اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۰۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک آتش2» ثبت شده است

پسرک فلافل فروش!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۵۴ ق.ظ

8fvr_photo_2019-01-27_06-26-57.jpg


محمدهادی ذوالفقاری که شهید شد نخستین خاطره منتشر شده درباره او شاید همین جمله ای بود که از قول یکی از دوستانش نقل شد. او به رفیقش که طراح بود به شوخی گفت: من زشتم و بعد از شهادتم کسی برای من طرح و پوستر نمی زند!

همین حرف او باعث شد که دوستش بعد از شهادت هادی تصاویر او را در طرح هایی زیبا در صفحات مجازی منتشر کند.

نوروز امسال رفته بودیم بهشت زهرا سلام الله علیها. به پسرم که هنوز هفت سالش نشده گفتم: بگرد ببین هر کدام از شهدا که تصویرش قشنگ تر است را انتخاب کن، برایت عکس یادگاری بگیرم.

کمی چرخید و از بین همه تصاویر زیبا و نورانی شهدا، کنار یادمان شهید محمدهادی ذوالفقاری ایستاد و عکس گرفت.

محمدهادی ذوالفقاری طلبه حوزه علمیه بود و در نبرد با داعش در عراق به شهادت رسید. طبق وصیتش او را در حرمین شریفین سامرا، کاظمین، کربلا و نجف طواف داده و در وادی السلام به خاک سپردند. با این که عراقی ها شهدایشان را فقط در یک حرم طواف می دهند؛ اما برای محمدهادی سنگ تمام گذاشتند. در همه حرم ها هم برایش نماز خواندند.

مزار خودش را در وادی السلام انتخاب کرده بود. شب ها می رفت آن جا می نشست، خلوت می کرد و زیرلب مناجات می خواند...

کتاب "پسرک فلافل فروش" در 160 صفحه توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی درباره زندگی این طلبه جوان و خوش قلب منتشر شده که مطالعه آن را به همه علاقمندان توصیه می کنم. این کتاب به صورت الکترونیک نیز قابل دانلود و دسترسی است که برای دریافت آن به این نشانی مراجعه کنید:

http://www.faraketab.ir/content/10248

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابل 1400!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۰۹ ب.ظ

کانال تلگرامی بابل 1400 که مدتی است آغاز به کار کرده و تعدادی از مطالب آن حاوی افشاگری پیرامون فعالیت های مرموز بعضی گروه ها و موسسه های فرهنگی مستقل در سطح شهرستان بابل است هیچ ارتباطی به من ندارد. البته خوب است مسئولان امنیتی و قضایی و نظارتی مطالب منتشر شده این کانال و میزان صحت و سقم آن را مورد بررسی قرار دهند؛ اما از آن جا که دیوار این حقیر کوتاه است و بدخواهانی نیز در میان بعضی از صاحب مسندان علیه السلام!  دارم می دانم طبق معمول در صورت عدم توانایی در کشف و شناسایی ادمین و مدیر یا مدیران کانال مذکور، کاسه کوزه ها بر سر من خواهد شکست.

پیشاپیش تأکید می کنم گرداننده یا گردانندگان بابل 1400 را نمی شناسم و بعضی مطالب آن را مخالف با روش و باور خود می دانم. مطالب و یادداشت ها و نظرات اینجانب صرفاً از طریق همین وبلاگ و با نام خودم منتشر می شود و تاوان صراحت لهجه و عیان گویی خود را شجاعانه و با نام و امضای خود همواره پس داده و از تکرار آن ابایی ندارم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسارت، آخرین ایستگاه آزادی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۴۳ ق.ظ

02yy_photo_2019-02-25_20-47-13.jpg


نهایت تمدن پوشالی غرب چیزی جز افسارگسیختگی نیست.

آنهایی که غرب را بهشت آرزوها و کعبه آمال خویش می پندارند؛

تقی زاده هایی که معتقدند برای پیشرفت باید از نوک پا تا فرق سر، غربی شد؛

آنهایی که هنوز گمان می کنند آزادی های بی حد و حصر جنسی، جامعه را به تعادل روانی رسانده و تعهداتی که مذهب در مسیر ارضای شهوت قید نموده منجر به ایجاد عقده های روحی می شود به این دست خبرها که هر ازگاه در میان رسانه های غربی به چشم می خورد، دقت بیشتری نشان بدهند:

"به گزارش دیلی‌نیوز سه مرد آمریکایی به اتهام تجاوز به یک گاو، یک بز، ۹ اسب و تعداد نامعلومی سگ دستگیر و مجموعا به ۴۱ سال زندان محکوم شدند."

حقیقت آن است که زیاده خواهی و تنوع طلبی از ویژگی های نفسانی انسان است که اگر کنترل و مدیریت شود به سمت کمال جویی و رشد سوق پیدا می کند و اگر مهار نگردیده و رها شود انسان را به ورطه برتری جویی و بی بند و باری و افسارگسیختگی گرفتار می سازد.

اسلام برخلاف تفکر مبتنی بر لذت جویی و نفس پرستی، قوای شهوانی را در مسیر رشد و تکامل شخصیت بشر به رسمیت می شناسد. انسان، حیوان بی قید و بند نیست و غرایز طبیعی او توأم با فطرت و انسانیت معنا می گردد.

در جامعه ای که شهوترانی یک اصل و محور باشد، خانواده و تربیت، مفهومی نداشته و پس از عادی شدن هوسرانی با جنس مخالف و موافق، به اقتضای تنوع طلبی و زیاده خواهی نهفته در ساحت بشر، گرایش جنسی نسبت به حیوانات ظهور پیدا می کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خون و قلم!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۴۲ ق.ظ


جهان پس از مرگ چگونه است؟ بین خواب و مرگ چه ارتباطی وجود دارد؟ آیا فشار قبر شامل همه انسان ها می شود؟ بشیر و مبشر و نکیر و منکر کیستند؟ آیا جسم گنهکاران هم بعد از مرگ عذاب می بیند؟ در برزخ چه خبر است؟ چه کسی ممکن است در قبر با ما قرین و همدم باشد؟ چرا یار بزرگ پیامبر به رغم آن که ملائک زیر تابوتش را گرفتند باز هم از فشار قبر در امان نماند؟

کتاب "معاد" شهید دستغیب را نمی توان دست گرفت و تا آخر نخواند. کتابی که داستان نیست؛ اما کشش مطالب آن به گونه ای است که انسان را صفحه به صفحه به پیش می برد و عنان دلش را در اختیار می گیرد.

معاد شهید دستغیب از آن دست کتاب هایی است که مطالعه آن وجه مشترک چند نسل از مردمان این سرزمین است. پدر و مادرهایمان هم این کتاب را خوانده اند و قلم علمی اما روان آن برای ما و نسل بعد از ما هم جذابیت دارد.

خلوص نیّت و صداقت نگارنده این اثر بزرگ، در محراب نمازجمعه با ریختن خون سرخش امضا شد. حسّ خواندن توصیه ها و راهبردهای معنوی یک عالم شهید، مانند حسّ کسی است که در مسابقه اتومبیلرانی، نقشه راه را در دست گرفته و با پیچ و خم های جاده زندگی آشنا می شود.

جالب است بدانید کتاب معاد شهید دستغیب در شکل گیری شخصیت بسیاری از شهدا و انقلابیون مسلمان این کشور نقشی بسزا داشته است. ایمان به غیب، آخرت گرایی، مرگ آگاهی و بی اعتنایی به زرق و برق های زودگذر دنیا از نتایج تربیتی این کتاب گرانسنگ است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره سید مهدی صدرالساداتی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۴۶ ب.ظ


می گفتند: طلبه ها نمی توانند با دنیای امروز ارتباط برقرار کنند و در چارچوب سنتی منبر، متوقف مانده اند. طلبه ها رسانه را نمی شناسند و از زمانه عقب مانده اند ...

طلبه ها که وارد فضای مجازی شدند، گفتند: قبول! اما صرف ورود به فضای مجازی که موفقیت به حساب نمی آید. ارتباط با مخاطب هم مهم است. باید بتوانید زبان رسانه و زبان مخاطب را خوب بفهمید و با آنها ارتباط برقرار کنید. ببینید اغلب مخاطبان فضای مجازی طرفدار چهره ها و افرادی هستند که حرفی از دین و انقلاب نمی زنند و آنهایی که حرف دین و انقلاب را می زنند مخاطبی ندارند.

این یک مرحله را نیز اما بعضی از طلاب به خوبی پشت سر گذاشته و نشان دادند که می توان دغدغه دین و انقلاب را داشت و مخاطب را جذب نمود و فراتر از رسانه منبر، دنیای بی در و پیکر مجازی را به عرصه تبلیغ مبانی اسلام ناب تبدیل ساخت.

از سوی دیگر، ما همواره با دو مدل ثابت از فعالیت رسانه ای منسوبین حوزه های علمیه مواجه بودیم:

یک- عده ای که یا کاری به کار سیاست نداشته و به صرف انتقال و انتشار مباحث مذهبی اکتفا نموده و یا ورود محتاطانه ای به عرصه سیاست داشته و همه چیز را آرام و توأم با خوشبختی! تفسیر می نمایند.

دو- عده ای که در ظاهری دینی با نفی حاکمیت سیاسی اسلام، آب به آسیاب دشمن ریخته و به بهانه وجود بعضی مشکلات و نارسایی ها اساس حکومت اسلامی را هدف هجمه قرار می دهند. (مروجان اسلام آمریکایی و ...)

سید مهدی صدرالساداتی را شاید نتوان نخستین طلبه ای دانست که حصار این دو نوع حضور رسانه ای و مجازی متعارف منسوب به روحانیت را با فرع جدیدی به نام عدالتخواهی مومنانه و انقلابی در هم شکست؛ اما به یقین فعالیت های فراگیر رسانه ای وی نقطه عطفی در درخشش طلاب حامی گفتمان اصیل انقلاب اسلامی در فضای مجازی به شمار می آید.

دشمن همواره تلاش داشته و دارد که بعضی کمبودها و بی عدالتی ها در گستره دیوانسالاری کشور را به پای جمهوری اسلامی نوشته و درصدد تحریک افکار عمومی بر ضد انقلاب اسلامی برآید؛ اما علمداری آگاهانه روحانیت انقلابی در عرصه عدالتخواهی، علاوه بر ترویج و تحکیم مبانی عدالتخواهانه انقلاب اسلامی و گفتمان مستمر امام و رهبری، مبارزه با مظاهر ظلم و بی عدالتی را از تقابل با اساس نظام به ذیل مطالبات حقیقی اسلام و انقلاب و در چارچوب فریضه امر به معروف و نهی از منکر سوق داده و نه تنها دست دشمن را از یارکشی در سطوح جامعه کوتاه می سازد بلکه به همگان می فهماند که اگر نقص و مشکل و ظلمی در گوشه ای به چشم می آید نه به خاطر اسلام و انقلاب و یا بی اعتنایی به فرهنگ غرب و سیاستهای استکبار که در واقع در نتیجه دوری از آموزه های دین و مکتب وحی پدید آمده و چاره درمان آن نه پناه بردن به دامان دشمن که عمل به منویات اسلام راستین می باشد.

آنچه بیان شد بدان معنا نیست که سید مهدی صدرالساداتی هر چه کرد و هرچه گفت و هر چه نوشت مطابق با معیارهای اسلام و انقلاب بوده و خطایی در بعضی مصادیق رفتاری و گفتاری او به چشم نمی آید. سید مهدی هم مثل هر انسانی ممکن است در بعضی موارد اشتباهاتی داشته باشد که به یقین خودش نیز منکر این مسأله نیست؛ اما اصل ورود مجاهدانه یک طلبه  در میدان عدالتخواهی (با همه هزینه هایی که باید بابت آن پرداخت کند)، آنهم با استفاده از جاذبه های فضای مجازی و البته در چارچوب آموزه های دین و تقیّد به منویات رهبری، در واقع گامی مهم در تبلیغ فقه حکومتی اسلام محسوب شده و در عصر غربت دین و هجوم سیل آسای تهمت و شبهه و طغیانگری و انحراف، حرکتی تأثیرگذار در راستای احیای آرمان های اصیل انقلاب اسلامی به شمار می آید.

مخاطبان و حامیان سید مهدی صدرالساداتی طیف وسیعی از مردم به خصوص جوانان این کشور هستند که ورای رقابت های ملال آور و گاه ظاهری جناح های سیاسی و به دور از تقسیم بندی های ناقص و سنتی چپ و راست، بازگشت به مبانی، آرمانها و شعائر انقلاب اسلامی را راه نجات کشور در مقابل انبوه توطئه ها دانسته و می آموزند انقلاب اسلامی انقلابی زنده و پویاست که هنوز تا رسیدن به قله های جهانی خود و دستیابی به تمدن نوین اسلامی راهی بزرگ در پی داشته و همتی مضاعف طلب می کند.

عدالتخواهی در ذات خود نافی سیاه نمایی است؛ چه این که سیاه نمایی در واقع سکوت در مقابل ناامیدی از رشد و ثبات و استمرار نظام اسلامی است در حالی که عدالتخواهی، حیات گفتمان انقلاب را فریاد نموده و اصلاح کژی ها را گام مکمل انقلاب تا رسیدن به آرمان های والای آن می داند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دعا کنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۳۸ ب.ظ

امام جمعه محبوب بیله‌سوار در بیمارستان +عکس


علی اصغر جدایی را از سال 82 می شناسم، زمان فوت مرحوم حاج عبدالله ضابط، علمدار روایتگری سیره شهدا.

داشتیم تا قبل از چهلم آن مرد بزرگ کتابی را آماده می کردیم که اصغر جدایی نیز به تیم ما ملحق شد. به کار نویسندگی و پژوهشی علاقه داشت؛ اما استعداد ویژه وی در فن بیان و خطابه بود. صدای گرمش توأم با لهجه شیرین آذری و آرامش در بیان و اشراف بر سخن از امتیازاتی بود که صحبت های این روحانی جوان را جذاب می نمود. منبرهایش در بین جوان های بسیجی و هیاتی طرفدار داشت.

بعدها مطلع شدم که امام جمعه اسالم شده است و اندکی بعد هم شد امام جمعه بیله سوار اردبیل.

هر از گاهی اخباری از فعالیت های فرهنگی او به خصوص استخر رفتنش با نوجوانان و جوانان در فضای مجازی جلب توجه می کرد. معلوم بود به نوبه خودش از آن دست روحانیون فعال و مبتکری است که فضای پیرامونش را می شناسد و اوضاع را دست می گیرد.

امروز در سایت تابناک خبر ابتلای او به بیماری سرطان و بستری شدنش در بیمارستان را خواندم. دعا می کنم و دعا کنیم خدا به او سلامتی و طول عمر بدهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فشار ایمیلی، صلابت پیامکی!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۲۸ ق.ظ

فرمانده نیروی انتظامی قم گفته به رانندگانی که داخل خودرو کشف حجاب کنند از طریق پیامک تذکر می دهیم!



خب وقتی به آمریکا به خاطر نقض تعهداتش از طریق ایمیل فشار می آوریم چرا از ظرفیت سامانه های پیامکی برای مبارزه با مفاسد اجتماعی بهره نگیریم؟!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دم خروس خانه کارگر

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۲۳ ق.ظ


دبیرکل خانه کارگر گفته: عده ای برای تعدیل کارگران خیز برداشته اند.



جالب است بدانید خانه کارگر در انتخابات سال 84 طرفدار هاشمی رفسنجانی بود که باید از وی بعنوان بنیانگذار سیاست تعدیل در کشور نام برد و در دو انتخابات اخیرریاست جمهوری نیز حمایت سرسختانه ای از حسن روحانی داشت که دنباله روی سیاست های انقباضی اقتصاد کارگزارانی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به رنگ خدا

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۵۷ ب.ظ

i6if_photo_2019-02-23_03-10-03.jpg


این همه جمعیت به خاطر یک سلبریتی اینجا جمع نشده اند. هیچ دیمبال و دامبول و رقص و آواز و کیک و ساندیسی هم در کار نیست. این جماعت از استراحت صبح جمعه شان زده اند که بیایند تشییع استخوان های به جا مانده از جوان شهیدی که کسی تا قبل از شهادت نامی از او نشنیده و تصویری از وی ندیده بود.

این معجزه شهادت است که یک انسان معمولی را نگین حلقه انگشتری خلق می سازد. شهدا نزد خدا و بندگان خدا آبرو دارند. هیچ هزینه و تکنیک تبلیغاتی و رسانه ای نمی تواند یک جوان معمولی با دستهایی خالکوبی شده را چنین محبوب دل مردم قرار بدهد. آنانی که بین زرق و برق های فریبنده دنیا و رنگ و لعاب های خیره کننده عالم مادی، رنگ خدا را می پسندند، در دل بندگان خدا نیز جایی برای خود باز می کنند؛ "صبغة الله و من احسن من الله صبغه"1

همه رنگ های دنیا ناپایدار است. بعضی ها برای آن که بین مردم جایگاهی پیدا کنند از این رنگ به آن رنگ در می آیند؛ اما شهدا ثابت کردند که در اوج گمنامی و بی ادعایی، این رنگ خداست که می ماند و هر که به رنگ خدا در بیاید و حسابش را با خدا صاف کند خدا نیز مهر او را در دل ها جاودانه می سازد: "من اصلح ما بینه و بین الله اصلح الله ما بینه و بین الناس"2

این روزها، همه جا سخن از شهید مدافع حرم، مجید قربانخانی است. جوانی 25 ساله با بدنی خالکوبی که عشق ولایت الله را بر همه عشق های زمینی ترجیح داد و وعده شهادتش را از مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت. او مصداقی شد از این عبارت زیبای سید شهیدان اهل قلم که نوشت: "زندگی زیباست؛ اما شهادت از آن زیباتر است."

زندگی، سراسر رنگ است؛ اما رنگ خدا بالاتر و زیباتر از همه رنگ هاست. این خداست که می ماند. هر که رنگ خدا را پسندید، خدایی شد و چون خدا جاودانه گردید. شهادت، آب حیات ابدی است که تشنگان وصل را به مقام "بل احیاء عند ربهم یرزقون" می رساند.

1- بقره آیه 138

2- امام صادق علیه السلام، محاسن ص 29

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تشکر از یک روحانی انقلابی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۲۳ ب.ظ

kr9m_img_7473.jpg


برادر عزیزم جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حامد صالحیان

موضع انقلابی و توفنده شما در نفی رفتارهای هنجارشکنانه جریان لیبرالیسم فرهنگی شهر که خشم اصحاب فتنه را به همراه داشت دوستان فعال شما در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را دلگرم و شاد نمود.

امید است آن دست از مسئولان غفلت زده ای که تضعیف هویت مذهبی شهر توسط افراد مرموز و خودباخته و بی هویت را نادیده گرفته و معاملات پشت پرده اقتصادی و سیاسی را بر انجام رسالت خویش در صیانت از حریم ارزش ها ترجیح داده اند از خواب زمستانی بیدار شده و دین خود به شهدای والامقام را ادا نمایند.

بی شک مدافعان حریم ارزش ها بی اعتنا به ساده لوحی عناصر ظاهرالصلاحی که بازیچه عضو فاسد شورا قرار گرفته اند در مواجهه با جریان منحط فرهنگی شهر ذره ای تعلل نشان نخواهند داد؛ اجر شما با امام شهیدان و یاران کربلایی اش.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بی پرده و صریح با عضو شورای شهر بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۲۹ ق.ظ

جناب مهندس جعفر واثقی!

شما مختارید که اعتبار مذهبی و سوابق ارزشی و نیز اعتمادی که از نیروهای ارزشی شهر کسب نموده اید را از سر خوش قلبی یا ساده لوحی و یا تعاملات خاص در راه حمایت از یک عنصر فاسد و خودباخته که کوس رسوایی اش گوش فلک را کر نموده قربانی کنید؛

نیروهای انقلابی نیز این حق را دارند که رفتار منفعلانه و سکوت مستمر شما در قبال هجو ارزشها را به ذهن سپرده و در وقت مناسب پاسخی در خور را نثارتان نمایند.

امیدوارم آن روز از ضرب شست نیروهای انقلاب دلخور نشوید. 



ما ز یاران چشم یاری داشتیم....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چهره فرهنگی کشور باید چگونه باشد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ق.ظ


پیرایش چهره‌ی فرهنگی کشور، یکی از مسائل عمده‌ی ماست. چهره‌ی فرهنگی کشور باید چهره‌ی نورانی، اسلامی و کاملاً منطبق با فضیلتهای اخلاق اسلامی باشد؛ این یکی از خلأهای ماست.

29/3/85

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه میزان از مرگ بیماران مربوط به مراحل درمان است؟

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۵۷ ب.ظ

ضمن احترام به جامعه پزشکی و زحمات پزشکان دلسوز، نمی شود اما اخبار مربوط به اشتباهات برخی پزشکان و تأثیر فاجعه بار آن در زندگی بیماران را نادیده گرفت.

در جریان سفر درمانی مرحوم آیت الله شاهرودی به آلمان، محدرضا باهنر علت انتقال وی به خارج را اشتباه یک پزشک داخلی در تشخیص بیماری و درآوردن کلیه آیت الله دانست. همان وقت بعضی از کاربران فضای مجازی اظهار داشتند که وقتی در حق یک مقام عالی رتبه کشور چنین اشتباه فاحشی صورت می گیرد خدا می داند برای مردم عادی و بی کس و کار چه اتفاقاتی در مراکز درمانی می افتد.

یادداشتی خواندم از یک پزشک که خودش را بیماری عادی معرفی کرد و نزد همکارانش رفت. او درباره ضعف مدیریت درمانی بعضی از همکارانش که ممکن است نقشی مهم در افزایش آمار تلفات بر اثر بیماری های قلبی در سطح کشور داشته باشد اظهار نگرانی کرد:


محمداحسان رحیمی‌نژاد، پزشک در روزنامه شرق نوشت: مدت کوتاهی است که دردی مبهم در قفسه سینه‌ام احساس می‌کنم. دردی که در یک صبح بهاری حین پیاده‌روی تشدید می‌شود و منِ کم‌توجه به سلامت خویشتن را به درمانگاهی شبانه‌روزی می‌کشاند.

حدود نیم‌ساعت از هفت گذشته است. پزشکی خداحافظی می‌کند و شیفت را به پزشک بعد تحویل می‌دهد. هیچ‌کس از همکاربودنمان اطلاعی ندارد. بعد از چند دقیقه انتظار، انسانی جاافتاده و موقر مرا به داخل اتاق فرامی‌خواند. احوالپرسی گرمی می‌کند. شرح حال می‌گیرد. کمی نگرانی در چهره‌اش پدیدار می‌شود.

فشار خونم را چک می‌کند و به پرستار روی برگه‌ای دستور می‌دهد که قند خونم را چک کند و نوار قلب بگیرد. پرستار محترمانه مرا راهنمایی می‌کند. حین گرفتن نوار قلب زیرچشمی به برگه تازه از تنور درآمده نگاه می‌کنم. تغییرات مختصری در بخشی از نوار قلب که مربوط به لید‌های سینه‌ای می‌شود، مشهود است. این تغییرات می‌تواند ناشی از گرفتگی عروق قلب باشد. لید‌ها هنوز به دست و پا و سینه‌ام وصل‌اند که پرستار برای نظرخواهی از پزشک اتاق را ترک می‌کند.

با یک عبارت «نگران نباش، چیزی نیست» قرص زیرزبانی نیتروگلیسرین برای من گذاشته و ناگهان ماسک اکسیژن روی دهانم نقش می‌بندد. می‌پرسم مگر نوار قلب مشکلی داشت؟ و پاسخ می‌دهد: «خیر. فقط کمی احتیاط است». پزشک بر بالینم حاضر می‌شود. از من درباره محل زندگی و همراه و وسیله نقلیه‌ام می‌پرسد. هیچ‌کدام را ندارم و از شهری دور به اینجا نقل مکان کرده‌ام. به من می‌گوید باید به بیمارستان اعزام شوی، اما اطمینان می‌دهد نوار قلب سالم بوده است.

با توجه به نداشتن وسیله نقلیه مرا با ماشین شخصی کارمند درمانگاه به بیمارستان می‌فرستد. روی نامه ارجاعی عبارت unstable angina نقش بسته است؛ به معنی یک درد قلبی که زمانی طولانی‌تر و ماهیتی متفاوت‌تر از درد‌های قبلی بیمار دارد و شاید به درمان‌های اولیه مانند قرص زیرزبانی پاسخ ندهد و در دسته‌بندی سندرم‌های حاد عروق کرونر قلب قرار می‌گیرد. (گاهی نوع‌دوستی و دلسوزی ما را به دردسر می‌اندازد. براساس یک تصمیم عاقلانه بهتر بود من در درمانگاه تحت نظر قرار می‌گرفتم و از یک خودرو مجهز به وسایل اولیه برای انتقال من استفاده می‌شد). در اورژانس بیمارستان مرکزی قلب این شهر به مسئول تریاژ تحویل داده می‌شوم. فشار خونم را می‌گیرد. نامه ارسالی را می‌خواند و بدون پرسیدن از داشتن یا نداشتن همراه، به من می‌گوید باید پرونده تشکیل دهم و سطح سه تریاژ را در پرونده‌ام ثبت می‌کند. (بیماران با درد قفسه سینه مشکوک به بیماری قلبی سطح ۲ تریاژ محسوب می‌شوند. سطح دو به معنی نیاز به مراقبت و درمان سریع‌تر است).

حالا داستان برایم از جنبه‌های اخلاقی و علمی جذاب‌تر می‌شود و دوست دارم یک ناظر بی‌طرف باشم. به باجه می‌روم و پرونده اورژانس تشکیل می‌دهم و خود را یک دیپلمه با شغل آزاد معرفی می‌کنم. (حرکت فیزیکی برای بیمار مشکوک قلبی ممکن است موجب تشدید آسیب به بافت قلب شود. ما در بیمارستان‌ها عملا تمهیدات مشخصی برای ارائه خدمت به افراد تنها نداریم و ممکن است ناخواسته باعث آسیب به بیماران شویم). بعد از تشکیل پرونده روی یک تخت خالی دراز می‌کشم. حدود نیم‌ساعت منتظر می‌مانم تا مسئول نوار قلب به ترتیب از تخت‌ها نوار قلب بگیرد و نوبت به من برسد. (زمان؛ زمان مهم‌ترین مسئله در بیماران قلبی است. هر چه بیشتر زمان را از دست بدهیم، بیماران را به ازدست‌دادن بخشی از بافت قلبی نزدیک‌تر کرده‌ایم). «نوار قلب دارم»، «نه باید مال اینجا باشه».

بدون هیچ حجاب فیزیکی و پیش از رؤیت نوار قلب قبلی توسط پزشک و گرفتن شرح حال دوباره از من، نوار قلب گرفته می‌شود (بدن بیمار باید همیشه مورد احترام ما باشد. چرا تخت‌های بیمارستان قلب که حتما در فرایند بستری بخشی از بدن بدون پوشش خواهد شد، نباید هیچ محافظ فیزیکی مثل پرده ساده یا پاروان داشته باشد؟؛ نوار قلب ظاهرا طبیعی است. حدود ۱۵ دقیقه منتظر می‌مانم و اولین پزشک با صدازدن نامم بر بالینم حاضر می‌شود. دستیار رشته قلب و عروق است. شرح حال من بر اساس دانش پزشکی شرح حالی است که به typical chest pain مشهور است. دردی مبهم با ماهیت فشارنده با ارجاع به دست که با تهوع و تعریق همراه و با فعالیت مرتبط است.

با توجه به تشدید اخیر این درد و متفاوت‌بودن نسبت به دفعات قبل که مرا وادار به مراجعه به پزشک کرده، این درد «آنژین ناپایدار» محسوب می‌شود. بخشی از شرح حال از من پرسیده نمی‌شود و بخشی به اشتباه ثبت می‌شود (شرح حال رکن اصلی در بررسی بیماری‌های قلبی است که مدیریت بیمار بر اساس آن شکل می‌گیرد. کاش برای شرح حال چک‌لیست داشتیم تا مواردی را از قلم نیندازیم). مجددا توسط یک پزشک متخصص ویزیت می‌شوم. یک قرص آسپرین و یک قرص کلوپیدوگرل برای من تجویز و مجددا از من بدون محافظت فیزیکی نوار قلب گرفته می‌شود. آزمایشی از من گرفته نمی‌شود (بر اساس پروتکل‌ها در بیمار مبتلا به unstable angina آنزیم‌های مربوط به بافت قلب نقش بسزایی در تصمیم‌گیری درباره نحوه مواجهه با بیمار دارند). با ذکر اینکه نوار قلب نرمال است، به درمانگاه برای بررسی‌های بیشتر ارجاع داده می‌شوم و کارت ویزیت مطب خصوصی متخصص برای مراجعه احتمالی بعدی به من داده می‌شود.

پرونده را شخصا می‌بندم و پس از تسویه‌حساب از بیمارستان خارج می‌شوم. حین خروج از بخش، در خنکای دلچسب بهار، به این فکر می‌کنم که چگونه بیماری‌های قلبی عروقی در صدر علل مرگ‌ومیر در ایران قرار گرفته‌اند؟ مسئولیت چه بخشی از این آمار بر عهده ماست؟ به اینکه ما در نظام سلامت، دلسوز، زحمتکش، ولی سهل‌انگاریم. چه میزان از سهل‌انگاری را می‌توان به کمبود نیروی انسانی یا مراجعات بیش از حد استاندارد یا سوءمدیریت نسبت داد؟ و چه میزان به اشتباهات شخصی پزشکان برمی‌گردد؟ به نظر می‌رسد در نظام سلامت به جزئیات توجهی نمی‌شود. جزئیاتی که می‌تواند باعث آسیب به بیماران شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دیار عالمان و شهیدان یا شهر مسیح علینژاد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۶:۵۴ ب.ظ

0b1c_photo_2019-02-17_05-46-51.jpg


یک آرایشگاه زنانه با انجام تبلیغاتی نامتعارف، یکبار دیگر نام بابل را پس از الله اکبرهای معروف رستوران صفویه و فاجعه آتلیه در صدر اخبار نامطلوب فرهنگی کشور قرار داد.

زنی با بهره گیری از پوشش ناپسند در بالای یک بیلبورد تبلیغاتی نشست و این شعار را مورد توجه عابرین قرار داد: زیبایی تان را به رخ بکشید! هر روز پنج عصر!

یکی نداند گمان میکند مسیح علی نژاد به زادگاهش بازگشته و خط دهی فرهنگی شهر را به دست گرفته است.

در این خصوص توجه به سه نکته حائز اهمیت است:

یک- اعلام شد که متهمین به دفتر دادستانی احضار شده و اظهار داشته اند این امر تکرار نخواهد شد!

دوستانی که اهل امر به معروف و نهی از منکر میدانی هستند می دانند که یک عضو ساده بسیج دانش آموزی هم می تواند با تذکر لسانی به افراد خاطی همین جواب نقد را از آنها دریافت کند. جالب آن که روابط عمومی شهرداری هم اطلاعیه داده و از جدیّت دادستانی بابل در این رابطه کمال تشکر را ابراز داشته است!

به عبارت دیگر از فردا هر صاحب کسبی می تواند با انجام یک تبلیغات نامتعارف و منافی عفت، ضمن جلب توجه و بر سر زبان انداختن برند خود، با یک عذرخواهی ساده به آن چه که مقصودش بوده، دست یابد. بعدش هم دوستان مسئول با صدور بیانیه های ضربتی برای همدیگر نوشابه باز کرده و از تنبّه خاطیان، حماسه سرایی نمایند. همین الان که راقم این سطور مشغول تایپ متن حاضر است، متهم صاحب آرایشگاه هم دارد به طور رسمی و قانونی با بهره گیری از جوّ رسانه ای ایجاد شده و جلب توجه مخاطبین به تبلیغ نام و عنوان خود می پردازد. به نظر می رسد برای پیشگیری از تکرار چنین موج سواری های شیطنت آلودی توقیف موقت فعالیت خاطیان لازم می باشد.

در این راستا، متولیانی که احتمالا در شهرداری و اداره ارشاد مجوّز این نوع تبلیغ هنجارشکنانه را صادر نموده و یا در اعمال نظارت خود قصور داشته اند نیز باید مورد پیگرد قرار بگیرند.

دو- باید پذیرفت که اهمال در تغییر ماهیت شهر از دارالمومنین به هر وصف و عنوان دیگری، بار فرهنگی خاص خودش را نیز به دنبال دارد. دوستانی که باید ستون خیمه تفکر انقلاب بوده و در صیانت از حریم ارزش ها سنگ تمام بگذارند، به خودشان بیایند و در کنار دغدغه های سیاسی و جناحی خود و اقوام سببی و نسبی شان، در مقابل پیشروی قدم به قدم جریان بیمار و خودباخته فرهنگی شهر که مدتی است آشکارا درصدد تخریب نمادهای ارزشی و جایگزینی هویتی پوچ و خنثی است، تکانی به خود بدهند. معضلات فرهنگی بر زمین مانده ای به چشم می آید که متأسفانه فرد و گروهی مسئولیت رفع و حل آن را برعهده نمی گیرد.

سه- افتضاح شورای اسلامی! شهر یا نباید علنی می شد و یا اگر علنی شد باید برخوردی قاطع را به دنبال می آورد. تأخیر در صدور رأی قطعی دادگاه و استمرار مسئولیت بعضی چهره های شاخص این جریان، نتیجه ای جز تجری و شهامت افراد خاطی برای پرده دری در سطح جامعه نخواهد داشت. نمی شود به یک خانم بدحجاب بابت پوشش ناپسندش تذکر داد؛ اما بعد به یک مسئول فرهنگی گفت تو آزادی که با بودجه جامعه اسلامی به حذف نام شهدا و مخالفت با نمادهای انقلابی و تبلیغ برضد حجاب برتر و ... ادامه بدهی و حتی اگر بر اثر یک افتضاح فرهنگی، انگشت نمای خاص و عام شدی باز هم متولی صدارت و صیانت از اعتبار فرهنگی دارالمومنین خواهی بود و آب از آب تکان نخواهد خورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی پروانه باشی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۱۳ ب.ظ

F-11


الان که امکانات سفر اصلاً با دهه شصت قابل قیاس نیست باز هم اگر کسی بخواهد هر هفته سوار یک اتوبوس شده و مسیری طولانی را طی کند و اندکی بعد همان راه را برگردد، ملال آور و خسته کننده است؛ چه برسد به دهه شصت آنهم از منطقه جنگی جنوب کسی بخواهد با هزار زحمت خودش را به لب جاده رسانده و با چند بار سوار و پیاده شدن، بالاخره اتوبوس مسیر قم را پیدا کند و خودش را هر هفته به مسجد جمکران برساند، نمازی بخواند و دوباره به خط برگردد... طی این طریق، دلی شوریده می خواهد.

محمد تورجی زاده اینگونه بود. هر هفته این مسیر را در زمستان و سرمای استخوان سوزش و یا تابستان و گرمای طاقت فرسایش با زحمت فراوان طی می کرد که حالی با مولایش داشته باشد.

روضه هایش از جان برمی خاست که به جان می نشست. شهید محمدحسین نواب، طلبه ای است که در بوسنی آسمانی شد. می گفت در حجره نشسته بودم و دعای توسل تورجی زاده را گوش می دادم. انگار صدای ضبط کمی بالا بود. آیت الله جوادی آملی در زد و وارد شد. نشست و خواست نوار را دوباره پخش کنم. گفتم صدای شهید محمد تورجی زاده است. کمی گوش داد و گفت: او قبل از شهادت، سوخته بود.

شهید محمود اسدی می گفت برایم سوال بود آیا محمد که اینهمه آرزوی دیدار امام عصر را داشت و برایش روضه های عاشقانه می خواند، آخرش توانست روی مبارک آقا را ببیند یا نه. خوابش را شبی دیدم که گفت: دیدن که جای خود، آقا را در آغوش کشیدم و بوسیدم و رفتم.

در وصیتنامه اش هم نوشته بود: خدایا کلام آخر ما را یا مهدی و یا زهرا قرار بده. در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا (علیهاالسلام) منور فرما.

براساس خاطرات شهید در کتاب "یازهرا"

دانلود فایل صوتی مناجات شهید محمد تورجی زاده:

http://salehat.ir/images/stories/sound/Toraji-monajat.mp3


  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهردار بی سلیقه!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۵:۲۸ ب.ظ

شهرداری بابل یک روز مانده به پانزده شعبان، صد و چهل نفر از کارکنان این مجموعه را به عنوان نیروی مازاد، اخراج کرد.

این که آیا می شد حقوق این افراد را از منابع دیگری تأمین کرد و زندگی شان را به هم نریخت، بحث خودش را دارد.

این که آیا در شناسایی واخراج نیروهای مازاد، اولویت ها بر اساس عدالت انجام گرفته و یا سعی شده به نیروهای جذب شده و سفارشی شورای شهر تعرضی نشود، بحث خودش را دارد.

اما تا چند سال بعد وقتی این صد و چهل نفر و خانواده هایشان اسمی از نیمه شعبان و میلاد امام زمان (عج) می شنوند داغشان تازه شده و یاد اخراج از کار آنهم در شرایط نامطلوب اقتصادی کشور می افتند.

کاش دوستان شهرداری لااقل کمی سلیقه داشتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دعای عهد!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۴۳ ب.ظ


گرفتار شده بود وسط اشرار. چاقو را گذاشتند روی گلویش که ... احساس کرد دیگر کارش تمام است. یادش آمد چند روز دیگر برادرش عروسی دارد. از ته دل با امام زمان نجوا کرد. گفت الان اگر شهید بشوم عروسی برادرم خراب می شود. گناه دارد. بیست روز به من مهلت بدهید آقا.

نیروهای کمکی از راه رسیدند و اشرار و قاچاقچی ها زود پا به فرار گذاشتند. از آن اتفاق، فقط خطی از خون و کبودی روی حنجر باقی ماند.

مراسم به خوبی برگزار شد. عروس و داماد رفتند سر خانه و زندگی شان. درست سر بیست روز در درگیری با اشرار، وعده اش با امام زمان عملی شد و به کاروان شهدا پیوست.1

1- شهید معراج آیینی از شهدای سرافراز ناجا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

واکنش الله‌کرم به اظهارات جنجالی سعید قاسمی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۸، ۱۰:۵۵ ق.ظ

تابناک: حسین الله کرم درباره اظهارات سعید قاسمی گفت: 

من نکته ایشان را دیدم، او نگفت که ما با لباس هلال احمر یا از طریق هلال احمر در بوسنی بودیم. در واقع او با استفاده از این تعبیر می‌خواست بگوید «ما آنجا امدادگر بودیم»، چون امداد و کمک رسانی شاخصه و ویژگی هلال احمر است بنابراین فعالان این حوزه امدادگر محسوب می‌شوند.وی درباره ادعای ارتباط خوب نیرو‌های ایرانی حاضر در جنگ بوسنی با نیرو‌های القاعده اظهار کرد: القاعده لایه‌های مختلفی دارد، لایه‌ای که شامل نیرو‌های بوسنی و هرزگوین بود، آن‌ها به نحوی با ما ارتباط داشتند، هرچند گاهی از این‌ها وقتی در مقر‌های القاعده آموزش می‌دیدند وقتی اسلحه خود را تحویل می‌گرفتند بنا به دلایلی آنجا را ترک می‌کردند و به سمت ما می‌آمدند. ارتباط با القاعده عمدتا در این لایه‌ها بود. این تحلیلگر مسائل سیاسی در پاسخ به کسانی که معتقدند سعید قاسمی در مقطع کنونی به عمد و با هدف تحریک آمریکایی‌ها برای آغاز جنگ علیه ایران چنین اظهاراتی را مطرح کرد، یادآور شد: امثال من و سعید معتقدیم که الان در حال جنگ با آمریکا هستیم، این طور نیست که جنگ تمام شد و امروز جنگی وجود ندارد. وقتی آمریکایی‌ها به لحاظ سیاسی و امنیتی ما را تحریم می‌کنند نوعی جنگ است.وی ادامه داد: اگر منظور {آن است که اظهارات سعید قاسمی با هدف} تقویت میان جنگ آمریکا و ایران بیان شد، خیر این طور نیست. در واقع سعید دارد به نوعی شاخ و شانه می‌کشد که ما عمل کردیم و عمل خواهیم کرد و از چیزی نمی‌ترسیم. اگر به ما تهمت تروریست بودن هم زده شود، راه خود را ادامه می‌دهیم و از این چیز‌ها نمی‌ترسیم. الله کرم بیان کرد: امثال من و سعید کعبه آمال مان واشنگتن نیست بلکه کعبه آمال ما کربلاست. هدف ما رشد به شیوه غرب گرایی نیست، هدف ما شهادت است لذا نیازی به این نیست که ما بخواهیم آمریکایی‌ها را تحریک کنیم چراکه با آمریکایی‌ها در جنگ هستیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ملا امین را می شناسید؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۸، ۰۶:۲۳ ب.ظ

3zu6_photo_2019-02-11_06-00-40.jpg


خیلی های مان وقتی برای نخستین بار به کاری دست می زنیم و خوب از پس آن بر نمی آییم، سرخورده شده و کنار می کشیم، به خصوص اگر مورد تمسخر دیگران هم قرار بگیریم.

امین باوی این گونه نبود. رفت اذان بگوید. کلی هم تمرین کرده بود. یکهو دست و بالش لرزید. هول شد. عرق کرد. صدایش ضعیف شد. کلمات را گم کرد و ...

خیلی ها لبشان به خنده باز شد. بعضی ها هم قهقهه زدند و نمازشان خراب شد. نوجوان بود و رنجید؛ اما گفت روزی اذانی خواهم گفت که خنده های امروزتان را پس بگیرید.

زحمت کشید و تلاش کرد. شد یکی از بهترین قاریان و موذنان و مداحان منطقه. تک خوانی او در گروه تواشیح چنان سر و صدایی بلند کرد که گروهشان به رغم آن که از منطقه ای محروم وارد مسابقات رسمی شده بود، رتبه نخست کشور را به خود اختصاص داد و به دیدار رهبری دعوت شد و مورد تقدیر ایشان قرار گرفت.

همه آنهایی که آن روز به اذان گفتن اشتباه او خندیدند در برابر شاهکار این جوان خوش اخلاق و دوست داشتنی و نجیب سر تعظیم فرود آوردند، نه فقط آن روزی که تصویرش را در بیت رهبری به عنوان یک قاری موفق دیدند؛ آن روز که پیکر مطهرش را با صورتی کبود و لب های ترک خورده از عطش و با تابوتی مزین شده به پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی، از منا به کوچه پس کوچه های شهر آبادان آورده و بر دوش گرفتند، به درجه و مقامش غبطه خوردند. سال ها برای صورت کبود مادرش زهرا و تشنگی بچه های حسین، روضه خوانده بود.

کتاب "ملا امین" مختصر و زیبا و دلنشین به خاطراتی خواندنی از زندگی شهید امین باوی از شهدای فاجعه منا می پردازد. این کتاب در 72 صفحه به قلم علی غبیشاوی توسط انتشارات کتابستان و با حمایت سازمان اوقاف و امور خیریه منتشر گردیده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شاه حسن!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۲۹ ق.ظ

انقلاب شد که جلوی استبداد گرفته شود.

شورای عالی انقلاب فرهنگی، مدرسه نیست که ناظم و مبصر داشته باشد. همه اعضا با حکم رهبر وارد شورا می شوند. این که رئیس جمهور تحمل نقد دو نفر از فرهیختگان را نداشته باشد و به خاطر حضور آنها مدتی جلسات شورا را تعطیل کند و بعد برخلاف قانون دستور بدهد که آن دو عضو را به جلسات دعوت نکنند، عین استبداد و خودکامگی است.

کسی که سوگند یاد کرده پاسدار قانون باشد؛ اما خلاف قانون عمل می کند، مدعی است که باید از بستن دهان منتقد به خدا پناه برد؛ اما خودش دهان منتقد را می دوزد، دروغگو و مزوّر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا