اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مساوات» ثبت شده است

آقای مسئول! با شما هستم.

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۲ ق.ظ

کاریکاتور/ تلاش دولت برای افزایش تاب‌آوری ملت!

 

از چهارتا بچه سوسول تازه به دوران رسیده و روسپی ها و پسرکهای تنبان شل و لوده و هرز و جماعت شکم سیری که تمام دغدغه شان خلاصه در ارضای زیر شکم است بگذریم؛ نباید از حق گذشت که عدم همراهی مردم نجیب کشورمان با اغتشاشگران نه از این جهت است که به امور جاری کشور معترض نیستند بلکه بخاطر بیزاری از دریدگی فرهنگی و مخالفت با چیرگی فضای غیراخلاقی اذناب غرب در سطح جامعه است.

مردم اگر با اغتشاشگران و اوباش همراهی نمیکنند و شورشها از بدنه اجتماعی تهی شده بخاطر پی بردن به ذات کثیف اراذلی است که در صورت تسلط بر جامعه برای ناموس کسی حریم قائل نخواهند شد.

وگرنه دل مردم از وجود کاستی ها پر از درد است.

گرانی و بیکاری باعث آزار مردم است. مستأجرها در سختی به سر می برند و طرح مسکن سازی دولت راه به جایی نبرده است.

نظام آموزش و درمان کشور در اختیار دلالان اقتصادی است و کسی که پول ندارد –برخلاف شعار حمایت از مستضعفان- راه روشنی به سوی دانشگاههای معتبر نخواهد داشت و در مراکز درمانی مورد بی مهری قرار می گیرد.

زمینه سازی ازدواج به عنوان نیاز اصلی تأمین امنیت روانی جوانان و زیرساخت فرهنگ مورد اهتمام مسئولان نیست.

نظام خدمت سربازی طولانی مدت و به دور از عدالت است. جوانهای بی کس و کار در نقاط پرخطر و در مواجهه با قاچاقچیان یا اراذل و اوباش به کار گرفته می شوند. نورچشمی ها پشت میز می نشینند.

شکاف طبقاتی و رانت و باندبازی باعث بدبینی مردم شده است.

بانکها در خدمت مردم نیستند.

قوه قضاییه برخورد محسوسی با دانه درشتها ندارد.

مسئولان و صاحبان قدرت با پرونده سازی و زیرآب زنی دهان منتقدان را گل می گیرند.

بعضی از ائمه جمعه سوحان روح مردم هستند و فامیل بازی و پول پرستی و سیاست زدگی شان حال جامعه را بد کرده است.

بعضی مأموران نهادها از قدرت خود سوءاستفاده می کنند.

صنعت خودروسازی اعتماد مردم نسبت به شعار حمایت از تولید ملی را سست نموده و تلفات بسیاری به جامعه تحمیل کرده است.

کمیته امداد و بهزیستی نیاز به غربالگری دارند. فقدان نظارت کافی بعضا باعث تحت پوشش قرار گرفتن افرادی شده که نیازی به حمایت نداشته و منابع عمومی را هدر می دهند.

طولانی بودن سالهای آموزش و عدم حذف دروس اضافی و بی خاصیت باعث افسردگی نوجوانان و جوانان گردیده و سن ازدواج و اشتغال را بالا برده و به جامعه ضرر وارد میکند.

حقوقهای نجومی و بریز و بپاش ادارات و مسئولان منجر به سرخوردگی مردم گردیده است. مسئولان بی لیاقت و ناکارآمد به آبروی کشور ضربه زده اند.

و...

مردم نجابت دارند و به پاس رشادت شهدا و مدافعان اسلام و میهن نه تنها با آشوبگران همراهی نمیکنند بلکه به دهان آنها نیز کوبیده اند؛ اما شما را به خدا فضا که آرام شد از بی خیالی و شعارزدگی و کارهای نمایشی دست بردارید و دردهای مردم را درمان کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهار!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۳۵ ق.ظ

عدالت وجوه مختلفی دارد.  یکی از مهم ترین جلوه های عدالت، عدالت ورزی درباره خود است. این که انسان حق و حد خودش را بداند و خودش تقوا به خرج داده و مانع از آن شود که چیزی فراتر از آن چه باید، نصیبش شده و یا جایگاهی ناحق به او تعلق بگیرد.

رسیدن به این مرحله از خودسازی و معرفت، نیازمند تمرین و مراقبت از هواهای نفسانی است. این که انسان نه تنها امتیازی بیش از دیگران برای خود قائل نباشد بلکه حتی برای درک شرایط دیگران، خودش را از نظر مادی در سطح آنان نگاه دارد، ویژگی زیبای مدیریت و شخصیت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام است.

به راستی اگر مدیران جامعه اسلامی همگی با تأسی از سیره امیرالمومنان و درس آموزی از رفتار علوی سرداران شهید دفاع مقدس، زندگی شخصی خود را در سطح مردم عادی قرار داده و امتیازی بیشتر برای خود قائل نباشند سطح اعتماد عمومی به مسئولان افزایشی چشمگیر خواهد داشت.

 مهدی باکری، فرمانده لشکر بود و برادرش حمید، معاونت او را بر عهده داشت. این دو وقتی برای ساده‌ترین نیروهای لشکر در شب عملیات، چلو مرغ تدارک می‌دیدند، خود به نان خشک و آب بسنده می‌کردند.

در خاطره زیبای دیگری از مرام و مروّت فرمانده دلیر لشکر عاشورا، شهید مهدی باکری می خوانیم:

«... به سمت یخچال دستی می‌روم. یکی از خربزه‌ها را برمی‌دارم. بلافاصله پاره‌اش می‌کنم و ریف خربزه‌ی خنک را قاچ قاچ می‌کنم.

ـ بفرما! تو این هوا می‌چسبد!

دست او را می‌بینم که دراز می‌شود. با دو انگشت سبابه و شست، اولین قاچ را می‌گیرد. ناگهان دستش را پس می‌کشد. جای انگشتانش بر روی قاچ خربزه می‌ماند.

 ـ چی شد آقا! چرا میل نمی‌کنید؟

 سکوت می‌کند و نگاه مهربانش را به من می‌دوزد. قلبم می‌خواهد از جا کنده شود.

ـ به خدا از پول خودم خریده‌ام آقا مهدی. خربزه را برای شما قاچ کردم. چرا نمی‌خورید؟

با صدایی که تا آخر عمر در درونم تکرار می‌شود، می‌گوید: بچه‌های توی خط نمی‌توانند به این خنکی خربزه بخورند. بعض راه گلویم را می‌بندد. جای دو انگشت آقای مهدی هنوز روی قاچ خربزه باقی مانده است.»1

1. عبدالمجید نجفی، راهیان شط، ص 68، کنگره‌ی سرداران شهید آذربایجان.

  • سیدحمید مشتاقی نیا