اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

دوستی و گذشت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۲۷ ق.ظ

۵ عامل مهم در تداوم دوستی - ایسنا

 

دیروز دیداری کوتاه اما دلنشین با دوست خوبی داشتم که برای سفری کوتاه در ایام رحلت امام به قم آمده است.

جریان دوستی خود با این بنده خدا را از ماجراهای عجیب زندگی ام میدانم. به رغم تفاوت نظر و نزاع متعدد و آتشین در طول سالهای آشنایی هنوز اما این رفاقت پایدار و مستدام و توأم با محبت و خیرخواهی باقی مانده است.

دو نفر هستند که هیچگاه دست از رفاقت با انسانها بر نمی دارند. یکی خداست که از روی کرامت و بزرگواری هر چقدر به او بدی کنی باز هوایت را دارد و به تو روزی می دهد و ...

یکی هم شیطان که هر چه به او بدی کنی، فاصله بگیری و لعن بفرستی باز هم از روی خباثت و شیطنت دست از سرت بر نداشته و رفاقتش را به هم نمی زند.

از قدیم گفته اند پیدا کردن دوست، راحت اما نگه داشتنش مهم و گاه دشوار است.

امیدوارم دوستی های ما خدایی و همواره پایدار باشد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خودش باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۱۴ ق.ظ

زندگینامه سعید جلیلی

 

سعید جلیلی شخصیتی سالم، گفتمانی، مشرف به امور و دارای برنامه است. وجود او و امثال او را در هر انتخاباتی باید مغتنم دانست. اما اگر این بار هم بخواهد به نفع کسی با هر مصلحتی کنار بکشد عملا مرگ سیاسی خودش را رقم زده است. از دیرباز طیف مدعی اصولگرایی که همواره از روکش دین و انقلاب برای توجیه فعالیتهای مافیایی خود بهره گرفته اند نگاه پدر سالارانه و ابزاری به جریان های اصیل انقلاب داشته و به بهانه های واهی و من درآوردی درصدد مصادره ارزش ها و اندیشه های انقلاب در راستای تأمین منافع باند قدرت طلب متبوع خویش بوده اند. جریان انقلاب نباید وجه المصالحه احزاب سیاسی قرار بگیرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از نی ریز تا ونیز

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۰۸ ب.ظ

کتاب خاطرات سفر آقای احمد ارشاد نی ریزی را خواندم و لذت بردم. به خواندن زندگینامه ها، خاطرات و سفرنامه ها علاقمندم و همپای نگارنده در صفحات کتاب زندگی اش سیر می کنم و از تجربیاتش توشه ای بر می دارم.

آقای احمد ارشاد یک ایرانی هنر دوست اهل استان فارس است که در حین گشت و گذار و سفر به آلمان و ایتالیا و سوئیس و فرانسه از توجه به فرهنگ دوستان وطنی مقیم خارج نیز غافل نیست. سفرنامه این معلم جنوبی اگر چه کوتاه بود اما به نکته ها با دقت، توجه و اشاره می کرد.

نگارنده شکر خدا از آن دست افراد خودباخته یا خود تحقیر نبود که به محض نشستن پرنده ذهن و بیتوته بر بام غرب و ورود به مکانی جدید دلشان غنج رفته و چشم و گوش بسته و شیدا به تحسین و به به و چه چه صرف بپردازند. جایی برجستگی و هنر و ارزش و ادب و سنت و زیبایی می دید با صداقت بیان می کرد. جایی نقد و بی اخلاقی و قانون شکنی می دید هم ابایی از اظهار نداشت؛ مثل مشمئز کننده بودن انبوه فضولات رها شده سگها، وجود جیب بر، وجود صف، گرانی، متکدیان ژولیده و ... در بعضی شهرهای بزرگ اروپایی. او به توحش سلاطین روم باستان در طعمه قرار دادن بردگان مقابل حیوانات درنده برای تفریح نیز اعتراض دارد و ضرورت استفاده از آداب و پوشش مخصوص در اماکن مقدس غربی را گوشزد می نماید.

این تا اینجای کار؛ که عرض کردم از خواندن کتاب لذت بردم.

یک نکته ای می خواهم صرفا بهانه نموده و متذکر شوم و قطعا منظورم به نگارنده اثر نیست که خودش استادی خوش سفر و هنرمند و دلسوز و وطن پرست است.

بارها در شهرهای مختلف افرادی را دیده ام که حتی از اماکن تاریخی و فرهنگی شهر خود بی اطلاعند چه برسد به آن که انگیزه و عزمی برای سفر به سایر نقاط زیبای کشور را داشته باشند.

مثلاً بعضی اهالی جلفا به کلیساهای تاریخی و با شکوه اطراف، آبشار بی نظیر آسیاب خرابه و نیز مزار شهدای غیور مرزبان جنگ جهانی دوم اصلاً سر نزده اند. خیلی از همشهریان خودم در بابل تا کنون از موزه این شهر و یا خانه و آثار هنری بانو مکرمه قنبری و یا هفت آبشار تیرکن و درازکش و ... بازدید نکرده اند. خیلی از مازندرانی ها طبیعت مسحور کننده کلاردشت و کیاسر و ... را ندیده اند. خیلی از تهرانی ها از موزه های متنوع پایتخت بی اطلاعند، حتی گذری هم به توچال و ... نداشتند. خیلی ها در قم به بارگاه موسی مبرقع و خانه ملاصدرا و دریاچه نمک و در باغ و باغ پرندگان و... نرفته اند. مردم استانهای مرکزی و اصفهان و قم و اطراف اغلب اصلا خبری از غار نخجیر در دلیجان که یکی از شکوهمندترین آثار باستانی طبیعی دنیاست ندارند. خیلی از مردم خوزستان چغازنبیل و تپه ها و قلعه های باستانی شوش و مناطق تاریخی رامهرمز و ... را ندیده اند و...

خب این خوب نیست. ایران مهد تمدن و تاریخ و فرهنگ و هنر جهان است و البته طبیعت بعضی نقاط آن در دنیا نمونه ندارد که نرفتن و ندیدن و بی محلی ما قطعا کم لطفی به فرهنگ این مرز و بوم و زمینه ساز استیلای فرهنگ بیگانه است.

بگذریم.

پاورقی صفحه 113 کتاب فوق الذکر مطلب کوتاهی درباره مرحوم ایرج زهری از فرهنگ دوستان و پژوهشگران عرصه هنر خواندم که دلم می خواهد جهت استفاده علاقمندان در فضای مجازی هم منتشر شده و قابل دسترس باشد:

"ایرج زهری یک ماه پس از سفر ما، ارتباطش قطع شد. با خواهرش در تهران تماس گرفتم. گفت: ایرج به سرطان خون مبتلا شده و تحت درمان است. نوروز 91 به ایران آمد و با من تماس گرفت و گفت: پس از یک آزمایش خون به شیراز می آیم. اما متأسفانه نتوانست به شیراز بیاید و بلافاصله به آلمان برگشت و در بیمارستان اِسِن بستری شد.

شامگاه چهارشنبه 22 اردیبهشت در حالی که روی تخت دراز کشیده بود و با هدفون آهنگ ارموتسارت را گوش می کرد به همسرش باربارا گفت: صحنه آخر تئاتر تمام شد، پرده را بکش.

روی تخت دراز کشید، چشم باز کرد و با لبخند همیشگی گفت: خدا من را بخشید، می روم پیش خدا.

و آخرین نفس را کشید. به همین سادگی! روحش شاد و نام و یادش پایدار."

 

مشخصات، قیمت و خرید کتاب خاطرات سفر اثر احمد ارشاد | نهنگ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جای کوچکی به نام بهشت!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۵۲ ق.ظ

photo_2024-05-29_11-44-41_5r8z.jpg

 

حاجیه خانم حلیمه اسحاقی گرجی ساعاتی پیش درگذشت. اهل روستای کوهستان بهشهر بود. فراق همسر مرحومش حجت الاسلام محمدحسین داوری کوهستانی را تحمل کرد.

دو پسر جوانش به نامهای عبدالحمید و عبدالصاحب داوری کوهستانی در دفاع مقدس به شهادت رسیدند.

دامادش سردار سرتیپ پاسدار حاج حمید رضا قاجار کوهستانی بود که او نیز به شهادت رسید.

برادرزاده اش امیرعلی اسحاقی هم از شهدای والامقام است.

بهشت برای چنین بانوی صبور و بزرگواری، کوچک است. شادی روحش فاتحه ای نثار کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دو حادثه در یک روز

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۱۳ ق.ظ

سقوط هواپیمای اف-۳۵ آمریکا + فیلم

 

در همین 24 ساعت اخیر یک فروند هواپیمای اف-35 آمریکا در نزدیکی پایگاه هوایی در فرودگاه بین‌المللی «سانپورت آلبوکرک» سقوط کرد.

همچنین در پی وقوع انفجار در بانکی در ایالت «اوهایو»ی آمریکا، دستکم ۷ تن زخمی و دو تن دیگر مفقود شدند.

الان وزیر خارجه قبلی شون پیام میده میگه بخاطر تحریمهای ایران بود؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پر شور تر از همیشه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۴۹ ب.ظ

شعب اخذ رای در اردبیل با صف‌ طولانی رای‌دهندگان مواجه است - خبرگزاری مهر |  اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

 

مناظره بین احمدی نژاد و علی لاریجانی بر فرض تأیید صلاحیت احتمالی، پربیننده ترین برنامه تاریخ سیمای جمهوری اسلامی خواهد بود.

به من باشد معتقدم هر رجل سیاسی که نسبت به امور جاری کشور اشراف داشته و متهم به ارتباط با بیگانه یا فساد اقتصادی و اخلاقی نباشد صلاحیت تأیید و ورود به عرصه انتخابات را دارد و بر حجم مشارکت عمومی خواهد افزود. سایر موارد اختلافی، کم اهمیت و قابل اغماض است. ملت هم سرگرم شده و نشاط اجتماعی تقویت خواهد شد!

از سوی دیگر این مساله را باید مدنظر داشته باشیم که مناظره ها نقش اساسی در اقبال مردم به کاندیداها دارد. طبیعی است علی لاریجانی و ظریف و حسن روحانی که سخنور و در عرصه بیان پیشتاز بوده و خوش زبان و حاضر جواب با رویکرد تهاجمی هستند به راحتی میتوانند شخصیت های مبادی آداب مثل سعید جلیلی و ... را در انظار عموم به گوشه رینگ برانند. یکی مثل محمود احمدی نژاد است که به سادگی می تواند با چند جمله، مچ رقیب را گرفته و او را از گردونه بازی خارج کند. 

فارغ از این بحثها و هر نقد و نظری که پیرامون شخصیتها داریم، امیدوارم رقابت انتخاباتی پیش رو یک رقابت زیبا و با مشارکت حداکثری بوده و نتیجه آن به نفع مردم و جامعه اسلامی رقم بخورد.

راستی یک نکته ای! انتخابات قبلی ریاست جمهوری همزمان با انتخابات شوراهای شهر و روستا برگزار شد. قرار هم بر این بوده که این دو انتخابات همزمان برگزار شوند. الان با توجه به انتخابات زودرس و پیش از موعد ریاست جمهوری تکلیف انتخابات بعدی شوراها چه خواهد بود؟ آیا به صورت مستقل برگزار می شود یا با طولانی ساختن مدت حضور اعضا با انتخابات دیگری همزمان خواهد شد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وصیتنامه شهید سید روح الله عمادی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۴۶ ق.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و درود به خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و ذریه تابناکش و سلام و درود به منجی عالم بشریت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف و سلام و درود به روح بلند و ملکوتی حضرت امام رحمت الله علیه وبا سلام و درود بی کران بر ارواح پاک و طیبه مطهر سرخ جامگان که با ایثار خون و هدیه جان، سرودی به قامت کلمه حق سرودند و پیام آور خبر آزادی و حریّت گشتند و سلام و درود به رهبر عزیزم.

خدایا بی پناهم ز تو جز تو نخواهم       اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم

دو دست دعا فرا برده ام به سوی آسمان ها    که تا پر کشم ز بال فلک رها در کهکشان ها

خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت، سراپا تقصیر و نافرمانی ام. گر چه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو.

خدایا نمیرم در حالی که از من راضی نباشی، ای وای که سیه روز خواهم بود. خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات که نفهمیدم. خدایا قبولم کن. یا اباعبدالله شفاعت.

شنیدم سیدالشهدا دم جان دادن می آید، آقاجان! از همین جا سلام می دهم السلام علیک یا اباعبدالله.

روز مرگم وعده دیدار بده        و آنگه تا به لحد خرّم و دلشاد ببر

آنقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار پروردگارش ولی چه کنم تهیدستم.

خدایا قبولم کن. در تاریخ اسلام چیزی که امام حسن علیه السلام را شکست داد نبودن تحلیل سیاسی و بصیرت در مردم بود. چیزی که فتنه خوارج را به وجود آورد و امیرالمؤمنین علیه السلام مظلوم را آن طور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آن گونه مظلوم کرد و الا همه مردم که بی دین نبودند.

عزیزانم! اگر شبانه روز شکر گذار باشیم که نعمت اسلام و امام و ولایت را به ما عنایت فرموده باز کم است. آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم و  خطر وسوسه های درونی و دنیا فریبی را شناخته و برحذر باشیم و خلوص در عمل تنها چاره ساز است. ای عاشقان اباعبدالله! بایستی شهادت را در آغوش گرفت. بایستی محتوای فرامین امام رحمت الله علیه و رهبر عزیزمان را درک و عمل نماییم. بصیرت داشته باشیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را از شکرگذاری به جا آورده باشیم. بی طرفی در دعوای حق و باطل معنا ندارد. باید مقابل باطل ایستاد اگر شاعری هنرمندی و یا هر کسی دیگری در جنگ حق و باطل بی طرف باشد تضییع نعمت خداوند است و اگر طرف باطل بود خیانت است و جنایت است. در اسلام تماشاچی نداریم.

گاهی شهید شدن آسان تر از زنده ماندن است. این نکته را اهل معنا و دقت خوب درک می کنند. گاهی زنده ماندن و تلاش کردن درک محیط و بصیرت داشتن به مراتب مشکل تر از شهید شدن و به لقای الهی پیوستن است.

دعا کنید شهید باشیم نه این که فقط شهید شویم.

اصلاً تا شهید نباشیم شهید نمی شویم.

سخنی چند با دوستانم:

دوستان و همرزمان عزیزم! برای دفاع از اسلام و ولایت و ایران عزم راسخ داشته باشید چرا که پیروزی از آن شماست. هجمه دشمن (فرهنگی/ نظامی/ سیاسی/ اجتماعی و ...) بسیار سنگین و خصمانه است و راه مقابله با این هجمه به فرموده حضرت امام خمینی رحمت الله علیه پشتیبانی از ولایت فقیه است. نیّت ها را خالص کنید و پشت سر ولایت حرکت کنید و نتیجه اش را به خدا بسپارید چرا که خودش وعده نصرت و پیروزی داده است.

تهاجمی که به قشر مذهبی و خصوصاً ما بسیجیان و  سبزپوشان حریم ولایت می شود بیانگر قدرت روزافزون شما و ضعف وناتوانی دشمن است. خوسازی کنید. تعلیم تهذیب و ورزش سه شاخصه شما باشد. همدیگر را دوست داشته باشید و با علم و عمل به پیش بروید و منتظر تقدیر و تشکر کسی نباشید. اجرتان عندالله.

و اگر بدی از بنده حقیر دیدید به بزرگی خودتان حلال کنید.

سخنی با پدر و مادرم

پدر و مادر عزیزم سلام. چه بگویم که زبانم قاصر است و چه بنویسم که دست هایم لرزان، زندگی کردن در شرایط سخت روستا و کمبود امکانات موجب می شد که شما بیشتر تلاش کنید تا زمینه آسایش ما فراهم شود و هیچ وقت زحمات بی دریغ شما را فراموش نخواهیم کرد. کارهای سخت و طاقت فرسا موجب شده که بدنتان رنجور شود و خستگی بر تنتان نمایان گردد و این برایم سخت و عذاب آور بود. حال زمانی فرا رسیده است که ما کمک حال شما باشیم. ولی متأسفانه پی زندگی و کار خود رفتیم. و با دور ماندن از شما به خاطر شرایط شغلی ام نتوانستم آن چه شایسته شماست خدمت کنم.

پدر و مادر عزیزم بهترین لحظات زندگی ام موقعی بود که به شما کمک می کردم و رضایتمندی را در چهره تان می دیدم ولی چه سود که لایق نبودم تا بیشتر خادمتان باشم. پدر بزرگوارم قدت خمید تا ما راست شویم و بدنت خسته شد تا ما حرکت داشته باشیم. کوه رنج بودی و من غافل. حلالم کن.

مادر عزیزم فدای محبت مادرانه ات. فدای موهای سفیدت. حلالم کن که جز زحمت چیزی نداشتم. مادرم مواظب عمادم باش.

سلام بر حاج ننه و همه همسایه ها و هم روستایی ها حلالم کنید.

درد و دلی با همسرم.

همسر گرامی ام فاطمه خانم سلام.

چه عمر با هم بودنمان کوتاه بود. چه آرزوها و برنامه هایی برای زندگی مشترکمان داشتیم. قسمت این بود که چند صباحی در کنار هم باشیم. البته شرمنده ام که نتوانستم زندگی شایسته برای شما فراهم کنم. شرمنده ام به خاطر شرایط شغلی ام که اکثر مواقع مأموریت بودم. این بار سنگین زندگی و تربیت فرزند به دوش شما بوده است.

شرمنده ام که همیشه تحملم کردی و نگذاشتی از این اهدافم فاصله بگیرم. شرمنده ام از این که سختی زیادی کشیدی تا من و عماد راحت باشیم. شرمنده ام از این که با مریضی عمادم کنار آمدی و یک بار گلایه نکردی و شرمنده ام از این که کنارم و بودی و نتوانستم خوشبختت کنم. خانم مهربانم! مثل همیشه نمازت را اول وقت بخوان و برایم دعا کن. پسرمان را مکتبی و ولایی تربیت کن؛ برای سربازی امام زمان(عج).

در حفظ حجاب اسلامی کوشا باش؛ چرا که برای حفظ چادر سیلی ها خورده شده و خون ها ریخته شد. مواظب عماد باش. بدنش خیلی رنجور است. نگذار بی پدری را حس کند. با توجه  به مشکلی که دارد از نظر اخلاق و علم تقویتش کن.

هر وقت بهونه منو گرفت بیارش پیش من. حتماً می آیم. دیگر سفارش محمد عماد را نمی کنم. به خانواده ات (پدر بزرگوارتان، مادر مهربانتان، خواهر و برادرت) سلام برسان و بگو حلالم کنند. فاطمه عزیز حلالم کن.

پسر عزیزم محمد عماد!

سلام عماد جانم. وقتی این مطلب را می نویسم تمام خاطراتت برایم تداعی می شود و بغض می کنم. چقدر برایت زود بود دکتر رفتنت. چقدر برایت زود بود هر شب آمپول تزریق کردنت. چقدر برایت زود بود بی پدر شدنت. چقدر برایت زود بود مرد خونه شدنت. فدای بازوهایت بشم که هر شب تحمل آمپول می کرد.

عماد جان! – به یاد بازی کردنت- به یاد گریه های ناشی از سوختن بدنت- به یاد دست دادن محکمت- به یاد افتادنت- به یاد دویدنت- به یاد قصه هایی که برایت می گفتم- به یاد زبون ریختنت- به یاد دست های کوچکت- به یاد ذوق زدگی دیدارهای اولمان و به یاد ناراحتی های خداحافظی هایم.

محمدعماد عزیزم! شنیدم کانون ثبت نام کردی و همیشه به من می گفتی مهندس صدات بزنم. عماد جانم خوب درس بخوان درس خواندن همراه با اخلاق اسلامی و عمل تا فرد مفیدی برای جامعه ات باشی. عماد جان شرمنده اتم چرا که نتونستم حق پدری را ادا کنم. شما هم شرایط شغلم را تحمل می کردی و خود را به اسباب بازی که می خریدیم دلخوش می کردی. شرمنده ام که با سن کم شرایط منو درک می کردی. شرمنده ام که زود مسئولیت سنگین را به شما سپردم. پسر عزیزم حلالم کن و پشتیبان مادرت باش. دوستت دارم.

خواهرها و برادرها دامادها زن داداش ها خواهرها و برادرزاده های عزیزم سلام. مدتی نه چندان طولانی در خدمت شماها بودم و آرزوی من همیشه موفقیت شما بود. حاضر بودم در سختی باشم تا شماها راحت باشید ولی حیف که توفیق نداشتم و چیزی جز زحمت برایتان نبودم. از این که همیشه تحملم کردید از همه شما سپاسگذارم. وجود پدر و مادر مانند سفره ای است که فقط یک بار پهن می شود. قدر این فرصت را بدانید و به پدر و مادر خوب و شایسته خدمت کنید. همدیگر را دوست داشته باشید و پشتیبان هم باشید. بزرگوارانم در نزد خداوند بالاترین عمل که از شهادت در راه خدا اسلام نیز افضل تر می باشد این است که همیشه و در همه حال به یاد خدا باشید و پشتیبان ولایت باشید تا به مملکت و کشورتان آسیب وارد نشود.

یک درخواست دارم مواظب محمدعمادم باشید.

راستی آقا رمضان و آقا محمدطاهر خیلی دوست داشتم در جشن عروسی شما باشم.

عزیزان من برایم دعا کرده و حلالم کنید.

ای حیات! با تو وداع می کنم. با همه ظاهر زیبنده و با هیبتت. ای روح من به فرمان مشتاقانه به سوی شهادت حرکت کنید و ای بدنم که سال ها به من خدمت کردید در لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید.

ای قلب من این لحظات آخر را تحمل کن. به شما قول می دهم که در یک استراحت عمیق و ابدی آرام گیرید.

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گمشده!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۷ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۰۷ ب.ظ

photo_2024-05-27_11-57-38_r6te.jpg

 

نتیجه تربیت ناصحیح خانواده، ناامنی در حریم خانواده، ارضای نادرست نیازهای اساسی بلوغ –جسمی و روحی- پناه بردن به منابع ظاهری و کاذب، سراب و ولنگاری فضای مجازی، نتیجه گستاخی برای رفع نیازهای طبیعی و غیر قابل انکار...

و به طور کلی: جابجایی فرهنگ و قوانین مرتبط با ازدواج و تشکیل خانواده

در این بین اما؛

جامعه .... هیچ ... هیچ... هیچ

مسئولین در خواب

ارائه منابع و راهکارهای دینی... ضعیف!

ارسالی یکی از دوستان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نروم جز به همان ره که تو ام راه نمایی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۳۶ ب.ظ

photo_2024-05-26_20-36-09_tx7.jpg

 

هر دو فرزند خمینی هستند و وصفی از او را به دوش می کشند.

خمینی روح الله بود، روح خدا در کالبد زمان و چون ابراهیم بر فرق بتهای زمانه کوبید و کاخهای ستم و استبداد را به لرزه انداخت.

سید روح الله عجمیان با شهادتش جانی دوباره به انقلاب بخشید، نقاب از چهره تزویر و مدعیان دروغین آزادی زدود و توحش و نفاق شان را بر ملا ساخت.

سید ابراهیم رئیسی بت تبختر و فرعونیت و جاه طلبی و کبر را در هم شکست. یکبار دیگر نشان داد جمهوری اسلامی رئیسی دارد اما رئیس، نه! هر کس در هر مقامی که باشد "مسئول" است و نوکر ملت.

آیا این قاب ساده، اتفاقی ثبت شده است؟ کسی از پشت پرده حوادث عالم خبر ندارد. هر دو مسافر اربعین اباعبدالله در طریق کربلا و بیعت با نهضت عاشورا هستند نه فقط در قاب کوچک تصویر که مرام و مسلکشان نیز عاشورایی بود. هر دو مظلوم زیستند و مظلوم شهید شدند؛ اما شهادتشان راه سبز ایمان و هدایت و ایستادگی بر صراط حق را بیش از پیش روشن ساخت و انقلابی در دلها رقم زد. شهادت یک انتخاب است، ثمره اختیار در سلوک حیات. شهید، بیدار است و فلسفه شهادتش بیدارگری است. این خصلت شمع است که می سوزد و نور می پراکند. پیر میکده جماران فرمود "خدا می داند راه و رسم شهادت کور شدنی نیست."  سلیمانی ها، رییسی ها، زاهدی ها،عجمیان ها، علی وردی ها و ... حجت خدا هستند. چراغ راه خدا خاموش ناشدنی است و مردان روزگار را گرد خود جمع می کند. عاشورا به پایان نرسیده، ندای هل من ناصر سالار شهیدان، لبیک اصحاب صدق و ایمان و جهاد و شهادت و رستگاری را تا انتهای تاریخ طلب نموده و دلداگان کوی وصل را به مسلخ عشق فرا می خواند. هر که دارد هوس کرببلا بسم الله...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خاطره ای شخصی از سید رییسی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۰۷ ق.ظ

من البته سید ابراهیم رئیسی را هیچگاه از نزدیک ندیدم اما خاطره ای شخصی از ایشان دارم!

ماه های اول و به عبارتی سال اول روی کار آمدن دولت امنیتی حسن روحانی بود. هنوز فضا برای نقد عملکرد دولت ایجاد نشده بود و حتی حزب اللهی ها هم به آن شکل کاری به کار دولت نداشتند؛ اما آقایان بر اساس ذات و سوابق شغلی شان درصدد برآمده بودند زهر چشمی از منتقدان احتمالی بگیرند.

بچه های انصار حزب الله در شهرهای مختلف احضار شده و از آنها تعهد خواسته می شد که کاری به کار دولت نداشته باشند! بندگان خدا تعجب می کردند. می گفتند ما زمان خاتمی و نیز نیمه دوم دولت احمدی نژاد پایین و بالای دولت را در نشریات و تریبون هایمان به هم می دوختیم کسی با ما کار نداشت، بعضا تشویق هم می شدیم حالا که اصلا کار به کار دولت تازه نفس نداریم از ما تعهد می خواهید؟

در قم نیز تعدادی از طلاب انقلابی از جمله طلبه عدالتخواه سیرجانی را بی دلیل دستگیر نموده و حدود یک ماه در بازداشت نگاه داشتند. کاشف به عمل آمد که قرار بود رییس دولت سفری به قم داشته باشد که لغو شد اما آقایان بر مبنای اصل رجحان پیشگیری بر درمان، دنبال مانور قدرت بودند.

بعدها هم به خاطر یک تراکت دست نویس و کنایه آلود پیرامون مذاکرات هسته ای، دیدید که عده ای از طلاب را با دستبند و پابند روانه زندان نمودند.

بگذریم.

آقای رییسی در اوایل دهه نود علاوه بر آنکه معاون اول رییس قوه قضاییه بود، ریاست دادسرای ویژه روحانیت کشور را هم بر عهده داشت.

همان ایام با شکایت یکی از اوباش سیاسی بابت انتشار مطلبی در وبلاگ به دادسرای ویژه یکی از استانها احضار شدم. هر چه اصرار کردم که رفت و آمد برای من سخت است و هزینه آن با شهریه طلبگی همخوانی ندارد توی گوش آقایان نمی رفت. حاضر بودم حتی محکوم هم بشوم چون یقین داشته و دارم امثال این حقیر و نیز دوستان منتقد دیگر به طور معمول جایگاهی در سپهر سیاسی کشور نخواهند یافت که حالا نگران سوءپیشینه باشند؛ اما رنج و سختی سفر مکرر به دادگاه در استانی دیگر را تحمل نکنم.

یکبار هم سر همین شکایت به دادگاه مرکز استان مربوطه مراجعه کردم. آنجا بود که با حضور دو نفر از مأموران یکی از نهادها و دخالت مستقیم آنها در روند دادگاه یقین حاصل کردم صرفاً ظاهر پرونده با شکایت خصوصی تشکیل شده و اصل ماجرا چیز دیگری است. قاضی مسن و ضعیف پرونده هم غیر مستقیم به من فهماند این دو نفر نمی گذارند پرونده به قم ارجاع شود.

از فضای دادگاه مطمئن شدم که عزیزان همیشه در صحنه، عزمشان را برای پرونده سازی و محکوم نمودن حقیر جزم کرده اند. البته اخبار دیگری نیز از دوستان مطلع دریافت می کردم که نشان می داد قرار است پرونده های دیگری هم برای من باز کنند. مسئولی در یکی از نهادها هم چندبار تماس گرفت که بله به ما گزارش دادند شما قرار است فراخوانی را برای تجمع در مقابل دادگاه ویژه تهران صادر کنی، یا گزارش داده اند میخواهی به خارج پناهنده شوی و... من هم به شوخی و جدی جواب می دادم گویا مرا با کروبی اشتباه گرفته اید اگر دار و دسته ای داشتم برای همین قم فراخوان می دادم نه تهران، با این افکاری که دارم افغانستان هم مرا راه نخواهد داد همین جا ور دل خودتان هستم و....

جمع بندی ام این شد دیگر چاره ای ندارم جز یک انتحار رسانه ای.

نامه ای سرگشاده خطاب به آقای رییسی به عنوان رییسی دادسرای ویژه روحانیت نوشتم و در وبلاگ منتشر کردم. آن موقع هنوز شبکه های اجتماعی پر و بال نگرفته و وبلاگها و سایتها مشتری های پر و پا قرص داشتند. من هم در مطلب خود حسابی از خجالت عزیزان دادگاه ویژه در آمدم.

صبح این مطلب را منتشر کردم، عصر دیدم از شماره ای ناشناس تماس پیاپی دارم. فرض کردم که بنا بر احضار یا دستگیری من دارند. تلفن را جواب ندادم. رفتم حمام، غسل شهادت کردم. بنا داشتم در صورت دستگیری اقدام به اعتصاب غذا کنم. لا به لای تماس های مکرر ناشناس، شماره ای ثابت از تهران هم ثبت شده بود. از باب کنجکاوی همان را جواب دادم. حاج آقای ص بود مسئول دفتر آقای رییسی در دادگاه ویژه. معلوم شد همه تماس ها از جانب خودش بود. گله داشت که چرا پاسخ نمی دهم. برخورد محترمانه ای داشت و اصل ماجرا را پرسید. شفاهی برایش توضیح دادم و تأکید کردم ابداً ابایی از محکوم شدن و ایجاد سوءپیشینه ندارم اما می خواهم پرونده به هر قیمتی که شده به قم منتقل شود. ایشان هم گفت بررسی می کنیم و البته توضیح داد که آقای رسایی  وبلاگ تو را خوانده و مطلبت را به دست ما رسانده است.

همان لحظه متنی نوشتم و از پیگیری دفتر رییسی تشکر کردم و گفتم حتی اگر نتیجه دلخواه من عاید نشد صرف همین تماس و پیگیری برایم ارزشمند است. مجددا آقای ص تماس گرفت که نیاز به تشکر نیست و مطلب جدید را از وبلاگ حذف کن.

بررسی این ماجرا چند روزی به طول انجامید. در این میان یکی از همان دو مأمور نهاد مورد اشاره پیغام و پسغام می فرستاد که فکر کرده ای رییسی برای تو کاری انجام می دهد؟ تو اول و آخرش با ما طرف هستی و ...

سرتان را درد نیاورم. حدود ده روز بعد از دادسرای ویژه همان استان تماس گرفتند. طرف خیلی ناراحت بود. گفت: آقای رییسی بازرسی را به استان فرستاد، پرونده تو را بررسی کرد و متأسفانه! دستور داد پرونده به قم منتقل شود. خواسته یا ناخواسته هم از دهانش پرید که: خیلی بد شد!

خدای من! خیلی خوشحال شده بودم. با آن تبختری که در بعضی مسئولان دادسرای ویژه سراغ داشتم تصور نمی کردم آقای رییسی به درخواست طلبه ای گمنام و بی کس و کار اعتنا کرده، بازرسی را به شهرستان اعزام کند و وقتی دید حق با من است به قیمت ناراحتی همکارانش به نفع من حکم صادر کند. این اتفاق به عنوان خاطره ای شیرین در ذهنم نقش بست.

یک نکته را در تکمله عرایضم بیان کنم. تا پیش از حضور آقای رییسی در دادسرای ویژه شاهد اتفاقات تلخی بودیم. برخورد و دستگیری طلاب منتقد با رفتاری ناشایست صورت می گرفت. انتقاد از هاشمی یا برادران لاریجانی پیگرد جدی به دنبال داشت و... به مرور با اصلاحاتی که رییسی انجام داد و نیز روی کار آمدن قضات جوان و اغلب انقلابی تا حدود زیادی شاهد تصحیح برخی رویکردهای غلط بودیم. پیش تر خیلی سخت بود برای متولیان دادگاه توضیح دهی به پیر به پیغمبر میز صاحبان قدرت مساوی با اصل نظام نیست و طلاب بسیجی و منتقد ضد انقلاب و دشمن و بدخواه نیستند، حوزه انقلابی با این رویکرد دادگاه ویژه هرگز محقق نخواهد شد، طلبه خوب طلبه آسه برو آسه بیا نیست، وطیفه دادگاه مقابله با فساد است نه دفاع از میز مسئولان و...

یادم است سر ماجرای حمایت از طلبه عدالتخواه سیرجانی وبلاگ من به دستور دادگاه ویژه فیلتر شد. داشتم با یکی از قضات که البته انسان محترمی بود در این باره بحث می کردم. از جمله این که گفتم: من عادت دارم مطلب و خاطره ای از شهیدی در گوشه و کنار کشور می بینم یا می شنوم که تا به حال جایی منتشر نشده با قلم خود نوشته و در وبلاگ میگذارم که ثبت شود و روزی دیگران از آن استفاده کنند، آن وقت شما همه اینها را با هم فیلتر کرده اید. طرف هم در جوابم پرسید: واقعا فکر می کنی شهدا از کارهای تو راضی اند؟!

کمی مکث کردم. خدا به ذهنم انداخت با درون مایه طنز پاسخ بدهم: شهیدان لاجوردی و قدوسی را نمی دانم اما بقیه شهدا به یقین از نوشته هایم راضی هستند! بنده خدا هم خندید. من البته خاک پای شهیدان لاجوردی و قدوسی هستم که از شهدای مخلص و عارفانی گمنام در دستگاه عدلیه بودند. الان با شهادت سید ابراهیم رئیسی که ایشان هم منصبی قضایی داشت اما از انتقاد نمی هراسید و طرفدار بچه های انقلابی حرف بزن و با شهامت بود دستمان در چنین مواجهاتی حسابی پر است. از این پس ما هستیم که اگر قاضی برخوردی نادرست و نا بحق با طلاب انقلابی داشته باشد می پرسیم: آیا شهید رییسی از کار شما راضی است؟!

رحمت الله علیه؛ دسته گل صلواتی برایش هدیه کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بالاخره صف اول یا آخر؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ خرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۵۳ ب.ظ

تظاهر و خودنمایی یا بیماری ریا

 

این مصرع "از آخر مجلس شهدا را چیدند" گویا روی دل بعضی ها حسابی سنگینی میکرد. عقده شده بود برایشان، آنها را یاد آن شعر معروف عید فطر درباره صف اولی ها می انداخت و این دو را از نظر معنایی خلط کرده بودند.

این چند روزه تریبونی گیرشان می آید انگار که بخواهند رو کم کنی کنند حتماً اشاره ای به این موضوع هم دارند که بعله این دفعه دیگر شهدا را از صف اول چیدند و بردند!

 حاج قاسم و سردار زاهدی و موسوی و ایرلو و ... صف اولی بودند یا صف آخری؟ مگر اولین بار است از بین مسئولان عالی رتبه کشور شهید می دهیم؟ بهشتی و رجایی و باهنر و چمران و قرنی و تندگویان و کلانتری و عباسپور و قندی و ... را که فراموش نکرده ایم.

دوستان دقت داشته باشند که آخر مجلس یا صف اول و ... صرفا یک کنایه ادبی است. مصرع قبلش هم شفاف است. "ما مدعیان صف اول بودیم".

قضیه کاملا واضح است. اصلا مهم نیست شما جزو مسئولین و مقامات کشوری و لشکری باشید یا جزو بسیجیان و مردم معمولی کوچه و بازار؛ اول مجلس بنشینید یا آخرش. بحث ادعا داشتن و ژست گرفتن یا خاکی بودن و بی ادعایی و صداقت است. از این منظر سید ابراهیم رییسی و آل هاشم و امیرعبداللهیان یا حاج قاسم و... فارغ از هر مقام و منصبی که داشتند داعیه خاصی نداشته و سلوکشان یکرنگی و صداقت بود. پس همه این بزرگان به کنایه شعری جزو آخر مجلسی ها به شمار می آیند.

پاسدار شهید مدافع حرم، اسماعیل خانزاده در یکی از یادداشت های خود به زیبایی ویژگی مزوّرانه انسانهای مدعی را توصیف کرده است:

« ... امروز کسانی مدعی شهادتند در شعار، که حبّ دنیا در دل آنها خیمه نموده، خودشان را منتظران ظهور و تداوم بخش راه شهادت می دانند؛ ولی به پای عمل که رسیدند هراسان و گریزانند، غافل از اینکه راه فراری نیست. خدایا! اگر شهادت را هم نصیبم کردی از تو می خواهم که مرا جزء این دسته از انسان ها قرار ندهی ...

خدایا امروز که دین لقلقه زبان شد و سلاح و سنگری شده برای کرسی قدرت و عده ای هم برای مطرح نمودن نام، خود را سرباز دین معرفی می کنند، آنجا که محفل فرهنگی و سیاسی باشد، آنجا که یادواره شهدا باشد و یا نماز جماعت و یا محفل عزاداری اهل بیت علیهم السلام باشد؛ خود را آن چنان پررنگ جلوه می دهند که احساس می کنی دین در آنها خلاصه شده. وقتی به سیمای آنها نگاه می کنی محاسنی آراسته و شانه زده و انگشتانی پر انگشتر رنگارنگ دارند و دائم ذکر بر لب دارند و تسبیح همچون شمشیر در دستشان می باشد، ولی وقتی که موقع کارزار می شود و میدان زمانه، حضور آنها را می طلبد به راحتی با بهانه های واهی شانه خالی می کنند و مهر خاموشی بر لب می زنند و کارهای دنیایی را بر آن ترجیح می دهند و وقتی که آشوب و فتنه خاموش شود همانان در صف اول وام و تسهیلات و درجه و جایگاه می باشند و مدعی هستند که سازمان، حق آنها را ادا نکرده و طلبکار انقلاب هستند ... »

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خاطرات آیت الله پسندیده

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۵۴ ق.ظ

دانلود pdf کتاب خاطرات آیت الله پسندیده

 

کتاب خاطرات مرحوم آیت الله سید مرتضی پسندیده برادر بزرگوار امام رحمت الله علیه را خواندم. او هفت سال زودتر از امام به دنیا آمد و هفت سال بعد از امام به رحمت خدا رفت. در این کتاب اطلاعات خوبی پیرامون تاریخچه شهر خمین (کمره) و نیز خاندان حضرت امام ذکر شده است. او با اینکه برادر بزرگ تر امام بود و حتی نقش پدری برای سید روح الله یتیم را داشت اما همواره از برادر کوچکتر به عنوان آقا و امام یاد کرده است. امام نیز همواره او را در مسائل مالی امین خود دانسته و نیز هیچگاه جلوتر از او قدم برنداشته است.

بر اساس خاطرات این کتاب، جد اعلای امام اهل نیشابور بود که زمان فتح هندوستان توسط نادرشاه به آن کشور هجرت نموده و به فعالیتهای تبلیغی پرداخته است. از همین باب یک برادر امام به نام سید نورالدین هندی شناخته می شود.

خاندان امام از قدیم جزو بزرگان منطقه بودند. علاوه بر پدر امام که اهل مبارزه با ظلم بود و در این راه به شهادت رسید بعضی بستگان امام از جمله عمه ایشان به نام صاحبه خانم بانویی بزرگ و شجاع و با درایت و تأثیرگذار بوده است. خاطرات این کتاب البته به شکل سربسته اشاره می کند که چه برادران و چه بعضی بستگان امام در ادوار مختلف (گذشته و حال) در مواردی مشی سیاسی متفاوتی با حضرت امام داشته و دارند که البته این حریّت و استقلال هم قابل احترام است و کمی هم مستلزم احتیاط!

یک مطلبی هم قبلا در کتاب خاطرات مرحوم محتشمی پور خواندم که در این کتاب در سطح پاورقی از سوی مولف و نه راوی بیان شده است. اوایل انقلاب خواهرزاده امام در خمین کاندیدای مجلس می شود. آیت الله پسندیده به حمایت از او می پردازد. مردم که وی را دارای مشی انقلابی نمی دانستند به او رأی نمی دهند. آیت الله پسندیده نزد امام رفته و با بیان مواردی نه چندان مستدل از برادر می خواهد که نتیجه آرای حوزه انتخابیه خمین را به اتهام تقلب، ابطال نماید. امام لبخندی می زند و می گوید چه دلیلی بر صحت انتخابات از این بالاتر که خواهرزاده من از آن پیروز بیرون نیامد؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

احمدی نژاد و رییسی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۴۶ ق.ظ

پشت پرده سکوت احمدی نژاد در قبال دولت رئیسی

 

خیلی از کارهایی که احمدی نژاد انجام داد رییسی هم انجام داد مثل سفرهای استانی، پرکاری، ارتباط مسقیم با مردم، توجه به محرومان و...

بعضی اشتباهاتی که احمدی نژاد داشت رییسی هم داشت مثل استفاده از بعضی عناصری که اعتقاد به گفتمان دولت نداشتند، عدم وجود پیوست فرهنگی در رویکردهای کلان و منطقه ای و...

یک سری کارها را احمدی نژاد از خود به یادگار گذاشت که رییسی فرصت این چنینی نیافت اما بعضاً در استمرار مواردی از آن کوشید مثل طرح گسترده مسکن مهر، هدفمندی یارانه ها، توزیع سهام عدالت، بیمه زنان خانه دار، پزشک خانواده و...

یک یادگار هم رییسی از خودش به جا گذاشت که در اغلب مسئولان سه دهه اخیر بی نظیر بود آنهم سعه صدر است. رییسی هم مثل رییس جمهورهای پیشین حرف و تهمت و ناسزا و هجو شنید اما به روی خودش نیاورد و به تقابل برنخاست. از  این منظر به قول دوست اندیمشکی ما واقعاً مظلوم بود.

بعضی ها معتقدند اگر رییسی می ماند به همان سرنوشتی دچار می شد که احمدی نژاد از سوی رسانه های خودی مبتلا گردید. سرنوشتی که احتمالا در انتظار قالیباف یا جلیلی یا هر گزینه اصولگرای دیگری که به ریاست جمهوری برسد خواهد بود.

گاه رسانه ها و جریانهای داخل کاری می کنند که از دست دشمن هم ساخته نیست.

بعضی هم تفسیرهای متعددی پیرامون علت ماورایی حادثه تلخ اخیر بیان نموده اند مثلا نگاه ویژه خدا به جایگاه رهبری آینده و ... کما اینکه عده ای در ذهن خود مرحوم هاشمی شاهرودی را برای رهبری آینده در نظر داشتند که اجل مهلتش نداد، شنیده شد طیف مقابل هم برنامه هایی برای صادق لاریجانی در سر داشت که ماجرای اطرافیانش فاش شد و حتی در استان زادگاه خودش در حالیکه از پنج نامزد خبرگان چهار نفر حق ورود و عضویت در این مجلس را داشتند تنها گزینه ای بود که انتخاب نشد.

خدا سایه رهبر بی نظیر و اندیشمند انقلاب را تا ظهور امام زمان بر سر مومنان و مستضعفان عالم نگه دارد.

کسی از عالم غیب خبر ندارد و نمی تواند لزوما به آنچه علت و کنه حقیقت وقایع است پی ببرد. باید به تدبیر و علم و عدالت و حکمت خدا اعتماد داشت. آنچه باعث پیروزی انقلاب، پیروزی در جنگ و پیشبرد اهداف اسلام در کمال بهت و انکار دوست و دشمن گردید لطف و عنایت الهی بود. هر برهه از این نهضت سرخ با اعجاز پروردگار همراه بوده است. نهضتی که همه قدرتها و امکانات مادی عالم برای سرنگونی آن متحد شدند اما در مقابل اراده خدا راهی از پیش نبردند. ان شاءالله باز هم با نگاه توحیدی و التزام به فرهنگ ایثار و شهادت از گرداب حوادث روزگار عبور کرده و زمینه ظهور تمدن جهانی اسلام تحت بیرق صاحب و مولایمان را رقم خواهیم زد بأذن الله تعالی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بلوک جدید شرق

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۲۴ ب.ظ

درس‌های کیان ایرانی درباره مکتب وحدت بخش! - تابناک | TABNAK

 

با تصویب مجلس عراق، اول فروردین از این پس به عنوان عید نوروز در این کشور تعطیل رسمی خواهد بود.

این اتفاق مبارک درست در روز سوم خرداد و سالروز فتح خرمشهر رخ داد.

فراموش نکنیم سالهاست عناصر جهانی فتنه از طریق رسانه های مجازی و ... درصدد ایجاد تنش بین فارس و عرب هستند.

تا پیش از جنگ جهانی اول اصلا کشوری به نام عراق وجود خارجی نداشت. این سرزمین در طول چند سده اخیر بین ایران و عثمانی دست به دست می شد. بعد از جنگ جهانی اول، عراق (بین النهرین) با پیروزی انگلیس و تصمیم این دولت به کشوری مستقل تبدیل شد. از جمله شرارتهای انگلیس در مناطق تحت سلطه، ترسیم مبهم و شرارت آمیز خطوط مرزی به منظور تنش زایی مستمر بود. اروند و حق کشتیرانی در آن یکی از همین چالش ها بود که با شیطنت انگلیس خبیث به طور مبهم در توافق مرزی ایران و عراق جای گرفت و در نهایت بهانه ای برای آغاز جنگ گردید. در سایر مرزهای ایران نیز چنین شیطنتی به چشم می خورد.

همزیستی مسالمت آمیز با همسایگان، بستر شکل گیری اشتراکات فرهنگی را ایجاد کرده است. توجه به اشتراکات فرهنگی چه از جنبه ملی و چه مذهبی، سیاستی راهبردی است که ضامن امنیت کشور و منطقه خواهد بود. کشورهای کوچک خلیج فارس نیز اغلب ایرانی الاصل و آشنا با فرهنگ سرزمین مادری هستند.

رایزن های فرهنگی باید تلاش کنند فارغ از شرارت رسانه های فتنه گر به آرامی اقدام به تقویت مشترکات فرهنگی در کشورهای همسایه نمایند. ثمره این حرکت استراتژیک، تثبیت امنیت در منطقه خواهد بود. وحدت بر سر اسلام و باورهای انسانی و بومی بر خلاف منافع آمریکا و انگلیس و اسرائیل خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شن و مه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۵۲ ب.ظ

تصاویری از حضور انبوه مردم قم در مراسم تشییع رئیسی و همراهان

 

گفت: اگر شن ها مأمور خدا بودند مه نمی تواند مأمور خدا باشد؟

گفتم: همه ذرات عالم مأمور خدا هستند؛ اما یکی را به زمین زده و خار و خفیف می سازند، یکی را بالا برده به عرش می رسانند و مظلومیت و حقانیت و شرافتش را به رخ عالم می کشانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حال غریب عصر پنج شنبه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۴۵ ب.ظ

دست 6 تایی استکان و نعلبکی – طهورا

 

و الشّمر جالسٌ نفس انبیا گرفت


خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت

 

دارد تمام عرش خدا می خورد زمین


و الشمر جالسٌ همه عالم عزا گرفت

 

والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده


خنجر به روی حنجر آقای ما گرفت

 

و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک


و الشمر جالسٌ نفس مصطفی گرفت

 

زهرا کنار گودی گودال آمده


و الشمر جالسٌ دل خیرا لنسا گرفت

 

و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد …


زینب به روی تل دم وا احمدا گرفت

 

زینب به روی تل به سر و سینه می زند


آنقدر ناله زد نزنیدش, صدا گرفت

 

وحید محمدی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سبزِ سیاه!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۳۶ ق.ظ

تسنیم: در پرونده فساد در فوتبال مقدار «رشوه» جابجا شده زیاد است و می‌تواند  شوکی بزرگ به فوتبال ایران وارد کند / پای چند مدیر فوتبالی سرشناس، چند مدیر  ارشد فدراسیون فوتبال

 

صفرعلی جمالپور از پیشکسوتان ورزش فوتبال در مصاحبه با ایسنا گفت:

"من در این فوتبال هم بازیکن بودم، هم مربی، سرپرست و مدیر باشگاه و سال‌هاست دلالی، دوپینگ و... را دیدم. اخیرا نیز شرط بندی در بین برخی بازیکنان رواج پیدا کرده است و انگار هیچ‌کسی جلودار این‌گونه مسائل نیست."

 

مشکل فوتبال علاوه بر تأثیر مخرب فضای استادیوم ها بر فرهنگ عمومی -که اخیرا با تجویز حضور بانوان توسط دولت، ابعاد وحشتناکتری پیدا کرده است- فساد لایه هایی از مدیران، مربیان و بازیکنان این رشته جذاب است که با توجه به الگو قرار گرفتن مشاهیر این ورزش در سطح جامعه به مرور باعث اشاعه و عادی سازی رفتارهای هنجارشکنانه و تقویت ضد ارزش ها خواهد بود.

به تازگی نیز افشاگری هایی پیرامون فساد و تبانی در فوتبال صورت گرفته که هوش از سر هر شنونده ای می پراند. تصمیم سازان فرهنگی کشور اگر توان کنترل و اصلاح وضعیت اسفناک فوتبال را ندارند از برجسته سازی مفرط این ورزش و فعالان آن در سطح افکار عمومی اجتناب کنند بلکه دایره تأثیر مخرب آن در جامعه کمی محدود شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حواسمان باشد کجای تاریخ ایستاده ایم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۵۳ ب.ظ

آزادسازی خرمشهر، فتح خودباوری و آرمانی ماندگار - ایرنا

 

سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر یکی از غرورآفرین ترین حوادث تاریخ ایران است.

آزادی خرمشهر بعد از شکست حصر آبادان، فتح بستان و غرب شوش و دشت عباس و فکه و هویزه و ...صورت گرفت. یعنی دشمن کاملا یقین داشت که ایران نقشه آزادسازی خرمشهر را دارد. از نظر تسلیحات با پشتیبانی بلوک غرب و شرق و اعراب برتری با دشمن بود. از نظر اطلاعات هم دشمن اشراف داشت. در کتاب ایستگاه بغداد که توسط جاسوسان سیا نوشته شده بیان گردیده که آمریکا بعد از عملیات فتح المبین یا به قول خودشان عملیات غرب شوش و دزفول، ایستگاه مستقیم در بغداد در خصوص بررسی وضعیت جنگ و کمک به حزب بعث تأسیس کرد. از نظر لجستیک و تدارکات آنقدر اوضاع رزمندگان ایرانی خراب بود که در زمینه تأمین فانسقه و قمقمه هم کمبود وجود داشت. بعضا نیروهای پیاده مجبور بودند دبه های بیست لیتری آب را کیلومترها با خود حمل کنند. خیلی از رزمنده ها در روزهایی که برای نبرد آماده می شدند از خوردن غذای سیر و مقوی محروم بودند. صدام این چیزها را دید که گفت ایران خرمشهر را بگیرد کلید بصره را تقدیم می کند. امام هم این چیزها را می دانست که بعد از فتح خرمشهر فرمود: و ماالنصر الا من عندالله.

همه امکانات مادی به نفع دشمن بود. طراحی های دفاعی سنگینی در خطوط خرمشهر از سوی دشمن صورت گرفته بود. راه خرمشهر آبادان با انواع موانع و مواد انفجاری مسدود شده بود. مسیر خرمشهر به اهواز و دشتهای اطراف نیز با خاکریزهای بلند و چند لایه سنگر بندی شده بود. عراقی ها حداقل برای یکماه ذخیره مهمات و آذوقه داشتند؛ اما فرمانده هانشان گریختند، پانزده هزار نفرشان تسلیم شدند و عده بسیاری نیز خود را به نهرهای اطراف انداختند. حرکت نیروهای ایرانی از مسیر ایستگاه آهو و حسینیه به سمت مرز و ورود از مسیر شلمچه و خیّن و عرایض به خرمشهر اگر چه ایده ای جالب و موفقیت آمیز محسوب می شود اما با تقابل شدید نیروهای دشمن مواجه بود. وجب به وجب خاک آن منطقه با خون رزمندگان ایرانی سیراب شد. نبرد تن و تانک به معنای واقعی کلمه در عملیات الی بیت المقدس ترسیم گردید. نیروهای ایرانی با علم به اینکه شهید خواهند شد به دل خطر می زدند. نامه هایی از سوی افسران بعثی منتشر گردیده که از شهامت و جان فشانی سربازان و بسیجیان ایرانی به شگفت آمده بودند.

پیروزی هزینه دارد. بدون فداکاری نمی توان به دستاورد بزرگ رسید. عنصر ایمان و معنویت هم که از لحظه به لحظه این حماسه بزرگ می بارید.

بعد از آزادی خرمشهر که گویا در محاسبات استکبار هم نمی گنجید معادلات منطقه به هم ریخت. اسرائیل بلافاصله به جنوب لبنان حمله کرد و مناطقی را به اشغال خود درآورد. تحلیل همه این وقایع نیازمند ساعتها گفتگو و بحث و بررسی است.

ما خوشمان بیاید یا نه دشمنی جهانی داریم. خوشمان بیاید یا نه در سرنوشت دنیا تأثیرگذاریم. انقلاب اسلامی ابدا یک اتفاق داخلی نبوده و نیست. اسم عملیات هم مشخص بود. "الی بیت المقدس"، یعنی خرمشهر تازه اول راه است. این عملیات هنوز به اتمام نرسیده است. 

وعده صادق، نمایی از تداوم عملیات آزادسازی خرمشهر است. عملیاتی که به نظر بسیاری از تحلیلگران جایگاه ایران را نه تنها در بین مسلمین حتی در نزد دانشجویان آمریکایی و اروپایی نیز به جایگاهی ویژه تبدیل نمود و بازتابی از آن با شهادت سید ابراهیم رییسی و حضور یا همدلی بسیاری از رهبران و نمایندگان کشورهای منطقه بیشتر دیده شد. خودمان را برای نبرد بزرگ و تمدن ساز آماده کنیم. رسالت تاریخی ما انهدام رژیم صهیونیستی و نابودی تفکر استبداد و استکبار جهانی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تیترهای کثیف

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۲:۳۴ ب.ظ

بذرپاش در حاشیه مراسم امروز عصبانی شد

 

بعضی سایتهای اصلاح طلب اینگونه تیتر زدند: "بذرپاش در حاشیه مراسم امروز عصبانی شد".

آدم با دیدن این تیتر گمان می کند بذرپاش سر کسی داد زده، یکی به دو کرده، از موضوعی رنجیده و پرخاش نموده و...

اما اصل خبر اینگونه است حالا خودتان درباره نگاه حاشیه ساز و کثیف بعضی اذناب رسانه قضاوت کنید:

"مهرداد بذرپاش وزیر راه و شهرسازی در حاشیه مراسم تشییع شهید رئیسی گفت: هیچ خللی در کار دولت با شهادت آقای رئیسی ایجاد نخواهد شد. البته از دست دادن آقای رئیسی ثلمه بسیار بزرگی است و کشور ظرفیتی را از دست داد. به عنوان کسی که از نزدیک با ایشان کار کردم می‌گویم که حلم، غیرت، خستگی‌ناپذیری، عطوفت و مهربانی از ویژگی‌های بارزشان بود. من یک بار ندیدم ایشان علیه شخصی سخن بگوید اما خیلی‌ها علیه ایشان صحبت می‌کردند.

بذرپاش ادامه داد: خیلی‌ها به دنبال تک دوره‌ای شدن شهید رئیسی بودند احتمالا امروز خوشحال هستند. آن‌هایی که هر روز علیه نظام تبلیغ می‌کنند حضور مردم را در مراسم تشییع ببینند. تشییع در تبریز و تهران و قم را دیدید و تشییع در بیرجند و مشهد را هم خواهید دید. مردم واقعا فرق بین خادم و غیرخادم را تشخیص می‌دهند.

وی در پایان گفت: به برکت خون این شهیدان پرودگار متعال تقدیر مناسبی برای کشور در نظر خواهد گرفت و این مصیبت جبران خواهد شد."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پوشالی ها

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۲:۰۱ ب.ظ

اسماعیل هنیه که امروز در مراسم تشییع سید ابراهیم رییسی سخنرانی کرد پیراهن سفید پوشیده بود. آیت الله علم الهدی، حجت الاسلام مروی، حجت الاسلام سید حسین مومن و ... هم سفیدی یقه پیراهنشان مشخص بود. کسی نمی خواهد به این موضوع گیر بدهد و فحاشی کند؟ چرا بعضی ها زود سگ می شوند و پاچه می گیرند؟ چرا گمان می کنند هر که بیشتر فحش بدهد و افسر پاره کند با بصیرت تر است؟ جالب اینکه بعدش همان را فاکتور کرده و به بهانه جهاد تبیین توقع جذب بودجه دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا