اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عزت» ثبت شده است

ایران با شرافت

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۴ ق.ظ

تماشا آنلاین فیلم چ | تلوبیون

 

دیشب روی کانال دوازده داشت فیلم چ پخش میشد. البته برای چندمین بار به تماشا نشستم تا بشود ساعت هشت و بزنم کانال یک، سخنرانی رهبر را گوش بدهم. فهمیدم آقا قصد دارد همزمان با انتشار سخنان ترامپ، فضای رسانه ای را در اختیار بگیرد. حرکتی که در جنگ روایتهای پس از نبرد دوازده روزه با صهیون و آمریکا نیز پیروزمندانه پیش رفت و داد ترامپ را در آورد.

دو فیلم در سینمای جهان با نام چ تولید شده است. یکی اش خارجی است درباره چگورا در نبرد با آمریکا یکی اش ایرانی است درباره چمران در نبرد با عناصر آمریکا. چمران و حاج قاسم دو شهیدی هستند که آقا بیشترین روایتگری را درباره آنها داشته است.

چ رسیده بود به اینجا که مصطفی فریاد می زد ایران با همه اقوامش ایران است و بعد در پاسخ به منطق تجزیه طلبان گفت: بوی اسرائیل به مشامم می رسد.

زدم آن کانال. چیزی به شروع صحبتهای رهبری نمانده بود. آقا از اتحاد مردم گفت که اوهام دشمن را نقش بر آب ساخت. این حرف را به نوعی دیگر، پیشتر مصی علینژاد هم بیان کرده بود. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. و بعد درباره ایران قوی سخن گفت. نظامی یا علمی یا مدیریتی و اقتصادی و رفاهی و .... باید محکم و سرآمد باشیم. ماهاتیر محمد در ترجمان وحی نورانی واعدوا لهم ماستطعتم من قوه به قدرت در همه عرصه ها باور داشت و کشورش را اینگونه به پیش راند. کاش صاحب منصبان ذی نفوذ از درک بیان آقا در عرصه عمل عاجز نباشند.

و بعد آقا رفت روی بحث مذاکره با آمریکا. انسان شرافتمند در سایه زور و تهدید تن به خواست مقابل نمی دهد. آمریکا می گوید یا با من مذاکره می کنی یا چنین و چنان می کنم. این مذاکره که دیگر شرافتمندانه نیست. راه باز می شود هر وقت دشمن هر توقعی داشت سخنش را با تهدید به کرسی بنشاند. امانوئل کانت یک جمله ای دارد با این تعبیر که شادمانی ضروری نیست اما شرافت ضرورت دارد. و البته شرافت بالاترین شادمانی است.

صحبتهای آقا تمام شد زدم دوباره کانال دوازده. اواخر سینمایی چ بود. بیسیم چی در لحظاتی که به گمانش واپسین دقایق عمرش در غربت و تنهایی و محاصره دشمن بود خطاب به مرکز نشینان گفت یادتان باشد ما را تنها گذاشتید. من سیدم جدم فاطمه زهراست....

ایرانی تر از آقا، ملی گرا تر از رهبری چه کسی است؟ ایران بدون شرافت، ایران بدون قدرت سرنوشت حاکمیت دویست ساله اخیر شاهان قجر و پهلوی را خواهد داشت. حاکمیت اسلام نگذاشت به رغم همه توطئه ها و خیانت ها در گوشه گوشه کشور، یک وجب از خاک ایران عزیز جدا بشود.

چقدر پایان فیلم چ شیرین است. خمینی عصایش را بلند کرد. سحر دشمن باطل شدنی است. ما پیروزیم اگر در سایه لطف خدا و پناه اهل بیت زندگی کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خود کرده را تدبیر نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۰۵ ب.ظ

دیپلماسی عزت یا ذلت !

 

به کسانی که اعتقادی به داشتن انرژی هسته ای و بهره مندی از آن نداشتند سپردیم که بروند از حقوق هسته ای ما دفاع کنند! خب معلوم است هر نتیجه ای که به دست بیاید هر قراردادی که بسته شود برای آنها موفقیت آمیز است چون اساسا باوری نسبت به داشتن توان هسته و غنی سازی نداشته اند. 

مشکل از آنهایی است که تفکر این جماعت را می شناختند و صلاحیتشان را تأیید نموده و کار را دستشان سپردند. چوب را بدهیم دست دیوانه، گوشت را بدهیم دست گربه، مقصر ماییم یا آن دیوانه؟ مقصر ماییم یا آن گربه؟! بهترین بچه های این مملکت با کمترین بهانه ای رد صلاحیت شده و پرونده دار می شوند از پایین ترین مناصب سیاسی و اجتماعی محروم میشوند؛ میدان را باز کرده اند برای جماعت فروشنده! و تسلیم پذیر بعد انتظار دارند ملت بصیرت داشته و به رشد و بلوغ سیاسی برسند! شما رسیدید که دیگران برسند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مُردیم و بردیم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۳:۵۰ ب.ظ

والیبال قهرمانی جهان؛ صعود سخت ایران با پیروزی مقابل فیلیپین - ایرنا

 

فلیپین تیم گمنامی بود که اعجاب آفرین شد و در والیبال دنیا ناگهان خوش درخشید. ایران باید برای صعود به دور بعد بازی های جهانی از سد فیلیپین می گذشت آنهم در زمین فلیپین و با حضور هزارات تماشاگر پر هیجان این کشور. راستش شادی فیلیپینی ها بعد از هر امتیازی که باعث برتری شان می شد برای من هم جالب و شیرین بود اما خب به هر حال این طرف میدان، تیم ایران ایستاده بود که دل ما برای سربلندی اش می تپید.

عملاً پنج ست کامل بازی به طول انجامید و قدم به قدم جلو رفت. داور سوت پایان مسابقه با برتری فلیپین را زد. یک آن همه چیز با یک سوت تمام شده بود. چقدر خوشحال شدند و بالا و پایین پریدند. مربی ما تقاضای بررسی کرد. اعتراض ما رسیدگی شد و امتیاز فیلیپین به نفع ایران تغییر پیدا کرد. شادی فلیپینی ها فقط یک دقیقه بود و دوباره با یک سوت نتیجه عوض شد. دقایقی دیگر بازی ادامه پیدا کرد تا ایران توانست ببرد و به دور بعد صعود کند. نفس در سینه ها حبس شد. مُردیم و بردیم. الحمدلله. یک اعتراض هوشمندانه و بجا چقدر تاریخ ساز شد. امیدوارم مردم فلیپین هم خوشحال باشند. همینقدر هم درخشش آنها دور از انتظار بود و جای تحسین دارد. امیدوارم تیم ایران بازی های بعدی را جدی تر بگیرد.

کشتی فرنگی هم امروز شکر خدا توام با شگفتی و شاهکار بود. الحمدلله. نام ایران عزیز ان شاءالله همیشه سرافراز.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

من پاسدار خمینی هستم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۵:۳۰ ق.ظ

سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد/ سیره شهید محمدرضا شفیعی چگونه  بود؟ - تسنیم

 

... همان جا هم به دنبال بچه های سپاه بودند. یک بار یکی از افسران بعثی به بیمارستان آمد و از محمدرضا شفیعی پرسید: انت حرس خمینی؟ شما پاسدار خمینی هستید؟ شفیعی با افتخار گفت: بله من پاسدارم. آن روز خیلی اذیتش کرد. وقتی افسر بعثی رفت من و محمدی گفتیم برادر! فعلا کمی مدارا کن. اما او با قاطعیت گفت: نه، من افتخار میکنم که پاسدار خمینی هستم. اینها کی هستند که ما ازشان بترسیم؟!

چنین حرفی آنهم در اسارت، در حالی که مجروح هم باشی، خیلی حرف است!

شفیعی همیشه می گفت از اینجا فرار میکنم. اینها لیاقت ندارند پیش اینها اسیر باشیم. به ما می گفت: اگر شما هم میتوانید فرار کنید.

گاهی با خود می گفتیم این دیگر کیست که هیچ ترسی ندارد! مثلا من غواص خط شکن بودم، عضو اطلاعات عملیات بودم، برای خودم برو بیایی داشتم؛ اما باز هم در برابر عراقی ها گاهی از ترس دست و دلم می لرزید. ولی هر گاه از شفیعی سوال می کردند: انت حرس خمینی؟ بلند می گفت: من پاسدار خمینی هستم.

خیلی اذیتش کردند که به امام توهین کند. اما همیشه می گفت امام خمینی رهبر من است. آمریکا شیطان است، صدام شیطان شیطان است. سربازان عراقی از گفته هایش می ترسیدند و فرار می کردند. شفیعی روزی در بیمارستان بصره به من گفت: میرزایی شما بر می گردید، ولی من شهید می شوم. شما بروید به خانواده ام خبر بدهید. بگویید من چطور شهید شدم.

حرفش را جدی نگرفتم. بعد از مدتی ما را به زندان الرشید انتقال دادند. وضعیت بسیار بدی از نظر تنگی جا داشتیم. شبی حال شفیعی خیلی بد شد. خودم هم حال خوشی نداشتم. وضعیت بهداشتی خیلی خراب بود و رسیدگی نمی شد. شفیعی تشنه شده بود و مدام می گفت: آب بدهید، آب...

خیلی بی تابی می کرد. پنج شش نفری که در کنارش بودیم به دلیل مجروحیتش نه می توانستیم به او آب بدهیم نه طاقت بی تابی اش را داشتیم. می رفتیم دستمالی را تر می کردیم و به لب هایش می مالیدیم. از سر بی طاقتی گاهی از نگهبان ها هم طلب کمک می کردیم. شفیعی در همان حال با ناراحتی می گفت: برای من از دشمن طلب کمک نکنید. آنها لیاقت کمک به ما را ندارند.

آن شب ما شاهد شهادت شفیعی با لب های تشنه بودیم.

کتاب از دشت لیلی تا جزیره مجنون، این خاطره به روایت رزمنده افغانستانی محسن میرزایی. صفحه 466

 

پیکر شهید محمدرضا شفیعی را در گوشه ای از خاک عراق دفن کردند. شانزده سال بعد که از زیر خاک بیرون کشیده شد همچنان سالم بود. امام جمعه وقت تهران این موضوع را در تریبون نماز جمعه اعلام کرد. وی بعد از تشییعی با شکوه در گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام قم به خاک سپرده شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در حاشیه تغییر موقت مکان فرمانداری بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۳۹ ق.ظ

می گویند بودجه نیست، مردم هم گرسنه اند، اما یکهو حدود صد نفر از دوستان و بستگان را بی ضابطه در شهرداری استخدام می کنند. ساختمان فرمانداری بابل مگر چند سال قدمت دارد؟ چه شد که یکهو به فکر تعمیر و تغییرات داخلی اش افتادند؟

فرماندار  بابل البته بر خلاف استاندار حاشیه ساز مازندران، جوان خوب و سالمی است اما تغییر مکان فرمانداری حرف و حدیثهایی را برایش به دنبال داشته است. عده ای می گویند اساسا مکان جدید داخل یک محله است که تردد و حتی پارک خودرو باعث ایجاد مشکلات متعدد برای اهالی و یا مراجعان می شود. عده ای هم می گویند مکان جدید یک مدرسه نوسازی شده است و با توجه به کمبود مدرسه و وقفی بودن زمین، این تصمیم مصداق غصب است و...

خب این بحثها که قطعا به نتیجه نمیرسد. خیلی از مشکلات مردم مثل ترافیک سرسام آور و وضعیت زباله هم سالهاست که روی زمین مانده و به نتیجه نرسیده است. اما چون بحث غصب به میان آمد بد نیست یادآوری این نکته که بدترین مصداق غصب در مملکت، غصب مشاغل و مسئولیتها توسط آدمهای بی صلاحیت و دست و پا چلفتی است. امروز ایران عزیز که امید مسلمانان و آزادی خواهان جهان است به واسطه مدیریت ضعیف و بی برنامه بعضی مسئولان ناکارآمد که بعضا در حد عضو علی البدل شورای زادگاهشان هم نیستند اما در پرتو بازی های غلط سیاسی نهادهای مهندسی به بالاترین مراتب مدیریتی یا تصمیم سازی کشور رسیده اند با قطع برق و تعطیلی مکرر و آشفتگی بازار و ... دست و پنجه نرم می کند. قبل از اماکن غصبی باید یک فکری هم به حال آزادسازی میزهای غصبی نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حضیض ذلت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۲۱ ق.ظ

تنگه مرصاد، نماد غیرت و ایمان و حماسه مردم ایران است. پرچم آزادگی و سلحشوری و دشمن ستیزی ملتی است که در برابر دشمن، با اتکای به خداوند سر تسلیم فرود نخواهد آورد. اینجا یاد صیاد شیرازی زنده است، یاد سردار شوشتری، نمادی از دژ مستحکم ایران در برابر هر نوع تجاوزگری و زیاده خواهی، هلیکوپتر نمادین صیاد که اینجا فرود آمد و نفس دشمن را برید. ماشینهای درب و داغان منافقین هم اینجا به نمایش گذاشته شده و چند شهید گمنام که حافظان اصلی این مرز و بوم هستند. یاد کمال کورسل و شهدای تیپ بدر، یاد بچه های القائم سمنان، یاد بسیجی های بی نام و نشان و آتش به اختیار استان کرمانشاه ... موکبی هم به نام سید آزادگان علی اکبر ابوترابی فعال بود. ابوترابی در زمان بسته بودن راه کربلا پیاده روی عرفه را تا مرز خسروی راه انداخت. تنگه مرصاد مبدأ شروع حرکت نورانی او بود تا خاطره حماسه سازان ایرن عزیز زنده بماند. حالا نام خودش اینجا زنده نگاه داشته شده است. از منافق، پست و پلید تر چه کسی است؟

این خاطره را از آزادگان مختلف در اردوگاههای مختلف شنیده ام. عده ای منافق در بین اسرا بودند که پاسدارها و فرماندهان و روحانی ها را لو می دادند و جایزه می گرفتند. بعثی ها مراقب این جاسوسهای خائن بودند تا کسی آسیبی به آنها نزند. وقتی آزادی و تبادل اسرا قطعی شد، همان درجه داران بعثی می زدند توی سر عنصر منافق و با نفرت و تحقیر می گفتند خاک بر سرت که هموطنت را به ما فروختی.

 این سرنوشت همه خائنان و وطن فروشان است. تاریخ مصرفشان که بگذرد حتی نزد دشمن هم تفاله ای بیش نخواهند بود. وطن فروشی و خیانت، خلاف فطرت است و هر انسان با هر عقیده و مذهبی از پلیدی آن آگاه است. منافقین اما همچنان با هر که دشمن این آب و خاک است دست دوستی می دهند. از منافق پست تر مگر داریم؟

 

photo_2025-08-21_10-34-48_ubrc.jpg

photo_2025-08-21_10-34-56_06d6.jpg

photo_2025-08-21_10-35-06_tacf.jpg

photo_2025-08-21_10-35-43_uw84.jpg

photo_2025-08-21_10-35-10_etl0.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ایران عزیز

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ

مسیر خسروی به کاظمین، راننده دریاچه حمرین را نشان داد و بعدش چند رود دیگر که ببین شکر خدا پر آب است. بعد با حالت تأثر سری تکان دارد که ایران آب، کم!

راستش به من بر خورد. چند روز قبل تر در همین گرمای تند و تیز مرداد ماه در حال عبور از جاده هراز توقفی داشتم و از رودخانه پر آب آن فیلمی تهیه کرده بودم که در آپارات هم بارگزاری نمودم. لینکش اینجا هست: https://www.aparat.com/v/bwxlz4s

فیلم را از گوشی به او نشان دادم. گفتم ایران هم شکر خدا آب هست. همه نعمتها هست. خدا به ما لطف دارد. دیگر چیزی نگفت. خدا نیامرزد آدمهای ضعیف و حقیر را که دوست دارند حقارت و ذلت خود را به دیگران نیز تعمیم بدهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قسم به طلوع فجر کربلا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۱۲ ق.ظ

تو ای نفس مطمئن که جز او را نمیبینی. رنج و راحتی، حزن و شادی تو را از خود بی خود نمی سازد. آرامش و وقار داری. دلت قرص و اراده ت در پرتو توکل به او مستحکم است. لغزش نمی ورزی. سست نمیشوی. طوفانها را پشت سر میگذاری و میدانی حساب و کتابی هست و هیچ حقی نخواهد سوخت. به وظیفه ات بی منت و تردید عمل میکنی و اهل صدق و وفایی. ای کوه صبر و یقین برگرد به آنجا که در تراز و شان و منزلت توست. برگرد به آغوش گرم و گرامی که آشیانه توست. برگرد به دامان آنکه تو را تربیت کرد. مربی ات را خودت انتخاب کردی و به این مقام دست یافتی. ارجعی الی ربک. اینگونه انسانی است که به مقام رضا میرسد و هر کس از خدا راضی است خدا هم از او راضی خواهد بود. بندگان خدا اینگونه اند. تو در شمار نیکان عالمی. تو در باغ بزرگ پروردگارت به سر خواهی برد. یهشت مگر جز به شرط آرامش و صفاست؟ بهشت یعنی آنجا که لغو و بطالت نیست. آزار نیست. غم و ترس راهی ندارد. یعنی آنجا که همه چیز را خدا به پیش میبرد. بهشت یعنی آنجا که با حسین زندگی کنی. با حسین بمیری. بهشت یعنی حسین وار زیستن. یعنی رضایت بر آنچه خدا گفت و خواست و رقم زد. یعنی ما رایت الا جمیلا. آرام باشی و بدانی آنکه باید ببیند می بیند. حقی در گستره عالم تباه نخواهد شد. در دل تلاطم امواج چون کودکی در آغوش پدر آسوده بخوابی. مسیرت را برو و بدان خدا هوایت را دارد. عزتت حفظ مانده و عزیز خواهی ماند. دنیا و آخرتتت بهشت است اگر به مرتبه یقین برسی. اگر حسینی شوی. بهشت هر جایی است که نفست مطمئن و راضی است. فجر را سوره حسین نامیدند نه از آن جهت که صرف وصف منزلتش باشد. برای آنکه راه را بیابی و در مسیر درست قدم برداری. طلوع نور در زندگی ات با فکر و انتخاب درست رقم خواهد خورد. حسین یک الگوست. طریقتش تو را به رستگاری میرساند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ای گل وفا حسین، معدن سخا حسین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۴۴ ق.ظ

می کشی مرا حسین» با صدای حاج منصور ارضی - تسنیم

 

قم ایستگاه زائرین اربعین است. حرم بانو را باید بخشی از مسیر کربلای معلی دانست. یک تفاوتی هست بین زائران اربعینی ده روز الی دو هفته پیش با زائرانی که این دو سه روز در مسیر شهرهای خود حرم حضرت معصومه را برای توقف و زیارت و استراحت انتخاب می کنند. زائرانی که قصد عزیمت داشتند پر شور و خندان و پر سر و صدا در جای جای حرم حلقه زده بودند. زائرانی که از اربعین برگشته اند با چهره ای خسته و گاه ژولیده در گوشه و کنار آرمیده اند.

دستجات عزاداری در روز اربعین به حرم بانو می آیند. گوشه ای از حیاط، یک هیاتی به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام که داخل پرانتز نوشته بود والفجر4 از شهر زنجان آمده بودند و روضه ترکی می خواندند. نگاهم به بعضی زوار خسته و تکیده اربعینی افتاد که کوله بر دوش گوشه ای کز کرده بودند. با صدای نوحه آذری روی پا نشستند و مثل ابر بهاری اشک ریختند. دلم میخواست بروم جلو و ازشان سوال کنم مگر این چند روزه در پیاده روی اربعین که قدم به قدمش روضه است یک دل سیر اشک نریختید؟ هنوز دلتان تمنای روضه دارد؟ چرا دلدادگان حسین از روضه سیر نمیشوند و شعر و مدح و نوحه ای برایشان تکراری نمی گردد؟ نکند نیامده دلتان هوای کربلا دارد و برای زیارت دوباره حرم آقا تنگ شده است؟ یک روضه سوزناکی دارد حاج منصور که وقتی میروم کربلا گوشه ای نشسته و گوش جان می سپارم: می کُشی مرا حسین....

این حرارت در دل مومنین سرد شدنی نیست.

شب قبلش در مسجد محل که این روزها با سفر بسیاری از ساکنین به نسبت گذشته خلوت شده است روضه جاماندگی خوانده شد. چه گریه های بلند و سوزناکی از مردم به آسمان برمی خاست. ته دلم می گفتم می شود آیا خدا این اشکها را گلوله ای سازی بر فرق سر نامبارک ترامپ و بی بی؟ این اشکها و دعاها و دلهای شکسته بی تأثیر نیست. همانطور که عاشورا و خونهای به ناحق ریخته اصحاب امام عشق زیر خروارها خاک و شمشیر و نیزه شکسته و انبوه تبلیغات بنی امیه و بنی عباس به فراموشی سپرده نشد که هیچ، یزیدیان عالم را رسوا نمود و فرهنگ مقاومت و عزت و روح سلحشوری را برای آزادگان عالم به ارمغان آورد. ما با حسین زنده ایم، با حسین زندگی می کنیم و آرزویمان مرگی سرخ و شهادتی حسینی است. حق میدهم به معاندان و لشکر سیاه رسانه ای دشمن که از یاد و راه اربعین اینگونه به وحشت و عجز دچار شده و برای تخریب آن به آب و آتش می زنند. جایی که حرف حسین است دستگاه یزید آرام نخواهد یافت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسرائیل در خدمت ایران

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ

سخنگوی نیروهای مسلح یمن: کشتی آمریکایی را در دریای سرخ هدف قرار دادیم -  ایرنا

 

حمله اسرائیل به ایران به اذعان دوست و دشمن، فروپاشی احتمالی نظام اسلامی را سالها به تأخیر انداخت. مشکلات معیشتی ناشی از ضعف مدیریتی دولت و تخلیه هویتی شماری از هموطنان توسط رسانه های مهاجم اگر چه زمینه شورش های اجتماعی را فراهم ساخته بود اما حمله ددمنشانه رژیم کودک کش غاصب به هموطنان بی گناهمان موجی از نفرت نسبت به دشمنان و وحدت در راه حفظ میهن را در دلهای مردم با هر سبک و سلیقه فکری برانگیخت. مردم به رغم فشارهای معیشتی مشکوک بعضی دولتمردان به احترام شهدا و جنگ اخیر به خیابانها نمی آیند.

اینکه نتانیاهو باز هم دست به دعوت از مردم برای شورش زده یا نشان می دهد او بر خلاف تصور بعضی خودی ها اطلاعات و شناخت دقیقی از بافت فکری و فرهنگی ایرانیان ندارد و یا اینکه آرزوهای خود را به زبان آورده و حسرت تحقق آن را می خورد. هر منشأیی که برای این رفتار مضحک و غیر واقعی موجود روانی و خون آشامی چون نتانیاهو تصور کنیم از این حقیقت پرده بر می دارد که روی آوردن به جنگ روانی و تبلیغاتی وی متأثر از احساس شکست و یأس در نبرد میدانی و نظامی است. نتانیاهو در داخل کشور جعلی خود -به خصوص پس از ویرانی چند خیابان که منجر به پناه بردن به آمریکا و درخواست بازدید مسئولان سیاسی غرب از آثار ویرانگر موشکهای ایرانی گردید- از سوی افکار عمومی تحت فشار است.

ورود ناوگان آمریکا به بحرین نیز قرینه دیگری است که نشان میدهد فعلاً قصدی برای حمله مجدد به ایران عزیز وجود ندارد. آمریکا در حمله پیشین از ترس آتش انتقام ایران، تمام نیروها و تجهیزات قابل انتقال خود را از حوالی مرزهای جمهوری اسلامی دور نمود. تجربه انهدام ناوگان جنگی آمریکا توسط ملت قهرمان یمن در دریای سرخ که منجر به تسلیم و پذیرش آتش بس ابرقدرت پوشالی با یمن گردید نیز ثابت میکند این مستکبر غارتگر فعلا با ورود کشتی جنگی اش در پی آغاز نبرد با ایران نیست.

البته نیروهای مسلح ما به خصوص با فرماندهی جدید آن که یک سید ارتشی قمی است بارها تأکید کرده اند که دست بر ماشه آماده پاسخ به هر نوع ماجرجویی دشمن در هر سطحی هستند. با همه این احوال به نظر می رسد به حول و قوه الهی از باب عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد این برهه تاریخی ایران عزیز یکی از پرافتخارترین دوره های زمامداری میهن پرستانه در این سرزمین مقدس به شمار آمده و تا سالهای سال ضامن حفظ امنیت و تمامیت ارضی کشور عزیزمان خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک به بعضی از خبرنگارها

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ

قلم فروشی! - ایرنا

 

روز خبرنگار را باید تبریک گفت اما نه به هر خبرنگاری. این شغل هم مثل هر صنف و دسته دیگر آدم خوب و درست دارد و آدم بد و ناصالح.

به یقین بخشی از خبرنگارها انسانهایی شریف و زحمت کش هستند که در راستای روشنگری و استیفای حقوق ملت تلاش می کنند و باید قدر دان شان بود. اما عده ای هم با سوءاستفاده از جایگاه خبرنگاری به قلم فروشی و خیانت به مردم روی می آورند. این عده دلبسته کارت هدیه سازمانها و افراد ذی نفوذ هستند و در ازای دریافت وجه یا رانت و امتیازی، چشم بر حقیقت بسته و به توجیه مشکلات و نارسایی ها می پردازند. از حقوق مردم دفاع نمی کنند و به پاچه خواری صاحبان قدرت روی می آورند. از ربا خوار بزرگ شهر، خیّر نیک اندیش درست نموده و چهره کریه ابر بدهکاران بزرگ بانکی را با اهرم رسانه، بزک و تدلیس می نمایند. بعضی از مسئولین رگ خواب خبرنگارها را پیدا کرده و با چرب کردن سبیل آنها راه نقد و رسوایی خود را می بندند. روز خبرنگار را نباید به این عده آدم باج گیر و حقیقت گریز و قلم فروش و منفعت طلب تبریک گفت. آنهایی که با پول به هر سازی می رقصند آفت عرصه رسانه و روشنگری محسوب می شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تقابل میدانی تمدن اسلام با فرهنگ غرب

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۱۹ ق.ظ

به همان دلیل که زیارت اربعین از نشانه های مومن است مخالفت با اربعین و یاد اباعبدالله هم انگار از علائم مشرکین و کفار شده است.

این همه رسانه اجیر کرده اند راهپیمایی اربعین را زیر سوال ببرند کسانی که در قبال قطعه قطعه شدن کودکان این سرزمین توسط امریکا و اسراییل سکوت کرده بودند حالا ژست خیرخواهی برای مردم ایران را گرفته اند.

تمدن پوشالی غرب با این تجمع عظیم زیر سوال میرود. فرهنگ ایثار و محبت که در اجتماع اربعین باعث بهت جهانیان است با آنچه دنیای غرب برای لذت جویی و منفعت طلبی و خوخواهی ترویج میکند منافات دارد. پیام هیهات منا الذله نهضت عاشورا زیاده طلبی و چپاولگری غرب وحشی را نابود می سازد.

چنین است که آزادگان جهان از اهل سنت تا مسیحیان هم برای مخالفت با غرب به راهپیمایی اربعین جذب شده اند. تعرف الاشیاء باضدادها. هر جا علم حسین برپاست کاخ یزیدیان به رعشه می افتد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نخ نما

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ

ترمیم فرش نخ نما چگونه انجام می شود؟ | قالیشویی توحید

 

شاید تلقی بعضی مسئولان عالی رتبه سیاسی این باشد که اگر در مصابحه با رسانه های غربی به گونه دلخواه آنها حرف بزنند و در مصاحبه  با رسانه ها داخلی و یا متعلق به کشورهای اسلامی به گونه ای دیگر، باعث سردرگمی و فریب دشمنان خواهند شد!

خب عصر عصر ارتباطات است و دشمن هم به همه رسانه های داخلی و اسلامی و عربی دسترسی دارد. پس فرضیه فریب برای سیاستمداران دنیا هم محتمل و قابل پیش بینی است. آنها البته به خوبی می دانند که سیاستهای کلی نظام اسلامی ایران را رهبری معظم آن تعیین و ترسیم می کند. این وسط تنها مردم و دلدادگان انقلاب در ایران و سایر کشورهای جبهه مقاومت هستند که از دیدن مواضع دوگانه و گاه منفعلانه مسئولان دچار یأس و دلسردی و سرخوردگی و بی اعتمادی می شوند.

چارچوبهای فکری و شعارهای مبنایی جمهوری اسلامی در بیان امامین انقلاب کاملاً واضح است و عدول از آنها حتی اگر بعنوان تاکتیک دیپلماسی باشد نتیجه ای جز نگرانی حامیان انقلاب و تمسخر و سوءاستفاده و امتیازخواهی دشمنان نخواهد داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مرداد 67 درس بگیریم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۴۵ ق.ظ

تدبیرِ مردانی کاردان در قطعنامه ۵۹۸ - ایرنا

 

این روزها سالگرد پذیرش قطعنامه 598 است که امام از آن بعنوان جام زهر یاد کرد.

قطعنامه به طور رسمی در 27 تیر 67 از سوی ایران پذیرفته شد. چند روز بعد یعنی پنج مرداد سالگرد عملیات مرصاد در غرب کشور است. یک عملیات بزرگ آنهم بعد از آتش بس! این تازه غرب کشور بود. در جنوب هم پاتک سنگینی را نیروهای رزمنده ایرانی آغاز نمودند. (عملیات غدیر)

چرا؟

دشمن پذیرش قطعنامه را به حساب ضعف ما گذاشت و حملات شدیدی را برای تصرف دوباره بخش هایی از کشور و اسارت هموطنانمان آغاز نمود.

در پیشروی سریعی که دشمن بعد از قبول قطعنامه آغاز کرد به نقاطی از خاک میهن مان رسید که در ابتدای جنگ نرسیده بود یا لااقل با این سرعت نبود. در جنوب تا حوالی اهواز و در غرب تا تنگه چهارزبر (مرصاد) حدود سی کیلومتری شهر کرمانشاه رسید. که شهید صیاد در خاطراتش می گوید حضور انبوه جمعیت مردم در جاده منتهی به کرمانشاه که قصد ترک شهرهای خود را داشتند باعث کندی حرکت نفربرهای دشمن شده بود.

علاوه بر شهدای بسیاری که این روزها تقدیم کردیم تا خاکمان را دوباره پس بگیریم تعداد بسیاری از رزمندگان ما نیز به اسارت دشمن درآمدند. بیش از یک سوم از اسرای ایرانی در روزهای پایانی جنگ به دست دشمن گرفتار شدند.

این تجربه تلخ را فراموش نکنیم. دشمن اگر احساس کند در موضع ضعف قرار داریم و سیگنالهای منفعلانه از سوی ما دریافت کند جری تر خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این روزهای سال 67

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۳۸ ق.ظ

بچه ها همدیگر را خبر کردند. غلام (اوصیا) دو دستگاه اتوبوس آماده کرد و خیلی زود بچه ها را از بابل به هفت تپه برد. من هم همراهشان رفتم. این اعزام به صورت خودجوش و غیر رسمی بود. از اندیمشک که می گذشتیم چشممان به رزمنده هایی می افتاد که ظاهر مضطرب و پریشانی داشتند. معلوم بود که به تازگی از خط برگشته اند.

وارد هفت تپه شدیم. من هم همراه سایر نیروها به گردان فاطمة الزهرا سلام الله علیها رفتم، گردانی که فرماندهی اش با غلام بود. دوست داشتم همراه بچه های رزمی به خط بروم و با چنگ و دندان از کشورم دفاع کنم. بچه هایی که از فاو و حلبچه برگشته بودند می گفتند آن جا نیرو بسیار کم بود و نیروی جدیدی هم اعزام نمی شد.

حدود یک هفته در هفت تپه ماندیم. ما را به خط اعزام نمی کردند. آخرش هم گفتند به شما نیاز نداریم و برگردید به شهر خودتان! این حرف خیلی عجیب بود. درک آن برای ما سخت بود. با ناراحتی و نگرانی به بابل بازگشتیم.

پیامی از حضرت امام در رسانه ها پخش شده بود که بر اصلی بودن مسئله جنگ، تأکید داشت. امام، وضعیت جنگ را با مفاهیمی چون کربلا و عاشورا قیاس کرده بود. این پیام امام، شوری را در دل رزمنده ها به پا کرد. از طرف دیگر، بعضی رسانه ها دائم از صلح حرف می زدند و اعتنایی به خط امام نداشتند.

احساس کردیم جبهه، غریب است و سخن امام بوی تنهایی می دهد. با بعضی بچه ها تصمیم گرفتیم خودمان را به جبهه برسانیم. با این که دوم تیر از هفت تپه برگشته بودم ولی مجدّداً در تاریخ دوشنبه بیست تیر، خودم را سوار بر مینی بوس سپاه، آماده اعزام می دیدم. عباس رضایی، محمد بیژنی، سیدمحمد دابوئیان، حمید رجب نسب و سید احمد هاشمی هم بودند.

به هفت تپه که رسیدیم، یک راست به سراغ گردان یارسول (ص) رفتم. حوصله ام از کارهای تبلیغات و بهداری، سر رفته بود. می خواستم این بار در گردان رزمی باشم تا شانس بیشتری برای حضور در خط مقدم داشته باشم. گردان یارسول به سوله های بتنی در نزدیکی معبد چغازنبیل منتقل شده بود.

گفتند سریع آماده شوید، باید به شلمچه رفته و خط را از بچه های گردان عاشورا تحویل بگیرید. دوگروهان بودیم که راه افتادیم. روز سه شنبه 28/4/67  توی اتوبوس و موقع اخبار ساعت چهارده بود که رادیو خبر قبول قطعنامه از طرف ایران را اعلام کرد. بچه ها در بهت و حیرت فرورفتند. البته چند روزی بود که زمزمه آن در بین رزمنده ها پیچیده بود، ولی خیلی ها پذیرش قطعنامه را جدی نمی گرفتند. پیام امام که خوانده شد صدای هق هق گریه ها بلند شد. عبارت جام زهر، ناله رزمنده ها را به هوا برد. این اشک ها و گریه ها هم برای تنهایی و غربت امام بود، هم به خاطر نگرانی از آرمان های جهانی که شعارش را داده بودیم، هم بابت نگرانی از هدر رفتن خون شهدا، هم ترس از جاماندگی از قافله شهادت... همه توی لاک خودشان فرورفته و هر کس با خودش زمزمه ای داشت.

عراق که گمان می کرد ایران چون در وضعیّت ضعف قرار دارد قطعنامه را قبول کرده است حملات شدیدی را با محوریّت منافقان در غرب و ارتش بعث در جنوب تدارک دید.

آنها می خواستند دوباره بخش هایی از کشور را اشغال کنند. دو سه شب از آمدن ما به قرارگاهمان گذشته بود. شب جمعه ای بود و دعای کمیل خواندیم. شاید یکی از به یادماندنی ترین دعاهای کمیل در جبهه بود. حال همه دگرگون بود. به خاطر شرایط به وجود آمده احساس می کردند آخرین دعای کمیل زمان جنگ باشد.  دغدغه همه این بود که آیا سفره شهادت دیگر جمع شده است؟ آیا باید از جمع دوستان با صفای جبهه جدا شده و  به شهرهای خود برمی گشتیم و دنیایی می شدیم و...

صبح جمعه 31/4/67 هنوز آسمان گرگ و میش بود که خبر رسید عراق آتش شدیدی را روی خطوط مقدم نیروهای ایرانی آغاز کرده است. دشمن خط را شکسته و به سمت ما حمله کرده بود و باید هر چه سریعتر منطقه را تخلیه می کردیم. تعجب کردیم. نمی دانستیم چه خبر شده. فاصله ما با عراقی ها زیاد بود. آن جایی که بودیم عراقی ها خیلی هنر داشتند می توانستند با توپ، ما را هدف قرار دهند. حالا آنها کی توانسته بودند این همه راه را جلو بیایند خدا می دانست.

رفتیم عقب و خودمان را به جاده اهواز خرمشهر رساندیم. سر جاده خاکریزی قرار داشت. پشت آن موضع گرفتیم. از طرفی نگران بودیم که سمت راست و چپ ما خالی است. پشت سر ما هم که به فاصله بسیاری زیادی فقط بیابان بود شهر شادگان قرار داشت. نگران بودیم به خاطر حجم کم تجهیزات اگر دشمن از راه برسد پشتوانه مناسبی برای مقاومت نداشته باشیم.

شروع کردیم به کندن سنگر انفرادی تا اگر عراقی ها سرریز شدند جان پناهی برای مقاومت و دفاع داشته باشیم. به مرور نیروهای دیگر از راه رسیدند و در دو طرفمان موضع گرفتند. خبرهایی هم از حمله منافقین به مرز غرب و حرکت به سمت کرمانشاه به گوش می رسید.

ظهر شده بود. گرمای هوا بیداد می کرد. ناگهان سروکله تانک های عراقی پیدا شد. فقط تانک بود که به چشم می خورد. آنها در فاصله ای دور، در کنار بیمارستان امام سجاد علیه السلام که تخلیه شده بود مستقر شدند.

گویا تکلیفشان مشخص نبود. خودشان هم فکر نمی کردند که به این سادگی به جاده اهواز خرمشهر برسند. احتمالاً قصدشان محاصره خرمشهر و حمله به اهواز بود. هیچ وقت فکرش را نمی کردم روزی در این نقطه، یعنی جاده اهواز خرمشهر باید بایستیم و از کشور خود دفاع کنیم. نمی دانستم چرا اوضاع این طور شد. تانک ها جلو نمی آمدند. گویا منتظر سایر نیروهایشان بودند که به آنها ملحق شوند. شنیدیم بچه های گردان عاشورا در مقرّشان مانده و در محاصره قرار داشتند.

بچه های خمپاره انداز آمدند. کنار سنگر ما با دوربین، گرای تانک را می گرفتند. یکی دوبار شلیک کردند، نخورد. بعد از چند شلیک، یک گلوله خمپاره به شنی تانک خورد و آتش گرفت. گویا دست خمپاره انداز تازه گرم شده بود. چون یک گلوله اش هم به تانک خورد و آن را هم به آتش کشید. فریاد الله اکبر بچه ها بلند شد.

بعد از ظهر حدود ساعت چهار مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 کربلا به بچه های ما ملحق شد. قرار شده بود دسته یک و دو از گروهان یک به فرماندهی سید احمد، ضرب شصتی به دشمن نشان داده و پس از ضربه زدن به دشمن، به عقب برگردند. ما بچه های دسته سه منتظر ماندیم. حمید رجب نسب هم که فرماندهی دسته ما را بر عهده داشت بدون اینکه به کسی چیزی بگوید، با آن ها رفت. در حالی که یک تانک جلوی آن ها حرکت می کرد دو دسته به همراه چندین آرپی چی زن به سمت دشمن پیشروی کردند. امید چندانی به موفقیت این حمله وجود نداشت. سید احمد به وسیله بی سیم با فرمانده لشگر، مرتضی قربانی تماس گرفته و از احتمال محاصره شدن بچه ها خبر داد؛ اما مرتضی قربانی همچنان به حرکت به سمت دشمن تأکید داشت. ناگهان با آغاز درگیری و شکار شدن چند تانک، دشمن که از عقبه مطمئنی برخوردار نبود، تانک ها را به سمت عقب برگردانده و از منطقه گریخت.

بچه ها این صحنه را که دیدند شیر شدند، از جا برخاسته و با فریاد الله اکبر دنبال تانک ها دویدند، عده ای با موتور، عده ای سوار بر تویوتا، برخی پیاده و ...

 

به روایت حجت الاسلام استاد سید سجاد ایزدهی

کتاب "تو شهید میشوی" انتشارات مطاف عشق

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چراغ زرد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

تصمیم رسمی وزرات کشور درباره اخراج افغانی ها در سال ۱۴۰۴

 

افغانستانیهای خوب داریم افغانستانیهای بد داریم مثل مردم هر سرزمین دیگری. همه هم با هم برادریم. الان نمیخواهم درباره درست یا غلط بودن اخراج افغانستانیهای غیرمجاز از کشور نظر بدهم. حرفم این است که جنگ یا بحران این خصلت را دارد که میشود بعضی کارها را با استفاده از ظرفیت آن انجام داد. سالهای سال است که بعضی مسئولان و کارشناسان می گویند حضور این همه افغانستانی در کشور باعث هدر رفتن منابع عظیم ملی است. اخراج آنها باعث ایجاد اشتغال و صرفه جویی در منابع و امکانات رفاهی و اقتصادی و آموزشی و بهداشتی و ... خواهد شد. یادم است سال هشتاد که علی شمخانی کاندیدای صوری انتخابات ریاست جمهوری شده بود در پاسخ به این سوال که چه برنامه ای برای اشتغال زایی و رشد اقتصادی داری گفت: سه میلیون افغانی داریم و سه میلیون جوان بیکار. آنها را بیرون کنیم اینها هم سر و سامان می گیرند. (نقل به مضمون).

الان در شرایط جنگ و اضطرار، بستر اقدام برای این برنامه قدیمی فراهم شد. موضوع بیشتر از آن که امنیتی باشد اقتصادی است. دولتها و حکومتها در زمان بحران میتوانند تحرکاتی داشته باشند که در شرایط عادی به راحتی مقدور نیست. مثلا در جریان فتنه مهسا بلافاصله دولت وقت، قیمت دلار را حدود دو برابر افزایش داد و بعضی نرم افزارها را فیلتر کرد. الان هم قیمت نان دو برابر شد. قیمت بعضی اجناس افزایش پیدا کرد. گمرکها فعالیت بیشتری نشان می دهند. جاده ها پر از کامیون و تریلی حمل بار است. پرونده های کلان اقتصادی از مدار پیگیری عمومی خارج شد. بعضی شهرداری ها (مثل بابل) نیروی اضافه و رانتی استخدام می کنند، دانشگاه پزشکی با رابطه بازی عضو هیات علمی جذب میکند و.. به هر حال جنگ، فرصتهایی را برای انجام کارهای درست یا غلط بر زمین مانده ایجاد میکند. البته تجربه هم میشود که برای میادین سخت تر باید آماده شد. ما بعد از جنگ هشت ساله در زمینه درمان و تسلیحات و ... خیلی رشد کردیم. این جنگ اخیر هم باعث رشد ما در عرصه های دیگر به خصوص فنآوری های مجازی و راداری و ... خواهد شد. دلم میخواهد این حرفی که چندباری زده ام دوباره تکرار کنم. اگر آمریکا کاری به کار ما نداشت و سگ هارش را به جان ما نمی انداخت خودمان در حال فروپاشی بودیم. بخشی از مسئولان دنبال زیاده خواهی های مادی و ... افتاده و با مفاسد اقتصادی و اخلاقی و تبعیض و رانت و ویژه خواری مأنوس شدند. بخش هایی از مردم تحت تأثیر رسانه های غرب دنبال سگ بازی و دین گریزی و هرزگی افتاده و ته مطالباتشان شد کشف حجاب و آغوش رایگان و سلف مختلط و بوسیدن در کوچه. این جنگ از باب عدو شود سبب خیر، تکانی به متولیان فرهنگ و حاکمیت داد که به گسلهای اجتماعی بیشتر توجه نشان دهند. ارزشهای الهی و انسانی را جدی بگیرند. مفاهیم معنوی و حماسی را احیا کنند و... من البته دیگر چشمم آب نمیخورد از حجاب و عفاف تا مقابله با دانه درشتهای مفاسد اقتصادی شاهد تحولی در سیستم حاکمیت و اجتماع باشیم اما همین نظام نصفه و نیمه اسلامی را به همه ایسم های من درآوردی دنیا باید ترجیح داد. همین نظام شبه جمهوری و شبه اسلامی ما خار چشم جهانخواران است و تا زمانی که آمریکا و اسرائیل و جلادان عالم از ما بیزارند یعنی جهت گیری های کلی ما درست است. تُعرف الاشیاء باضدادها. بالاترین علقه و نقطه پیوند ما با جمهوری اسلامی مبارزه مستقیم و چشم در چشم و رو در رو با استکبار جهانی و آمریکا و اسرائیل است که در این راه از بذل جان نیز دریغ نخواهیم ورزید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سوریه و عبرت چند باره

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۵۰ ب.ظ

خب پس میگفتید اگر شعار مرگ بر اسرائیل ندهیم کاری به کار ما ندارند! اگر از فلسطین دفاع نکنیم در امن و امانیم. با آمریکا دست دوستی بدهیم دنیا به روی ما لبخند می زند!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جنگ دارد به نقطه حساس می رسد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۴، ۰۳:۳۶ ب.ظ

فضای سایبری بهترین بستر برای جنگ ترکیبی است - تسنیم

 

یک مقام رژیم صهیونیستی گفت که ایران را از داخل شکست می دهیم.

خب منظور او نمیتواند لزوما فروپاشی فرهنگی باشد. هر چند پیشتر نوشته بودم که در سالهای اخیر موج تخریبهای فرهنگی رسانه های معاند بخش هایی از مردم و مسئولان را از سبک زندگی و تفکر انقلاب اسلامی دور ساخته بود و این جنگ اتفاقا تلنگری شد تا بعضی مولفه های معنوی فراموش شده دوباره در اذهان عموم احیا شود؛ اما آن چه این مسئول اسرائیلی به تازگی بیان داشته به یقین متوجه تحولات سیاسی درونی جامعه ایرانی است.

امید دشمن نمیتواند برگرفته از وضعیت معیشت و گرانی باشد. مردم شرایط جنگی را درک می کنند و به رغم وجود بعضی گرانی ها اعتراضی از سوی بدنه ضعیف جامعه شنیده شد.

برای درک منظور این مقام رژیم غاصب فقط کافی است به اتفاقات متوالی اخیر دارای مخرج مشترک مورد قبول استکبار نگاه بیندازید.

عده ای از مدعیان علم اقتصاد که وضع موجود جامعه برآمده از دوران مدیریت همانهاست در نامه ای درخواست تغییر رویکردهای نظام اسلامی در سطح کلان را مطرح می کنند.

بلافاصله میرحسین موسوی که اوباش طرفدار او در فتنه 88، از سوی نخست وزیر اسرائیل لقب سرباز پیاده های این رژیم را دریافت کردند به میدان آمده و درخواست تغییر در سطوح عالی نظام را مطرح می نماید. حالا همزمانی این اتفاقات و متن پیامها را با نامه گالانت مقایسه کنید. او نیز در همین حین تلاش دارد ایران را مقصر جنگ نشان داده و از سر خیرخواهی! توصیه کند به جای رویکرد هسته ای به سمت تقویت رفاه عمومی حرکت کنید!

خاستگاه و مقصد همه این نامه ها و بیانیه ها یکی است. ایران، ضعیف است. ایران مقصر جنگ است. صنعت هسته ای منافی رفاه و پیشرفت است! مقصر هم یک نفر است؛ آیت الله خامنه ای که از موضع عزت مندانه خود کوتاه نمی آید.

نقد این ادعاها بارها بیان شده. تجربه ثابت کرده هر قدم انفعال و عقب نشینی باعث زیاده خواهی بیشتر دشمن خواهد شد. روی سخن چیز دیگری است.

در شرایط کنونی، قاطبه مسئولین باید پشت سر رهبری ایستاده و از ادبیات ایشان برای دفاع از منافع ایران استفاده کنند. نباید در لایه های بالای حکمرانی اثر ترس و رخوت دیده شود. صاحبان قلم و تریبون در تبیین عزت و اهداف متعالی نظام اسلامی باید کوشش بیشتری نمایند. آن دست از اصلاح طلبان وفادار به ایران باید راه خود را از سرباز پیاده های صهیون جدا نمایند....

اسرائیل در ابتدا روی همپیمانی ربع پهلوی خیلی حساب باز کرده بود. ربع پهلوی هر چقدر زور زد یک جمع دو نفره را هم نتوانست در داخل کشور برای براندازی نظام و حمایت اسرائیل راه بیندازد که هیچ، خودش هم از سوی بعضی دوستانش لقب خائن و وطن فروش را دریافت کرد.

حالا رده بعدی سربازان فکری صهیون به میدان آورده شدند؛ اما به برکت خون شهدا، این طیف واداده و ذلت پذیر هم راه به جایی نخواهند برد و این بار هم محاسبات دشمن غلط از آب در خواهد آمد؛ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آنهایی که خوابند را خدا بیدار کند

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۵۷ ق.ظ

مسئولین امنیتی استان از خواب غفلت بیدار شوید؟؟ | عصر هامون

 

گفته میشود رژیم غاصب شروطی را برای جولانی تعیین کرده از جمله اینکه دولت سوریه دور بلندیهای جولان را برای همیشه خط بکشد، نیروهای ارتش سوری حتی به سرزمین های نزدیک بلندی های جولان هم نزدیک نشوند، ارتش جدید سوریه حق بهره مندی از هیچ نوع سلاح سنگینی را ندارد و نهایتا در حد استفاده از کلاش و دیگر اسلحه های سبک میتواند به حفظ امنیت داخلی بپردازد، آسمان سوریه باید در اختیار رژیم غاصب قرار داشته باشد تا هر وقت دلش خواست عملیات کند و...

اینکه آیا چنین وضعیتی برای ترکیه و سعودی مایه عبرت خواهد بود یا نه نمیدانم اما امیدوارم برای بعضی خودباختگان داخلی درس آموز باشد. بنده خدایی بود می گفت اسرائیل و آمریکا زورشان از ما بیشتر است هر چه میخواهند باید بگوییم چشم، مگر اینکه بخواهتد کشور را تجزیه کنند. هسته ای را بدهیم برود، موشکی را بدهیم برود، دولت مورد قبول آنها را روی کار بیاوریم، اقتصادمان تابع آنها شود و... اگر خدای ناکرده به مرزهایمان تجاوزی صورت گرفت و کسی خواست خاکمان را از ما بگیرد آن وقت دیگر برای دفاع و جنگ به پا خیزیم! از او پرسیدم قبول؛ اما با چه سلاحی؟! قبلش که همه را داده ای رفت. بماند که اگر دولتی تابع دشمن باشد اصلا نیاز به جنگ نیست، مثل پهلوی ها خرد خرد مناطق کشور را شوهر می دهد برود. بماند که اگر روحیه ذلت پذیری و تسلیم فراگیر شود دیگر ناموس مردم را هم ببرند کسی غیرت و انگیزه ای برای دفاع نخواهد داشت چه برسد به آب و خاک.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دختر نوجوان بابلی و جایزه برای مجازات ترامپ

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۴، ۱۰:۴۱ ب.ظ

photo_2025-07-09_23-32-53_tm52.jpg

 

زهرا خاکساریان دختر یازده ساله بابلی برای مجازات ترامپ قمارباز، جایزه تعیین کرد. صوت و تصویر سخنان کوتاه این شیردختر بابلی را در نشانی زیر تماشا کنید.

https://www.aparat.com/v/wgd17uy

 

پیشتر، مهدی رسولی، مداح جوان و بسیجی و خوشنام کشورمان نیز اعلام کرده بود هر کس ترامپ جنایتکار را مجازات کند جایزه ای بی نظیر خواهد گرفت. خوب است سایر مداحان و اهل منبر و هیاتهای کشور نیز به طور خودجوش پا به میدان این حرکت مردمی نهاده و آزادگان عالم را به تنبیه و مجازات جنایتکاران خون آشام و در رأس آنها ترامپ خبیث فرابخوانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا