اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۴۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بی عدالتی» ثبت شده است

سلطان قبر؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۵۰ ق.ظ

 

اخیرا رسانه ها خبر از شناسایی فردی دادند که در شهر ری و اطراف تهران مشهور به سلطان قبر است. جالب است بدانید در شهرستان ساری نیز به تازگی افرادی از کارکنان شهرداری دستگیر شده اند که قبر ده میلیون تومانی را صد میلیون تومان به مردم می فروختند. ببینید تو را به خدا چه افراد پستی پیدا می شوند که به مردم داغدار و دلشکسته هم رحم نداشته و اموالشان را غارت می کنند.

در شهرداری ساری موجی از دستگیری ها آغاز شده و مسئولانی از دوره شهرداری قبلی و فعلی این نهاد به ظاهر مردمی به دلایل مختلف مجرم شناخته شده اند.

بر اساس بعضی اخبار پرونده هایی در خصوص بعضی تخلفات مالی شهرداری بابل نیز در جریان است. بیشتر این تخلفات مربوط به دوره های مدیریتی قبل می باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اعتراض دارم، فریاد می زنم و رأی می دهم

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۸، ۰۵:۵۲ ب.ظ

بنزین سه هزار تومانی، نماد فریبکاری و بی صداقتی و دور زدن قانون توسط مسئولان عالی کشور بود که به اعتبار آبروی آقا و پا در میانی ایشان با تقابل جدی بدنه مردم مواجه نگردید؛ اما نشان داد که مجلس واقعا در رأس امور نیست.

مهم تر از رأی دادن به نمایندگان مجلس، اصل مشارکت در انتخابات است.

نمی گویم مجلس، تشریفاتی است اما روند ترّقی در کشور به گونه ای است که اغلب مسئولان و مردم به این نتیجه رسیده اند برای رشد و ارتقای درجه و جایگاه چاره ای جز بله قربان گویی ندارند و بزرگترین آسیب این فضای ذهنی، تشریفاتی شدن بسیاری از مناصب و کنار رفتن باور حق طلبی است.

با رویکردی که نهادهای قضایی و اطلاعاتی در پیش گرفته اند عملا جوان مومن انقلابی هیچ گاه صلاحیت و امکان حضور در مناصب حساس کشور را نخواهد داشت. روحیه اپوزیسیون نوازی و دشمن پنداری منتقدان خودی، راه را بر تقویت بنیان های فکری نظام اسلامی در سطح جوانان جامعه بسته و جایگاه حامیان صدیق نظام را در حد مرغ عزا و عروسی ونیرویی برای رفتن روی مین تقلیل داده است. مگر آن که تعبیر ما از جوان انقلابی کسی باشد که بیشتر از سایرین در مقابل اصحاب قدرت سر خم نموده و شهروند مطیع دیوانسالاری بیمار باشد.

سیستم بهداشت و درمان ما اسلامی و انسانی نیست. آموزش و پرورش ما فشل است. خیلی از مردم در قوه قضاییه به حق خود نمی رسند.

بخشی از امام جمعه ها واقعا در قد و قواره امامت مسلمین نیستند و مردم را دچار چند دستگی کرده و فامیل بازی را بر انقلابی گری ترجیح می دهند.

بخشی از بدنه نیروی انتظامی با احکام دین آشنایی ندارند و حق الناس را مسخره می پندارند.

بخشی از قضات ما برخلاف تفسیر رهبری از نظام اسلامی و تفاوت آن با نظام دیوانسالاری، انتقاد از یک مسئول دون پایه را به پای مخالفت و عناد با نظام حاکمیت می نویسند.

تبعیض و شکاف طبقاتی قابل هضم نیست.

رانت و با هم خوری قانونی اموال عمومی و مشروع نمایی آن قابل دفاع نیست.

محرومیت زدایی در حد توقعی که از انقلاب اسلامی می رفت صورت نپذیرفته است.

بسیاری از مسئولان خوش نشین درک صحیحی از فشار معیشتی مردم ندارند.

بعضی از منصوبان آقا موقعیت حساس خود را درک نمی کنند. صدا و سیما با انقلاب اسلامی و تمدن نوین آن فاصله دارد.

بیت رهبری نباید تبدیل به یک جناح شود.

شوراهای مثلا اسلامی شهر و روستا و روند تعیین صلاحیت و کارکرد آن مصداق باج دادن نظام دیوانسالار به عناصر غیرانقلابی و آتش زدن اموال عمومی در ازای پز دموکراسی است.

شورای نگهبان معیار مشخصی در رد یا تأیید صلاحیت ها ندارد.

دولت اسلامی هنوز محقق نشده و معلوم نیست کجای نظام وظیفه تحقق این امر خطیر را در چارچوب پیمودن گام های تمدنی انقلاب اسلامی دارا می باشد.

تبلیغ برای مصرف گرایی و له شدن شخصیت مردان خانوارهای مستضعف در مقابل هجوم روحیه سوداگرانه نهادهای پول پرست، شرم آور و فساد آفرین است.

فرهنگ ساده زیستی و صداقت و قناعت و خدمت و ایثار در رفتار بسیاری از مسئولان دیده نشده و بزرگترین اثر آن پر رنگ شدن خوی دنیا خواهی و مسابقه پول پرستی و اشاعه فرهنگ مادی و گریز از معنویت و بی هویتی است که با افق آرمانی حکومت علوی فرسنگ ها فاصله دارد.

و...

این حرف ها نمونه های اعتراضی است که بارها بر زبان و قلم جاری ساخته و فریاد زده و بابتش هزینه داده ام.

اما

در انتخابات شرکت می کنم

نه به خاطر این که به کارکرد مجلس اعتقاد دارم

نه

بلکه برای حمایت از درخت تناوری که خون آورد جوانان پاک و بی آلایش این آب و خاک است.

به عشق شهدا، به عشق امام امت با ارادت به رهبر مدّبر و متفکر و دلسوز انقلاب به امید تحقق ایران قوی و به کوری چشم دشمنان ایران عزیز دوم اسفند پای صندوق رأی حاضر خواهم شد؛ ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نادان دوست!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۵۸ ق.ظ

See the source image 

 

یه عده جمع شدن، راه مردمو بستن و بعد شروع کردن به تظاهرات و شعار ضد نظام و رهبری و ...

گفتن کارشون نداشته باشین جوونن یه اشتباهی کردن

همون شهر یه بسیجی پیش امام جمعه نشست و گفت پلیس فتا فشله

بردنش پاسگاه و دادگاه و براش پرونده ساختنو محکومش کردن

یه عده پول نظامو میخورن و قشنگ دارن میگن اگه انقلابی باشی باید بیشتر از ضدانقلاب هزینه بدی!

 

(عکس تزیینی است)

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مصلحت شما به مصلحت نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۳۸ ب.ظ

مصلحت نیست رییس جمهور استعفا بدهد

مصلحت نیست رییس جمهور استیضاح شود

مصلحت نیست مجلسی که قرار بود در راس امور باشد مصوبه بنزینی دو تن از سران قوا را اصلاح کند

مصلحت نیست اعتراضات مردمی به اقدام ناجوانمردانه دولت به سطح خیابان ها کشانده شود

مصلحت نیست وزیر نفت و کشور و آموزش و پرورش استیضاح شوند

مصلحت نیست برادر رییس جمهور و برادر معاون اول رییس جمهور به زندان بروند

و ....

خیلی خوب! اما سکوت در برابر گرانی افسارگسیخته و پوزخند دولت مردان به نجابت مردم و بی عدالتی در تقسیم بسته حمایتی دولت و ... چطور؟

موقع انتخابات و راهپیمایی ها و تهدید بیگانگان، نظام مردمی است و بدون ملت، حکومت معنی نمی دهد؛ اما موقع مصلحت گرایی که می شود همیشه حق با صاحبان قدرت است و گردن مردم از مو باریک تر؟! نمی شود یک بار هم مصلحت به نفع مردم تمام شده و صدایشان جایی شنیده شود؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا یکی مثل حسن روحانی رشد می کند؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۸، ۰۱:۰۳ ب.ظ

یک حرف مزخرفی که این روزها زیاد می شنویم این است که مردم دارند نتیجه انتخاب غلط خودشان را می بینند و تاوان رأی استباهشان را پس می دهند! خیر! مردم دارند چوب باند بازی های شما و گزینش های غلط شما را می خورند.

من بچه حزب اللهی های بسیاری را سراغ دارم که توان مدیریتی، علم و سلامت اجرایی لازم را دارا هستند اما به خاطر انتقاد از یک امام جمعه در شهری کوچک از کار برکنار شده و رد صلاحیت می شوند. از این دست مثال ها تا دلتان بخواهد برایتان ردیف میکنم. آن قدر در این سالها نیروهای نخبه و مومن و مستقلی را دیده ام که به خاطر عدم همراهی با کانون های قدرت به انزوا کشانده شده اند که می توانم چند جلد کتاب در این باره بنویسم.

آن وقت یکی مثل حسن روحانی که معلوم نیست توان مدیریت یک مسجد را هم داشته باشد در حالی که نخبگانی چون زاهدی و باقری و سعیدی کیا... (از باب مثال) رد صلاحیت شده اند برای تصدی پستی که به علم و دانش و تخصص بالا نیاز دارد تایید می گردد.

سوابق حسن روحانی و زاویه داشتن او با مبانی انقلاب از بدو ورودش به عرصه قدرت فی المثل تشکیل مجمع عقلا که به دستور مستقیم امام تعطیل شد بر همگان روشن بود. یک نیروی نظامی معمولی به زور می تواند سالی یکبار جواز خروج از کشور برای زیارت کربلا را دریافت کند بعد مقام اول امنیتی مان زارت و زورت می رود بغل انگلیسی ها مدرک علمی بگیرد!

اسنادی که حسن عباسی درباره مذاکره روحانی با اسراییلی ها منتشر کرد و در دادگاه از اتهام افترا تبرئه شد مربوط می شود به همان سال های دهه شصت.

مال و منالی که او و برادرش گرد آوره ادند مربوط به سالهای اخیر نیست.

چرا یک بچه حزب اللهی معمولی برای تصدی یک مسئولیت ریز باید از چند مرحله فیلتر گزینش و ارزیابی و نظارت سنگین نهادهای مفت خور مربوطه عبور کند آخرش هم به جرم دارا بودن سابقه انتقاد از فلان کسک رد صلاحیت شود و بعد گردن کلفت ها ...

حسن روحانی را چه کسی و چه کسانی با دیده اغماض در این مملکت پر و بال دادند؟ همه آنها در جرم او و بلایی که بر سر مردم آمده سهیم هستند و نفرین ملت دامنگیرشان خواهد شد. لعنت خدا بر کسانی که درد مستضعفین را نمی فهمند، شرمندگی یک مرد پیش اهل و عیالش را درک نمی کنند و اسلام و انقلاب را بازیچه فریب جامعه و قدرت طلبی خود و خاندان و دوستانشان ساخته اند.

علمای بزرگواری را می شناسم که با سابقه سالها تدریس خارج فقه یا دروس عالی حوزه برای ورود به مجلس خبرگان به امتحان فراخوانده شده و گاه ردصلاحیت شده اند آن وقت یکی مثل حسن روحانی که سواد معمولی حوزوی او نیز مخدوش است از دو دوره خبرگان یعنی بیش از ده سال پیش بدون امتحان و گزینش بعنوان یک مجتهد برای ورود به مجلس خبرگان تعیین صلاحیت گردید!!

لعنت بر همه کسانی که زمینه بی عدالتی را در جامعه فراهم آورده و آبروی دین را به خطر انداخته و اصل حاکمیت اسلامی را با جناح بازی ها و مصلحت سنجی های منفعت طلبانه خود زیر سوال برده اند. خدایشان نیامرزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

می دانید مخرج مشترک این سه خبر چیست؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۲۸ ب.ظ

 

از میان اخبار و مطالبی که امروز در سایت ها خواندم تیتر سه مطلب برایم جالب توجه بود.

یک- آمار ازدواج در سال جاری چهل درصد کاهش داشته است.

دو- شناسنامه های لاکچری با قید "تهرانی"!

سه- زندگی اغلب مسئولان دولت شبیه مردم عادی است!

 

الف- نظام ما قرار است اسلام را در جامعه گسترش دهد و اسلام روی مسأله ازدواج تأکید فراوانی دارد. کاهش رویکرد به امر مقدس ازدواج یک نقص بزرگ محسوب می شود.

ب- بعضی از خانواده های شهرستانی موقع زایمان به تهران می آیند تا فرزندشان لااقل در شناسنامه بچه تهرون به حساب آمده و با استناد به آن بتوانند بین اقوام و همسایگان پز بدهند! احساس خودباختگی و عقب ماندگی نسبت به پایتخت نشینان نشانه عدم آشنایی با مفاخر و عناصر بومی هویت بخش در مناطق مختلف کشور به شمار می آید.

ج- سطح حقوق و مزایایی که مسئولان از قبل تصدی امور دولتی به دست می آورند چند پله بالاتر از درآمدی است که مردم عادی کوچه و بازار کسب می کنند. از این بابت یک نگاه گذرا و حساب سرانگشتی هم ثابت می کند که سطح زندگی اغلب مسئولان شباهتی به مردم عادی جامعه ندارد و اتفاقا همین فاصله باعث کاهش آستانه تحمل ملت در قبال فشارهای اقتصادی گردیده است. سخنگوی دولت در بیان این ادعا خطای آشکاری را مرتکب شده است.

 

در وهله نخست اینگونه به نظر می رسد که مخرج مشترک هر سه معضل مورد اشاره، ضعف فرهنگی است. خودباختگی بعضی از شهروندان نسبت به پایتخت نشینان، دروغ گویی و یا بی اطلاعی مسئولان از وضع معیشت مردم و کاهش تمایل به ازدواج بی شک مبّین ضعف شدید فرهنگی در سطح جامعه است؛ اما دردمندانه باید اعتراف کرد که در واقع این سه موضوع بیانگر آن است که در جامعه امروز خیلی چیزها سر جای خود قرار ندارد. عدالت یعنی هر چیزی در سر جای خودش باشد و این ناهنجاری ها گواهی است بر فاصله ما با مفهوم عدالت که ابعاد روزمره آن همچون موریانه ای پایه های ماهیت نظام مبتنی بر عدالت را از درون سست و ویران می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بنز برای شما بنزین برای ما!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۴۲ ب.ظ

دوستی تماس گرفت و گفت از طرف من بنویس:

ما مثل زمان جنگ، همه سختی ها را تحمل می کنیم. اگر شرایط کشور شرایط جنگی است ایرادی ندارد، می ایستیم؛ اما صبر ما منوط به این است که مسئولین هم مثل زمان جنگ شبیه مردم زندگی کنند.

چقدر از گردن کلفت ها هستند که مالیات نمی دهند؟

چقدر از مسئولان هستند که حقوق های نجومی می گیرند؟

چقدر ویلا و امتیاز و وام کلان و ... نصیب از ما بهتران می شود؟

مسئولین اگر شبیه مردم زندگی کنند کسی از سختی هراسی ندارد اما اگر قرار است فشاری باشد فقط روی دوش محرومین پیاده نشود.

ما مردانه پای انقلاب می ایستیم و بنزین سه هزار تومانی را هم پرداخت می کنیم اما شما نامردید و خودتان و نور چشمی هایتان از سفره انقلاب ارتزاق می کنید و آخرش هم یک لگد حواله انقلاب و ارزش ها می سازید. راستی آقازاده چند نفر از مسئولین خارج از کشور زندگی می کنند؟ با چه درآمدی دلارهای آنها تأمین و ارسال می شود؟ ما چرا وقتی مدرسه فرزندمان قبض همیاری می فرستد رنگ و روی مان سرخ می شود؟ شما بنز سوار می شوید و ما هنوز دغدغه بنزین داریم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اوباش تر از اوباش!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۵۴ ق.ظ

 تخریب ها و خسارت های اشرار

 

قطعا کسانی که به هر بهانه ای اموال عمومی را آتش زده و به اماکن دولتی و خصوصی خسارت وارد می کنند مشتی اوباش هستند؛ اما کسانی که با بی درایتی بر خزانه بیت المال و ذخایر طلا و ارز کشور چوب حراج زده و میلیاردها تومان از اموال عمومی را خرج باندبازی و اشرافی گری خود و آقازاده هایشان می کنند و بی اعتنا به توان داخل و اقتصاد ملی، نگاه خود را به نظر لطف اربابان خارجی دوخته و کار و کارگر ایرانی را به حاک سیاه می نشانند و آبروی انقلاب را بازیچه بی عرضگی خویش می سازند، اوباش تر هستند.

دسته اول به دادگاه و زندان می روند و چند نسلشان داغ آشوبگری را به میراث می برند.

دسته دوم با عزت و منّت، از خودشان قهرمان می سازند، بار چند نسلشان را می بندند و به ریش همه ما می خندند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تصاویر همه مسئولان را منتشر کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۱۸ ب.ظ

روز گذشته آمد نیوز در خبری مدعی شد که یکی از مقامات بازداشت شده قوه قضاییه در اعترافات خود اذعان داشته که مدتی عضو گروهک منافقین و مسئول انتشارات آن در بابل بوده است.

راستش را بخواهید در همان روزهای نخست بازداشت این فرد پر حاشیه که دستگیری او نقطه عطفی در رویکرد نظام برای مقابله با پشت پرده فساد محسوب می شود، دو تن از پاسداران قدیمی بابل که یکی چند دهه قبل در واحد اطلاعات کار می کرد و دیگری در گروه ضربت سپاه در سالهای نخست انقلاب وظیفه برخورد با گروهک های مسلح را داشت در تماسی پس از دیدن تصویر فرد معروف بازداشت شده، تأکید کردند که وی را می شناسند و در سال های اول انقلاب جزو دستگیر شده های آنها بوده است. حتی یکی از این عزیزان گفت که او آن زمان مسئول کتابخانه گروهک (احتمالا منظورش همان انتشارات است) بوده است.

این که آمد نیوز از کجا به چنین ادعایی رسید، بماند.

این که بعضی نهادها تمام هم و غم خود را بر کنترل نیروهای انقلابی منتقد متمرکز ساخته و مراقبند که یک وقت این افراد به جایی نرسند، بماند.

اما پیشنهاد می کنم یک بار تصاویر مجموعه مسئولان ذی نفوذ در نهادها برای عموم مردم منتشر شده تا شاید لااقل با همت مردم باز هم رد پایی از بعضی نفوذی ها در درون نظام شناسایی شود!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاج آقا! ما رو ببخش!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۲۵ ب.ظ

یه جمله ای صادق لاریجانی روز آخر تو مراسم تودیعش گفت که هر روز صداش تو سرم می پیچه و مثل خوره می افته به جونم. معمولا مدیرا روز آخر کاریشون میان از همه حلالیت طلب میکنن.

این بنده خدا که کاری نکرده بود حلالیت بخواد.

در عوض گفت: نمی بخشم اونایی رو که این مدت پشت سر منو داداشم حرف زدن!!

نمیدونید عذاب وجدان چه دردی داره! همش تو دلم میگم خدایا! یعنی اون ما رو میبخشه؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیم و امید!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۵۸ ب.ظ


سید مهدی صدرالساداتی:

معاون اجرایی رییس سابق قوه قضائیه، آقای طبری، استاد باز و بسته کردن پرونده های بزرگ هزار میلیاردی، بالاخره دستگیر شد.

سالها هیچ کس جرأت بردن اسمش را نداشت و من ندیدم حتی شبکه های خارجی، کانالهای معاند و حتی مخالفین لاریجانی ها اسمی از طبری بزرگ (بعضی به او میگفتند اکبر شاه) ببرند. تا همین اواخر هیچ کس حتی خود او احتمال نمیداد که روزی بازداشت شود! و احتمالا چمدانش را برای صندوق بازنشستگی بسته بود.

در پرونده های پر پول مثل شهرک کلاک حکمها را ایشان میگرفته و چیزی در ازائش وصول میکرده است. یکی از خانه های آقای طبری در روما رزیدنس کامرانیه بود. این ساختمان متعلق به آقای دانیال زاده با چند هزار میلیارد معوقه بانکی است و معلوم نیست متهم و معاون قاضی القضات چرا در یک خانه با پول مردم جمع شدند؟

با خودم تصور میکنم آقای طبری از این کاخ که یکی از کاخهای اوست به جایی میرود که باید حق مستضعف را از دزد بیت المال بگیرد! چقدر ممکن است ایشان معنی مستضعف را فهمیده باشد؟! عدالت را چگونه معنا میکند؟! دینش چیست؟! با خودم میگویم چرا سالها هیچ کس به او تذکر نداد؟ آیا میشود باور کرد که رییس قوه قبل نمیدانسته چه مار خوش خط و خالی در آستین پرورش داده است؟! حالا فرضا فسادش را نفهمیده، آیا نمیدانسته کاخنشین است؟! چطور او را همراه خود به مجمع تشخیص هم برده و از او حمایت کرده است؟! 

اگر اطلاعات زندگی و کارهای طبری منتشر شود احتمالا ما تاب تحملش را نداشته باشیم. سرمان سوت میکشد از قدرت وحشتناک و غیر قابل دسترسی این مهره در قوه قضائیه سابق و از طرفی هم امید پیدا میکنم به رییس جدید قوه قضائیه ... چون این کار قابل مقایسه با هیچ‌ کاری نیست و قطعا لرزش شدیدی به مفسدین رابطه دار وارد میکند.

پ.ن: یادم می آید دبستان که بودیم ما را به کاخ شمس بردند و اندرونی زندگی پهلوی ها را به ما نشان میدادند و ما حیرت میکردیم که چطور ممکن است انسان در چنین جایی زندگی کند؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی بی قانونی، قانون می شود!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۵۷ ب.ظ

یکی از مظاهر عادی سازی قانون شکنی و قبح زدایی از جرایم اجتماعی، کمیسیون ماده صد شهرداری است که مطابق آن هر کس می تواند قوانین ساخت و ساز را زیر پا بگذارد و بعد پولی بدهد و همه چیز را حل کند. رییس جدید قوه قضاییه به این موضوع اعتراض نموده و امید آن می رود که شاهد حذف یا اصلاح این قانون باشیم.

این که فرزندان اساتید عضو هیئات علمی امتیاز ویژه داشته باشند که بتوانند پس از قبولی در دانشگاه به راحتی به بهترین دانشگاه های کشور انتقال پیدا کنند از مصادیق دیگر بی قانونی است که در زر ورق قانون پیچیده شده است.

این که دولت به شرکت های هواپیمایی و ریلی اجازه داده است در فصولی از سال که مردم مراجعه بیشتری دارند بیست درصد بر قیمت خدمات خود بیفزایند نیز ...

و این که نهادی با استفاده از رانت و اعمال نفوذ، زمین هایی خوش آب و هوا را حصار بکشد و بین کارکنان خود توزیع نماید هم وجهی از زمین خواری قانونی و علنی است.

یا این که کارمندان بانک حق داشته باشند بخش اعظم منابع بانکی را برای خودشان وام بگیرند و ...

از این دست مصادیق، یکی و دوتا نیست. قانونی جلوه دادن بی قانونی، همانطور که گفته شد نتیجه ای جز حرمت شکنی از جرایم نخواهد  داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از طبقه بالا!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۷ ب.ظ


خیلی از دولتی ها این جمله یا مشابه آن را تکرار می کنند: شرایط سختی است، اما در کنار هم از آن عبور می کنیم!

در کنار هم بودن یعنی چی؟

شما زندگی تان شبیه مردم است؟ درآمدتان؟ وضع بچه ها و دامادها و اهل و عیالتان؟ خورد و خوراک و پوشاک و مسکن شما؟ و ...

هر وقت شبیه مردم شدید از عبارت "کنار هم" استفاده کنید. مدیرانی که بالای بیست میلیون درآمد دارند حال و روز مردم با درآمدی گاه کمتر از یک میلیون را هرگز درک نمی کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اصلاً فرض کن مال خودت!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۲۷ ق.ظ

آن موقع که اتوبوس های درون شهری (شرکت واحد) بلیتی بود (بلیت کاغذی)، بعضی ها را می دیدم که یواشکی پیاده می شدند  و بلیت را به راننده نمی دادند! استدلالشان این بود که ما از دولت طلبکاریم و این قدر حق ما را خورده اند که حالا داریم ذره ای را پس می گیریم و ای بابا! نمی دانی کجاها دارند چقدر می خورند و این چیزی نیست در برابر بخور بخورها و ...

خیلی هایمان خودمان را از بیت المال طلبکار می دانیم.

کارمند ساده ای بود در یک اداره فرهنگی معمولی و کم خاصیت، می گفت: من چرا نمی توانم با این وضع درآمدم سالی دوبار خانواده ام را با هواپیما به مسافرت خارج از کشور ببرم؟! رویم نشد بگویم بود و نبود تو در این اداره چه نفعی برای مردم دارد که حالا اینطور طلبکاری؟

بعضی ها، عرض می کنم بعضی ها! عاشق مأموریت اداری هستند و گاه برای خودشان مأموریت تراشی می کنند. نه فقط بابت دریافت حق مأموریت که ...

بگذارید برایتان مثال بزنم:

نمایشگاهی بود از جاذبه های گردشگری شهرهای مختلف کشور در جزیره کیش. به شهرداری هر شهر غرفه ای چهار در پنج متر می رسید که بتوانند در همان فضا با ارائه چند تصویر یا محصول سنتی، شهر خودشان را به دیگران معرفی کنند. خیلی از شهرها اصلاً در این نمایشگاه شرکت نکردند. آنهایی هم که شرکت کردند یک یا دو کارمند را برای اداره غرفه به کیش اعزام کردند. آن وقت یازده نفر از اعضای شورای یکی از شهرها به بهانه بازدید از غرفه کوچک دو نفره شهرشان، به خودشان مأموریت دادند که با هواپیما بروند در بهترین هتل کیش مستقر شوند و ...!

از همین بعضی ها، بعضی ها را سراغ دارم که وقتی به مأموریت می روند انگار عقده سال ها بی پولی و محرومیت را در دلشان نگه داشته اند یا این که خدای ناکرده خودشان را جای قوم مغول فرض کرده که به مردم حمله کرده و دنبال غارت اموالشان هستند، باید بهترین غذا، هتل چند ستاره استخر دار و بهترین هواپیما را در اختیار داشته باشند. آدم حتی با اموال خودش هم این کار را نمی کند.

گاه بعضی افراد هزینه هایی را به بیت المال تحمیل می کنند که آدم به این نتیجه می رسد تعطیلی آن میز و جایگاه نفع بیشتری برای مردم دارد تا وجود پرهزینه آن. دیده اید بعضی ادارات دولتی چه بریز و بپاشی در مصرف انرژی دارند و ...

اینها البته مدعی هستند کار خلاف قانونی مرتکب نشده و کار خلاف قانون را تنها کسانی مرتکب می شوند که رسماً از کیسه بیت المال اختلاس کنند و ...

عدالت حکم می کند انسان خزانه بیت المال را متعلق به همه مردم بداند و همان طور که در مصرف دارایی های خود وسواس و دقت نشان می دهد در استفاده درست از بیت المال نیز اهتمام بورزد.

یک مسلمان با تأسی از آموزه های مکتب عدل علوی، می داند که در قبال هر ذره تصرف در بیت المال باید در پیشگاه خدا پاسخی مشروع داشته باشد، می داند که صرفه جویی در هزینه های عمومی می تواند منجر به آبادانی و توشعه کشور و رفاه جامعه شود.

خاطره ای جالب و آموزنده از شهید عبدالحسین برونسی، الگویی از یک مدیر دلسوز و انقلابی را در جامعه اسلامی ترسیم می نماید:

«فرمانده تیپ که شد، یک ماشین اجباراً تحویل گرفت. یک راننده هم به‌ او معرفی کردند و گفتند: ایشون شبانه‌روزی، هر جا که بری، باهاتون هستن. این یکی را قبول نکرد. بهش‌ گفتم: شما گواهینامه که نداری حاجی، پس راننده باید باهات باشه. گفت: تو منطقه که شرعاً عیبی نداره من خودم پشت فرمون بنشینم؟ گفتم: نه. گفت: پس راننده نمی‌خواهم. پرسیدم: تو شهر می‌خوای چه کار کنی؟ کمی فکر کرد و گفت: خوب حالا این شد یک چیزی، تو شهر چون نمیشه بدون گواهینامه رانندگی کرد، اگر خواستم برم، با راننده میرم.

چند وقت بعد که رفتم مشهد، یک روز آمد پیشم، گفت: یک فکری برای این گواهینامه‌ی ما بکن سید. به خنده گفتم: شما که دیگه راننده داری حاج آقا، گواهینامه می‌خواهی چه کار؟ گفت: همه‌ی مشکل همین جاست که یک راننده بند من شده؛ اونم راننده‌ای که حقوق بیت‌المال رو می‌گیره و مخارج دیگه هم زیاد داره. خواستم باب مزاح را باز کرده باشم، گفتم: خوب این بالاخره حق یک فرمانده تیپ هست. گفت: شوخی نکن سید! همین ماشینی هم که دست منه، برام خیلی سنگینه، می‌ترسم قیامت نتونم جواب بدم، چه برسه به راننده. بعد از مدتی گواهینامه گرفت. گفتم: شما هم زیاد سخت می‌گیری حاج آقا. با گریه گفت: خداوند روز قیامت از پول و اموال خصوصی و حلال انسان، که دسترنج خودشه، حساب می‌کشه، چه برسه به بیت‌المال که یک سرسوزنش حساب داره.» 1

1.سعید عاکف، خاک‌های نرم کوشک (خاطرات سردار شهید برونسی)، ص 162؛ راوی سیدکاظم حسینی، انتشارات نسل کوثر.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بچه های بالا شب به خیر!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۸، ۰۷:۲۰ ب.ظ

بچه های بالا اینقدری که روی منتقدین دولت به خصوص از نوع حزب اللهی تمرکز کرده اند حواسشان به دانه درشت ها نیست. این میشود که چند طلبه به خاطر نقد دولت تحت نظر گرفته میشوند و گاه با دستبند و چشم بند به بازداشتگاه میروند اما در غفلت حضرات پاچه خوار شانزده مدیر ارشد نفتی اسیر هوس میشوند و میلیونها دلار از اموال ملت را به خال هندوی یک زن نفوذی به باد میدهند و کسی حواسش نیست تا قبل از وقوع حادثه اقدام به پبشگیری کند و ...

انگار نظارتها فقط برای بی کس و کارهاست.

سالها پیش مهدی نصیری در ماهنامه صبح به افشای مفاسد و تخلفات مهندس غرضی در وزارت پست و تلگراف و تلفن پرداخت. او با شکایت وزیر به دادگاه رفت و از اتهام تهمت و نشر اکاذیب تبریه شد. یعنی هر چه که گفت راست بود.

ولی هیچ کس یقه وزیر را نگرفت که هیچ سالها بعد توسط شورای نگهبان برای اخذ کرسی ریاست جمهوری صاحب صلاحیت تشخیص داده شد و ...

همین مهدی نصیری یکبار در ماهنامه صبح اقدام به افشای مفاسد وزارت نیرو نمود. وزیر وقت نیرو جناب مهندس زنگنه بود. خاتمی که آمد همان وزیر نیرو را  به وزارت نفت رساند. ماهنامه صبح ویژه نامه ای منتشر کرد و به مفاسد وزارت نفت پرداخت اما آب از آب تکان و کسی حتی یقه مهدی نصیری را نگرفت که مثلا چرا دروغ میگویی و ...

زنگنه ماند و امروز باز هم حواشی مربوط به مفاسد اطرافش نقل مجالس شده اما بعید است باز هم اتفاق خاصی رخ بدهد. نظارت که برای دانه درشتها نیست حتی اگر میلیاردها تومان به کشور ضرر برسانند ...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آینه های زنگ زده

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۷ ب.ظ

یک خانم بازیگری با استناد به فیلم آزار و قتل فجیع یک توله خرس نوشته بود که ما ایرانی ها سنگدل و بی رحم و فاقد فرهنگ و وجدان و خشن هستیم و ...

دو سه روزی است فیلمی منتشر شده از مردی روستایی که هر روز شاهد حضور یک توله خرس در باغ خود است که از درختها بالا رفته و میوه میخورد و ... اما مرد روستایی کاری به کارش نداشته و در قبال ضرری که به درختان باغش میرسد صبوری به خرج داده است.

ندیدم کسی بنویسد ما ایرانی ها مردمانی دلرحم و مهربان و با فرهنگ و فهیم هستیم و...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امر یعنی دستور!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۳۳ ب.ظ

یک حرکت سیاسی و تحریف شده و اتو کشیده و شبهه آلودی توسط بعضی صاحبان تریبون و مسند شروع شده که هدفش تقلیل مباحث عدالتخواهانه به گفتمانی کلی و غیر مصداقی است. این طیف به بهانه پیشگیری از ارتکاب غیبت و تهمت و ... با ورود مصداقی به عرصه مبارزه با مفاسد اقتصادی و رانت و تبعیض و ... مخالفت می ورزند تا به زعم خود شئون بعضی صاحب مسندان وجیه المنظر را از نقد عدالتخواهان مصون نگاه دارند.

همان اسلامی که غیبت و تهمت و دروغ و بی حرمتی به مومنان را حرام دانسته، امر به معروف و نهی از منکر را در قالبی مصداقی تعریف نموده و واجب دانسته است. امر یعنی دستور و نهی نیز یعنی بازداشتن و اگر قرار باشد این مقوله بدون مصداق تعریف شود که از اساس امر و نهی جایگاهی نداشته و کاربرد این دو واژه ضرورتی نداشت. فراموش نکنیم که از نظر اسلام، امر به معروف و نهی از منکر یکی از بالاترین جلوه ها و مراتب جهاد فی سبیل الله است و جهاد هم البته در تقابل با خصم و نه صرفا در بالای منبر وعظ، مفهوم می یابد.

اگر قرار بود اسلام امر به معروف و نهی از منکر را منحصر در یک سری کلی گویی بداند که نیاز نبود سه مرتبه قلب و زبان و دست را برای اجرای آن تعیین نماید. یادمان نرود که حسین علیه السلام نیز برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد و قیام قظعا به معنای بیان کلی مطالبی ارشادی و اخلاقی نیست!

البته بر اساس آموزه های دین، امر به معروف و نهی از منکر زمانی واجب می شود که علم کافی به بروز خطا وجود داشته و مفسده ای بر اجرای آن مترتب نباشد که این مهم، ضرورت اتقان در کلام را گوشزد می نماید.

در این خصوص هم البته باید مسئولان را به شفاف سازی و اصل پاسخگویی در خصوص عملکرد حوزه مسئولیتشان فراخواند تا زمینه شبهه و غیبت و تهمت و ... نیز از ذهن مردم زدوده شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

توپ و نامردی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۵۹ ب.ظ

می گوید: فوتبال قواعد خودش را دارد. خطای عمد یکی از واقعیت های فوتبال است. این که وقتی می بینی ممکن است حریف به تیمت گل بزند و نتیجه برایتان به شکست منتهی شود، خوب چاره ای نیست جز این که بزنی پای طرف را یا هلش بدهی و خلاصه یک جوری بیندازی اش زمین که نتواند دروازه تان را نشانه برود. این کار یعنی هوش فوتبالی! همه جای دنیا در مستطیل سبز رنگ همین اتفاق می افتد و اصلاً چیز عجیبی نیست! توصیه مربی هاست و گزارشگرها هم تحسین می کنند و تماشاگران نیز تشویق.

می دانید منظورش چیست؟ همان که می گویند هدف، وسیله را توجیه می کند! یعنی اخلاق، هیچ؛ جوانمردی، هیچ؛ دین و فرهنگ و شخصیت و عدالت و شرافت، هیچ؛ مهم این است که شما برنده بشوی!

انگار نه انگار که فوتبال فقط یک بازی است. انگار نه انگار که قرار نیست فرهنگ ما متأثر از فرهنگ همه دنیا باشد. همه دنیا خیلی کارهای دیگر هم می کنند، پس ما هم؟!!

یادش به خیر فرهنگ پهلوانی و مردانگی ورزش های سنتی. طرف می دید حریفش از ناحیه یک دست دچار مشکل است، او هم یک دستی کشتی می گرفت. سعی می کرد به نقطه آسیب دیده حریف فشار نیاورد و ... چقدر تاریخ ورزش های پهلوانی ما مملو از این خلق و خوی انسانی است و چقدر یک فرهنگ مهاجم می تواند زیر ساخت های ادب و فرهنگ و اخلاق یک سرزمین را تحت الشعاع قرار بدهد.

بیخود نیست پیرامون بعضی ورزش ها ده ها مورد حواشی تلخ و ناگوار شکل می گیرد. عادی شدن نامردی و خطا و تخلف در یک ورزش، تسری و تعمیم فرهنگ خودخواهی و طغیانگری و زیاده خواهی و ناسازگاری است که ورای مستطیل سبز و حتی فراتر از صندلی های چند ده هزار نفری استادیوم فوتبال، روح و روان علاقمندان آن را نیز ناخواسته با بی اخلاقی و هنجارشکنی عجین می سازد.

هنر و ورزش و رسانه و هر آن پدیده انسانی که در غربال فرهنگ فاخر ایران و اسلام، تصفیه و زلال نشود، ممکن است ابزار آسیب زای ضد اخلاقی تلقی شده و سبک زندگی سالم و فطری بشر را به سبک زندگی غریزه محوری و خودکامگی و منعفت طلبی سوق بدهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گناه مسئولان!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۴۵ ب.ظ

گفتمان عدالت، درون مایه انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی، انقلابی عدالتخواهانه و قیام در برابر ظلم بود و بقای آن نیز منوط به حفظ همین شرط اساسی است. این ویژگی باعث می شود هر نوع کژی و انحراف از اصول عدالت، اقدامی بر ضد اراده مردم تلقی شده و به عنوان یک ناهنجاری از سوی هر کس که سر بزند، نکوهیده و مذموم انگاشته شود.

برخلاف مباحث شبهه ناک و غلطی که پیرامون رجحان نظام بر عدالت! مطرح می شود، حاکمیت اسلامی منهای عدالت، اسلامی نبوده و ماهیت خود را از دست داده و بحث حفظ آن درواقع نوعی شوخی است!

ایجاد تقابل فرضی بین دو مقوله نظام اسلامی و عدالت، بحثی اشتباه و باطل و زیان بار است. به بیانی صریح و شفاف باید گفت: نظام اسلامی یعنی عدالت و عدالت یعنی نظام اسلامی.

"مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‌خواهی است. این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهای زیادی زده میشود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‌جا نشسته‌ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‌طور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمده‌ایم."1

از این منظر، آنچه که در تضاد با رویکرد نظام اسلامی است نه اصرار بر عدالت طلبی که در واقع هر رفتار و گفتاری است که منجر به تضعیف عدالت و ناقض حقوق اجتماعی مبتنی بر تعریف و اصالت های دینی باشد.

باور این حقیقت، اعتبار مردمی نظام اسلامی را نمایان ساخته و امید به تحقق حاکمیت مستضعفان را روشن نگاه می دارد و از سوی دیگر، هشداری است به مجموعه مسئولان که مدیریت در نظام اسلامی برخلاف مدیریت در فرهنگ غرب، ریاست بر مردم و اشرافیت و خوی ارباب رعیتی نبوده و نوکری نسبت به ولی نعمتان جامعه در راستای احقاق حقوق آنان و خدمگزاری در راستای منافع کشور می باشد. این گونه است که باید گفت: "هر عمل خلاف و گناه و ترک وظیفه‌یی، عدالت را از والی سلب می کند. وقتی هم که عدالت سلب شد، او از آن منصب منعزل می شود."2

1- مقام معظم رهبری 1382/06/05

2- مقام معظم رهبری 1370/04/10

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا گاهی تصمیمات نظام برخلاف رویکرد انقلاب است؟!!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۴۰ ب.ظ

صحبت های صریح محمدحسین صبوری در دیدار با مقام معظم رهبری:

ماجرای تصویب برجام به ما آموخت که بدون آزادی، حتی از استقلال و دین نیز نمی‌توان دفاع کرد. در آن روز‌ها دولت، شهرداری و در آن مورد خاص سپاه پاسداران با استناد به اینکه رهبری و نظام موافق برجامند، از برگزاری همایش اعتراضی در ۲۰۰ سالن هماهنگ‌شده در تهران جلوگیری کردند و جریان انقلابی هیچ روزنه‌ای برای رساندن صدای اعتراض، جز تشییع جنازه شهدا و اجتماع مقابل مجلس نداشت.

 البته بعداً هم در همین دیدار با نقد حضرت‌عالی روبرو شده و طبق معمول، رسانه محافظه‌کاران و غرب‌گرایان «عتاب رهبری به جوانان انقلابی» را ضریب ویژه دادند؛ در هشت سال جنگ تحمیلی، هم با دشمن روبروی مان جنگیدیم، هم با امثال بنی صدر‌ها؛ که در دل نهاد‌های تصمیم گیر برای کشور، برخلاف منافع ملی عمل می‌کردند!

در صنعت «تفسیر به رأی» چنان پیشرفت داشته ایم که برخی آقایان با استفاده از انتساب به رهبری معظم، جمع بندی خود و جناح شان از مسائل کشور را به عنوان «جمع بندی دفتر رهبری» طرح و خط خودشان را به نام «حزب الله» منتشر می‌کنند. بهتر نیست وقتی ولی فقیه خودش را در معرض پاسخگویی قرار می‌دهد، مسئولان بیت نیز از مصونیت انتساب به رهبری بیرون آمده و پاسخگوی عملکرد خود باشند؟

حضرت آقا؛ هربار که موضوعی برای کشور حیثیتی شده که نتیجه‌اش را مستقیماً در سرنوشت انقلاب اسلامی مؤثر می‌دانیم، با حربه‌ مشترکی مواجهیم، که نامش را می‌گذارند «تصمیم نظام»! سؤال ما این است که دقیقاً این نظام چیست؟ که اتفاقاً تصمیماتش اکثراً برخلاف مشی انقلاب، منافع ملی و سخنان رهبری از آب در می‌آید؟!

برخی اشخاص و جریانات به حرفه‌ای‌ترین شکل ممکن از فرمان «جوانگرایی» برای بازتولید سیستم مرید پروری استفاده می‌کنند. محدودسازی این دستورالعمل به عموزاده‌ها، خاله‌زاده‌ها، دایی‌زاده‌ها و آقازاده‌های دهه شصتی، منجر شده تا به‌جای جذب احمدی‌روشن‌ها، برخی جوانان فرصت‌طلبِ منتسب به اشخاص، احزاب و باند‌ها یک شبه به رشد آسانسوری برسند!

 ایراد ریشه‌ای‌تر را در «محافظه‌کاری» و وجود عناصر «محافظه‌کار» می‌دانیم، نه صرفاً مُسن؛ لذا اگر قرار باشد ۳۰ ساله‌های رانتی جای مُسن‌ها را بگیرند، عملاً نه تنها کارآمد‌تر نخواهیم شد، بلکه محافظه کارانِ جوان توان بیشتری برای مقاومت در برابر تحولات مثبت خواهند داشت؛ ضمن این‌که خوب است مدل صحیح جوان‌گرایی را از دفتر رهبری آغاز کنید تا برای سایر نهاد‌ها الگو شود، استدعا داریم به شرح چارچوب درستِ استفاده از جوانان نیز برای مسئولین نظام بپردازید.



متن کامل:

http://iusnews.ir/fa/news-details/313005/%D8%A7%D9%86%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D9%81%D8%B1%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF-%D8%AE%D8%B5%D9%88%D8%B5%DB%8C%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%8C-%D9%86%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%7C-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A7%D9%84-%D9%88-%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B2-%D9%86%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%DA%A9%D8%B1%D8%AF/


  • سیدحمید مشتاقی نیا