سر ارادت ما و آستان حضرت زینب
نمی شود در میلاد حضرت زینب، عقلیه بنی هاشم شاد بود و یادی از شهدای مدافع حرم نداشت.
رحمت خدا بر سید رضا طاهر که گفت نمی توانم دلخوش زن فرزند باشم در حالی که حرم عمه جانم زینب در خطر است.
رحمت خدا بر محمد امین کریمیان که گفت مادر اگر من نروم در چند قدمی حرم، دشمنان اهل بیت آمده اند تا مزار بی بی را ویران کنند.
یاد سید محمد حسینی به خیر، کارگر افغانستانی بود که جذب هیات شد. بر سر و سینه می زد که به فکر رفت و گفت این همه حسین حسین که می گویم باید صداقت ادعایم را نیز ثابت کنم. خودش را به سوریه رساند و آسمانی شد.
روح مجد قربانخانی شاد. جوان بیست و چهار پنج ساله عشق موتور و لاتی بود. در قهوه خانه بود که به دعوت دوستی راهی هیات شد. با روضه زینب سلام الله علیها به سر و سینه زد تا از هوش رفت. به خود که آمد گفت من زنده باشم و حرم خانم در خطر باشد؟ رفت و سر بریده و پیکرش را در سوریه جا گذاشت.
سلام بر علی تمام زاده که گفت بالاترین نعمتی که خدا به من داده شباهت چهره ام به افغانستانی هاست. حالا می توانم لا به لای آنها خودم را به مدافعان حرم برسانم.
روح سید حسین رئیسی شاد. پیرمرد بود و جانباز. هر روز می رفت بالای داربست و در بازسازی حرم کمک می کرد. گفتند تو با این سن و سال و حال و روز و کار طاقت فرسا دیگر چرا روزه می گیری مومن؟ تبسمی کرد و گفت از خانم خجالت می کشم برادرش با لب تشنه شهید شد و من در کنار حرمش سیراب باشم؟!
کسی می خواهد نقش و جایگاه زن را از منظر اسلام بداند به شأن و مقام زینب کبرا نگاه کند و ببیند چگونه برای حفظ حرم و حریم این بانوی بزرگ، تمام جبهه حق در مقابل تمام جبهه کفر و نفاق و الحاد، جانبازی می کند.
روح همه سربازان سرافراز بی سر و سامان عمه سادات گرامی باد.
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است