اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۸۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عزت» ثبت شده است

آنهایی که خوابند را خدا بیدار کند

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۵۷ ق.ظ

مسئولین امنیتی استان از خواب غفلت بیدار شوید؟؟ | عصر هامون

 

گفته میشود رژیم غاصب شروطی را برای جولانی تعیین کرده از جمله اینکه دولت سوریه دور بلندیهای جولان را برای همیشه خط بکشد، نیروهای ارتش سوری حتی به سرزمین های نزدیک بلندی های جولان هم نزدیک نشوند، ارتش جدید سوریه حق بهره مندی از هیچ نوع سلاح سنگینی را ندارد و نهایتا در حد استفاده از کلاش و دیگر اسلحه های سبک میتواند به حفظ امنیت داخلی بپردازد، آسمان سوریه باید در اختیار رژیم غاصب قرار داشته باشد تا هر وقت دلش خواست عملیات کند و...

اینکه آیا چنین وضعیتی برای ترکیه و سعودی مایه عبرت خواهد بود یا نه نمیدانم اما امیدوارم برای بعضی خودباختگان داخلی درس آموز باشد. بنده خدایی بود می گفت اسرائیل و آمریکا زورشان از ما بیشتر است هر چه میخواهند باید بگوییم چشم، مگر اینکه بخواهتد کشور را تجزیه کنند. هسته ای را بدهیم برود، موشکی را بدهیم برود، دولت مورد قبول آنها را روی کار بیاوریم، اقتصادمان تابع آنها شود و... اگر خدای ناکرده به مرزهایمان تجاوزی صورت گرفت و کسی خواست خاکمان را از ما بگیرد آن وقت دیگر برای دفاع و جنگ به پا خیزیم! از او پرسیدم قبول؛ اما با چه سلاحی؟! قبلش که همه را داده ای رفت. بماند که اگر دولتی تابع دشمن باشد اصلا نیاز به جنگ نیست، مثل پهلوی ها خرد خرد مناطق کشور را شوهر می دهد برود. بماند که اگر روحیه ذلت پذیری و تسلیم فراگیر شود دیگر ناموس مردم را هم ببرند کسی غیرت و انگیزه ای برای دفاع نخواهد داشت چه برسد به آب و خاک.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دختر نوجوان بابلی و جایزه برای مجازات ترامپ

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۴، ۱۰:۴۱ ب.ظ

photo_2025-07-09_23-32-53_tm52.jpg

 

زهرا خاکساریان دختر یازده ساله بابلی برای مجازات ترامپ قمارباز، جایزه تعیین کرد. صوت و تصویر سخنان کوتاه این شیردختر بابلی را در نشانی زیر تماشا کنید.

https://www.aparat.com/v/wgd17uy

 

پیشتر، مهدی رسولی، مداح جوان و بسیجی و خوشنام کشورمان نیز اعلام کرده بود هر کس ترامپ جنایتکار را مجازات کند جایزه ای بی نظیر خواهد گرفت. خوب است سایر مداحان و اهل منبر و هیاتهای کشور نیز به طور خودجوش پا به میدان این حرکت مردمی نهاده و آزادگان عالم را به تنبیه و مجازات جنایتکاران خون آشام و در رأس آنها ترامپ خبیث فرابخوانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جانِ داداش!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ تیر ۱۴۰۴، ۱۰:۵۸ ب.ظ

مادر مجتبی و مصطفی بختی گفت وقتی پیکر بچه ها را آوردند اولین سوالی که در ذهنم ایجاد شد این بود که آیا توانستید آن دم آخر یکبار دیگر همدیگر را برادر خطاب کنید؟ مثل حضرت ابوالفضل که نفس های آخر گفت اخا ... ادرک اخا...

مجتبی و مصطفی نگفته بودند برادرند. گفتند پسر خاله ایم، اسم و فامیلشان مستعار بود. گفتند از افغانستان آمده ایم یکی از روستاهای اطراف جمکران ساکن هستیم. فقط یک خاله داریم در مشهد، همین. تا کسی دیگر به آنها شک نکند. لهجه افغانستانی را هم حسابی تمرین کرده بودند. به مادرشان هم یاد داده بودند و این که اگر تماس گرفتند بگوید خاله آنهاست نه مادرشان. پیش تر که چند بار خواستند از مشهد اعزام شوند، هر بار به دلیلی لو می رفتند و بین راه پیاده شان می کردند.

بالاخره به هر ترتیبی بود این بار از قم اعزام شدند سوریه. خط مقدم، در یک لحظه و با یک انفجار، روحشان پرگشود. اسم و آدرسشان که جعلی بود. آوردنشان قم تشییع کردند به حرم خانوم تبرک جستند. یکی از همرزمانشان هنوز مردد بود. گوشی شان را باز کرد. شماره ثابتی بود در مشهد که زیاد با آن تماس گرفته بودند. زنگ زدند. خانمی برداشت. اسم مستعار آنها را بردند و پرسیدند که می شناسیدشان؟ مادر گمان کرد برای تحقیق تماس گرفته اند. طبق قرار قبلی گفت، بله من خاله شان هستم. خبر شهادت را دادند. یکهو و بی مقدمه. مادر مکثی کرد. آب دهانش را قورت داد. خودش را جمع و جور کرد و آهسته گفت: من مادرشان هستم. جنازه بچه هایم را بیاورید مشهد باهاشان کار دارم. بعد از طواف در قم حالا در مشهد هم طواف داده شدند. مادر تابوتها را به اتاق برد و از همه خواست بیرون بروند. در غیاب بچه ها وقتی دلتنگ می شد می رفت روی تخت شان دراز می کشید و عطر وجودشان را استشمام می کرد. حالا هم آمد بین دو تابوت دراز کشید. خواست گریه و زاری کند. دلش داشت می ترکید. دو فرزندش را با هم از دست داده بود. حق داشت ناله و فغان کند. یاد حضرت زینب افتاد. او هم دو فرزندش را با هم در کربلا از دست داده بود. هر شهیدی را از میدان می آوردند زینب پیشاپیش همه حرکت می کرد، می دوید می رفت به استقبال شهدا. محکم و استوار که قوّت قلب برادرش باشد. اما فرزندان خودش را که آوردند از خیمه بیرون نیامد. مبادا برادر، چشم در چشم او و شرمنده شود. مادر گفت: من هم به احترام حضرت زینب بی قراری نکردم مبادا خانم از اینکه دو فرزندم را در راه دفاع از حرمش تقدیم کرده ام شرمنده شود. چیزی نگفتم؛ اما ته ذهنم هنوز این پرسش غلیان داشت، مجتبی! مصطفی! شما که از روز اعزام همدیگر را پسرخاله صدا می زدید. این حسرت به دلتان نمانده باشد؟ آن دم دمای آخر که هوای پرواز داشتید توانستید یکبار دیگر، برای آخرین بار همدیگر را برادر خطاب کنید یا نه؟ یکی تان صدا بزند داداش، آن یکی بگوید جان داداش؟ ولو با نگاه آخر بگویید اخا ادرک اخا...؟

 

درباره مصطفی و مجتبی بختی، دو برادر شهید مدافع حرم | شهرآرانیوز

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مولوی تا هگل و مارکس و نیچه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۴، ۰۵:۴۸ ب.ظ

"مولوی دوبار مرا از مردن بازداشت: ...

و فصل دوم ورود به اروپا بود. در اوج جوانی، هم فرهنگ داشتم و هم ایدئولوژی و هم مسئولیت و… اما عظمت این هیولای پولاد، که بر روی طلا و سکس خوابیده است و نامش تمدن جهانگیر مغرب است و دارد نقش تمدن منحصر به فرد بشریت را بازی می‌کند، مرا بر خود لرزاند. با این دستمایه از فرهنگ و ایمان، تنها، می‌توانم با این دیو سیاه برآیم که با یک خیز مرا نبلعد و در معده‌اش که سنگ‌آهن و صخره خارا را هضم می‌کند، جذب و هضم نشوم، آن چنانکه خودپرستی و جنسیت و کار اقتصادی و شغل فنی، وتمایل به رفاه و لذت و مصرف و پیشرفت را که با مزاجش سازگار است، در خونش بریزد و نگه دارد و تمام احساسهای معنوی، ارزشهای اخلاقی، ایده‌الهای خدایی و همۀ انگیزه‌ها و آموزشها و اندوخته‌هایی را که از مذهبم و تاریخم به ارث گرفته‌ام، از ماتحت خود دفع کند…! نمونه‌هایی از چنین آدمهای تجزیه شده را هم به چشم می‌دیدم.

کیست که در این تنهایی و غربت، در این میدان گلادیاتوربازی، من اسیر را نیرویی می‌تواند داد که با این غول وحشی و هار و آدمخوار بتوانم مقابله کنم و رامش سازم؟ بی‌تردید مثنوی را از مشهد خواستم. تنها روح عظیمی که در کالبد ضعیف ما می‌دمد و ما را در برابر هجوم و حملۀ این مغول متمدن که درونها را قتل‌عام می‌کند، آسیب‌پذیر می‌سازد و روئین‌دل. همچون کودک ضعیفی که در کنار پهلوانی از اهل محل یا آشنا و خویشاوند خود حرکت کند و از هیچ آجانی، سگ هاری، دزدی، چاقوکشی، قلدر قداره‌بندی نهراسد و حتی در دلش همه را تحقیر کند و یال و کوپال و شاخ و شانه کشیدن و درجه و نشان و دم و دستگاه و اِهن و تُلپشان را به مسخره گیرد. من که شبها را با مولانای کبیر سرکرده بودم، صبح که بر مارکس و هگل و نیچه و سارتر و سوربون و کُلژدوفرانس و اساتید محترم و فرهنگ معتبر و تمدن طلایی و باد و برودهای فرنگی گذر می‌کردم، نگاهی عاقلانه و لبخندی بزرگوارانه و رفتاری اشرافی و احساسی شاهزاده‌مآب و نجیب‌زاده‌وار داشتم. در برابر این بورژواهای پرافادۀ تازه به دوران رسیده‌ای که یقه‌های سفت‌آرو گردنشان را شق نگه داشته و مدام جیبشان را تکان می‌دهند تا جرنگ جرنگ پولهای خرده‌شان را به گوش خلق‌الله برسانند، و چه چندش‌آور است تماشای این منظره که می‌بینی بچه ایرانی‌ها و بچه هندی‌ها و بچه مسلمان هایی که استعمار، شناسنامه‌شان را دزدیده و جیبشان را خالی کرده و این اصیل‌زاده‌های اشرافی را حقیر، فقیر و گدا بارآورده و با جیب خالی به آنجا آمده‌اند، بر این نو کیسه گردن شق جیب جرنگ جمع شده‌اند و با گوش هایی تیز و نگاه هایی خیره و دهن هایی وا، مسحور تماشای وی شده‌اند و به این موسیقی حقیر بازاری با تأمل و جذبۀ صوفیانه گوش سپرده‌اند و دستپاچه‌اند که زودتر برگردند و کرامات او را برای ملت خویش حکایت کنند.

اگر دقت کمی کرده باشی می‌بینی که این ها غالباً بچه «خرپول ها» و یا «بچه سگ‌دوها» یا «بچه خوک‌میزها»یند و تنها دلیلی که به آنها حق تحصیل در غرب داده است، یکی خرپولی پدرشان بوده است و دیگری خرفکری خودشان. ناامیدی از اینکه بتوانند در ایران، از سدّ کنکور بگذرند و پول پدرشان که می‌تواند بهترین زندگی را در هر جای دنیا برایشان فراهم آورد! چنین بچه‌ننه‌های نونوری که فقط وزن‌اند و قد و دیگر هیچ، مذهبشان را در عمه‌جانشان می‌بینند و سنتشان را در ننه‌جانشان و فرهنگشان را در گوگوش و واریته فرخزاد و تاریخشان همان کتاب چرند تاریخ دروغ دبیرستانی است، که نمرۀ صفر هم از آن گرفته‌اند و جامعۀ ایران برایشان همان چند تا محلۀ شمال شهر تهران است با آدمهای ترگل ورگلی که بوی آدمیزاد، نه از شرق و نه از غرب، به دماغشان نخورده. خلاصه بچه‌حاجی بازاری که اسلام را از چند روضه‌خوان و فالگیر و هیأت و دوره می‌گیرد. بچۀ دلال فروش کالاهای خارجی که تمدن را از طریق تورهای توریستی و یا در تماس با چند بازاری حقه‌باز ژاپنی، امریکایی، آلمانی… کسب کرده یا بچۀ تیمسار و سناتوری که ملیت را، در تکرار تملق های کلیشه‌ای و نوکری و جان‌نثاری دربار و دولت و رجزخوانی های مهوّع و پرستش هرکه تاج بر سر داشته  و کله‌منارها و چشم‌منارها و شهر کوران و پوست کاه‌کردن ها را در تاریخ ما، به عنوان شاهکار، به راه انداخته می‌داند… اکثریت این هایند که به غرب می‌روند، با چنین مایه‌دستی از شناخت خویش و مذهب و فرهنگ و تاریخ و آن همه اندیشه‌ها و رنجها و نبوغها و نهضت ها و احساس ها و زیبایی ها و گنجینه‌های فکر و هنر و ادب و اخلاق و آرمان و ایثار و شهادت و… که در زیر این پردۀ جهالت ما در این سرزمینها خوابیده است و پنهان مانده است. طبیعی است که وی در بازار پرزرق و برق تمدن غربی چشمش خیره شود و دهانش وا بماند و سپس با یک تصدیق پی.اچ.دی و با حالتی که: «این منم طاووس علیین شده» و دماغی پر از نخوت از خویش و نفرت از مردم خویش و دلباختگی عاشقانه به هر گُهی که حتی یک دختر فروشندۀ فرنگی می‌خورد، بازگردد و از اسلام اقش بگیرد و از ایرانی حالش بهم بخورد و از تاریخ ما بدش بیاید و فقط برای این حاضر شده باشد که به وطنش برگردد که چون اینجا خرتوخر است، با جادوی تصدیقی که دست و پا کرده، پول بی‌حسابی به جیب زند و در مدت کوتاهی میلیونر شود و برای زندگی توی آدمهای حسابی، با این پولهای بی‌حساب، زندگی آبرومند و شرافتمندانه‌ای در امریکا و اروپا برای خودش فراهم آورد و این است که می‌بینی این روشنفکر مترقی تحصیلکرده‌ای که این همه از غیرعلمی بودن مذهب و ارتجاعی بودن فرهنگ و تربیت نداشتن ایرانی عصبانی است، نیامده، یک پا دزد زد و بند کن وردار و رمالِ رسوا و کثیف از آب در می‌آید، که میدان را از شرخرهای کلاسیک خودمان می‌گیرد.

خوشبختانه، نه من و نه تو، هیچ‌کدام نه به دلیل بی‌استعدادی و نه خرپولی، در میان این گروه بُر نخورده‌ایم. من سال ها با چهل لیره پول اول شاگردی، با پنج نفر در پاریس زندگی کردم آن چنانکه خانه‌ام هنوز یادگار عبرت دانشجویان است و تو هم بچه منی!

آن بچه‌ها آنجا غالباً بچه‌های خلفی از آب در می‌آیند و پول های دزدی پدر را در موردش صرف می‌کنند و در گریبان روسپی‌ها و جیب سرمایه‌دارها می‌ریزند و یا به عنوان آنتی‌تز زندگی اشرافی و کثیف و انگلی پدرشان، بر اساس یک عکس‌العمل روحی و بازتاب انعکاسی، مارکسیست می‌شوند مارکسیست های روحی و امّی که در عین حال بدین وسیله پوچی وجودی و فکری و فرهنگی‌شان را هم جبران می‌کنند چون با انتخاب این برچسب، معنائی در خود احساس می‌کنند؛ بودن خود را اثبات می‌کنند.

خوشبختانه تو نه چنان عقده‌ای داری و نه چنین خلائی و بنابر این نه به صورت یک عکس‌العمل کور عاطفی و آنتی‌تز جبری دیالکتیکی که به عنوان یک متفکر آرام و سالم و مشرف بر همۀ جریان ها و از ورای همۀ کشاکش‌ها و عمل و عکس‌العمل‌های اجتماعی، طبقاتی و عاطفی نه یک بازیچه کور و مجبور نقش های اجتماعی و عوامل عینی و خارجی که یک تماشاگر منتقد و قاضی ماجراها و درگیری ها و اختلاف های فکری و ذهنی و سیاسی و اجتماعی… و هرچه در این جهان و بر روی این زمین و درازای این تاریخ می‌گذرد، باشی و بیندیشی و داوری کنی و چون اکنون در برابر تو، غرب با تمامی حجت ها و سفسطه‌ها و وکلا و شاهدها و اسناد و مدارکش تنها به قاضی آمده است و شرق، تاریخ شرق، روح ایران، ایمان و عشق و آرمان و رسالت و ارزش ها و احساس ها و اصالت ها و زیبایی ها و عظمت ها و سرمایه‌های اسلام همه غایبند و وکیل مدافع ما حضور ندارد، کتاب مولانا را می‌فرستم تا به نمایندگی همه در برابر مدعی، از ما دفاع کند. مولوی غیبت همه را جبران می‌کند و یک‌تنه همه را حریف است و ترا در ماندن یاری می‌کند."

این نامه را مرحوم دکتر علی شریعتی خطاب به پسرش احسان نوشت. متن کاملش در دسترس هست و میتوانید با جستجویی اندک بخوانید. کتاب "فرزندنامه" را می خواندم که اواخرش این متن زیبا هم بود. کتاب فرزندنامه، نامه های بعضی بزرگان خطاب به فرزندانشان است که انصافا آدم از خواندنش حظ می برد و آرامش می گیرد و خوشحال می شود که وقتش را هدر نداده است.

 

فرزند‌نامه:-درنگی-بر-فرزندنامه‌های-مشاهیر-و-نام‌آوران | روش-روشن | خانه کتاب  و ادبیات ایران

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خنجر جنتلمن ها

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۴، ۰۳:۴۲ ب.ظ

جنتلمن های پشت میز مذاکره... - عکس ویسگون

 

آیت‌الله حائری شیرازی (ره):

آن روزی که به ما موشک می‌زنند، خطرناک نیست...

کسانی که قبل از انقلاب، گرفتار زندان و شکنجه بودند، این حرف را خوب می‌فهمند.

بازجو وقتی شلاق به دست می‌گرفت و می‌زد، موقع خطرناکی نبود.

اما وقتی می‌گفت چلوکباب برای آقا بیاورید، خطرناک بود!

وقتی تلفن را در اختیارش می‌گذاشت، یا می‌گفت نامه‌ای به خانواده‌ات بنویس...

وقتی نمازخوان‌شان را می‌آوردند تا با زندانی نمازخوان صحبت کند، خطرناک بود...

همان لحظه‌ای که دلش می‌گفت: "این‌ها آن‌طور هم بد نیستند"، سقوط آغاز می‌شد. یک ذره حسن‌ظن، انسان را ساقط می‌کرد...

افرادی بودند که با آبرو به زندان رفتند، اما بی‌آبرو بیرون آمدند؛

مشی‌شان تغییر کرد، و حتی آخرش ساواکی شدند!

چرا؟ چون یک ذره تصور کردند که در دشمن رحم و انسانیتی هست.

 آن روزی که به این مملکت موشک می‌زنند، خطرناک نیست؛

آن روزی که برای صلح می‌آیند، باید دست به دعا برداشت و به خدا پناه برد!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دولت صهیونیستی آذربایجان

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۱۳ ق.ظ

تحلیل کارشناسان صهیونیست از روابط آذربایجان و اسرائیل - تسنیم

 

نظام سیاسی آذربایجان شمالی، یک اسرائیل کوچک در منطقه است. حاکمیت سکولار این پیکره جدا افتاده ایران عزیز سالهاست که به آغوش رژیم صهونیستی پیوسته و حتی در اوج کشتار بی رحمانه مردم و کودکان غزه که فریاد انزجار همه ملتها را برانگیخت از فروش علنی نفت و داد و ستد اقتصادی و تسلیحاتی با این رژیم جعلی سفاک ابایی نورزید.

پایگاههایی متعلق به رژیم غاصب در حریم این کشور فعالیت دارند، در حالی که رژیم غاصب بارها به پایگاههای ایرانی مستقر در سوریه به بهانه نزدیک بودن به مرز سرزمینهای اشغالی حمله کرده است.

در جنگ تحمیلی اخیر نیز شواهد امر حکایت از آن دارد که آسمان آذربایجان شمالی برای کشتار مردم ایران در اختیار هواپیماهای دشمن قرار داشته است.

آذربایجان البته به رغم فعالیتهای مذهب ستیزانه دولت، مهد مردمانی بسیار متدین و با غیرت و آتش به اختیار است که در راه مبارزه با ظلم و فساد واهمه ای از جهاد و ایثار و شهادت ندارند. به یقین مردم این کشور در حمایت از جبهه اسلام به زودی درسی فراموش ناشدنی به دولت خائن باکو خواهند داد که دیگر هوس از پشت خنجر زدن به مسلمین را پیدا نکند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اراده باطل، شکست

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۲ ب.ظ

آتش‌سوزی پایگاه ارتش اسرائیل توسط شهرک‌نشینان

 

تصورشان این بود که با آغاز جنگ، مردم ایران به خیابانها آمده و اقدام به شورش می کنند و عمر نظام اسلامی به پایان می رسد. مردم پشت ایران و نظامشان ایستادند و از همه طیفها حتی آنهایی که با حاکمیت مشکل داشتند دست در دست هم به حمایت از ارتش و سپاه و ابراز نفرت از دشمن صهیونیستی و آمریکایی پرداختند.

رژیم غاصب اما این روزها شاهد طغیان عده ای از شهرک نشینان بر ضد دولت جنایت پیشه است. شب گذشته به دنبال تیراندازی یک نظامی صهیونیست به سمت شهرک نشینان، عده ای از معترضین وارد پایگاه ارتش در منطقه بیسان شده و آن را به آتش کشیدند. 

"خبرنگار رادیو ارتش رژیم صهیونیستی نیز اذعان کرد، یک سامانه عملیاتی-فناوری متعلق به ارتش که توسط فرماندهی مرکزی مورد استفاده قرار می‌گرفت، در نتیجه این آتش‌سوزی آسیب دید.

یک منبع امنیتی صهیونیست نیز هشدار داد: این عبور از یک خط قرمز پررنگ دیگر است."

بماند که رسانه های مختلف دنیا، دانشگاهها، میادین ورزشی و... به عرصه تقابل با اندیشه سیاه صهیون تبدیل شده و آزادی خواهان عالم به تقبیح و تحقیر رژیم غاصب قدس در نبرد با ایران عزیز و حمایت از مردم فلسطین و ایران پرداخته اند که موجی از عصبانیت و نگرانی را در سردمداران کودک کش صهیونیسم دامن زده است. الان شبیه روزهای بعد از عاشورای شصت و یک هجری است. حرف و بیان و قلم و تبیین و تبلیغ، بساط جور و خیانت و فساد مستکبران را بر هم خواهد زد؛ بإذن الله.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

احتمال ترور، از گروسی تا ربع پهلوی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۴:۳۸ ق.ظ

درباره تصویر پناهجویان یهودی در بندر حیفا در سال ۱۹۴۷ — فکت‌نامه

 

اسرائیل بازنده جنگ روایتها بوده. این را از پرخاشگری و عصبانیت سران این رژیم و نیز حامی احمقش یعنی ترامپ می شود فهمید. افکار عمومی دنیا بر ضد صهیونیسم جنایتکار بسیج شده است. رسانه هایی در خود اسرائیل و آمریکا هم افسانه شکست ناپذیری رژیم غاصب را به سخره گرفته اند. مردم کشورهای دنیا به خصوص در اروپا به خیابان آمده و جنایات بیشمار این رژیم منحوس و کودک کش را محکوم می کنند.

رژیم نیازمند تغییر در وضعیت رسانه ای و جوّ تبلیغاتی موجود است. اسرائیل که پیش تر مدعی پیروزی خود و تحمیل شکست بر ایران بود چند روزی است با دعوت از نمایندگان سیاسی کشورهای غربی آنها را به سطح خیابانهای تل آویو کشانده و آثار تخریبی ناشی از حملات پیروزمندانه ایران عزیز را به نمایش می گذارد. این رژیم حاضر است به قیمت زیر سوال رفتن تمام ادعاهایی که در خصوص تجهیزات تهاجمی و دفاعی خود و دارا بودن چهارمین ارتش قوی دنیا داشت تن به خفت شکست و ضربه پذیری از ضربات موشکی ایران همیشه در تحریم بدهد اما در عوض نگاه ترحم انگیز افکار عمومی را به سمت خود جذب نموده و دولتهای حامی و هم پیمان غربی اش را برای کمک بیشتر به این رژیم جعلی تشویق نماید.

با توجه به سوابق پلید سازمانهای تروریستی وابسته به صهیونیسیم هیچ بعید نیست که موساد و دیگر جوخه های ترور رژیم اقدام به خودزنی نموده و به دنبال حذف فیزیکی بعضی شخصیتهای مزدور از گروسی تا ربع پهلوی و یا منتقدان داخلی اش چون نفتالی بنت و ... باشند و آن را به ایران و جبهه مقاومت منتسب کنند. سوابق سیاه جنایتهای این رژیم سفاک بروز هر توطئه ای را محتمل می دارد. پیش تر مدارکی در تاریخ ثبت شد که این رژیم حاضر بود به منظور مظلوم نمایی بیشتر، یک کشتی از مهاجرین یهود را به آتش کشیده و حدود سیصد نفر از هم کیشان خود را در سواحل بندر حیفا غرق نماید. اسرائیل می خواهد به هر قیمتی بماند و دست برتر را داشته باشد؛ به هر قیمتی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ذلت نمی پذیریم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۹ تیر ۱۴۰۴، ۱۲:۴۶ ب.ظ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انتقاد بعضی علما از آیت الله خامنه ای!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۴، ۰۴:۵۶ ب.ظ

قیمت و خرید کتاب مومن انقلابی شیخ عباس پور محمدی اثر جمعی از نویسندگان  انتشارات موسسه ایمان جهادی

 

من و پدر یکبار به قم رفته بودیم منزل یکی از علما، که حالا برای خودش خیلی معروف و مهم شده. آنجا ناهار مهمان بودیم. در بین صحبتها، حرف آقای خامنه ای که به میان آمد، آن عالم و یک عالم دیگر، شروع کردند به بدگویی  کردن از آقا و گفتند "این سید طرفدار وحدت شیعه و سنی ست، چرا؟ چرا از وحدت شیعه و سنی طرفداری می کند؟ کجای دین چنین چیزی آمده؟ چرا با روشنفکرها، دانشجوها، هنرمندها و شعرا ارتباط دارد، چرا از علی شریعتی حمایت می کند..." و چنین حرفهایی!

بعد از آن سفر، من به مشهد رفتم و در خلوتی که فقط خودم و آقا بودیم، حرفهای آن دو عالم را به آقا گفتم. آقای خامنه ای لبخندی زدند و شروع کردند به تعریف کردن از آن دو عالم؛ که اینها خیلی آدم های خوب و با اخلاق و با سوادی هستند. بیست دقیقه از خوبی های آن دو عالم برای من حرف زدند و در نهایت گفتند حتماً اشتباه پیش آمده و اشتباه فهمیدی که اینها را می گویی.

بعد که به رفسنجان برگشتم، ماجرای صحبت آقا درباره آن دو عالم را برای پدر تعریف کردم. پدر بعد از شنیدن برخورد حضرت آقا، گفتند: والله که خداوند به این انسان، به این آقای خامنه ای، عزتی عطا کند که در تاریخ بنویسند.

راوی علی اصغر پورمحمدی فرزند شیخ عباس، کتاب مومن انقلابی ص 32 انتشارات صهبا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صبح شهادت ما شام سیاه شما

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۴، ۰۵:۱۰ ق.ظ

‫تشییع پر شکوه پیکر شهدای حمله رژیم صهیونیستی در قم :: نورنیوز‬‎

 

دیروز در ازدحام تشییع، پوسترهایی بود از شهدا با لباس خادمی حرم. بعضی هایشان هم ماشاءالله جوان و حسابی خوش تیپ بودند. مردم دنبال تابوت ها می دویدند. چند نفر روی ماشین حمل تابوت هی خم و راست می شدند تکه های پارچه سبز رنگ متبرک را از روی تابوت ها به دست مردم می رساندند. پارچه ها خیلی زود تمام شد. هر کس هر چه دم دست داشت به پاسدارهای ایستاده روی ماشین می داد تا به رسم تبرک به گوشه ای از جعبه های چوب بمالند و به صاحبش بازگردانند. صحنه زیبایی شده بود. از چفیه و دستمال یزدی گرفته تا کیف پول و جاسوئیچی و... سیل اشیاء ریز و سبک بود که برای تبرک به سمت ماشین حمل تابوتها روانه می شد. به گلزار شهدا که رسیدیم دیگر اثری از پرچمهای دور تابوت نبود. ظرف چند ثانیه مردم ریختند تکه های آن را برداشته و با خود بردند. دوباره به تصویر شهدا در لباس خادمی حرم خیره شدم. بچه های خوشتیپ من! تا همین پریشب شما دنبال تبرکی از حرم بودید. حالا خودتان جزیی از حرم شدید. مردم از ضریح سرخ پیکرتان یادگاری برای تبرک می ستانند.

این معجزه شهادت است که کرامت می بخشد. برای آنها که حلّت بفنائک را در معراج سرخ عشق، معنا نموده و قطره ای از دریای وجود حسین بن علی گردیدند شهادت، آبرو و منزلتی خدایی و ابدی است. خوشا به حال شهدا که از غدیر بیعت با مولا به محرّم مردانگی و غیرت و ایستادگی رسیدند. امسال عاشورای زیبنده تری خواهیم داشت. آنها که گوهر وجودشان را بازیافته و زنگار غفلت از دامان فطرت خویش زدودند خط سرخ ولایت را از غدیر غربت تا عاشورای حماسه و مظلومیت ترسیم نمودند. ما با شهادت زنده ایم. ملت ما را از شهادت نترسانید. شهادت است که به ما کرامت می بخشد. عاشورای شصت و یک هجری، بساط ظلم طاغوت را در هم پیچید و ظالم را رسوای تاریخ ساخت. خون مظلوم اثر دارد. عاشوراییان کربلای 1404 ایران هم که هیمنه کاخ ظلم را فرو ریختند به زودی تار و پود پوسیده لانه های عنکبوتی استکبار را بر باد خواهند داد؛ ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مرگ بر آمریکا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۴ تیر ۱۴۰۴، ۱۰:۵۹ ق.ظ

‫مرگ بر آمریکا - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد‬‎ 

 

اگر مقصود از روابط آن روابطی است که تا حالا بین ایران و امریکا بوده است، در زمان شاه سابق بین ایران و آمریکا بوده است، این روابط نبوده است، این یک آقایی بوده با نوکرش هر کاری می خواسته، هر امری که می کرده عمل می کرده - اگر می گویید - ما اگر چنانچه بخواهیم اسلام را پیش ببریم دیگر نباید نوکر باشیم. اگر نوکر نباشیم رابطه اش را با ما قطع می کند، ما از خدا می خواهیم که رابطه قطع بشود. بهتر این است با آنهائی که می خواهند ما را بچاپند رابطه نداشته باشیم تا یک وقتی که به خود بیایند و بفهمند شرق هم هست در عالم. آن روزی که بفهمند که شرق هم یک جایی هست که تمدن از او پیش آنها رفته است.

(صحیفه نور ج 11 صفحه 34)

 

 

آری اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمیت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی- اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که ارابه سیاست آمریکا و شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای آمریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت می کند.

صحیفه امام ج 12 ص 09

 

 

با توسل به دامن آمریکا ضعف و ناتوانی خود را بر ملا نسازید و از گرگها و درنده ها برای شبانی و حفظ منافع خود استمداد نطلبید ابرقدرتها آن لحظه ای که منافعشان اقتضا کند شما و قدیمیترین وفاداران و دوستان خود را قربانی می کنند و پیش آنان دوستی و دشمنی و نوکری و صداقت ارزش و مفهومی ندارد آنان منافع خود را ملاک قرار داده اند و به صراحت و در همه جا از آن سخن می گویند.

صحیفه امام ج 02 ص 932

 

ملت شریف ایران، خبر قطع رابطه بین ایران و امریکا را دریافت کردم. اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت به پاخاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالم خوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک می گیریم چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید امریکا از ایران است . ملت رزمنده ایران این طلیعه پیروزی نهایی را که ابر قدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه یعنی خاتمه دادن به چپاولگری ها کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد . ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات و صدام حسین به زودی انجام گیرد و ملتهای شریف اسلامی به این انگل های خائن، آن کنند که ملت ما با محمدرضای خائن کرد . به دنبال آن برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع رابطه با ابرقدرتها خصوصا امریکا نمایند . من کرارا گوشزد نموده ام که رابطه ما با امثال امریکا رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است.

(صحیفه امام ج 12، ص 40

 

 

با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان، و نخواهد دستش را به طرف خلیج فارس دراز کند. مادامى که امریکا این طور است و افریقاى جنوبى آن طور عمل مى‏کند و اسرائیل هست، ما با آنها نمى‏توانیم زندگى بکنیم.

(صحیفه امام، ج‏19، ص94)

 

 نکته مهمی که همه باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همهی هویتها و ارزشهای معنوی و الهی نمیشناسند. به گفتهی قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند، مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند.

پیام پذیرش قطعنامه

 

شما می‏بینید که الآن مرکز فساد آمریکا را جوان ها رفته‏ ا ند و گرفته‏ اند و آمریکایی هایی هم که در آنجا بوده گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند و جوان ها هم مطمئن باشند که آمریکا هیچ غلطی نمی‏ تواند بکند.

16/08/1358

 

و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی ما را بیدار کند و افراد ملت ما را بیدار کند. آنهایی که در خواب هستند، آنهایی که باز هم خواب می‏بینند، آنهایی که خواب امریکا را می‏بینند خدا بیدارشان کند ...

شما می‏گویید که ما با یک کسی که خرد کرده است مسلمین را و به اسلام هیچ اعتقاد ندارد و هر روز زورش برسد اسلام را زیرپا می‏مالد و منهدم می‏کند، ما با او بنشینیم و دست دوستی بدهیم و بعد هم بگوییم که «سَلَّمَکُمُ اللّه‏» ! این چه منطقی است؟ منطق اسلام این است؟! شما اسلامشناسها این را منطق اسلام می‏دانید؟! خداوند اصلاحتان کند ان‏شاءاللّه‏. من امیدوارم

سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص) و روز ارتش

صحیفه امام خمینی جلد19

 

ما از نظامی امریکا و از حصر اقتصادی‏اش هیچ باکی نداریم. و گمان نکنید که موفق بشود آن به اینکه یک دخالت نظامی بکند. و اجازه بدهد ملت امریکا و مجلس امریکا به اینکه دخالت نظامی بکند. برای اینکه می‏داند ملت امریکا که دخالت نظامی به ضرر ملت امریکاست و به ضرر دولت امریکا است. و از حصر اقتصادی هم ابداً خوفی نداشته باشید. برای اینکه ملتهای دیگر و دولتهای دیگر تابع امریکا نیستند.

درِ همه ممالک هم به روی ما بسته بشود، درِ رحمت خدا به روی ما باز است. و ما اتکال به رحمت خدا و اتکال به قدرت خدا می‏کنیم. و شما قدرتمند باشید و به پیش بروید.

صحیفه امام خمینی جلد11

 

نباید گول بخوریم از امریکا و از این مجالسی که درست کرده‏اند و تعزیه گردانی می‏کنند برای خوردن ما، از آنها گول بخوریم. هر کس باید خودش قیام[کند]، مسلمین باید خودشان قیام کنند در مقابل اینها. دنبال این نباشند که دولتهایشان یک کاری بکنند. دولتها کاری نمی‏کنند. خودشان باید بکنند. دنبال این نباشند که در آغوش آن یکی برویم برای نگهداری ما از آن یکی. خیر، همه گرگند و همۀ شما را می‏خورند. باید خودتان حفظ کنید. توجه به خدا بکنید.

15/05/1359

 

و الآن یک جریانی در کار است ـ من الآن نمی‏خواهم اشخاص هیچ صحبتش بشود ـ اما جریانی هست در کار که اگر کسی توجه بکند به مسائلی که در این اواخر هی پیش آوردند، در روزنامه‏های مختلف پیش آوردند، یک جریانی در کار است که آن جریان انسان را از این معنا می‏ترساند که بخواهد به طور خزنده این کشور را باز هل بدهد طرف امریکا؛ بخواهند از این راه پیش بروند. و این یک مسئله‏ای است که به قدری اهمیت دارد در نظر اسلام و باید آن قدر اهمیت داشته باشد در نظر شما فرماندهان و دیگران که اگر احتمال این را بدهید، باید مقابلش بایستید، نه اینکه اول یقین کنید به اینکه مسئله این طوری است. بعضی چیزهاست که اگر انسان احتمالش را بدهد، یک احتمال صحیحی بدهد، باید دنبال کند او را و به آن اعتراض کند.

24/03/1360

 

باز من تکرار میکنم که بدانید شما با یک قدرتی مواجه هستید که اگر یک غفلت بشود مملکتتان از بین میرود. غفلت نباید بکنید. غفلت نکردن به این است که همه قوا، هرچه فریاد دارید سر [آمریکا] بکشید. هرچه تظاهر دارید بر ضد آن بکنید. هر عملی دارید، عمل مثبت را، [بر ضد] آن کنید
صحیفه امام؛ ج۱۱؛ ص۱۲۱ قم؛ ۴آذر۱۳۵۸ 

 

 

حاج احمد متوسلیان همان اوایل انقلاب برای کاری به سفارت آمریکا رفته بود. از دم در تا داخل آسانسور، یک مأمور مسلح آمریکایی بدبینانه او را همراهی می کرد. دستش روی ماشه اسلحه کمری اش بود. احمد تصمیم گرفت او را تحقیر کند. یک آن جستی زد و اسلحه اش را گرفت و او را با تهدید به داخل اتاقی برد و در را بست. نظامی آمریکایی با تمام ابهتی که داشت حالا به التماس افتاده بود.

سفارت آمریکا درخواست رمسی اش را برای پس گرفتن اسلحه به وزارت خارجه فرستاد. به حاج احمد گفتند: «امریکایی ها به این چیزها خیلی اهمیت می دهند. برایشان خیلی بد است که اسلحه وابسته نظامی سفارت را بگیرند و این طور با او رفتار کنند.» 
حاج احمد خندید و گفت: «روزی پوزه شان را به خاک می مالیم»

 

 

حجت الاسلام اکبر حضی زاده از شهدای شهرستان اهر در فرازی از وصیت خود می نویسد:

 به دنبال فرصتی بودم تا فریادم را به گوش امت حزب الله برسانم؛ ولی صدای ضعیفم در میان انبوه هیاهوی پول، مقام، رفاه و مشتی از خدا بی خبر گم می شود. خدا را سپاس که همین فریادم را امام با خروش رسایش به گوش ملت رسانید و من آرام شدم.

اکنون که توفیق شهادت در جبهه جنگ نصیبم شده با شهدای خونین کفن اسلام هم صدا شده فریاد می‌زنم: مرگ بر آمریکا.

 

 

شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) مغز متفکر طراحی عملیات بود.

یک شب وقتی برگشت، خیلی گرفته و ناراحت بود. از او سوال کردم: «چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی؟» گفت: «برای شناسایی منطقه‌ای رفته بودیم، دو نفر از دوستام اونجا شهید شدن».

من با شنیدن این مطلب تحت تاثیر قرار گرفتم و گریه کردم. او به من گفت:«نه، گریه نکنین، تا هر خانواده‌ی ایرانی یه شهید نده، انقلاب ما موندگار نمی‌شه. باید هر خانواده، یه شهید بده تا قدر این انقلاب رو بدونه. شما نمی دونین که برای این انقلاب چقدر زحمت کشیده شده، من از اینکه دوستام شهید شدن ناراحت نیستم، از این ناراحتم که اونها دیگه زنده نیستن تا بتونن برای ریشه کن کردن آمریکا و اذنابش فعالیت کنن.»

کتاب من اینجا نمی مانم

 

 

حسن یخکشی از شهدای روستازاده مازندران بود. همرزم او می گوید:

غروب بود و با دوستان مشغول صحبت بودیم، موضوع بحث به جهانخواران و دشمنان اسلام رسید.

وقت اذان مغرب نزدیک بود، حسن با دلی پر از درد، ذلت وخواری ابر قدرتها را آرزو کرد و گفت: دوست دارم زمانی را ببینم که کشاورزان، دست آمریکا را از کشورهای اسلامی قطع کنند، به خدا سوگند دانه ی گندمی که بدست کشاورز مسلمان حاصل شود، تیری است بر حلقوم آمریکای جهانخوار.

شهید در وصیتنامه خود نوشت:

13 آبان دانش آموزان دیروز و امروز مرگ تو را فریاد می کنیم آمریکا و گوش تو و دوستداران تو را کر خواهیم کرد تا از درد آن بمیرید /مرگ بر آمریکا

حسن تقی پور، رزمندگان شمال

 

 

حسین بیدخ، نوجوان شهید دزفولی در فرزی از وصیتنامه خود آمادگی برای نبرد با امریکا و مزدورانش را به مردم یادآوری می کند:

آمریکا را همیشه دشمن بدار ، سعی کن همیشه بمبی باشی تا هر کجا خواستی ضامن آن را بکشی و هزاران کثیف را که زندگی برای آنها چیزی جز نفس کشیدن نیست راحت کنی.

 برادر، یاد من، راه من است. می روم تا تو بیایی، این راه اگر بی یاور بماند زندگی را ازمن دزدیده ای…

 

 

سردار شهید مهدی باکری

برای رفتن به شناسایی در نزدیکی مرز ترکیه قرار بود بروند پای هلی‌کوپتر؛ وقت اذان بود که رسیدند جلوی مقرشان؛ وضو گرفتند؛ صمد قدرتی، آقا مهدی باکری را فرستاد جلو و نمازش را به او اقتدا کرد؛ بعد از نماز راه افتادند که بروند محل هلیکوپترها.

توی راه، آقا مهدی با تسبیحش یک دور «مرگ بر آمریکا» گفت! بعد گفت: آقای مشگینی گفته ثواب «مرگ بر آمریکا» کمتر از نماز نیست…

 ویژه نامه سیزده آبان، خبرگزاری فارس

 

 

سید علی رضا بنی طبا معلم شهیدی است از دیار آران و بیدگل. او نیز در وصیتنامه خود چنین توصیه می کند:

پیروزی انقلاب اسلامی در گرو رهبری انقلاب اسلامیاست و برای تداوم انقلاب اسلامی می بایست که این رکن اساسی حفظ وتقویت شود و سعادت وپیروزی شما درخط امام بودن شماست ... برادران من! شعار مرگ بر آمریکا را فراموش نکنید ...

 

 

سیده طاهره هاشمی، ازز شهدای ششم بهمن آمل

یکی از تاریخی ترین یادداشت های طاهره، نامه ای است که خطاب به یک رزمنده ناشناس نوشته است. محتوای پیام او تا ابد مرز رابطه اسلام و کفر را ترسیم کرده است. در بخشی از این نامه می خوانیم: می‌گویند باید در این جنگ حق با باطل سازش کند. باید میانجی‌گری را پذیرفت. آن‌ها با شایعه‌سازی می‌خواهند مردم را گول بزنند. اما قرآن دستور داد: ملعونین اخذواقتلوا(برای شایعه سازان، قتل و اسیری و لعنت است) می‌دانم که تو تا آخرین قطره‌ خون خواهی جنگید، زیرا تو فرزند خلف کسانی هستی که در جهان همیشه برضد ستم می‌شوریدند. تو هم مثل آن‌ها پیروز خواهی شد؛ زیرا امام‌مان- این بت شکن عصر- گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند...

 

 

شهید علی توفیقیان در وصیتنامه خود مردم را اینگونه دعوت به تظاهرات بر ضد مستکبران می نماید:

 بر ضرورت حضور در راهپیمایی نوشته است: برادران و خواهران عزیز ایران، ما با راهپیمایی میلیونی به آمریکا و شوروی درس می‌دهیم که نتوانند بر مملکت ما، حکومت کنند و مملکت ما را زیر استعمار خود داشته باشند. پس ای عزیزان وطن، با هم وحدت داشته باشید. بیایید دست در دست همدیگر دهید تا زالو صفتان را از بین ببرید و آنها را خوار و ذلیل کنید.

 

 

شهید حسن محمودنژاد از سرداران شهید استان قم در بخشی از وصیتنامه خود می نویسد:

من در حالی که لحظه های آخر عمرم را می گذرانم به قدرت های جنایتکار اعلام می کنمدشمناناسلام ما را از چه می ترسانند؟ از محاصره اقتصادی، یا اقدام نظامی یا کنفرانس های خائنانه یا قرار دادهای مظلوم کش یا مانورهای سیاسی که میلیاردها تومان از پول مستضعفین خرج آن می شد؟ این خیمه شب بازی ها برای چیست؟ اگر برای کشتن مسلمین است که امام قهرمان ما فرمودند: من سینه خود را آ ماده کرده ام برای سرنیزه های شما بیائید بکشید ما را ملّت ما بیدارتر می­شوند. جمله امام بزرگ خمینی کبیر از زبان همه مسلمین و مستضعفین در بند می آید آری اگر شما خونخوار هستید و احتیاج به خون مظلوم دارید ما شهادت را با آغوش باز می پذیریم.

جنگ ما برسر خاک نیست بر سر اموال نسیت، جنگ ما برای دفاع از اسلام است اسلام به ما اجازه نمی­دهد که ما بگذاریم هر کس هر غلطی که می خواهد بکند. ما نمی گذاریم دیگر آمریکا بر جهان حکومت کند. ما نخواهیم گذاشت شوروی بر جهان آقائی کند.... گر امام حسین (ع) پیراهن ظلمت را به تن می کرد و با ابر قدرت زمان یزید کنار می آمد، امروز امام ما هم با آمریکا کنار می آمد

 

 

شهید حسین حدادی از رزمندگان دلاور قزوین در فرازی از وصیتنامه اش درباره نبرد با دشمن اصلی انقلاب اسلامی می گوید:

پیام من به دولت این است که امام و شخصیت های مملکتی را از هر نقطه حفظ کنند تا ریشه آمریکا کنده شود. تمام ملت باید گوش به فرمان امام باشد زیرا که نائب امام زمان است.

 

 

شهید حسین خادم در وصیت خود خطاب به رزمندگان اسلام می نویسد:

سخنى با رزمندگان
به تمامى شما عزیزانم هشدار مى دهم مواظب باشید که گرگان آمریکا , شوروى - ,فرانسه ,انگلیس وغیره در فکر واندیشه خود ,جمهورى اسلامى ما را به عنوان یک خطر جدى تلقى کرده اند و مجدانه مى کوشند تا آن را از بین ببرند. پس لازمه پدافند, پیروزى سریع کفر ستیزانمان مى باشد و به دنبال آن وحدت کلمه بین مسلمین واین یک مسئله حیاتى ماست :
وحدت ، وحدت ، وحدت

 

 

شهید دکتر مصطفی چمران که تحصیل کرده آمریکاست در فصل دوازدهم کتاب خود با عنوان "لبنان" درباره علت تمایل آمریکا برای مذاکره با جمهوری اسلامی می نویسد:

آیا امریکا می خواهد تسلیم رأی امام خمینی شود؟ آیا حقیقتاً امریکا می خواهد با امام خمینی کنار بیاید؟ … خیلی بعید است! زیرا اولاً جناح امام خمینی، با طرز تفکر انقلابی اسلامی برای امریکا بسیار خطرناک است. ثانیاً اگر امریکا می خواست تسلیم نظر امام خمینی شود، چرا این همه دست به کشت و کشتا ر می زند؟ این همه در دفاع از نظام فاسد شاه، اصرار می ورزید و این همه امام خمینی را تحت فشار قرار می داد …؟

واضح است که امریکا می خواهد با امام خمینی وارد مذاکره شود، اما نه برای تسلیم به اوامر امام، بلکه برای داد و ستد و معامله و حفظ مصالح خود به حداکثر ممکن و حتی فشار بر امام، برای قبول بعضی نظرات امریکا در منطقه …نظراتی که امام خمینی آن ر ا نمی پذیرد. لذا برای پذیرش آن نظرات، امرکا احتیاج به فشار دارد، تا نظرات خود ر ا بر امام خمینی تحمیل کند. یعنی و ساطت، برای تحمیل نظرات خود بر امام.

 

 

 

شهید سید محمد صنیع خانی، فرمانده ترابری سپاه در وصیت نامه خود خطاب به فرزندش تنها یک جمله می نویسد:

به فرزند برومندم
خودت را آماده کن برای جنگ با آمریکا و اسراییل ، انشاءالله جای پدرت را باید پر کنی .

 

شهید سید مرتضی آوینی در بخشی از مقاله خود با عنوان "در برابر فرهنگ واحد جهانی" می نویسد:

آن کس که ضعیف تر است از قدرت آمریکا بیش تر می ترسد و انسان هایی وارسته و قدرتمند چون حضرت امام خمینی(ره) که پای بر فرق همه تعلقات نهاده اند و ترس را در وجود خویش کشته اند، به حقیقت میدانند و می گویند که «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.»

اگر لزوم مبارزه با این قدرت نظام جهانی سلطه استکبار را بپذیریم،تنها راهی که برای پیروزی در این مبارزه وجود دارد دستیابی به منطقه ای آزاد در جهان است . مفهوم «منطقه آزاد» در اینجا مساوی با «کشور مستقل» و یا مجموعه ای از کشورهای مستقل است؛ استقلالی همه جانبه.

آغازی بر یک پایان، ص 35

 

 

شهید عباس کریمی بعد از شهادت محمد ابراهیم همّت، فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) را برعهده گرفت. در فرازی از وصیت او می خوانیم:

من فکر نمی کنم که ما به آنجا برسیم که بتوانیم یک زندگی مثل مردم عادی تشکیل بدهیم، ما همیشه در جنگیم. اگر جنگ ما با عراق تمام شود، با اسرائیل شروع می شود و اگر با آنجا تمام شود با آمریکا تمام نمی شود، ما باید بجنگیم تا همه این کارها را تمام کنیم.

 

 

شهید علی اکبر شیرودی، خلبان برجسته هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی در وصیتنامه خود می نویسد:

...از شما مردم می خواهم که مواظب باشید ،مواظب شایعات باشید ،سپاه را بشناسید ،،ارتش را بشناسید و ببینید سپاهی که از قلب این ملت بر خاسته و ارتشی که این همه «حر» تحویل جامعه قهرمان پرور ایران داده تا به حال چه حماسه هایی آفریده اند ...ارتشی که پشتیبانش ملت باشد حتما پیروز است، مخصوصا وقتی که این ارتش مکتبی باشد و ما امیدواریم که تمامی پرسنل ارتش ما روزی مکتبی باشند و ما امیدواریم که تمامی پرسنل ارتش ما روزی مکتبی بشوند و آن روز، روزی است که آمریکا باید بر خودش بلرزد، چون یک ارتش مکتبی می خواهد دنیا را به زانو در آورد.

 

 

شهید محمد ابراهیم همت، در یکی از سخنرانی های خود درباره مذاکره با آمریکا می گوید:

هر لحظه سُستی در امر جنگ، موجب این می‌شود که بعضی ساده اندیش‌ها بگویند: اصلاً برویم و با رژیم بعث آشتی کنیم.

درست عین بلایی که در آخرِ ماجرایِ گرفتن لانه‌ی جاسوسی آمریکا، بر سرمان آمد؛ در مذاکراتِ‌ الجزایر، آمریکایی‌ها بر سر هیأت نمایندگی ما شیره مالیدند، گروگان‌های‌‌شان را صحیح و سالم از ما تحویل گرفتند و از آن ۱۲ میلیارد دلار دارایی بلوکه شده‌ی ایران در بانک‌های آمریکا، حتّی یک سِنت هم به ما تحویل ندادند.

کتاب به روایت همت

 

 

شهید محمد جلمبادانی، دانش آموزی نوجوان است. او در وصیتنامه مختصرش به اتمام حجت با آمریکا می پردازد:

یدالله فوق ایدیهم...
یعنی دست خداوند از تمامی دستان به ظاهر قدرتمند بالاتر است..

اگر امام دستور دهند وجود خودمان، تمام هستی و نیستیمان و حتی همان ثروت محدودمان را با مشت های گره کرده و با ندای الله اکبرمان برای* نابودی آمریکا و نوکران بی اختیارش تجهیز کرده ایم و می کنیم و هیچ هراسی از سلاح های به ظاهر قوی و مجهز به هزاران دستگاه پیشرفته و مترقی ولی در اصل پوچ و واهی آن ها نداریم.

 

 

شهید محمورضا بیضایی، از شهدای تبریز که در مبارزه با داعش به شهادت رسید:

یکبار پرسیدم چه کسی این جریان‌های تکفیری را حمایت می‌کند؟ گفت: «از جیب جنازه‌هایشان، از پول سعودی و امارات بگیر تا پول قطر و ترکیه و افغانستان و پاکستان و تا یورو و دلار آمریکا و کانادا، همه چیز در آورده‌ام!» ترکیه را دست خائن در قضیه سوریه می‌دانست و یکبار عکسی توی لپ تاپش نشانم داد که در یکی از مقرهای القاعده گرفته بود و تکفیری‌ها پرچم ترکیه را آنجا نصب کرده بودند. ولی با وجود دو سال حضور در جبهه سوریه، جریان‌های تکفیری‌ها را عددی به حساب نمی‌آورد. می‌گفت: «خیلی دوست دارم مستقیما با خود آمریکایی‌ها بجنگم.»

به روایت احمدرضا بیضایی، وبلاگ اسکالپل

 

 

شهید مظلوم دکتر بهشتی، چهار روز پس از واقعه طبس، با اشاره به دیدار سفیر انگلستان می گوید:

صحبت از محاصره اقتصادی کرد. گفتم: ما از همان اول قرارمان بر این بود که انقلاب پیش برود و ما

همان نان و پنیر خودمان که توی همین مملکت به دست می آید می خوریم؛ خدا هم در این دو

ساله [پس از پیروزی انقلاب] برکت داده است. مژده باد بر امام، تا الآن محصول گندم ایران نسبت

به سال گذشته بسیار عالی تر شده است. ان شاء الله سیاست ما بر این است که حتی اگر قرار

شود روزی همه مردم، نان خالی نوش جان کنند، [همین کار را بکنند] ولی با آمریکا بجنگند.

آخرین بار سفیر انگلیس اوقاتش تلخ شد و یکه خورده گفت : "آمریکا دخالت نظامی خواهد کرد

(همین کاری که کرد و دیگر تمام محبتشان بود که به وسیله سفیر انگلیس انجام گرفته بود، چون

خودشان دیگر سفیر ندارند(. "

گفتم ما از خیلی وقت پیش برای دخالت نظامی آمریکا آماده ایم. خلاف انتظار ما نیست، ولی هر

سرباز آمریکایی که به داخل مرزهای ایران بیاید، میان مردم ما یک جا بیشتر برایش نیست و آن هم

گور زیر خاک است؛ البته حالا فرمان خدا یک جای دیگر برایشان پیش بینی کرده بود و آن ذغال

گردیدن و سوخته شدن بود.

بخشی از سخنرانی روز 9 اردیبهشت 59 در مسجد حضرت ابوالفضل، به نقل از سخنرانی ها و

مصاحبه های آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی، چاپ مرکز اسناد انقلاب

اسلامی، جلد 1، صفحات 553 تا 555.

 

 

شهید مهدی رجب بیگی معلمی فرهیخته بود. او در یکی از اشعارش اینگونه سرود:

فرق کارتر و ریگان

آن شنیدم که کارتر جانی
آن یکی عنتر «سیا»ست بود
آن یکی در کنار اهریمن
آن یکی خصم جمله محرومان
آن یکی دزد مال ملت‌ها
آن یکی خصم بود با اسلام
آن یکی گرگ و چهره‌اش رو به
آن یکی پنجه‌اش ز خون رنگین
آن یکی بود هم‌چو شغال
الغرض خوش بگفت دانایی

 

رفت و آمد جناب ریگانا
این یکی جانشین تارزانا
این یکی هم رفیق شیطانا
این یکی دشمن ضعیفانا
این یکی هم رییس دزدانا
این یکی دشمن مسلمانا
این یکی گرگ تیز دندانا
این یکی قاتل هزارانا
این سگ زرد و هر دو حیوانا
چه بود فرق کارتر و ریگانا؟

مجله راه، شماره27

 

 

محمد مصطفی پور از نوجوانان شهید شهرستان بابل در فرازی از وصیتنامه خود می نویسد:

سفارش می کنم حتما دست پدرم به بدنم برسد. اگر میل داشته باشد مرا کفن هم بکند و با دست خودش مرا به قبر بگذارد، چشمهایم را باز بگذارید که نگویند کورکورانه در این راه قدم نهاده و مشتهایم را گره نمایید که آمریکا و جنایتکاران غرب و شرق بدانند به هنگام شهادت با دستان گره کرده و با دهان باز فریاد مرگ بر آمریکا سر می دادم.

 

 

محمد منتظر قائم با این که فرمانده بود؛ اما او هم مثل نیروهایش نمی دانست چه اتفاقی افتاده است. فقط گزارش آمده بود که نیروهای آمریکایی در صحری طبس رؤیت شده اند. نظرها و شایعات و ذهنیت ها فضایی از تشویش را ایجاد کرده بود. احتمال درگیری وجود داشت. محمد نماز با صفایی خواند و راه افتاد. یکی پرسید: چه حالی داشتی با این نماز؛ گفت: داریم به جنگ آمریکا می رویم. بعد به نیروهایش اطمینان داد: آمریکا قدرت پیروزی بر ما را ندارد.

نشریه صبح، شماره 19

 

 

مصطفی اردستانی، معاون نیروهای هوایی ارتش جمهوری اسلامی بود که به شهادت رسید.

قبل از انقلاب وقتی برای اجرای مانور رفته بود، دید که درجه دارهای آمریکایی ایستاده اند و با احساس غرور و تکبر به خلبان های ایرانی نگاه کرده و می خواهند میزان مهارت آنها را ارزیابی کنند.

تصمیم گرفت ابهت پوشالی آنها را بشکند و مهارت جوان های ایرانی را به رخشان بکشاند. موقع پرواز با یک حرکت ماهرانه، هواپیما را به فاصله ای اندک از بالای سر آنها عبور داد. همه شان ترسیدند و خودشان را جمع و جور کردند. فرمانده آمریکایی ها دستگاه ارتباطی را گرفت و با مصطفی به انگلیسی صحبت کرد و مهارتش را تحسین نمود. این ظاهر کار بود.

هواپیما که نشست دستور دادند او تا یک ماه حق پرواز ندارد!

سرهنگ خلبان علی عالی زاده، خبرگزاری مهر

 

 

نادر مهدوی همین یک جمله امام را برای خودش حجت می دانست. شنید که امام گفته: اگر من بودم ناو آمریکایی را می زدم. یاعلی گفت و به دل دریا زد. اولین کاروان نفتکش آمریکا با مین های کاشته شده توسط نادر و دوستانش مواجه شد. کشتی بریجتون بر اثر اصابت مین از حرکت بازماند.

مدتی بعد نادر مهدوی و همرزمانش در درگیری مستقیم با نیروهای متجاوز بعد از انهدام هلی کوپتر آمریکایی، مردانه به شهادت رسیدند تا همگان بدانند با چند قایق موتوری هم می توان به مصاف با ابرقدرت ها رفت. بعد از آن دیگر هوس رویارویی مستقیم با نیروهای ایران به سر آمریکایی ها نزد.

خاطرات نادر مهدوی، به روایت برادر شهید

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ماشالله، حزب الله

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۵۶ ب.ظ

‫عملیات بشارت فتح پاسخ مقتدرانه سپاه به تجاوز آمریکا به خاک ایران حمله به  پایگاه‌ العدید قطر، بزرگترین دارایی راهبردی ارتش تروریستی آمریکا در منطقه  +فیلم | جهان نیوز‬‎

 

بچه های ارتش

بچه های سپاه دم شما گرم

به حول و قوه الهی، آمریکا باز هم باید سیلی بخورد. برای تنبیه متجاوز، نفت باید به دویست دلار برسد. آمریکا باید از غرب آسیا برود. یا اباعبدالله الحسین، بشارت فتح، مبارک.

همسایگان ما باید بدانند حضور پایگاههای آمریکا و اسرائیل ضامن امنیت آنها نیست، باعث ناامنی کشور آنها و کل منطقه است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انّا فتحنا لک فتحاً مبینا

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲ تیر ۱۴۰۴، ۰۵:۴۱ ق.ظ

اسرائیل با آن همه ادعا حریف ایران نشد. کشوری که مدعی بود دارای چهارمین ارتش قدرتمند دنیاست چند روز پس از مصاف با ایرانی که بیش از چهار دهه است از همه سو تحت تحریم قرار دارد طعم شکست را چشید و دست به دامان آمریکا شد. این پیروزی بر ملت شریف و پرافتخار ایران مبارک.

آمریکا هم به زعم خودش خیلی قدرت دارد اما خدا از آمریکا قدرتمندتر است. نمونه اش را در مصاف این به اصطلاح ابرقدرت با پابرهنگان یمن دیدید که آخرش برای در امان ماندن از آتش موشکهای او دستانش را بالا برد و به صلح تن داد.

از ابتدا هم مردم ایران، اسرائیل خون آشام را حقیرتر از آن می دانستند که در مقابل این سرزمین کهن قد علم کند. مردم بارها در شعارهایشان تأکید کردند اسرائیل سگ هار آمریکاست و منتظر روزی هستیم که صاحب قلاده اش خود به نبرد با ما روی بیاورد.

صدام هم مثل نتانیاهو ابزاری بیش نبود.

این روزها در تاریخ سرافراز ملت ایران جاودانه و پر افتخار خواهد ماند. ایران به توانی دست یافته که ابرقدرتهای پوشالی دنیا را مستأصل ساخته است. آمریکا به پشتیبانی از رژیم شکست خورده صهیون وارد نبرد مستقیم و حمله هوایی به ایران شد. ترامپ در حالی مدعی است تأسیسات هسته ای ایران را از بین برده که همزمان از ایران میخواهد به میز مذاکره برگردد! یعنی خودش هم میداند توان هسته ای و غنی سازی ایران از بین رفتنی نیست و جمهوری اسلامی از قبل فکر چنین روزهایی را کرده بود.

زین پس به یاری خدا شاهد غرق شدن لشکر فرعون خواهیم بود. دیگر ایالات متحده روی خوش را نخواهد دید. همه مراکز اقتصادی و نظامی آمریکا در سراسر جهان هدف مشروع جنبش های آزادی خواه و مستضعفان عالم خواهد بود.

ولله جنود السموات و الارض و کان الله عزیزا حکیما

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به اذن الهی، آمریکا را زیر پا له میکنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۳۱ ب.ظ

فرازهایی از فرمایشات امام خمینی(ره) درباره آمریکا-img

 

ما نشسته‏ ایم که امریکا اگر بخواهد شیطنت کند جلویش را بگیریم، نشسته‏ ایم که اگر شوروى بخواهد کارى بکند جلویش را بگیریم، دفاع بکنیم از خودمان. ما دنبال این نیستیم که امریکا براى ما کار بکند. «ما امریکا را زیر پا مى‏گذاریم» نمى‏گذاریم که دخالت در امور ما بکند، نمى‏گذاریم کسى دیگر هم دخالت بر ما بکند.

صحیفه امام، ج‏17، ص: 400

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهدای اخیر قم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۵:۱۴ ق.ظ

photo_2025-06-21_06-01-14_warc.jpg

 

دیروز عصر به گلزار شهدای قم رفتیم، مزار شهدای اخیر جنایات رژیم صهیونیستی. بعضی خانواده های شهدا هم حاضر بودند. یکی دو نفر از خانمها مویه می کردند. در تصاویر عکس یک نوجوان شهید را نیز می بینید.

گویا بامداد امروز به خانه ای مسکونی در محله سالاریه قم حمله شد. گفته می شود دو نفر به شهادت رسیده اند که یکی شان نوجوان است. امیدوارم شاهد انتقام خون این شهدا باشیم. آرزوی همه شهدای دفاع مقدس بود که روزی در مصاف با رژیم غاصب و آمریکا به شهادت برسند. خون این بچه ها درخت تناور آزادگی و رشادت و غیرت و حماسه را آبیاری می کند. این روزها هم میگذرد اما جهان شاهد تنبیه متجاوزگران خواهد بود بأذن الله. ایران تا سالهای سال به برکت خون جوانانش در امنیت و مسیر پیشرفت و عزت و افتخار قرار خواهد داشت، ان شاءالله.

این شعار زیبای مردم قم را که در تجمعات این روزها با شور و حرارت و یقین فریاد می زنند خیلی دوست دارم:

آمریکا اسرائیل

تو با سلاح جنگی

ما با سلاح ایمان

بجنگ تا بجنگیم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدای جنگ

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۳۵ ق.ظ

همه چیز درباره فیلم سینمایی «خدای جنگ» اثر حسین دارابی + بازیگران، خلاصه داستان و عکس

 

"خدای جنگ" چقدر خوب و به جا بود. خواست خدا بود انگار برای اولین بار چنین روزهایی از تلویزیون پخش شود و به دل مخاطب بنشیند. این فیلم به کارگردانی حسین دارابی و بازی بسیار خوب ساعد سهیلی که قصدش بود به عموی شهیدش هم ادای دینی کند بخشی از شخصیت و زندگی شهید حسن تهرانی مقدم را به نمایش گذاشت. چقدر از این سوژه های دست نخورده و جذاب داریم. ما در مقطع دفاع از حرم و جنگ فعلی از ذخیره آموزه های معنوی و فرهنگی دفاع مقدس تغذیه کردیم و البته همه آنچه در انقلاب و دفاع مقدس به وقوع پیوست شاخه هایی از درخت تناور نهضت عاشوراست.

حسن تهرانی مقدم با نمی شود و نمیتوانیم بیگانه بود. هر وسیله و دستگاهی را با مهندسی معکوس و تحقیق و مطالعه مورد شناخت و بررسی قرار می داد و بر تعمیر و ساخت آن مسلط میشد. ورود او به عرصه موشکی و ایمانش به کار با همه سختی ها و ندیدن مشکلات، کشور ایران را به یکی از قدرتمندترین کشورهای موشکی دنیا تبدیل نمود. ایرانی که روزی از سیم خاردار و قمقمه و لباس غواصی هم محروم بود حالا صادر کننده پیشرفته ترین تجهیزات نظامی است و این همه البته در سایه ایمان و توکل بر خدا به چنگ آمد. خدا می داند اگر در صنعت خودروسازی و ساخت هواپیما هم با همین شور و انگیزه ورود پیدا کنیم میتوانیم به خودکفایی برسیم. فرهنگ تهرانی مقدم ها را باید در وجود و فکر همه جوانان این مرز و بوم نشر و اشاعه داد. ایران میتواند به جایی برسد که ایمان و رفاه را برای مردم کشور خود تضمین نموده و آزادی خواهان و مستضعفان عالم را نوید رهایی و نشاط و رستگاری ببخشد. یادمان نرود تا قرن ششم و هفتم هجری هم کشورهای اسلامی پیشتاز تولید علم و صنعت و تمدن در جهان بودند. به مرور با بی کفایتی و ضعف حاکمان به ظاهر مسلمان و تحقیق و ترجمه و گاه سرقت علمی محققان غربی در کتابخانه های اسلامی شاهد افول ملتهای مسلمان و ترقی دنیای غرب بودیم. ایران اسلامی در پرتو ایمان و باورهای معنوی و انگیزه خدایی میتواند الگویی از تعالی و نقشه تمدن نوین جهانی اسلام را ارائه نماید به حول و قوه الهی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسرائیل را شخم بزنید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۴۳ ب.ظ

دوستان تماس میگیرند و نگرانند از مذاکره. بویش می آید که ممکن است دو سه روز آینده بساط جنگ جمع بشود. اگر متجاوز تنبیه نشود و خسارت نگیریم دست برتر در مذاکره آتی با حامیان رژیم غاصب خواهد بود. آنها منت خواهند گذاشت که این دفعه را ما دخالت نکردیم ولی اگر به اوامر و شروط ما تمکین نکنید دفعه بعد ما هم خدمتتان خواهیم رسید! رسانه هایشان لایه هایی از مردم را در هراس می اندازند و حس شکست را به آنها القا می کنند. آن وقت اگر بخواهیم امتیاز بدهیم که دیگر چه ضرورتی داشت مقاومت کنیم تا جنگ شروع بشود؟ اگر نخواهیم باج بدهیم که باز سایه تهدید به جنگ بالای سرمان خواهد بود. خلاصه از جماعتی که قطعنامه 598 و برجام را به ملت تحمیل کردند هر معجزه ای بر می آید!

کل اسرائیل به یک تار موی سرداران شهید ما نمی ارزد. چقدر بچه های کوچک و زنان و مردان بی گناه در خانه و خیابان پرپر شدند. مگر میشود به همین سادگی فراموش کرد و این همه جنایت را نادیده گرفت؟

یک بخش کار روشنگری است. حسین شریعتمداری هم نوشت مذاکره با کسانی که حاضر به محکومیت تهاجم اسرائیل نیستند دهن کجی به مردم است و البته آقا هم تذکر داد که زیر بار ظلم تحمیلی نرویم.

بچه هایی که فردا میخواهند در دفاع از آقا و اعتراض به اهانتی که از سوی دشمن به شخصیت ایشان شد راهپیمایی کنند توجه داشته باشند مهم ترین وجه شخصیت آقا افکار و خط و مشی ایشان است. پیام دوم آقا را دوباره گوش کنند و در راهپیمایی و دیگر برنامه های خود بر خط تعیین شده رهبری اصرار بورزند.

بخش دوم هم مربوط به نیروهای مسلح است. فرض کنید این دو سه روز، دو سه روز آخر جنگ باشد. بزنید پدر پدر سگشان را در بیاورید. با تمام توان رژیم غاصب را به آتش بکشید تا اگر صلحی هم درگرفت یادگار سوزش آن تا مدتها آه و فغان صهیونیستها را در بیاورد. به دشمن لجباز رحم نکنید.

وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکَشَفْنَا مَا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رقص جنون تشنه آهنگ توست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۱۲ ق.ظ

به حول و قوه الهی جنگ به زودی تمام میشود. اسرائیل به آنچه میخواست نمی رسد. اما اینطور نیست که هدفش را رها کند. بهانه رژیم غاصب برای آغاز جنگ، تعطیلی انرژی هسته ای ایران بود که خودش همین الان اذعان دارد قادر به نابودی آن نیست. برای همین با اتمام جنگ نظامی تلاش می کند از طریق رسانه و جوسازی و ناراضی تراشی به بزرگنمایی دستاوردهای خود و القای حسِ شکست به طیفی از مخاطبان خوش باور و دلداده غرب بپردازد و بدبینی و اعتراض عده ای را نسبت به ضرورت بهره مندی از انرژی اتمی تحریک نماید. غالب مردم البته به برکت خون شهدا از نتیجه این جنگ خشنود خواهند بود؛ ولی به هر حال رسالت ما به پایان نمی رسد. وظیفه داریم بیشتر حرف بزنیم و بیشتر بنویسیم. از منطق جهاد و غیرت و شهادت بگوییم. از تاریخ و تجربیات و عبرتهای آن بگوییم. از رذالت دشمن و ضرورت تقابل با زیاده خواهان از واقعیت میدان و زبونی دشمنی که مدعی قوی ترین ارتشهای دنیا بود.

هنوز هم عده ای گمان می کنند اگر شاه بود جنگ نداشتیم چون شاه با ابرقدرتها می ساخت و کاری به کار اسرائیل نداشت. هنوز برایشان جا نیفتاده که حتی اگر غلام حلقه به گوش غرب باشی هم باز کشورت خسارت خواهد دید حتی بیشتر از جنگ. یک نمونه اش فقط جدایی بخشی از سرزمین ایران است که در کمال بی غیرتی توسط شاه و پدرش تقدیم امپریالیسم شد. در حالی که ما بعد از انقلاب به رغم همه فشارها و سختی ها یک وجب از این خاک را به دشمن ندادیم. مطمئن باشید اگر باز هم مملکت را دست حکام بی غیرت بدهیم درست است که ممکن است به ظاهر جنگی رخ ندهد اما به اذعان خود غربی ها که دنبال تجزیه ایران هستند قدم به قدم باید شاهد از بین رفتن سرزمین مقدسمان باشیم. آیا بهتر نیست مردانه و با غیرت بایستیم و تسلیم بیگانه و تو سری خور اجنبی نبوده و دشمن را در اهدافش ناکام بگذاریم؟ تاریخ قضاوت خواهد کرد چه کسانی بیشتر دغدغه حفظ میهن را داشتند. آنهایی که از ترس جنگ به تجزیه کشور تن دادند و یا آنهایی که به استقبال خون و شمشیر و جهاد و شهادت رفتند اما نگذاشتند کشورشان ذلیل شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فریاد دکتر سروش بر سر خائنان

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۳۹ ق.ظ

دشت لاله واژگون زیباترین طبیعت چهار محال بختیاری

 

عبدالکریم سروش: بی‌وطنی، اگر با جانبداری از اشغالگر همراه شود، دیگر صرفاً یک موضع فکری نیست؛ نوعی خیانت است. در روزگاری که خاک، خون، و حقیقت زیر پا گذاشته می‌شود، آن‌که از دور، پشت به ریشه و مردم می‌کند، و جانب ظلم را می‌گیرد، دیگر نه منتقد است، نه روشنفکر؛ بی‌وطن است، و بی‌وجدان.

  • سیدحمید مشتاقی نیا