اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سلمان فارسی» ثبت شده است

خود خودش بود!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۱، ۰۵:۰۵ ق.ظ

افشاگری مقام اسرائیلی درباره عملیات ترور سردار سلیمانی

 

در بحث حفاظت، حاج قاسم همیشه به ما تاکید می کرد کاری نکنید مردم اذیت بشوند. می گفت: «ما هم جزئی از مردیم و از آنها جدا نیستیم، برخی مواقع که ما شدت به خرج می دادیم ، حاجی با ما جدل می کرد. زمانی که به فرودگاه رفتیم تا برای ماموریتی برویم، از ایشان درخواست می کردیم کمی صبر کند تا همه ی مردم که رفتند، بعد ایشان برود. قبول نمی کرد، وقتی هم می خواستیم از گیت رد بشویم ، می رفت انتهای صف می ایستاد و می گفت: من هم مثل بقیه.

برخی مواقع به حدی بدون پیرایه و تشکیلات در اجتماع حضور می یافت که تعجب مردم را برمی انگیخت. خود ایشان در یک جمع خصوصی تعریف می کرد:

یک بار با دخترم زینب رفته بودیم میوه بخریم . به محل میوه فروشی که رسیدیم ، زینب پیاده شد و من داخل ماشین نشستم. زمانی که منتظر بودم، دیدم یک دختر که پوشش مناسبی هم نداشت، به من نگاه می کند. خیلی هم مشکوکانه نگاه می کرد. شنیدم که به دوست همراهش گفت: «این بنده خدا حاج قاسم سلیمانی نیست ، دوستش گفت: «نه بابا! مگر می شود همچین آدمی بدون محافظ و بادیگارد باشد و بودن من را انکار می کرد.

آن دو نفر به خودشان جرأت دادند، آمدند نزدیک، با انگشت به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند: «ببخشید! شما سردار سلیمانی هستید؟ سلام کردم و گفتم: «بله، خودم هستم. بعد از کلی تعجب و ذوق، از من درخواستی کردند و گفتند: «امکانش هست یک یادگاری به ما بدهید؟» تسبیحی دستم بود ، همان را به آنها دادم و گفتم: «بفرمایید. داشتند سرتسبیح با هم جر و بحث می کردند که کدام شان آن را بردارد. وقتی این صحنه را دیدم، انگشتری را که در دست داشتم ، آن را هم در آوردم و به آنها هدیه دادم.

منبع: کتاب متولد مارس، صفحه 117احمد حمزه ای

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کد کاربری دینی، مکمل شناسه اعتقادی است!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۱۲ ق.ظ

هر کس از قم و ری و ساوه به محضر امام صادق علیه السلام می رسید، امام می فرمود: سلام مرا به عیسی بن عبدالله برسانید.

گاه می فرمود: عیسی بن عبدالله قمی از ما اهل بیت است. علتش را هم بیان نمود: حیات و ممات او به حیات و ممات ما گره خورده است.1

به زبان دیگر، پوست و گوشت و استخوانش با پوست و گوشت و استخوان اهل بیت علیهم السلام عجین شده بود.

"منّا اهل البیت" بودن فقط مخصوص سلمان نیست. این یک راه و طریقت و استراتژی برای همه دلدادگان اسلام و شیعیان حقیقی است که مسیر کمال و الحاقشان به اهل بیت را نشان می دهد. ما هم می توانیم "منّا اهل البیت" باشیم. می توانیم شبیه اهل بیت بشویم و پا جای پای آنها بگذاریم اگر خلق و خوی و فکر و ذکر و رفتارمان رنگ و بوی اهل بیتی داشته باشد. فراموش نکنیم که ما از زیادی گِل وجود اهل بیت خلق شده ایم!

رابطه با اهل بیت، لزوماً رابطه خَلقی نیست. چه بسا کسی که رابطه نَسَبی با خاندان امامت دارد و مسیر دوزخ را می پیماید. این رابطه خُلقی است که نسبت ما را با خاندان عصمت مشخص می نماید و افتخار منّا اهل البیت بودن را نصیبمان می سازد. مهم تر از شناسنامه ما، رفتار و کردار ماست که نشان می دهد چه نسبتی با اهل بیت داریم.

1- امالی شیخ مفید، ص 154، انتشارات آستان قدس رضوی

  • سیدحمید مشتاقی نیا