از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت... ---------------------------------------------------------------------------------- باید گذشتن از دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی با چهره خونین سوی حسین رفتن زیبا بود اینسان معراج انسانی
فعلا بازار گمانه زنی ها و تایید و تکذیب ها گرم است
نکته نهفته در بطن این مطالب اذعان به خدمات عجیب بنیاد مستضعفان به عناصر ذی نفوذ و صاحبان قدرت و مکنت است
اگر قرار نبود دارایی ها و املاک صدها میلیاردی این مجموعه در خدمت به نیازمندان و محرومان و ولی نعمتان حقیقی انقلاب باشد چرا اسمش را گذاشتند بنیاد مستضعفان؟!
یکی از بهترین شاخص ها جهت بررسی "دست آورد" معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی بابل، آمار مرگ و میر ثبت شده در اداره ثبت احوال می تواند باشد.
آماری که برای فصل های مختلف سالهای اخیر، براحتی در سایت رسمی سازمان ثبت در دسترس است. در این آمار و ارقام، شاهدیم که به دلیل اعمال قرنطینه در سراسر کشور و حذف عواملی همچون مرگ و میر حوادث جاده ای، حوادث کار و... و نیز توجه بیشتر به خودمراقبتی ها در منازل، آمار مرگ و میر زمستان 98 بسیاری از استان های غیر مبتلا به کرونا، رشد منفی نسبت به زمستان 97 داشته است، درحالیکه استانهای مبتلا، مثل گلستان، مازندران، گیلان، سمنان، قم، تهران و مرکزی، به طبع به دلیل کرونا و پیامدهای آن، رشد مثبت داشته است.
در این میان، درحالیکه استان مازندران(منهای بابل)، رشد 《20 درصدی》در مرگ و میر داشته، بابل که در زمستان 97، 632 مرگ را ثبت کرده دارد، با یک رشد 《۴۷.۵ درصدی》!با ثبت 300 مرگ بیشتر، رکورد استثنایی 932 مرگ را کسب کرده است؛ به عبارتی، یک تفاوت 138درصدی نسبت به کل استان مازندران و این یعنی اگر چنانچه ذیل سایه مرگ آور صاحب منصب درمان بابل، از میان 300 مرگ ذکر شده، بر تن 125 نفس و جان محترم، اضافه بر نرم مازندران، رخت کفن کرده است! و ای بسا اگر به جای این ضل عالیه صاحب منصب درمان بابل، امورات را به دست دکتر روحانی زاده، معاون بهداشتی و دبیر کمیته بحران دانشگاه علوم پزشکی مازندران می سپردند، 125 خانواده، داغ عزیز خود را نمی دیدند.
یکی از امتیازات تناسب گیری مرگ و میر زمستان 98 به زمستان 97، حذف عوامل مخدوش کننده(confounding.v) است. مثلا دیگر نمی شود ادعا کرد که آمار 98 بیشتر است چون بابل ریفرال شهرهای مجاور و توریستها بوده است در حالیکه در مخرج این کسر،در سال 97، ریفرال شهرهای مجاور و توریست ها نبوده! (حال بماند که به لطف نپذیرفتن بیمار کرونایی در بیمارستان های خصوصی بابل، بسیاری از بیماران بابل جهت بستری به مراکز خصوصی آمل مثل بیمارستان شمال و...ریفرال می شوند و... )
اینکه چرا بابل با وجود دستگاه عریض و طویل دانشگاه علوم پزشکی و انبوه کثیری از پزشکان که در طراز سازمان نظام پزشکی برابری می کند با معدود کلان شهرهای بزرگ کشور، در مقابل دیگر شهرهای کمتر برخوردار استان همچون رامسر و تنکابن و عباس آباد و...چنین فاجعه آمیز ظاهر شده، بسیاری پیش تر گفته شده؛ من جمله، به لطف مدیریت و دبیری صرفا سیاسی و ناکارآمد معاونت درمان که در اولویت نبوده، ظرفیت معاونت بهداشتی با 200 پزشک خانواده نادیده گرفته می شود تا با سطح قربالگری 3درصدی تا پایان سال98، رسوای کشور باشیم. در کنارش، به بهانه های کذایی، مرکز شهید یحیی نژاد را سانتر کرونا می کنیم که برای تشخیص، سی تی اسکن نداشت و برای اکسیژن تراپی و درمان، دستگاه مناسب اکسیژن ساز و نه برای مدیریت درمان، پزشکان کافی از رشته های مورد نیاز و... که با این توصیف ها، اگر بیماران بستری شده نمی مردند و چنین رکوردی زده نمی شد جای شک و تردید و سئوال بود.
و اما بهانه این نوشته جدید، مطالبی است که صاحب منصب درمان دانشگاه و مسئول مستقیم تمام فجایع درمانی 98 بابل، اخیرا در اینستاگرام خود به اشتراک گذاشته است؛
با مطالعه چنین نوشته ها، گفته ها و رفتارهایی، شاید برای عده ای این سئوال مطرح شود که چگونه چنین آدمهایی پیدا می شوند که در دوران مدیریت خود، چنین فجایعی را خلق کرده اند، در حالیکه به نظر می رسد باور قوی به ارزش های اخلاقی دارند و در سایر بخش های زندگی، خوش ذوق، مودب، مهربان و دل رحم اند.
قبل از پرداخت جدی به این سئوال، به قصد مطایبه و مزاح، نکته ای رو به ارباب و صاحب منصب درمان خود عرض کنیم؛
گفته می شود، اگر بجای مرزهای غربی کشور، جنگ تحمیلی در کمربند سبز شمال کشور اتفاق می افتاد، در این صورت، اردوهای راهیان نور در این سالها چه حالی می داد.
شما که با قصد خیرخواهانه ویزیت رایگان، در این عصر قرنطینه و گرمای سوزان شهر، سفری به منطقه خوش آب و هوای لاکچری فیلدبند گذاشتید که کرایه هر شب آنجا، فقط در توان از ما بهترانی است که اتفاقا برای نیازهای زیبایی و cosmetic خود، نیاز به تخصص شما دارند (حال رایگان چه بهتر )، بد نبود سری هم به ما در اورژانس بیمارستان می زدید و البته نه مثل ما به میزان 36 ساعت، و یا حتی 24 ساعت، بلکه فقط 12 ساعت، لباس فضایی حفاظتی به تن می کردید، تا بخشی از تعریق های وحشتناک، گرسنگی ها، تشنگی ها و خستگی ها را درک می کردید که به لطف شما و به دلیل کمبود کیت حفاظتی، قادر به رفتن سرویس بهداشتی و تعویض لباس نیستیم، آنقدر که باید فکری برای درد کلیه و عفونت ادراری خود کنیم. و دست آخر با هزار بیم و ناامیدی پا در حریم خانواده بگذاریم. بحمدالله، به لطف دریافتی ها، می شود بخش اعظمی از این خدمات را همان ویزیت رایگان در نظر گرفت. بخصوص که در این وانفسا، مثل شما، اجازه کار خصوصی به خود نمی دهیم و تمام وقت خود را به خدمات دولتی اختصاص می دهیم.
و اما در پرداخت سئوال اصلی این مرقومه؛ "جنایت با چاشنی اخلاق"
مطلب معروفی از "بندورا"، استاد روان شناس دانشگاه استنفورد است که به این موضوع پرداخته و اینگونه پاسخ می دهد؛
《افراد معمولا دست به اعمال وحشتناک نمی زنند مگر آنکه جنبه های غیراخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند. این توجیهات هم معمولا با بکارگیری مکانیزم های شناختی-روانی است》. مثلا؛
1) مکانیزم انسانیت زدایی از قربانیان؛
وقتی در کربلای اسفند 98، اعتراض می کردیم که چرا کاری کردید که اینهمه تلفات بدهیم، می گفتند که تلفات ما قریب به اتفاق از افراد مسن با بیماریهای زمینه ای متعدد بوده که دیر یا زود، می بایست کفن به تن می کردند و...
2) مکانیزم تلطیف لغوی و شستشوی اخلاقی؛
درحالیکه مقوله "مراقبت" یک "زنجیره متصل مراقبت" است، به گونه ای که در ابتدا، یکی مثل صاحب منصب درمان و عوامل آن می بایست از کادر درمان "مراقبت" کنند تا کادر درمان هم در ادامه این زنجیره، از بیماران مراقبت نماید، ولیکن بدلیل مدیریت غلط و ناکارآمد، صرفا با نامگذاری و خواندن قربانیان خود تحت عناوین مدافعین سلامت و ساختن ماکتی مضحک از دفاع مقدس، سرپوشی بر تمامی قصورات خود می گذارند، کانه دیگر کشورهای موفق، برای خود دفاع مقدس و شهید مدافع داشته اند و...
فارغ از اینکه، کرونا "بحران" است و نه "جنگ". بحران هم "مدیریت" می خواهد و نه سرباز. و اگر جنگ هم باشد، این جنگ فرماندهی جلودار مثل سردار سلیمانی می خواهد که می گوید بیا، نه اینکه خود در یک نقطه لاکچری بنشیند که برو...
3) مکانیزم قربانی مقصر؛
پزشکان خانواده ای بدلیل کمبود کیت حفاظتی جان خود را از دست می دهند، و همین طور، متخصصینی در مراکز خصوصی. در اینجا، خود قربانی را مسبب اصلی این حادثه وحشتناک معرفی می کنند و...
4 ) مکانیزم انتقال مسئولیت؛
صاحب منصب درمان، در این حالت، مسئولیت را به گردن نهادهای خارجی می گذارد و یا آنرا میان جمع بزرگتری تقسیم می کند. امروز به نمایندگان مجلس گیر می دهد، فارغ از اینکه در حادثه اسفند، ارباب دیگری نمایندگی می کرد که ایشان شدیدا وامدارش بوده اند.
فارغ از اینکه برای بسیاری وظایف مغفول مانده هیچ متصدی دیگری نمی توان یافت. در ادامه به نکاتی اشاره خواهد شد.
5 ) مکانیزم قیاس با نمونه های بدتر؛
در این روش، صاحب منصب درمان، با مقایسه عملکرد خود با نمونه های بدتر از سوی دیگران (که صحت آنها هم نیاز به بررسی دارد )، از عذاب وجدان خود کم می کند.
نکته ای جالبتر در این روش آقای صاحب منصب، در فرآیند هیات علمی شدن به شیوه فراخوان کذایی است که در ادامه خواهد آمد. عواملی از ایشان بیان می کنند، چرا در حالیکه بسیار از آدمهای عرق خوار همه کاره، براحتی هیات علمی شدند، ایشان نشود...!
با این توضیحات، تعجب برانگیز نیست که آقای صاحب منصب درمان، که روزی با رانت سیاسی نماینده وقت مجلس، قدم به این دانشگاه نهاده، روزی دیگر تمام اعتبارات آکادمیک معاونت آموزشی را به تمسخر بگیرد تا با یک فرخوان صرفا انحصاری "فقط مرد"، بدون هیچ رقیبی، تنها با رقابت با خود! عملا بصورت جذب موردی ولیکن رسما با عناوین دیگر، این جایگاه را غصب نماید.
فارغ از اینکه به این صاحب منصب درمان و عوامل آن باید عرض کرد؛ " شما اگر فکر می کنید که بیل زن قابلی هستید، چرا ابتدائا باغچه خودتان را بیل نمی زنید؟!"
در طی گذشت این 6 ماه از حادثه نوظهور کرونا، چه قدمی برای آموزش و ارتقاء پزشکان، پرستاران، بهیاران و بهورزان انجام داده اید؟!
نکند که مسئولیت این کار هم با نمایندگان مجلس و فرماندار و...است؟!
بارها شما و عوامل شما، نقد های چون بنده را بر نمی تابیدید و متهم به "غیر کارشناس" و "غیر کارشناسی" می کردید! سلمنا!
برای این "جهالت" یکی مثل امیرکبیر گریست که چه شد آن پارینه دوز و بقال برای واکسن نزدن شیرخواران خود، 5 تومان جریمه می دهند و در نهایت براحتی از دست می روند، چرا که امیر خود را مسئول جهل آنها می دانست.
مسئولبت جهل ما با کیست؟! برای کارشناس کردن چون بنده ای که در طی 250 ساعت در ماه، بیماران را با علائم کویید19 و با سی تی اسکن درگیر در بیمارستان می بینم و بصورت سرپایی مدیریت می کنم چه کرده اید؟!
علارغم کمبود دستگاه اکسیژن ساز مناسب، به خرید دستگاه دوم آنژیوگرافی می نازید! سلمنا!
حال برای این اکسیژن تراپی، و نحوه استفاده از CPAP و BIPap و ... چه آموزشی به امثال بنده در بیمارستان دادید؟!
جهت ارتقاء تاب آوری کادر درمان در میان اینهمه اضطراب، استرس، خستگی و PTSD و...و نیز مدیریت و درمان اختلالات روحی و روانی بیماران سرپایی چه؟!
بیمارستان تک تخصصی و نامرتبط پوست رازی تهران، بصورت وبیناری، کلاس آموزشی چگونگی قرائت گرافی و سی تی اسکن بیماران مبتلا به کرونا، و افتراق آن با پنومونی و آنفلوآنزا و... گذاشته تا شاید، شاید، اگر مجبور به بستری و مدیریت و درمان کرونا در بیمارستان نامربوط خود شدند، آمادگی لازم را داشته باشند.
شما برای آموزش ما که سانتر کرونا هستیم چه برنامه آموزشی برای خواندن گرافی و سی تی اسکن گذاشتید؟!
جزء اینکه با این روش مدیریت هولناک، عملا مدیر گروه رادیولوژی بهمراه همکارانشان را تشویق کردید تا شبانه روز در مراکز خصوصی خود، با یا بی نسخه، با یا بی گزارش، با یا بدون دستگاه پوز، به تحصیل درآمد بپردازند؟!
اگر بیل زن خوبی هستید، باغچه وامانده درمان خود را بیل بزنید ورنه، با تنزل مقام علمی و آکادمیک دانشگاه آنهم با ابزاری که به آزمون رقابت صیقل داده نشده، می شود همان چیزی که امروز شاهدیم.
و کلام آخر با عوامل صاحب منصب درمان؛
همه می دانیم که قرار است پائیز امسال چه بر سر ما و این مردم بیاید
و همه، از بضاعت و توان تحت لوای مدیریت فعلی باخبریم.
دیگر مردن، به همین راحتی نیست، به عبارتی، این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست. چه برای کادر درمان، و چه برای شهروندان.
پس تا دیر نشده، جای مردان سیاست، بنشانیم درخت، تا هوا تازه شود.
رهبرانقلاب: اینکه در بعضی از تعبیرات گفته شده است که عید غدیر عیداللهالاکبر و از همهی اعیاد بالاتر است، علّت این و وجه این چیست؟ خب، در قرآن کریم آیاتی هست که به غیر از مسئلهی غدیر به مسئلهی دیگری قابل تطبیق نیست. همین آیهی معروف «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً» که در اوایل سورهی مائده است، با غیر مسئلهای در وزن و اهمّیّت و اندازهی مسئلهی غدیر، قابل تطبیق نیست. امروز روزی است که دشمنان -کفّار- از دین شما مأیوس شدند. چه چیزی مگر بر دین اضافه شد که دشمن را مأیوس کرد؟ ...این تعبیر دربارهی نماز، زکات و جهاد نیامده است. پس این یک قضیّهی دیگری غیر از احکام فرعی است. آن قضیّه چیست؟ قضیّهی رهبری جامعهی اسلامی؛ قضیّهی نظام حکومت و امامت در جامعهی اسلامی.۹۵/۰۶/۳۰
مقام قضایی در یکی از شهرها گفت: بعضی کانال های خبری تلگرام دارای مجوز فعالیت نیستند که باید مانع از ادامه کارشان شد!
قابل عرض آنکه اساسا تلگرام در ایران مجوز فعالیت ندارد و وقتی کسی در بستر تلگرام فعالیت کرده و باید از فیلتر شکن برای ورود به آن بهره بگیرد عملا در حال نقض و دور زدن قانون است. با این وصف چگونه می توان برای فعالیت در این عرصه مجوز هم صادر کرد؟! درست مثل اینکه در مکانی غصبی مردم را به نماز اول وقت دعوت کنیم!
اصلا کدام مرجع قانونی برای فعالیت در بستر تلگرام حق صدور مجوز دارد؟
ظاهرا هیچ یک از کانالهای خبری و اطلاع رسانی شخصی یا دولتی مجوز فعالیت در تلگرام را ندارند.
روز خبرنگار را باید به آن دست از خبرنگاران و اهالی رسانه که آیه "ن و القلم" را به "نان و القلم" تبدیل نساخته و شرافت و آزادگی را به متاع پست دنیا نفروخته اند تبریک گفت.
متأسفم برای بعضی از فعالان جامعه خبری که رسانه را ابزار کاسبی دانسته و بی هیچ تعهدی نسبت به مردم به جای دفاع از حقوق جامعه و انعکاس مشکلات و درد دلهای ملت به تریبون یک طرفه صاحبان قدرت تبدیل شده و نان در غم مردم زده و ارتزاق می نمایند.
و خوشحالم از حضور آن دست از خبرنگاران و نویسندگانی که دستهایشان قلم شد اما قلم از کف نینداخته و بلندگوی مستضعفان و محرومان قرار گرفته و در مقابل بی عدالتی ها سینه سپر می نمایند.
هنر و قلم و رسانه ای که رضایت خدا را به رضایت کدخدایان و مستکبران داخلی و خارجی ترجیح بدهد مقدس است که در همان سوره القلم آمده است:
َلَا تُطِعْ الْمُکَذِّبِینَ
پس، از دروغزنان فرمان مبر.
خدا به قلمهای راست گفتار و صدیق است که قسم می خورد : و ما یسطرون
دیروز دوست بزرگواری متنی را برایم فرستاد از یک کانال روانشناسی که با استناد به یکی از سخنان منسوب به انیشتین راز موفقیت و خوشبختی را در شاد زیستن و آرامش و سادگی می دانست.
متنش متن زیبایی بود و حرف درستی می زد. دلم سوخت که چرا ما با مفاهیم و آموزه های دینی خودمان ناآشنا هستیم و حتماً باید یک حرف را از دانشمندی اروپایی بشنویم تا برایمان مهم جلوه کند؟ چهارده قرن پیش، اسلام مردم را به قناعت و رضایت و توکل بر خدا و پرهیز از چشم و هم چشمی و حسادت و زراندوزی و بخل و بدعهدی فراخوانده است. اسلام قناعت و رضایت را در عین تلاش برای زندگی بهتر، موجب آرامش روحی دانست و ولع و حرص و بدخواهی و زیاده طلبی را دلیل اضطراب و تلاطم روح معرفی کرد. چه بسیار افرادی که به رغم برخورداری از انواع نعمات مادی در نا آرامی و نا رضایتی روحی و ذهنی دست و پا زده و طعم خوشبختی را نمی چشند و چه بسیار مردمانی که به آن چه از تلاش روزانه به دست آورده اند قانع بوده و شب سر آرام بر زمین می گذارند. راز خوشبختی در رضایت و باور به وجود خالق حسابگر و علیم و حکیم است و دوری از قناعت و دنیاطلبی عامل افسردگی و ناامنی روانی و اضطراب های ملال آور محسوب می شود. اسلام به ما آموخت که معنویت، گمشده زندگی بشر است و قلب مطمئن مستلزم رضایت از حکمت الهی است.
اما جمله منسوب به انیشتین: "یک زندگی آرام و ساده، شادی و خوشبختی بیشتری نسبت به جستجوی مضطربانه و دائمی موفقیت، به ارمغان می آورد!"
در بخشی از متن ارسالی نیز این گونه آمده است: "
لطفاً به این موضوع فکر کنید:
یکی از برجسته ترین نابغه های بشریت گفته است که
ذهن آرام و زندگی آرام کلید شادی و خوشبختی ست!
اما ببینید امروزه تمام دنیا راجع به خوشبختی چطور فکر می کند؟!
مدام به ما گفته می شود:
"فلان چیز را بدست بیاور!
فلان کار را انجام بده!
به خودت بیشتر فشار بیاور!
به سختی کار کن...!
چون
پس از انجام این کارها، به شادی و خوشبختی می رسی!!!"
در پاسخ دوست بزرگوارم فقط یک کلمه نوشتم: "مقام رضا"
این بابا دیروز صبح اعدام شد. جرمش هم شرکت در اغتشاشات و تیراندازی منجر به شهادت یکی از پاسداران جان برکف بود. به هیچ وجه صدایی از رسانه های غربی و وابسته به غرب و نوچه های داخلی شان شنیده شد. در صورتی که همین دو هفته قبل سر ماجرای اعدام سه نفر از اوباش اغتشاش گر که در استفاده از سلاح گرم برای ایجاد رعب و وحشت و سرقت به عنف مجرم شناخته شده بودند سر و صدای عجیبی در مخالفت با اعدام بلند شده بود.
می دانید فرق این دو اتفاق چیست؟
آن سه نفری که قرار بود اعدام شوند ارتباط رسانه ای با عناصر بیگانه داشتند و به نوعی جاسوس اجتماعی غرب محسوب می شدند. آنها از اغتشاشات فیلم و عکس تهیه کرده و در اختیار رسانه های معاند قرار می دادند. این همکاری رسانه ای در وطن فروشی و خوش خدمتی به رسانه های وابسته به سرویس های جاسوسی دشمن باعث شد که خبر اعدام آن سه نفر باعث سر و صدای بیگانگان و سرباز پیاده های داخلی دشمن شود. همان طور که در جریان دستگیری هر یک از جاسوسان سرویس های بیگانه، صدای اربابان غربی برای دفاع و مظلوم نمایی از آنان بلند می شود این بار نیز رسانه های معاند درصدد حمایت از رابطین خود برآمده بودند؛ اما در مقابل اعدام یکی دیگر از اوباش که ارتباط مستقیم با بیگانه نداشت سکوت اختیار نمودند.
وضعیت کرونا در قم دوباره به حالت قرمز درآمد. سایت های خبری تصاویری از شرایط بحرانی بیمارستانهای قم منتشر کرده اند. قطعا علت های محتلفی برای این موضوع وجود دارد. به هر حال قم در مسیر ارتباطی جنوب کشور با مرکز، محل تردد خیل عطیم مسافران است.
چند روز پیش با یکی از دوستان به شهر قنوات قم رفته بودم. قنوات شهر کوچکی در فاصله هفت کیلومتری شهر قم است که تقریبا می توان گفت به این شهر چسبیده است. برای دوستم دنبال خانه اجاره ای بودیم. دیدم نگاه مردم نسبت به ما کمی عجیب و متفاوت است. خوب که دقت کردم متوجه شدم غیر از ما دو نفر هیچ کس حتی یک نفر در این شهر ماسک به صورت ندارد. لااقل آن دو ساعتی که ما در این شهر کوچک تردد داشتیم یک نفر را هم ندیدیم که روی صورتش ماسک زده باشد. قم چند شهر کوچک و روستاهای متعددی در اطراف خود دارد. به نظر می رسد فرهنگ سازی برای استفاده از ماسک به منظور پیشگیری از اشاعه این ویروس در همه نقاط شهری و روستایی با شگردهای نوین باید بیش از گذشته مورد توجه مسئولان ذی ربط قرار بگیرد.
ببخشید سر صبحی دارم این مطلب را بارگذاری میکنم. دیروز عصر این خبر را خواندم و خوابم خراب شد. ذهنم مشغول این ماجرای کثیف بود. یک آدم چقدر میتواند پست باشد که با هر انگیزه ای بیاید سر کودک یکساله را از بدن جدا کند؟
قتلی در شهر بهارستان اتفاق افتاد که یک مادر و کودک را در خانه سر بریدند. پلیس در حال بررسی چند و چون ماجراست. هنوز علت دقیق این جنایت آشکار نشده است. چقدر یک آدم می تواند سنگدل باشد که به چنین جنایتی در حق یک کودک یکساله دست بزند؟ انسان ها همان قدر که می توانند در زمینه خوبی ها پیشرفت کرده و قله های شرف و فضل و کرامت را طی نمایند می توانند به اسفل السافلین توحش و درندگی سقوط کرده و به حیوانی دو پا تبدیل شوند. بعضی ها می گفتند مگر می شود یک انسان حلقوم کودکی شش ماهه را نشان گرفته و به جای آب، تیر سه شعبه حواله آن کند؟
نگاه معصومانه این کودک از مقابل چشمانم محو نمی شود.
خیلی از دهه هفتادی ها و هشتادی ها و نودی ها این فیلم ایرانی لبنانی را ندیده اند. بنظرم سال 74 بود که این فیلم بر پرده سینماها نقش بست. تماشای آن را این روزها به یاد مردم صبور لبنان، از دست ندهید. از طریق سایت های معتبر می توانید نسبت به تهیه فیلم سنمایی لبنان، عشق من اقدام کنید.
کارگردان:
حسن کاربخش
خلاصهفیلم:
ماری، دختری فرانسوی از گروه صلیب سرخ فرانسه به کمک آسیب دیدگان جنگ نیروهای اسراییلی و مسلمانان در لبنان آمده است. او و همکارانش هنگامی که تعدادی از بچه های بی سرپرست را از خیابان جمع کرده اند، توسط نیروهای اسراییلی در جاده متوقف می شوند. اسراییلی ها که حضور نیروهای صلیب سرخ را به عنوان شاهدان جنایت های خود مزاحم می بینند؛ آمبولانس را منفجر می کنند. ولی ماری موفق به فرار می شود. از طرفی، دو جوان مسلمان که همرزم مجروح خود، ابوقاسم را حمل می کنند، در میانه راه با ماری همسفر می شوند. با هجوم نیروهای اسراییلی که در تعقیب گروه مسلمانان بوده اند، ابوقاسم که پسرش قبلاً شهید شده و همسرش چشم انتظار اوست، خود را در مقابل اسراییلی ها قرار می دهد و با شهادت خود، عده زیادی از مهاجمان را نیز از طریق مواد منفجره ای که به خود بسته، نابود می کند. دو مبارز مسلمان و ماری به کمک کایت از ارتفاعات به سوی مقصد خود پرواز می کنند.
مدیریت دانشگاه علوم پزشکی بابل بارها شاهد حواشی تأمل برانگیزی بوده که احساس می شود بعضی مسائل پشت پرده مانع از ورود قاطع مسئولان ذی ربط در نهادهای نظارتی و نیز نمایندگان محترم مجلسین به وقایع این دانشگاه گردیده است.
دور اول اوج گیری کرونا، بابل در سطح استان شاهد بیشترین تلفات ناشی از این ویروس هم در بین مردم و هم در میان کادر زحمت کش درمان بود که عناصر دخیل در این اتفاق تلخ مورد توجه رسانه های کشور نیز واقع گردید. با این وجود به دلایلی غیر موجّه و گاه عاطفی! توجه چندانی از سوی مسئولان محلی نسبت به این واقعه سیاه و قصور عوامل آن صورت نگرفت.
در هفته های اخیر نیز شاهد اعتراض جمعی از ایثارگران و دردمندان انقلابی شاغل در دانشگاه نسبت به سوءمدیریت های جاری بعضی مسئولان ذی ربط و تضییع حقوق کارکنان و مردم هستیم که به سطح رسانه های مجازی کشیده شد.
با توجه به خاستگاه انقلابی و مذهبی دو نماینده منتخب مردم شریف بابل و سلامت نفس و دلسوزی این دو عزیز انتظار می رود در فرصتی مغتنم، سخنان و مستندات و دغدغه های ایثارگران دانشگاه علوم پزشکی با دقت مورد بررسی قرار گرفته و با مدیران و معاونان ناکارآمد و منفعت طلب، بدون ملاحظه و بی اعتنا به بعضی تعاملات اداری و روابط سنتی منجر به رودربایستی، برخوردی جدی صورت بگیرد.
لازم به ذکر است پرونده ای قضایی نیز درباره خرید بعضی اقلام غیراستاندارد پزشکی تشکیل گردیده که نیازمند مداقه بیشتر نمایندگان محترم در ارتباط با عناصر ذی نفع می باشد.
یادآور می شود هر دو نماینده فهیم و بسیجی شهرستان بابل که از خانواده معزز شهدا هستند در ایام انتخابات وعده برخورد قاطع با مسئولان و مدیران متخلف و ضعیف شهرستان را داده بودند که تا کنون محقق نشده است.
"من فرمانبردار شمایم، کسی که شما را اطاعت کرد، خدا را اطاعت نموده، و هر که از شما نافرمانی نمود، خدا را نافرمانی کرده است، و هرکه شما را دوست داشت، خدا را دوست داشته، و هر که شما را دشمن داشت خدا را دشمن داشته است."
مسیر هدایت ما از راه ارتباط با اهل بیت می گذرد؛ اما این ارتباط صرفا یک رابطه احساسی و عاطفی نیست. تأکید بر فرمانبرداری از اهل بیت ضرورت نگاه عملیاتی به دین را گوشزد می نماید.
به ما یاد داد که اهل بیت علیهم السلام این گونه به مقام رضایت الهی دست پیدا کردند: وَ أَحْکمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلانِیةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَی سَبِیلِهِ بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکمْ فِی مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَی مَا أَصَابَکمْ فِی جَنْبِهِ [حُبِّهِ ] وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَیتُمُ الزَّکاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیتُمْ عَنِ الْمُنْکرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّی أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَینْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ [وَ فَسَّرْتُمْ ] شَرَائِعَ أَحْکامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ
"و محکم کردید گره طاعتش را، و در نهان و آشکار برای او خیرخواهی نمودید، و مردم را با حکمت و پند نیکو به راه او دعوت کردید، و جان خود را در خشنودی او نثار نمودید، و بر آنچه در کنار او به شما دررسید صبر کردید و نماز را بپا داشتید، و زکات پرداختید، و به معروف امر نمودید، و از منکر نهی کردید، و جهاد فی الله نمودید، آن گونه که شایسته بود، تا دعوتش را آشکار کردید، و واجباتش را بیان فرمودید، و حدودش را بر پا داشتید، و قوانین احکامش را پخش نمودید، و روش او را انجام دادید"
اولیای خدا برای اجرای احکام خدا هزینه دادند تا به مقام رضا رسیدند. مریدان اهل بیت نیز اگر در ادعای پیروی از آنان صداقت داشته و مسیر هدایت را می جویند برای کسب رضایت حق، باید جبهه حق را یاری رسانند. از خیرخواهی برای خلق الله و تبلیغ دین خدا تا امر به معروف و نهی از منکر با تمام تبعاتی که مستلزم صبوری است، شرط رهروی در مسیر هدایت است.
وَ صِرْتُمْ فِی ذَلِک مِنْهُ إِلَی الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ " و در این امور از جانب خدا به مقام رضا دررسیدید، و تسلیم قضای او گشتید"
با تکیه بر فرازهایی از زیارت جامعه کبیره، میراث فاخر امام مظلوم شیعیان، هادی امت رسول الله، امام علی النقی علیه السلام
قاضی شهریاری گفت: به نظر می رسد از لحاظ سیاسی خوب عمل نکردیم و به جای مطالبهگری و پیگیری قاطع سرنوشت شهدای فاجعه منا، فقط در پی ایجاد رابطه و جلوگیری از بهم خوردن رابطه و برقراری مجدد مناسک حج رفتیم. به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم، محمد شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران در صفحه شخصی خود درباره سالگرد فاجعه منا نوشت: پنج سال از فاجعه منا میگذرد. ابعاد حقوقی این فاجعه هنوز پنهان است.آل سعود نه تنها تا کنون مسئولیت آن را نپذیرفته بلکه از شفافسازی در این خصوص نیز خودداری کرده است.
عدم اتحاد کشورهای اسلامی آسیبدیده از این حادثه مجال بیشتری را برای پنهان کاری به آل سعود داد.
در هر حال نزدیک به 500 نفر از هموطنان ما در این فاجعه جان خود را از دست دادند که بسیاری از آنها نخبگان این مرز و بوم بودند. شهدایی چون: آیتالله مویدی قمی ، غضنفر رکن آبادی (سفیر سابق ایران در بیروت)، دکتر ناصر قرباننیا استاد حقوق دانشگاه مفید، محمدصادق اخوان (معاون مرکز شورای حل اختلاف قوه قضایٔیه)، محمدرحیم آقاییپور (سفیر سابق ایران در اسلوونی) احمد فهیما (معاون ادارهٔ تشریفات وزارت خارجه) حسن حسینی مقدم (سرکنسول ایران در مرو) مرجان نازقلیچ (فرماندار بندرترکمن) و قاری قرآن حسنی کارگر از جمله این افراد بودند.
به یاد دارم به عنوان قاضی پرونده وقتی ما سرنوشت شهید غضنفر اصل رکنآبادی را از عربستان مطالبه کردیم با اینکه مراسم برایٔت از مشرکین توسط ایشان اجرا شده بود و قطعاً مقامات امنیتی عربستانی هویت وی را میدانستند در جواب ما گفتند چنین فردی را نمیشناسیم و فقط پروفایل DNA به ما بدهید تا بررسی و اعلام کنیم.
پس از ارسال پروفایل DNA مقامات آل سعود اعلام کردند پیکر این شهید را در فلان مکان دفن کردهاند که با پیگیری به ایران منتقل شد.
به نظر می رسد از لحاظ سیاسی خوب عمل نکردیم و به جای مطالبهگری و پیگیری قاطع سرنوشت شهدای فاجعه منا، فقط در پی ایجاد رابطه و جلوگیری از بهم خوردن رابطه و برقراری مجدد مناسک حج رفتیم.
بی تردید تاریخ این جنایت آل سعود را فراموش نخواهد کرد و این لکه ننگ برای همیشه بر دامان آل سعود خواهد ماند.
درست در روزی که خبر دستگیری یکی از اصلی ترین سرشاخه های گروهک های تروریستی وابسته به آمریکا (تندر) توسط وزارت اطلاعات منتشر شد خبر دیگری به موازات آن در خصوص حضور چند تبعه افغان در پارک ملت و برافراشتن پرچم طالبان در سطح رسانه ها مطرح گردید.
سال 88 هم همزمان با خبر شگفت انگیز دستگیری عبدالمالک ریگی، ادعایی در خصوص آتش افروزی در ساختمان قدس مجمع تشخیص از سوی مرحوم غریق کوشک مطرح گردید که بارها توسط مسئولان امنیتی مورد تکذیب قرار گرفته و ابلهانه توصیف شد.
به نظر می رسد عده ای از کسب توفیق نهادهای امنیتی در برخورد با عناصر وابسته به آمریکا اصلاً خوشحال نشده و سعی در تحت الشعاع قرار دادن اخبار مربوط به آن دارند.
باز هم بحث ها رفته است سر محرم، عزاداری بشود یا نشود که البته میشود اما با رعایت بعضی نکات ایمنی بهداشتی. سر و صداها الان سر این موضوع بالا گرفته است. سال های قبل را یادم است همین ایام بحث میشد که به استقبال محرم رفتن خوب است یا بد. کلی هم انرژی و توان بچه مذهبی صرف این مباحث غیر ضروری می شد و گاهی هم کار به تنش و سوءتفاهم می کشید و نتیجه آن که فرصت ها از دست می رفت. فرصت چه؟
این ایام کار مهم تری داریم. باید برای تبیین اندیشه ولایت و انعکاس تصویر شفاف اسلام ناب و حاکمیت عدل تلاش کنیم. این روزها در آستانه عید بزرگ غدیر قرار داریم. تمام دغدغه و ظرفیت ما باید متوجه دفاع از تفکر غدیر باشد. دیر بجنبیم شبهات مسموم وهابیت و همدستانشان در فکر و جان بچه هایمان رسوخ می کند.
الان به جای بحث های حاشیه ای باید پیام من کنت مولاه، معارف الیوم اکملت لکم دینکم و ناگفته های بلّغ من انزل الیک من ربک را به گوش تشنگان حقیقت برسانیم. غدیر را نادیده گرفتند که عاشورا پدید آمد. غدیر را نادیده نگیریم که عاشورا تکرار نشود. دشمنان اهل بیت از فراموشی غدیر خشنود می شوند و درصدد محو پیام تاریخی آن هستند. غدیر بود که خدا فرمود الیوم یئس الذین کفروا من دینکم. غدیر را که احیا کنیم دشمنان خدا را ناامید ساخته ایم.
اسماعیل که آن زمان گویا بیش از 13 سال نداشت، نشان داد که چونان پدر، مرد میدانهای خطر است. او ثابت کرد که برای انجام فرمان پروردگارش، مطیع محض خواهد بود. اسماعیل در راه قربانگاه، به پدر سفارش کرد دستها و پاهایش را ببندد و بدنش را از رو به زمین بخواباند تا مبادا چشم در چشم او شده و محبت پدرانهاش گل کند و مانع از انجام صحیح امر خدا گردد.
او از پدر خواست خنجر خود را تیز کند تاحلقومش سریعتر بریده شود و نیز سفارش کرد که پدر، پیراهن خونین خود را از تن خارج کند و به دور بیندازد تا مبادا سوگ مادر با دیدن آن پیراهن، دو چندان گردد... اسماعیل بدون بغض و لکنت، آخرین سخنانش را بر زبان جاری میکرد و ابرهیم همه این گفتهها را میشنید و آتش آن را در دل دریایی خویش فرو میریخت. او پدر بود و وجودش در محبت فرزند میسوخت؛ اما حلاوت سوختن در عشقی سترگ، او را به پیمودن این راه دشوار وا میداشت. اسماعیل هم سر بلند شد.
هاجر نیز در مواجهه با ابلیس که در قالب انسان بر او ظاهر گشته بود، وقتی شنید که: از چه نشستهای، شوی تو فرزند دلبندت را به قربانگاه برده...، ندا داد: اگر پیامبر خدا خلیلالرحمان چنین خواسته من نه آنم که غیر از امر او را اطاعت کنم. هاجر سر بلند شد. شیطان سراغ ابراهیم رفت و دلسوزانه! گفت: تو پیامبر خدایی و پیشوای مردم. اگر چنین کنی دیگران نیز از پی تو با پسران خویش همین خواهند کرد و پاسخی جز سنگ نیافت. ابراهیم نشان داد که در مذاکره با شیطان، منطقیتر از سنگ، پاسخی وجود ندارد. گفت وگو برای کشف حقیقت است و حق در مرام ابلیس راه ندارد.
جبرئیل اما لبه تیز خنجر را برگرداند. ابراهیم با تعجب و اندوه، رو به آسمان شکوه نمود که از چه روی توفیق طاعت خدایش را ندارد؟ آن گاه بود که ندای آسمانی «و فدیناه بذبح عظیم» در گوشش طنین انداز شد. ابراهیم پیش از این خواسته بود که امامت در ذریه او باقی باشد. خدایش پذیرفت و بر این وعده ماند و قربانی او را به تأخیر انداخت تا فرزندی دیگر از سلاله ابراهیم را در مسلخ عشق پذیرا باشد. فرزندی که برتر از اسماعیل و بیش از همه، محبوب خدا بود و در قرن 61 هجری با پای خود به قربانگاه رفت. این بار اما خنجر از کار باز نایستاد و او ذبیحالله اعظم شد. کسی که با لب عطشان در خون غوطه خورد و پیش از آن خود به چشم، حلقوم شکافته طفل 6 ماههاش را بر روی دستان خویش نظاره کرد و کمی قبل تر، جوان رشیدش را تا قربانگاه بدرقه نمود.
اسماعیل زنده ماند، اما دل ابراهیم شاید در غم دیگری فرو نشست؛ غمی که از ازل تا ابد با فطرتهای پاک انسانهای آزاده، عجین شده است. غم قربانی ذبح عظیم.
فرزندانت را به قربانگاه می برند؛ همسرت بی پناه است، خودت را دقایقی دیگر از فراز بام دارالاماره به پایین پرت می کنند، سر به بدن نخواهی داشت، تشنه ای و کامت خشک شده؛ اشک می ریزی برای غربت اباعبدالله که بی خبر از جفای کوفیان با فرزند و عیال و خانمان راهی قتلگاه خویش خواهد شد؟ و در آخرین لحظات عمرت دست بر سینه می گذاری و رو به حجاز می ایستی و چشمانت را می بندی و صدایت را به نسیم خزان می سپاری که: السلام علیک یا اباعبدالله؟!
تسلیم قضا و قدر خدایی، مسلم. او را شناختی که در رکاب ولیّ او شهد وصال نوشیدی و در عرفه به مقام قرب الهی رسیدی. اصلا مگر نه آن که عرفه قرین قربان شده است که بیاموزیم معرفت مقدمه نزدیکی به خداست؟
همین است که گفته اند زیارت حرم ولیّ خدا نیز اگر با معرفت همراه باشد ضامن ورود به بهشت است و یک ساعت تفکر، برابر با هفتاد سال عبادت. معرفت، مرحله عقلانیت و تحرّک قوای فکری در طیّ طریقت دلدادگی است. آن که با عقل و برهان به خدا برسد در بزنگاه زندگی از لغزش ها مصون خواهد بود. پای مسلم در آوردگاه غربت و بی کسی و اسارت نلرزید و محکم و استوار تا آخرین نفس، راه حق را یاری نمود. عرفه مقدمه قربان است. خدا را که بشناسی خدایی می شوی. روز عرفه را باید روز اندیشه نامید؛ گوهر وجود انسان در ساحت فکر به آستان حق راه یافته و در بزم قرب او حیات جاودانه خواهد یافت.
حسین کشتی نجات است. اگر می خواهی مسلمان زندگی کنی و مسلمان بمیری، مسلم درگاه ولیّ حق باش و یاور سلوک هدایتش.
شما و دوستان دور و برتان عادت کرده اید حرفهای شیک و قشنگ بزنید از گل و بلبل سخن بگویید و نغمه همه جا آرومه من چقدر خوشبختم بسرایید. کسی این نظم نا موزون را بر هم زده و گفتمان عدالتخواهی را سر دست بگیرد از نظر شما ساختار شکن است آقای حاج علی اکبری!
ساختار شکن حضور ائمه جمعه ای است که با ظاهر علیه السلام و گفتار نیک و غلط انداز، رفتاری دارند که فرسنگ ها از مفاهیم دین فاصله داشته و مردم را به صداقت مسئولان نظام بدبین می سازد. ساختار شکن بعضی ائمه جمعه مورد تایید شما هستند که تمام همّ و غمّشان باند بازی و قبیله گرایی و اختلاف افکنی بین مردم است و کردارشان همواره ریزش باورهای عموم نسبت به حقانیت انقلاب را در پی داشته است، نه امثال رحیم پور ازغدی که بدخواهان اسلام و انقلاب زندگی اش را زیر و رو کردند و نتوانستند یک نقطه منفی برای تخریب او پیدا کنند. مردم اخم و خروش انقلابی امثال رحیم پور را به لبخندهای سرسام آور و بی دردی بعضی شیوخ ترجیح می دهند. برایتان سوال نیست چرا دشمن همواره از سخنان رحیم پور در خشم بوده و در مقابل شما موضع خاصی ندارد؟!
اخیرا رسانه ها خبر از شناسایی فردی دادند که در شهر ری و اطراف تهران مشهور به سلطان قبر است. جالب است بدانید در شهرستان ساری نیز به تازگی افرادی از کارکنان شهرداری دستگیر شده اند که قبر ده میلیون تومانی را صد میلیون تومان به مردم می فروختند. ببینید تو را به خدا چه افراد پستی پیدا می شوند که به مردم داغدار و دلشکسته هم رحم نداشته و اموالشان را غارت می کنند.
در شهرداری ساری موجی از دستگیری ها آغاز شده و مسئولانی از دوره شهرداری قبلی و فعلی این نهاد به ظاهر مردمی به دلایل مختلف مجرم شناخته شده اند.
بر اساس بعضی اخبار پرونده هایی در خصوص بعضی تخلفات مالی شهرداری بابل نیز در جریان است. بیشتر این تخلفات مربوط به دوره های مدیریتی قبل می باشد.
سایت جماران گفت و گویی با عماد افروغ، جامعه شناس و نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی انجام داده است که بخشهای مهم آن در ادامه میآید:
- نمیگویم این قبیل مراسمات برگزار نشود. زیرا سنتی دیرینه است و عهد و پیمانی ریشهدار محسوب میشود که مردم با خدا و امام شهید خود بستهاند. هر ساله نیز این میثاق و عهد و پیمان تکرار میشود.
- نمیتوان به مردم گفت مراسم عزاداری امام حسین(ع) را برپا نکنند. چنین امری شدنی نیست. ولی میتوان این مسأله را مدیریت کرد. باید برپایی مراسم و حفظ موارد بهداشتی را با یکدیگر جمع و ادغام کرد.
- نباید این موضوع را رها کرده یا اینکه بگویند مراسمی نباشد. مخصوصا درباره عزاداریهای امام حسین(ع) که تاریخ میگوید اگر منعی برایش وجود داشته باشد، واکنشهای تندی به همراه خواهد داشت. در اینجا علما باید وارد قضیه شده و آگاهیبخشی کنند و شرایط خاص کرونایی را برای رعایت فاصله فیزیکی و موازین بهداشتی و همنوا با مسئولان بهداشتی کشور، گوشزد کنند.
- مسئولین باید با متولیان هیئات جلسه بگذارند و آنها را توجیه کنند. تلویزیون و روزنامهها نیز باید آگاهیبخشی کنند تا علاوه بر برگزاری مراسم، نکات بهداشتی هم رعایت گردد.