اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

فقط خدا!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۰ ب.ظ

اقدام انقلابی ابراهیم علیه السلام در نابودی بت ها خشم سردمداران کفر و الحاد را برانگیخت.

آنان برای تنبیه ابراهیم و پیشگیری از بروز چنین اقداماتی تصمیم گرفتند او را محاکمه کنند. آن روزها همه جا صحبت از ابراهیم بود. برای خیلی ها رفتار او سوال برانگیز بود. ابرهیم، عصر همان روزی که بت ها را شکست در مواجهه با بزرگان شهر که برای اعتراض به نزد او آمده بودند دلایلی را برای این کارش برشمرد. گفته های او دهان به دهان در بین مردم پیچید. عده ای شاید برای نخستین بار بود که سؤال هایی در مورد توانایی بت های چوبی و سنگی در ذهنشان نقش می بست.

شکستن بت ها توسط ابراهیم به گفته برخی مورخین در اولین روز بهار ( نوروز ) اتفاق افتاد. او همگام با تحوّل در عالم طبیعت، زمستانِ وَهمِ مشرکان را با طراوت بهار توحید در هم شکست. مطابق برخی نسخ تاریخی، او آن زمان جوانی 16 ساله بود با این حال، پیران به ظاهر خردمند شهر را نیز توان مقابله فکری با او نبود.

ابراهیم در دادگاه فرمایشی نمرود، بنیان های سست عقاید خرافی نمرودیان را زیر سؤال برد و به تشریح نشانه های قدرت بی انتهای خدای یگانه پرداخت.

دادگاه، اما به جای پاسخ به منطق مستحکم ابراهیم، حکم به اعدام او داد؛ آن هم با زجرآورترین حالت ممکن که سوزاندن در آتش بود.

پیشوایان شرک، چنان فضایی ساخته بودند که پس از صدور حکم دادگاه، صدای هلهله و شادی مردم در کوی و برزن شنیده می شد. آنان که موقعیت های اجتماعی و مالی خود را با گسترش تفکر توحیدی ابراهیم در خطر می دیدند به موج سازی و اشاعه تبلیغات مسموم پرداختند.

آنان برای تحریک احساسات مردم در شهر فریاد بر می آوردند: خدایانتان را یاری دهید. امروز خدایان به شما چشم دوخته اند. با سوزاندن ابراهیم، آنها را از خود خشنود سازید. اگر قصد یاری آنان را دارید شتاب کنید که دین پدرانتان در خطر است ...

روش تبلیغی دشمنان خدا در دل ساده اندیشان اثر کرد. به گونه ای که برخی وصیت می کردند در صورت مردن، بخشی از اموالشان در راه مجازات ابراهیم صرف شود تا ثوابی هم از این راه عایدشان گردد!

پیرمردی حاصل دسترنج روزانه خود را که با هزار زحمت به چنگ آورده بود صرف خرید هیزم می نمود تا به مقداری هر چند ناچیز در سوزاندن ابراهیم سهیم باشد. این گونه شد که اتحاد صاحبان زر و زور و تزویر با اصحاب جهالت، این سربازان دیرپای ابلیس، منادی حق را میهمان آتش نمود.

مجازات ابراهیم، مستلزم تهیه مقدماتی بود. در آن چند روز ابراهیم در خلوت زندان بی هیچ واهمه ای خدا را می خواند و با یاد او دلش را آرام می ساخت.

در محلی که برای سوزاندن ابراهیم در نظر گرفته بودند آن قدر هیزم جمع شد که خطر سرایت آتش به اطراف، نمرودیان را به فکر چاره انداخت. آنها برای پیشگیری از پراکندگی آتش، حصاری به دور هیزم ها ساختند.

مشکل دیگر آنها چگونگی انداختن ابراهیم درون آتش بود؛ چرا که کسی جرأت نزدیک شدن به آن شعله های وسیع و انبوه را نداشت. گفته اند در این هنگام، شیطان در قالب انسان ظاهر شد و پیشنهاد ساخت وسیله ای شبیه به منجنیق را به آنها داد.

شعله های آتش، هُرم گرما را بر سر و روی مردمی که برای تماشا آمده بودند، می نشاند. دودی غلیظ آسمان شهر را در بر گرفت. سرانجام ابراهیم به داخل آتش انداخته شد. صدای رقص و پایکوبی مردم به هوا برخاست. آنها با چشم خویش عاقبت دردناک کسی را می دیدند که خدایانشان را بی ارزش شمرده بود.

گفته اند فرشتگان آسمان به تضرّع در آستان کبریایی حق روی آورده و از خدای بی همتا برای ابراهیم مدد می طلبیدند که اگر شعله های آتش کارگر بیفتد چه کسی روی زمین، تو را چنین ستایش خواهد کرد؟

گویا جبرئیل نیز در هنگام افتادن ابراهیم به آتش نزد او رفت و گفت آیا از من کمکی می خواهی؟ و ابراهیم جوان بی هول و هراس، خنده کنان لب به ذکر یار گشود که مگر تا کنون تو از من محافظت می نمودی که از این پس نیز چنین کنی؟ مرا معبودی است که او خود صلاح کار مرا بهتر می داند ...

او با این سخن، مقام خلوص خود در عبودیت پروردگارش را نشان داد؛ مقامی که فرشتگان مقرب را نیز یارای رسیدن به آن نیست. ابراهیم محو در خدا بود. بی آن که برای خود ادعایی داشته باشد. او نه خود که فقط خدا را حق می دانست. دل آرام و مطمئن او در گلستان آتش جز برای خدا نمی تپید.

این واقعه، جلوه ای کوچک از قدرت اراده خدا بود که در مقابل چشمان مبهوت غفلت زدگان به نمایش در آمد. این معجزه الهی نه تنها عقل دشمنان حقیقت را به حیرانی کشاند که اقرار به حقانیت توحید را نیز بر زبانشان جاری ساخت.

نمرود این مجسمه ضلالت که بر فراز جایگاه مخصوص، تمام وقایع را با چشم خود مشاهده می نمود، بی اختیار فریاد برآورد: هر کس می خواهد خدایی برای خود انتخاب کند باید مانند خدای ابراهیم را بیابد.

البته اهل ضلالت را هیچ گاه مجال هدایت نیست که آنان به دست خود راه ظلمت را برگزیده اند.

نظرات  (۱)

  • رضا رضایی

  • با سلام خدمت شما دوست عزیز

    اگه تواینترنت دنبال یک سایت باحال میگردی... به سایت ما هم سر بزنید... با تشکر

    آدرس سایت ما:

    www.musicgelyan.com

    با تشکر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">