اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حوزه تراز انقلاب» ثبت شده است

موریانه مصلحت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ۱۱:۴۲ ق.ظ

حرف‌های آخر شیخ اسماعیل رمضانی در تلویزیون | جهان نیوز

 

شیخ اسماعیل رمضانی حرف سیاسی نزد. مطالبه گر عدالت و افشاگر مفاسد اقتصادی کله گنده ها نبود. صرفا چند تذکر فرهنگی داد در حوزه عفاف و حجاب از باب امر به معروف و نهی از منکر که فریضه ای واجب است؛ انهم با بیانی شیوا و مستدل. طاقت همین را هم نیاوردند. او هم مثل امام جمعه و فرماندار قزوین و امام جمعه لواسان و... قیچی شد. تا دیگران یاد بگیرند برخلاف جریان آب شنا نکنند. مسئولین سیاسی در باطن خودشان اقرار دارند که مقصر و مسبب بروز بعضی معضلات فرهنگی هستند. برای همین با هر انتقادی زود بهشان برمیخورد. اگر چه حاضرند کشف حجاب و بی عفتی ها را تحمل کنند به این بهانه که مبادا کشور دچار دو قطبی شود اما در قبال آمران به معروف و ناهیان از منکر ابدا تاب تحمل نداشته و زود اقدام به قلع و قمعشان میکنند آنهم به بهانه حفظ نظام! اینطوری فقط یک قطب باقی می ماند و صندلی ها به خطر نمی افتد! یادمان نرود قرار است نظام ابزار و وسیله و واسطه ای باشد برای اجرای احکام اسلام نه اینکه اسلام پله و بهانه و پوششی باشد برای حفظ قدرت و حکومت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دو خبر از قم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، ۰۳:۱۵ ب.ظ

مشرق نیوز - عکس/ معماری بی‌نظیر بازار قم

 

دیروز شهردار قم بالاخره برکنار شد. دیروز رسانه ها به طور رسمی خبر کشف معدن لتیوم را در قم به خصوص منطقه دریاچه نمک اعلام کردند.

این دو خبر چه ربطی به هم دارند؟ هیچی! هر کدام برای خودشان خبری مستقل اما مهم هستند.

جناب دکتر سقائیان نژاد شهردار اسبق اصفهان که با اعمال نفوذ تیم لاریجانی در زمان ریاست او بر مجلس به شهرداری قم منصوب شده بود آنقدر برای خودش یال و کوپال و عده و عده داشت که شوراهای شهر در تمام این سالها تبدیل به جمع و تشکلی در قالب ماشین امضای شهردار شده بود. من خودم واقعا دیگر رغبتی برای شرکت در انتخابات شوراهای شهر قم نداشتم و این نهاد را کاملا بی خاصیت و صوری می دانستم. بالاخره اما با اصرار و مداومت تعدادی از اعضای شورا به رغم مخالفتها و مانع تراشی های بعضی کانون های قدرت، دیروز شهردار قم عزل شد و البته امید آن می رود مهندسی جوان و تازه نفس و خلاق و پر انگیزه برای تصدی امور بلدیه قم انتخاب شود.

این که قم یکی از مخازن و منابع و معادن اصلی لتیوم در کشور و احتمالا جهان است را مدتی قبل از زبان مسئولی در قالب بحثی خصوصی شنیدم و اساس فرضیه تصاعد گرما از زمین قم که از قدیم به رنجش و دشواری زندگی در تابستانهای این شهر می انجامید به وجود این ذخیره فلزی گرانبها بر می گردد.

شاید ندانید قم چاه نفت هم دارد و البته بعضی معادن غنی دیگر. در جریان غائله مهسا در وبلاگ نوشتم که روند امور کشور از نظر فرهنگی به گونه ای رقم خواهد خورد که روزی قم پایتخت ایران می شود. البته همین الان هم قم با تکمیل شهرک شکوهیه و تهران با شهر آفتاب و شهر فرودگاهی امام خمینی ره عملا به همدیگر نزدیک شده و بالاخره متصل خواهند شد. قم یکی از بالاترین گردش های مالی را در عرصه بانکداری به خود اختصاص داده و گمرگ پر رونقی هم دارد. شهرکهای صنعتی قم در کشور ممتاز هستند. صنایع دستی قم به خصوص فرش ابریشم در کشور نمونه ندارد. دام شهر در حاشیه قم به تنهایی توان تأمین مایحتاج پروتئینی کشور را داراست اگر کمی بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. قم به نسبت ظرفیتی که برای درخشش در امور معنوی و سیاسی و اقتصاد و تولید کشور دارد رشد و پیشرفت نداشته و با اینکه اغلب مسئولان عالی مملکت چند سالی هم تجربه زندگی در این دیار مقدس را داشته و یا مشکلات آن آشنا هستند اما آنگونه که باید مورد توجه نبوده و به آنچه از نظر آبادانی و رفع مشکلات مستحق است دست نیافته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کمی صریح تر

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ۱۱:۵۱ ق.ظ

واکنش جامعه مدرسین به کشف حجاب در سالن وزارت کشور و کتابخانه ملی

 

در خصوص تصاویری که از کشف حجاب یک همایش رسمی در فضای مجازی منتشر شد، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم بیانیه ای صادر کرد. در ابتدای بیانیه میخوانیم:

"اقدامات ضدشرعی و هنجارشکنانه کشف حجاب در برنامه‌ای در سالن همایش‌های وزارت کشور و سالن همایش‌های سازمان اسناد و کتابخانه ملی یک اقدام ساختارشکنانه و ضددینی است. این اقدامات نامبارک باید با قاطعیت پیگیری و با ساختارشکنان برخورد شود.

گرچه به حمدالله دستگاه قضائی برای پیگیری اقدامات غیر قانونی ورود پیداکرده است، اما سهل انگاری و تساهلی که برخی دستگاه‌ها در مقابل وقوع آن اقدامات انجام داده‌اند، غیر قابل گذشت است."

از جامعه مدرسین بابت اعتراض به معضل بی حجابی و نیز وضعیت معیشت مردم که پیشتر مورد تأکید این عزیزان قرار گرفت باید تشکر کرد. اما جای یک سوال باقی است مگر آنهایی که در این همایش کشف حجاب کردند در منظر عموم و سطح معابر محجبه هستند؟ چرا به رغم وجود قوانین متعدد در ضرورت پیشگیری از ترویج فساد و ناهنجاری شاهد سکوت و تعلل نیروی انتظامی و دستگاه قضا و... در انجام وظایف خود هستیم؟ چرا جامعه مدرسین به ترک فعل نهادهای قانونی که زمینه عادی سازی فساد و ناهنجاری و عریانی در سطح جامعه اسلامی را فراهم آورده به طور مستقیم اعتراض نمی کند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گاهی فریاد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۳، ۰۶:۳۹ ق.ظ

‫طلبه عدالتخواه کلیبری به دادگاه احضار شد! :: اشک آتش‬‎

 

دلم می خواهد به شیخ موسی علیزاده عرض خسته نباشی داشته باشم. بالای ده سال است که با او آشنا هستم. بارها افتخار داشته ام که با او هم صحبت باشم. کارهای بزرگی را یک تنه انجام داده که قابل تقدیر است. نه این که اختلاف نظری نباشد نه اینکه اشتباه نکرده باشد آدم که بدون خطا نمی شود اما در روزگاری که خیلی ها پول می گیرند و البته بعضی هم مفت و مجانی در تلاش برای توجیه وضعیت موجود هستند او بدون آن که به جریان و تشکلی وابسته باشد بدون که جریان و تشکلی راه بیندازد خواب خوش مسئولین را پرانده است. هرکس همراهش رفت که رفت اگر نه تنها هم باشد می رود مسئولی را گیر می آورد و تذکر و مطالبه اش را بیان می کند. از حجاب و رواج ناهنجاری تا گرانی ارز و چپاول پتروشیمی ها و حاشیه امن گردن کلفتها را به فریاد در آورده و در گوش تاریخ باقی می گذارد. بارها هم دادگاه و زندان رفته و کتک خورده اما همچنان پای نظام و ارزشها ایستاده و اوامر آقا را به زور حنجره اش دنبال کرده است. قدر علیرضا جهانشاهی ها، موسی علیزاده ها و رحمت الله معظمی ها را که زنده کننده راه نواب صفوی هستند باید دانست. امیدوارم رییس قوه قضائیه که اخیرا به علیزاده توپیده و نیز سایر سران قوا و خوش نشین های طبقه بالا ظرفیت نقدپذیری شان را وسعت ببخشند، همه که نباید بله قربان گو باشند. همه که نباید تسلیم وضع موجود باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسخره بازی بود؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ دی ۱۴۰۳، ۰۸:۳۳ ق.ظ

photo_2024-12-23_08-28-25_wwin.jpg

 

به نظر من که سر کاری است. یک خانم با حجابی معمولی و متمایل به تبرّج به عنوان طلبه که چه عرض کنم در سطح مجتهد و مرجع و علامه در فضای مجازی معرفی شود. این کانال بسته شد ولی واقعا باید مراقب این نوع مسخره بازی ها بود. هر چیزی را به هجو و بازی نگیرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیت الله طاهری گرگانی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ آذر ۱۴۰۳، ۰۹:۴۴ ق.ظ

تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت الله سید حبیب الله طاهری گرگانی | پاتوق  کتاب فردا

 

تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت الله سید حبیب الله طاهری را خواندم و لذت بردم. در پست قبلی برداشتی از شخصیت او را به خوانندگان عزیز وبلاگ تقدیم کردم. یکی از شیرین ترین کارها برای من این است که کتابی را درباره شخصی بخوانم و از نگاه خودم به بیان خاطره یا خاطراتی از او بپردازم. آشنایی با این شخصیت معنوی و خودساخته به همراه دریچه ای به وقایع انقلاب اسلامی در خطه گرگان و دشت که آن موقع جزو استان مازندران بود هم تجربه ای ارزنده و گرانبها به شمار می آید. این روزها که جبهه مقاومت و نیز نظام اسلامی از بیرون و درون تحت فشار است یادآوری زحمتهایی که برای تحقق این انقلاب کشیده شد آدم را بیشتر در فکر فرو می برد. هر کس که به انقلاب و خون شهدا خیانت میکند به خصوص آن دسته از مسئولانی که با رفتار خود باعث بدبینی مردم و ایجاد فاصله بین جامعه و حاکمیت می شوند در پازل دشمن قرار داشته و تیشه به ریشه این نهضت تمدن ساز می زنند. خدا کند جوانهای ما چهره دلسوزان حقیقی انقلاب و ملت را به خوبی بشناسند. خدا کند گرد غربت از صورت ارزش های دین و انقلاب زدوده شود.

روحانی حقیقی یعنی یکی مثل آیت الله گرگانی طاهری که تا مرز شهادت رفت، جانباز بود، فرزندش در خیل شهداست؛ اما کمترین توقعی از سفره انقلاب نداشت، سهمی برای خود نگرفت ساده زیست و ساده خورد و ساده پوشید اما برای حل مشکلات مردم لحظه ای آرام و قرار نداشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عالی مقام طاهر

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ۱۲:۲۴ ق.ظ

دوست داشت وسط مردم باشد. با آن همه سابقه کار انقلابی و دستگیری و زندان و تبعید، هیچ پیشنهادی را برای تصدی مسئولیتهای بزرگ اداری و سازمانی نپذیرفت. نهایتا با اصرار علما نامزد مجلس خبرگان شد.

ماشین نداشت. با محافظش که یک طلبه بود بعد از نماز سوار تاکسی می شد. منافقین کمین کردند. یک گلوله از پشت سر به کتف راستش و یک گلوله به کتف چپش زدند. یک تیر خلاص هم به سرش؛ اما تقدیر این بود که زنده بماند. محافظش به شهادت رسید.

ماشین هم که گرفت یک پیکان بود با هزینه خودش خرید. محافظها سوار همان می شدند با او این طرف و آن طرف می رفتند.

یک خانه ساده قدیمی داشت و بس. ملک و اندوخته ای نداشت. رییس حوزه علمیه بود، نماینده مجلس خبرگان بود، مبارز قبل انقلاب و جانباز بعد انقلاب، بزرگ و معتمد شهر بود، بزرگترین شخصیتهای مملکت او را می شناختند و برایش احترام قائل بودند، امتیازی نخواست، ریالی از بیت المال نمی گرفت، از ثروتمندان متوقع پولی نمی گرفت، به وجوهات شرعی که در اختیارش بود دست نمیزد مگر به قدر نیاز و سهم یک طلبه معمولی. برای همین گاهی مجبور می شد از دوستان بازاری اش پولی قرض بگیرد. در عوض حواسش به مستمندان و محرومان بود که در حد توان گره گشای کارشان باشد. شیعه یا سنی فرقی نمی کرد. سعی میکرد نگذارد کسی از پیشش دست خالی برود. عمران و آبادی مناطق محروم را پیگیری میکرد.

کاروان پیاده زیارت امام رضا راه انداخت؛ هر سال از گرگان تا مشهد. نمی گذاشت وارد شهر و مسجدی میشوند کسی او را به مردم معرفی کند. پشت سر آدم عادی هم می ایستاد به نماز، گمنام و بی ادعا.

معاون وزیر و کلی مسئول شهری و استانی بی خبر آمدند مسجد پشت سرش نماز خواندند. خواستند با او نشستی هم داشته باشند. خوش و بشی کرد و خیر مقدم گفت. اما؛ شب جمعه بود. گفت این مردم منتظرند مثل همیشه برایشان دعای کمیل بخوانم. جلسه باشد فرصتی دیگر.

سیدمحمدطاهر را خیلی دوست داشت. معتقد بود این پسر از آن طلبه های موفق و آینده دار است. سال 62 در مجنون مفقود شد. یک مجلس هم برایش نگرفت. اطلاعیه ای نزد. گفت او که به بهترین پاداش عالم خلقت رسید. من نمیخواهم با شهادت او وجهه و امتیاز و مقبولیتی کسب کنم. کسی به خاطر او به من رأی بدهد و... خیلی ها تا سالهای سال نفهمیدند او پدر شهید است.

این کارها را کرد که نه فقط مردم، نه فقط شیعیان، هر که دل صاف و نگاه زلالی داشت خریدار حرفش بود. وجودش مردم را یاد خدا می انداخت. نفسش حق بود و راه حق را نشان میداد. عالم اهل سنت منطقه که صلاحیتش هم برای نامزدی خبرگان تأیید شده بود به نفع او کنار کشید. به مردم گفت خیر شما در این است چنین انسان خودساخته و دلسوز و با مرامی نماینده تان باشد؛ به آیت الله سید حبیب الله طاهری گرگانی رأی بدهید. روز تشییعش قیامتی بر پا شد. یک سال بعد پسر هم از راه رسید و در کنار پدر آرمید.

 

آیت الله سید حبیب الله طاهری پدر شهید سید محمدطاهر طاهری - راه راستی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مشهد تا ژوهانسبورگ

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۰ ب.ظ

قیمت و خرید کتاب از مشهد تا ژوهانسبورگ اثر حسین قرایی انتشارات شهید کاظمی

 

کلا کتابهای تاریخ شفاهی را دوست دارم و با دقت و سریع میخوانم حتی اگر مربوط به ایران و انقلاب و اسلام و دفاع مقدس نباشد. کتاب از مشهد تا ژوهانسبورگ، زمانه و زندگی سیدعبدالله حسینی روحانی هنرمند و شاعر خوب مشهدی که در کشورهای آفریقایی به ترویج اسلام پرداخت با مصاحبه حسین قرایی را خواندم. خیلی لذت بردم و نکات جالبی را فهمیدم که برایم شیرین و راهگشا بود. امیدوارم عمر همه مبلغان دین همینقدر پربرکت باشد. خواندن این کتاب را به همه دوستان توصیه میکنم. اولش خواستم یک گله از برادر مصاحبه کننده داشته باشم که چرا درباره ماجرای سفر به افغانستان و علت مهاجرت به آفریقا سوالی نپرسید؛ اما در انتهای کتاب که یادداشتی از حجت الاسلام حسینی در خصوص دیدارش با سید حسن نصرالله را خواندم با توجه به شرایط این روزهای جنگ لبنان و غزه به ذهنم آمد یادآوری کنم دوستان روحانی یا غیر روحانی همواره باید دقت داشته باشند که خیلی از مسائل و حقایق عالم تا در پرده سرّ و ناگشوده هستند با ارزش و تأثیرگذارند. عین خواب که نباید هر جایی گفت و تعبیر جست درباره اسرار مگوی وادی معرفت هم نباید در علن زبان گشود و حقایق را لو داد و ارزشش را زدود، بماند که غیر ما دشمن هم میبیند. دشمنی که از سحر و ماوراء ولو به طریقت شیطان بی نصیب نیست.

بگذریم.

واقعاً کتاب خوبی بود. فارغ از بعضی اختلاف نظرها با این روحانی بزرگوار و خدوم به خصوص در مسأله حجاب و نیز انتخابات، انصافاً از مطالعه اثر بهره بودم و حرفهایی نو آموختم. دلم میخواهد یکبار خودم مصاحبه مفصل تری با سیدعبدالله حسینی داشته باشم؛ اللهم ارزقنی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دلم برای این جملات امام تنگ شده بود

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۳۳ ق.ظ

امام خمینی (ره) هویت ملی را در جامعه ایرانی زنده کرد

 

یکی از شورانگیزترین و شعف آورترین پیام‌های حضرت امام (ره) در این عبارت آمده است. لطفاً چندبار بخوانید:

"سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طیبه شهیدان خصوصاً شهدای عزیز حوزه ها و روحانیت. درود بر حاملان امانت وحی و رسالت پاسداران شهیدی که ارکان عظمت و افتخار انقلاب اسلامی را بر دوش تعهد سرخ و خونین خویش حمل نموده اند. سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشته اند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شبچراغ ساخته اند. افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال تمنیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند و سبکبالان به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سروده اند. سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود مُنذران صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پیکرشان گواهی کرده است و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری  نمی رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزه مردم، خود اولین قربانیها را بدهد و مُهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان که حلقه ذکر عارفان و دعای سحر مناجاتیان حوزه ها و روحانیت را درک کرده اند در خلسه حضورشان آرزویی جز شهادت ندیده اند و آنان از عطایای حضرت حق در میهمانی خلوص و تقرب جز عطیه شهادت نخواسته اند." سوم اسفند 1367

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیمای فرزانگان

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۳۰ ب.ظ

کتاب سیمای فرزانگان | بهشت قلم

 

کتاب سیمای فرزانگان یکی از پر فروش ترین کتابهای حوزوی است. تا اینجای کار میدانم بیست و چند بار تجدید چاپ شده. نویسنده آن حجت الاسلام رضا مختاری در جوانی به تألیف اثر پرداخته و در چاپهای بعدی ویرایشی مختصر بر آن انجام داده است. این کتاب البته مخصوص طلاب نیست و اقشار مختلف جامعه که به مسائل معنوی و خودسازی و حکایتهای آموزنده از زندگی علمای دین علاقمندند نیز به مطالعه آن پرداخته اند.

یک جاهایی با این کتاب به دوران شیرین حجره نشینی، شبهای خوش انس و خلوت با خدا و همجواری با بهترین بندگان او سفر کردم. یک جاهایی داغ حسرت و افسوس بابت جدایی از مسیری که پر نور آغاز شده بود را حس نمودم، یک جاهایی هم با یادآوری خاطرت تلخ مواجهه با بعضی مدعیان ظاهرنما سوختم و بد خلق شدم. از ویژگیهای مثبت کتاب علاوه بر دقت شدید مولف در استناد روایات و نقل قولها، سیر مطالب آن است که با خودسازی و اصلاح نفس آغاز گردیده و با ظلم ستیزی و غیرت و مجاهدت به پایان می رسد. عالم حقیقی نمیتواند مجاهد نباشد؛ علم، مسئولیت آور است. سیمای فرزانگان از آن دست کتابهایی است که خواندنش را میتوان به همه توصیه نمود و اهدای آن به دوستان را از نفیس ترین تحفه ها و سوغات ها برشمرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیدالشهدای استان مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۵۹ ق.ظ

آیین بزرگداشت شهید هاشمی نژاد در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود - قدس آنلاین

 

سیدالشهدای استان مازندران، روحانی شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد است.

حجت الاسلام هاشمی نژاد در پنج مرداد 1311 در بهشهر متولد شد. دورهٔ مقدماتی حوزه را نزد آیت‌الله کوهستانی گذراند و سپس برای ادامهٔ تحصیل به قم رفت. هاشمی‌نژاد دوران عالیهٔ دروس حوزه را شاگرد آیت‌الله بروجردی و امام خمینی بود ودر سن ۲۷ سالگی به درجهٔ اجتهاد رسید. او مدت نه چندان زیادی را هم در نجف به تحصیل پرداخت. پس از آن به مشهد مهاجرت نموده و مشغول تدریس و تبلیغ شد. از دوستان نزدیک مقام معظم رهبری بود و به گفته شاهدان اغلب آخر هفته ها را با هم به جلسات فرهنگی و گاه برنامه های تفریحی در اطراف مشهد می رفتند. در نهضت ۱۵ خرداد او جزو اولین دستگیر شدگان بود. او از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷، پنج بار بازداشت شد. هاشمی‌نژاد که در مشهد در هیچ مکانی حق منبر رفتن و سخن گفتن را نداشت، در این مدت توانست در شهرستان‌های مختلف ایران سخنرانیهایی ترتیب دهد و هیچگاه دست از فعالیت برنداشت تا این که بار دیگر در سال ۱۳۵۰ پس از ده شب سخنرانی مستمر پیرامون علت عقب‌ماندگی مسلمین در یکی از مساجد شیراز دستگیر و زندانی شد و از آن به بعد برای همیشه در سرتاسر کشور ممنوع‌المنبر شد. هاشمی‌نژاد روز ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۴ به اتهام اقدام علیه امنیت کشور، همراه عباس واعظ طبسی و تنی چند از مبارزین دستگیر و روز ۲ دی ماه ۱۳۵۴ به دوسال زندان محکوم شد. هاشمی‌نژاد از رهبران اصلی جنبش انقلاب اسلامی در مشهد شناخته شده‌است.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، او دبیر حزب جمهوری اسلامی در مشهد و نماینده اول مردم مازندران در مجلس خبرگان بود که نقشی مهم در تدوین قانون اساسی و تبیین و تثبیت اصل ولایت فقیه داشت.

 سید عبدالکریم هاشمی نژاد سرانجام در هفتم مهر 1360 در مشهد همزمان با عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان که با پیشتازی لشکر77 خراسان همراه بود، به وسیله منافقین به شهادت رسید و در دارالسلام حرم ثامن الحجج علیه السلام (مکانی که بعدها مزار رییس جمهور شهید رییسی نیز در آنجا قرار گرفت) به خاک سپرده شد.

این روحانی مبارز که در جریان تقابل با رژیم طاغوت بارها زندان رفت و شکنجه شد آثار مکتوب و صوتی با ارزشی از خود بر جای گذاشته است.

در اغلب نقاط و شهرهای کشور مکانی به یاد او نامگذاری شده و اسمش بر سر زبانها چرخیده است اما آثار و افکار و تاریخچه زندگی این دانشمند جوان حوزه آنگونه که باید برای مردم به خصوص نسل جوان شناخته شده نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خیلی مردی پسر!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۳، ۱۲:۱۱ ب.ظ

از ماجرای بستن عمامه تا پیامکی که به دادم رسید - خبرگزاری حوزه 

 

خودشان آمدند سراغش. گفتند گم شده ما تویی. باید بشوی مشاور و راهنمای زندگی خانوادگی ما. از فضل و اخلاق و علم و کرامتت خوشمان آمده. بارها زن و شوهر با هم یا جدا جدا آمدند و رفتند و تماس گرفتند و نامه نوشتند و پیام دادند و حرفها و رازهایشان را با او در میان گذاشتند و نظر خواستند و راهنمایی گرفتند. تا این که فهمید ادامه زندگی این دو دیگر به صلاحشان نیست. از زن خواست جدا شود. مرد بوهایی برده بود. آمد سوال کرد، نم پس نداد. رفت دادگاه شکایت کرد که این بابا اصلا مجوز مشاوره ندارد، دارد زندگی ما را متلاشی می کند. زن هم خواست ضایع نشود همراهی اش کرد. دادگاه در شهر و استان دیگری بود. چند بار رفت و آمد. با اینکه از نظر مالی مضیقه داشت و جسمش خسته بود باز هم زبان باز نکرد. جلوی قاضی سرش داد کشیدند، توهین کردند، تهمت زدند، تهدید کردند، دستش پر بود. چیزی نگفت. سر بسته توضیحاتی داد اما اصل ماجرا را نگفت و آبرو داری کرد. کافی بود یکی از آن پیام ها و نامه ها را رو کند. اسم همه افراد را هم می دانست. مرد یا خودش را می کشت یا زنش را. رازداری کرد و حرفی از اعتیاد مستمر و اصلاح ناشدنی زن به خیانت برملا نساخت.

یک روز مانده به غدیر خبر آورد که تبرئه شده است. به شرفش درود فرستادم. گفتم سرباز حقیقی امام زمانی و همقطار شهیدان. لبخند زد و صورتش سرخ شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آ شیخ غیاث الدین روحت شاد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۲۳ ق.ظ

آیت الله غیاث الدین طه محمدی دار فانی را وداع گفت - تسنیم

 

آ شیخ غیاث الدین طه محمدی هم به رحمت خدا رفت.

استاد فلسفه بود در حوزه قم و امام جمعه فامنین. بعد نماینده ولی فقیه شد در استان همدان و ایضا نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری.

یکبار با مسعود ده نمکی در اطراف حرم حضرت معصومه بودیم که چشمش به ایشان افتاد. سریع ترمز گرفت. در کربلا با ایشان آشنا شده بود. آقای طه محمدی هم با روی گشاده سوار ماشین ما شد و با اصرار به خانه اش برد و چلوکباب خوشمزه ای سفارش داد.

مدتی بعد هم ایشان با مسعود ناهار مهمان خانه ما شد به صرف میرزاقاسمی. خاکی و خوش صحبت و صمیمی بود. شنیدم که مردم همدان هم مرید مرام و سلوکش بودند.

یکبار رفته بودم دفتر طلاب فامنین در قم. حاج آقای طه محمدی با چهره زیبا و چشمان پرفروغش ایستاده بود وسط حیاط داشت لباسهایش را می شست. تکه هم آمد که نباید مزاحم خانمهایتان بشوید. گفتم حاج آقا همینطوری بایست یک عکس یادگاری بگیرم. ایستاد و شلوار شسته شده ای که از سرتاپایش آب چکه میکرد را با افتخار در دستش گرفت و با ژستی سرشار از اعتماد به نفس به لنز دوربین چشم دوخت. عکس را یادم نیست بعد از چاپ به خودش دادم یا به مسعود ولی باید بگردم و نگاتیوش را پیدا کنم.

روحش شاد. این پیرمرد سرا پا دل بود. وجودش از قلب تشکیل شده بود. محبت و صفایش همه را جذب راه دین و خدا می نمود. طبیب دوّار بود. فاتحه ای نثارش کنید برای ما هم روزی نثار خواهند کرد. رحمت الله علیه.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اما ... امام!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۴۶ ق.ظ

 

این کار را در سالگرد امام سال 89 بازنویسی و آماده کردم که در قالب بروشور توسط حوزه هنری شهر ری به صورت انبوه منتشر و در بین زائران مرقد مطهر حضرت روح الله توزیع گردید:

 

من را نبین!

رسم است گاهی که روحانی وارد مسجد می شود یکی داد می زند و از مردم می خواهد صلوات بفرستند.

وارد مسجد که شد یکی با صدای بلند فریاد زد: صلوات!

فرصتی که پیش آمد او را صدا زد و گفت: برای چه صلوات فرستادی؟ برای پیامبر خدا یا به خاطر من؟! اگر می خواهی برای پیامبر صلوات بفرستی بگذار فرصتی دیگر؛ اما اگر به خاطر من است بدان که از دستت راضی نیستم.

حجت الاسلام محمد سروش محلاتی/ حدیث نور، ص 37، 36

مثل مولا

نشسته بود و به آرامی داشت جورابش را وصله می زد. انگار نه انگار بالاترین شخصیت یک کشور ثروتمند است. انگار نه انگار ابهت و همّت او جهانی را مسحور خود ساخته است. اشک در چشمانم حلقه بست.

گفتم: آقا! اجازه بدهید جورابی برایتان تهیه کنم.

به آرامی پرسید: از پول کی؟

می دانستم نمی خواهد باری بر دوش بیت المال بگذارد. می دانستم از شائبه اسراف هم پرهیز می کند.

پاسخ دادم: از همان پولی که شما به عنوان حقوق به ما می دهی.

سیره عملی اش همین بود. اصرار من فایده ای نداشت. می گفت: همین خوب است. مشکلش چیست؟!

یدالله شمسعلی/ سیرت آفتاب، روایت26، ص32

در فکر رزمنده ها

هواپیماهای دشمن حمله شدیدی را آغاز کرده بودند. صدای وحشتناک شلیک ضدهوایی ها فضای رعب آوری را ایجاد کرده بود. برق ها را قطع کرده بودند. داشتم بالای حسینیه نگهبانی می دادم. دلم پیش امام بود. پله پله ها را در آن تاریکی به سختی طی کردم و خودم را به زیرزمین رساندم. از پیرمرد مستخدم سراغ امام را گرفتم.

پاسخ داد: حاضر نشد با ما به پناهگاه بیاید. گفت آنها که پشت تفنگ هایشان نشسته اند و نمی توانند به جای امن بروند چه فرقی با من دارند؟

محمد رضا رضوان طلب/ آخرین حلقه رزم، ص69

اول، خدا!

همه شان آدم های مهمی بودند. به عنوان سران کشورهای اسلامی آمده بودند پیش امام تا درباره صلح بین ایران و عراق مذاکره کنند. اذان ظهر را که گفتند، جلسه را نیمه کاره رها کرد. هیچ چیز نمی توانست نماز اول وقت را از او بگیرد. عادت داشت لباسش را برای نماز خوش بو کند. از من عطر خواست، بعد ایستاد به نماز. آن بنده های خدا هم پشت سرش قامت بستند.

حجت الاسلام توسلی/ درس هایی از امام، ص129

 دل شیر

خردا 42 بود. فهمیده بودند امام می خواهد سخنان کوبنده ای بر ضد شاه بگوید. چند کامیون پر از نیروهای کماندو و مزدورهای قوی هیکل آورده بودند و در سطح شهر قم مانور دادند. ترس بر خیلی ها غلبه کرده بود. عده ای آمدند و گفتند: آقاجان! اوضاع خطرناکی است. احتمال دارد هر اتفاقی بیفتد. آنها به شما رحم نمی کنند. خواهش می کنیم امروز را در خانه بمانید و بیرون نروید.

با خونسردی جواب داد: بیرون می روم، آن هم با جیپ روباز تا همه شهر مرا بببینند!

ساعتی بعد راه افتاد و رفت فیضیه برای سخنرانی.

حجت الاسلام حسن روحانی/ روزنامه کیهان، 24/3/1362

محضر یار

وارد سی. سی. یو که می شدی با دیدن رنگ رخسارش می توانستی متوجه شوی که حال و روز خوشی ندارد. به خاطر بیماری اش، آن قدر به او سوزن زده بودند که پوست دستش سیاه و کبود شده بود.

با این حال از ما آبی می خواست و وضویی می ساخت و بی توجه به ضعف جسمی و رنجی که از بیماری می کشید، می ایستاد به نماز. با خدا که حرف می زد، آرامش عجیبی داشت.

سید محمد سیادتی/ فصل صبر، ص217

مرد آسمانی

دلمان می خواست یک بار بگوید: یک لیوان آب برایم بیاورید! آن وقت با سر می دویدیم و خواسته اش را اجابت می کردیم؛ اما هرگز این اتفاق نیفتد. نه از ما که فرزندانش بودیم و نه از مادرمان که همسرش بود، هیچ گاه تقاضایی نکرد. خودش بلند می شد و کارش را انجام می داد. می گفت: از شما توقعی ندارم، جز این که واجبات را انجام دهید و محرمات خدا را ترک کنید.

پا به پای آفتاب/ فریده مصطفوی، ص52 و 92

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طلبه عشق

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۱۵ ق.ظ

زندگینامه: سید على اکبر ابوترابی (۱۳۱۸ - ۱۳۷۹) - همشهری آنلاین

 

این متن را سال 1386 نوشتم که همان زمان در دو سه تا از نشریات چاپ و منتشر شد. در سالگرد ارتحال این طلبه حقیقی یادی از آن کردم:

 

۱- ابوترابی، فرد بود اما خودش را فدای جمع می کرد. تنها چیزی را که تفریق می نمود، "خود"خودش بود.

2- ابوترابی، رنگ و بوی خاک را داشت. او پرتویی از بوتراب بود.

3- او جز در حریم یار قدم ننهاد و راهش فقط از "حرم تا حرم" بود.

4- او فریادگر پیام آزادگان بود، بی هیچ قیل و قال. پای اراده اش این طریقت را به شریعت او گره زده بود.

5- او هیچ گاه اسیر نبود، اما عصیر...؟!او عصاره فضایل انسانی بود.

6- ابوترابی آزاده بود حتی پس از دوران اسارت! حصار نفس، شکننده ترین جماد هستی بود در برابر اراده او.

7- دل صبور او کهف الاحرار بود و کلام دریایی اش آرامش بخش جان های خسته و پرتلاطم.

8- ابوترابی، خودکاربود اما خودنویس؟...نه!

9- او با خدا بود نه با خودش که با "من" نمی توان ابوترابی شد.

10- هر بار که در سحرگاه محراب کوفیان، فرق جانش از دشنه جهل و نسیان شکافته می شد لبخند کشنده اش! زخم فراق را با مرهم فزت و رب الکعبه التیام می بخشید.

11- "پاک باش و خدمتگزار" شعار انتخاباتی اش بود که از بین میلیون ها نامزد مدعی، فقط با یک رای برای نوشیدن شهد وصال، انتخاب شد.

12- او دائم الصوم بود حتی در عرصه سیاست، چیزی نمی خورد جز زمین! که دنیای اهل تزویر، او را زمین خوار متبحری بار آورده بود! زمین می خورد، باز یاعلی می گفت و می ایستاد.

13- او بیدار بود همیشه.  تا بشود روایت گر نغمه زهرایی " الجار ثم الدار".

14- این گونه شد که امروز نمی توان از آزادی و آزادگی دم بر آورد و ابوترابی را نادیده انگاشت. او دیکتاتور! بلامنازع قلم های سوخته ای است که زیر خروارها سخن کاغذی، گاه عَلَم ماندگار حرّیت را افراشته می دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دیوار طلاب عدالتخواه، کوتاه است

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۰۶ ب.ظ

داود مدرسی‌یان‎ | ‎. ‏🔴 محکومیت حجت الاسلام ‎#محسن_ریسمان‌سنج معاون  مطالبه‌گری ستاد امر به  ...‎ | Instagram

 

امروز تلفنی با حجت الاسلام ریسمان سنج، مفصل صحبت کردم.

بچه های انقلابی این یکی دو روز نام حجت الاسلام ریسمان سنج طلبه عدالتخواه اهوازی و معاون ستاد امر به معروف استان خوزستان را بارها شنیده اند. طلبه ای که پیش تر با حضور میدانی در دفاع از حقوق کارگران نیشکر هفت تپه، خوش درخشید و عملکرد او و دوستانش که راه سوءاستفاده بیگانگان از مطالبات صنفی را سد کرده و حق کارگر را نیز احیا نمودند مورد رضایت رهبری عزیز قرار گرفت؛ هر چند بر مذاق از ما بهتران خوش نیامد.

حجت الاسلام ریسمان سنج قرار است به زودی به زندان برود!

ماجراهای مربوط به پیگیری حقوق کارگران زحمت کش میدان بار اهواز که در مستند "نیوجرسی" توانست جایزه فانوس طلایی جشنواره عمار را به خود اختصاص دهد چون زخمی کهنه و عمیق بالاخره به گونه ای دیگر سر باز کرد و گریبان این طلبه بسیجی و فعال را گرفت.

من مدتی است که در نقد دادگاه ویژه روحانیت چیزی ننوشته ام.

نمی شود کتمان کرد مسیر دادگاه ویژه در سالهای اخیر به نسبت گذشته بهتر شده و روندی رو به اصلاح را در پیش گرفته است؛ اما هنوز با آنچه که در شأن عدلیه نظام علوی است فاصله دارد.

ماجرای دادگاه و زندان این طلبه انقلابی مربوط می شود به اتهام ثابت نشده ای پیرامون همکاری در اداره یک پیج افشاگر اینستاگرامی که دست بعضی صاحبان قدرت در ماجرای میدان بار اهواز را رو می کرد. این اتهام ثابت نشد که هیچ، یکی هم رفت و با اقرار خود مسئولیت اداره صفحه مذکور را برعهده گرفت و مدعی اثبات مطالبی شد که آنجا فاش نموده؛ اما قاضی مربوطه حاضر به اصلاح رأی صادره بر ضد این طلبه عدالتخواه نگردید که هیچ، به رغم درخواست نماینده ولی فقیه در استان و ستاد امر به معروف، همچنان مصرّ بر اجرای حکم پرونده این طلبه بسیجی است.

حرفهای امروز حجت الاسلام ریسمان سنج مرا به خاطرات تلخ سالهایی برد که بعضی حضرات در مبانی فکری شان پذیرفته بودند بسیجی خوب، بسیجی مرده است و هر که در مقابل کانون های قدرت و ثروت بایستد و سکوت شهر را بشکند همپیاله استکبار جهانی است. در مواجهه با بچه های حزب اللهی سراغ اصالة الاتهام و اشداء بینهم رفته و بنا داشته و دارند با تربیت طلاب سر به زیر و آسه برو آسه بیا و ساخت مدارس لاکچری، روحانیت را از مردم و انقلاب جدا نگاه دارند.

دوستانی که این متن را میخوانند دست به دست بچرخانند برسد به دست همه صاحبان قلم و بیان و فعالان عرصه انقلابی گری و عدالتخواهی و مجامع مطالبه گری، بلکه اعتراضی جمعی را برانگیزد.

در وهله نخست، مسئولان دادسرای ویژه روحانیت باید پرونده این برادر طلبه را از نو و مطابق مفاد کتاب قانون و نه از سر ذوق و برداشت شخصی و یا خدای ناکرده فشار و سفارش بیرونی، مورد بازبینی قرار دهند.

اما مهم تر از آن پیگیری پشت پرده احتمالی چنین برخوردهای نسنجیده ای است که ثمره آن یعنی دلسردی معدود طلاب فریادگر و عدالتخواه به یقین در تضاد با منویات رهبری و منافی رویکردهای انقلاب اسلامی است.

آن قاضی که چنین حکمی را برید و بر اجرای آن اصرار دارد قطعا نباید در سیستم فساد ستیز عدلیه حاکمیت که ویترین نظام اسلامی است جایگاهی داشته باشد.

اگر قرار است پرونده اتهامات محیرالعقول فولاد مبارکه فراموش شود، متهمانی چون جهانگیری و نیاز آذری و عبوری و عبدی و... آزادنه بچرخند و پست و پول پارو کنند روا نیست طلاب انقلابی در بند باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فراز و نشیب

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۴۸ ق.ظ

پست ..... (@mahdi_gol_narges) • هورسا

 

بعد از مدتها دیداری داشتیم. رفیق قدیمی بودیم. خیلی وقت بود ندیدمش اما دورادور از اوضاعش خبر داشتم. دو تا خانه دارد و دو تا ماشین. باغی هم خریده که پنج شنبه جمعه ها را برود برای تفریح. بدش نمی آید شلوارش دوتا شود. مدیر یک مجموعه کوچک حوزوی است. راضی نبود. می گفت حقش را خورده اند و استعدادش را نادیده انگاشته اند. مرتبه اداری اش باید بالاتر باشد. سالها درس نخوانده که به اینجا برسد و بماند. گله داشت ماهی بیست میلیون تومان حقوق میگیرد یارانه اش را هم که قطع کرده اند و...

با این پسر تازه دوست شده ام. مدتی است با هم بحث علمی داریم. خوش صحبت و با معلومات است. توانایی خوبی در ارتباط گیری با جوانها و پاسخگویی به شبهاتشان دارد. این طرف آن طرف می برندش جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی. درآمدش همین شهریه بخور و نمیر حوزوی است دور و بر ماهی چهار، چهار و نیم. مقداری هم که از سفرها و فعالیتهای تبلیغی به دست می آورد. خانمش مریض است. خرج دوا و درمان دارد. ماشینی دست هشتم را با قرض و قوله خرید که نتوانست جایش را پر کند و حالا دنبال مشتری برای رد کردن آن است. مستأجر است و بالا رفتن هر ساله پول پیش خانه، او را مجبور به فروش طلاهای خانمش کرد. گله کردم مدیریت حوزه حواسش کجاست هوای بچه های درس خوان و زحمت کش و مفید را داشته باشد؟ حرفی نزد. کمی مکث کرد و گفت نمی دانم امام زمان از من راضی است یا نه.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هر کسی را بهر کاری ساختند

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۵۱ ق.ظ

معنی ضرب المثل هر کسی را بهر کاری ساختند و داستان آن - ستاره

 

از نظر علمی سرآمد بسیاری از علمای معاصر است. تقوایش مثال زدنی است. بارها از او خواستند مقام و منصبی هم برعهده بگیرد. زیربار نرفت. می گفت من در مسائل اجتماعی ساده ام. وقتی خودم را می شناسم بهتر است به درس و بحثم بپردازم و شاگردانی تربیت کنم که هوای اسلام و انقلاب و مردم را داشته باشند. خودش نمیتوانست جبهه برود، اما بسیاری از شاگردانش در زمره شهدا هستند.

یک آقای دیگری را دوره کردند. شما آیت اللهی، استاد اخلاقی، خوب حرف میزنی، پس لابد خوب هم عمل میکنی، توهّم برش داشت. آمد وسط سیاست. آمد وسط اجتماع، موضع و قضاوت و دخالت. رییس دفترش میگفت چون شما سیاستمدار نیستی حرفها و کارهایت را بگذار اول با من هماهنگ شو. گفت چشم. عزل و نصبها را بر مبنای سلیقه دفتری ها طلب میکرد در اموری که اصلا مرتبط با او نبود. دفترش را از یک مفسد و بدهکار بانکی اجاره کردند به قید صلوات! دفتر به دادگاه فشار می آورد این بابا چون به ما دفتر و دستک داده پس خیّر است هوایش را داشته باشید، مسئولی قرار بود محاکمه شود حاج آقا را کشاندند، متهم اقتصادی دیگری آمد گفت ناهار یکسال دفتر حاج آقا با من! و...، الان جوری شده همه یاد گرفته اند سر کیسه را شل کنند یک کار خیر برای دفتر حاج آقا انجام دهند گره مشکلات قانونی شان باز می شود!

شهید مطهری می گوید بالاترین مرتبه عدالت این است که انسان درباره خودش عدالت بورزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک اصل بر زمین مانده

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۷ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۴۵ ق.ظ

حرکت خوبی در حوزه علمیه قم برای احیای اصل بر زمین مانده 43 قانون اساسی آغاز گردیده که باید به فال نیک گرفت. این اقدام یکی از مصادیق عمیق و استراتژیک امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی در حوزه مسئولان است که فراگیری آن با زدودن غبار غفلت و تنبلی و مسئولیت گریزی صاحبان قدرت، طلیعه نیل به بخشی از اهداف نظام عدل اسلامی است. بعد از انقلاب خیزشهای ارزنده ای در راستای برقراری عدالت اجتماعی صورت گرفته اما انتظار از انقلابی که قرار است زمینه ساز ظهور حضرت حجت و الگوی تمدن سازی جهانی باشد بسیار بیش از آن چیزی است که تا کنون در میدان عمل اتفاق افتاده است.

اصل ۴۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادگی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ضوابط زیر استوار می‌شود:

  1. تأمین نیازهای اساسی‏: مسکن‏، خوراک‏، پوشاک‏، بهداشت‏، درمان‏، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه‏.
  2. تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسائل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند، در شکل تعاونی‏، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروه‌های خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد. این اقدام باید با رعایت ضرورتهای حاکم بر برنامه‌ریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت گیرد.
  3. تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعات کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی‏، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی‏، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد.
  4. رعایت آزادی انتخاب شغل‏، و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره‌کشی از کار دیگری. ‏
  5. منع اضرار به غیر و انحصار و احتکار و ربا و دیگر معاملات باطل و حرام. ‏
  6. منع اسراف و تبذیر در همه شئون مربوط به اقتصاد، اعم از مصرف‏، سرمایه‌گذاری‏، تولید، توزیع و خدمات‏.
  7. استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر به نسبت احتیاج برای توسعه و پیشرفت اقتصاد کشور.
  8. جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد کشور.
  9. تأکید بر افزایش تولیدات کشاورزی‏، دامی و صنعتی که نیازهای عمومی را تأمین کند و کشور را به مرحله خودکفائی برساند و از وابستگی برهاند.
  • سیدحمید مشتاقی نیا

بهتر است اسمی نیاورم!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۲، ۰۳:۲۱ ب.ظ

حوزه علمیه قم - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

این بنده خدا را که خیلی ها نمی شناسند چرا اسمش را بیاورم؟

چند سال گذشت؟ پنج سال، شش سال، کمی کمتر یا بیشتر، دقیقش را خاطرم نیست. هر چند روز گاهی اول هر ماه قمری که شهریه طلاب را حضوری تقسیم می کردند، چند طلبه لاغر اندام محجوب می ایستادند دم در فیضیه قم اطلاعیه پخش می کردند با امضای فردی به نام ... که معلوم شد استاد حوزه است. او به ساختار و محتوا و حجم بعضی دروس انتقاد داشت و می گفت اگر حوزه می خواهد کارآمد باشد باید این بخش از فقه و اصولش را اصلاح کرد.

یادم است یک بار هم یک آدم قلمبه ای که به نظر مأمور بود دم در مدرسه فیضیه یکی از این برگه ها را دست گرفته بود و برای دو سه تا سرباز نگهبان ورودی حوزه، با حرارت میخواند. به نظرم داشت جوّ میداد که این اطلاعیه نوشتن یعنی شبنامه دادن و تحریک بر ضد نظام و ...

خب از این جوّ دادن ها و دایه دلسوزتر از مادر شدن ها خاطره خوبی نداشتم و همیشه بدم می آمد.

اصل حرف جناب شیخ درست بود. بسیاری از دروس حوزه نیازمند تغییر و اصلاح هستند. بسیاری از بزرگان حوزه از جمله خود مقام معظم رهبری هم بر تغییر و تکمیل و اصلاح متون تأکید داشته اند. تغییراتی هم انجام شده که البته بسیار کند و ناکار آمد بوده است. اصل حرف جناب شیخ درست بود؛ اما پیشنهادی که مطرح کرد عجیب بود و جای تأمل داشت. او بعد از مدتی در اطلاعیه هایش به طلاب پیشنهاد میداد تا زمانی که اصلاح مورد نظر در متون درسی اتفاق نیفتاده در کلاسهای درس حاضر نشوند!

خب این که یعنی حوزه تعطیل بشود! طلبه بدون درس و بحث که علّاف و بی خاصیت است. به جای درست کردن ابرو که نباید چشم را زد و کور کرد. آن موقع ها یادم است در دانشگاهها هم سر مسائل سیاسی و دعواهای جناحی که نهایتا نفعش به باندهای قدرت بیرون دانشگاه می رسید بلافاصله پیشنهاد تعطیلی کلاسها مطرح میشد که آقا هم فرمود دشمن دنبال تعطیلی فعالیتهای علمی کشور است.

مدتی از جناب شیخ دیگر خبری نشد. پیش خودم گفتم نکند برده اند این بنده خدا را گوشه ای و گوش هایش را کشیده اند. حالا درست است پیشنهادش منطقی نبود اما اصل مطالبه گری و نقد، محترم است و حوزه باید پاتوق تضارب آراء باشد. نکند مشابه آن مأمور لباس شخصی قلمبه بالاخره مسئولان امنیتی را مجاب کرده باشند که با این بنده خدا برخورد صورت بگیرد.

از قضا متوجه شدم که دل نگرانی های من بیهوده بوده و حضرتشان با حمایت مالی یکی از نهادها به فعالیتهای مورد نظرش در تهران مشغول و جایش شکر خدا گرم و نرم است.

تا این اواخر که متنی از ایشان دیدم با این عنوان که چرا در انتخابات خبرگان ثبت نام نکرده ام. آقای شیخ که بزرگوار است اما اساساً چهره مطرحی در حوزه نیست و اغلب روحانیون و طلاب شناختی از ایشان ندارند چه برسد به مردم عادی کوچه و خیابان. این اطلاعیه مجازی در پاسخ به سوال چه کسانی نوشته شد خدا میداند.

ایشان اما در متن اطلاعیه خود ژستی قهرمانانه گرفت که اگر به خبرگان می رفتم حتماً ابهامات مردم را از رهبری می پرسیدم و...

خب بپرس برادر من. سوال پرسیدن از مسئولین نیازمند حضور در جایگاه خاصی نیست. این همه در نشریات و رسانه های مجازی از سوالهای درست و نادرست تا هجو و طنز و توهین نسبت به مسئولین در حال انتشار است. همین آقای زائری مگر در جریان اغتشاشات 96 متنی طعنه آمیز خطاب به رهبری ننوشت و به جای دولت وقت، آقا را مسئول وضع معیشتی مردم معرفی نکرد؟ با او برخورد شد؟ نه عزیز دل من. در دولت جدید پست نان و آب داری هم گرفت با حقوقی که مطابق دلار پرداخت می شود.

شما هم حرفت را بزن اما انصاف داشته باش و یکبار جایی نشان بده که چشمت نقص و نقد و نیک و بد همه امور و همه مسئولان همه جناحها را می بیند.

یک سخنرانی هم اما از جناب شیخ بیرون آمد در نفی ولایت مطلقه و بیان تعارض آن با دنیای مدرن امروز. استدلال ایشان اما نه عیار علمی که وزنی به سبکی پر کاه داشت و خوشبینانه بخواهیم قضاوت کینم از موضع ضعف و انفعال و خودباختگی در برابر تمدن پوشالی و شعارهای شیک و توخالی غرب بیان شده بود. او معتقد است دنیای مدرنیسم، ولایت مطلقه را نمی فهمد و دردمندانه باید گفت که این حرف خودش به معنی مقهور واقع شدن در برابر ولایت مطلقه مدرنیسم است. ولایتی مطلقه و تحمیلی که انسان را بی اعتنا به جایگاه و شرافتی که در عالم خلقت دارد، ابزار و پله سود و صعود نظام سرمایه داری شمرده و در زرورق آزادی و لذت و تکنولوژی، او را مسحور منفعت طلبی رندانه دیو هفت سر چپاول و استثمار قرار می دهد.

شیخ داستان ما، نصیری دوم نیست. نصیری از ورطه افراط در نفی تکنولوژی به دامن تفریط در خودباختگی و بیگانه پرستی افتاده است. نصیری یک انقلابی صادق اما کج فهم بود که به یک ضدانقلابی صادق و کج فهم تبدیل شد. اما چینش مواضع و رویکردهای متقدم و متأخر جناب شیخ در کنار هم نشان میدهد حتی در خصوص مواضع اولیه او با داعیه اصلاح حوزه نیز باید به دیده شک و تردید و بی اعتمادی نگریست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا