اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۰۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک آتش2» ثبت شده است

پژواک محبت

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۲۰ ب.ظ

هر کار خیری که در این دنیا انجام بدهیم علاوه بر اجر اخروی که نصیب خود می کنیم، انعکاسی از برکات آن عمل نیک در همین دنیا نیز عایدمان خواهد شد.

حضرت زهرا سلام الله علیها خیرخواه دیگران بود. شب عروسی اش وقتی زنی مستمند بر سر راهش قرار گرفت، لباس نو و زیبای عروسی را به او بخشید و خودش لباس کهنه ای که به همراه داشت را بر تن نمود. با این که می توانست همان لباس کهنه را به آن زن محتاج هدیه دهد؛ اما خواست از آن چه که بیشتر دوست دارد(تنفقوا مما تحبون) در راه خدا بگذرد و دل دردمند آن زن را بیشتر خشنود سازد.

پاسی از شب را به نماز ایستاد. موقع دعا که شد اول همسایه ها را از نظر گذراند و خیرخواهی آنان را بر دعای برای خود و خویشانش ترجیح داد.

کودکان فاطمه زهرا وقتی بی مادر شدند، ام البنین به همسری علی علیه السلام درآمد و سعی کرد جای خالی مادر را برای آنان پر کند و برای شان کم نگذارد. نام او فاطمه بود؛ اما از همه خواست که با این اسم صدایش نزنند، مبادا که طفلان معصوم فاطمه با شنیدن نام مادر، داغشان تازه شود.

او فرزندی چون عباس را تربیت کرد که زانوی ادب در مقابل زینب بر زمین می کوبید و فدایی حسین بود و در وفاداری به او، امان نامه دشمن را پاره کرد و حتی یک جرعه آب نیز زودتر از فرزند فاطمه ننوشید.

خبر شهادت چهار فرزند ام البنین را هم که به مدینه آوردند، دغدغه وضعیت و مصائب اباعبدالله را داشت و وقتی خبر شهادت فرزند فاطمه را شنید، به گریه نشست و بی تاب شد.

حضرت ام البنین، پژواک محبت و خیرخواهی و ایثار حضرت زهرا سلام الله علیها بود و محصولی الهی از بذری که او در زمین طاعت و عشق به معبود، کِشت. ام البنین کار و اندیشه نیک حضرت زهرا را در حق فرزندانش جبران نمود. خدا اینگونه پاسخ نیکی های انسان را در همین دنیا به خودش بازمی گرداند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه ای بر انتخاب شهردار جدید بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۵۵ ق.ظ

یکماه است که بحث انتخاب یا انتصاب جناب سید مجتبی الله قلیپور(حکیم) بعنوان شهردار بابل داغ شده و من البته در این مدت متقاعد نشدم که موضعی گرفته و نظری بدهم، تا دیشب که دیگر سیل پیامها و تماس ها این قلم را مجاب به نوشتن نمود.

شهردار شدن سید مجتبی را از دومنظر می توان بررسی کرد:

نگاه اول مربوط می شود به رزومه، تخصص و تجربه وی. بعبارت دیگر اینکه او اساساً توانایی اداره شهرداری بابل را دارد یا نه. افکار عمومی از طیف های مختلف شاید نگاه مثبتی به این انتخاب نداشته باشند. وارد این بحث نمی شوم و معتقدم خیلی های دیگر هم سرجای خودشان قرار ندارند و بعبارت دیگر شهرداران قبلی بابل چه گلی به سر این شهر زده اند که این جوان، توانایی انجام آن را نداشته باشد. بماند که انتخاب نیروهای کارآمد که شنیده شده قرار است در پشت صحنه، عرصه مدیریت شهری را در اختیار بگیرند می تواند در میزان موفقیت او نقش داشته باشد.

نگاه دوم اما مربوط می شود به نحوه انتخاب این شهردار.

هفته گذشته کانال های اطلاع رسانی بابل خبر از جلسه ای با حضور اعضای شورای شهر در دفتر امام جمعه و موضوع انتخاب شهردار آتی دادند که این موضوع در واقع زمینه چینی برای هدایت افکار عمومی به تعاملات خارج از گود در خصوص انتخاب داماد امام جمعه برای تصدی گری شهرداری محسوب می شد.

شب گذشته اما داماد امام جمعه در حالی بعنوان شهردار بابل انتخاب شد که برخلاف رویه معمول، هیچ طرح و برنامه ای برای چشم انداز مسئولیت جدید خود ارائه نداد و این موضوع نیز افکار عمومی را به این سمت سوق داد که انتخاب شهردار جدید از جای دیگری با اهدافی خاص هدایت شده و ابداً بحث کارآمدی و برنامه ریزی و ... موضوعیتی نداشته است. دیشب در گروههای تلگرامی شهر، غلغله بود و خیلی ها از این فرصت طلایی برای متلک پرانی و انتقاد به نیروهای انقلابی و امام جمعه و ... غفلت نورزیدند.

طیف غفار آری که در شورای اسبق شهر پرونده دار شد و طیف بیژنی که در شورای فعلی پرونده دار گردید نمایشی از اتحاد را برای انتخاب شهردار جدید به تصویر کشاندند.

یکسال دیگر انتخابات حساس مجلس شورای اسلامی برگزار می شود. حضور داماد امام جمعه، تا حدودی جمع یکدست برگزار کنندگان انتخابات در فرمانداری بابل را برهم می زد. انتخاب وی بعنوان شهردار علاوه برآن که او را به شکل محترمانه از فرمانداری دست به سر می نماید، دلخوری امام جمعه را هم در پی نخواهد داشت.

مسند شهرداری، جایگاهی است که به قول معروف، فحش خورش ملس است! بهترین مدیران با سوابق درخشان اجرایی هم اگر در این سمت قرار بگیرند بالاخره عده ای از عملکردشان ناراضی خواهند بود، چه برسد به تصدی فردی فاقد معلومات مهندسی و سوابق عمرانی. بالطبع با توجه به مدیریت ذهنی صاحبان رسانه، هر نوع اعتراض به عملکرد شهرداری به سمت و سوی کسی روانه خواهد شد که مطابق برداشت عمومی، عامل این انتخاب بوده است.

به نظر می رسد امام جمعه بابل در تله حیله گرانه یکی از طیف های مرموز سیاسی گرفتار آمد. اجتناب از مظانّ اتهام که توصیه مدیریتی امیرالمومنین برای کارگزاران مملکت اسلام و البته همه مردم است لزوما به معنای ارتکاب رفتار غلط نیست. گاه حضور در نقطه ای که ظنّ عموم را تحریک می کند آسیبی جبران ناپذیر خواهد داشت.

برای شهردار جدید و جوان بابل آروزی موفقیت دارم و توصیه می کنم مراقب مکر ناتمام عنصر فاسد شورا باشد که مشی فرهنگی و سیاسی او به رغم مظلوم نمایی و قیافه ای حق به جانب، همواره چنین بود که از دین علیه دین و از متدینین علیه متدینین بهره بجوید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این آقا را جدی نگیرید!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۰۷ ق.ظ

آقای نجفی نماینده بابل در مجلس، بیانیه ای داد و پیرامون عزل و نصب یک روزه رییس آموزش و پرورش بابل –که از نظر افکار عمومی در آن دخیل بود- مواضعی نسبتاً صریح گرفت و البته از کار خودش دفاع کرد.

اما چند نکته:

1- اصل این اتفاق که بابایی بشود رییس اداره و فردایش عزل بشود نامبارک است و بازی با آبروی مومن محسوب می شود و نشان دارد از تزلزل سیاسی نهادهای تصمیم ساز و ... به هر حال اتفاق قشنگی نبود.

2- اینکه دکتر نجفی بر خلاف بسیاری از مسئولان بر اساس فشار افکار عمومی مجاب شد که واکنشی نسبت به عملکرد خود داشته باشد یک نقطه مثبت محسوب می شود.

3- دعوای نیاز و نجفی ربطی به ما ندارد و لزوما معلوم نیست اگر دخالت این یکی نباشد دخالت آن یکی در امور اداری شهر به نفع مردم خواهد بود.

4- بعضی از دوستان طلبه تلقی شان این بود که آقای نجفی در لابلای پاسخنامه اش تعرضّی نیز به ساحت نماینده مردم در مجلس خبرگان داشته که من البته نپذیرفتم. آیت الله توکل موضعی رسمی در خصوص اتفاق اخیر مربوط به آموزش و پرورش بابل نداشت و به نظر، طعنه و کنایه جناب نجفی، صاحب تریبون دیگری را نشانه رفته است؛ اما جهت پیشگیری بد نیست گوشزد شود که اگر احیانا مسئولی به سرش بزند که تعریض و تعرضی به حریم آیت الله توکل داشته باشد، روزگارش را سیاه خواهیم کرد.

5- از این که آقای نجفی اینبار مشکلات مردم بابل را به کنسرت موسیقی گره نزد باید تشکر کرد.

6- آقای نجفی از ضرورت محوریت اخلاق هم سخن گفت. ایشان نماینده لیست امید در انتخابات گذشته بود؛ همان لیستی که در شورای شهر بابل هم پیروز شد و امتحان اخلاقش را در آتلیه عکاسی پس داد و انگشت نمای خاص و عام گردید.

7- آقای نجفی آخرین ماه های حضورش در خانه ملت را پشت سر می گذارد و کمی بیش از یکسال بعد دوباره باید برگردد به جایگاه اصلی خودش در وزارت خارجه و استعداد ذاتی اش در فرمانبرداری از بزرگان طایفه را در آن عرصه به منصه ظهور بگذارد. با این وصف نیاز نیست ایشان را زیاد جدی بگیریم. درست یا غلط، ایشان به وکیل الدوله معروف شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نام میدان انتفاضه را برگردانید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۷:۳۸ ب.ظ

فرماندار محترم شهرستان بابل باسلام

نزدیک به یکسال پیش، شورای شهر بابل در اقدامی عجیب تصمیم به تغییر نام میدان انتفاضه گرفت و با شتاب زدگی –احتمالا بدون طی تشریفات قانونی- به حذف تابلوی آن اقدام نمود.

این تصمیم و برخورد مشکوک، منافی رویکردهای جهانی ایران اسلامی در دفاع از آرمان قدس شریف بود که مورد اعتراض و هشدار نیروهای متعهد و آشنا با عقبه فکری جریان تصمیم ساز این رخداد قرار گرفت.

مدتی بعد به لطف خدا ماهیت عوامل موثر در حذف نام میدان انتفاضه در ماجرای شرم آور آتلیه برای همه ایرانیان و فارسی زبانان این کره خاکی افشا گردید.

این جریان، همان جریانی بود که در اقدامی مشابه تلاش داشت هویت تاریخی چهارراه شهدا را با نصب بنری حاوی مطالب فرضی و جعلی تحت الشعاع قرار دهد که با واکنش مردمی مواجه شد و عقب نشست. همان جریانی که شادی را منحصر به موسیقی و اختلاط دانسته و بودجه هایی که  با عرق جبین مردم حاصل شده و باید هزینه رفع مشکلات آنان می شد را عرصه اشاعه دوچرخه سواری های مختلط و برنامه های مستمر موسیقی محور قرار داد و علائم عزای محرم اباعبدالله را به بهانه زیباسازی، قلمع و قمع نمود.

همان جریانی که داعیه حفظ میراث فرهنگی را داشت و به این بهانه اقدام به برگزاری تجمعات غیرقانونی می نمود؛ اما نه تنها عنوان مشهور و تاریخی دارالمومنین را از این شهر مذهبی و خوشنام حذف کرد بلکه با بی اعتنایی به بناهای کهن و مذهبی این شهر با قدمت هشت یا نه قرن، سازه ای از معماری عصر پهلوی را با قدمتی در حدود یک الی دو قرن به عنوان نماد تاریخی این شهر عَلَم نمود.

این خط مرموز فرهنگی به انتخاب نام شهدا و سرداران دفاع مقدس برای میادین شهر نیز بی محلی نشان می داد و ظواهر شهر را با آرایه های غیر مرتبط با هویت تاریخی و مذهبی آن تغییر داد. تضعیف چادر بعنوان حجاب برتر از دیگر تشعشعات تبلیغاتی این جریان واداده به شمار می آید.

با افشای ماهیت بعضی از این عناصر در جریان رسوایی بزرگ شورای شهر که نام بابل را در بین فارسی زبانان جهان به محملی برای هجو و مطایبه قرار داد لازم است زوایای فکری آنان نیز بیش از پیش مورد مداقه قرار گرفته و نسبت به مصادیق رفتارهای منحرفانه این طیف تدبیری اندیشیده شود. بی شک جماعتی که نتواند بند تنبانش را مدیریت کند شایستگی تولیت فرهنگی و سیاسی یک شهر با 1750 شهید را دارا نیست.

در این راستا از حضرتعالی که امسال با حضور در تجمع مردمی بزرگداشت حماسه نه دی نشان دادید که انقلابی بودن را بالاتر از تعلقات جناحی می دانید، انتظار می رود در چهلمین بهار عمر شریف انقلاب جهانی مردم ایران و به منظور دفاع از رویکرد اسلامی و آرمانخواهانه شهدا و امام شهدا در آزادسازی قدس شریف، با اقدامی عاجل و انقلابی نام میدان انتفاضه را که همچنان در رسانه های خبری شهر برای همان میدان کاربرد دارد، رسماً احیا نمایید.

به منظور پیشگیری از برخی تعابیر مغرضانه و تحریف ها لازم به ذکر می دانم نام فعلی و موقت آن میدان می تواند در اماکن دیگری از این شهر بزرگ مورد استفاده قرار گرفته و نیازی به ایجاد تقابل بین مفاهیم و شعائر انقلابی با دیگر واژگان زیبا اما خنثی وجود ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به بهانه سالروز آزادسازی نبل و الزهرا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ب.ظ

ابوحسین از دوستان رزمنده و خط مقدمی مدافع حرم است که متن زیر را به بهانه سالروز آزادسازی نبل و الزهرا که یکی از شیرین ترین حماسه های رزمندگان اسلام در جریان مبارزه با دژخیمان و عناصرخودفروخته صهیونیسم در جبهه سوریه است به نگارش درآورده است.

قبل از آن که این متن را بخوانید یادتان باشد بسیاری از شهدای مدافع حرم، آرزو داشتند در شکستن محاصره نبل و الزهرا حضور داشته و در کنار شیعیان مظلوم و مقاوم این دیار، ندای توفنده لبیک یا زینب را سر بدهند:


امروز سالروز آزاد سازی شهرهای نبل و الزهرا  است حماسه ای زیبا که هیچ وقت نمیتوان از یاد برد حضور قهرمانه و پر افتخار نیروهای مقاومت و استقبال عجیب و شوق آور مردم و صدای گلوله هایی که نوید آزادی را میداد صدای بسیم که با لهجه افغانی به مدافعان شهر میگفت بچه های نبل الزهرا چایی را بزارید ما داریم میایم . 

مدافعان شهر نبل الزهرا وقتی میبینند که گروه مقاومت حمله کرده آنها هم از سنگرها و خاکریزهایز که 4 سال در آن بودند و از شهر دفاع میکردند خارج میشوند و به دشمن حمله میکنند و دشمن را میتارانند .


مردم شهر همه حیرت زده از حضور نظامی هایی که وارد شهر شدند غریبه هایی آشنا و دوست داشتنی مردم تازه متوجه آزادی شهر خود بعد از 4 سال میشوند همه گویی برادران خود را در آغوش میگیرند مجاهدان را میبوسند و در آغوش میگیرند و صدای کل کشیدن عربی زنان  که نوید پیروزی میدهد همه از خوشحالی اشک می ریزند وبر سر مجاهدان برنج میپاشند، زنان دست بر پوتین مجاهدان میکشند و بر صورت خود میکشند گویی به فرشتگان خدا تبرک میجویند .

پرچم ایران در میان جمعیت خود نمایی میکند.....

امروز روز فراموش نشدنی برای مردم نبل الزهرا است .برای مجاهدان مدافع حرم در سوریه .

وقتی وارد شهر میشدی چهره ها آشنا بود وحتی چادر و حجاب زنان و دختران این شهر به مانند مادران و خواهران خودمان  بودند  اینجا بوی وطن میداد .

آری اشتباه نیامده بودیم ما برای آزادی نوامیسان آمده بودیم اگر تک تکمان جان میدادیم ارزشش را داشت،2000 کیلومتر که مسافتی نیست ، ما خاک دنیا را برای عزت نوامیسمان به توبره میکشیم .

داستان هایی عجیب و وحشت آور که غیرت هر مردی را بجوش می آورد از مسجد شهر مایر و ماجرای بلندگوهایش تا طاموره و که پایگاه مسلحین خونخوار بودند

 گویی دوباره اهل شیعه میخواست به اسارت رود وعزت زنان و شرافت تشیع هدف بود .

قبرستان های شهر نبل و الزهرا پر از شهید بود شهیدان مقاومت ،هزینه ای که باید برای مقاومت پرداخت میشد تا شرافت و جان های بیشتری حفظ میشد

850 شهید طی 4 سال که نیمی به علت بمباران و گلوله باران شهر توسط مسلحین به شهادت رسیده بودند و نیمی دیگر در مبارزه مستقیم.

تعداد شهدای این شهرهای نبل والزهرا از حمص که براحتی تسلیم شده بود بسیار کمتر بود. 

در حالی که تعداد علویان و شیعیان حمص بسیار کم جمعیت  بودند. 

آنها در حمص به هیچ کس رحم نکردند چه شیعه چه سنی....


اینجا آموختم مقاومت ایجاد هزینه نیست بلکه راهی برای جلوگیری از خسران های جبران ناپذیر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دلشدگان!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۵۰ ق.ظ

در کتاب نیمه پنهان ماه، همسر چمران از قول این عارف بزرگ نقل می کند که شب ها کم می خوابید و در دل تاریکی برمی خاست و می نشست به مناجات. گاه صدای گریه هایش شنیده می شد. یکبار به او گفتم: چرا اینطور به درگاه خدا استغاثه می کنی؟ تو که بنده خوب و مطیع خدایی.

جواب داد: تاجر اگر از اندوخته مالی خود بخورد بالاخره ورشکست می شود. این اشک ها سرمایه ماست و ذخیره ای است که نزد خدا آبرویمان می شود ...

آیت الله محمدی، دستم را گرفت و کشید به کناری و از منزلت نمازشب گفت و بعد همین جمله را بر زبان آورد: تاجر اگر همیشه دست در جیبش فرو کند و از سرمایه اش خرج کند ورشکست می شود ...

آیت الله محمدی هیچ وقت مصطفی چمران را ندید و شناختی از او نداشت. آن سال های ابتدایی انقلاب، هر روز رادیو و تلویزیون اخبار شهادت جمعی از یاران انقلاب را مخابره می کردند. این خبرها و حوادث در آن ایام تقریباً عادی و روزمره شده بود. می گفت: یک شب پای تلویزیون نشسته بودم که خبر شهادت وزیر دفاع را اعلام کردند. بعد تصویرش را نشان دادند. تصویر این مرد چقدر الهی بود. می گفت: با دیدن چهره نورانی دکتر چمران ناخودآگاه به گریه نشستم.

سال ها بعد که علی صیاد شیرازی نیز به شهادت رسید، حاج آقا محمدی می گفت: به تصویر او هم که خیره شدم ناخودآگاه به گریه افتادم.

صیاد شیرازی را که می دانید اهل دل بود. معروف است یکبار که نیمه های شب از منطقه می آمد، هوای دیدار با آیت الله بهاءالدینی به سرش افتاد. مردد بود برود یا نه، مباد که مزاحمتی برای آن عارف خدا رقم بزند. دل به دریا زد و رفت و تا رسید، دید که خدمتکار آیت الله در را به رویش باز کرد و گفت: آقا منتظرتان است! ساعت دوی بامداد بود. صیاد تعجب کرد. چای هم آماده بود. آیت الله بهاءالدینی به او گفت: همان کس که در این ساعت از شب هوای دیدار مرا به دلت انداخت هوای دیدار تو را نیز در دل من ایجاد کرد.

همان اوایل سوره بقره، در وصف متقین می خوانیم: الذین یومنون بالغیب... در پس پرده پندار ما خبرهایی است که جز با چشم و گوش دل دیده و شنیده نخواهد شد. مردان خدا، ورای همه ظواهر، قلب هایی به هم گره خورده دارند و زود یکدیگر را پیدا می کنند.

آیت الله محمدی، یکی از همین مردان خداست که شاگردانی چون شهیدان عباسی، قشقاوی، شاهین، قیومی، حسن زاده، شفیعی، رهبر، نصیری، داوودی، گرجیان، گدازگر و آقامیری را در پیشگاه صاحب الزمان تربیت نموده است. برای سلامتی این عالم بی ادعا دعا کنید. امروز، زیر تیغ جراحی، شاید دعای روسیاهی چون من، پرکاهی به آستان کبریایی دوست محسوب شده و به لطف کرامت حق، خریداری شود. زمین، مثل او را کم دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دعا کنید برای این مرد خدا

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۵۹ ب.ظ


جنس حاج آقا محمدی با خیلی ها فرق می کند.

فردا سه شنبه پنج و نیم عصر، این مرد خدا در بیمارستان بابل کلنیک تحت عمل جراحی قرار می گیرد.

برای آیت الله محمدی، فاتح خیبر تقوا، دعا کنید؛ مثل ایشان را کم داریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یکسازان سازی قبور شهدا کار غلطی بود

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۰۲ ق.ظ

گلایه رهبر معظم انقلاب اسلامی از یکسان‌سازی قبور شهدا

یکی از کارهای بدی که بعضی از مدیران گلزارهای شهدا انجام می‌دهند، این کار غلط یکسان‌سازی قبور شهدا است. این[جا] خوب است؛ همین درست است، بیایند صاحبان این شهدا، پدرانشان، مادرانشان، فرزندانشان،‌ همسرانشان، علامتی داشته باشند، عکسی داشته باشند، این خوب است، این شکل، شکل طبیعی است.
 هیچ لزومی ندارد که ما این [علامت‌ها] را صاف کنیم، به‌خیال اینکه می‌خواهیم زیباسازی کنیم. زیبایی هر جایی و هر چیزی به‌حَسَب خودش است؛ زیبایی انسان،‌ زیبایی باغ،‌ زیبایی قبرستان، زیبایی هر چیزی را باید به‌حَسَب خودش محاسبه کنیم.
مقام معظم رهبری
  • سیدحمید مشتاقی نیا

جای مجرمین در شورای شهر نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۴۸ ق.ظ

حضرت آیت الله توکل!

هفت امام جمعه محترم شهرستان بابل!

فرمانده انقلابی سپاه!

رییس بسیجی اداره اطلاعات!

مسئولان سیاسی و انتظامی و قضایی!

در چهل سالگی عمر پربرکت انقلاب، بهتان بر نمی خورد که در قلمرو مکنت شما، کسانی در شورای شهر عنان تصمیم گیری و تشخیص مصالح جامعه را در دست گرفته اند که بعضی هایشان متهم به فساد بوده و حکم مجرمیتشان نیز صادر شده است؟

چطور برای استخدام بک آبدارچی به سوابقش نگاه می شود که مبادا نگاه چپ و مزاحمتی برای نوامیس مردم در پرونده خود داشته باشد؛ اما بعضی ها به رغم اشتهار به فسق، به هنجارهای جامعه بی مبالاتی نشان داده و کرسی اداره شهر را اشغال نموده اند؟ این دوگانگی در برخورد با متخلفان چه تصوری از منش عدالتخواهانه ما در ذهن مردم ترسیم می نماید؟ نتیجه حضور محکومین قضایی -آنهم در محکومیت هایی که مرتبط با خطوط قرمز جامعه است- بر مسند قدرت چیزی جز عادی سازی گناه و قبح زدایی از ارزش ها به دنبال نخواهد داشت.

این سطور، اتمام حجتی است با شما بزرگواران که خدای ناخواسته در صورت اهمال در تنبیه مجرمان و کوتاهی در جلب اعتماد مردم نسبت به رعایت عدالت علوی در برخورد با مسئولان متخلف، آن دنیا باید پاسخگوی خون شهدا و امام شهدا باشید. شکی نیست که ادامه حضور این افراد در مسند قدرت، اصول اخلاقی و شرعی و قانونی مرتبط با آیین نامه های استخدامی و تعاریف مربوط به شأنیت و عیار مسئولان طراز جامعه اسلامی را در نگاه مردم متزلزل نشان خواهد داد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از بچه ساواکی انتظاری بیش از این نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۴۶ ب.ظ

از یک بچه ساواکی که پدرش در یکی از شهرهای شمالی کشور در شمار شکنجه گران سرشناس بود انتظاری جز این نیست که در چهلمین فجر انقلاب اسلامی، شعر معروف و نمادین "هوا دلپذیر شد، گل از خاک بردمید" را با تصاویر مربوط به غبار آسمان خوزستان و خشکی زاینده رود به تمسخر بگیرد و به زعم خود ثمرات انقلاب را هیچ و پوچ جلوه بدهد؛ اما از شورای شهر و سازمان میراث فرهنگی انتظار می رود پول بیت المال را به بهانه کاوشگری و باستان شناسی دست هر چلغوزی ندهند که بعد بیاید برای این آب و خاک جفتک بیندازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک پرونده مثبت!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۳۵ ب.ظ

تُعرف الاشیاء باضدادها!

وقتی می بینی فردی که عمرش را در تباهی و فساد گذرانده و طبل رسوایی اش در هتک ناموس دیگران به صدا درآمده از تو به ظنّ دخالت در افشای ماهیت کثیفش به دادگاه شکایت برده، جز حسّ شعف و رضایت نمی توانی داشته باشی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برسد به دست زائری

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۳۱ ب.ظ

jmfk_77684d7d-d1b3-40df-8828-32d1e25bdd9b.jpg


حاج آقای عزیز بزرگوار

چرا همه مسائل را صفر و صدی می بینی؟

چرا فکر میکنی آنهایی که به دنیال مبارزه با فساد اجتماعی هستند مفاسد دولتی را رها کرده اند؟

این حقیر و بسیاری از دوستان طلبه و غیر طلبه انقلابی ام هم در معرکه خیابان با مظاهر فساد مقابله کرده ایم و هم در مبارزه با مفسدان اقتصادی و رانت خوارها و گردن کلفت ها و مأمور و مسئول ظالم و ... فریاد حق طلبی برآورده و چوبش را هم نوش جان نموده ایم.

برادر اینقدر منفی نباف لطفاً. وظیفه ما مقابله با همه منکراتی است که در مکتب احکام الهی، مذموم شمرده می شوند.

حالا شما خودت در مقابل هیچ کدام از این دو دسته اصلاً ایستاده ای؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک سلطنت طلب مارکسیست، فعال اجتماعی در بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۱۸ ق.ظ

علی نقی (ناصر) حریری، فرزند محمدکاظم، در سال 1320 در نقیب کلای بابل به دنیا آمد. وی دارای مدرک فوق لیسانس علوم اجتماعی از فرانسه است و قبل و بعد از انقلاب در دبیرستان های بابل به تدریس اشتغال داشت و از هر دو چشم نابینا می باشد.

بر اساس سوابق موجود بعد از انقلاب، وی نسبت به نظام جمهوری اسلامی دارای ذهنیت منفی بوده و دارای افکار روشنفکری است و با سلطنت طلبان همکاری دارد و از نظر عقاید اسلامی هیچ گونه اعتقادی در این مورد نداشته است.

وی نویسنده مقالات و کتاب های چپ مارکسیستی از جمله هنر و ادبیات امروز و نشریه کنکاش است  و کتاب هنر وادبیات امروز شامل گفت و شنودی با رضا براهنی و احمد شاملوست که توسط وی و انتشارات کتاب سرای بابل در سال 65 به تعداد 152 صفحه و در تیتراژ 5000 نسخه چاپ شد.

وی همچنین مجموعه مقالاتی تحت عنوان فردوسی، زن و تراژدی و مجموعه شعر "چنین رفته است بر ماجراها" گردآوری نموده است. وی هم اکنون دبیر انجمن حمایت از بیماران سرطانی در بابل است.

کتاب یاران امام، (آیت الله هادی روحانی) صفحه 362 مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات پاییز 1394

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فاطمیه، چه کتابی بخوانیم؟

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۳۹ ب.ظ

دانشنامه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - جلد1


جریان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها یکی از سیاسی ترین و البته سرنوشت سازترین حوادث تاریخ اسلام است که شفافیت پیرامون آن می تواند خط بطلانی بر همه انحرافات سیاسی و اعتقادی از صدر اسلام تا کنون به شمار آید.

از این رو، عده ای همواره تلاش کرده اند با تحریف وقایع و ایراد شبهات و جعل حدیث و تشکیک و ... اقدام به کمرنگ سازی و به انزوا کشاندن جریان شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها نموده و از این رهگذر به تبرئه خاطیانی اقدام نمایند که بی اعتنا به حقایق مطرح در واقعه غدیر و جایگاه والای دختر رسول الله(ص) که بارها در کلام نبی اکرم مورد تأکید قرار گرفت، مسیر صحیح اسلام ناب را به انحراف کشانده و سنّت راستین نبوی را غارت نمودند.

در دفاع از وقایع مسلّم تاریخی صدر اسلام که منجر به شهادت جگرگوشه رسول الله و سیده نساء عالم گردید تا کنون آثار گرانسنگی به زیور طبع آراسته شده که در این میان کتاب "دانشنامه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها" را باید یکی از بهترین آثار این حوزه دانست.

این کتاب با نثری روان و قابل فهم برای عموم مخاطبان، با استناد به منابع متقن برادران اهل سنت به اثبات و تبیین واقعه شهادت حضرت زهرا، رنج های آن حضرت و جراحات وارد بر بدن مطهر ایشان، سقط جنین، آتش زدن در خانه امیرالمومنان، جایگاه دخت نبی اکرم در گفتار و رفتار پیامبر و ... پرداخته و مجموعه شبهات مطرح پیرامون این موضوع را با کلامی شیوا و مستند پاسخ داده است.

با توجه به هجمه شبهات تاریخی و اعتقادی، توصیه می شود جوانان شیعه نسبت به مطالعه این کتاب که به قلم زیبای علی لبّاف و توسط انتشارات منیر به چاپ رسیده اهتمام ویژه نشان دهند.

نویسنده اثر در ابتدای کتاب به اختصار مقصود خود را از نگارش آن چنین شرح می دهد:

1- مخاطب دانشنامه، نسل جوان شیعیان می باشد.

2- هدف از نگارش دانشنامه، تحکیم باورهای تاریخی این نسل از شیعیان می باشد.

3- استناد به منابع مکتب خلفا تنها به دلیل رعایت اصول علمی و مناظره و آداب نقد می باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کارگران حضرت زهرا در شاهرود!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۴۱ ب.ظ

تابستان ۱۳۶۳ که در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردم که در حال درو کردن گندم‌هایشان بودند. فرمانده‌ی گروهان، ستوان آسیایی به من گفت:
مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندم‌های آن پیرزن را درو کنیم.
به او گفتم: چه بهتر از این! شما بروید گروهان خود را بیاورید تا با آن پیرزن صحبت کنم. جلو رفتم.

پس از سلام و خسته نباشید گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا به کمک سربازان گندم‌هایتان را درو کنیم. شما فقط محدوده زمین خودتان را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید. پیرزن پس از تشکر و قدردانی گفت: پس من می‌روم برای کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) مقداری هندوانه بیاورم.

ما از ساعت ۹ الی ۱۱/۳۰ صبح توسط پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو کردیم. بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از این فرصت استفاده کردم و رفتم کنار پیرزن، به او گفتم: مادر چرا صبح گفتید می‌روم تا برای کارگران حضرت فاطمه(س) هندوانه بیاورم. شما به چه منظور این عبارت را استفاده کردید؟ گفت:
دیشب حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به خوابم آمد و گفت: چرا کارگر نمی‌گیری تا گندمهایت را درو کند؟
دیگر از تو گذشته این کارهای طاقت‌فرسا را انجام دهی. من هم به آن حضرت عرض کردم:
ای بانو تو که می‌دانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است و درآمدمان نیز کفاف هزینه کارگر را نمی‌دهد، پس مجبوریم خودمان این کار را انجام دهیم. بانو فرمودند: غصه نخور!
فردا کارگران از راه خواهند رسید. بعد از این جمله از خواب پریدم. امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت می‌باشند. پس وظیفه خود دیدم از آنها پذیرایی کنم.
بعد از عنوان این مطلب، ناخودآگاه قطرات اشک از چشمانم سرازیر شد و گفتم: سلام بر تو ای دخت گرامی پیامبر(سلام الله علیها) فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی.

منبع: کتاب نبرد میمک، احمد حسینا، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۳۸۱

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظام اسلامی یعنی نظام عدالت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۳۳ ق.ظ

حکومت اسلامی، نظام اسلامی، جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی و ... همه این واژه ها در چارچوب اسلام است که ارزش و اعتبار پیدا می کند.

اسلام به دنبال عدالت است و با ظلم ناسازگار. بر اساس مفاهیم و معارف دین هر جا که ظلمی دیده شود به معنی آن است که اسلام کنار رفته است.

بنابراین نظام اسلامی یعنی نظام عدالت. 

هر جایی از زیر مجموعه نظام اگر بی عدالتی دیده شد یعنی اسلام در آن بخش خوب اجرا نشده است. یک نظام زمانی می تواند اسلامی باشد که عادل باشد. از این رو اساساً تقابلی بین نظام اسلامی و عدالت وجود ندارد، چه این که عدالت و اسلام مترادف با یکدیگر بوده و این ابهام که در دو راهی نظام و عدالت کدام یک ارجح است، از مبنا غلط و ناممکن می باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شاید برای آنها هم اتفاق بیفتد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۲۰ ق.ظ

دیروز عصر همزمان با جلسه اعضای شورای (اسلامی؟!) شهر بابل با امام جمعه که موضوع آن انتخاب شهردار جدید بود، کانال بابلستان نیز تعطیل شد.

تقارن این دو واقعه شاید اتفاقی نباشد.

به نظر می رسد ائتلافی نانوشته در صدد تلاش برای انتخاب یک گزینه مشترک جهت تصدی کرسی شهرداری است.

اصلاح طلب ها هدفشان تسلط کامل بر امور فرمانداری در آستانه انتخابات مجلس است و بخشی از اصولگراها به دنبال ایجاد تله برای انتقام گیری از یک پدرزن و داماد.

امیدوارم آنهایی که باید تأمل کنند و هوشیار باشند، هوشیار باشند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فانتزی عدالت یا کاریکاتور قانونمندی؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۳۲ ق.ظ

به قلم حسین شمسیان:

آری برادرم حق با توست! قانون ازهمه چیز بالاتر است، حتی از عدالت و انسانیت !

اصلا این قوانین درست شدند تا ما انسان بشویم ولو به قیمت بی خانمان شدنمان!

مهم نیست!مهم قانون است

با همین قوانین مترقی بود که عده ای ماهی چند صد میلیون حقوق می گرفتند،آنهم در روزگاری که کارگر بی نوا و معلم بیچاره ،بر اساس قانون یک میلیون تومان حقوق داشت! آری برادرم!کاملا قانونی


🔺با همین قانون،کارخانجات مهم و صنایع مادر،به ثمن بخس،حتی به قیمت ضایعات کارخانه به خواص و نورچشمی ها واگذار شد و حالا کارگران آن هفت ماه هفت ماه حقوق نمی گیرند!

نام هپکو و پیشینه آن را بخوان تا بدانی وقتی از قانون سخن می گویم منظورم چیست!؟

آری برادرم! قانون مهم است. 

همین قانون،هیجده اردیبهشت امسال از زبان اسحاق جهانگیری،ثروت یک ملت را به یک پنجم کاهش داد و حداقل صد و پنجاه هزار میلیارد تومان پول بی درد سر را به جیب عده ای نور چشمی ریخت!

می بینی که قانون چقدر مهم است!؟

ما نباید از قانون سرپیچی کنیم و حتی نباید به آن اعتراض کنیم،حتی اگر همه مستضعفین، همه محرومان و پابرهنگان، همه صاحبان اصلی انقلاب زیر چرخ های توسعه،زیر تیغ قانون نویسان خاص قربانی شوند،ما نباید اعتراض کنیم و بلکه باید خوشحال هم باشیم که پای قانون قربانی می شویم!


🔺قانون چنان لطفی به ما می کند که گاه با هک کردن یک سامانه(!!)بیش از چهار هزار خودروی لوکس و اشرافی خود بخود و بدون دخالت هیچ کس، وارد کشور می شود و آب از آب تکان نمیخورد و همان شب،قالپاق دزد محله ما به جرم قانون شکنی بازداشت می شود!


🔺قانون کاری می کند که آنکه در خزانه کشور را گشود،از بانک مرکزی به مشاورت رئیس جمهور می رسد و آنکه ارز و سکه از او گرفت،مجازات و اعدام می شود(که البته این سزا رواست و حرف بر سر گریز قانونی امثال سیف است) گاهی شعار قانون دوستی، از سر شکم سیری و بی خبری از حال مردم است .

راستی برادرم، آخرین باری که ساعت پنج صبح به میدان تره بار رفتی ودر سوز سرما با مردم مستضعف ،در صف مرغ ارزان و گوشت ارزان ایستادی را یادت هست!؟ حرفهایی که آدم های آبرومند و دردمند آن صف میزدند چطور !؟ آنها را به یاد داری!؟ باید مستضعف بود،باید مثل فقرا منتظر یارانه اول ماه بود بعد مقاله نوشت و از فانتزی سخن گفت و گرنه با حقوق تقریبا پانصد هزار تومان برای هر روز(ماهی دوازده میلیون تومان) بهتر است سخن گفتن درباره عدالت را به دیگران واگذار کرد و مثلا از تجارت گفت به جای عدالت!

بقول سعدی:

تورا که دیده ز خواب خمار باز نباشد

ریاضت من شب نا سحر نخفته چه دانی؟


🔹پ. ن: قانون شکنی خوب نیست و مراد متن شورش بر قانون نیست اما با سازوکارهایی که اغلب در اخبار قانون شکنان قانون دان و منفعت طلب است چقدر می توان بدون اعتراض حقوق مستضعفان را حفظ کرد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دختر مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۵۶ ق.ظ


سیده طاهره هاشمی

تولد اول خرداد 1346 آمل

شهادت ششم بهمن 1360

گلزار امامزداه ابراهیم آمل

1- صبح، دختر همسایه مرده بود. حالا انگار نوبت کودک پنج ماهه ما بود. رویش پارچه ای سفید کشیدیم و با چشمی گریان منتظر ماندیم تا فامیل ها برای تدفینش از راه برسند. نیم ساعت که گذشت، دیدیم پای بچه دارد تکان می خورد. حالا اشک ها از سر خوشحالی بود. خدا طاهره را دوباره به ما برگرداند.

2- نه فقط سطح سؤال هایش از بقیه بچه های کلاس بالاتر بود، بلکه حرف ها و پرسش های رک و صریحش امان معلم ها را بریده بود. حتی آنها که نمی خواستند سیاسی باشند مجبور می شدند برای پاسخ دادن به پرسش های جهت دار این دختر دانش آموز، حرفی سیاسی بزنند و از بی تفاوتی خارج بشوند.

3- همراه خانواده، پایش به تظاهرات ضدستمشاهی باز شد. مادر شجاع بود و اجازه می داد دختر کوچکش جلوتر از مردم، مقابل سربازها راه برود، پلاکارد دست بگیرد و شعار بدهد. دیگران ممکن بود بترسند و او را از این کار نهی کنند؛ اما مادر دل به قدرت و اراده خدا داشت. می گفت: همین بچه های کوچک هستند که فردا باید بار انقلاب را به دوش بکشند. طاهره خون شهامت را در رگ های خودش احساس می کرد.

4- با چشم خودش تیر خوردن و شهادت مختار رضایی را در راهپیمایی های آمل دید. خونش به جوش آمد. با خودش عهد کرد دیگر انقلاب را تنها نگذارد. هر جا می نشست از شهادت مختار رضایی می گفت و جنایات شاه را برملا می کرد.

5- کسی فکرش را نمی کرد، این دختر بچه کم سن و سال، زیر چادرش اعلامیه های حضرت امام را مخفی کرده و دور از چشم مأموران شاه، روی در و دیوار نصب می کند. شب ها کارش توزیع اطلاعیه ها و نوارهای سخنرانی امام بود.

6- از ما می خواست وقتی کتاب های شهید مطهری و فخرالدین حجازی را می خوانیم برای او هم تعریف کنیم. اندکی بعد، طاقت نیاورد و خودش کتاب ها را می گرفت و می خواند. باورمان نمی شد؛ با این سن کم، اغلب مطالب را درک می کرد. این را می شد از حرف ها و پرسش هایش فهمید.

7- انقلاب که پیروز شد، نرفت یک گوشه بنشیند و همه چیز را به امان خدا رها کند. انقلاب که پیروز شد، انگار تازه فعالیت های او هم شروع شد، انگار خودش را متولی انقلاب می دانست. از انجمن اسلامی محل تا انجمن مدرسه، هر لحظه را خرج اسلام و انقلاب می کرد. می رفت سراغ بچه های بی تفاوت و خنثی! باآنها دوست می شد و به سمت انقلاب جذبشان می کرد.

8- لباس های ساده و تمیز می پوشید. حجابش کامل بود. ادب و وقار، زینت رفتارش بود. نماز را در اول وقت می خواند. دوشنبه ها و پنج شنبه ها را روزه می گرفت. کتاب های اسلامی را مطالعه می کرد و... آشناها آرزو داشتند بچه هایشان مثل طاهره بشوند.

9- سطح کلاس های ایدئولوژیک با سایر آموزش های مذهبی مثل احکام و اخلاق فرق می کرد؛ آن هم با وجود استادی در وزن و شخصیت مرحوم شیخ محمد دشتی. یک دختر ده دوازده ساله می آمد کنار خانم های میان سال می نشست و خوب گوش هایش را تیز می کرد. شیخ محمد از سؤال هایش فهمید که این دختر وقتش را در کلاس هدر نمی دهد. کتاب حجاب شهید مطهری را خرید و به عنوان یادگاری به او هدیه داد.

10- رفتم پای صندوق و به شهید رجایی رأی دادم. موقع برگشت دیدم بچه های نوجوان جلوی منزل ما صف کشیده اند. تعجب کردم. طاهره پشت صندوقی ایستاده بود و بچه ها به نوبت کاغذی را داخل آن می انداختند. گفت: اینها هم مثل من سن و سالشان به رأی دادن نمی رسد. حیف است شیرینی آن را تجربه نکنند! آنها از الان آماده می شوند که وقتی سنشان رسید در انتخابات شرکت کنند.

11- مثل همه بچه های دیگر بین او و دوستش اختلافی پیش آمد. چند لحظه ای بینشان بگو مگو شد. یک حرف زشت هم از دهان طاهره بیرون نیامد که هیچ، چند لحظه بعد دوستش را در آغوش گرفت و با خنده و شوخی هایش دوباره صمیمیت را از سر گرفت.

12- منافقین تحمل نداشتند رفت و آمد بچه ها را به کتابخانه دبیرستان وحیدی ببینند. آنها می دانستند پایه های انقلاب بر مطالعه و تفکر بنا شده است. وقتی کتابخانه دبیرستان به آتش کشیده شد، طاهره از روز بعد دست به کار شد. او با کمک چند نفر از دخترها به سراغ بازاری ها و خیّرین می رفت و برای ساخت دوباره کتابخانه پول جمع می کرد. عَلَم انقلاب دوباره برافراشته شد.

13- پدر، برنج فروش بود؛ اما به شعر علاقه داشت. گاهی شب ها بچه ها را دور خودش جمع می کرد و برایشان اشعار معروف ادبیات فارسی را می خواند. طاهره هم به هنر علاقه پیدا کرد. نقاشی می کشید، خطاطی می کرد و مقاله می نوشت. محور همه آثارش هم اسلام و انقلاب بود. کاردستی هایش هم حرف نداشت.

14- پای امضایش می نوشت طاها. طاها هم مخفف اسم و فامیلی اش بود و هم نام یک سوره از کتاب وحی. می گفت دوست دارم پای نقاشی هایم یک کلمه قرآنی باشد. انتخاب این نام هم نشانه ای دیگر از ذوق هنری او بود.

15- یک جمله از حضرت امام را زیبا می نوشت و تکرار می کرد. توجه او به این جمله نشان می داد که چه راه و روشی را برای زندگی اش انتخاب کرده است: " بکوشید تا هرچه نیرومند شوید درعقل و علم. اگرعلم باشد و تزکیه نباشد همان رژیم سابق پیش می آید."

16- مقاله هایش از سر احساس و شعار نبود. قلم توانمند او غنای فکری این دختر نوجوان انقلابی را نشان می داد. در بخشی از مقاله اش درباره ایمان نوشته است: امروزه سعی می شود ازطرف دشمنان ولای مثبت را تبدیل به ولای منفی و ولای منفی را تبدیل به ولای مثبت نمایند. یعنی مومن را وادارند که با دشمن خود دوست باشد و با دوستش دشمن که این را از طریق مدرنیزه کردن و آزادی بی قید و شرط و بی بند و باری به افراد جامعه تحمیل می کند و مومن بی آن که متوجه باشد ممکن است در آن گرداب غرق گردد...

17- یکی از تاریخی ترین یادداشت های طاهره، نامه ای است که خطاب به یک رزمنده ناشناس نوشته است. محتوای پیام او تا ابد مرز رابطه اسلام و کفر را ترسیم کرده است. در بخشی از این نامه می خوانیم: می‌گویند باید در این جنگ حق با باطل سازش کند. باید میانجی‌گری را پذیرفت. آن‌ها با شایعه‌سازی می‌خواهند مردم را گول بزنند. اما قرآن دستور داد: ملعونین اخذواقتلوا(برای شایعه سازان، قتل و اسیری و لعنت است) می‌دانم که تو تا آخرین قطره‌ خون خواهی جنگید، زیرا تو فرزند خلف کسانی هستی که در جهان همیشه برضد ستم می‌شوریدند. تو هم مثل آن‌ها پیروز خواهی شد؛ زیرا امام‌مان- این بت شکن عصر- گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند...

18- از در که آمد تو، هیجان زده بود و نفس نفس می زد. اول نگران شدم؛ اما دیدم انگار خودش خوشحال است. حالش که بهتر شد، یک گوشه نشست. نفسی تازه کرد. اشک در چشمانش حلقه بست. گفت: بالاخره به آرزوی دیرینه ام رسیدم. قرار است با بچه های انجمن به دیدار امام برویم.

19- علاوه بر جماران به بهشت زهرا سلام الله علیها هم رفتند. آن جا رفت سر مزار شهید بهشتی ایستاد و خیره شد. بعد با آن شهید مظلوم عهدی بست که از اعماق وجودش نشأت می گرفت. عهد کرد که تا جان در بدن دارد در مسیر شهید بهشتی و یاران صدیق انقلاب قدم بردارد.

20- از دیدار امام که برگشت، حال و هوای خاصی داشت. یک شب خواب دید سفره ای پهن است که دور تا دورش را شهدا نشسته اند. شهیدان قدیر و فضلی از شهدای انجمن محله شان هم بودند. شهید بهشتی بلند شد و برای شهدا صحبت کرد. بعد چشمش به طاهره افتاد که با فاصله از آنها یک گوشه ایستاده است. تعارف کرد که او هم بیاید و دور سفره، کنار شهدا بنشیند ...

21- خوابش را صبح برای خانواده تعریف کرد. همه بهتشان برد و سکوت کردند. طاهره سر به زیر انداخت و خیلی آرام گفت: من شهید می شوم.

22- به خاطر مطالعاتی که داشت به فلسفه علاقه پیدا کرده بود و دوست داشت بعدها این رشته را ادامه بدهد. توی انشایش هم این مطلب را نوشت؛ اما آخرش را با این جمله تمام کرد: به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت. از آن پس هر که می پرسید دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ می گفت: من آینده ای ندارم.

23- شب شهادتش، حنابندان خواهرش بود. لباس نو و پول هفتگی اش را داخل بقچه ای گذاشت و به ستاد نمازجمعه تحویل داد. گفت: من که شکر خدا لباس خوب و آبرومند دارم، کسانی هستند که بیشتر از من به این پول و لباس ها محتاجند.

24- آرام و قرار نداشت. خبر حمله منافقین به شهر، باعث نشد که بترسد و برود داخل خانه مخفی شود. یک بار می آمد و برای پاسدارها و بسیجی ها گونی می برد تا سنگر بسازند. دوباره می آمد و از منزل برایشان ملحفه و دارو می برد ... دلش می خواست اسلحه دست بگیرد و همپای مدافعین شهر هزار سنگر، با منافقین بجنگد.

25- رفت صف اهدای خون ایستاد. جمعیت خیلی زیاد بود. آن قدر ایستاد تا نوبتش بشود. همان اول کار وقتی سنش را فهمیدند، عذرش را خواستند. خیلی ناراحت شد و با دلی شکسته بیرون رفت.

26-  از همه جای شهر صدای تیر می آمد. طاهره رفت وسط معرکه تا برای رزمنده ها نان تهیه کند. فرمانده سپاه فریاد زد: بخواب روی زمین. طاهره خوابید و دیگر برنخواست. تیر اول را که خورد، داشت از حال می رفت. احساس کرد چادرش رویش نیست. دست برد و آن را کشید طرف خودش. تیر دوم هم آمد و... این جا دیگر برای خون دادن، کسی سنش را نپرسید.

27- تیر اول خورده بود به کنار قلبش، گلوله دوم نامرد بود و حنجرش را شکافت. هر کس صحنه را دید به یاد طفل شهید عاشورا افتاد و ناخودآگاه این آیه را خواند: و فدیناه بذبحٍ عظیم.

28- پدر طاهره خبر را که شنید، مکثی کرد و گفت: دیروز آمل چهل شهید را در راه خدا داد، طاهره من هم چهل و یکمی.

29- مادر، تازه دخترش فاطمه را عروس کرده بود، حالا طاهره را با پارچه سفید به منزلش آوردند. روحیه اش را نباخت. گفت چه فرقی می کند، آن اتاق یک عروس داریم و در این اتاق هم یک عروس. بعد به حمد خدا برخاست.

30- چه کسی فکر می کرد یک دختر نوجوان، همتای سرداران بزرگ عرصه شهادت، اسم و رسمی در کشور برای خودش پیدا کند. آنانی که مازندران را به کشوری و شیرودی و بصیر و ابوعمار و... می شناسند با نام و یاد سیده طاهره هاشمی هم آشنا هستند. آثار به جا مانده از این هنرمند نوجوان شهید، ارزشمندترین میراث فرهنگی خطّه علویان است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درسی از حماسه ششم بهمن

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۴۳ ب.ظ

شهید قربان بابکی، گچ کار بود. شهید پرویز بازدار، حلب کوب بود. شهید محمد دیوسالار، گلگیر ساز بود. شهید صادق مهدوی، بنایی می کرد. شهید علی رضا رنجبر، نجار بود .شهید فضل الله سلیمانی، کارگر بود. شهید محمد ذوالفقاری هم کار می کرد و هم درس می خواند تا این که به لباس پاسداری در آمد. شهید محمد گلچین، کارگری می کرد. شهید نادر رسولی کشاورزی می کرد تا توانست یک دستگاه وانت خریداری کند و با آن به امرار معاش بپردازد  . . .

این ها تعدادی از شهدای یوم الله ششم بهمن آمل هستند که به مصاف با مهاجمین شتافتند. قاتلین این شهدا مدعی بودند که برای نجات محرومین و مستضعفین و مقابله با سرمایه داران قیام کرده اند!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا