اطاعت مجاز!
اسلام در مواردی، اطاعت پذیری را یک حسن و امری لازم و بایسته بر می شمارد و در مواردی نیز با اطاعت محض و کورکورانه مخالفت می ورزد.
برای شناخت این موارد لازم است به شناخت معیارهای حاکم بر حق رجوع کرد. طبیعی است وقتی حاکمی بر اساس شاخصه های مدیریت اسلامی عمل کرده و از منظر معیارهای دین، فردی متعهد و نیک صفت و توانا محسوب می شود اطاعت و هماهنگی با او برای آحاد مؤمنین، وظیفه ای قطعی و روشن می باشد. حاکم اسلامی در پرتو حمایت و هم آوایی جامعه اسلامی است که می تواند برنامه ها و روش های سازنده خود را اجرایی کرده و راه را برای تحقق اهداف الهی هموار ببیند. بنابراین با توجه به نقش ملت در پیشبرد برنامه های دین و تکلیف متقابل حکومت و مردم در قبال هم، به همان میزان که تعهد حاکم و لزوم انطباق مشی او با فرامین اسلام و اطاعت الهی بسیار مورد تأکید قرار گرفته، ضرورت پیروی مردم از حاکم دینی هم قابل توجه و مهم و سرنوشت ساز تلقی می شود.
معیار اطاعت پذیری، همان معیاری است که مشروعیت حاکمیت را رقم زده و عنصر اسلامیت یک جامعه بر آن بنا شده است. به عبارت دیگر، تا زمانی که حکومت بر مدار حق و اراده الهی اداره شود اطاعت و هماهنگی با آن لازم و بایسته محسوب می گردد.
ـ من حسنت سیاسته وجبت طاعته کسى که سیاستش نیکو باشد اطاعتش لازم است.
ـ أحق من أطعته من أمرک بالتقى و نهاک عن الهوى شایستهترین کسى که باید اطاعتش کنى، کسى است که تو را دستور به تقوا داده و از پیروى هواى نفس باز داشته است.
ـ أطع من فوقک یطعک من دونک و أصلح سریرتک یصلح الله علانیتک فرمانبردارى کن از کسى که برتر از تو است تا فرمانبردارى کند از تو کسى که زیر دست تو است، و درونت را اصلاح کن تا خداوند اصلاح کند برون تو را.
ـ داع دعا و راع رعا فاستجیبوا للدّاعى و اتّبعوا الرّاعى. دعوت کنندهاى که دعوت خود را به پایان رسانید و سرپرست امّت به سرپرستى خود قیام نمود، در این صورت دعوت کننده را اجابت کنید، و از سرپرست پیروى نمایید.
ـ علیک بطاعة من لا تعذر بجهالته بر تو باد به اطاعت و فرمانبردارى کسى که معذور نیستى در نادانى شناخت او
ـ علیک بطاعة من یأمرک بالدین فإنه یهدیک و ینجیک بر تو باد به فرمانبردارى کسى که تو را به دین دستور دهد زیرا چنین کسى تو را هدایت کند و نجات بخشد.
ـ من أمرک بإصلاح نفسک فهو أحق من تطیعه کسى که تو را به اصلاح کردن خود دستور دهد، او سزاوارترین کسى است که باید فرمانش ببرى.
ـ من الحکمة طاعتک لمن فوقک و إجلالک من فی طبقتک و إنصافک لمن دونک از حکمت و فرزانگى است فرمانبردارى از کسى که برتر از تو است، و بزرگداشتن کسى که در مرتبه تو است و انصاف دادن تو از کسى که زیر دست تو است.
ـ احقّ من تطیعه من لا تجد منه بدّا و لا تستطیع لامره ردّا. شایستهترین کسى که باید فرمانش را ببرى کسى است که از او چارهاى ندارى و ردّ فرمان او نتوانى.
ـ من استسلم للحقّ و اطاع المحقّ کان من المحسنین. کسى که در برابر حق تسلیم شود و از حقدار پیروى کند از نیکوکاران است.
ـ اطع اخاک و ان عصاک و صله و ان جفاک. از برادرت فرمانبردارى کن اگر چه او نافرمانىات کند و با او پیوند کن اگر چه او با تو جفا کند.
- ۹۵/۰۸/۱۵