اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عید فطر» ثبت شده است

عاشورا عید نوروز است!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۲۲ ب.ظ

photo_2024-07-15_18-20-27_dv1d.jpg

 

عاشورا همان رستاخیز اول فروردین است؛ قدر است، عرفه و مبعث و فطر است. هر روزی عاشورا نیست. عاشورا هر روزی است که ورای قالبهای به ظاهر متضاد اشک و لبخند، به اصالت خویش بازگردی و فطرة الله التی فطر الناس علیها را تجسم ببخشی. انسان اگر خودش باشد با همان بن مایه ای که از دم حیات بخش نفخت فیه من روحی آفریده شده، عبد است اما آزاد است بنده است اما خداست. عید ما روزی است که در آن گناه نکنیم. گناه فقط بی مبالاتی نسبت به چارچوب تشریع نیست. بی اعتنایی به دایره تکوین بالاترین گناه اشرف مخلوقات عالم است.

روزی که خودت باشی و عالم را آن گونه که خدا خواست به تسخیر خویش درآوری، از بند زمان و مکان و قیود نفسانی رهیده باشی؛ آن روز است که قدر خود را دانسته، معرفت حقیقی به معبود یافته، به فطرت خویش بازگشته رستاخیز و بعثت روح را رقم زده و در عاشورای قرب الهی به راهی که تو را می خواند لبیک خواهی گفت. مگر فلسفه خلقت و عبادت جز رسیدن به کمال است؟ اکملت لکم دینکم در غدیر ولایت انسان کامل نهفته است. آن که مسیر تکامل فطری را طی کرده و گام در راه امام بگذارد مصداق خلیفة الله خواهد بود.

عاشورا و قدر و مبعث و فطر و عرفه تو نوروز است اگر در جایگاهی بایستی که در قاموس خلقت برایت تعریف شده. جشن و عزا بهانه است. اشک و لبخند وسیله است. به خود بیاییم و به سوی خدا برویم. تسلیم ابزارها و قلاده ها نباشیم و فارغ از هیاهو و دلبستگی و چرب و شیرین و زرق و برق و فراز و فرودهای دنیا ذوب در حقیقت باشیم. ذلیل دنیا نباشیم و شرافت وجودی خویش را در وسعت روح جسته و غریق دریای محبت معبود شویم. یاران عاشورایی حسین از آنچه رنگ تعلق بگیرد جدا شده و گناه تشریع و تکوین را ترک نموده و مقام حلّت بفنائک را به چنگ آوردند. شادی و تبسم و وجد و مجد اصحاب اباعبدالله در تابلوی آسمانی شام آخر از آن روست که عرفه و قدر و فطر و بعثتشان در نوروز عاشورا رقم می خورد. وقتی خودت باشی آنگونه که خدا آفرید و از بالا به دنیا نگاه کنی و رنگ و لعاب مادی را بی ارج بدانی و خود را در مسیر کمال بیابی، ورای قالبهای اشک و لبخند و عزا و جشن در قلبت سرور سروری را حس خواهی کرد. خدا باش به همه چیز خواهی رسید. شرط خدایی شدن خدایی زیستن است، در بند نبودن و حق گفتن و حقیقت جستن. شرط شهید شدن، شهیدانه زیستن است رها بودن از بازی های زودگذر و اندیشه و عمل در مسیر خود بودن و خدا جستن. نظر به وجه الله می کند قطره ای که به دریای خلقت و فطرت و رحمت رسیده و دریا شده است. سیمرغ عشق و جلوه وحدانیت حق، تویی اگر بال و پر عاشقی گشوده و در حق مخلوق از زاویه محبت و هدایت و خدمت، خدایی نموده و خاک آستان خلقت و محو دریای عظمت آفرینش قرار بگیری. عاشورا را در دلت جشن بگیر اگر خوب گریستی، خوب فکر کردی و قرار گذاشتی به خود بازگشته، حسینی بمانی و حسینی بمیری. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد(ص).

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای مدیری که "صادق" بود

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۱:۲۱ ب.ظ

حجت الاسلام محمدصادق اکبری

 

خیلی از مسئولین تاب شنیدن نقد را ندارند. تعارف که نداریم. ستیزه جویی و ناسازگاری بعضی مردم با آمران به معروف از باب "اشبه منهم بآبائهم" یک جورهایی به امرایشان رفته است. بروید داخل اداره ای و محترمانه و مستدل زبان به نقد مقامی بگشایید. چند درصد تحمل شنیدنش را دارند؟ مطلب بنویسید و نقدتان را منتشر کنید؟! کمِ کمش تشویش اذهان عموم را به پایتان می نویسند، به خصوص در شهرهای کوچک که گاه نهادهای امنیتی، خودشان را متولی صیانت از میز صاحبان قدرت می پندارند؛ آنهم عزیزان قضایی که شاید به خاطر جایگاهشان کمتر عادت به شنیدن نقد و نظری متفاوت داشته باشند. این را از باب تجربه عرض میکنم؛ از لا به لای خاطراتی که سالها از رفت و آمد در راهروهای دادگاه ویژه آموخته ام.

تصورش هم برای این حقیر و دوستان عدالتخواه دشوار بود مسئولی در جایگاه نخست قضایی استانی قرار بگیرد که حیاط خلوت باند طبری بود، تاب شنیدن انتقادهای تند و تیز بچه های بی ترمز بسیج را داشته باشد که هیچ، پرونده سازی نکند که هیچ، این طرف آن طرف تماس نگیرد و مکاتبه نکند حال فلانی را بگیرید که هیچ، نه تنها با روی گشاده شنوای حرف منتقدان باشد بلکه بی طرفانه و از سر انصاف به پیگیری نقدها و نظرها و گزارشات اقدام کرده و خاطی را حتی اگر از همکاران و معتمدین خودش باشد –بی اعتنا به بعضی تعصبات صنفی که راه اصلاح بسیاری از نهادها را مسدود نموده- متنبه و وادار به پاسخگویی سازد. ظاهر و باطنش "صادق" باشد! عادت کردیم بعضی امامان بی صداقت روزهای تعطیل هم "اوصیکم بتقوی الله" را فراتر از خطبه های نماز جمعه به رسمیت نشناسند، چه برسد به مسئولانی که کرسی ریاست را سکوی پرش خود و چند نسل آینده شان شمرده و اگر سر اصول و ارزشهای اسلام و انقلاب اهل معامله باشند سر مقام و منصب و پول و شهرت با کسی مماشات نکرده و به هر دستاویزی برای حفظ و ارتقای آن چنگ می زنند.

این پنج سالی که حجت الاسلام محمدصادق اکبری به عنوان یک مدیر غیر بومی در رأس دستگاه عدلیه استان مازندران قرار گرفت و با هوش و تجربه خود خیلی زود بر اوضاع مسلط شد یکی از طلایی ترین دوره های مدیریت قضایی استان به شمار می آید. البته این دستگاه تا رسیدن به نقطه ایده آل تراز انقلاب اسلامی همچنان مسیری طولانی را باید بپیماید اما نمیتوان مجاهدت این روحانی دلسوخته و با درایت را در اعتلای نهاد حساس قضایی و در حیطه مرتبط با اختیارات خود نادیده گرفت.

حجت الاسلام اکبری وارد حواشی نشد. تعارف با مدیران را کنار گذاشت. اصل نانوشته و منحوس "قانون خوب است اما برای ضعفا" را نادیده انگاشت. به گردن کفلتها ولو وابسته به مافیای از مابهتران و باندهای هزارفامیل و اژدهای هفت سر فساد و تبهکاری بودند حتی با وساطت افراد ظاهر الصلاح جانماز آبکش موجّه که محاسن مبارکشان در پوشش مذهب و توجیه دریافت وجوه شرعی به طور نامتعارف چرب می شود، باج نداد. دید بعضی زیردستانش علیه او توطئه می کنند با اغماض و کریمانه گذشت و نادیده گرفت. چپ و راست استان برایش فرقی نداشت. به سفارش ها و توصیه های فراقانونی وقعی ننهاد. یقه مسئولین را هم گرفت و میز کسی را به میزان الهی رجحان نداد. شعار تو خالی "پارتی جوانان بدون پارتی بودن" را دیگران سر دادند و عمل نکردند او اما بی هیچ ادعایی با عادی ترین و پایین ترین افراد از سطوح مختلف جامعه نشست و دردشان را شنید و برای حل مشکلشان قدم برداشت. شهروندانی که در عمرشان یک مسئول دون پایه اداری را هم از نزدیک و خصوصی ندیده بودند بارها او را سنگ صبور دردهای دل داغدار خویش یافتند. حواشی رسانه ای که با برخورد ناپسند و بچگانه بعضی مسئولان قضایی حوزه شهری در حال تبدیل به بحرانی اجتماعی و فرا ملی بود با سر پنجه تدبیر و عقلانیت او ختم به خیر گردید.

خدا رحمت کند مرحوم آزاده محمدحسین منصف را که خودش از بزرگترین منتقدان عملکرد دستگاه قضا بود. بعد از دیداری که با حجت الاسلام اکبری داشت تماس گرفت و اولین تعبیرش این بود "اگر یک روحانی میتواند با اخلاق و سیره ای پیامبر گونه اینطور در دل انسان جا باز کند پس خود رسول اکرم چقدر دوست داشتنی بود."

دیروز خبر پایان مأموریت حجت الاسلام اکبری در دادگستری مازندران توسط رسانه های محلی منتشر شد. برای ایشان هر جا و در هر منصبی که باشد آرزوی توفیق روزافزون دارم. امیدوارم نظام اسلامی بیش از پیش شاهد رشد چنین مدیرانی بوده و پایه های حاکمیت دینی در باور مردم مستحکم تر شود. امیدوارم به برکت ایام الله فطر، هر جا که هستیم از مدار فطرت خارج نگردیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا کریم است

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۳:۵۵ ب.ظ

photo_2024-04-08_16-19-31_aytm.jpg

 

یک زوج خوشبخت از سلسله پر خیر و برکت یاکریم ها دو سه هفته قبل آمدند به بالکن خانه ما و روی گلدان کاکتوس نیمه خشکیده ای لانه کردند، دو تا دانه تخم گذاشتند و به نوبت روی آن نشستند. امروز متوجه شدیم تخم ها جوجه شدند. فرصتی که یاکریم رفته بود از آن دو عکس گرفتیم. البته مادر یا پدرش زود برگشت و روی تن لرزان و احتمالا ترسیده آنها نشست و گرمشان کرد.

تولد این دو جوجه یاکریم را در آستانه عید فطر به فال نیک میگیرم. ان شاءالله خبرها و اتفاقات خوش همواره در مسیر زندگی همه ما قرار بگیرد. ان شاءالله سایه ترس و جنگ و آوارگی از سر مستضعفین عالم برچیده شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نوروز فطر، مبارک

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۴۲ ب.ظ

عکس تبریک عید فطر به دوست | عید فطر مبارک رفیق | حیاط خلوت

 

عید فطر بر شما مبارک. مبارک یعنی هر کار خوبی که انجام می دهید بیشتر از انتظارتان ثمر بدهد.

فطرة الله التی فطرالناس علیها خدا همین که به اصالت خودمان برگردیم و فطرت را بر غریزه ترجیح بدهیم خوشحال می شود.

اعمال ما آن قدری نیست که سزاوار لطف بی کران الهی باشد، اما خدا، خداست و به وسعت نظر خودش بال مهربانی زیر پای مان می گستراند.

خدای ماه رمضان خدای بعد از ماه رمضان هم هست. امیدوارم پاکی و صداقت و حس قربی که این ایام نسبت به خدا داشتیم بعد از این ماه هم در سیرت خویش دنبال نماییم.

شب فطر، شب قدر اعمال و نیّات ماست و روز فطر، نوروز خجسته بازگشت به اصالت خویش. اوفوا بعهدی اوف بعهدکم مربوط است به همین شب و روز فطر. اعمالمان را با محک رضایت خدا بسنجیم، تقدیرمان بر سعادت دو عالم رقم خواهد خورد و حیاتی نو را تجربه خواهیم نمود.

امشب دوباره متولد میشویم اما پاک زیستن یا در سیاهی غلتیدن بسته به اراده و رفتار خودمان دارد. خدا کند از خدا جدا نشویم. یادمان داده اند روزی چند بار در اذان فریاد الله اکبر سر بدهیم تا یادمان نرود بالاتر از خدا چیزی نیست و رنگ خدا بهترین رنگهاست. صبغة الله و من احسن من الله صبغه. حیف که مشکل ما فراموش کاری است.

گمشده ما خداست و آرامش و خوشبختی هر دو عالم در گرو وصلت جاودانه با خالق یگانه ای است که ما را از روح خودش آفریده. از او هستیم و به او بر می گردیم. پس باید با او زندگی کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قیمت خون

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۲:۰۱ ق.ظ

خون شهید احیاگر ارزش‌های یک ملت است

 

پدر نداشت، مادر نداشت، فک و فامیلها رهایش کرده بودند. پول و پله ای هم که نداشت. نوجوان بود و تنها و یتیم. محلی ها دلشان سوخت. نوبت گذاشتند هر کدام دو هفته او را ببرند خانه نگهداری کنند تا اینقدر آواره نباشد. همینطوری هم که آب و غذا به او نمی دادند. دیدند پسر خوبی است سر به زیر است حرف گوش کن است. بعضی ها تا می کشید او را به کار می گرفتند از کشاورزی و دامداری و باغداری تا نظافت منزل و ... چیزی نمی گفت. توقعی نداشت. سرش پایین بود. لقمه نانی می خورد، لباس کهنه دیگران را می پوشید خدا را شکر می گفت.

امام که دستور داد جبهه را خالی نگذارید خودش را به خط مقدم رساند. خدا دل پاکش را خرید و مهمان کربلا شد.

آن محل در طول جنگ، شانزده شهید تقدیم کرد. آب چشمه را در حوضچه ای هدایت کرده بودند تا همه بتوانند راحت از آن استفاده کنند. یکی پیشنهاد داد تصویر شهیدی از شهدای محل را پایین حوض نقاشی کنند. هر شهیدی را انتخاب می کردند فک و فامیلهای بقیه شهدا ممکن بود اعتراض کنند. فقط یک شهید بود که همه محل چون از او نگهداری کرده بودند او را از خودشان می دانستند. سالهاست هر کس که می رود از حوض چشمه روستا آب بردارد چشم در چشم حسن میشود و سلامی به او می دهد. مزار او هم تبدیل شده است به دارالشفاء. خدا به حرمت مظلومیت این شهید تنها و دلشکسته، قبر او را ملجأ و مأمن مردم قرار داده است.

یک ماجرای دیگر را هم بگویم و حرفم را بزنم.

دو کارگر افغانی بودند در قم وضع مالی خرابی داشتند. کارگری می کردند. عملگی و اسباب کشی و ...سخت ترین کارها را با کمترین دستمزد انجام می دادند. بعضی ها هم فقر و تنگدستی آن دو را که میدیدند احساس ارباب رعیتی پیدا کرده و پشت سر هم به آنها دستور می دادند. حرم بی بی که به خطر افتاد هر دو با دوستانشان به سوریه شتافتند. زینب دل شکسته شان را خرید و در کربلای دمشق ماندگار شدند. صحنه تشییع جنازه شان را از یاد نمی برم. پارچه سبز کشیده بودند روی تابوتشان. ملت ریخته بودند پارچه های سبز را تکه تکه می کردند تبرک با خودشان به خانه ببرند.

خونی که در راه خدا ریخته می شود قیمت دارد و کرامت می بخشد. اکرمته بالسعادة و الشهاده...

ماه خدا به اتمام رسید. حجم گناهان و قصور و گردن کشی ما آنقدر زیاد است که بعید می دانم با این العفو گفتن های دم افطار وزن چندانی از آن کاسته شود. جزو پایین مرتبه ترین بندگان خدا هستیم و آبرویی پیش خدا و اولیای خدا نداریم. جز ریخته شدن خونمان جوهر دیگری نمیتواند سیاهنامه اعمالمان را بپوشاند و ارزشی به حیاتمان ببخشد. از خدا بخواهیم توفیق ادای حق الناس را یافته و سپس با شهادت به دیدارش بشتابیم بلکه سرافکندگی مان کمتر شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوشحالیم که بر گشتیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۱۵ ق.ظ

See the source image

 

اگر جلو نرفتیم عقب هم نرویم! همان جا بایستیم لااقل ‍‍از قافله جا نمانده و راه را گم نکنیم. بالاخره یکی می آید و دستمان را می گیرد و جلو می برد. اما وقتی عقب رفته و مسیری اشتباه را طی کنیم باید تلاش کنیم که تازه برگردیم سر جای اولمان و از نو شروع کنیم.

هیچ کس دوست ندارد طبیعت عالم دست بخورد. هر کس می بیند جنگل و کوه و دشت و رودی را تخریب می کنند دل آزرده می شود. طبیعت زیباست و نظمی که خدا در آن قرار داده دیدنی است. همه زیبایی های خلقت را دوست دارند. فطرت ما هم همین حکم را دارد. بگذاریم صاف و زلال بماند. دست که می خورد و آلوده که می شود زیبایی اش را از دست می دهد.

فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا۱ سرشت همه انسان ها بر نیکی و حق گرایی آفریده شده است. بچه ای که از مادر متولد می شود را همه دوست دارند. می دانند بدی و سیاهی از ساحت او دور است. می گویند حج که بروید یا توبه که می کنید و ... دوباره مثل کسی می شوید که تازه از مادر متولد شده است. ماه رمضان هم همین خصلت را دارد. عید فطر یعنی عود به فطرت. یک ماه روزه می گیریم که دوباره برگردیم سر جای اولمان. راهی که به اشتباه رفته ایم را جبران کنیم. برگردیم سر اول خط.  طبیعت زیبایی که خدا در وجودمان قرار داده را دریابیم. همانی بشویم که خدا خلق کرد. عقب نمانیم و گم نشویم. به کودک هم می گویند جایی رفتی و گم شدی همان جا بایست و تکان نخور. بالاخره یکی می آید و راه را نشانت می دهد.

عید فطر را جشن می گیریم و خدا را شکر می کنیم که به طبیعت خود بازگشته ایم. این بار همین جا که هستیم بایستیم. یکی می آید و دستمان را می گیرد. ما که بی صاحب نیستیم. فقط مواطب باشیم سرمان را به زیر نینداخته و دوباره راهی کج را اختیار نکنیم.

۱- سوره روم آیه۳۰

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به خودتان برسید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۲۵ ق.ظ

می خواهید آزمایش خون بدهید، می گویند باید ناشتا باشید. کم کمش دوازده ساعت غذا نخورده باشید. اگر یازده ساعت لب به غذا نزده باشید می گویند جواب آزمایشتان دقیق نیست. آن دوازده ساعت قبل هم باید غذای سبک خورده باشید. غذای سنگین حتی بعد از دوازده ساعت هم ممکن است مانعی باشد از دقت در آزمایش شما و علائم دقیقی که پزشک باید در وضعیت خون شما تشخیص بدهد.

اگر همه این شرایط را رعایت کردید، حالا از نظر پزشکی، شما خودتان هستید! پزشک می تواند میزان سلامت یا بیماری شما را از روی وضعیت خون شما که نشان دهنده خود واقعی تان است، تشخیص بدهد. از آن وقت است که مشخص می شود چقدر از راهی که برای حفظ سلامتی مان باید طی می کردیم را درست پیموده ایم و چقدر را اشتباه رفته و باید جبران کنیم.

ماه رمضان می خواهد ما را به خود واقعی مان برساند. هم شرایط جسمی و هم شرایط روحی مان باید بر اثر بعضی مراقبت ها به وضعیت طبیعی و نرمال برسد. بشویم خود خودمان، واقعیت درونمان آن گونه که باید باشد، نشان داده شود. مهمانی خدا این ویژگی را دارد. فاصله انسان را با حقیقت خودش کم ساخته و او را مثل کسی که حواسش پرت شده و راه را اشتباه رفته، به خودش می آورد. هر وقت خود خودمان شدیم و حقیقت های نهفته در فطرتمان را باز یافتیم، آن روز عید فطر ماست. رمضان آمده است که ما را به فطر برساند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا