اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

جواد اکبرین برادر من است!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۱۸ ق.ظ

  1- جواد اکبرین برادر من است! این جمله را هر وقت بر زبان می آورم دور و بری هایم متعجب و هاج و واج می مانند. من جواد را برادر خود می دانم و او را دوست دارم. اوایل دوره اصلاحات، وقتی عطاءالله مهاجرانی، جنگ عراق و ایران را برادرکشی خواند خیلی ها تلاش می کردند استدلال بیاورند که این جنگ، برادر کشی نبوده و.. من آن وقت معتقد بودم حتی اگر جنگ تحمیلی را برادرکشی بدانیم حقانیت جبهه مستضفعان به زیر سوال نخواهد رفت. جدا از این که عراق مهاجم بود و ما مدافع، باید گفت برادر کشی، همیشه بد نیست. به راستی شما اگر قاضی باشید و برادرتان را به جرم قتل و غارت به محکمه بیاورند بنابر اقتضای عدل، حکم اعدامش را صادر نمی کنید؟ مگر در تاریخ انقلاب، شیرمردانی را نداشتیم که بی اعتنا به دلبستگی های عاطفی، آقازاده های منافق خویش را به چوبه دار سپردند؟ مگر حماسه مظلومانه اباعبدالله علیه السلام در مقابل عده ای مسلمان کوته فکر رقم نخورد؟ و... ما "برای خدا" خودمان را هم به کشتن می دهیم چه برسد به برادران نسبی و سببی و دینی.

2-      2- لحظاتی پس از آن که تصویر جواد اکبرین در کنار یک خواننده لس آنجلسی در فضای مجازی منتشر شد، بلافاصله برخی دوستان حزب اللهی آن ور آب، نسخه ای از آن را برایم ارسال کردند و بنا بر پیشینه نگارش مطلبی در نقد و تحلیل سقوط شخصیتی نامبرده توسط این قلم با عنوان "بر نشیب انحطاط"، انتظار داشتند به این بهانه دوباره دست به کار شوم و... در پاسخ همه دوستان اعلام کردم از نظر من جواد اکبرین (دوست و برادر عزیزم!) یک جنازه متحرک و فراموش شده سیاسی است که می خواهد با نمایش دوباره وادادگی خود، یک بار دیگر به احیای یاد و نام به گنداب نشسته اش بپردازد. زمانی به این باور دست پیدا کردم که دیدم حتی بسیاری از دوستان و همفکران وی نیز شیرین کاری های منافقانه اش را فاقد عمق و اندیشه تلقی کرده و جیره خواری اش بر سفره دشمن را در تعارض با ادعای مهمل آزاد اندیشی او دانسته اند. فردای آن روز خبرگزاری فارس به انعکاس آن تصویر پرداخت و ناخواسته مراد جواد را برآورده ساخت.

3-      3- اگر می دانستم حاج حمید رسایی قصد دارد صفحاتی از نشریه اش را به سیر انحرافی جواد اختصاص دهد سعی می کردم بنابر همان دلیل که گفتم ایشان را از چنین کاری برحذر دارم. رسایی در نقد جواد نوشت و جواد نیز در پاسخش، دل سفید کاغذ را به سیاهی کشاند. نکته جالب این جا بود که نشریه نه دی، در فضایی آزاد به درج پاسخ جواد و نقد آن پرداخت. آن جا خواندم که جواد مخالفانش را فاسق خواند و خودش را فرهیخته ای اهل علم! دانست. همان سال هم که مطلبی را در نقد جواد نوشته بودم وی در پاسخ به پرسش مکتوب یک دودآبادی شعرفروش و شخصیتی سرشار از تهی، نقد خودش را نتیجه بی سوادی نقاد برشمرد.

4-      4- این که جواد چقدر اهل کذب است و در توهماتش غوطه می خورد و علمش به درد کوزه می خورد و... حرف هایی خاله زنکی است که اگر چه شواهد اثبات آن ناتمام است، ولی به هیچ وجه پرداختن به آن را در راستای هدفی که از نقد او داشته ام نمی بینم و به پاس سال های رفاقت از این نوع مجادله پرهیز می کنم. اگر ما اهل فسقیم انشالله راه هدایتمان هموار شود و عاقبتمان ختم به خیر.

5-      5- مطلب قبلی ام درباره جواد فقط دارای یک اشکال بود. من بنا بر خبر یکی از دوستان هم پالکی جواد، نوشتم که او به انگلیس رفته است. مدتی بعد دوست مشترکی این مطلب را تکذیب کرد و من هم بلافاصله در ذیل آن نوشتار، تکذیبه وی را منتشر نمودم. اگر چه بر کسی پوشیده نیست که پناهندگی به کشور فرانسه و قلم به مزد شدن برای رسانه های استعماری غرب، فرقی با پناهندگی به انگلیس ندارد که گفته اند: کلّهم ظلمٌ واحد!!

6-     6-  اختلاف ما با برادران اهل سنت به خاطر صحت یا عدم صحت سجده بر مهر نیست. فارغ از مباحث فرعی، مسئله مبنایی ما با آنها بحث حقانیت ولایت مولای متقیان است که ادله غصب آن توسط خلفا به هیچ وجه قابل کتمان نیست. دعوای ما با جواد اکبرین هم به خاطر چند موضع پیش پا افتاده سیاسی و حب و بغض های شخصی نیست. این را به دوستان او نیز گفته ام که شکر خدا اغلب در این مسائل سر تأیید فرود آوردند. جواد به هر دلیل علمی(؟!) یا روحی و روانی، هم زمان با رونق گرفتن بساط فتنه، با استفاده از بوق های تبلیغی دشمنان دین، البته با ژستی دین پژوهانه! افاضاتی شعارگونه را در لزوم به رسمیت شناختن دشمنان امام زمان (عج) و ناکارآمدی فقه شیعه برای اداره جامعه به زبان آورد که سکوت در مقابل آن در قالب هیچ تکلیفی نمی گنجید. جالب آن بود که جواد در حالی دم از ناتوانی آموزه های شیعی در اداره حکومت می زد که خودش برای اثبات تعارض نظام اسلامی ایران با اسلام اصیل، به نهج الیلاغه علی علیه السلام استناد می نمود! در این دنیای مادی زده پر زرق و برق و در این زمانه پرعافیت و بی عاقبت، هنوز چند قطره خونی در رگ غیرتمان جاری است تا اسلام را خط قرمز خود دانسته و پای حریم آن حتی با برادران خویش سر داد و ستد نداشته باشیم.

7-      7- با جواد، آن موقع که عشقش سعید قاسمی و حسین الله کرم بود و دغدغه انقلاب داشت و با کنسرت موسیقی به مخالفت برمی خواست و چفیه نگذاشتن در خیابان را علامت وادادگی تلقی می کرد و بچه های قد و نیم قد را برای نماز جماعت در انظار عموم به میدان ولی عصر (عج) تهران می کشاند و چپ نگاه کردن به عکس آقا را مستحق مشت آهنین می دانست و... برخورد خوبی صورت نگرفت. در قبال اشتباهات کوچک و خیرخواهانه جواد، تقابلی سخت و نابود کننده در نظر گرفته می شد. بحثی نیست. اما مگر برخی نهادهای نظارتی برای سایر نیروهای خط مقدمی انقلاب، کف و سوت زده اند؟!  با جواد اکبرین شرط! می بندم که اگر همین الان به کشور باز گردد و دستگیر شود مطمئن باشد مجازاتی که برای خیانت های ناجوانمردانه اش تعیین می شود از مجازات طلبه عدالتخواه سیرجانی و بسیجی نوزده ساله ولایی- محسن شیرازی که خدا گواه است اگر آقا اشاره کند خودش را برای اسلام و انقلاب به کوره آتش می اندازد- سنگین تر نخواهد بود. مجازاتش از طلبه های کم سن و سال بروجرد که در اعتراض به وضعیت بدحجابی شهرشان تجمعی بیست نفره ترتیب دادند و ناباورانه، به احکامی چون زندان و شلاق و تبعید! محکوم شدند شدیدتر نخواهد بود. تاریخ شهادت خواهد داد فتنه گر بزرگی چون مهدی هاشمی پس از دو ماه بازجویی با ارائه وثیقه آزاد شد و انشالله روزی حکمش صادر خواهد شد ولی طلبه عدالتخواه سیرجانی که برای یاری طلاب بروجرد در تحصنشان شرکت کرده بود – حتی اگر بپذیریم کارش اشتباه باشد- با گذشت شش ماه و عدم صدور حکم قطعی، همچنان در زندان به سر برده و حتی با ارائه وثیقه هم نمی تواند چند روزی را نزد خانواده اش بگذراند. تاریخ گواهی خواهد داد دخترک فیروزه ای سردار دارندگی، به خاطر همه اهانت های وقیحانه اش به نظام و شهدا تنها شش ماه حبس شاملش شد ولی کسی که به او توهین کرد – و عملش قابل دفاع نیست - به نه ماه زندان و شلاق محکوم گردید. ما این مسائل را با چشمان باز می بینیم و در مقابل آن سکوت نمی کنیم؛ اما به هیچ وجه اشتباهات چند مسئول لجوج و کژاندیش را به پای انقلاب و نظام نخواهیم نوشت.  امیدوارم دلسوزان نظام در دادگاه ویژه روحانیت، با دیدن امثال جواد اکبرین، قدر امثال علی رضا جهانشاهی و همه طلبه های مظلوم و خط مقدمی انقلاب را بدانند که بداخلاقی ها و سخت گیرهای این و آن ذره ای در ارادتشان نسبت به نظام و ولایت خللی وارد نساخت و...

8-      8- فاعتبروا یا اولی الابصار!  

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">