اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

۵۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابل دارالمومنین» ثبت شده است

دختران خمینی در بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۵۹ ب.ظ

o2bt_photo_2017-06-08_10-24-04.jpg


✌️بنات الخمینی

 رهیافتی به مجاهدت بانوان جبهه جهانی مقاومت 


🌷با سخنرانی دختر شیخ الشهدای مقاومت  حزب الله لبنان شهید راغب حرب


#ویژه_خواهران

زمان: پنجشنبه 26 مردادماه

ساعت 17 عصر

مکان : مازندران. 

جبهه فرهنگی فاطمیون

 مازندران -بابل. چهار راه شهدا مسجد قهاریه سنگر مقاومت


 

🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷


🇱🇧🇱🇧🇱🇧🇱🇧🇱🇧🇱🇧🇱🇧

✌️بنات الخمینی

النهج فی مجاهدة نساء الجبهة العالمیة للمقاومة


🌷بمحاضرة مع بنت شیخ شهداء المقاومة  الاسلامیه فی لبنان الشهید راغب حرب


التاریخ:الخمیس 26 من شهر مرداد 

التوقیت:الساعة 5 العصر

المکان: محافظة مازندران

جبهة الفاطمیون الثقافیه


🌷🌷🌷🌷🌷🌷

♻️لطفا برای این اطلاعیه را برای یکی از دوستانتان ارسال فرمایید .


🇮🇷 @Fatemioun

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شیرینی نا تمام قدرت زیر زبان صاحبان منفعت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۳ ق.ظ

مساله چندان پیچیده نیست.

در انتخابات اخیر شورای شهر، چند فهرست پر سر و صدا از طیف های چپ و یا راست، مورد حمایت شهردار بابل قرار داشتند.

مردم اگر به ادامه کار شهردار علاقمند بودند می توانستند یکی از این فهرست ها را به کرسی قدرت بنشانند.

 مساله به همین ساده گی ست و نیاز به راه انداختن تجمع میدانی برای حمایت از شهردار محبوب سهامداران وجود ندارد. مگر این که باز هم بخواهیم زیر میز بازی زده و رای اکثریت را تنها تا زمانی که با نظر ما و باند ما همخوانی دارد معتبر بدانیم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بالاخره سنگ مزار این شهید نصب شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۴ ب.ظ

سید حسین رییسی از جانبازان دوران دفاع مقدس بود که داوطلبانه برای بازسازی حرم مطهر حضرت زینب سلام الله علیها به سوریه شتافت و در آن جا به شهادت رسید.

به رغم گذشت نزدیک به یکسال از شهادت این سید بی ادعا و غریب، با توجه به معطلی بنیاد شهید در تشکیل پرونده شهادت، مزار این حبیب بن مظاهر مدافعان حرم همچنان بدون سنگ باقی مانده بود که در نهایت با همت جوانان آتش به اختیار حزب الله بابل، سنگی به یاد او تهیه و ساعاتی قبل نصب گردید.


jn6_photo_2017-06-07_04-56-37.jpg

qqkb_photo_2017-06-07_04-56-24.jpg 


  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنایه ای جالب به علی نجفی نماینده بابل در مجلس

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۵ ق.ظ

حرف هایی که باید می زدید وعکس هایی که نباید می گرفتید.


از صبح امروز تنها ویدئو “سلفی گرفتن نمایندگان با خانم موگرینی”   که توسط همکارانم در خبرگزاری تیما ، دفتر ایران ثبت شد، در همه ی گروههای مجازی و سایت های خبری در حال دست به دست شدن است.  این حجم از تکثیر مجازی برای یک سلفی کمی قابل تامل است. به حاشیه بردن مراسم تحلیف، دارای هیچ نفع ملی نیست. به خطای نمایندگان هم باید در همان حد خطایشان نگریست و سایزی فراتر از پچ پچ های تلگرامی به آن نداد. هر چند گذشتن از کنار چنین خبطی هم نارواست. 


فردای روز تحلیف و برای روشن شدن مسئله، از طریق معاون وزیر خارجه (جناب آقای قشقاوی ) پیگیر موضوع سلفی گرفتن نمایندگان با خانم موگرینی شدم. ایشان فرمودند که  خانم موگرینی و بنده جزو آخرین های بودیم که قصد ترک صحن مجلس رو داشتیم که چند تن از نمایندگان با فریاد خواهان حضور خانم موگرینی در جمع شان برای بیان مطلبی شدند که خانم موگرینی هم استقبال کردند و به اتفاق به سمت نمایندگان رفتیم، اما متاسفانه مواجه شدیم با تلاش نمایندگان برای گرفتن سلفی !!! . حسب گفته ایشان که در فیلم ضبط شده توسط همکارانم هم قابل رویت است، ایشان ناخواسته با اصرار دیگر نماینده ها برای گرفتن عکس یادگاری روبرو می شود. آقای قشقاوی بر خلاف میلش و اینکه سریع تر این ماجرا تمام شود مبادرت به گرفتن عکس کردند. در ادامه ایشان تلاش می کنن تا به نوعی محترمانه ( اینکه به نماینده ها هم بر نخورد) خانم موگرینی رو از اون فضا دور کنن. او اظهار داشت که  موافق چنین حرکتی با این کیفیت نبوده و بی شک نمی توانسته در آن فرصت کم درس رفتار دیپلماتیک به نمایندگان بدهد. هر چند که معتقد بودند گرفتن عکس یادگاری با شخصیت ها، خیلی هم امرعجیب وغریبی نیست.... 


چرا این اتفاق درشت دیده شد و واکنش بسیاری را در پی داشت ؟ بنظرم منهای میزان اخباری که به این اتفاق اختصاص داده شد که شاید همخوانی با سایز رویداد ندارد اما در کل واکنشها خیلی هم غلط نیست. چرا که وقتی یک دیپلمات دست چندم وزارت خارجه، در یکی از شهرهای شمالی کشور،  با دوعکس دو نفره با این مقام و آن مقام، رای اکثریت شهروندان یک شهر را کسب می کند و راهی مجلس می شود، خوب حتما عکس انداختن با عالی ترین مقام سیاسی اروپا و دومین مقام مطرح دنیا بعد از دبیرکل سازمان ملل ، در دور بعدی برای آنها کارکرد خواهد داشت. حالا چهار سال بعد را بی خیال، در همین بازدیدهای مرسوم به حوزه های انتخابیه بیا و ببین که این عکس ها چه ها که نمی کند. وقتی عکس یک کاندیدا با وزیر خارجه، (جناب آقای ظریف) می شود بلیط ورود یک شخص به مجلس، خوب چه کسی حاضر است بی خیال عکس انداختن با خانم مهمی چون فدریکا موگرینی شود؟ گور بابای رفتار دیپلماتیک. فعلا بچسب به کارکردهای این دست از عکس ها و اینکه چقدر می شود با همین عکسها برای بنده گان خدا در حوزه های انتخابیه خالی بست و جلب توجه کرد و جلوتر رای جمع کرد و ....   از دید آنها که البته هرگز به عیان مطرح نمی کنند،  مردم با این عکس ها یک وقت هایی فریب خوردند و رای دادن و یحتمل باز هم با همین عکس ها فریب خواهند خورد و به این جماعت کم مایه رای خواهند داد. امیدواریم که چنین نشود. 


انتظار بر این بود که نمایندگان ملت، در این مواجه کوتاه با خانم موگرینی، از دغدغه های جاری ولو در حد چند کلمه و در قالب یک جمله اعتراضی ، تاییدی ، هر چی ... اظهار نظر می کردند تا ایشان هم برداشت واضح تری از نگاه نمایندگان ایرانی در موضوعات مربوطه داشته باشند و پی به عمق دغدغه  ها و نگرانی های نمایندگان ملت می برند. اصلا گویا خانم موگرینی با همین نیت به سمت نمایندگان رفت. با این تصور که از لابه لای صحبت ها چیزی برداشت کنند که متاسفانه با آن صحنه روبرو شدن.  اینهمه بی فکری، اینهمه  غلط استفاده کردن از فرصت پیش آمده به نفع مردم واقعا جای تاسف دارد.


آنها که از نزدیک با خیلی از نماینده ها نشست و برخاست کردند، متاسفانه هیچ نمره ی مقبولی به منش و رفتار آنها در جمع های عمومی و خصوصی خاصه در سفرهای خارجی نمی دهند. بسیاری از نمایندگان فاقد آشنایی با ابتدایی ترین پروتکل های رفتاری تراز یک نماینده مجلس هستند. واقعا چه ایرادی دارد که مجلس قبل از شروع هر دوره، کلاس های خاصی اندر باب رفتارهای صحیح دیپلماتیک برای این نو رسیده ها ( بخوانید تازه واردها به مجلس) بگذارد تا اینگونه آبروی یک ملت بازیچه خامی چند نماینده نشود؟ 

رضا گنجی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاج مهدی به روایت جانبازی جامانده از قافله شهدا

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۷ ق.ظ

tau_photo_2017-05-18_00-23-12.jpg


وقتی صحبت از روایت و راویان دفاع مقدس میشه یاد جانباز بسیجی مرحوم حاج مهدی مرندی بسیار بجاست که روایتگر دیار عشق بود و مقام شهادت یاران شهید را شاهد .

مرحوم حاج مهدی مرندی رو همه ی بچه های رزمنده ی محلات مرکزی بابل میشناسن عارف و عاشقی که با شهدای عزیز دمخور و همراه و همراز بود عشق او همراهی و همنشینی با بچه های جبهه ای و شهدا بود. این رو میشد از بیان خاطره گویی او از شهدا فهمید اون هم چه شهدایی و چه خاطراتی 😔 و البته شوخی ها و خنده هایی هم چاشنی صحبت هاش میشد که به ارتباط و محبت بیشترش با ما بچه های نوجوان  جلسه ای و محفلی منجر می شد ☺ یادش بخیر😔 او راوی فتح از شهدا و رفقایی بود که خود با اونا همنفس و همراز بود و در تعریف از اونا تأسف و تأثر عقیقی داشت و دل ما رو با خودش می برد😔 از عقب ماندگی از قافله ی نور میگفت و بیقراری اش و تلاش می کرد که در جمع بر و بچه های جبهه ای نفس بکشه یا به هر شکلی خود رو به فضای معنوی جنگ نزدیک کنه .

 بعد از عملیات کربلای ۱۰ اردیبهشت  سال ۶۶ در ماوؤت عراق و شهادت سرداران عزیزمون حاج حسین بصیر و سید علی اکبر شجاعیان و علی اکرم رضانیا و سایر رفقا در اون عملیات ، بیقراری اش بیشتر  شد . بعد از اون عملیات و شهادت غم انگیز سردار عشق ما  حاج حسین بصیر 😔 لشکر به استراحت و مرخصی رفته بود جز چند نفر نیروهای وظیفه پاسدار  مشمول . با اون وضعی که لشگر در حالت استراحت بود حاج مهدی بی تاب حضور در منطقه بود و می خواست که در هر وضعیتی توی هفت تپه و گردان و در

کنار رزمنده ها باشه . در چنین ماه گرم و داغ تابستونی بود که من و حاج مهدی و شهید محمد عباسی و دوسه تا از رفقای دیگه کارت جنگی اعزام انفرادی گرفتیم ولی یقین به حضور مؤثر  و لازم در لشگر و گردان یا رسول نداشتیم که آیا میشه توی منطقه و خط مقدم رسید یا نه !؟ اما حاج مهدی اصرار بر حضور داشت که بریم اونجا شاید گردان سر و سامانی داشت و شایدم عملیاتی و خط مقدمی و ... !  به اتفاق رفتیم هفت تپه و با اون گرمای داغ سوزان  وارد لشگر و گردان شدیم و همانطور که انتظار داشتیم گردان جز حضور چندتا پاسدار مشمول خلوت خلوت بود و 😔 بیشتر از همه حاج مهدی ناامید و دل شکسته شد که با این همه راه انتظار ماندن در گردان را داشت و خود اون چند تا پاسدار هم اقرار به بیکاری و بیحالی خود داشتند واقعا گرمای سوزان طاقت فرسایی بود که انگار توی آتش داغی فرو رفته باشیم😩 و دلمون به حال اون نیروهای معدود سوخت که چه جوری تحمل می کنن آخه تا اون موقع تابستون داغ توی هفت تپه نبودیم  . مدتی کنارشون موندیم و چند تا بادبزن دستی که از قم آوردیم دادیم به اونا و با ناامیدی از عدم فعالیت گردان و لشگر ، اعزام دیگه ای رو در زمان مناسب  در نظر گرفتیم 😔 و...

 حدود سه ماه بعد به گردان یا رسول با نیروهای تازه نفس برگشتیم و حاج مهدی و شهید محمد عباسی و بعضی رفقا توی گردان حضرت فاطمه الزهرا (س) رسیدند به فرماندهی قاسم آقا جعفریان و با علمایی چون حاج  آقا پروانه و ابدی و شامخی  ( که قبل از اون بنام گردان ویژه شهدا به فرماندهی آقا غلام اوصیا بود) و حاج مهدی در اونجا به جمع یاران و شهدای زنده ای برگشت که عشق میکرد و شاهد حضور دوستان خاص خدا در محضر خدا بود و مدتی بعد به جمع با صفا و پر محبت رفقای صمیمی در تیپ ادوات  القارعه رسید و در اونجا هم روایتگر معنویت و اخلاص بچه هایی بود که حضور استاد معرفت حاج آقا مهدوی شمع جمع نورانی اونها شده بود 😔 یادش به خیر

به قلم جانباز بسیجی جعفر سراجیان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مادر و عشق پسر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۲ ق.ظ

80g_photo_2017-05-25_07-35-20.jpg


علیجان ابراهیمی در اصل، علیجان ابراهیم زاده بازگیر است که نام خانوادگی اش تغییر پیدا کرد.

محافظ مرحوم آیت الله روحانی بود. هیچ فرصتی را برای رفتن به جبهه از دست نمی داد.

یک روز آمد و مادر را بوسید، بغل کرد و با دست بالا برد. گفت: من به گذشته خودم که نگاه می کنم نقطه سیاهی نمی بینم که بخواهد مانع از شهادتم بشود. هر چه فکر می کنم فقط این به دهنم می آید که دعاهای تو نمی گذارد من به این آرزوی دیرینه خود دست پیدا کنم.

شنید: اگر خواسته تو این است من هم برای شهادتت دعا می کنم.

رفت و دیگر بازنگشت. مادر برای همیشه در انتظار گام های او ماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جاده خدمت، مسدود نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۸ ق.ظ

b73p_photo_2017-05-27_07-39-15.jpg


ساخت یک مدرسه سه کلاسه توسط گروهان جهادی مسلم در روستای محروم کنسلو واقع در بندپی شرقی بابل، حدود بیست میلیون تومان هزینه دارد.

امسال فقط در شهر بابل و نه شهرستان، بیش از صد نفر نامزد انتخابات شورای شهر بودند که فقط نه نفرشان می توانستند جواز ورود به شورای به اصطلاح اسلامی را به دست بیاورند.

همه این نامزدها مدعی بودند که قصدشان خدمت رسانی به مردم است. از نامزدهای مایه دار که ده ها میلیون تومان خرج تبلیغاتشان شد بگذریم، به طور متوسط هر کاندیدایی دستکم بیست سی میلیون تومان برای ستاد انتخاباتی خود هزینه کرده است.

آیا واقعاً اگر این افراد دنبال خدمت به مردم بودند یک روستای بدون مدرسه در سطح این شهرستان باقی می ماند؟

آیا اگر هر یک از این افراد یک آبسرد کن در خیابان نصب کرده و خیرش را برای امواتش می فرستاد کسی در تابستان شرجی این شهر تشنه می ماند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک سال، یک کانال و یاد شهدا

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ ق.ظ

نمی گویم بابل روز تنها کانال خبری ارزشی این شهر است؛ اما این اظمینان را دارم که بابل روز، کانال خبری پیشتاز جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در دیار مومنان محسوب می شود.

وقتی گروه ها و گروهک ها و کانون ها و حلقه ها و باندها و نهادهای مفت خور و نفت خور مدافع پول و پُست پَست اصحاب قدرت و ثروت، با احضاریه ها و اخطاریه ها و ابلاغیه هایشان تلاش در فرصت سوزی و ملال آفرینی و سنگ اندازی در مسیر فعالیت این شبکه خبری مجازی شهر را دارند معلوم می شود بابل روز در تشخیص گرا و نشانه گیری خود به درستی و هدفمندعمل کرده است که گفته اند: تُعرف الاشیاء باضدادها!

امروز اما به یادآوری دقیق دوستان دلسوز شهر به یاد آوردم که یکسال است بابل روز هر روز، بی وقفه و منظم و دقیق در لا به لای اخبار و گزراش های خود به معرفی شهدای پرافتخار این دیار بر اساس تقویم عروجشان پرداخته و به سهم خود نقشی در زدودن لایه های ضخیم غربت و گمنامی از یاد و نام و راه فرزندان راستین خمینی دارد.

به نمایندگی از دوستان پرتلاش و دغدغه مند خویش به برادر عزیزم مهندس بسیجی آقا عین الله حسین پور خستگی ناپذیر، عرض ارادت و خداقوت گفته و امید آن دارم کانال وزین بابل روز با مدیریت هوشمندانه و انقلابی این نیروی خط مقدمی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، بیش از پش خار چشم زیاده خواهان و فرصت طلبان بوده و در مسیر نورانی صیانت از آرمان های انقلاب جهانی اسلام، محکم و استوار به راه خود ادامه دهد، ان شاءالله؛ ولو کره المشرکون والکافرون والمنافقون والمستبدون والمستکبرون واهل التزویر والخدعة و الفتنه!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برسد به دست ترامپ: ما از شهادت نمی هراسیم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۱ ب.ظ

je7b_photo_2017-05-27_11-17-40.jpg


مادرشهید در حال شستن پیکر مطهر فرزند شهیدش


شهید سیدزمان سیدنژاد

نام پدر : سید آقاجان

تاریخ تولد :1345/01/03

تاریخ شهادت : 1364/12/14

محل شهادت : فاو

گلزار : شهید اسدی گتاب، بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اپوزیسیون نوازی بنیاد شهید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ ق.ظ

طرف، خودش سابقه عضویت تو گروهک منافقین رو داشته. یه برادرش اعدامیه. یه برادرش الان تو اسراییله. تو فتنه 88 معلوم نیست چرا و چطور جلوی خونه ش یه تیر مستقیم خورد به شکمش و کشته شد. مشخص نشد تسویه حساب سازمانی بوده یا هر چی دیگه. الان یه کارت بنیاد شهید تو دست خانواده شه.

اونایی که تو کهریزک کشته شدن رو هم شهید اعلام کردن.

الان نزدیک یه ساله، یه پیرمرد بسیجی جانباز که داوطلبانه به سوریه رفت تا تو بازسازی حرم حضرت زینب سلام الله علیها کمک کنه و به تأیید پزشک قانونی، بر اثر اصابت پرتابه های جنگی جونشو از دست داده، هنوز سنگ قبر نداره. چرا؟ چون بنیاد ایثارگران، ایشونو شهید نمیدونه.

یعنی الان اگه سید حسین رییسی اپوزیسیون بود تا به حال کارش راه افتاده بود و خانواده ش یه سال سرگردون نبودن!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به مناسبت رحلت مادر شهید نصیرایی، تورقی در آرشیو اشک آتش

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۴۸ ق.ظ

دردسر شهرت !

 

اگر جرأت داشته باشیم و بخواهیم راستش را بگوییم ، همه ی ما به نوعی از شهرت خوش مان می آید . بعضی هایمان حاضریم به هر کاری دست بزنیم تا اسم مان سرزبان ها بیفتد . بین خودمان بماند ، بعضی هم متاسفانه ادای آدم های خوب را در می آوریم و با ریا کاری می خواهیم شهرتی کسب کنیم . به هر حال ، هر کس باید به دل خودش رجوع کند . اما نباید غافل بود که مشهور شدن ( منظور ، جنبه ی مثبت آن ) هم درد سرهای خاص خودش را دارد .

مثلاً خیلی ها تا یک هنرپیشه یا ورزشکار معروف را می بینند ، می ریزند دور و برش و می خواهند امضای یادگاری و … از او بگیرند . آن بنده ی خدا حتی اگر کار واجبی هم داشته باشد ، باید حوصله به خرج دهد تا کسی از او رنجیده خاطر نشود .

سخنران معروفی می گفت « من تا وارد جمعی می شوم حتی اگر خسته و بیمار هم باشم از من توقع دارند چند لحظه ای برای شان حرف بزنم و این برایم تبدیل به یک معضل شده است . » یا مثلاً کسی که در جامعه به عنوان فرد خیّر و نیکوکار شناخته شده است همه از او توقع کمک به فلان فقیر و مشارکت در فلان امر خیر مورد نظر خود را دارند .

به هر حال ، از معایب مشهور شدن که بگذریم همه می دانند که این شهرت اگر هیچ جا به درد نخورد لااقل وقت خواستگاری ، خیلی به کار می آید . چون همه پدر و مادرها دوست دارند دامادشان انسانی نجیب ، خوب و معروف باشد .

اما آیا تا به حال شنیده اید که شخصی در جامعه ، سرشناس و مشهور باشد آن هم از نوع مثبت ، ولی هر جا که به خواستگاری برود با پاسخ منفی خانواده ها مواجه شده و کسی حاضر نباشد دخترش را به او بدهد ؟! نشنیده اید هان ؟ مهدی نصیرایی با چنین مشکلی مواجه بود . بنده ی خدا مهدی ، از آن جوان های اهل حال بود . مداح اهل بیت بود هم با زبان و هم در عمل . یک پایش جبهه بود و یک پایش در شهر . به بابل که می رسید ، خستگی اش را فراموش می کرد . آرام و قرار نداشت . نمی توانست یک جا بنشیند . هر جا کار خیری بود او هم از دور یا نزدیک ، دستی بر آتش داشت . این کارهایش برای او شهرت زیادی به همراه داشت . اما این که فهمیده بودند او اهل حال است برایش دردسر ساز شده بود . هر جا که برای خواستگاری می رفت با اولین تحقیق می فهمیدند که او چطور آدمی است . گویا همه می دانستند که او دیگر ماندنی نیست . برای همین خیلی محترمانه دست رد بر سینه اش می زدند . می گفتند اگر شهید شدی چی ؟ بچه مان را که از سر راه نیاورده ایم . دل مان نمی خواهد دخترمان زود بیوه شود .

جالب است نه ؟! بقیه مطلب را هم بخوانید .

مهدی این اواخر کم طاقت شده بود . از این حرف ها دلش می گرفت . یک بار بغضش گرفت و توسل کرد به حضرت زهرا (س) . بعد هم رفت به خواستگاری خانمی از تبار همان حضرت .

این بار موفق شد تا رضایت خانواده عروس را جلب کند . « بله » را که گرفت در پوست خودش نمی گنجید . مهدی و این همه شادی آن هم به خاطر ازدواج ؟ برای همه تعجب آور بود . یعنی مهدی عوض شده بود ؟! بالاخره روزها به سرعت گذشت و شد موقع جشن . مهدی ، شب عروسی اش مداحی راه انداخت . مجلس ، سراسر شده بود ذکر اهل بیت علیهم السلام . همان شب چند تا از بچه ها به او اصرار کردند که « خودت هم چون چشم و چراغ هیات هستی باید مداحی کنی . » مهدی اولش قبول نکرد اما بعد تسلیم شد و رفت پشت تریبون . قبل از خواندن مکثی کرد . یک لحظه رنگ چهره اش عوض شد . نگاهی به جمعیت انداخت و بعد با دل سوخته اش شروع کرد به خواندن :

از سنگر حق شیر شکاران همه رفتند                مستان می پیر جماران همه رفتند

غمنامه بود ناله پر سوز شهیدان                      ما با که نشینیم که یاران همه رفتند

آن شب او اشک همه را در آورد . خیلی ها تعجب کرده بودند . آن شادی های غیر عادی و این نجواهای غم انگیز . اما آن هایی که مثل خودش اهل دل بودند فهمیدند که گویا خبرهایی هست . سه چهار ماه بعد ، شب عملیات والفجر 8 ، مهدی پاسخ همه این ابهامات را داد . او حرف هایی زد که برای همه بچه بسیجی ها اتمام حجت بود . مهدی یکی از دوستانش را کنار کشید و گفت :

« سید ! من امتحان سختی رو گذروندم . خودت می دونی که روزهای اول زندگی چقدر شیرینه . من می تونستم تو سپاه بابل بمونم و همون جا خدمت کنم . اما خیلی با خودم کلنجار رفتم . بالاخره حریف نفسم شدم و وسوسه ها رو کنار زدم . با خودم گفتم مهدی ! پس امام زمان چی ؟ مگه قرار نبود یاورش باشی . یعنی این قدر نا مردی که تا زن گرفتی آقا رو فراموش کردی ؟

من می دونستم که شهادتم در گرو ازدواجه . این طوری باید نصف دینم رو کامل می کردم . بقیه اش با خدا . حالا خوشحالم که به واسطه ی این سیده خانم با حضرت زهرا (س) هم محرم شدم . سلام منو به بچه ها برسون ، بگو گول دنیا رو نخورند … »                                                        

براساس خاطره ای از برادر سید حسین مشهد سری

                                                                                   بازنویس: سید حمید مشتاقی نیا



بر گرفته از وبلاگ اشک آتش

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ادعایی به نام دغدغه مردم!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۰۴ ب.ظ

phet_photo_2017-05-24_05-42-17.jpg


درست روز 29 اسفند گذشته، شهرداری بابل به بهانه عدم رعایت استانداردهای ایمنی، در اقدامی غافلگیرانه، شهربازی خصوصی پارک نوشیروانی بابل -که به دلیل قرار گرفتن در مسیر مسافران دریا، از موقعیت درآمد زایی خوبی برخوردار است- را پلمپ کرد.

در روزهای تعطیل نوروز، مدیریت این مجتمع تفریحی تنها توانست از طریق بعضی از گروه های مجازی، صدای اعتراض خود را نسبت به این اقدام مشکوک شهرداری بلند کرده و مدارک خود پیرامون اخذ تأییدیه های قانونی در خصوص امنیت دستگاه ها و تجهیزات این مجتمع را منتشر نماید. با اتمام تعطیلات نوروز، مدیریت شهربازی مذکور موفق شد حقانیت ادعای خویش را در نهادهای نظارتی ذی ربط به اثبات رسانده و پلمپ شهرداری را از جا در بیاورد. طی شدن این فرآیند قانونی با توجه به ایام تعطیلات نوروز، دو هفته به طول انجامید. در این روزها تنها یک شهربازی مجهز دیگر در بابل فعال بود که به طور کاملاً اتفاقی، بعضی از بستگان نزدیک شهردار در مناصب اصلی و درآمدزای آن مشغول به کار بودند.

سرمایه گذار پارک نوشیروانی در مصاحبه ای ضمن ابراز تأسف از اقدام شهردار بابل، از احتمال خروج سرمایه خود از این شهر خبر داد.

بیش از یک ماه از حادثه دلخراشی که برای یک کودک در یکی از پارک های عمومی شهر بابل اتفاق افتاد و منجر به نقص عضو او گردید می گذرد. مدیریت شهرداری بابل متعهد شد تا نسبت به ایمنی و تأمین استانداردهای لازم برای تجهیزاتی که در فضاهای سبز این شهر کار گذاشته شده اقدام کند. روز گذشته کانال های تلگرامی بابل باز هم از خلف وعده شهرداری در عمل به این تعهد خبر داده و خواستار توجه مسئولان امر به حقوق مدنی شهروندان گردیدند.

مدیریت امور مرتبط با فضای سبز شهرداری بابل دست یکی از جوان های تحصیل کرده و مذهبی و خوشنام شهر قرار دارد. عجیب است که این چهره موجه هم در انجام وظایف اداری خود ناتوان مانده است.

گذشته از اعتراض بعضی از دلسوزان اجتماعی، در گروه های مجازی بیشترین هیاهو پیرامون تعلل شهرداری در تعمیر لوازم تفریحی عمومی پارک ها از سوی گروه های حقوق بگیر و پیمان کارهای قلم فروش وابسته به یکی از زیرمجموعه های شهرداری صورت می گیرد.

به نظر می رسد باز هم دود تسویه حساب های مدیریتی و رقابت های داخلی و منفعت طلبی بعضی از افراد قرار است به چشم شهروندان برود. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نقدی بر عملکرد یارانه ای دولت در حوزه سلامت

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۰۱ ب.ظ

دکتر محمد رحیمی از پزشکان متعهد و بسیجی شهرستان بابل در یادداشتی نوشت:

یارانه ی ناعادلانه ی سلامت

سخن از طرح تحول نظام سلامت بسیار رفته و شاید همین تعدد و تکثر مطالب و انتقادات و تکذیبیه ها و تاییدیه ها باعث شده آن چنان که باید و شاید زوایا و خفایای این طرح که بر جغرافیای سلامت ایران زمین سایه انداخته بر همگان واضح و مبرهن نشده باشد.

اردیبهشت 1393 بود که به سان پیشینیان وزیر جدید بهداشت برای به یادگار گذاشتن یک طرح در سیستم سلامت طرحی را مبنی بر طرح تحول در نظام سلامت اجرایی ساخت، طرحی در 9 محور و با اما و اگرهای فراوان.

اینکه آیا مطالعاتی پیرامون اثرات اجرایی شدن این طرح در میزان افزایش سطح سلامت مردم تحت پوشش صورت گرفته بوده یا خیر جای خود؟

اینکه آیا این طرح به صورت پایلوت و در مقیاس کوچکتر برای تصحیح و رفع نواقص احتمالی اجرایی و سپس به تمام ایران زمین تعمیم پیدا کرده یا خیر به جای خود؟

اینکه برای چنین طرحی با این وسعت و تعهدات مالی آنچنانی در بلبشوی اوضاع اقتصادی کشور منابع مالی پایدار در نظر گرفته شده بوده یا خیر به جای خود؟

اینکه این طرح با تمامی انتظارات و توقعاتی که در مردم و حتی کادر بهداشتی علی الخصوص پزشکان بوجود آورده قابلیت کنارگذاشتن و چشم پوشی در آینده به مثابه تمامی طرح های چهارساله یک وزارت دارد یا خیر به جای خود؟

عرض بنده فقط و فقط و فقط در این نوشتار کوتاه، توجه به گوشه ای بسیار کوچک است و آن مبحثی به نام عدالت سلامت و واژه ای به نام یارانه سلامت...

اقتصاددانان به خوبی با مباحث یارانه ای و کوپن و تاثیرات هر روش تخصیصی در معیشت مردم آگاه هستند.

در دولت نهم با همکاری مجلس به دلایلی اقتصاددانان به این نتیجه رسیدند که کوپن شکر و قند و روغن و آرد و سوخت و .... عادلانه نیست که یک دلیل کوچک آن با یک مثال ساده آن است که به فرض فرد الف یک شورلت هشت سیلندر قدیمی دارد و هفته ای شصت لیتر بنزین یارانه ای مصرف میکند یا خانواده ب چهار خودرو با مصرف بنزین یارانه ای فراوان دارد در حالی که خانواده ج که اتفاقا به لحاظ اقتصادی در مضیقه است از این یارانه استفاده نمیکند مضاف بر اینکه مصرف اصلی خانواده ج مثلا برنج هست که یارانه دولتی کفاف میزان مصرفشان را نمیکند بنابراین اجناس با قیمت بالاتری عرضه و پول یارانه در دست مردم قرار گرفته تا با توجه به نیاز خود در جایی که بیشتر مورد نیازشان هست خرج نمایند.

اینکه طرح هدفمندی یارانه ها درست بوده یا خیر و چه تبعاتی به بار گذاشت اینجا محل بحث بنده نیست.

در شروع طرح هدفمندی یارانه ها سرانه ماهانه 45500 تومان به هر فرد تعلق گرفت که تا به امروز این رقم افزایش پیدا نکرده است.

شاید بدانید که یکی از منابع مالی طرح تحول نظام سلامت از محل هدفمندی یارانه ها می باشد.

حال با پیش فرض بالا و با توجه به اطلاعاتی که در رابطه با طرح تحول نظام سلامت دارید به این موضوع یک بار دیگر با دید اقتصادی می نگریم.

در طرح تحول نظام سلامت، بخشی از منبع مالی طرح هدفمندی یارانه ها به وزارت بهداشت تخصیص داده شده است و این وزارت خانه متولی خرج کرد آن می باشد حال بنگریم این یارانه سلامت به چه طریق مصرف می شود: فرد الف رئیس شورای روستایی یکی از روستاهای کشور که صاحب چهار هکتار باغ مرکبات می باشد دارای بیماری مزمن سرطان می باشد و سال 94، بیست نوبت در بیمارستان بستری و تحت رادیوتراپی قرار گرفته و سپس به تعداد 10 نوبت در بیمارستان دولتی دیگری بستری و تحت شیمی درمانی قرار گرفته و سپس برای وی جراحی جهت خارج سازی توده انجام که به دلیل عوارض جراحی و سن بالای وی، پس از پانزده روز بستری در آی سی یوی جراحی و انواع ویزیت های مختلف نامبرده فوت مینماید و در تمامی این مدت وی به دلیل استفاده از دفترچه بیمه روستایی سه الی پنج درصد هزینه ها را پرداخت کرده است.

خانواده ب حاصل یک ازدواج فامیلی با سه فرزند مبتلا به بیماری ژنتیکی می باشد که در دوران بارداری توصیه به انجام غربالگری شده اند که به دلیل هزینه ی بالای تصویربرادری و آزمایشات تکمیلی از انجام آن امتناع کرده اند؛ فرزندان وی بایستی هر دو ماه یکبار در درمانگاه و یا مطب برایشان آزمایشی نوشته و بدلیل عدم اعتماد متخصص به آزمایشگاه بیمارستان دولتی و یا عدم انجام بعضی از آزمایش ها در بیمارستان دولتی و از دیگر سوی بدلیل نیاز به تصویربرداری های سالانه این خانواده با هزینه کمرشکن سلامت مواجه شده و این خود در حالی است که مادر خانواده بدلیل عدم رضایت به معاینه توده پستان (که منجر به تغییر ظاهر پوست ناحیه شده) در درمانگاه تنها بیمارستان دولتی شهرشان و در حضور دانشجویان پسر، ناگزیر به مراجعه به مطب متخصص جراحی و انجام ماموگرافی بوده که از پیگیری بیشتر بدلیل مخارج بالای آن صرف نظر می نماید.

با توجه به مثالهای فرضی فوق که در دنیای واقعی در مقیاس های مختلف هر لحظه در جای جای کشور در حال رخ دادن است، اگر اجازه داشته باشیم نام لااقل بخشی از بودجه طرح تحول سلامت را یارانه سلامت بگذاریم بخشی از این یارانه صرف افزایش کارانه های کادر بهداشتی علی الخصوص پزشکان، بخشی از آن صرف بیماران بستری و بخش دیگری صرف خدمات هتلینگ و ساخت و سازها و نوسازی های آن چنانی شده است که در هر قسمتی ضرورتی موجود و با این وجود بر هر کدام نقدی واجب می باشد.

ناگفته پیداست در بحث اقتصاد مقاومتی اگر شما در حال مقاوت اقتصادی باشید به مثابه آن پدر که از برج ها کاسته و فقط خرج های اصلی خانه را پرداخت میکند تا بتواند ضرورت های اولیه مثل خوراک و پوشاک و مسکن را تامین نماید؛ بایستی در جای جای اقتصاد ایران از برج های غیرضرور در این شرایط کاست، از دیگر سوی آیا این عادلانه است که یارانه و یا همان سوپسید سلامت در جیب پزشکان و خرج بیماران بستری شود در حالی که بحث پیشگیری ها و اقدامات سرپایی از این یارانه محروم باشند؟

بی شک قابل تقدیر است اینکه بیمار بستری دیگر دغدغه مالی آن چنانی ندارد اما این تمام ماجرا نیست، در حالی که منابع محدود است بایستی بدانیم که چاه درمان چاهی است که انتها ندارد و هر چه در این چاه پول بریزید سیر نخواهد شد و رغبت به بستری شدن زیاد و صف انتظار در بیمارستان های دولتی طولانی خواهد شد که شد...

آیا وقت آن نیست که به دور از تعصبات جناحی و خودخواهی های روشنفکرانه از درمان به سمت پیشگیری پیش رویم تا تاثیر آن را در طولانی مدت بر سلامت فرزندانمان مشاهده نماییم؟

انتخاب با ماست اینکه صبر کنیم سرطان بگیریم و در شیک ترین بیمارستانها مجانی جان سپاریم یا اینکه در طول سالیانِ درازِ زندگی با مراقبت های تنگاتنگ سلامت و با هزینه عقلانی از مجرای بیمه سلامت همگانی کارآمد جامعه ای شاداب و پویا داشته باشیم که بتواند چرخ صنعت و اقتصاد و کارخانه ها را بچرخاند و موجب پیشرفتمان گردد.

نوبت آن است که چهارساله و برای خود فکر نکنیم و تصمیم نگیریم و یادگار به جای نگذاریم گاهی باید گمنام بود و چرخ دنده ها را چهل سال روی هم سوار کرد تا نوادگانمان سوار بر مرکبی رهوار تا به ثریا بتازند ان شاالله.

محمد رحیمی

3 مرداد 1396

مصادف با ولادت حضرت معصومه(س)

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تشکر از برادری دوست داشتنی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۵۸ ب.ظ

دکتر سید حسین حاج میرزایی از جراحان بسیجی و متعهد بابلی مقیم تهران است که در صفحه اینستاگرام خود نسبت به این حقیر اظهار لطف نمود:


tksp_photo_2017-05-20_01-12-08.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بهای مرد بودن

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۵۵ ب.ظ

لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم

مرد بودن به پیچش تارهای پشت لب و کلفتی اصوات نیست و نه به خودخواهی وغرور کاذب دنیا پرستان عافیت طلب و نه دست درازی به سفره دیگران!

مرد واقعی، انسان واقعی است که بار مفهومی "اشرف مخلوقات عالم" بودن را به دوش می کشد.

آن هنگام که دست افتاده ای را بگیری، سنگ صبور دل دردمندی باشی، برای رفع گره از کار دیگران خواب و خوراک نداشته باشی، داد مظلوم را بشنوی و سکوت نکنی ... آن وقت است که مرد بودن و بزرگ و بزرگوار بودن را در کالبد روح خود دمیده ای و آیه "فتبارک الله احسن الخالقین" را مصداق دوباره بخشیده ای.

مرد بودن و مردانه زیستن، بزرگ بودن و بزرگواری نمودن را باید در راه و منش مومنین پرتلاش و خدومی چون مرحوم سید عیسی هاشمی جست که در خدمت بی شائبه به دیگران، آرامش و آسایش خود را فدا می کرد و جز کسب رضایت خدا را توشه دنیا و عقبای خویش نمی دانست.

در آستانه چهلمین روز درگذشت مرد عدالت خواه و مجاهد طریق حق و معرفت، سید عیسی هاشمی، بر خود لازم دانستیم یاد این چهره ماندگار و نیک اندیش دارالمومنین را زنده نگاه داشته و خاطره سلوک پردغدغه این مرد راستین در حمایت از ضعفا و پیگیری مطالبات عدالتخواهانه مردم، به خصوص فعالان اقتصادی شهر را دوباره در ذهن ها تداعی ببخشیم.

جان کلام آن که تفسیر این حدیث نبوی را باید در حیات طیبه عبد با ایمان درگاه احدیت و پیرو عدل علوی، زنده یاد سید عیسی هاشمی جست که:

" من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم "

روحش شاد، یادش گرامی و راهش مستدام باد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد(ص).

مجمع اسلامی عدالت خواه بازاریان شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برنا و پیر!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۰ ب.ظ

نوجوان ترین و پیرترین غلامان آستان اباعبدالله علیه السلام، به نیابت از خادمان هیأت شیرخوارگان حسینی شهرستان بابل، مشرف به پابوسی سلطان عشق، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام


v9bl_photo_2017-05-23_05-08-13.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وصیتنامه روح افزای شهید مدافع حرم سید حسین رییسی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۲۰ ب.ظ

 

بسمه تعالی

با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت، مهدی موعود) عج( و با سلام و درود بر شهدای صدر اسلام تا شهدای کشورمان و امام

شهیدان و دو یادگار عزیزش، و سلام بر رهبر فرزانه و سید و مرشد ما ، نایب بر حق امام مهدی ) عج( ، حضرت امام خامنه ای

) حفظه الله(

این حقیر سید حسین رئیسی فرزند سید کمال، این وصیت نامه را در نیمه شب یکشنبه، 22 رمضان سال ...(تایپ ناخوانا)، با تکمیل وصیت نامه زمان جنگ تحمیلی به پایان رساندم.

کلامم را اینگونه آغاز می کنم که شهادت مرگ نیست، رسالت است، رفتن نیست، جاودانه ماندن است ، جان دادن نیست، جان یافتن

است،... سکوت نیست بلکه فریاد است ... آری ... شهادت سرآغاز پایندگی است.

شما که از حال درونی من آگاه هستید، در حالیکه از ضعف مجروحیت خود آگاهی کامل داشتم، اما در این میان، به اسلحه ی شهادت

مجهز شدم و با قدرت ایمان و عشق در میدان جنگیدم و عظمت روح را بر فرق ماده کوبیدم و از جان خود گذشتم تا از قید و بندهای

مادی آزاد شوم و بتوانم با عظمت روح با شما سخن بگویم ... شاید اینگونه بر جان نشیند.

اگر خواست الهی چنان شد که شربت شهادت نصیب این حقیر شد، شما را به خدای بزرگ سوگند، که مرا یاری کنید.. برایم گریه

نکنید، تا از خدا بی خبران و کج فهمان خوشحال شوند و خود را ملعبه ی دست آنها قرار ندهید.

از شما عاجزانه خواهش می کنم در هرکاری به خدا توکل کنید و دنباله رو ولایت باشید و از رهبر فرزانه مان، امام خامنه ای ) حفظه

الله( جلوتر یا عقب تر حرکت نکنید و از اختلاف بپرهیزید تا در دنیا و آخرت رستگار شوید.

عزیزانم... در حالیکه مطمئنم خوب را از بد تشخیص می دهید، ولی باید بدانید در انتخاب دوست باید دقت و مراقبت داشته باشید،

چون دوست خوب انسان را به سعادت می رساند و دوست بد انسان را به شقاوت می کشاند.

و اما درباره حجاب ... بدانید که با بدحجابی دل مادرم، حضرت زهرا ) سلام الله علیها ( را به درد می آورید و همچنین دل مولایمان

صاحب الزمان ) عج( را ...

به شما میگویم: که در مکتب اسلام ننگ و نکبت جایی ندارد... باور کنید سخن از چادر و روسری و سرپوش نیست، حرف از زنجیر و

حبس شدن و محدود شدن نیست، بلکه سخن از عفت و پوشش و بزرگ منشی و احترام و ابهت است.

سخن دیگر اینکه: به خدایی که به نهان و آشکار آگاه است، توکل کنید و رشته ی الفت خود را با خدا محکم بسازید و بدانید که همه

چیز جز الله، فانی است و همه به سوی او باز می گردیم.. سفری پر مخاطره در انتظار است و سرمایه ای کم، همچون عمر، و دشمنی

مکار همچون شیطان در کمین است...پس خدا را فراموش نکنید و تقوای الهی را پیشه خود کنید.

عزیزانم بدانید دل به این دنیای فانی که فریبنده ی اهل آن است، نبندید و خود را آماده کنید تا به کمال برسید. این دنیا هیچ ارزشی

ندارد، همه را باید بگذاریم و برویم.... من در خانه ای زندگی می کردم که شاید کسی آن را برای زندگی بر نمیگزید، اما من آن را کاخ

می دانستم و حاضر نبودم آن را با دنیای دنیا پرستان عوض کنم.. دلم پر از دلزدگی از دنیاست ولی قلبی آکنده از عشق به ائمه و جدم

دارم و حاضر به سفر می باشم.

با عنایت خدا وارد دانشگاهی شدم که خدا این افتخار را نصیبمان کرد.. چون مکتب شهادت ، معلمش امام حسین علیه السلام است و

حاضر و ناضر آن هم خود خدا می باشد. خدا را شاهد می گیرم نه برای تظاهر و دیگر انگیزه های شرک آلود، و نه برای فرار از زندگی،

بلکه بر اساس یک وظیفه دینی قدم به حفظ حرمت حرم و حریم نهاده ام. آری.. در دفاع مقدس و در جبهه ی سراسر نور ، جایی که

همه چیزش انسان را عاشق خدا میکند و به زندگی محتوی می بخشد.

الهی تو مرا لایق شهادت ندانستی و هر لحظه مرا مورد امتحان قرار دادی.. امیدوارم که از این امتحان خداییت سربلند بیرون آمده

باشم.. و تو را شاکرم که مرا در کنار گنبد و بارگاه مظلوم ترین خواهری قرار دادی که دست از برادر نکشید و در صحرای کربلا پیام

رسان وقایع کربلا بود..خدایا تو را به بی بی زینب )سلام الله علیها( قسم تا پاکم نکردی خاکم نکن... من شاگرد مکتب حسینم و از او

درس چگونه زیستن و چگونه مردن را آموختم.. امروز به سوی آموزگارم شتافتم تا به تکفیریها و تفاله های به جامانده از یزید و

یزیدیان و بخصوص آل سعود وهابی که ارباب آنها، شیطان بزرگ، آمریکای جنایتکار و اسرائیل جانی است بفهمانم تا زمانی که فرزندان

و ذریهی زهرا )سلام الله( در کرهی خاکی حضور دارند، باید خیال تخریب بارگاه ائمه معصومین به سرشان نزند ، چون بیداری اسلامی

خواب خوش را از اسرائیلیها گرفته و آنها را در باتلاق خودشان گرفتار کرده است..که ان شاءا… فتح و ظفر نزدیک است.

و اما خطابم به مسئولین امور مملکتی..شما که فرامین مقام عظمای ولایت را پشت گوش می اندازید و به هر نحوی شده می خواهید

تن به ذلت و خواری دهید و رابطه با آمریکاو دیگر غربیها برقرار کنید ، در حالیکه رهبر و خون شهدا این رابطه را ننگ و خفتی بیش

نمی دانند... این خون شهداست که شما را به این مقام و منزلت رسانده است....وای بر شما اگر در کار این مردم ذره ای کوتاهی کنید.

و ای شیعه ی امیر المؤمنین علیه السلام... هر گاه کسی قصد ظلم بر مردم را دارد و یا از موقعیت خود سوء استفاده میکند و حق

مظلوم را پایمال می کند... شما را به خدا سوگند حق مظلوم را از ظالم بستانید و او را سر جایش بنشانید تا درس عبرتی برای بقیهی

ظالمین و خائنین شود و نگذارید این گروه، اهداف این انقلاب را پایمال کنند و جایگاه آن را تضعیف کنند و اینهمه زحمت را بی نتیجه

بگذارند.

و در آخر دوباره تاکید میکنم رهبر عزیزمان را تنها نگذارید و دنباله رو خط ولایت باشید.

پروردگارا با قلبی خالی از علایق دنیا به سویت پرکشیدم، ببخش بر من که در زندگانیام نتوانسته ام آنگونه که شایسته بود تو را

بپرستم.

وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى آیه 74 /طه

3131 مصادف با 22 رمضان 3711 /7/ و سلام بر هر کس که از هدایت پیروی کند. 13

حقیر سید حسین رئیسی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

و باز هم سرشار از تهی!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۴۳ ق.ظ

این روزها ناخواسته درگیر ماجرای یک اختلاف خانوادگی هستم که به دلایلی اهمیت سیاسی درون شهری نیز پیدا کرده است.

به نوبه خودم تلاش کردم فضا را به سمت آرامش و ثبات سوق بدهم.

فارغ از تقسیم بندی های به اصطلاح اصولگرا و اصلاح طلب، برای چندمین بار به من ثابت شد جایی که خدا و پیغمبر نیست، جز لجن و کثافت هم چیزی نیست.

انسان هایی که یک عمر مبنای اندیشه و حیات خویش را بر مدار خود محوری و نفسانیت قرار داده و رجوعشان به دین تنها برای استفاده ابزاری از آن در جهت امیال شخصی بوده، حالا در فراز و نشیب ملال آور زندگی، چون حیوانی بی فکر در باتلاقی که از معرکه شیطانی غرایز ناتمام خویش فراهم آورده اند دست و پا می زنند در حالی که تقلای آنها جز فرو رفتن بیشتر در این باتلاق عفن، ثمری نخواهد داشت.

آیا وقت آن نرسیده است که غفلت زده های خودباخته و جاهلان متجدد، با خدا و سنت و آیین خدا آشتی کنند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عکس و خاطره

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۴۸ ق.ظ


درست یک ماه قبل از شهادت علی خلیلی با طلبه سیرجانی رفتیم تهران عیادت. به سختی نفس می کشید تغذیه و دفعش از راه شیلنگ هایی بود که مثل سیم به شمکش وصل کرده بودن. گفتن دو سه دقیقه بیشتر بهش نزدیک نشین. پرسیدم: دو ساله داری زجر می کشی، اگه برگردی به همون روز، بازم حاضری بری از ناموس مردم دفاع کنی و چاقو بخوری؟ گفت: من برای خدا این کارو کردم و ذره ای پشیمون نیستم. برگردم به اون روز بازم نهی از منکر می کنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سبیل الله

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۵ ب.ظ

vob_photo_2017-05-15_10-34-47.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا