تا نزدیک ظهر دنبال کار بانکی بودم. فرصتی که دست داد رفتم سراغ تلگرام. دیدم از آی دی سید علی حسینی ایمنی پیامی برایم ارسال شده. نوشته شده بود: حال آقای حسینی خوب نیست. در آی سی یو بستری است. برایش دعا کنید.
زنگ زدم به شماره همراهش. گفتم لابد خانمش یا بچه ها گوشی را بر می دارند. مردی بود که گفت باجناق سید علی هستم. خبر تلخی داشت. سید علی ساعتی قبل بر اثر ابتلا به ویروس کرونا جان به جان آفرین تسلیم کرد. گفتند مراسم تشییع و تدفین هم نداریم.
رحمت الله علیه.
سید علی حسینی ایمنی طلبه بابلی باصفا و خونگرم و اهل قلم بود که در صدا و سیمای استان قم به فعالیت های ادبی و پژوهشی اشتغال داشت و مدتی طولانی نیز سردبیری نشریه ادبی اشارات را برعهده گرفته بود. این نویسنده و شاعر جوان حوزه، آثار ارزشمندی را در عرصه ادبیات از خود برجای گذاشته است. سیدی پاک و مظلوم و متواضع بود. از آن دست افرادی که می توانی با خیال راحت درباره اش بخوانی: اللهم انّا لا نعلم منه الا خیرا.
برای شادی روح این سلاله حضرت زهرا صلواتی هدیه کنید.
دو قطعه از سروده های این روحانی ادیب را با موضوع شهادت حاج قاسم سلیمانی به خوانندگان وبلاگ تقدیم می کنم. انشاءلله تا این نفس باقی است هر از گاه یکی از آثار این سید عزیز را در وبلاگ منتشر خواهم کرد تا یادش به لطف خدا زنده بماند:
عبـاس حـرم
سروده: سید علی حسینی ایمنی
خبر آتش زده بر جان و سر و سامان ها /
داغ پاشیده به دل های همه انسان ها
کفر و تکفیر، در آغوش سران صهیون /
دوره کردند تو را نسل ابوسفیان ها
حمزه، در معرکه ی کفر و شیاطین به کمین /
باز تکرار جگرها و تب دندان ها
کفر، پنداشت که خاموش کند نور تو را /
تا که خاموش شود زمزمه ی قرآن ها
و نفهمید که با رفتن سرخت، سردار! /
سبز شد در همه اطراف جهان سلمان ها
گر چه آغاز همان قصه ی عباس علی است /
متفاوت شده این دوره ولی پایان ها
دیگر امروز ابوالفضل حرم یک تن نیست /
تازه تر می شود این بار همه پیمان ها
مرگمان باد اگر بی گل رویت سردار! /
یک نفس دور شویم از وسط میدان ها!
..............................................
رسیده ایم به پایان راه سفیانی
سروده: سید علی حسینی ایمنی
سپاه شمر دگرباره سر بر آوردند /
خبر رسید که عباس پرپر آوردند
خبر رسید که یک سرو، چاک چاک افتاد /
دست علمدار روی خاک افتاد
اگر چه باغبان، داغ بر جبین دارد /
بریده قامت یک سرو بر زمین دارد
ولی مباد که پشت ولی شکسته شود! /
مباد لشکر عباس هاش خسته شود!
همیشه آن چه گل گریه ی مدام من است /
طنین " انکسر ظهری" امام من است
خبر رسید که هنگامه ی رجز خوانی ست /
و بیت بیت غزل های ما "سلیمانی" ست
به نام سوره ی " تبت" به نام سوره ی "فتح" /
رسیده ایم به آغاز سبز دوره ی فتح
به نام تیغ برهنه، به کارزار علی /
به نام تیغ دودم، برق ذوالفقار علی
به نام سوره ی "والفجر" شب شکستنی است /
صفوف سست بنی مکرها گسستنی است
سپاه نور بسته است عهد با خورشید /
قسم به صبح که چیزی نمانده تا خورشید!
رسیده وقت وفا کردن به پیمان ها /
خبر دهید به آل زیاد و مروان ها
خبر دهید که شمشیر صبح تیز شده است /
خبر دهید که هنگامه ی ستیز شده است
به دست تیغ سپردید زیر گردن را /
نمی گذاریم از کفر، زنده یک تن را
رسیده ایم به دوران خیبری دیگر /
سپرده ایم شما را به حیدری دیگر
حریف جهل شما تیغ ذوالفقار علی /
شکست شیشه ی عمر شماست کار علی
رسیده نوبت ما فتح را رقم بزنیم /
به کوچه های فلسطینمان قدم بزنیم
رسیده ایم به فصل جهاد، فصل قیام /
رسیده ایم به فصل ظهور سبز امام
قسم به پیکر صدپاره ی سلیمانی /
رسیده ایم به پایان راه سفیانی