بالاخره صف اول یا آخر؟!
این مصرع "از آخر مجلس شهدا را چیدند" گویا روی دل بعضی ها حسابی سنگینی میکرد. عقده شده بود برایشان، آنها را یاد آن شعر معروف عید فطر درباره صف اولی ها می انداخت و این دو را از نظر معنایی خلط کرده بودند.
این چند روزه تریبونی گیرشان می آید انگار که بخواهند رو کم کنی کنند حتماً اشاره ای به این موضوع هم دارند که بعله این دفعه دیگر شهدا را از صف اول چیدند و بردند!
حاج قاسم و سردار زاهدی و موسوی و ایرلو و ... صف اولی بودند یا صف آخری؟ مگر اولین بار است از بین مسئولان عالی رتبه کشور شهید می دهیم؟ بهشتی و رجایی و باهنر و چمران و قرنی و تندگویان و کلانتری و عباسپور و قندی و ... را که فراموش نکرده ایم.
دوستان دقت داشته باشند که آخر مجلس یا صف اول و ... صرفا یک کنایه ادبی است. مصرع قبلش هم شفاف است. "ما مدعیان صف اول بودیم".
قضیه کاملا واضح است. اصلا مهم نیست شما جزو مسئولین و مقامات کشوری و لشکری باشید یا جزو بسیجیان و مردم معمولی کوچه و بازار؛ اول مجلس بنشینید یا آخرش. بحث ادعا داشتن و ژست گرفتن یا خاکی بودن و بی ادعایی و صداقت است. از این منظر سید ابراهیم رییسی و آل هاشم و امیرعبداللهیان یا حاج قاسم و... فارغ از هر مقام و منصبی که داشتند داعیه خاصی نداشته و سلوکشان یکرنگی و صداقت بود. پس همه این بزرگان به کنایه شعری جزو آخر مجلسی ها به شمار می آیند.
پاسدار شهید مدافع حرم، اسماعیل خانزاده در یکی از یادداشت های خود به زیبایی ویژگی مزوّرانه انسانهای مدعی را توصیف کرده است:
« ... امروز کسانی مدعی شهادتند در شعار، که حبّ دنیا در دل آنها خیمه نموده، خودشان را منتظران ظهور و تداوم بخش راه شهادت می دانند؛ ولی به پای عمل که رسیدند هراسان و گریزانند، غافل از اینکه راه فراری نیست. خدایا! اگر شهادت را هم نصیبم کردی از تو می خواهم که مرا جزء این دسته از انسان ها قرار ندهی ...
خدایا امروز که دین لقلقه زبان شد و سلاح و سنگری شده برای کرسی قدرت و عده ای هم برای مطرح نمودن نام، خود را سرباز دین معرفی می کنند، آنجا که محفل فرهنگی و سیاسی باشد، آنجا که یادواره شهدا باشد و یا نماز جماعت و یا محفل عزاداری اهل بیت علیهم السلام باشد؛ خود را آن چنان پررنگ جلوه می دهند که احساس می کنی دین در آنها خلاصه شده. وقتی به سیمای آنها نگاه می کنی محاسنی آراسته و شانه زده و انگشتانی پر انگشتر رنگارنگ دارند و دائم ذکر بر لب دارند و تسبیح همچون شمشیر در دستشان می باشد، ولی وقتی که موقع کارزار می شود و میدان زمانه، حضور آنها را می طلبد به راحتی با بهانه های واهی شانه خالی می کنند و مهر خاموشی بر لب می زنند و کارهای دنیایی را بر آن ترجیح می دهند و وقتی که آشوب و فتنه خاموش شود همانان در صف اول وام و تسهیلات و درجه و جایگاه می باشند و مدعی هستند که سازمان، حق آنها را ادا نکرده و طلبکار انقلاب هستند ... »