن این غده سرطانی و تحقق آرمان مشترک آزادی قدس شریف رقم خواهد زد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نگذارید جای کمیل خالی شود!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۲۵ ب.ظ

جا مانده ایم...

 

حاجی، حاجی! کمیل را گم کرده ام.

صدای مرا داری حاجی جان؟

حواسم نبود، یک لحظه خوابم برد، جا ماندم انگار، اینجا دیگر برهوت تنهایی است.

حاجی حاجی، کمیل را گم کرده ام. این طرف سیاهی است. آن طرف سیاهی است...

گفتی حواست را جمع کن، گفتی دستهایت را شده حتی اگر به دستان کمیل بدهی بده و راه را درست برو.

گوش نکردم حاجی جان پشیمانم حالا. چقدر تنهایی سخت و ترسناک است وسط توده های تباهی و دود غفلت و سیاهی انحراف.

مسیر را کج رفته ام. گفته بودی جلو می روی با کمیل برو، بر می گردی با کمیل برگرد. هر جایی که فکرش را نمی کنی ممکن است مین گذاری شده باشد. ممکن است تله انفجاری باشد.

اصلاً کمیل را برای همین ساخته اند که راه را نشانتان بدهد. مثل نور ماه می ماند، از وسط میدان مین و موانع و عوارض طبیعی و غیر طبیعی، در دل ظلمات شب هم شما را سلامت به مقصد می رساند.

کمیل جان قدر تو را ندانستم. یاد شب های جمعه ای که کنارت می نشستم و با حرفهایت مأنوس بودم، سکوت می کردم و آه می کشیدم و اشک می ریختم، چقدر دلم حسرت یک جرعه از لعل لبان تو را دارد. چشم مست تو را می خواهم. یادش به خیر آن شب ها که جویبار عشق تو از نگاهم جاری و زمزمه دلبرانه ات نوازش جان خسته ام بود.

من گمشده ام بی کمیل، تنها و غریبم و دستهایم خالی است. هر طرف بروم بیراهه گمراهی است و هر نوری غیر از تشعشع پرتو فیضش، سراب فریبنده و زرورق پوچ اسارت و بدبختی است.

دلم تنگ شده برای یا غایة آمال العارفین. برای اعتراف به لایمکن الفرار من حکومتک برای خلوت و نغمه یا غیاث المستغیثین؛ یا حبیب قلوب الصادقین.

الهی چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار.

تقدیم به روح بلند همه شهدای مأنوس و شیدای کمیل علی، عباس بابایی، دیالمه، علم الهدی، تورجی زاده، اردستانی، بیضایی و... که مفاتیح الجنان وصل را با اسم رمز معارف شبانه امیرالمؤمنین نشانمان دادند.

آنان که کمیل را ندارند، ابوحمزه را ندارند، ندبه و عاشورا و توسل و جامعه کبیره را ندارند، چه دارند؟ خدایا توفیقمان ده قدر داشته هایمان را بدانیم که دیگر نداشته ای نخواهیم داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مردانگی به ریش یا سبیل نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۱۵ ب.ظ

نحوه شهادت بهنام محمدی,درباره شهید بهنام محمدی,وصیت نامه شهید بهنام محمدی

 

بهنام محمدی نوجوان ریز اندام و چابک خرمشهری وقتی دید بعثی ها روی یکی از ساختمان های بلند شهر، پرچم عراق را برافراشته اند طاقت نیاورد.

به هر زحمتی بود خطر کرد و خودش را بالای ساختمان رساند؛ پرچم بیگانه را پایین کشید و پرچم ایران را به اهتزاز درآورد.

وقتی برگشت عقب، دستانش بابت سرعت عملی که در بالا و پایین کشیدن طناب ضخیم پرچم داشت زخم شده و خون از آن بیرون می زد. یکی آمد دستانش را پانسمان کند، اجازه نداد. گفت باندها را نگه دارید برای رزمنده هایی که تیر و ترکش می خورند، این بچه ها واجب ترند.

.........

آنهایی که همنوا با اجانب به پرچم و نشان کشور خود بی حرمتی کرده و به هویت خویش لگد می زنند؛

و

آنهایی که بر سفره بیت المال چنبره زده و خودشان را طلب کار مردم می دانند؛

بهنام محمدی فقط سیزده سال داشت؛

اما

مرد بود و غیرت داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شاه راه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۴ دی ۱۴۰۱، ۰۳:۲۱ ب.ظ

قاسم سلیمانی

 

رفتار و کردارش جذبم کرده بود. از آرزوهایم بود که شبیه او شوم. هرچند از محالات بود. گفتم: «حاجی چیزی برایم بنویس که یادگاری بماند.» دست به قلم شد:

بسمه تعالی علی عزیز، چهار چیز را فراموش نکن:

  1. اخلاص، اخلاص، اخلاص؛ یعنی گفتن، انجام دادن و یا ندادن برای خدا.
  2. قلبت را از هر چیز غیر او خالی کن و پر از محبت او و اهل بیت.
  3. نماز شب توشه عجیبی است؛
  4. یاد دوستان شهید، ولو به یک صلوات.

برادرت، دوستدارت سلیمانی

و امضایی که نشست پای این نصیحت‌های برادرانه.

منبع: مسافر شماره ۰۱۱ خاطرات على نجیب زاده

کتاب سلیمانی عزیز صفحه 129

  • سیدحمید مشتاقی نیا

"بچه زرنگ" را ببینید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ

بچه زرنگ | شبکه 2

 

مجموعه تلویزیونی و داستانی "بچه زرنگ" که این شبها ساعت بیست و یک و پانزده دقیقه از شبکه دوم سیما پخش می شود از آن دست آثاری است که بر مبنای باور درون و دمیدن روح و با دست دل ساخته شده است، چیزی در مایه های خداحافظ رفیق، او، تویی که نمی شناختمت، مهاجر، دیده بان و...

مهمترین خاصیت تماشای این اثر، بازیابی گمشده های درونی خودمان است و فرصتی برای تأمل درباره مقصدی که داشتیم و راهی که می رویم.

یادمان بیاید که دلخوشی ها و سرمایه هایی چون حضرت رقیه، امام رضا، حضرت زینب، فرهنگ شهادت و... را داریم. ما خدا داریم. اهل بیت را داریم. شهدا را داریم.

داشته هایمان آنقدر زیاد و وسیع هست که بهانه ای برای ناامیدی و حس شکست و سرخوردگی و انزوا و تلقین باخت و ... باقی نماند. ما قلب داریم، بارگاه حریم کبریایی عشق و وصال را درون خود جای داده ایم و خمخانه محبت دوست را بر سجاده دلدادگی طواف میکنیم. یادمان نرود جا مانده قافله نورانی کرب و بلاییم و ...

باید گذشتن از دنیا به آسانی، باید مهیا شد از بهر قربانی.

دم سازندگان سریال دلی "بچه زرنگ" گرم. مشهدی های باصفا که یاد شهیدان بختی و عطایی و ... دیگر مدافعان گلگون کفن حرم آل الله را صیقل روح خسته و جان غبار گرفته مان قرار دادند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عطر نماز را فراگیر می کرد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۲۰ ق.ظ

حسن آبشناسان

 

ارتشی زمان طاغوت بود؛ اما از عمق جان به اسلام و انقلاب اسلامی ایمان داشت.

در زمان دفاع مقدس، فرماندهی نیروهای ویژه ارتش را برعهده داشت. او علاوه بر آموزش های مخصوص نظامی بر ابعاد روحی و معنوی نیروهای تحت امر خود هم تأثیر می گذاشت.

شهید آبشناسان نیروهایش را به نماز اول وقت و جماعت تشویق می کرد. بعد از نماز مثل یک آدم عادی و بی هیچ ادعایی کنار نیروهایش می نشست و دستور می داد سفره ناهار را در نمازخانه پهن کنند تا همه نیروهای ارتش در کنار هم و به صورت یکسان غذا بخورند. این رفتار او در ارتش باعث جذّابیت بیشتر شخصیت بزرگ و ساخته شده این مرد خدا می گردید.

آنهایی که ارتش زمان شاه را دیده بودند اصلاً برایشان قابل تصوّر نبود که روزی در بین نیروهای ارتش ایران، فرهنگ برادری حاکم شده و فخر فروشی و برتری جویی به کنار برود.

وقتی قرارگاه کمیل تشکیل شد، آبشناسان در کنار امیرسپهبد « علی صیاد شیرازی» به آنجا رفت و در آن زمان هنوز با گروه موتورسوارها کار می کرد و معمولاً برای شناسایی با آنها به قلب دشمن می زد.

امیر سرتیپ عبدالمجید جمشیدی از آن روزهای آبشناسان نقل می کند و می گوید: "محل استقرار ما جزیره مجنون بود، یک شب من متوجه شدم که شهید آبشناسان در سنگر نیست، نگران او شدم و خواستم سر و گوشی آب دهم، آهسته از سنگر بیرون آمدم، شبحی را از دور دیدم، خود را به او رساندم و متوجه شدم آبشناسان در دل آن صحرا رو به قبله نشسته و اشک ریزان از خدا طلب شهادت می کند.

یاد آن فرمایش شهید مطهری افتادم که می گفت: کسی که عاشق شد، خود را رها می کند، در یک لحظه دیدم که شهید آبشناسان خود را رها کرده و می رود که به خدا بپیوندد."

شهید آبشناسان برای مسائل اعتقادی و نماز، اهمیت زیادی قائل بود و در سخت ترین شرایط نماز اول وقت و جماعت را فراموش نمی کرد.

امیر سرتیپ کیانی درباره آن شهید سرافراز ارتش اسلام می گوید: "در عملیات قادر، ایشان به دیدگاه تاکتیکی آمد (جایی که با دشمن فاصله کمی دارد) آن شهید بلافاصله دستور داد تا چادری برای نماز برپا کنند تا نماز به جماعت برگزار شود، در آن موقع گلوله های دشمن برسر ما می بارید و تعدادی از پرسنل از شرکت در نماز جماعت اضطراب داشتند. شهید آبشناسان متوجه موضوع شد و گفت عملیات ما و جنگ ما برای نماز است، به دنبال فرمایش آن بزرگوار، همه در نماز جماعت شرکت کردیم و نماز عاشقانه ای اقامه شد."

خبرگزاری جمهوری اسلامی، 18/06/1393

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خود خودش بود!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۱، ۰۵:۰۵ ق.ظ

افشاگری مقام اسرائیلی درباره عملیات ترور سردار سلیمانی

 

در بحث حفاظت، حاج قاسم همیشه به ما تاکید می کرد کاری نکنید مردم اذیت بشوند. می گفت: «ما هم جزئی از مردیم و از آنها جدا نیستیم، برخی مواقع که ما شدت به خرج می دادیم ، حاجی با ما جدل می کرد. زمانی که به فرودگاه رفتیم تا برای ماموریتی برویم، از ایشان درخواست می کردیم کمی صبر کند تا همه ی مردم که رفتند، بعد ایشان برود. قبول نمی کرد، وقتی هم می خواستیم از گیت رد بشویم ، می رفت انتهای صف می ایستاد و می گفت: من هم مثل بقیه.

برخی مواقع به حدی بدون پیرایه و تشکیلات در اجتماع حضور می یافت که تعجب مردم را برمی انگیخت. خود ایشان در یک جمع خصوصی تعریف می کرد:

یک بار با دخترم زینب رفته بودیم میوه بخریم . به محل میوه فروشی که رسیدیم ، زینب پیاده شد و من داخل ماشین نشستم. زمانی که منتظر بودم، دیدم یک دختر که پوشش مناسبی هم نداشت، به من نگاه می کند. خیلی هم مشکوکانه نگاه می کرد. شنیدم که به دوست همراهش گفت: «این بنده خدا حاج قاسم سلیمانی نیست ، دوستش گفت: «نه بابا! مگر می شود همچین آدمی بدون محافظ و بادیگارد باشد و بودن من را انکار می کرد.

آن دو نفر به خودشان جرأت دادند، آمدند نزدیک، با انگشت به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند: «ببخشید! شما سردار سلیمانی هستید؟ سلام کردم و گفتم: «بله، خودم هستم. بعد از کلی تعجب و ذوق، از من درخواستی کردند و گفتند: «امکانش هست یک یادگاری به ما بدهید؟» تسبیحی دستم بود ، همان را به آنها دادم و گفتم: «بفرمایید. داشتند سرتسبیح با هم جر و بحث می کردند که کدام شان آن را بردارد. وقتی این صحنه را دیدم، انگشتری را که در دست داشتم ، آن را هم در آوردم و به آنها هدیه دادم.

منبع: کتاب متولد مارس، صفحه 117احمد حمزه ای

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این یک خبر و این دو عکس!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ دی ۱۴۰۱، ۰۴:۱۰ ب.ظ

عکس/ بدرقه زیبای پیکر یک شهید در روستا سوژه شد

 

این یک خبر را امروز منتشر کردند:

"فاطمه؛ در صدر نامگذاری فرزندان دختر در ۹ ماهه امسال

رئیس سازمان ثبت احوال کشور:
🔹در ۹ ماهه امسال، بیشترین اسم در بین نوزادان پسر، محمد و در بین دختران فاطمه بوده است."

 

عکس بالا مربوط است به تشییع پیکر شهیدی گمنام در یک روستای استان چهارمحال و بختیاری. برای همین یکی دو روز گذشته است. تصویر پایین هم عزاداری مشترک مردم شیعه و سنی ایرانشهر، استان سیستان و بلوچستان، در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهاست.

این یک خبر و این دو عکس را دشمن هم می بیند. می بیند که سرمایه گذاری های فرهنگی اش برای زدودن محبت اهل بیت و محو نمودن شعائر و معارف دین به نتیجه ای که میخواسته نرسیده است. دشمن کارش دشمنی است. از این پس هجمه بیشتری برای تخریب و تحریف آموزه های دین خواهد داشت. ما هم حواسمان را جمع کنیم تا سرمایه دنیا و آخرتمان که محبت به دین و حرکت در صراط مستقیم مکتب وحی است به یغما نرود.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شیخ سعید شحیطاط باشید

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۱۱ ب.ظ

سختراتی حجت الاسلام سعید شحیطاط در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی

 

هر کس بسته به جایگاه و شأن و مقامش، مرتبه ای از امتحان را پیش رو دارد.

استثنایی هم در کار نیست. روحانی و بقال و کارمند و کارگر هم ندارد.

شما ممکن است برای خودت کوه علم باشی و شهره تقوا؛ اما باز هم در تواضع و اخلاص و صداقت وسختی و ... باید آزمون تأیید الهی را پشت سر بگذرانی.

چه بسا طلبه ای بخاطر شئون علمی و اجتماعی اش و توانمندی در سخنوری و منبر و تدریس و قلم، از روضه خوانی و نوحه و مدح، شانه خالی کند.

چه بسا مداح و نوحه خوانی بخاطر شهرت و برو بیا و اسم و رسمش، لازم نداند قدم رنجه کند مجلسی به ظاهر محقر را بپذیرد و مستمعین را بی اعتنا به تعداد و سن و منزلتشان، به فیض روضه میهمان سازد.

این هم خودش یک نوع خودسازی است و امتحان عملی برای آن که ثابت شود فضائل و معارف اهل بیت در اسارت کلمات متوقف نمانده و به عمق جان گوینده نفوذ داشته است.

روضه های شیخ سعید شحیطاط، که البته یک منبری و سخنران موفق و عالم است، طرفدارانی پر و پا قرص دارد. پیش آقا هم رفته و روضه خوانده است؛ اما امروز که دبستانی معمولی در گوشه ای از شهر قم را دقایقی با حضور شهیدی گمنام معطر نمودند، شیخ سعید به رسم و سیرت شهدا، ساده و بی ریا ایستاد و برای دبستانی ها روضه خواند، همان طور که پیش نایب امام زمان ایستاد و روضه خواند، برای اهل بیت کم نگذاشت. دانش آموزان دبستان شهید آوینی پردیسان قم، آموختند که در پیشگاه حق و در مدرسه عاشقی مکتب وحی، انسان با عمل و فضائل درونی است که به اوج و قرابت با خدا دست پیدا میکند، درست مثل سید مرتضی آوینی که پای آسمانی ترین آثار هنری و فرهنگی اش حتی نامی از خود ذکر نمی کرد، مثل حاج قاسم که دلخوش بود آنکه باید ببیند می بیند و پروای نام نداشت.

برای نوحه خوان خونگرم خوزستانی قم، شیخ سعید شحیطاط آرزوی توفیق روزافزون و الحاق به خیل نورانی شهیدان را دارم.

 

photo_2022-12-26_18-58-18_8oqr.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تحفه یلدایی تقدیم به یک پاسدار ولایت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۳۹ ق.ظ

photo_2022-12-22_06-32-26_qrg4.jpg

 

خودش گفته که همه چیز را برای بشر می خواهد. اومانیسم حقیقی را باید در مکتب عاشقانه خدا جست، در نگاه تمامیت خواه او به مسجود جن و ملک؛ آن جا که تمام عالم را مسخّر و در استیلای اشرف مخلوقاتش آفریده است. خدا می گوید به خودت برس تا به من برسی؛ من عَرَف نفسه ... او همه چیز را برای انسان می خواهد و انسان را برای خودش که ملکوت انسان ورای جسم و هر آنچه که در منظر جهان مادی است، بازگشت به مبدأ کمال و همرنگی با معبود است. صبغةالله و من احسن من الله صبغه... برنده زندگی کسی است که به خدا برسد و خدایی کند.

پاسداری از حریم دل، شرط پاسداری از حرم دلدار است. نصرت محتوم خدا شامل صاحبدلانی است که ترجمان توحید را سوره اخلاص دانسته و به هر چه از جنس ناخالصی است، نه گفته اند و جز در آینه وجود یار، وجودی را معتبر ندانسته اند.

اصلا برای همین است که واژه شهدا و صدیقین در جوار و مکمل و مبیّن هم ذکر شده اند. آن که شهیدانه زیسته و شهیدانه بار سفر بسته، با خدای خودش در نهان و آشکار صادق و رو راست و یکرنگ است و باطن اعتقادش به وحدانیت و معاد، خرده شیشه و ناخالصی و غشّ در معامله ندارد.

سید محمد حسین نژاد عارف طریقت خانقاه بازی دراز و از آن دست سبز پوشان راست قامتی است که پاسداری از معارف قرآن را نه در چارچوب خشک و مرسوم سازمانی که رسالت فطری عبادالله الصالحین دانسته و مبتنی بر این فهم عمیق، تار و پود وجودش را با نور وصال و رایحه معراج حق در آمیخته است. نمونه ای از خرمن تربیت یافتگان مکتب کمال و تعالی و مست جام شیدایی و مدهوش روشنای سپیده بیداری و معرفت است.

او از تبار راهیان وادی ومنهم من ینتظر است که مهر دلباختگی اش را در سالها استقامت و معرکه پایداری صراط عملی حق و نیز در خلوت مجاهدت نفس، در طومار حَلّت بِفِنائِک دُردانه هستی جای داده است.

سید محمد ما با آن چه داشته و دارد –جان و مال و آبرو- بر عهد ازلی خویش با انقلاب نورانی وحی ایستاد و ایستاده و در فتنه های هزار رنگ و پر شرر درون و برون، پای اراده اش مسیر رستگاری و سبیل عاشورایی حق را برگزیده و به برکت گوشه چشم حضرت مادر، در زمره الذین انعم الله علیهم، حُسن ختام حیات ظاهری اش شهد جاودانگی و پیوست به قافله کربلاییان تاریخ خواهد بود؛ ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم هیأتهای مذهبی بابل بالاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۳۱ ب.ظ

photo_2022-12-05_18-27-19_bycj.jpg

 

و من یعظّم شعائر الله فانّها من تقوی القلوب، نقشه راه تبلیغی کتاب خدا در اهتزاز بیرق حقیقت و تقویت فکری و معنوی جبهه فرهنگی اسلام است که در چارچوب وذکّرهم ایام الله، انتقال پیام سعادت و اشاعه باور هدایت و پویش طریقت حق را بر علمداران مکتب وحی، بایسته و لازم شمرده است.

خدمات متقابل انقلاب اسلامی و هیئات مذهبی قابل شماره نیست. به فرموده پیر میکده جماران، محرّم و صفر و محافل اشک و روضه است که جان مایه نهضت مکرر عاشورا در آخرالزمان حاکمیت پوشالی تمدن غرب قرار گرفته و انقلاب جهانی اسلام را در بهمن 57 برای زمینه سازی ظهور منجی بشریت و احیای اندیشه ظلم ستیزی و تحقق حیات انسانی و الهی جوامع، رقم زده است و کیست که نداند انقلاب برآمده از مجالس روضه و معارف عاشورایی فقه حسینی، خود یاریگر درخت تناور هیئات مذهبی و مقوّم مجالس معرفتی توسل و ذکر و استعانت از سفینةالنجاة عالم مادی و مصباح الهداء ظلمات حیرانی تا سرمنزل رستگاری و جاودانگی بوده است؟

به رغم برخی نقدها و تبصره ها هنوز هم باید افتخار کرد که ذات نورانی برگرفته از عقیق سرخ جهاد و شهادت نظام اسلامی، جبهه الحاد و التقاط و طاغوت را در نشیب تقابل با ریشه های قرآنی و عاشورایی انقلاب به رسوایی کشانده و ماهیت پلید جریانهای فاسد را در مصاف با اصالت حاکمیت الله برملا ساخته است.

نظام دیوان سالاری کشور بی عیب و نقص نیست. اساس فریضه امر به معروف و نهی از منکر و تأکید رهبری انقلاب بر ضرورت مطالبه گری و عدالتخواهی، رسالتی است که بستر سلامت نظام و صیانت از حقوق ملت و نسخه اصلاح کژی ها را ترسیم می نماید؛ اما بی شک، نظام ولایی اسلام که خون آورد هزاران لاله گلگون کفن و بی نام و نشان مُلک امام زمان است، با هیاهوی پوچ جماعتی فریب خورده و عناصری هرز و هیز و میوه های کرم خورده فضای مجازی قابل معامله و تغییر نیست.

هیأت های مذهبی که همواره بعنوان کارگاه انسان سازی و پایگاه تربیت نیروهای پیش رو در تمدن اسلامی، نقشی اساسی و سازنده در تأمین منابع انسانی و فکری و فرهنگی در همه چالش های ریز و درشت تاریخ پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی از مصاف با گروهکهای مسلح و حضور در خطوط مقدم جنگ تحمیلی تا فرو نشاندن فتنه ها و درخشش در جبهه بین المللی اسلام و دفاع از حرم آل الله و... داشته اند در آوردگاه ستیز با شبهات اغواگر جریان معاند و غوغا سالاری پیاده نظام تراوای مجازی نیز پای عهد خویش با پیام زینبی قافله مستدام نینوا ایستاده و حضور حماسی سپاه توحید را در لبیک به هل من ناصر امام عشق و دلدادگی، جلوه ای دوباره می بخشند.

چهارشنبه، ساعت 18:30 حرکت عظیم هیأت های مذهبی بابل متشکل از خیل جوانان مکتب فاطمی و مدافعان حریم ولایت و جان نثاران حرم قدسی اسلام انقلابی در شب شهادت بانوی ممتاز عالم خلقت و آموزگار آئین نجابت و قداست و آزادگی زنان مردآفرین و حیات بخش و انسان ساز، از آستان امامزاده قاسم تا دانشگاه صنعتی نوشیروانی که مصلای آن قدمگاه 1750 شهید خطه دارالمومنین است، شکوه ماندگار نسل بیداری و ایمان و حماسه و ایثار و بصیرت را در کتاب عزت و سرافرازی و افتخار دیار عالمان و شهدا و نخبگان و فرهیختگان ثبت و ضبط می نماید.

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا از جده ام حضرت زهرا هم نا امید شده اید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۱۲ ب.ظ

 

... من این حرفها را متوجه می شدم. تحمل این شرایط و این حرفها بسیار برایم سخت بود.

روزها گذشت تا اینکه یک روز با اشاره به مادرم گفتم: مرا رو به قبله بخوابان. دیگر از همه چیز خسته شده بودم. مدتی بود که سربار دیگران شده بودم.

با دلی شکسته، متوسل به مولا امیرالمومنین علیه السلام شدم. با گریه و با زبان بی زبانی به آقا عرض کردم: من خسته شده ام. یا شفای مرا از خدا بگیرید، یا از خدا بخواهید مرا از این دنیا ببرد.

با حالت عنابه و استغاثه خوابدیم. در عالم رویا دیدم، گوشه دیوار ترک برداشت و یک فرد نورانی سوار بر اسب وارد شد. ایشان چیزی شبیه نقاب بر صورت داشت.

با تعجب پرسیدم: شما چه کسی هستید؟

ایشان پرسید: شما چه کسی را خواسته بودی؟

گفتم: من مولا و سرورم حضرت علی بن ابی طالب امیرالمومنین علیه السلام را خواسته بودم.

گفت: من علی هستم.

رکاب اسبش را گرفتم و گفتم: شفای من را از خدا بگیرید. اگر خوب نمی شوم من را از دنیا ببرید. خسته شدم...

حضرت فرمود تو را شفا دادیم. اما باید به دیدار امام خمینی بروید.

به محض اینکه این کلام را شنیدم از خواب پریدم. تمام بدنم خیس عرق شده بود. نفس نفس می زدم.

فقط گریه می کردم. همه دور تخت من جمع شده بودند و می پرسیدند چی شده؟...

بعد از نیم ساعت متوجه شدند من خواب دیده ام. با چشم و ابرو عکس امام را نشان می دادم.1

++++++

آن روز وقتی در خدمت حضرت امام در قم بودیم، بحث پزشکان ایرانی و خارجی به میان آمد و بعد هم پدر ما گفت: همه آنها از درمان پسرم ناامید هستند.

حضرت امام مکثی کردند و فرمودند:

"خب از جده ام حضرت فاطمه زهرا هم ناامید شده اید؟ من قول می دهم که خوب شود. شما صبر کنید."

حضرت امام در این مدتی که با پدرم صحبت می کرد چایی را هم می زد. همین جور که چای را هم می زد، دقایقی هم بر آن دعا خواند. بعد استکان چای را از روی زمین برداشت و مقداری از آن را میل کرد. بعد با دست مبارکشان باقیمانده چای را به دهان غلامرضا نزدیک کرد و از او خواست چای بخورد.

غلامرضا نمی توانست چیزی بخورد. وقتی چای یا آب می خورد از اطراف دهانش به پایین می ریخت. آب دهانش و چای شُره می کرد و به پایین می ریخت.

حضرت امام دستمالی را از جیبش در آورد و لب های غلامرضا را تمیز  کرد. بعد به مادرم فرمودند: این قندها را بگیرید و همراهتان ببرید و بدهید به مریض های اسلام. اینها تبرک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.

مادرم قندان قند را برداشت و در گوشه چادرش خالی کرد و با خودش آورد.

پدرم از حضرت امام تشکر کردند و گفتند: ما اینجا نیامده بودیم تا شما را اذیت کنیم. ما آمده بودیم تا غلامرضا شما را از نزدیک زیارت کند.

زمان زیادی طول کشید تا از محضر امام مرخص شدیم. شاید نیم ساعت تا چهل دقیقه.

موقع خداحافظی دوباره حضرت امام فرمودند: "بروید و توسل کنید به جده ام حضرت فاطمه زهرا سلام الله. من به شما قول می دهم بچه شما خوب شود."

بعد از دیدار با حضرت امام، ما از قم به تهران برگشتیم. غلامرضا در منزل پدرم دوران نقاهت را می گذراند.

چند روز بعد از آن دیدار، سیزده رجب سال 1358 یعنی سالروز تولد حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بود.

من متأهل بودم و از پدر و مادرم جدا زندگی می کردم. مادرم به مغازه سر کوچه ما زنگ زد و از صاحب مغازه خواست محمد عالی را بگویید بیاید با من صحبت کند.

شاگرد مغازه دوان دوان آمد و به من گفت: محمدآقا! مادرتان تلفن کرده و با شما کار دارد.

ترسیدم. با خودم گفتم: نکند که غلامرضا...

سریع آمدم. گوشی تلفن را گرفتم و به مادرم سلام کردم.

مادر با یک هیجان خاصی گفت: محمد! پا شو بیا که غلامرضا به صحبت افتاده و دارد حرف میزند. بیا که داداشت شفا گرفته ....

فوری به خانه پدرم آمدم و دیدم غلامرضا پشت سر هم می گوید: علی علی علی.2

1- شهید غلامرضا عالی

2- محمد عالی، برادر شهید

کتاب شب چهلم/ ص 65- 75/ انتشارات شهید ابراهیم هادی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خودتان را جای پدر و مادر روح الله بگذارید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۴۳ ق.ظ

پدر شهید عجمیان بعد از شنیدن خبر شهادت فرزندش چه گفت؟ - خبرگزاری مهر |  اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

 

از دیروز عصر خبری در گروههای مجازی منتشر شد با این مضمون که خانواده شهید سید روح الله عجمیان شکایت خود از قاتلان فرزندشان را پس گرفته و از آنها گذشت کرده اند.

بعضی هم البته این خبر را تکذیب نمودند. عده ای هم از خانواده شهید خواستند برای تنبّه سایر جنایت پیشگان از شکایت خود نسبت به قاتلان فرزندشان دست نکشند.

حالا این خبر صحیح است یا نه کاری ندارم. اینکه خانواده شهید مذکور بسیار نجیب و اهل دل و از سادات صاحب کرامت و گذشت هستند هم بماند. اینکه قطعا با توجه به تعدد متهمان پرونده، بستگان و واسطه هایشان از در و دیوار بر سر خانواده شهید ریخته تا از آنها رضایت بگیرند هم معمول و متداول و قابل پیش بینی و آزاردهنده است؛

اما

یک دقیقه از فیلم اعترافات یکی از قاتلان شهید در دادگاه، یادآور صحنه عاشورا بود که دل همه ما را ریش کرد. اینجا ببینید:

https://www.aparat.com/v/hOFYy

 

حالا خودتان را بگذارید جای پدر و مادری که باید ساعتها در دادگاه بنشینند یکی یکی قاتلان بیایند و هر یک از زاویه ای نقش خود در شهادت جوان رعنایشان را توصیف کند. شهیدی که با قتل صبر و با زجر و شکنجه جان داد. آدم از آهن هم که باشد تحمل شنیدن این سطح از قساوت همنوعانش را ندارد چه برسد به یک پدر و مادر که باید شرح شهادت فجیع جگرگوشه شان را از زبان انبوه قاتلان پست فطرت حیوان صفت گوش بدهند و ذره ذره آب شوند.

کاش تدبیری اندیشیده می شد پدر و مادر شهید از حضور در دادگاه و استماع این حجم درنده خویی قاتلان فرزندشان که میوه های کرم خورده فضای مجازی و حاصل اموال و خورد و خوراک حرام هستند، معاف می شدند.

این نکته را هم باید خاطرنشان کرد که قاتلان شهید عجمی نه بخاطر تسویه حساب یا انتقام شخصی که به نیابت از همه فواحش عالم به قتل یک بسیجی به عنوان نماد انقلاب اسلامی و عصاره فرهنگ دیانت و مذهب دست زدند. این پرونده اصلا یک ماجرای شخصی نیست که رسیدگی به آن نیاز به شاکی خصوصی داشته باشد. مدعی العموم موظف است در راستای ایجاد امنیت و دفاع از حقوق عامه در قبال اوباش مسلح و غیر مسلحی که هدفشان ایجاد رعب و مزاحمت و ناامنی در سطح جامعه است پیگیر اشد مجازات و قصاص و تنبیه مجرمان باشد؛ حتی اگر پدر و مادر بزرگوار شهید از سبعیت آنان گذشت نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تونس، هم تونست هم نتونست!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۳۹ ب.ظ

photo_2022-11-30_20-33-58_ipey.jpg

 

بازی تونس و فرانسه بسیار جذاب بود. تونسی ها توانستند قهرمان جهان را در یک بازی تهاجمی و دلاورانه و پر هیجان یک بر صفر شکست دهند اما نتوانستند به مرحله بعدی جام جهانی صعود کنند.

یکی از حواشی جالب بازی، سیاه پوست بودن تعداد قابل توجهی از بازیکنان کشور اروپایی فرانسه و سفید پوست بودن بازیکنان کشور آقریقایی تونس بود. البته تونسی ها در آفریقای شمالی به سر می برند و سفید پوست بودن آنها طبیعی است اما فرانسوی ها که مدتها تونس و بعضی کشورهای آفریقایی را در اشغال و مستعمره خود نگه داشته و جنایتهای فراوانی در آنجا انجام داده بودند مدعی برتری نژاد اروپایی نسبت به سیاهان بودند. حالا همین کشور فرانسه برای اینکه در فوتبال جهان حرفی برای گفتن داشته باشد محتاج استفاده از بازیکنان سیاه پوست است.

مسابقه بین تونس و فرانسه البته بهانه ای است برای یاداوری شهید فرانسوی - تونسی دفاع مقدس که در گلزار شهدای قم دفن است.

کمال کورسل مادری فرانسوی و مسیحی و پدری تونسی داشت که البته در فرانسه به دنیا آمد و رشد کرد. گویا پدر زندگی جداگانه ای داشت و کمال بیشتر تحت تعلیم مادر قرار گرفت. او در ابتدای جوانی، اسلام را پذیرفت و مدتی بعد ضمن آشنایی با دعای کمیل و نهج البلاغه به مذهب شیعه گرایید. آشنایی او با انجمن اسلامی دانشجویان پاریس باعث دلبستگی اش به انقلاب اسلامی و امام خمینی گردید.

زمانی که عزم سفر و اقامت در ایران داشت، مادرش که یک مسیحی معتقد بود تنها یک سوال از او پرسید: آیا ایرانی ها خدا را قبول دارند؟!

کمال کورسل در قم به حوزه علمیه رفت و درس دین آموخت. دلش می خواست در جبهه نیز حضور پیدا کند که مسئولان امر مانع شدند. در نهایت با کنیه ای عربی توانست به تیپ بدر پیوسته و همراه نیروهای عراقی حامی جمهوری اسلامی در عملیات مرصاد شرکت کند. محاصره آنها در هوای گرم جبهه های غرب باعث گلایه بعضی نیروهای رزمنده مسلمان عراقی گردید. کمال در میانشان برخاست و رجز خواند و یادآور شد که عمری آرزو داشتند تشنگی اباعبدالله در صحرای کربلا را درک کنند و به یاران شهیدش بپیوندند.

کمال با تشنگی به شهادت رسید و به دلیل استفاده از نام مستعار، غریبانه در قم تشییع شد. معدودی از دوستان طلبه او با شناسایی وی مسئولان را از شهادت این رزمنده غیور فرانسوی آگاه نمودند و برایش مجلس یادبود گرفتند. پدر و مادر او چند سال بعد به ایران آمده و در قم به زیارت مزار فرزند دلبند خود رفتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

میشود کمی خجالت بکشید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۱۶ ب.ظ

برنامه امشب ثریا را دیدید؟ روایت فتح دوباره ای بود با جان مایه وام گرفته از خلوص و نگاه فطری سید مرتضی آوینی.

22 دقیقه فیلم بود مستند اگر ندیدید حتما دنبالش باشید برای تماشا.

صدا و سیما همین یک برنامه را پخش کند و کرکره اش را پایین بکشد کفایت میکند.

دفاع مقدس که گذشت تهاجم نه، شبیخون نه، ناتوی فرهنگی دشمن آغاز شد. همان محاسبه ای که بعد از شکست در اشغال دائمی خرمشهر و فتح اهواز و آبادان و مهران و... استراتژیستهای ایالات متحده و بریتانیای مکار را به اینجا رساند که ورای همه تسلیحات و آمادگی های رزمی و تجهیزات مادی نیروهای مسلح ایران، قوه دیانت و ایمان و پای اراده و ایثار و فرهنگ شهادت است که نیرنگ بدخواهان را پشت دروازه های جمهوری مقدس اسلامی ناکام گذاشته است. کنت دمارانش هم که در پوشش نیروی صلیب به رصد فاتحان فاو در اردوگاههای حزب بعث پرداخت بر این حقیقت نورانی صحه گذاشت که شکست برای چنین مردانی معنا نخواهد داشت. پیام روح خدا را در فتح الفتوح بستان بخوانید پرورش جوانانی را معجزه انقلاب اسلامی دانست که بی اعتنا به جاذبه های فریبنده عالم مادی، سودای وصال حق و اتصال با معشوق یکتا را در سر پرورانده و در بزم فمنهم من قضی نحبه، جام می بندگی را سرکشیده و قهقهه مستانه عند ربهم یرزقون را سر داده اند.

بمباران رسانه ای و فرهنگی و انبوه آلاینده های تبلیغی جریان مادی گرایی اگر چه در سالهای بعد جنگ، در تخریب روح و ذهن لایه هایی از جوانان جامعه بی تأثیر نبود؛ اما ظهور جوانانی چون مسلم کیخا و محمد گلدوی در سیستان و اندکی بعد حسین غلام کبیری ها و علی خلیلی ها و مدافعان حرم چون محمود رادمهر و بیضایی و نوری و نوروزی و... نشان وعده صادق پیر خمخانه جماران بود که فرمود: خدا می داند راه و رسم شهادت کور شدنی نیست.

خیزش شیطانی جریان داعشی شهوانی دوماه اخیر که قله آمالشان بوسه جنس مخالف و سلف مختلط و آغوش رایگان است، گرد و غبار زودگذری است که خیر نطلبیده آن رونمایی از نسل زلال و مومنی از جوانان تربیت یافته مکتب قرآن همچون آرمان علی وردی و سید روح الله عجمیان و مهدی زاهدلویی و... است.

پدر سید روح الله، کارگری فصلی و روزمزد با سی ماه سابقه جبهه و جانبازی است که در فقیرترین محله استان البرز، مستاجر خانه ای ساده و بی آلایش است. دل پاک و رزق حلال او پرورش فرزندی چون سید روح الله را رقم زد که کارگری میکرد و دغدغه محرومان را داشت.

همه خانواده عجمیان، پدر و مادر و خواهر با لبخند افتخار قد برافراشته اند که ما بدهکار انقلابیم و سهممان از سفره انقلاب مهر و اطاعت رهبری است و... اللهم تقبّل منّا هذالقربان...

به امام عصر(عج) باید تبریک گفت که در آخرالزمانِ هجوم غرایز و حاکمیت عطش دنیا و در سراشیب سقوط معنای انسانیت، یارانی عاشورایی در قلمرو دلدادگی او پر و بال گرفته اند که سر در آسمان عشق و رستگاری و سعادت دارند.

تبریک باید گفت به سید علی خامنه ای که همت و باکری ها و خرازی و کاظمی و سلیمانی هایش دوباره جوانه زده اند که رجز عاشورایی شان از خیمه کوخ نشینان بی ادعا، کاخ های سیاه استکبار و استبداد را به لرزه می اندازد.

ماندگاری این نظام مرهون خون این بچه های پاپتی و دعای دل سوخته پدران و مادرشان است. آمریکا تا چنین جوانانی را میبیند هوس حمله به این مرز و بوم را نخواهد داشت.

آن دست از مسئولان خوش نشین رانت خوار طبقه بالایی خودبرتر بین یقه سفید عافیت طلبی که شعارهای انقلاب را فیش حقوقهای نجومی خود ساخته، تفاله های مفت خورشان باد آقازادگی به غبغب انداخته و آرمانهای سرخ اسلام و انقلاب را به سخره گرفته اند بروند زندگی سید روح الله عجمیان را ببینند، پای مکتب خانه مادر و پدر آرمان علی وردی زانو بزنند شاید از این حجم طلبکاری و چپاول قانونی خزانه اعتماد مردم خجالت بکشند.

تمدن نوین اسلامی را نه موسسات اقماری نفتی به ظاهر فرهنگی که بیوت محقر و نورانی مردان و زنانی رقم خواهد زد که انفاس قدسی آیات حق را مفاتیح الجنان حیات معنوی خویش ساخته و در خلوت شبانه با معبود، رزق هدایت و نعمت شهادت و فیض جهاد فی سبیل الله را طلب میکنند.

photo_2022-11-13_20-10-39_umnh.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تو غلط میکنی بگویی من سیاسی نیستم!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۱۳ ب.ظ

هویت شهدای حادثه تروریستی امامزاده شاه‌چراغ مشخص شد

 

هیاتی غیر سیاسی نداریم.

اولا اصلا آدمها نمیتوانند غیر سیاسی باشند. حتی آدم معمولی که می گوید من نه سر پیازم نه ته آن خودش دارد یک حرف سیاسی می زند و با سکوتش جبهه باطل را تقویت می کند. کسی را ببینی تصادف کرده، با بدن مجروح کنار جاده افتاده و بی تفاوت رد بشوی در واقع در مرگ احتمالی او شریک هستی.

این برای آدم عادی.

چه برسد به بچه هیأتی و مداح و سخنران که بعد از این همه حسین حسین گفتن و فریاد زدن و اشک ریختن و بر سر و سینه کوبیدن هنوز نفهمیده است حسین علیه السلام در گلخانه یا کنار جویبار و دشتی باصفا ننشسته بود که ناگاه فرشته مرگ به سراغش بیاید، امام بر اثر سانحه و حوادث غیرمترقبه از دنیا نرفت، اختلافش سر ارث و میراث نبود...

امام قیام کرد و در قبال ظلم و سیاهی ساکت نبود. نمی توانی دم از حسین بزنی و در مقابل جنایت حیوانی داعشی هایی که جوانی مذهبی را تکه تکه کرده اند، چادر از سر زن مسلمان کشیده اند، مسجد را سوزانده اند و... سکوت پیشه کنی.

حسین در میان باشد در مقابل سرباز پیاده های اسرائیل و آمریکا و آل سعود که کمر به هدم ارزشها و احکام شیعه بسته اند، بی تفاوت می ماند؟

تو خط قرمزت امام حسین است اما نمی فهمی کسانی که زائران بی گناه شاهچراغ را به خاک و خون کشاندند دستشان برسد هیات تو را هم به آتش خواهند کشید؟ دقیقا خط قرمز بودن امام حسین یعنی چه؟ باید چه اتفاقی بیفتد که رگ غیرتت اندکی بجنبد؟

آدم مدعی زیاد است برادر من! مداح و سخنران و گریه کن و میاندار باید بداند یاران حسین هفتاد و دو تن نبودند، اینها تعداد یاران شهید اباعبدالله است، چه بسیار مدعیانی که در بزنگاه خطر، جانشان را برداشتند و از معرکه گریختند و چه بسیارتر از آنان مدعیان به ظاهر دین داری که دلهایشان با حسین بود و شمشیرهایشان بر ضدش!

اولین گریه کن مصائب حسین، عمر سعد بود. حمله به خیمه گاه را که دید و تنهایی و غربت حسین را، نمی از اشک بر گوشه چشمش نشست؛ خب، چه فایده؟!

آن کس که زیور فاطمه بنت حسین، همسر حسن بن حسن مثنی را به یغما برد هم همزمان می گریست که ببینید چه بر سر اهل بیت رسول الله آمده است و جالب آنکه با گریه می گفت اگر من این زیورآلات را به یغما نبرم، دیگری غارت میکند!

اشکی که نتواند مسئولیت بیاورد، نمایشی فریبنده است.

یک بخش عمده ای از بچه هیاتی ها، بچه مسجدی و شهدایی هستند، دمشان گرم پای انقلاب ایستادند؛ اما بخش پر هیاهوی پشمکی توخالی عربده کش و قلیانی و صیغه باز، پا پس کشیده اند که مثلا اگر نظام نماند، گزندی به آنها نرسد! زهی خیال باطل که اگر نظام نباشد، دم و دستگاه شما هم برچیده خواهد شد. رنگ پاکتهای تپلتان را دیگر نخواهد دید مگر شب هفتی اموات، گوشه قبرستانی، مجلسی نصیبتان شود و تحفه ای عایدتان که قبل از انقلاب نیز وضعی چنین داشتید.

آنهایی که حسین را کشتی نجات دانستند، خودسازی و عمل به سلوک و مشی او را نیز برگزیدند و حیا و عفت و رشادت و جهاد و شهادت را سرلوحه خویش ساختند و آنانی که حسین را برای سرگرمی و سفره چرب و نرم داعیه داری عَلَمش انتخاب کردند کف روی آب ماندند و در سیرت و خلق و خوی دینی و انسانی ذره ای تغییر و اصلاح و شباهت به خود راه ندادند.

خودت را و ملت را با حسین حسین گفتن های مشقی ات گول نزن برادر من.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مکتب علی کشتی تایتانیک نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۴۸ ق.ظ

photo_2022-11-06_09-16-18_jdka.jpg

 

شاید خسته باشید، کسالت داشته باشید، سن و سالی ازتان گذشته باشد؛ اما آنهایی که پشت سرتان کیلومترها ایستاده اند و ساعتها سر پا هستند تا به سخنرانی گوش بدهند و در مراسم حضور داشته باشند و شکوه حماسه شان پشت دشمن را بلرزاند هم چه بسا پیر و بیمار و خسته و خواب آلود باشند.

اگر گمان کرده اید بابت جایگاهی که دارید محترم ترید و خونتان رنگین تر که واویلا در مکتبی که ان اکرمکم عندالله اتقاکم معیار شرافت انسانهاست بسی عقب مانده اید و در تحجر به سر می برید.

علی اینگونه نبود. حتی اگر عده ای از مردمش غذای خوب نداشتند غذای خوب نمی خورد جامه نو نمی پوشید تا شبیه ترین باشد به مردمی که پای حکومت او ایستاده اند و به مردان دین اعتماد کرده اند.

شهدا هم اینگونه نبودند. آب سرد نمینوشیدند، میوه نمی خوردند، غذایشان گرم و حسابی نبود، لباس نو نمی پوشیدند مگراینکه مطمئن شوند همه نیروهایشان به غذا و میوه و لباس و جای راحت دسترسی دارند.

اما شما نه شبیه علی هستید نه مثل شهدا.

بعضی هایتان که با حقوق نجومی و وام های کلان کم بهره و بالای شهر نشینی و ... خو گرفته اید و این تنعم و سفره رنگی را حق خود می دانید. تصورتان از انقلابی بودن شعار انقلابی دادن است  و شرکت در راهپیمایی ها و صندوق رای و فیش حقوقی تپل و حکم مسئولیت و میز لوکس ریاست؛ نه زندگی انقلابی.

جنگ باشد شما نیستید، فتنه بشود نه شما نه فرزندانتان که یک کدامشان طعم فقر و بیکاری و محرومیت و مدرسه دولتی را نچشیده حضور ندارند، ولی در راهپیمایی ها و نمازجمعه ها همیشه صف اول هستید و اگر دهها هزار نفر سر پا بایستند شما باید روی صندلی بنشینید و ادعایتان هم بشود که راه علی را پی گرفته اید و البته عدالتخواهی را مشکل اول کشور و دسیسه مخرّب دشمن معرفی کنید. معضلی به نام شکاف طبقاتی از همین خوی خودبرتر بینی های طلحه و زبیری شکل گرفت و آه از نهاد مردم بلند کرد و به گسلی برای میدان داری و ماهیگیری دشمن بدل شد.

یک چیز را به شما بگویم اگر این مملکت تا کنون عطر ولایت علی را داشته و مکتب حسین در آن درخشیده نه به حُسن تدبیر و ملک و ریاست و خدم وحشم و برنامه های راهبردی و فرهنگی نفتی شماست که به برکت زلالی خون سرخ شهدا و دعای دل سوخته پدران و مادران شهدا از گزند حوادث در امان مانده است.

اگر از این فتنه جنسی اوباش خودباخته غرب هم به سلامت عبور میکنیم به برکت مظلومیت آرمان علی وردی و سید روح الله عجمیان و شهدای شاهچراغ و تک تک بچه بسیجی های بی ادعایی است که سهمشان از سفره انقلاب جز جام می عشق مولا و خون دل غربت اندیشه انقلاب و پیکر خونین فدایی مکتب ثارالله نبوده است.

این را خوب توی گوشتان فرو کنید این مردم نه برای حمایت از شما که برای دفاع از حریم تفکر اسلام ناب و صیانت از شعائر مکتب وحی و پاسداشت خون شهداست که باز هم پا به میدان جهاد و رشادت نهاده اند.

عکس/ منزل شهید مدافع امنیت «سید روح‌الله عجمیان»

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تقدیم به حاج قاسم سلیمانی، سید حمیدرضا هاشمی و سجاد شهرکی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ آبان ۱۴۰۱، ۰۴:۰۷ ب.ظ

در گورستان کشتار دسته جمعی مردم توزلا کتیبه ای وجود دارد که این عبارت از ماک دیستار روی آن نقش بسته است:

این جا، انسان برای این زندگی نمی کند که زنده بماند

این جا، انسان برای این زندگی نمی کند که بمیرد

این جا، انسان برای این می میرد که دیگران زنده بمانند.

 

photo_2022-11-04_14-51-31_v5mn.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا