اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

راهی که از میدان خطر می گذرد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۵۳ ق.ظ


یک دست علی رضا نوری در عملیات قطع شده بود. دست دیگرش نیز مصدوم بود. با این حال می ایستاد و به عنوان قائم مقام لشکر، کارهای جبهه و جنگ را سر و سامان می داد.

حکم انتصابش را من برایش بردم. نامه را خواند. شده بود جانشین مدیرعامل راه آهن. پست کوچکی نبود.

چشمانش برق نزد و گل از گلش نشکفت. یک لحظه هم مکث نکرد. اول از من عذر خواست. بعد با دست آسیب دیده اش نامه را به دندان کشید و پاره کرد. گفت: عذرخواهی کردم که ناراحت نشوی برادر، شرمنده، این پست های نان و آب دار دنیا نمی تواند مرا از جبهه و حهاد جدا کند. راه من از میدان خطر می گذرد ...

 اسماعیل کوثری

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">