متن خوبی خواندم از یکی از آزادگان اهل قلم بابل پیرامون وضعیت انتصابات سیاسی این روزها و مهره چینی بعضی باندهای قدرت که عینا در وبلاگ درج میکنم:
بابل ، جزیره ای سیاسی در سراشیبی
بسم الله الرحمن الرحیم
آچمز شدن استاندار در بابل و انتخاب همه مدیران شهرستان به خواست و سلیقه یک جریان، شهرستان بزرگ بابل را در مسیر یک جزیره سیاسی، منفک از راهبردهای نظام جمهوری اسلامی ایران قرارداد.
بابل شهری است که خودش رئیس (گد) دارد و خود رئیسش نماینده تام الاختیار دارد که پرچمش در سبزه میدان همیشه برافراشته است.
البته سبزه میدان محل استیلا بر بابل در دوران های مختلف بوده و هست و تغییر نمادهای میدانی و تغییر حکومت ها، چیزی از اصالت رفتاری عده ای کم نکرده است.
خداروشکر
مدیران همه یکدست؛
*فرماندار
*رئیس دانشگاه علوم پزشکی
*رئیس دانشگاه صنعتی
*مدیرکل مخابرات
و
سایر مدیریت های خرده ریزه که بعدا دور همین بشقاب مدور، جمع خواهند شد.
آنان که به تحرک و مقصدی رسیدند به مانند رسنی که اون حلقه اصلی (تاقاله) رو کشف کرد، اقدام نمودند و الا باید در درجه و رتبه خبیث بودن درجا می زدند.
سعی محیرالعقول سال های اخیر رهبران مذهبی بابل، این شهر را در تراز توسعه اقتصادی و فرهنگی و سیاسی به پائین ترین حد خود رسانده است.
رهبران مذهبی در عالی ترین سطح دغدغه مندی نسبت به امور سیاسی طرف قدرت شدند و خروجی های این شهرستان در دهه های اخیر همچنان در مسیر سراشیبی است.
بابل
شهر بزرگ شهیدان و نام آورانی همچون شهید سردار سجودی و شهید سردار خداداد بود. بابل شهر سعیدالعلما و ملانصیرا به شهر اتباعی طبری ها و به شهر شوراگیت با آن رسوائی اخلاقی جهانی اش و به شهر شهرداران متخلف و دستبند بدست و نی لبک زن تبدیل شده. به شهری که در کل شهرهای استانهای شمالی بیشترین آمار جرم و جنایت را دارد و ....
عجب و ریا دامن اکثریت فعالیت های مذهبی را گرفته
بابل
شهری بود که مزیت تجارت و فعالیت تجار آن زبانزد بود و به بارفروش ده معروف بود.
اما الان زیر نفوذ دو سه تا ابرسرمایه دار نوکیسه، مدیریت می شود.
حمایت ابرسرمایه داران از رهبران شهر و در مناسبت ها، این شهر جلیل المراسمات را شهره کشور کرده و در بابل همیشه شام در خدمت همه هست. در بابل میز خدمت به میز شام برای رئیس جمهور انحرافی تبدیل می شود. در بابل فقط کافیه آدرس هیئت های نظر کرده را خوب بلد باشید.
اگر ائمه معصومین علیه السلام در مدینه غریب اند، اما در بابل دارالذکرشان در شکوه و عظمت است.
انقلابیون اصیل بابل که در طی سال های بعد از جنگ به حاشیه رانده شدند، با دلشوره های مختلف سیاسی و امنیتی مواجه اند. و دلخسته از این جماعت بدلی به فدای مقتدای خود جسم و جان و آبرو را در طبق اخلاص نهادند و بازی ها دودوزه دوروزه به بازیگردانان سپرده اند.
و از طرفی اصلاحطلب های متجدد بابلی همچنان می تازند و مسخره می کنند.
و دوستی خاله خرسه سنتی ها، که نفس شهر را بریده است. بگونه ایی که دو جریان "سنتی" و "قومیت گرا"، همچون دو لبه قیچی همه توان خود را صرف مهره چینی و جزیره سازی سیاسی شهرستان بابل نمودند.
در شهرستان بابل؛
ترجمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ارکان سه قوه آن یعنی؛ "کمیته انتصابات"!
بقول محلی عامل الفخار و همه کاره شهر در سال های پس از جنگ؛
"این شهر گد دارنه"
و جالب تر اینکه نماینده تام الاختیار بزرگ شهر پرتوان و متصل با درفش سبزه میدانش به همه چیز سر و سامان می دهد.
در این شهر بزرگ به سان آب خوردن، نظر یک نفر بر جمع متشکل ۴۰۰ نفره از نیروهای اثرگذار می چربد.
در بابل شیخوخیت سیاسی چند نفر مادام العمر است.
در این شهر تاریخی آنانی که تصمیم گیرنده اند و مبدع وتوهای سیاسی و مذهبی، هرگز پاسخگو نیستند و حتی اگر توسط نظام دستگیر هم شوند باز هم خوبند و اطاعت مردم از آنان به ولایت پذیری ترجمه می شود!
🔹آری بابل روزگاری دارالمومنین و شهر شهیدان بود.
امید بابانیا