اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۱۸۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق اسلامی» ثبت شده است

مردها و نامردها

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۳، ۰۳:۴۴ ب.ظ

شهید علی اصغر رنجبران – کنگره ملی 24000 شهید پایتخت

 

"... بعثی ها ابتدا دیوانه وار می جنگیدند، اما بعد از کامل شدن حلقه محاصره نیروهای ایرانی، سرانجام اولین دسته از نیروهای عراقی خودشان را تسلیم کردند. بچه های گردان ابوذر اسرا را خلع سلاح کرده و در گوشه ای جمع کرده بودند. لازم بود اسرا هر چه زودتر به عقب فرستاده شوند. شهدا و زخمی های خودی هم روی زمین افتاده بودند و تا به آن لحظه فرصتی برای تخلیه این عزیزان پیدا نشده بود. یکی از بچه ها خواست مجروحین را با استفاده از اسرا به عقب بفرستد. وقتی که فرمانده بسیجی گردان ابوذر، علی اصغر رنجبران متوجه این کار شد به آن برادر سخت پرخاش کرد و او را مورد شماتت قرار داد. جالب است که خود عراقی هایی که زخمی های ما را بر دوش گرفته بودند از آنچه می دیدند متحیر شده بودند. رنجبران در حالی که به شدت آشفته بود فریاد زنان می گفت: برادرها این عراقی ها با پای خودشان آمده اند و به ما تسلیم شده اند، شما را به خدا با اینها بدرفتاری نکنید، شاید اینها راضی نباشند این کار را بکنند. بعد هم بلافاصله به طرف جلوی صف اسرای عراقی رفت و به آنها گفت: برانکاردها و زخمی ها را زمین بگذارید. آنان به علت عدم آشنایی با زبان فارسی متوجه منظور علی اصغر نشده و همچنان ایستاده بودند و به او نگاه می کردند.

علی اصغر جلو رفت، برانکارد را از دست اولین اسیر خارج کرد و به زمین گذاشت. بعد هم صورت آن اسیر را بوسید و به آنها فرمان حرکت داد. جالب است که در آن آشفته بازار اوضاع عملیات، علی اصغر با ادب و احترام خاصی با عراقی ها رفتار می کرد. دقایقی بعد که ماشین تدارکات با بار آب و آذوقه از راه رسید در آن هوای گرم خردادماه خوزستان، بچه ها متاثر از سرمشقی که علی اصغر به آنها داده بود اولین لیوان آب و شربت را به اسرا دادند. این طرز رفتار برای سربازان اسیر دشمن غیرقابل تحلیل بود و در مقابل رفتار کریمانه بچه های ما عکس العمل آنها این بود که درخواست کردند اجازه داده شود به مواضع محاصره شده واحدهای عراقی نزد سایر افسران و سربازان عراقی برگردند و از وضعیت خودشان و آنچه از ایرانی ها دیده بودند برای آنها تعریف کنند. سرانجام با این خواسته آنها موافقت شد و تعدادی از آنها برای این کار آزاد شدند و بچه ها آنها را تا نزدیکترین مواضع دشمن بدرقه کردند. وقتی این چند اسیر عراقی به مقرّ واحدهای خودشان برگشتند ما و بچه های گردان ابوذر منتظر ماندیم تا ببینیم چه می شود. فردای آن روز حوالی ساعت نه صبح بود که شاهد صحنه ای باور نکردنی بودیم. عراقی ها دستهایشان را روی سر گذاشته بودند و با سر قدم های بلند به طرف ما می آمدند. با وجود اینکه آنان در محاصره کامل بودند اما اگر می خواستند هنوز هم می توانستند به مقاومت خودشان ادامه بدهند ولی با این وصف می دیدیم که فوج فوج به سمت ما می آمدند و تسلیم می شدند."[1]

اما حالا از شهادت علی اصغر رنجبران بخوانید:

"درباره نحوه شهادتش هم باید بگویم زمانی که وارد منطقه پنجوین عراق شده بودند تا مقدمات عملیات «والفجر2» را آماده کنند، گروهشان لو می رود و در درگیری با اصابت تیر به فیض شهادت نائل می شود. بعد که پیکرش را برای ما آوردند دیدیم که ترکیب صورتش به همه خورده است، آنجا بود که برای ما تعریف کردند بعد از شهادتش، بعثی ها با چوب به دهانش فرو کرده اند و فکش را شکسته اند."[2]

 


[1] راوی حسین الله کرم. همپای صاعقه ص 716

 

[2] جهان نیوز. مصاحبه با مادر شهید علی اصغر رنجبران 17 آبان 1402

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راز آرامش

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۳۷ ق.ظ

امام حسین علیه السلام خیلی داغ و مصیبت و سختی دید، بعد در اوج فشارها و ناراحتی ها خون طفل شش ماهه اش را به آسمان پاشید و گفت: هَوَّن علیَّ ما نزل بی، انه بعین الله.

تحمل این سختی برای من آسان است چون خدا می بیند.

زینب سلام الله هم می گوید: ما رأیت الا جمیلا.

مصیبت برای خدا که باشد زیباست.

زیارت عاشورا که می خوانیم، آخرش می گویبم: الحمدلله علی عظیم رزیتی...

خدا را شکر بابت همه غمهایی که در راهش کشیدیم.

سوره فجر را گفته اند سوره امام حسین است. آخرش اینگونه است: ارجعی الی ربک راضیة مرضیه...

بندگان من از من راضی و خشنود هستند و من هم...

دوماه محرم و صفر عزاداری می کنیم؛ اولش با امام حسین شروع و آخرش به امام رضا ختم میشود. انگار یک برنامه تربیتی است تا برسیم به مقام رضایت.

گمشده امروز بشر آرامش است.

آرامش چه در بعد فردی و چه اجتماعی زمانی رقم می خورد که نسبت به مقدرات الهی راضی باشیم.

انسان هایی که به خدا اعتماد دارند و از او راضی اند به سفره هم چنگ نمی اندازند، حقی از هم نمی ربایند و... اینگونه حیات حسینی رقم می خورد.

 

این متن را پیشتر در کتاب "نیشتر" به انتشار رسانده ام.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شاهد از غیب

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۴۴ ق.ظ

درست همان روزی که ارشاد گیر داد در کتابت ننویس بعضی ائمه جمعه جاه طلبند، دوستی زنگ زد که از دفتر امام جمعه با او تماس گرفته اند چون فلان برنامه فلان شب هیات شما مورد استقبال مردم قرار خواهد گرفت، سخنرانی سخنران که از مدتها قبل هماهنگ شده بود را لغو کرده و حاج اقا را به جای او بیاورید!

البته جاه طلبی مصادیق مختلفی دارد. ضمن احترام به اکثریت ائمه جمعه ای که اهل خدا و معتقد به آخرت و ملتزم به مبانی انقلاب هستند نمیشود باندبازی و قدرت طلبی و فامیل گرایی و دنیاپرستی بعضی ائمه جمعه را نادیده گرفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محافظه کاری بس است!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۱۱ ب.ظ

انگشتر عقیق در دست راست بگذاری؟ خوب این را که همه می بینند!

نماز را با نوافلش بخوانی؟ همه مطلع می شوند!

پیشانی ات را موقع سجده، بر خاک بگذاری؟ این هم که به چشم دیگران می آید!

بسم الله الرحمن الرحیم نماز را بلند بگویی؟ همه می شنوند!

زیارت اربعین بروی یا بخوانی؟ اربعین، خودش یعنی یادآوری. یعنی به اول قصه برگردی یادت نرود اصل ماجرا چیست. کاروان اسارت روحت به نقطه آزادی بازگشته و مسیر را از نو آغاز کند و پیام بری کنی برای همه تاریخ.

این پنج خصلت را پدر بزرگوار امام زمان از خصائص مومن برشمرده است. یعنی عصر تقیه به اتمام رسید. مومن از ابراز عقیده اش نباید بیمی داشته باشد. یعنی جامعه بفهمد تو چه عقیده ای داری و قرار است چه راهی را بپیمایی. منتظر ظهور ابایی از بیان اندیشه اش ندارد، ابایی از متفاوت بودن ندارد، نمی ترسد بگوید راهش چیست. همرنگ جماعت نمی شود. یعنی و ذکّرهم بِایّام الله، یعنی و مَن یُعظّم شعائرالله فانهّا من تقوی القلوب... کاری کنید همه شهر بفهمد مسیر حق چیست. همه جا رائحه دین و شریعت و معرفت پراکنده شود. 

مومن از جنگ روانی دشمن نهراسیده و عقب نمی نشیند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ان شاءالله خیر است

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۲۶ ق.ظ

نوجوانی اش را با عشق کشتی به جوانی گره زد. دلش می خواست تا آخر عمرش کشتی گیر بماند؛ اما نشد! خیلی مواقع اوضاع به کام آدم جلو نمی رود. هم در کشتی فرنگی کار می کرد هم آزاد. یک روز وسط تمرین، دستش شکست. بدجوری هم شکست و دیگر دست سابق نشد. باید برای همیشه کشتی را رها می کرد. پزشکها گفتند دیگر به درد میدان ورزش نمی خورد. دلش شکست. بخت بد خودش را زیر سوال برد. مدتی حالش گرفته بود و تمرینها و مسابقت کشتی را با حسرت نگاه می کرد. شاید اولش گمان کرد درهای زندگی دیگر به رویش بسته شده، کم شانس است و دیگر بختی برای پیشرفت و درخشش ندارد. تا اینکه احساس کرد می تواند مسابقات کشتی را گزارش کند. از مسابقات معمولی شروع کرد. مخاطبانش او را تشویق کردند و گزارش گری اش را پسندیدند. این راه را ادامه داد. الان به جایی رسیده که همه فارسی زبانان عالم، تماشای کشتی را با صدا و گزارش او می پسندند. هادی عامل به بالاترین نقطه در فعالیت تخصصی خودش رسید. همان اتفاق تلخ اوان جوانی که شاید به حساب بخت بد خودش گذاشت مقدمه درخشش بزرگ و ماندگاری نامش در تاریخ ورزش، هنر و رسانه این سرزمین شد. خیلی از اتفاقات تلخ زندگی ما فقط ظاهر بدی دارند؛ در حقیقت مقدمه و زمینه پیشرفت و خیری بزرگ به شمار می آیند. به خدا اعتماد کنیم. عادت کنیم هر چه پیش آمد بگوییم ان شاءالله خیر است.

 

هادی عامل: بیشتر از کُشتی به مردم فکر می‌کنم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قلبی به اندازه یک شهر

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۲۲ ب.ظ

صفحه برنامه قلبی به اندازه یک شهر تلوبیون | مرجع پخش زنده و دانلود فیلم ،  سریال و سایر برنامه های تلویزیون

 

قهرمان فیلم، دلی صاف و مهربان دارد. دلسوز همه است و به همه خوبی می کند، حتی به آنهایی که به او خوبی نمی کنند و درکی از رفتار محبت آمیز او ندارند. او از دار دنیا چیزی ندارد. کارگر موقت روزمزد شرکتی خدماتی است که هر جا کسی سر کارش نبود او جایگزین می شود. هر کاری از تبلیغ دم در فروشگاه تا شستن دستشویی ورزشگاه و ماساژ صاحبکار طماع مبتلا به نقرس و... یک شعار دارد: خوشبخت کسی است کاری را که دوست دارد انجام می دهد. او به گوهر قناعت و رضایت دست یافته و به رغم همه فشارهای اقتصادی و دشواریهای شغلی، کم نمی آورد، خسته نمی شود و برای آینده تلاش می کند. هیچ کس به فکر او نیست و تفکرش را درک نمی کند. پسرش اهل موسیقی است. مجرد و مستقل است. زیر فشار مشکلات دارد سر خم می کند. به پدر روی خوش نشان نمی دهد. پدر با طمانینه و صبوری سخن می گوید. رضایت و تلاش را به او یادآور می شود و می رود. ساز او روح دوباره ای می یابد، دوباره می نوازد... زندگی ادامه دارد. آرامش از آن کسی است که تلاش می کند اما به آنچه دست می یابد قانع ست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

استبداد دموکراتیک!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۰۶ ق.ظ

خرید و قیمت خاطرات حیدرخان عمو اوغلی | ترب

 

از تاریخ پژوهان باید قدر دانی کرد با هر گرایش و مسلک و مرامی که باشند زحماتشان برای ارائه تحقیق و به دست آوردن اسناد تاریخی که اغلب با هزینه شخصی و فشار بر اقتصاد خانواده صورت می گیرد قابل ستایش است. از این بابت از آقای ناصرالدین حسن زاده که کتاب "خاطرات حیدرخان عمو اوغلی" را به زیور طبع آراست باید تشکر کرد. در شهر ما هم آقا حامد ابراهیم زاده بازگیر را داریم که جوانی متدین است و به کار نانوایی اشتغال دارد. او نیز با زحمت فراوان به گردآوری اسناد تاریخی مرتبط با شهر بارفروش (بابل) پرداخته و آثار خوب و ماندگاری را در این خصوص منتشر نموده است. دست همه این عزیزان درد نکند.

جناب حیدرخان عمو اغلی برای تحقق مشروطه تلاش کرد و جنگید؛ اما مبتنی بر خاطرات خودنوشت او می خواهم نکته ای را خدمتتان عرض کنم.

او ستارخان و باقرخان را در خاطرات خود متهم به راحت طلبی و کم کاری می نماید و اقدامات خودش را بزرگ می شمارد.

او شیخ فضل الله شهید را متهم می کند از اتابک پول گرفته تا در حمایت از محمدعلی شاه در حرم عبدالعظیم حسنی علیه السلام متحصن شود.

او در خاطراتش بارها از اقدامات و دستوراتی از جانب خود خبر داده که منجر به قتل و ترور و آسیب جانی و مالی حامیان شاه وقت و اطرافیانشان گردیده است. این افراد گاه هیچ نقش مسلحانه و مبارزاتی و سیاسی در مقابل مشروطه خواهان نداشته اند. بماند هر مخالف سیاسی که لزوما مجازاتش مرگ نیست.

او البته در ابتدای کتاب اقرار دارد که وقتی بعد از اقدامی تروریستی در تهران تحت تعقیب قرار گرفته با کمک دوستان تشکیلاتی خود در روسیه توانسته از ایران بگریزد. او در مقطعی از حمایت سازمانی و لجستیک دولت روس برخوردار بود. البته بعدها این رویکرد را تغییر داد و فهمید که قدرتهایی مثل روس و عثمانی اگر منافعشان اقتضا کند به او پشت پا خواهند زد.

به شیخ فضل الله نوری قبل از اعدام توصیه کردند زیر پرچم روس یا انگلیس برود تا از محاکمه نجات یابد. زیر بار نرفت و نپذیرفت که بخاطر دفاع از حق و احکام شریعت به زیر بیرق کفر پناهنده گردد.

شیخ فضل الله مخالف مشروطه و حامی سلطنت نبود؛ اما می گفت هر نوع دگردیسی سیاسی باید منطبق با شرع صورت بگیرد. دموکراسی هم گاه جلوه ای از دیکتاتوری جمعی و روی دیگر سکه استبداد است.

فرق مشروطه مشروعه با مشروطه غیر مشروعه و غربزده را جناب حیدرخان عمو اوغلی بی آنکه چنین قصدی داشته باشد بر ملا ساخته است.

مشروطه اگر منطبق با شرع باشد وابستگی مصلحتی به بیگانه معنا نداشته و منکر شناخته می شود. مشروطه اگر مشروعه باشد کسی حق ندارد به تشخیص و ذوق و احساس خود به تخریب اموال دیگران و ترور و ویرانی و تضییع حقوق مخالفانش اقدام نماید.

امام خمینی رحمت الله نیز بر مبنای همین باور اجازه نمی داد در مسیر تحقق انقلاب اسلامی جنگ مسلحانه شکل گرفته و یا اموال حامیان شاه مورد تعرض قرار بگیرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چهره به چهره

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۳، ۰۷:۰۲ ق.ظ

photo_2024-07-01_23-43-04_pt8e.jpg

photo_2024-07-01_23-43-00_9gpc.jpg

photo_2024-07-01_23-42-54_8t4.jpg

 

یکی از زیباترین اتفاقات انتخابات اخیر، حضور جوانان متدین بی ادعا و بی توقع برای معرفی شخصیت، تفکر و برنامه های دکتر جلیلی است که چند روزی است از کار و زندگی خود زده، در سطح شهر و گاه به روستاهای دور افتاده رفته و با مردم گفتگو می کنند.

قطعا اجر اخلاص این بچه ها نزد خدا محفوظ است. ان شاءالله کام این بچه ها با پیروزی کاندیدای جبهه انقلاب و مقاومت شیرین شود. امیدوارم این تجربه گرانقدر در تبلیغ چهره به چهره در برهه های دیگر برای تبیین حقایق انقلاب و اسلام و تحکیم پایه های اجتماعی شریعت استمرار یابد.

در مورد آقای پزشکیان یک سوال ذهن مرا به خود مشغول داشته. او سالهای سال نماینده مجلس بوده و هست. به راستی چند نفر دیگر با سطح نازل درک و آگاهی و فقدان اشرافی که او در مسائل مهم کشور بدان مبتلاست در مجلس حضور داشته و درباره حساس ترین موضوعات مملکت قانون تصویب می کنند؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خاطره ای از باختر

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۳۶ ق.ظ

خاطره ای از باختر» مصطفی مرتضی القزوینی، ترجمه حمیدرضا آژیر - مرکز مطالعات  سفرنامه

 

کتاب خاطره ای از باختر به قلم مصطفی مرتضی القزوینی، روحانی مبلّغ دینی اهل کربلا با ترجمه حمیدرضا آژیر را خواندم. نام اصلی کتاب گویا من "کربلاء الی کالیفورنیا" ست.

این اثر بیشتر از آن که تجربیات و خاطرات شخصی یک مبلغ دینی در انگلستان و آمریکا باشد تحلیل شرایط موجود فرهنگی غرب است که البته بسیار آموزنده و گاه دارای نکاتی بدیع می باشد. شاید اسم کتاب را آداب المهاجرین می گذاشتند مناسب تر بود. خانواده های مسلمان که قصد اقامت در غرب را دارند با خواندن این کتاب مهارت بیشتری در نحوه مواجهه با تعارضات رفتاری فرزندانشان پیدا خواهند کرد. البته از آنجا که به برکت ماهواره و فضای مجازی و خودباختگی بعضی مسئولان شاهد رواج و عادی سازی فرهنگ غرب در جامعه ایرانی هستیم مطالعه اثر فوق برای خانواده های هموطن ساکن در کشور نیز مفید و آموزنده است. اطلاعات رنج آوری از سقوط ارزشهای اخلاقی و مدنی و آموزشی دنیای مصرف زده تحت سیطره نظام سرمایه داری ضمن آسیب شناسی جامعه چند پاره آمریکا در این کتاب بیان شده که نگرانی از اشاعه آن به جوامع شرقی و اسلامی بسیار تکان دهنده است.

در دنیایی که از در و دیوارش مادی گرایی و لذت جویی و خودخواهی و منفعت پرستی و شهوت طلبی بر دل و جان و فکر و باور جوانان می بارد دلسوزان دین و معتقدان به توحید، وظیفه سنگین تری در احیای اندیشه کمال گرایی و فرهنگ ایثار و باور به آخرت و عدل الهی بر عهده دارند. خدا کمکمان کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دور دوم انتخابات

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۴:۵۵ ق.ظ

انتقاد تند پزشکیان به جلیلی و مخالفان توافق : این‌ها را ول کنید نمی توانند  نان شب‌شان را تامین کنند / حالا از کسب درآمد بدون مذاکره می گویند -  خبرآنلاین

 

اینطور که از قرائن و اخبار غیر رسمی بر می آید انتخابات به دور دوم کشیده شده است.

دو نفری بیشترین رای را کسب کرده اند که بیشتر شبیه مردم بودند.

یک هفته فرصت داریم به مردم بقبولانیم فراتر از مباحث جناحی و رویکردهای سیاسی با درنظر گرفتن برنامه ها و رویکردهای اقتصادی نامزدها دست به انتخاب بزنند.

به یقین بخش اصلی بدنه حامیان قالیباف به جلیلی رأی خواهند داد اما ممکن است بر اثر القائات سوء رسانه های مجازی بعضی نیز با کینه ای که از جلیلی به دل گرفته اند به آرای سفید رو بیاورند.

اصلاحات بدنه مردمی ندارد و قطعا به دنبال تحریک و بسیج طیف برانداز می افتد. بخشی از مردم عادی رأی نداده اند. بخش مهمی از آنهایی که به پزشکیان رای داده اند نگاه جناحی نداشته اند و ممکن است تغییر عقیده بدهند. یک هفته فرصت داریم طرحها و برنامه های اقتصادی جلیلی و شعارها و ایده هایی که او در راستای آسیب شناسی معضلات و ارائه راهکار برون رفت از مشکلات و پیشرفت و آبادانی ایران عزیز به عنوان الگوی مردمسالاری دینی در چنته دارد به گوش لایه های غیر جناحی اجتماع برسانیم. توکل بر خدا.

تجربه میدانی دو مرحله انتخابات سال 84 از ذهنم بیرون نمی رود. نگاه جلیلی به مقوله قدرت، نگاه تمدنی و تکلیفی است. برای همین بیشترین میزان رعایت اخلاق را در کنش سیاسی او شاهد بوده ایم. دوستانی که میخواهند برای جلیلی تبلیغ کنند یادشان باشد نگاه مادی و دنیایی و ابزاری به انتخابات نداشته باشند. با توکل بر خدا و استعانت از او ان شاءالله حرفها بر دل مردم اثر خواهد گذاشت. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چیزی نمانده دیگر

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۸ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۴۸ ب.ظ

photo_۲۰۲۴-۰۶-۲۷_۱۵-۳۹-۰۳_70ys.jpg

 

انتخابات تا ساعاتی دیگر به پایان می رسد. اصلا هم نمی دانم چه کسی رأی می آورد. هر چند گمانه ها حاکی از پیروزی جلیلی یا انتقال جلیلی و پزشکیان به دور دوم است.

رقابت درون گفتمانی بین نیروهای انقلاب می تواند شیرین باشد؛ اما دو مساله باعث تلخی کام دوست داران انقلاب شد.

یکی سیاه نمایی و کج خلقی و تولید انبوه اخبار فیک و دروغ و شایعه و تخریب و مساله دیگر به میان آوردن اسامی و القاب مقدس و ارزشی و خرج کردن آن پای یک نفر.

جلیلی یک بسیجی است و به یقین در صورت پیروزی برای جبهه مقاومت از قالیباف کمتر نخواهد گذاشت. کاش بعضی چهره های ملی و حماسی خویشتن داری نموده و با نگاه فرا صنفی از طرفداری رفیق خود اجتناب می ورزیدند. مردم دوست ندارند قهرمانان خود را شریک و دخیل در بازی های جناحی ببینند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با خدا

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۴۵ ق.ظ

امروز طبیعت روی آرامش را خواهد دید - ایبنا

 

دیشب دوستی تماس گرفت که از قضا انسانی فرهیخته و بسیار اهل علم است. جوری حرف میزد که قلبش انگار دارد از کار می ایستاد. نگران اوضاع و احوال انتخابات بود. سعی کردم با خنده و شوخی حال و هوایش را عوض کنم. در این ایام چند بار چنین تماسهایی داشته ام. دغدغه و دلسوزی بچه های انقلابی قابل ستایش است اما نباید خودمان را با حرص و جوش از بین ببریم. سال 88 یادم است بعضی بچه های حزب اللهی از غصه حوادث و حرمت شکنی هایی که رخ داده بود دچار بیماری های عصبی و حتی تشنج می شدند. خدا رحمت کند مرحوم ابوترابی را. بعضی آزاده ها در زمان اسارت مخالف هر نوع جنب و جوش و تحرکی بودند. می گفتند رفقای ما دارند در جبهه شهید می شوند ما بپر بپر و شادی و ورزش کنیم؟ سید علی اکبر مخالف این ایده بود. مقداری پارچه به جا مانده از لباسهای مندرس را جمع میکرد به شکل توپ در می آورد می انداخت وسط که با هم بازی کنند. می گفت جمهوری اسلامی به انسان سالم و توانمند نیاز دارد. اگر درب و داغان و فرتوت باشیم باری بر دوش نظام اسلامی خواهیم بود. باید با طراوت و سالم بمانیم تا باری از دوش انقلاب و اسلام بر داریم.

گور پدر هر چه غم و غصه و نگرانی است. البته این جمله آخر را من گفتم نه مرحوم ابوترابی! بی خیال نباشیم. باید دغدغه داشته و تلاش کنیم اما با حفظ آرامش و در فضایی آرام بدون اضطراب و دلهره و ... امام را ببینید یاد بگیرید. مهمترین اتفاق تاریخی قرن را داشت رقم میزد، همه افکار دنیا متوجه پرواز 57 و بازگشت او به ایران بود. ممکن بود هوپیما را بزنند، یا او را دستگیر و زندانی و اعدام کنند یا هر اتفاق دیگر؛ اما... ایستاد نماز شبش را خواند. خبرنگار که پرسید چه حسی داری، با خونسردی جواب داد: هیچ! 

کسی که به خدا متصل است مثل کوه آرام خواهد بود. مومنان خاطرشان جمع باشد خدا شاهد و ناظر عالم است. موظفند به تکلیفشان عمل کنند و از غیر خدا ترسی به دل راه ندهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حمید نوری، عرفه و عاشورای قربان!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۴۰ ق.ظ

مقاله ای در مورد منطق الطیر عطار نیشابوری | مرکز پژوهشی موسسه آوای توحید

 

حمید نوری در مصاحبه اش گفت دیروز در هواخوری زندان سوئد بودم امروز در تهران و ان شاءالله عید قربان را کنار خانواده ام هستم، در حالی که منافقین می گفتند حتی خدا هم نمی تواند تو را آزاد کند. این کار خداست...

در این ماجرا و ماجراهای مشابه برای ما عبرت و درسی وجود دارد. همه در مقابل خدا هیچیم. اناالرجل و منیت و تکبر در مقابل خدا مسخره و پوچ است. معروف است سازنده کشتی تایتانیک گفت این کشتی را خدا هم نمی تواند در آب غرق کند. در همان سفر اول غرق شد! یا ماجرای نمرود و مرگ دردناک به واسطه یک پشه ... در مقابل خدا غرّه نشویم. ضعف خودمان را بشناسیم و در همه امور به او متصل شویم.

خدا خدای ناممکن هاست. آنقدر اعجاز از خودش نشان داده که ناامیدی از او برای اهل خرد ناممکن است. آنکه خدا را دارد غنی است و بی خدا هر که هست و هر چه که دارد فقیر و محتاج و ذلیل خواهد بود.

امروز روز عرفه است. عرفه یعنی شناخت. فردا عید قربان است، عید قرب و نزدیکی و بندگی خدا. شناخت مقدمه انس و قرب الهی است. کسی می تواند نفس و هر آنچه که بدان تعلق دارد را در پیشگاه الهی ذبح کند که خدا را بشناسد و بداند بدون او هیچ است و با او همه چیز. صبغةالله و من احسن من الله صبغه. هر که به رنگ خدا در امد خدایی شد. آب حیات و رمز جاودانگی ما در اتصال به معبود است. دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است. حسین علیه السلام نمونه جهانی و تمدن ساز جاودانگی در محضر خداست. هند و غزه و سومالی و یمن و نیکاراگوئه و بوسنی و... هر جا مقاومتی جانانه و تاریخ ساز در برابر ظلم صورت گرفت نام و یادی از اباعبدالله نیز در میان بود. حسین ماند و هر انکه به شهدای کربلای ناتمام تاریخ پیوست به حکم قاطع "التی حلّت بفنائک"، جاودانه گردید.

به قول عطار:

جان چه خواهی کرد، بر جانان فشان     در ره جانان چو مردان جان فشان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هنرمند با اصالت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۴۳ ب.ظ

تصویر مربوط است به حضور جمعی از هنرمندان در مراسم عروسی دختر سعید آقاخانی.

در شرایطی که اغلب سلبریتی ها فاقد خانواده و یا دارای خانواده ای متزلزل و یا اساسا مجرد و طلاق گرفته هستند سعید آقاخانی را بابت پایبندی به ارزشهای اصیل خانواده باید ستود. او که متولد 1350 است هم خودش ازدواج به موقعی داشت هم دخترانش را آماده تشکیل خانواده نموده است.

 

تیپ جذاب بازیگران در عروسی دختر سعید آقاخانی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مومن اگر اشتباه کند

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۲۱ ب.ظ

شهاب مرادی را مثل حاج محسن قرائتی و شیخ حسین انصاریان قبول دارم و هر سه را شخصیتهایی موفق و تاثیرگذار می دانم. هیچ آدمی هم از خطا مصون نیست. مومن اگر اشتباه کند حتماً درصدد جبران بر می آید:

 

ادبیات زشت روحانی مشهور در یک سخنرانی

ادبیات زشت روحانی مشهور در یک سخنرانی

ادبیات زشت روحانی مشهور در یک سخنرانی

ادبیات زشت روحانی مشهور در یک سخنرانی

ادبیات زشت روحانی مشهور در یک سخنرانی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بازار آخرت فروشی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۲۱ ق.ظ

تعریف مباهته در سیاست ⋆ مجله عمومی

 

این اشتباه در دهه هشتاد هم انجام شد. چند گزینه منتسب به جریان انقلاب را روبروی هم قرار دادند. آن موقع احمدی نژاد و رضایی و لاریجانی و قالیباف و هاشمی از یک جبهه شناخته می شدند. بالاخره یکی شان باید رأی می آورد که احمدی نژاد بود بابت شباهت بیشترش به مردم. طیف بازنده از او کینه به دل گرفت و همراستا با جریان اصلاحات و رسانه های غرب، فراتر از نقدهای وارده به وارونه نمایی نقاط مثبت دولت پرداخته و بی اعتنا به تذکرات مکرر رهبری با ادبیات انقلابی اما نا به حق و ستیزه جویانه بلایی بر سر او درآوردند که تا مرز عصیان و جنون سوق داده شد.

خودی ها با رییسی هم داشتند همین کار را می کردند.

الان اوضاع جنگ رسانه ای حامیان جلیلی و قالیباف را نگاه کنید. بعضی دوستان در حد تکفیر هم پیش رفته اند. هر کدام که رأی بیاورد طرف بازنده کینه و عقده هایش را در طول مدیریت او برملا ساخته و البته مبتنی بر گفتمان ارزشی و انقلابی به نابودی دولتش همت می گمارد. این بار نیز طراحان پشت صحنه عرصه رقابتها بر اساس فرضیاتی موهوم عرصه جنگ را به حیطه خودی ها کشانده اند.

بدنه بچه های پاپتی بسیج و عناصر خط مقدمی و کتک خور و بی شیله پیله حزب الله اغلب با جلیلی هستند؛ طیف زر و سیم دار و فیش حقوقی های تپل مپل انقلاب هم با قالی باف. مصاف نابخردانه و گاه بی ادبانه بعضی عناصر این دو طیف یادآور جنگ سخت حزب الله و امل در سالهای نه چندان دور است که در صورت تجمیع میتوانست اسرائیل را از جنوب لبنان عقب براند. اگر چه طیف قالیباف به یمن برخورداری از پول و باند و تریبون و سبقه کثافت کاری رسانه ای دهه هشتادی مثل شفاف نیوز و نود سیاسی و ... با حضور معتقدان به مشروعیت و جواز مباهته در حذف رقیب، بیشترین شیطنت رسانه ای را در روزهای اخیر نشان داده اند اما بعضی حامیان رسانه ای جلیلی هم قربة الی الله گوی بی اخلاقی سیاسی را از بوقچی های بیگانه نیز ربوده اند.

قالیباف به همت کانونهای قدرت و ثروت بر خلاف انتخابات اخیر مجلس از رقیب گفتمانی خود عقب نخواهد ماند و به آررزوی دیرینه خویش و حامیانش خواهد رسید؛ اما به هر حال هر یک از این دو که پیروز شود دوران سختی را در تقابل و تحمل نقدها و تخریبهای جبهه خودی پیش رو خواهد داشت.

البته باز هم باید تأکید کرد مشارکت حداقلی محتمل مشابه چند انتخابات اخیر در واقع شکست همه کاندیداها و طراحان رقابتها به شمار خواهد آمد که باید برای آن فکری اساسی نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قدرت منهای اخلاق

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۵۸ ق.ظ

photo_2024-06-11_11-52-11_wycc.jpg

 

اخبار دروغ و تخریبی فراوانی منتشر می کرد. یکبار یکی اعتراض کرد. جواب داد آقا فرموده مگر نمی بینید من دارم چپ و راست شمشیر می زنم؟!

بله چپ و راست باید شمشیر زد اما در مقابله با دشمن نه اینکه برای زدن چپ و راست هر نوع دروغ و تهمت و تخریبی مجاز باشد.

هر جا کانون قدرت بود می رسید و وصل می شد.

یکبار در گروه تلگرامی اش طلبه ای که دوست وی بود به خانمی محجبه توهین بسیار زشتی انجام داد که در شأن خانواده خودش بود. در آمد پشتش که بعله در فضای مجازی کلماتند که حکمفرما هستند و ... ! صاف و پوست کنده اش یعنی اخلاق کیلویی چند؟ همان مبنای منافقین که هدف وسیله را توجیه می کند...

امروز این تصویر را در گروههای مجازی دیدم یاد بعضی خاطرات افتادم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خردورزی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۲۳ ب.ظ

خردورزی، بالاترین قابلیت انسان است | بهداشت نیوز

 

دوستان انقلابی من در انتخابات پیش رو به دو قشر حامی جلیلی و یا حامی قالیباف تقسیم می شوند. هر یک هم برای این رویکرد خود و نیز رد طیف مقابل ادله ای ذکر می کنند.

یک حرف این وسط برای من تازگی داشت. دوستانی در حمایت از قالیباف به استدلالی پیرامون نقد جلیلی استناد کردند که اگر چه قانع کننده نیست اما از جهت اخلاقی می تواند محل تأمل باشد.

آنها می گویند در طول رفاقت و تعامل با دوستانی که تحصیل کرده دانشگاه امام صادق علیه السلام تهران و یا موسسه امام خمینی قم هستند همواره دچار مشکل و ناراحتی شده و خاطره خوبی برایشان رقم نخورده است. احساسشان بر این بود دوستانشان به صرف دریافت مدرک از دو مرکز علمی مذکور با نگاهی از بالا به پایین نسبت به مسائل جاری برخورد نموده و هر کس از دوستان خود را به صرف اندک نقد و نگرشی متفاوت رد و طرد نموده اند. این نوع خود حق پنداری مطلق چیزی شبیه مبانی فکری داعش و سلفیون است که در نهایت خون هر کس با اعتقادی متفاوت را مهدور می دانند.

این دوستان نگران بودند با روی کار آمدن سعید جلیلی و میدان گرفتن تحصیل کردگان دو مرکز فوق، شاهد رواج بداخلاقی و نزاع و طرد و تکفیر در جامعه باشیم.

البته همانطور که عرض کردم ادعای این دوستان اقناع کننده نیست. در هر طیف و جماعتی هر نوع آدم با هر نوع رفتاری ممکن است به چشم بیاید؛ اما صرفا از باب تذکار اخلاقی خوب است نیروهای انقلابی به این مساله توجه کنند که ناشکیبایی شان در مقابل دوستان و مردم در درجه اول باعث آسیب به خط فکری و جریانی خودشان و ریزش همفکران و ناکامی مستمر سیاسی و اجتماعی خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کار خوب جهانبخش

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۴۷ ق.ظ

ببینید | بوسه علیرضا جهانبخش بر دستان مادرش قبل از حضور در اردوی تیم ملی

 

دو روز پیش به طور اتفاقی و عبوری کانالهای تلویزیون را جا به جا میکردم که در شبکه سه به نظرم خبر ورزشی، صحنه جالبی دیدم. مادر و پدر علیرضا جهانبخش او را تا محل برگزاری اردوی تیم ملی بدرقه کردند. جهانبخش وقتی از ماشین پیاده شد مقابل دوربین سر خم کرد و دستان مادر و پدرش را بوسید. چقدر این صحنه زیبا بود.

سالها پیش ایرج نوذری مجری یک مسابقه تلویزیونی با محوریت فرش ایرانی بود. در قسمتی از برنامه، پدر مرحومش متوچهر نوذری میهمان او شد. او هم آن روز خم شد و مقابل چشم حضار دست پدر را بوسید.

آنهایی که دنبال تقلید و الگوبرداری از سلبریتی ها هستند اینجور کارها را هم از مشاهیر اصل و نسب دار یاد بگیرند. احترام و بزرگداشت پدر و مادر از گرانبهاترین میراث های ملی و مذهبی مردم ماست که متضمن تأمین دنیا و آخرت آنها به شمار می رود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اما ... امام!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۴۶ ق.ظ

 

این کار را در سالگرد امام سال 89 بازنویسی و آماده کردم که در قالب بروشور توسط حوزه هنری شهر ری به صورت انبوه منتشر و در بین زائران مرقد مطهر حضرت روح الله توزیع گردید:

 

من را نبین!

رسم است گاهی که روحانی وارد مسجد می شود یکی داد می زند و از مردم می خواهد صلوات بفرستند.

وارد مسجد که شد یکی با صدای بلند فریاد زد: صلوات!

فرصتی که پیش آمد او را صدا زد و گفت: برای چه صلوات فرستادی؟ برای پیامبر خدا یا به خاطر من؟! اگر می خواهی برای پیامبر صلوات بفرستی بگذار فرصتی دیگر؛ اما اگر به خاطر من است بدان که از دستت راضی نیستم.

حجت الاسلام محمد سروش محلاتی/ حدیث نور، ص 37، 36

مثل مولا

نشسته بود و به آرامی داشت جورابش را وصله می زد. انگار نه انگار بالاترین شخصیت یک کشور ثروتمند است. انگار نه انگار ابهت و همّت او جهانی را مسحور خود ساخته است. اشک در چشمانم حلقه بست.

گفتم: آقا! اجازه بدهید جورابی برایتان تهیه کنم.

به آرامی پرسید: از پول کی؟

می دانستم نمی خواهد باری بر دوش بیت المال بگذارد. می دانستم از شائبه اسراف هم پرهیز می کند.

پاسخ دادم: از همان پولی که شما به عنوان حقوق به ما می دهی.

سیره عملی اش همین بود. اصرار من فایده ای نداشت. می گفت: همین خوب است. مشکلش چیست؟!

یدالله شمسعلی/ سیرت آفتاب، روایت26، ص32

در فکر رزمنده ها

هواپیماهای دشمن حمله شدیدی را آغاز کرده بودند. صدای وحشتناک شلیک ضدهوایی ها فضای رعب آوری را ایجاد کرده بود. برق ها را قطع کرده بودند. داشتم بالای حسینیه نگهبانی می دادم. دلم پیش امام بود. پله پله ها را در آن تاریکی به سختی طی کردم و خودم را به زیرزمین رساندم. از پیرمرد مستخدم سراغ امام را گرفتم.

پاسخ داد: حاضر نشد با ما به پناهگاه بیاید. گفت آنها که پشت تفنگ هایشان نشسته اند و نمی توانند به جای امن بروند چه فرقی با من دارند؟

محمد رضا رضوان طلب/ آخرین حلقه رزم، ص69

اول، خدا!

همه شان آدم های مهمی بودند. به عنوان سران کشورهای اسلامی آمده بودند پیش امام تا درباره صلح بین ایران و عراق مذاکره کنند. اذان ظهر را که گفتند، جلسه را نیمه کاره رها کرد. هیچ چیز نمی توانست نماز اول وقت را از او بگیرد. عادت داشت لباسش را برای نماز خوش بو کند. از من عطر خواست، بعد ایستاد به نماز. آن بنده های خدا هم پشت سرش قامت بستند.

حجت الاسلام توسلی/ درس هایی از امام، ص129

 دل شیر

خردا 42 بود. فهمیده بودند امام می خواهد سخنان کوبنده ای بر ضد شاه بگوید. چند کامیون پر از نیروهای کماندو و مزدورهای قوی هیکل آورده بودند و در سطح شهر قم مانور دادند. ترس بر خیلی ها غلبه کرده بود. عده ای آمدند و گفتند: آقاجان! اوضاع خطرناکی است. احتمال دارد هر اتفاقی بیفتد. آنها به شما رحم نمی کنند. خواهش می کنیم امروز را در خانه بمانید و بیرون نروید.

با خونسردی جواب داد: بیرون می روم، آن هم با جیپ روباز تا همه شهر مرا بببینند!

ساعتی بعد راه افتاد و رفت فیضیه برای سخنرانی.

حجت الاسلام حسن روحانی/ روزنامه کیهان، 24/3/1362

محضر یار

وارد سی. سی. یو که می شدی با دیدن رنگ رخسارش می توانستی متوجه شوی که حال و روز خوشی ندارد. به خاطر بیماری اش، آن قدر به او سوزن زده بودند که پوست دستش سیاه و کبود شده بود.

با این حال از ما آبی می خواست و وضویی می ساخت و بی توجه به ضعف جسمی و رنجی که از بیماری می کشید، می ایستاد به نماز. با خدا که حرف می زد، آرامش عجیبی داشت.

سید محمد سیادتی/ فصل صبر، ص217

مرد آسمانی

دلمان می خواست یک بار بگوید: یک لیوان آب برایم بیاورید! آن وقت با سر می دویدیم و خواسته اش را اجابت می کردیم؛ اما هرگز این اتفاق نیفتد. نه از ما که فرزندانش بودیم و نه از مادرمان که همسرش بود، هیچ گاه تقاضایی نکرد. خودش بلند می شد و کارش را انجام می داد. می گفت: از شما توقعی ندارم، جز این که واجبات را انجام دهید و محرمات خدا را ترک کنید.

پا به پای آفتاب/ فریده مصطفوی، ص52 و 92

  • سیدحمید مشتاقی نیا