اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

بیانیه مجمع نمایندگان طلاب و فضلای مازندران به مناسبت شهادت جمعی از مدافعان حرم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۱۱ ب.ظ

بسم رب الشهداء والصدیقین

من المومنین رجال صدقوا ماعاهدالله علیه ....

فضای دیار لاله گون مازندران، یکبار دیگر به رایحه شهادت آغشته شده است. خوشا به حال مردان دلیر بیشه حماسه و ایثار که نشان دادند نهضت عاشورایی حضرت اباعبدالله علیه السلام در گستره پهناور تاریخ، بی رهرو نمی ماند.

خون مطهر گلگون کفنان دیار علویان، سند افتخار منادیان فرهنگ ناب اسلام محمدی است که قطره قطره آن چراغ هدایت و رستگاری جامعه را روشن نگاه می دارد.

درود خدا بر شهدای مدافع حرم که دلبستگی های دنیا را در مصاف ناتمام با جبهه جهانی کفر و نفاق، در مسیر جلب رضایت معشوق، ذبح کردند و سبکبار و وارسته لبیک ندای هل من ناصر سپاه توحید را سر داده و در مسلخ عشق، جان و سر باختند.

مجمع نمایندگان طلاب و فضلای مازندرانی حوزه علمیه قم با تبریک و تسلیت عروج یاران صدیق مکتب اسلام و ضمن آرزوی علوّ درجات برای آن عزیزان، از کلیه دلسوزان و ارادتمندان راه شهدا انتظار دارد تا با تبیین ابعاد معنوی حیات طیبه این دلدادگان کوی ایثار و رشادت، مقام آنان را به درستی ارج نهاده و غبار غربت و مظلومیت را از چهره شهدای نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی بزدایند.

ضمن تشکر از مسئولان فرهنگی استان بابت لغو جشنواره های شاد در این ایام، انتظار می رود نهادهای ذی ربط با نگاه جدی به این مفاخر بی ادعای عرصه حماسه و غیرت، رویکردی را اتخاذ نمایند که ثمره تربیتی آن پرورش جوانانی از تبار شهدای والامقام باشد.

بی شک استمرار تفکر عدالت طلبی و آزادی خواهی و استکبار ستیزی که ضامن بقای نظام اسلامی و حفظ امنیت و قوام جامعه دینی است در گرو ترویج و احیای فرهنگ غنی ایثار و شهادت خواهد بود.

والسلام علی من اتبع الهدی

مجمع نمایندگان طلاب و فضلای مازندران در حوزه علمیه قم 19/02/1395

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامه سرگشاده به مدیرعامل خونه به خونه

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۳۶ ب.ظ

جناب آقای حسن زاده، مالک محترم فروشگاه های زنجیره ای خونه به خونه، سلام علیک
ساعتی پیش خبر شکایت شما از حسین بیژنی، از فعالان جوان اجتماعی و سیاسی بابل به گوشم رسید.
خیلی برایم سخت است در این غروب گرفته و غمبار که عطر لاله زار مازندران را با حال و هوای عصر عاشورا گره زده است بخواهم درباره مسائلی با شما حرف بزنم که باید بی ملاحظه و تعلل، بسیار پیش تر از این به زبان قلم جاری می ساختم.
نقدهای جدی و چالشی این حقیر و همفکرانم نسبت به نحوه عملکردتان در عرصه فرهنگ و مذهب، باشد برای بعد؛ اما این توصیه برادرانه را به خاطر بسپارید که شما اگر چه به پاس مواهب الهی، فعلاً در این دنیا انسانی سرشناس و "بزرگ" هستید؛ ولی به یقین خاطرات تلخی که با شکایت کردن از منتقدین خود به جا می گذارید، نمی تواند "بزرگواری" شما را هم در اذهان عموم به یادگار بگذارد.
والسلام سید حمید مشتاقی نیا حوزه علمیه قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک متن زیبا

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۱۵ ب.ظ

علی رضا فلاحتی از فعالان شاخص اصلاح طلب در بابل نوشت:

وای که چقدر ما عقبیم، چقدر از انسانیت ها دور افتاده ایم. از محاصره گفتی و ....

براستی اگر آنها که در محاصره داعش بودند ، فیلمی از رفتارمان در دور دوم انتخابات بابل را می دیدند چه قضاوتی در مورد انسانیت ما خواهند داشت.

ما که در زندگی روزمره خود غرقیم و تنها کار مثبتمان موج سواری بر قامت بلند شهیدان است.

آنها می جنگند تا ما در صلح انتخابات برگزار کنیم و متاسفانه تنها کاراییمان شده ، تهمت و دروغ و تخریب و استفاده از جهل آدم ها....

آنها جوانیشان را در محاصره دشمن قرار دادند تا شهر من بابل آرامش یک رقابت را به خود ببیند و ما برای رسیدن به قدرت جوانان مان را در محاصره تهمت هایمان قرار می دهیم.

چه ها که نمی کنیم . حیف که برای رسیدن به قدرت هر بی اخلاقی را در عرصه انتخابات حق خود می دانیم .

خدایا هنوز این زمین به زارع ها احتیاج دارد. هنوز فرزند کوچکش به دستهای پدر نیاز داشت. خدایا تو خود شایستگی صلح به جهان عطا بفرما.

شهدا مثل همیشه شرمنده ایم و دیگر هیچ.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گر مرد رهی ...

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۳ ق.ظ

صبح رفتم بهشت حضرت معصومه، قطعه شهدای مدافع حرم.

تاکسی گرفتم و آمدم فیضیه، شد یک ربع ساعت. فاصله حرف تا عمل، همین اندازه کوتاه است؛ ما مرد راه نیستیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

احمدی نژادی های بابل بخوانند!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ب.ظ

درست یک شب بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و راهیابی محمود احمدی نژاد به مرحله دوم رقابت ها، سه تن از مسئولان اصلی ستاد تبلیغاتی لاریجانی در بابل، عالیجنابان "ت"، "ن"، "م" به ستاد مرکزی احمدی نژاد در چهارراه شهربانی آمده و جلسه ای را در طبقه فوقانی تکیه علی فردوس (ادام الله ظله) ترتیب دادند. هدف از این جلسه تأکید بر فراموشی رقابت های نه چندان شیرین آن روزها و ائتلاف برای تشکیل یک ستاد مشترک در دور دوم رقابت ها بود.

آن گونه که یادم هست، جعفر رستار آزاده دلاور اما بی ادعای شهرمان – از آن دست آزادمردانی که حتی پس از اسارت هم آزاده ماندند – رو کرد به آن سه نفر و پرسید: شما دقیقاً بر چه مبنایی در دور اول انتخابات به این نتیجه رسیدید که لاریجانی بر احمدی نژاد مقدم است؟

سؤالی زیبا و کلیدی بود که من بالشخصه انتظار داشتم تا استدلالی منطقی از چرایی رویکرد این عزیزان در حمایت از علی اردشیر بشنوم؛ اما ...

جواب فقط یک جمله بود. عبارتی تلخ که حرف به حرف کلمات آن هنوز در گوشم طنین انداز است:

" وقتی آنهایی که آن بالا! هستند تصمیم می گیرند به لاریجانی رأی بدهیم ما این پائین چه کاره ایم؟!!!"

پرسیدم: منظورتان از "آن بالا"، مقام معظم رهبری است؟ گفتند: خیر، منظور بزرگانی چون مهندس باهنر و ....

ریش سفیدان جلسه آن قدر دندان به لب فشردند که جمیع دوستان ما راضی شدند این بحث را نیمه کاره رها کنند؛ اما از آن شب ته دلم ماند که بگویم اگر یک آدم بیسواد با استدلال و عقل و درایت و برداشت خود به این حجت برسد که کروبی و معین اصلح هستند شرف دارد بر کسی که ممکن است استاد دانشگاه یا شهردار اسبق یا بازاری صاحب فضل و کرم باشد اما عقل خودش را تعطیل کرده، وجودش را به حراج گذاشته و صم و بکم تابع مصوبات حضرت بالانشین باشد و بی چون و چرا در تأییدشان سر تکان بدهد.

در دور دوم رقابت ها دیگر در بابل حضور نداشتم. بعد از پیروزی تاریخی فرزند ملت، تازه از قم رسیده بودم که مطلع شدم جلسه ای از سوی حامیان احمدی نژاد در مدرسه صدر تشکیل شده است. خودم را رساندم و دقیقاً خاطرم هست که در کنار محمد آقای قلبی نشستم. سه چهارم چهره ها برایم تازگی داشتند. خبری از اغلب بچه های پاپتی و خط مقدمی ستاد اولیه احمدی نژاد نبود. به جای آن بر و بچه های باصفا، بی ادعا و خستگی ناپذیری که شب و روز در ورودی یک حسینیه کوچک با جان و دل برای احمدی نژاد و اثبات حقانیت او تلاش می کردند، پیرهنشان از عرق به تن می چسبید بی آن که از نبودن حتی یک پنکه هم زبان به شکوه بگشایند؛ گرسنگی امانشان را می برید بی آن که شکوه کنند چرا در هر چند روز فقط یک کلوچه از این ستاد سهمشان می شود و ...، از ما بهترانی نشسته بودند که لباس هایشان اتو کشیده، لپ هایشان گل انداخته، کلماتشان ویراستاری شده بود و در برق نگاهشان اثری از مظلومیت بچه های نازنین و سختی کشیده خودمان به چشم نمی آمد.

موضوع جلسه، کاملاً واضح بود. آقایان دنبال سهمشان از قدرت آمده بودند. امام جمعه اما زیرکی نشان داد و خودش را از محوریت این مهلکه به کنار کشید. بحث ها ادامه داشت که ناگهان پیرمردی روستایی از نیروهای قدیمی ستاد محمود دستش را بالا برد و جمله ای به زبان آورد که مورد تحسین امام جمعه هم قرار گرفت. او گفت: اگر قرار باشد یکبار دیگر همان افراد سنتی و دائم المسندی روی کار بیایند که هشت سال پیش مدیریت ضعیف، بسته و جناح زده شان باعث دلزدگی ملت و رأی آوردن شخصی چون خاتمی شد، مطمئن باشید هشت بعد دوباره مردم به همان طیف پناه خواهند برد....

نگذاشتند حرف های پیرمرد ادامه پیدا کند. ولی حق با او بود. هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد نشان داد بزرگ ترین ضرباتی که بر پیکره او و جریان عدالتخواهی او وارد آمد از سوی همین جماعت غنیمت خوار منفعت طلب بود که قدرت را جز برای کامروایی خود و اقوام و دار و دسته شان نمی خواهند و اگر این منفعت اقتضا کند، همه شعارها و آرمان ها را به پای میز و حفظ موجودیتشان ذبح خواهند کرد.

جماعت مزوّر موسوم به راست سنتی، این داعیه داران موهوم اصولگرایی، همیشه نشان داده اند که پایبندی شان به اصول فقط با نگاهی سوداگرانه بوده و شعائر و ظواهر دین را تنها به عنوان ابزاری برای استمرار حاکمیت خود می پذیرند. همینان اگر پای منافع شان به وسط بیاید برای آن که آقازاده شان در فلان اداره استخدام شود، خواهرزاده شان وامی کلان بگیرد، برادرشان مجوز کاروان زیارتی دریافت کند، رفیقشان مدیر فلان دستگاه شود و .... بی اعتنا به اعتماد و قضاوت مردم، حق را ناحق جلوه داده و طبل رسوایی ادعاهای خود را به صدا در می آورند.

چنین است که این باندها هیچ گاه مورد حمایت و اقبال عموم قرار نگرفته اند که اگر می گرفتند ناطق نوری با تمام یال و کوپالش یک سوم خاتمی رأی نمی آورد و رؤیای قدیمی و تعبیرناشدنی ریاست جمهوری لاریجانی و قالیباف و ولایتی بالاخره به وقوع می پیوست. وزن اجتماعی این افراد دلیل خوبی است که بیش از این وقت مان را به پای قشر مثلاً عدالتخواه و عدالت گریز تلف نکنیم.

این جماعت دو رو به نیکی می دانند ماهیت شان سال هاست که بر ملا شده و از این بابت چاره ای جز پیوستن به جریان های متصل به قدرت ندارند. این گونه است که می بینیم وقتی "میز"، محور و عیار تحلیل ها قرار بگیرد، دوستان "همیشه آویزان" ما در دور دوم انتخابات مجلس بابل، به ناگاه مجیز گوی فردی می شوند که تا هفته ای قبل، خاندان او را دشمن پنداشته و از هیچ نوع رفتار و گفتاری برای تخریبش دریغ نورزیده بودند.

تشکل های من درآوردی فولکس واگنی که اغلب نام اعضایشان مشترک بین سایر تشکل هاست، از این همه هیاهوی ملال آور سیاسی، نه  ترویج حق و دفاع از ارزش ها و اشاعه معروف که به میز و حقوق و وام و مجوزی قانع بوده و این که چند صباحی بیشتر مجال پروارسازی حساب های بانکی شان را داشته باشند و خشتی را بر خشت خانه های بساز و بفروشی شان بگذارند، راضی نگهشان می دارد.

احمدی نژادی های بابل، لشکریان بی سامان، مستقل و خاموش جریان اصیل اصولگرایی، این روزها فرصت کافی دارند تا به خوبی رفتارهای متناقض و حرکت های زیگزاگ سیاست پیشگان دلال مسلک و سینه چاک قدرت و ثروت را که گاه حیات سیاسی و اجتماعی شان مرهون هشت سال صدارت تفکر عدالت خواهی است با دقت رصد نمایند. تقویت تحلیل و شناخت مصداقی ما نسبت به مدعیان کاذب و میزپرست به اصطلاح اصولگرا یکسال بعد در چنین روزهایی حتماً به کار خواهد آمد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انگار دین در "بعضی ها" خلاصه شده است!!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۹ ب.ظ

طعنه و کنایه های این شهید از بعضی مدعیان فرصت طلب عرصه انقلاب، بسیار خواندنی و تکان دهنده است.

پاسدار شهید مدافع حرم، اسماعیل خانزاده در یکی از یادداشت های خود، گلایه ای از بعضی انسان های متظاهر و منفعت طلب به میان می آورد که شاید برای همه ما تلنگری سازنده باشد:

« ... امروز کسانی مدعی شهادتند در شعار، که حبّ دنیا در دل آنها خیمه نموده، خودشان را منتظران ظهور و تداوم بخش راه شهادت می دانند؛ ولی به پای عمل که رسیدند هراسان و گریزانند، غافل از اینکه راه فراری نیست. خدایا! اگر شهادت را هم نصیبم کردی از تو می خواهم که مرا جزء این دسته از انسان ها قرار ندهی ...

خدایا امروز که دین لقلقه زبان شد و سلاح و سنگری شده برای کرسی قدرت و عده ای هم برای مطرح نمودن نام، خود را سرباز دین معرفی می کنند، آنجا که محفل فرهنگی و سیاسی باشد، آنجا که یادواره شهدا باشد و یا نماز جماعت و یا محفل عزاداری اهل بیت علیهم السلام باشد؛ خود را آن چنان پررنگ جلوه می دهند که احساس می کنی دین در آنها خلاصه شده. وقتی به سیمای آنها نگاه می کنی محاسنی آراسته و شانه زده و انگشتانی پر انگشتر رنگارنگ دارند و دائم ذکر بر لب دارند و تسبیح همچون شمشیر در دستشان می باشد، ولی وقتی که موقع کارزار می شود و میدان زمانه، حضور آنها را می طلبد به راحتی با بهانه های واهی شانه خالی می کنند و مهر خاموشی بر لب می زنند و کارهای دنیایی را بر آن ترجیح می دهند و وقتی که آشوب و فتنه خاموش شود همانان در صف اول وام و تسهیلات و درجه و جایگاه می باشند و مدعی هستند که سازمان، حق آنها را ادا نکرده و طلبکار انقلاب هستند ... »

پاسدار رشید اسلام اسماعیل خانزاده، اهل شهرستان محمودآباد در استان مازندران است که پنج ماه پیش به خیل شهدای دلداده مدافع حرم پیوست. پیش از این یادداشت دیگری از این شهید منتشر شد که نشان می داد وی از شهادت خود اطلاع کامل داشته و با عشقی زلال، جوانی خود را فدای زینب کبرا سلام الله علیها نموده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کتابخوان های بی کتاب!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ

همین امروز صبح شهردار تهران در مراسم افتتاح نمایشگاه کتاب در شهر آفتاب اعلام کرد که بابت هزینه های راه اندازی این مجموعه، صد و هشتاد میلیارد تومان اختصاص داده است.

دقت فرمودید؟ صد و هشتاد میلیارد تومان

حالا یک کتاب خوان حرفه ای گیر ده هزار تومان پول است که برود همان نمایشگاه و کتابی را با بیست درصد تخفیف خریداری کند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درسی از یک دیپلمات شهید برای آقای ...!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۲ ق.ظ

رسول حیدری از نیروهای برون مرزی سپاه، وابسته نظامی ایران در کشور بوسنی بود که در سال 1372 در نزدیکی شهر ویسوکو به شهادت رسید. خاطره ای از این شهید مربوط به تحصیل در دانشگاه را از صفحه 37 کتاب "ر" نوشته مریم برادران نقل می کنم که می تواند برای همگان آموزنده باشد:

"یک بار در درس ساختارهای بین الملل بحث درباره ساختارهایی بود که برای صلح و امنیت بنا شده اند. استاد برای آنکه منظورش را بگوید مثال زد: فرض کنید لات عربده کشی خیابانی را قرق کرده باشد. شما به خاطر امنیت مردم لازم است با او توافق کنید این خیابان مال تو، اما بگذار مردم هم در آن رفت و آمد کنند. اینطوری از حق مردم هم دفاع کرده اید.

رسول قبول نداشت، می گفت: اینجور که شما می گویید ساختارسازی کلاه گذاشتن سر مردم است. لات را باید تنبیه کنی و از خیابان بیرون بیندازی.

استاد اما اصرار داشت این در عرف بین الملل درست نیست. وقتی دید رسول مجاب نمی شود، گفت: شما نمی دانید.

و رسول جواب داد: استاد، شما هم دین را نمی شناسید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیانیه انصار حزب الله بابل در آستانه برگزاری جشنواره بهارنارنج

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۱۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

در روزهای آتی، دارالمؤمنین بابل یک بار دیگر شاهد برگزاری جشنواره ای موسوم به بهارنارنج خواهد بود.

پیشینیه برگزاری چنین مراسمی، ضرورت تذکر دو نکته مهم را گوشزد می نماید:

یک- درآمدهای شهرداری متکی به جیب مردم و عوارضی است که از عرق جبین مردم این شهر پرداخت می شود. عقل سلیم حکم می کند با توجه به محدودیت منابع مالی شهرداری، ارائه خدماتی در اولویت قرار بگیرد که بیشترین نفع را به عموم شهروندان برساند. طبیعی است مردمی که گاه از حداقل های خدماتی مورد نیز یک زندگی شهری، بی بهره اند راضی به ریخت و پاش ها و هزینه های سرسام آور و بی فایده، تنها با انگیزه رقابت با شهرهای همجوار نباشند. ضمن تأکید بر اهمیت توجه شهرداری به برنامه های فرهنگی سازنده و مفید، امیدواریم شهرداری و شورای شهر بابل از هرگونه اسراف در بیت المال اجتناب ورزیده و به منظور اثبات صداقت و اعتمادشان به مردم، فهرست هزینه های مرتبط با برگزاری این مراسم را به اطلاع عموم برسانند.

دو- تجربه برگزاری این گونه برنامه ها در سال های گذشته نشان داده که برگزارکنندگان مراسم بیشتر از آن که برجسته سازی فرهنگ و آداب و رسوم شهرستان تاریخی و خوشنام بابل را مورد توجه قرار دهند و درصدد معرفی داشته های فرهنگی، فکری و هنری اهالی نجیب این دیار باشند، با تقلید کورکورانه از برنامه های بی هویت شهرهای دیگر، سمت و سوی مراسم را به خوشی های کاذب و برگزاری موسیقی هایی که ثمره ای جز تحریک به رفتارهای منافی عفت نداشته سوق داده اند.

ضمن تأکید بر لزوم اجرای برنامه های شاد و خاطره انگیز به خصوص در تلاقی مبارک این روزها با ایام جشن و سرور بعثت حضرت ختمی مرتب محمد مصطفی (ص) به مسئولان امر تذکر جدی می دهیم که صدمه به فرهنگ و باورهای اصیل مردم مؤمن این خطه، خیانتی نابخشودنی بوده و نشان از بی مبالاتی و غرض ورزی برگزارکنندگان این مراسم خواهد داشت.

امت حزب الله شهرستان بابل همواره با ابراز نگرانی نسبت به عدم دلسوزی و یا ناآشنایی برخی مدعیان عرصه فرهنگ با بایسته ها و معیارهای فرهنگی جامعه انسانی مطلوب، هشدارهای لازم را در این خصوص بیان داشته اند. امید است این بار از تکرار خاطرات تلخ گذشته اجتناب شود.

والسلام علی عبادالله الصالحین 12/02/1395

انصار حزب الله شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اولین عبرت از نتیجه انتخابات بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۶ ق.ظ

همت الله طاهرنژاد؛ عبرت بگیرد که برای دستیابی موقت به کرسی قدرت، به هر دری نزده و دستکم یاد بگیرد که تنفس مصنوعی برای احیای مطرودین ملت، نفعی به اقبال عمومی از وی نخواهد رساند.

حسین نیازآذری؛ عبرت بگیرد آن چه که دلیل برتری نسبی او در مقابل رقیبی شد که در خشت خام سیاست، بله قربان گویی دولت را یک امتیاز می دید، اندک نامه ها و عملکردی بود که از وی در حمایت از منافع عمومی منتشر گردید. وکیل الدوله بودن با مردم گرایی تنافی داشته و هر چه اهتمام یک نماینده در نقد نهادهای اجرایی البته در راستای دفاع از حقوق مردم و نه در جهت عقده گشایی های جناحی، چشمگیرتر باشد اعتماد بیشتری را از سوی جامعه به دنبال خواهد داشت.

علی کریمی فیروزجایی؛ عبرت بگیرد که حق را نمی شود از راه لجاجت به چنگ آورد.

چند تشکل اصولگرایی، عبرت بگیرند که آبروی یک جریان را به سادگی با صندلی قدرت دیگران گره نزنند. متن نامه حمایتی تشکل سلام بابل از حسین نیاز لااقل این پیام را داشت که می شود از یکی حمایت کرد و نقدی هم نسبت به او وارد دانست، نه مثل معدودی از دوستان اصولگرا که جان نثارانه به مدح ناگهانی کسی روی می آورند.

بدنه ارزشی جامعه؛ عبرت بگیرد نخ تسبیح جریان اصولگرایی بابل لزوماً در اختیار تفکر ناب ارزشی نیست و ممکن است چند تشکل فولکس واگنی و گاه من درآوردی حتی با جعل چند عنوان دیگر بخواهند سرمایه اعتماد عمومی را در پشت پرده و در میز معاملات سیاسی به حراج بگذارند. برای پیروزی مطلق در دو انتخابات سال آینده، مثل سال 84 باید به همه مظاهر قدرت و ثروت و اشرافیت اعم از چپ و راست، "نه" گفت و آزادانه، یکدل و یکصدا و تنها با توجه به معیارهای ارزشی و نه خط و خطوط ترسیمی سوداگران سیاست به پیش تاخت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تشرّف شهید مدافع حرم به محضر امام زمان (عج)

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۹ ب.ظ

وقتی یک سطل آب یخ را روی آدمی گرما دیده بریزند، می دانید چه حالی پیدا می کند؟!

من دقایقی پیش دقیقا همین حال و روز را داشتم؛ وقتی دستنوشته پاسدار جوان مدافع حرم، شهید اسماعیل خانزاده را خواندم.

دوست خوبم حجت الاسلام قدرت الله ابراهیمی، لحظاتی قبل تصاویری از یادداشت عجیب و خیره کننده شهید اهل محمودآباد مازندران را برایم ارسال کرد که می دانم مطالعه چند سطری از آن می تواند شب جمعه ای خاص و شورانگیز را برای جاماندگان قافله شهادت رقم بزند.

اسماعیل خانزاده در نیمه دوم سال 94 به خیل عاشورائیان تاریخ پیوست. شهادت آگاهانه این جوان دلاور مازندرانی، سند بطلان همه دروغ، تهمت ها و تخریب هایی است که ائتلاف جهانی رسانه های جیره خوار بر ضد مدافعان حریم ولایت به راه انداخته اند:

« ... از همان دوران کودکی عاشق شهادت بودم.

شب ها را با امید شهادت به صبح می رساندم و روزها را به انتظار شهادت، غروب می کردم.

خدایا! شب یازدهم ماه مبارک رمضان 1381 هجری شمسی که توفیق ملاقات با صاحب عصر، منتقم کوچه و عاشورا حضرت حجت بن الحسن العسکری علیه السلام را نصیبم کردی، در من یقین شد که شهادت را نصیبم می کنی.

خدایا! شب قبل از این که در سپاه ثبت نام کنم، 8 اردیبهشت سال 82 سالگرد شهید شیرودی، آن شهید به خوابم آمد و لباس سبز و مقدس پاسداری را به من هدیه نمود؛ باز هم در من یقین شد که به مراد دلم می رسم و وقتی که در ملاقات های خود با فخر عالم اسلام جناب نجم الدین، ذوالفنون حضرت علامه حسن زاده آملی و اشاراتی که حضرت به من داشتند، باز هم در من یقین شد که به آرزویم می رسم ...

خدایا! دوست دارم آن چنان شهادتی نصیبم شود که وقتی در عالم باقی، تشرف به محضر مولایم، سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله علیه السلام پیدا کردم بگویم حسین جان، من هم جان ناقابل خود در راه خدا نثار کردم. آه چقدر شیرین و لذت بخش است آن لحظه برایم ...

ای قادر متعال! دوست دارم خونم پاشیده شود تا دین تو حفظ بماند ...

چقدر برایم عزیز است که حتی حاضرم به خاطر شهادت، از نرگس عزیزم صرف نظر کنم ... »

از ذکر صلوات برای شادی روح نازنین این شهید، دریغ نکنید. التماس دعا 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

من یک بی طرفم اما ...!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۰۵ ق.ظ

من یک بی طرفم

اما

همان طور که ورود سیاسیون را به عرصه ورزش و هنر صحیح نمی دانم دخالت ورزشکاران و هنرمندان را هم در سیاست درست نمی دانم.

من یک بی طرفم

اما

برایم سوال پیش آمده: آیا ممکن است یکسال بعد، جمعی از تشکل های مدعی اصولگرایی بابل در انتخابات شورای شهر از غفار آری حمایت کنند؟!

من یک بی طرفم

اما

باور دارم قانون دان ها هم می توانند قانون شکن باشند!

من یک بی طرفم

اما

می پرسم: کاندیدایی که جرأت ندارد حتی برای یکبار جمله ای را در نقد مسئولان دولتی یا قضایی به زبان بیاورد می تواند مدافع حقوق پابرهنگان باشد؟

من یک بی طرفم

اما

می خواهم بدانم با هزینه های سرسام آوری که برای تبلیغات انتخابات صورت گرفت، نمی شد کار نیکی را از خود به جای گذاشت و لااقل از این راه به محبوبیت رسید؟

من یک بی طرفم

اما

دلم می خواهد یک نفر با مردم مصاحبه کند و بپرسد: کاندیدای مورد حمایت شما در صورت ورود به مجلس چه برنامه هایی را در سطح مسائل شهری، استانی، ملی و بین المللی دنبال خواهد کرد؟

من یک بی طرفم

اما

از کسانی که برای رسیدن به قدرت، به هر دری می زنند بیزارم.

من یک بی طرفم

و

همیشه در ذهنم دنبال پاسخ این سوال هستم: وسط این همه هیاهو و تخریب و گروکشی و حاتم بخشی و به سر و کول هم پریدن ها، خدا، کجای نگاه ما حضور دارد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تکذیبیه امام جمعه بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ب.ظ

دقایقی پیش در تماس تلفنی با امام جمعه محترم شهرستان بابل حجت الاسلام والمسلمین روحانی نظر ایشان را در خصوص شایعات انتخاباتی اخیر جویا شدم. این بزرگوار ضمن تأکید بر ضرورت اصل حضور مردم در این مرحله از انتخابات و رأی به اصلح، هر نوع خبر در خصوص حمایت خود از یکی از دو رقیب انتخاباتی بابل را به شدت تکذیب نمودند.
سید حمید مشتاقی نیا حوزه علمیه قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جنایت فرهنگی نامزدهای انتخاباتی در بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۳ ق.ظ

"وکیل الدوله" بودن، در طول تاریخ ایران چه در دوره قاجار و پهلوی و چه در نظام اسلامی و نیز در همه کشورهای دنیا همواره یک پدیده مذموم و زشت محسوب شده است.
همیشه شاهد بوده ایم که یکی از بزرگترین اهانت ها به یک نماینده منتخب مردم در مجلس برای تخریب وجهه اش، وکیل الدوله خواندن اوست.
عجیب است که در این مرحله از رقابت های انتخابات مجلس، دو نامزد موجود و بعضی حامیانشان تلاش دارند با تبدیل یک هنجار به ناهنجاری و دستبرد به فرهنگ جامعه، وکیل الدوله بودن و حمایت بی چون و چرا حتی در قبال اشتباهات احتمالی دولت را یک ارزش جلوه بدهند!
مردم آگاه و تحلیلگر شهرمان به خوبی می دانند، هر دولتی با هر گرایشی که بر سر کار باشد، بالاخره اشتباه و خطایی در رفتار و تصمیمات و لوایح خود دارد که نماینده مردم بنا بر ذات مسئولیتش وظیفه دارد در قبال نادرستی ها واکنش نشان داده و راه را بر بیراهه ببندد.
این که یک نفر سینه سپر می کند و علناً اعلام می کند که بیشتر از رقیب دیگر خود فرمانبردار و مطیع بی چون و چرای نهادهای اجرایی خواهد بود، نه تنها اذعان می دارد که حقوق مردم را با باندهای قدرت معامله خواهد کرد بلکه با این اعتراف تلخ در واقع از هم اکنون اثبات کرده است که بود و نبودش در مجلس، تفاوتی نداشته و منفعتی به مردم نخواهد رساند!
حواستان هست جماعت مدعی روشنفکری، چقدر در تعصب و جمود سیاسی خود رسوا هستند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رأی سفید ممنوع!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ

برای اطمینان خاطر از صحت شمارش آرا به شهروندان بابلی توصیه می شود از انداختن برگه سفید رأی به صندوق ها خودداری کنند. این توصیه لزوماً به این معنا نیست که اسم یکی از دو رقیب در برگه نوشته شود.
رأی دهندگان هر چه که دل تنگشان می خواهد روی برگه آرا بنویسند فقط برگه را به هیچ وجه نانوشته باقی نگذارند؛ مبادا حتی یک نفر از مأموران شمارش آرا اسیر وسوسه های شیطانی شود که ممکن است ما را هم در گناه او سهیم کنند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مستجاب الدعوه!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ

اصلا و ابدا خیال نکنید منظور من از حرفی که می خواهم بزنم درباره بداخلاقی های سیاسی این مرحله از انتخابات شهرستان بابل است. باور کنید به هیچ وجه منظورم دعواهای درونی شورای مثلاً اسلامی شهر نیست.

یک عمر دعا کردیم: " اللهم اشغل الظالمین بالظالمین "

خدا گاهی به ما نشان می دهد به رغم سنگینی بار گناهانمان، باز هم از سر لطف، عنایتی دارد و دعایمان را مستجاب می سازد!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خبر داغ!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۲۵ ب.ظ

فوری – محرمانه

بنا به تصویب شورای تأمین از این پس یگان ویژه، نوپو، گردان های صابرین و تیپ نوهد موظف به برقراری نظم و امنیت در جلسات شورای اسلامی!! شهر بابل هستند. شنیده ها حاکی است در صورت عدم موفقیت یگان های رزمی مذکور، از نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد برای انجام این مأموریت خطیر دعوت خواهد شد.

شورای نگهبان نیز قرار است مدرک اتمام دوره آموزش دفاع شخصی را به عنوان یکی از شروط لازم برای ثبت نام در انتخابات سال آینده شورای شهر بابل به تصویب برساند.


  • سیدحمید مشتاقی نیا

علمای مازندران به داد مازندران برسید!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۵۱ ب.ظ

در 24 ساعت گذشته دو خبر تأسف آور در سطح رسانه های مازندران منتشر شد.

خبر اول اخراج یک بانوی مؤمن از محل کار به خاطر استفاده از پوشش چادر بود. این خبر توسط یکی از مسئولان استانی مرتبط با حوزه زنان اعلام شد.

خبر دوم مربوط به جشنی موسوم به سلام مازندران در شهرستان ساری است. تصویری از این برنامه بی هویت منتشر شده که نشان می دهد عده ای از خانم ها در اجرای برنامه ای شاد، چرخش هایی شبیه به رقص انجام می دهند و وضعیت پوششی نامناسبی را به نمایش می گذارند.

این هر دو خبر درباره بانوان شریف و پاکدامن مازندران نشان می دهد فرهنگ عمومی و البته نظارت دولتی بعد از سی و هشت سال از عمر انقلاب و در اوج اقتدار نظام اسلامی هنوز آن طور که باید با حقایق و تکالیف دین مأنوس نشده است.

وقتی می بینیم اوضاع کشور به سمتی می رود که به جای آن که افراد لاابالی و بی تقیّد احساس گناه و تقصیر کنند، بانوان محجبه و معتقد در مظان اتهام و در هاله ای از غربت و مظلومیت قرار می گیرند؛

وقتی می بینیم اوضاع فرهنگی جامعه به سمتی می رود که زن مسلمان ایرانی همچنان به عنوان ابزاری برای سرگرمی و خوش آمد مردان مورد استفاده قرار می گیرند؛ به یقین هر وظیفه ای داریم به غیر از سکوت و بی تفاوتی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی ظریف شهید شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۰۸ ب.ظ

عباس ظریف، پاسدار بود ولی کم پیش می آمد که لباس سپاه را بپوشد. او فرمانده ی یکی از گروهان ها بود. با او به واسطه ی مهدی، سلام و علیکی داشتم. آن شب دیدم که لباس سبز سپاه را پوشیده، موهایش را با سلیقه شانه زده و حسابی به تیپش رسیده است. من و مهدی قرص زر به طرفش رفتیم و تیکه انداختیم که: خوش تیپ شدی عباس!

خنده کرد و جواب داد: بالاخره حوری ها هم دل دارند!

هر چه انتظار کشیدیم، خبری از عملیات نشد. بچه ها دور من جمع شدند تا برایشان صحبت کنم. با صدای آهسته از شهادت گفتم، از بهشت و حورالعین. آخرش نماز صبح را خواندیم، همان جا پشت خاکریز دراز کشیدیم و خوابیدیم.

خواب ما طولانی نبود. با روشن شدن هوا بلند شدیم. چند نفر از بچه ها نیاز به غسل داشتند. مانده بودند وسط میدان جنگ، کجا حمام پیدا کنند؟ بعضی ها هم به من کنایه می زدند که: این قدر از حوری ها گفتی که ترکش حرف هایت به ما گرفت! آن جا احکام مربوط به "غسل با یک لیوان آب" را برایشان گفتم و به آنها یاد دادم که با دست کشیدن، آب را به همه ی بدنشان برسانند و غسل کنند.

روز سختی را در پیش داشتیم. اگر چه خاکریز بلند بود، ولی باید مراقبت می کردیم که دشمن، متوجه ی نزدیکی ما به مواضع خودش نشود. تقریباً هیچ تحرّکی نداشتیم. گرمای تابستان خوزستان، بیداد می کرد. لباس های مان زیاد بود و خبری از آب خنک نبود. آدم ها ترجیح می دهند اگر قرار است با هیجان و اضطرابی مواجه شوند کمتر منتظر بمانند. انتظار شرایط حساس و غیرقابل پیش بینی عملیات، کاسه ی صبر آدم را لبریز می کند. با این حال ندیدم کسی در آن شرایط، لب به شِکوِه باز کند. وقتی "استقامت" به یک فرهنگ تبدیل شود، تحمل دشواری ها کار دشواری نیست!

نیمه های شب بود که عملیات شروع شد. نامش عملیات رمضان بود؛ نخستین عملیات برون مرزی جمهوری اسلامی. مسئولان به این نتیجه رسیده بودند که برای دور نگاه داشتن شهرهای مرزی از آتش دشمن، آزاد سازی سایر مناطق تحت اشغال، تنبیه متجاوز و گرفتن خسارت از دشمن و... باید نبرد را به حریم دشمن کشاند.

صدای مهیب انفجار، از همه طرف شنیده می شد. از شلمچه تا پاسگاه زید و ایستگاه حسینیه، دست بچه های خراسان بود. دل توی دلم نبود. همه ی بچه ها داشتند زیر لب ذکر می گفتند. ساعتی نگذشت که به ما دستور حرکت دادند. توی تاریکی شب به یک ستون حرکت کردیم. با این همه سر و صدا دیگر نیازی به رعایت اصول اختفا نبود. قرص زر گفت: چیزی بخوان.

دم گرفتم: بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا. بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا...

صدای سوت خمپاره ای را نزدیک خودمان احساس کردیم. خمپاره ها را از صدای سوتشان می شناختیم. خمپاره ی شصت، سوت کوتاهی داشت. سوت خمپاره ی هشتاد کمی بلندتر بود. این یکی صد و بیست بود. صدا آن قدر به ما نزدیک بود که مجالی برای پناه گرفتن نداشتیم. خمپاره درست خورد به وسط ستون. در مقابل چشمان بهت زده ی ما، صدای انفجاری به گوش نرسید. خمپاره عمل نکرد. دوباره به راهمان ادامه دادیم. حالا وقتی نوحه می خواندم صدای گریه ها بلندتر شده بود. نوحه ها هم انگار از همیشه قشنگ تر شده بودند. وسط گرد و غبار میدان رزم، دل شب را می شکافتیم و جلو می رفتیم. در اطراف خود، عده ای از رزمنده ها را می دیدیم که روی زمین دراز کشیده اند. یکی پرسید: اینها چرا اینجا خوابیدند ولی ما داریم می رویم به جلو؟!

مهدی در گوشم گفت: به کسی چیزی نگو. اینها جنازه ی شهداست.

خوبی کار بیسیم چی این است که می تواند بفهمد در سایر خطوط چه می گذرد. بیسیم چی همیشه به اخبار دست اول، دسترسی دارد. از صداهای مضطرب پشت بیسیم می شد نگرانی فرمانده ها را به خوبی شنید. فهمیدم کار بدجوری گره خورده است. می گفتند بچه ها توی مثلثی ها گیر افتاده اند. ظاهراً تاکتیک جدید رزمی عراق بود که بعد از شکست مفتضحانه ی آنان در خرمشهر، توسط روس ها اجرایی می شد. مثلثی ها در واقع، خاکریزهایی بزرگ به شکل عدد هشت بودند. رأس مثلث به سمت دشمن بود. وقتی رزمنده های ناآشنا با این خاکریز، وارد آن می شدند، عراقی ها دو طرف خاکریز یعنی پشت نیروهای ایرانی را می بستند و آنها را به محاصره ی خود درمی آوردند و به اصطلاح، قیچی می کردند.

فریادهای ولی الله چراغچی را از پشت بیسیم شنیدم. داد می زد: مجروح ها را بردارید و بروید عقب...

دستور عقب نشینی صادر شده بود. نزدیک نماز صبح بود. ما بدون آنکه وارد عملیات بشویم و تیری به سمت دشمن شلیک کنیم، به عقب بازگشتیم. جنگ همین است. پیروزی و شکست، حقیقتی اجتناب ناپذیر از ماهیت جنگ است.

هر کس سعی می کرد مجروحی را از گوشه و کنار، بلند کند و با خودش عقب ببرد. بعضی بچه ها اسلحه هایشان را انداختند تا راحت تر بتوانند مجروحان را در آغوش بگیرند. لباس همه خونی شده بود. جواد فدایی آمد و گفت: با این لباس خونی چه طوری باید نماز بخوانیم؟ گفتم: اینجا میدان جنگ است، خدا با همین لباس هم نماز را قبول می کند.

پشت بیسیم، یکی گفت: عباس ظریف افتاد! جمله اش که تمام شد، خودش هم افتاد. عباس، آماده ی رفتن بود.

کتاب بی نصیب، خاطرات حجت الاسلام ماندگاری، سید حمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تأملی بر پدیده " مدلینگ مذهبی "!!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ق.ظ

مدلینگ در حقیقت خود، میل به دیده شدن را در بر دارد. " من " ریشه و اساس تظاهر و رغبت برای به چشم آمدن است. کیست که نداند فحوای مذهب، به معنای راهی برای رشد و بلوغ معنوی انسان، فرسنگ ها با منیّت و خودمحوری فاصله دارد؟

انسان مذهبی اگر نخواهد در پوسته شریعت توقف کند؛ زمانی می تواند حرکت به سمت تکامل را طی نماید که در گام نخست، " خود " را برای خدا و برای حل شدن در ذات او بداند. مؤمن نمی تواند هم خدا را بخواهد و هم برای خود شأن و مطالبه ای منفصل از خواسته و میل خدا در نظر داشته باشد. با این وصف باید گفت ترکیب مفهومی دو واژه " مدلینگ " و " مذهبی " از پایه باطل بوده و التقاطی نامأنوس به حساب می آید.

مؤمن به اقتضای ایمانش در پی حقیقت است و حقیقت را فقط در حکم و سلیقه خدا می بیند و اگر در این مسیر احساس کرد که برای خودش وجود مستقلی قائل شده، تردید نکند که نقطه ای از راه را اشتباه پیموده است.

هیئتی اباعبدالله می داند که اباعبدالله نه برای دیده شدن و شهرت و تعریف جایگاه خود که برای آن چه خدا خواست از " خود " خودش و هر آن چه ذره ای از تعلق دنیایی داشت، نیز گذاشت و مصداق " حلّت بفنائک " شد. کسی که دنبال خودش باشد نمی تواند در بزنگاه حوادث، خدا را بر خودش ترجیح داده و صداقت ایمانش را به اثبات برساند.

گرایش به شهرت و میل به دیده شدن در غریزه همه ما وجود دارد و تقویت آن برای یک انسان متدین، به یقین معنایی جز پوک شدن استخوان باورهایش نخواهد داشت. بی تعارف، مذهبیِ بی آرمان، هرگز از پوسته دین فراتر نرفته و راه گم کرده ای است که مجبور می شود به هر دستاویزی برای یافتن  خود و اثبات وجودش چنگ بیاندازد؛ حتی اگر این دستاویز چیزی از جنس دنیاطلبی و در تضاد با طریقت عشق و وارستگی باشد. این تضاد را فقط باید معلول ضعف عقبه اعتقادی مدعیانی دانست که ممکن است نگاهشان به عرصه مذهب و معنویت از زاویه سرگرمی و تنوع طلبی باشد.

کمترین آسیب دامن زدن به جلوه فروشی و خودنمایی در اقشار مذهبی، غفلت بعضی جوان ترها از اهداف محتوایی برنامه های دینی و توجه مفرط به نوع پوشش و ژست و حالت های ظاهری است؛ مانند بسیاری از بازیکنان مطرح میادین ورزشی که دغدغه اصلی شان قبل از ورود به زمین مسابقه، آرایش چشم و ابرو است. بچه های هیئتی، خدا را از نزدیک شاهد و آگاه از باطن و ظاهر خویش دانسته و رضایت او را بر تحسین لنز دوربین ها ترجیح می دهند.

آن چه که در شهر ما در یک شبکه مجازی با عنوان مسابقه " مدلینگ مذهبی " اتفاق افتاد، دلیلی دیگر بر ضعف امثال من در ترویج عمق معرفتی دین در سطح اقشار جامعه است. از سوی دیگر اما عدم استقبال اکثریت مطلق جامعه مذهبی و حساسیت آنها نسبت به این کج سلیقگی فرهنگی را نیز باید ستود و به فال نیک گرفت.

برادر ناشناس و بزرگواری که این ایده را طرح و پیگیری نمود البته به زعم این قلم، جوانی خوش ذوق و مستعد و دلسوز است که بهتر است هنر و خلّاقیت خود را بیش از پیش از نعمت تأمل و مشورت با کارشناسان دین و فرهنگ بهره مند سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا