اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

گنجینه های رها

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۴۷ ب.ظ

photo_2025-08-21_10-35-38_dn1q.jpg

 

مسیر خسروی از سمت اسلام آباد غرب و سر پل ذهاب، دو تابلوی دالاهو و بازی دراز ذهنم را به خود مشغول ساخت. جایی خوانده بودم در دل صخره های دالاهو یک بیمارستان صحرایی قرار داشت که در ورودی آن هم از صخره بود. منافقین وقتی وارد این منطقه شدند از وجود این بیمارستان مطلع بودند اما جای دقیقش را نمی دانستند. تا نزدیکی آن هم آمدند ولی پیدایش نکردند. حالا حساب کنید این بندگان خدایی که کادر درمان بیمارستان صحرایی دالاهو بودند آن ساعات چقدر دچار دلهره بودند تا بالاخره خط شکسته شد. کاش این بیمارستان صحرایی را بازسازی و تبدیل به نمایشگاه و یکی از آثار دیدنی سالهای دفاع مقدس می کردند. درست مثل تونل بزرگی که شهید رعیت رکن آبادی در غرب شوش حفر کرد و از پشت عراقی ها درآمد و نقش مهمی در این عملیات ظفرمند داشت که متأسفانه کسی به فکر نگهداری تونل به عنوان یک اثر تاریخی و ماندگار نبود و از بین رفت. خدا رحمت کند شهید بهروز مرادی هنرمند خرمشهری را که در مسجد جامع را کند و به جایی امن برد و گفت شما حالی تان نیست بعدها موزه ای ساخته شده و مورد بازدید قرار خواهد گرفت. الان در قدیم مسجد جامع در موزه این شهر وجود دارد و حسابی خاطره انگیز است.

بازی دراز هم که یاداور جمله جاودان شهید آیت الله بهشتی است: عرفان واقعی، خانقاهش بازی دراز است.

چقدر حرف در این یک جمله نهفته است که عصاره همه معارف دفاع مقدس است. یک خاطره ای در کتاب شهید هادی هست. دکتر بهشتی آمده بود برای دیدار با رزمندگان در خط مقدم کرند و گیلانغرب. رزمنده ها دوستش داشتند. گفتند گروه ضربت تشکیل داده ایم میخواهیم اسمش را بگذاریم آیت الله بهشتی. باور کنید هر مسئولی بود به شعف آمده و استقبال می کرد. شهید عارف آیت الله بهشتی تشکر اما مخالفت کرد و گفت اسم شهید اندرزگو را بگذارید. او در کارهای چریکی بر ضد شاه فعال بود و از این طریق نامش زنده بماند. روح همه دانش آموختگان مکتب عشق و ایثار شاد.

راستی تا یادم نرفته، مسیرتان به سرپل ذهاب خورد مزار جناب احمد بن اسحاق هم بروید. از نواب اربعه و خاص امام زمان در زمان غیبت صغری است که در این شهر به خاک سپرده شده است. زیارتگاهی تمیز و زیبا دارد که هم میتوانید به ساحت امام عصر و یاران صدیقش ادای احترام و تجدید عهد کنید هم استراحی کرده باشید. این مکان را سالها پیش در پیاده روی عرفه همراه مرحوم سید علی اکبر ابوترابی زیارت کردم. الان توفیق شد خانواده را آنجا بردم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">