نامه سرگشاده به ریاست دادسرای ویژه روحانیت مازندران
ریاست دادسرای ویژه روحانیت مازندارن!
سلام برادر
مشتاقی نیا هستم، از طلاب بابلی حوزه علمیه قم.
خوب است بدانید تا به حال بارها پایم به دادگاه ویژه روحانیت قم باز گردیده؛ اما حتی یکبار هم برایم احضاریه مکتوب صادر نشده است. می دانی چرا؟ برای اینکه همیشه آماده دفاع از نوشته و گفته هایم بوده ام و با کوچکترین تماسی خودم را به محکمه رسانده ام.
این را گفتم که طرف مقابلت را بشناسی و بدانی ترسی از دادگاه ندارم.
اما
به دادگاه ویژه مازندارن نمی آیم. با این که می دانم شکایت اخیری که علیه من مطرح شده فاقد وجاهت قانونی است و من اصلا کانالی در شبکه های مجازی ندارم که در آن له یا علیه کسی مطلبی زده باشم و عمق کینه فلان مسئول نا موفق قضایی نسبت به نقدهای خود را میدانم حاضرنیستم به هیچ قیمیت با احضاریه شفاهی یا مکتوب عوامل شما پا به دادسرای ساری بگذارم.
چرا؟
برای این که نمی خواهم سهمی در اشتباه شما و رویکرد غلط و غیر قانونی و مشکوک زیر مجموعه شما داشته باشم.
شما یادتان نمی آید سال ها پیش پرونده ای سفارشی علیه من شکل گرفت در همین دادسرای ساری. قاضی چه حرف های مشمئز کننده ای زد بماند. ماده 54 قانون آیین دادرسی کیفری را به او تذکر دادم و درخواست کردم پرونده من بر اساس این قانون به دادسرای ویژه قم منتقل شود. آن جا جمله ای گفت که فهمیدم حریف من و صد البته حریف تفکر انقلابی حوزه چه جریانی است. گفت: ما مجبور نیستیم به قانون عمل کنیم!
گفتم من از اینجا بیرون می روم و آبرو برای شما نمی گذارم.
با پیگیری حاج حمید رسایی نامه سرگشاده من به آقای رییسی رسید. ایشان دستور بررسی داد. نتیجه این شد که دادگاه ویژه هم باید به قانون عمل کند و پرونده به قم منتقل گردید.
امروز همکاران شما تماس داشتند و توضیحاتی درباره شکایتی جدید ارائه دادند و خواستند به ساری بیایم که ماده 54 را یاداوری نموده و زیر بار نرفتم.
الان هم برادرانه و خاضعانه به جنابعالی توصیه می کنم قانون را محور فعالیت های خود بدانید.
نگذارید قبح قانون گریزی و هرج و مرج توسط کسانی شکسته شود که پول میگیرند تا از حریم قانون در جمهوری اسلامی مواظبت نمایند.
من طلبه ای کوچک با بیش از دو دهه حضور در حوزه و بیش از بیست جلد اثر مکتوب و با شهریه یک و میلیون چهار صدهزار تومانی حلال حوزه، نیک می فهمم که اگر گفته اند کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم، عکس آن را نیز صادق دانسته اند و رفتار و گفتار ما می تواند در هتک حیثیت و ضربه به اعتبار دین و نظام و انقلاب تأثیر داشته باشد.
قطعا شما هم که از فضلای حوزه هستید و چیزی حدود ده برابر من حقوق و مزایا دارید بهتر می دانید این پست امانت است، آن دنیایی وجود دارد که نمی توان با توصیه و چشمک و ... کارها را پیش برد و همواره باید زینت اهل بیت و شهدا بود.
من در معرکه قانون شکنی مجموعه شما سهمی نخواهم داشت و به دادگاه ساری نمی آیم. شما زور دارید و می توانید مرا غیابی محاکمه نموده و لبخند رضایت را بر لبان عزیزان بنشانید. من هم همین قدر بلد هستم که با قلم و زبان تا عمر دارم برای نسل های بعد به یادگار بگذارم این رنجنامه را که نیروهای خط مقدمی و کف میدانی انقلاب از چه ناحیه ای خنجر خوردند؛ چگونه با آبرو و اعتبار نظام اسلامی بازی شد و چطور عدالت و قانون معنای خود را از دست داد و ملعبه و مضحکه این و آن قرار گرفت.
دادگاه ویژه روحانیت یادگار ولایت فقیه و ضرورتی انکار ناپذیر برای حفظ مهم ترین رکن حیات انقلاب اسلامی از مفاسد را دارد و طبعا خروج از این مدار و حضور در معادلات سیاسی باندهای قدرت و دغدغه صیانت از میز صاحبان مکنت، انحراف و آفتی خطرناک محسوب شده که هم باور به عدالت نظام اسلامی را خدشه دار می سازد و هم تحقق حوزه انقلابی را به طنزی غیر فاخر مبدل می نماید. اما .... لکم دینکم و لی دین.
در پایان فارغ از هر نقد و نظری برای شما هم آرزوی توفیق داشته و امیدوارم همواره در کنار دیگر همکارانتان از جمله آقایان ملاکریمی و مسلمی و ... سربلند باشید.
از دوستان فعال خود در عرصه قضا نیز درخواست دارم این نامه را به یادگار برای مجموعه همکاران خود در سراسر کشور ارسال نمایند