وقتی می خورد توی پَرَت!
خیلی بد و ناراحت کننده است برای یکی که خیلی دوستش داری بدوی، خودت را به آب و آتش بزنی،خسته شوی اما کم نیاوری به عشق یک گل لبخند رویَش، شب و روز نشناسی، آبرویت را بگیری سر دست و این طرف آنطرف رو بیندازی و خودت را کوچک کنی، حتی اگر به نتیجه نرسی زحمتت را کشیده ای و وجدانت راحت است که کم نگذاشته ای؛
اما
یک تشکر خشک و خالی نشنوی که هیچ، طرف طلبکار هم باشد، یقه ات را بگیرد که تو اصلا کاری برای من نکرده ای، پرخاش کند، سرکوفت بزند، یک قدم جلوتر، تهمت نثارت کند که تو از اول هم مرا سر کار گذاشتی و دروغگویی بیش نیستی، اصلا خودت نیستی و...!!
درد دارد مگر نه؟ ببینی یکنفر که دوستش داری و برایش دویده ای حتی مساوی با دیگران، نه بیشتر، اعتنایت نمی کند که هیچ، گاه اصلا محلی به تو نمی گذارد که انگار نیستی و با هیچ، یکی هستی و...
لااله الاالله
تو که این درد را کشیده ای و رنج برده ای، با خدایت این کار را نکن. او که اینقدر تو را دوست دارد و به اندازه سعه وجودت و کرامت خودش به تو نعمتهایی داد که دیده ای و نعمتهایی داده که ندیده ای، شکرش را بگذار و با عقل و علم محدود خودت او را به محکمه نکشان و دلش را نسوزان. او خداست ولی تو هم انسان باش.
زیبا بود