ترنم باران، کاغذ و موسیقی وصال
من کشته مرده بارانم!
صدای شر شر آب ناودان و تلق تلق شیشه ها و سقفهای حلبی خانه های شمال
خدایا لذت شنیدن این موسیقی حیات بخش را از ما نگیر
موسیقی در اصل صدای امواج آب دریاست و به هم خوردن شاخه های درختها با وزش باد، صدای ناز باران، آواز پرنده ها...
این موسیقی چون به حقیقت و طبیعت متصل است حیات بخش است و طرب انگیز.
موسیقی که با ابزار نواخته میشود صرفا نوعی تقلید و توسل به فرع است در غیاب اصل و حقیقت نوای دلکش طبیعت.
از موسیقی های غیر طبیعی اما فقط یک صدا را دوست دارم. صدای دستگاه چاپ وقتی کاغذها را پشت هم و بی وقفه بیرون میدهد.
میشنوم میخواهم پرواز کنم. روح عطر و بوی غذای خودش را که حس می کند بال در می آورد و بی تاب میشود.
زیباتر آنکه چشمهایت منبع باران باشد و خش خش کاغذ با موسیقی آرام اشکهای تو چند خط خیس را بر صحیفه عشق به یادگار بگذارد. بذر دلدادگی و محبت با نم رطوبت صفحات کتاب عاشقی سبز و تناور میشود.