اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قم زیبا» ثبت شده است

کهکشان، روی زمین

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۱، ۰۳:۴۹ ب.ظ

photo_2022-10-23_11-12-48_ce6.jpg

 

پنج شنبه گذشته، سالروز  ورود حضرت معصومه به قم مثل هر سال جشن باشکوهی در این شهر برگزار شد.

خیل عظیم جمعیت که به استقبال کاروان نمادین حضرت رفته بودند صحنه ای پر ابهت و شورانگیز از دلدادگی محبان اهل بیت را رقم زدند.

تماشای صفوف فشرده مردم در صحن های مطهر حرم و خیابانهای اطراف، مرا به وجد آورد. در کنار آن صحنه اشک ریختن مردم با نوای مدح و سرور که در وصف  کریمه اهل بیت و برادر بزرگوارش، امام رئوف خوانده میشد، تصاویری به یادماندنی از مودت بین امت و خاندان کرامت و رأفت و محبت خلق کرده بود.

حیفم آمد این صحنه را بی یاد و نام دوستانم تجربه کنم. گوشی را دست گرفتم و این پیامک را برایشان فرستادم:

"اینجا قیامته

بوی عود و اسپند و دود

گل و عطر و نغمه و سرود

جشن ورود حضرت معصومه ست وسط این همه اشک و ذکر و دعا میشه یاد عزیزان نبود؟!"

امیدوارم همه دوستان و عزیزانی که این مطلب را میخوانند سال بعد در سالروز ورود خانم، در قم حضور داشته باشند و این صحنه های شیرین و بی بدیل را در کام جان بچشند و حلاوتش را سوغات پر برکت عمر خود کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هیاتی بمانید، هیاتی بمیرید!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۲۲ ق.ظ

photo_2022-10-23_11-11-29_6w5e.jpg

 

دیدید رفقای هیاتی تنهایتان نمی گذارند. یک عمر می دوی برای روضه امام حسین برای خادمی مجلس و محفل اهل بیت برای آنکه سهمی در برپایی خیمه عزا یا جشن آل الله داشته باشی، از راحتی و فراغت خود می کاهی و افتخار میکنی یک استکان چای مجلس اباعبدالله را بشویی یا کفش مرید اهل بیت را جلوی پایش جفت کنی، چراغ مسجد و حسینیه را روشن نمایی و...

وقت رفتنت که شد محبان اهل بیت برایت جبران میکنند. از فراغت و راحت خود میزنند با سر می دوند پای تشییع پیکرت، حسین حسین میگویند دور تابوتت و اشک می ریزند و نماز شب اول برایت میخوانند و خیرات میکنند و...

بچه های هیاتی اینقدر هوایت را دارند و برایت نوشابه باز می کنند، ببین خود اهل بیت برایت چه میکنند، ببین اگر امام رضا نیامد سر بالینت، اگر اباعبدالله گوشه چشمی نداشت، اگر مادرمان بهت خیر مقدم نگفت، اگر حضرت معصومه تنهایت گذاشت، اگر شهدا چراغ قبر و قیامتت را روشن نگاه نداشتند ....

تو بی صاحب و همراه نیستی برادر من. عقلت می رسید که بین این همه کلمات ریز و درشت و زشت و زیبا، حسین حسین گفتن را انتخاب کردی و ذکر جاودان لبهایت قرار دادی، سرمایه گذاری کردی برای چنین روزی، نوش جانت رزق سکونت در آستان حق، بخور و بنوش از جام شیرین وصال معشوق، جلوس ابدی بر خوان کرامت ارباب، مبارک. هنیئا للآکلین...

شادی روح بسیجی و هیاتی مرحوم، جواد محمدی فرد صلواتی هدیه کنید. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شنبه های ام البنینی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۲۴ ب.ظ

photo_۲۰۲۲-۱۰-۲۲_۱۹-۲۰-۲۸_1v7u.jpg

 

رسم شده است اول در کربلا، حالا قم و خیلی دیگر از شهرها شنبه ها به یاد حضرت ام البنین خیراتی صورت میگیرد، سفره ای پهن می شود.

می دانید، یک حرف از خلق و خوی ام البنین خیلی برایم جالب است.

اسم واقعی اش فاطمه بود. اما همه او را به ام البنین میشناسند. چرا؟ به همسرش و دیگران سپرد او را فاطمه صدا نزنند، مبادا دل بچه های یتیم علی با شنیدن اسم مادر، بلرزند و گلویشان بغض بنشیند... از اسم خودش هم گذشت.

مادری با این سطح از ادب و معرفت است که میتواند پسری چون عباس را تربیت کند که تشنه بود و آب نخورد، به یاد کودکان عطشان خیمه گاه.

چهار پسرش در یک روز شهید شدند. خبر شهادت هر چهار پسرش را یکجا شنید:

عباس رفت؛

جعفر رفت،

عثمان رفت،

عبدالله رفت...

خندید و گفت: فدای سر حسین.

می نشست گوشه بقیع، به بهانه مصیبت فرزندانش روضه اباعبدالله میخواند. حالا هر هفته شنبه ها یک گوشه، عده ای به یاد و نام او و فرزندان رشیدش، بیرق عاشورای اباعبدالله را برافراشته نگاه میدارند.

این یک دقیقه، سهم امروز از سفره شنبه ام البنینی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها تقدیم به شما:

https://www.aparat.com/v/CUfj5

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پاکستانی ها در بهشت معصومه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ۰۴:۱۸ ب.ظ

photo_2022-10-18_16-15-18_k7fx.jpg

 

بهشت معصومه سلام الله علیها در قم (بعد از عوارضی به سمت تهران) میزبان بیش از چهارصد شهید غیرایرانی مدافع حرم است که تعداد قابل توجهی از آنها شهدای پاکستانی هستند.

اوایل مهرماه در گلزار این شهدا متوجه حضور کاروانی از زائران پاکستانی شدم که به روایتگری و نوحه سرایی بر سر مزار عزیزانشان می پرداختند. فیلمی یک دقیقه ای از حال و هوای این عزیزان در آپارات بارگذاری کردم که پیشنهاد میکنم تماشا کنید:

https://www.aparat.com/v/oTidj/پاکستانی_ها_در_بهشت_معصومه

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چند لحظه ای در هوای بهشت تنفس کنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۸ مهر ۱۴۰۱، ۰۶:۱۵ ب.ظ

photo_2022-09-30_17-33-03_4z9y.jpg

۲۰۲۲۰۹۳۰_۱۵۲۲۱۹_oeuz.jpg

۲۰۲۲۰۹۳۰_۱۵۳۷۰۵_uly5.jpg

۲۰۲۲۰۹۳۰_۱۵۴۴۳۶_qrj.jpg

 

امروز چهار اتوبوس از کاروان زائران پاکستانی را دیدم که آمده بودند بهشت معصومه سلام الله علیها در قم. پای مزار شهدای پاکستانی مدافع حرم عود روشن کردند، گل هدیه دادند، یکی برایشان مداحی میکرد، روضه و سینه زنی، چه اشکهای زلالی که صورت خسته شان را آذین بسته بود.

بهشت معصومه آرامگاهی است که در بیرون شهر قم قرار دارد. از قم که به سمت تهران خارج میشوید، بعد از عوارضی، سمت راستتان بهشت معصومه است. یا از تهران که به قم نزدیک میشوید، قبل از عوارضی، سمت چپ.

داخل بهشت معصومه پرچم بزرگی شما را به خود فرا میخواند. آنجا مزار چهارصد و اندی لاله پرپر جبهه بین المللی اسلام است. جبهه ای که قرار است تمدن جهانی اسلام را به زودی در همه نقاط عالم رقم بزند.

گلزارهای شهدای قم جای دیگری است.

سالها پیش روزی که پیکر چند شهید گمنام را در بهشت معصومه به خاک سپردند خیلی ها نگران بودند که این شهدا اینجا غریب هستند. مسیر آرامستان خارج از شهر است و قطعه ای برای شهدا در آن وجود ندارد و...

به مرور شهدای مدافع حرم از گرد راه رسیدند. اکنون چهار صد و خورده ای شهید مدافع حرم افغانستانی و پاکستانی، مزار شهدای گمنام بهشت معصومه را چون نگینی در بر گرفته اند. شهدای گمنام دیگر غریب نیستند. آنها در کنار فرزندان تربیت شده فرهنگ شهادت، محصول زیبای آیین دلدادگی خویش را به نظاره نشسته اند.

خیلی از این شهدا هیچ فامیل و قوم و خویشی در ایران ندارند.

شهدای قمی مدافع حرم در گلزار شهدای قم یا زادگاهشان دفن می شدند. طلبه شهید احمد مکیان وصیت کرد او را در بهشت معصومه پیش شهدای غریب افغانستانی و پاکستانی به خاک بسپارند. روی سنگ قبرش هم بنویسند: تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی. مکیان طلبه ای اهل خوزستان و مقیم پردیسان قم بود. می گفت از غربت شهدای غیر ایرانی خجالت میکشم... بعد از او شهید مصطفی نبی لو نیز همین خواسته را مطرح کرد.

بعضی از این شهدا آنقدر غریب هستند که حتی تاریخ تولد دقیقشان هم مشخص نیست. تاریخهای فرضی 1/1 یا 10/11 روی بسیاری از سنگ قبرها رخ نشان میدهد.

چند سنگ قبر را هم البته هنوز تکمیل نکرده اند.

عصرهای پنج شنبه که اینجا غلغله ای است. هیچ شهید مدافع حرمی احساس غربت نمی کند. امروز جمعه کاروان زائران پاکستانی هم اینجا محفل زیبایی داشتند. جالب آن که بر سر مزار احمد مکیان و نبی لو نیز مینشستند و فاتحه ای نثار میکردند.

مسیرتان که به قم افتاد این قطعه جدا مانده از بهشت خدا را زیارت کنید. حال خوشی خواهید داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شاه دستفروش!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۴۷ ق.ظ

92ab0643-12ab-4605-8c64-77cdd0efdd02_ztjf.jpg

 

سه شنبه بازار قم دیدمش. بساط داشت. لباس زیر می فروخت.

واقعاً شک کردم نکند اهل سوادکوه باشد. خندید. کاملاً این آمادگی را داشت که سر بگو بخند را باز کنم. یک ربعی گپ زدیم. دیدن فردی شبیه شاه آن هم در روزهای تاریخی فرار شاه، برایم جالب بود. ازش قول گرفتم رژیم برگشت هوای ما را داشته باشد! 

البته او هم می دانست آخوندها چیزی را که بگیرند دیگر پس نمی دهند!

فارغ از شوخی و خنده و تخفیف خوبی که بابت فروش اجناسش داد، هر چند دستفروش ساده ای بود و با شاه و شاه نشینی فرسنگ ها فاصله داشت اما حقیقاً شاهی بود برای خودش که پادشاهی جز به قناعت و مناعت طبع و بزرگواری و خوش خلقی و مرام و معرفت نیست.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دریچه ای رو به بهشت

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۰، ۰۵:۱۹ ب.ظ

شیخ حسین کبیر از عرفای دلسوخته و صاحب نفس است که شرح حیات و روحیات او برای همه دلدادگان طریقت عشق و وصال خواندنی است. حتما درباره اش تحقیق کنید و با سلوک مشتی و پر حس و حال این روحانی واقعی آشنا شوید. امروز توفیقی شد در قبرستان شیخان قم مزار او را که در کنار فرزند شهیدش آرمیده زیارت کنم.

 

09609f0e-1032-492b-a646-d52eecb12f72_826j.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تابلوی جدید ورودی قم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۲۴ ب.ظ

21e64ab4-b23c-4597-a4aa-444e3379f143_5pe.jpg

 

از پایتخت معارف جهان اسلام به پایتخت فرهنگ و هنر مساجد ایران تنزل پیدا کردیم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خروج و نون خ

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۱۵ ق.ظ

ماجراهای تازه در سریال نون-خ 3

 

در سریال نون خ، عاقد که نماد طیف خاصی از جامعه است هم کاسب است هم راننده مینی بوس هم آدم به خط می کند، با خلافکارها همدست شده و برای غارت اموال متعلق به مردم حتی در تأمین خوراک تبلیغاتی به منظور هجمه و تخریب نسبت به حامیان قانون، نقش آفرینی می کند.

علی اخوان در نقش آقا سلطانی! سرپرست توریست ها و یک کلاهبردار رسمی و اهل دروغ و کلک و غیر قابل اعتماد است که از قضا گویش او به جای کردی با لهجه قمی است.

در فیلم سینمایی خروج که در همین نوروز چند بار از شبکه های مختلف پخش شد نام قم به میان آمده و جایگاه این شهر فرصتی برای اغوای معترضین و مصادره عدالت به نفع حاکمان و صاحبان زر و زور تلقی می شود. هر چند حاتمی کیا در جایی به شکل خصوصی عنوان داشته که گنجاندن نام قم و خروج از این شهر ادای دین و تأسی به ماجرای پیاه روی عدالت خواهانه طلبه سیرجانی بوده است اما برداشت مخاطب از نقش قم در رابطه با حق و باطل در این فیلم چیز دیگری خواهد بود.

شخصا از این نگاه حمایت می کنم و واقعیت امر را همین می دانم که عده ای از جایگاه مذهب برای توجیه خطای عناصر ظاهرالصلاح استفاده می کنند البته نباید وجود این واقعیت را به همه طلاب و متدینین تعمیم داد.

تأکید می کنم هم از دیدن فیلم خروج لذت بردم و هم تماشای سریال زیبای نون خ و به کارگردانان این دو اثر فاخر دست مریزاد می گویم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید بزاز در این روزهای طوفانی قم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۵ ق.ظ

هر چقدر گفتند تدریس در حوزه و مدارس، کمتر از مبارزه مسلحانه ...

 

از در دیوار شهر فریاد بر می خاست. همهمه ای در کوچه ها و خیابان ها، شنیده می شد. قم آبستن فاجعه ای خونین بود. چهارراه بیمارستان (شهدا)، مقابل کلانتری مملو از جمعیت بود. جمعیتی خشمگین که در عصر هجدهم دیماه هزار و سیصد و پنجاه و شش، خود را برای صبح خون بار فردا آماده می کردند. با دخالت پلیس و همدستی ساواک، جمعیت به تلاطم در آمد.

سرهنگ جوادی، بلندگو را دست گرفت و دستور داد مردم پراکنده شوند. عده ای به این سوی و آن سوی می دویدند تا در صورت درگیری، بتوانند از خودشان محافظت کنند. سرهنگ، بادی به غبغب انداخت. او مغرورانه به تماشا ایستاده بود. گاهی با دست و گاه با فریاد، مردم را به عقب می راند. از این که می دید برخی با سر و صدای او صحنه را ترک می کنند بیشتر کیف می کرد. درلابه لای جمعیت، چشمش به جوانی خوش سیما افتاد که سر جایش ایستاده بود و همچنان شعار  می داد. چند بار داد و بیداد کرد تا شاید جوان بترسد؛ اما تاثیری نداشت. او به روی خودش هم نمی آورد. سرهنگ، خشمگین شد. کلتش را درآورد و به سمت او نشانه گرفت. فکر می کرد با این کار می تواند او را فراری دهد. چشم غرّه ای رفت. لبش را گزید: « برو پسر تا نزدم بدبختت نکردم...» جوان با خشم به او نگاهی انداخت. دستش را مشت کرد و به طرفش راه افتاد. سرهنگ، یکه خورد. رفتار جوان برایش غیر منتظره بود. انگشتش را روی ماشه، چسباند و با حیرت به او چشم دوخت. جوان در یک قدمی او قرار گرفت. سینه اش را به لوله چسباند و با صلابت فریاد زد: « بزن نامرد! بزن منو بکش. وقتی به مراجع ما توهین می کنن، همون بهتر که کشته بشیم.»

سرهنگ بک قدم به  عقب رفت. دستانش احساس سستی می کرد.  شاید صلابت او بود که تردید را در دل سرهنگ حاکم کرد. شاید اگر می دانست این طلبه جوان که با پیراهن سفید و یقه شیخی و نعلین زرد، رو به رویش ایستاده همان کسی است که مدت ها دنبالش بودند، تصمیم دیگری می گرفت. اگر می دانست این همان قاسم معروف است که صبح همین روز با لهجه شمالی فریاد می کشید و طلبه ها را تحریک می کرد و به خیابان می کشاند، به این راحتی اسلحه را کنار نمی گذاشت.

عصر هفده دی که روزنامه اطلاعات با مقاله ای توهین آمیز نسبت به امام(ره) در سطح کشور توزیع شد، هیچ کس گمان نمی کرد که تا دو روز دیگر، خشم مردم، دستگاه حکومت را این طور بلرزاند.

صبح هجده دی، کلاس های درس، تعطیل بود. طلبه ها وقتی برای کسب خبر، به مدرسه خان ( آیت الله بروجردی) – که بعد از تعطیلی فیضیه محل تبادل تازه ترین اخبار بود- رفتند، طلبه ای سفید رو را دیدند که با تمام قدرت داد می زد: « چرا نشستید؟ مگه نمی دونید به رهبرتون توهین کردن؟...» کمی بعد، خودش با بیست نفر دیگر از طلبه ها به میدان آستانه رفت و شعار داد. قاسم برای تحریک بقیه، پایش را به زمین می کوبید  و از عمق جان فریاد می کشید. درگیری که شروع شد، مردم هم به آنها ملحق شدند. بعد هم به خانه مراجع رفتند. اما نوزده دی، جمعیت طور دیگری بود. رییس ساواک ترسیده بود، دستور داد مردم را به گلوله ببندند.

قاسم، شجاع تر از آن بود که با این قیل و قال ها از میدان به در رود. او دیگر آبدیده شده بود. او یک انقلابی بود. بارها در شدیدترین درگیری ها حضور داشت. یک بار وقتی ساواک و کماندوهای مذدور، به تجمع متعرضین در حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) حمله کردند؛ قاسم با دیدن مظلومیت زائرین، خونش به جوش آمد. افسری را دید که گوشه ای ایستاده. دوید و با یک حرکت سریع، او را به زمین انداخت. مامورین دنبالش دویدند؛ اما او لا به لای جمعیت رفت و ناپدید شد. کمی  بعد دوباره به مقابل حرم رفت. فرجی را دید که بی سیم به دست، نیروهایش را فرماندهی می کند. مردم قم او را به خوبی می شناختند. فرجی از خون آشام ترین روسای ساواک بود که در شکنجه و قتل بسیاری از مبارزان دست داشت. قاسم خیلی عادی خود را به او رساند و ناگهان در یک فرصت مناسب با لگد به زیر شکم او زد.

فریاد فرجی به آسمان رفت. مردمی که زیر باتوم مامورین به شدت کتک می خوردند با دیدن این صحنه، با صدای بلند،  الله اکبر گفتند و جوان را تشویق کردند. مامورین خشمگین شدند و دنبالش دویدند. یکی از آنها، باتوم را محکم بر سرش کوبید. قاسم بی هوش روی زمین افتاد. مردم به دادش رسیدند و از چنگال ساواک نجاتش دادند. به هوش که آمد، می خندید دیگر به این چیز ها عادت کرده بود. چندبار در بابل و قم از دست مامورین کتک خورده بود و هر بار نیز مردم نجاتش داده  بودند. یک بار، موقع فرار، بالای دیوار رفته بود که تیری به پایش اصابت کرد. یک بار هم در خیابان چهارمردان قم، مامورین دنده های سینه اش را خورد کردند، ولی نتوانستند دستگیرش کنند. قاسم از این موضوع تا آخر عمر رنج می برد. می دانست که این درد، یک روز، کار دستش می دهد....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید محمد سلیمانی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۵۷ ق.ظ

شهادت: نقطه صفر مرزی سردشت- 28/12/1390

مزار: گلزار شهدای علی بن جعفر(ع)- قم

 

=شغل پدرش نانوایی است. وقتی از کودکی محمد می پرسی، علاقه اش به پاسداری و شهادت در راه خدا اولین چیزی است که می گویند. مادرش می گوید:‌ »خیلی لباس سپاه را دوست داشت. چون عمویش پاسدار بود و رزمنده جبهه و جنگ؛ از همان اول با این فضا آشنا بود. وقتی عمویش را در لباس رزم می دید، می گفت من دوست دارم پسر تو باشم، لباس سپاه بپوشم و آخرش شهید شم. یادم است پایش را کرده بود توی یک کفش که الّا و بلّا من  لباس پاسداری می خواهم. هر چقدر گشتیم لباس اندازه اش پیدا نشد. یک دست لباس خریدیم و برایش کوچک کردیم.»

=موسیقی سنتی گوش می داد. علاقه داشت. همین، صدای بعضی ها را در آورده بود. خرده می گرفتند. حرفش که پیش می آمد و یا راجع به هنر یا موسیقی بحثی می شد دیدگاه حضرت آقا در خصوص هنر و موسیقی را که از میان سخنرانی‌های ایشان جمع کرده بود می‌خواند و دفاع می کرد.

=حواسش به انتخاب دوست، خیلی جمع بود. درست است که خیلی زود با آدم صمیمی می شد و گرم می گرفت، اما برای ادامه دوستی به سلامت روحی و اخلاقی فرد اهمیت می داد. حتی دوست نداشت با افرادی که مشکل دارند دم خور شود. یادم است در یک کلاس آموزشی شرکت می کرد. استاد مجرب و کارکشته ای هم داشت. مدتی که گذشت دیگر سر آن کلاس نرفت. پیگیر که شدم فهمیدم استاد آن معتاد بوده. می گفت: «احساس می کنم پولی که ازم می گیره رو خرج خرید مواد مخدر می کنه.»

 

=دل و جرأتش که حرف نداشت، تیر اندازی اش هم. توی گردان، چند تا تک تیر انداز داشتیم که واقعاً نمونه بودند؛ یکی شان محمد بود. به ندرت پیش می آمد که در تمرین های تیراندازی، نمره اش زیر 100 شود. حتی مدال و مقام تیر اندازی داشت.

=یک شب در منطقه به نظرمان آمد شیئی به سمتمان می آید. توی آن ظلمات و تاریکی با اولین شلیک نابودش کرد. خیلی برای کسب این مهارت، وقت می گذاشت. حتی اگر فیلمی می دید فیلم هایی بود مربوط به تک تیراندازها. جدا از جنبه سرگرمی‌اش حواسش به نکته های آموزشی فیلم جمع بود.

 

 

 =بیشتر اوقات، مأموریت بود. وقتی می آمد تلافی چند روزی را که در خانه نبود در می آورد. توی کار خانه کمک می کرد. آشپزی اش حرف نداشت. پیش از عید امسال، یک ماه توی خانه بود. خودش کارهای عید را انجام داد. خانه تکانی کرد. با این حال، همیشه ساز جدایی و رفتن می زد. سفارش می کرد و می گفت: «سعی کن هم خودت هم این دختر، خیلی به من وابسته نشید.» ورد زبانش هم این ترانه بود:

مرغ سحر ناله سر کن، داغ مرا تازه تر کن...

 

=دو سه روز قبل از اعزام به منطقه، دیدمش. با هم برای شناسایی کویر رفتیم. روز انتخابات بود. نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی. کار گشت زنی طول کشید. زمان رأی گیری رو به پایان بود. انگار که دل توی دلش نباشد. رأی دادن را برای خودش یک فریضه و واجب می دانست. چندین بار تذکر داد که زودتر کار شناسایی را تمام کنیم و برای رأی دادن برویم. گفتم: «حالا رأی ندیم طوری نمی شه. ما توی مأموریت هستیم.» جواب داد: «حضرت آقا فرمودن باید رأی بدیم.» با این حرف محمد سعی کردیم کار را زودتر تمام کنیم. تقریباً آخرین دقایق رأی گیری بود که موفق شدیم رأی دهیم.

خوشحالی از چهره اش معلوم بود از اینکه رأی داده، از اینکه گوش به فرمان ولی امرش بوده و انجام وظیفه کرده...

 

 

 

= نسبت به کارش تعهد زیادی داشت. مأموریت‌های مختلفی می رفت. با عشق و علاقه هم می رفت. یک بار نشد گلایه کند. این راه را خودش انتخاب کرده بود. یکبار به سیستان و بلوچستان رفت؛ بعد کردستان. برایم سخت بود. گفتم: «محمد! تو زن و بچه داری. این همه مأموریت رفتن بس نیست؟» نگاه معنا داری کرد و گفت: «بابا جان، اگه ما این مأموریت ها رو نریم پس کی بره؟ اگه من یه بچه دارم رفقای دیگه‌م چند تا بچه دارن.»

 

=خواندن نماز اول وقت را برای خودش واجب کرد بود. اردیبهشت 1388 بود که با هم برای گذراندن دوره تک تیراندازی به دماوند رفتیم. بین راه، صدای اذان که بلند شد ماشین را کنار زد. چون با خودروی سپاه مأمور شده بودیم، پیشنهاد کرد نوبتی، یکی نماز بخواند و دیگری مراقب ماشین باشد. با این تدبیر، نمازمان را خواندیم، اول وقت.

 

=اول وقت، نمازخواندن را باید از ویژگی های بارز محمد دانست. حتی در ایام ماه مبارک رمضان، قبل از اینکه افطار کند، اول نمازش را می خواند. انگار که برایش ملکه شده باشد. تا نماز نمی خواند سر سفره نمی‌آمد. وقتی هم که می گفتند: «چرا افطار نمی کنی؟» جواب می داد: «اگه لقمه توی گلوتون گیر کرد و از دنیا رفتین، جواب خدا رو چی می دین؟»

 

=اهل شوخ طبعی هم بود؛ اما این شوخی‌اش شاید جدی بود و ما سرمان به حساب نبود. بار آخری که آمده بود منطقه، محاسنش از همیشه بلندتر بود. بچه ها رفته بودند روی موج شوخی. سر به سرش گذاشتند و ‌گفتند:‌ «محمد! تو که وامت رو گرفتی، چرا ریشاتو بلند کردی؟» با خنده جواب داد: «خدا رو چه دیدی، شاید ما هم شهید شدیم، اونوقت اگه خواستن ما رو غسل بدن، نمی‌گن پاسدار بی ریش!»

 

=بودند کسانی که او را نمی شناختند و شاید پشت سرش حرف‌هایی هم می زدند. شاید اگر سوال می کردی که در گردان تکاور چه کسی شهید می شود، کسی نمی گفت محمد سلیمانی. کار خدا را می بینید؟ با شهادت محمد، نشان داد که هم بندگی ساده است و هم راه شهادت باز.

به کوشش مهدی قربانی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برکت عترت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۱ ق.ظ

 بازخوانی منابع حدیثی و تاریخی در ارتباط با شهر قم، بیانگر نقش منحصر به فرد حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در رویش فکری و معنوی شیعیان این منطقه و اعتلای مذهب تشیع است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در همین راستا فرمودند «بدون تردید نقش حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در قم شدن قم و عظمت‌ یافتن این شهر عریقِ مذهبىِ تاریخی، یک نقش ما لا کلام فیه است. این بانوی بزرگوار... موجب شده است که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) در آن دوره‌ی ظلمانی و تاریکِ حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم و انوار معارف اهل‌بیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق و غرب منتقل کند» ۱۳۸۹/۷/۲۹

بخش فقه و معارف پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این یادداشت نقش حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در محوریت یافتن شهر قم به عنوان مرکز معارف شیعی را از رهگذر بررسی وضعیت شهر قم پیش از حضور حضرت و بعد از آن تبیین می‌کند.

 وضعیت مذهبی و سیاسی قم پیش از حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)
با گذشت حدود شش دهه از فتح نقاط مرکزی ایران توسط مسلمانان، برخی شیعیان از طایفه‌ی اشعری که از روحیه‌ای انقلابی برخوردار بودند برای به دور ماندن از جنایات حجّاج‌بن‌یوسف، حاکم اموی در کوفه و بصره، به روستاهایی در قم پناه آوردند. این گروه دارای سابقه‌ای درخور در حمایت از ائمه (علیهم‌السّلام) بوده و برای نمونه می‌توان از حضور مؤثرشان در رکاب امام علی (علیه‌السّلام) در نبرد صفّین(۱) و حضور و شهادت برخی از آنها در قیام مختار(۲) یاد کرد. پس از مهاجرت یاد شده، آنان به‌رغم دور بودن از مدینه همچنان با امام باقر (علیه‌السّلام) ارتباط داشتند و نام برخی از آنان در فهرست اسامی یاران صادقین (علیهما‌السّلام) به ثبت رسیده است.(۳) تبعیت و ارادتی که اهل قم از همان دوره به ائمه (علیهم‌السّلام) داشتند سبب شده تا امام صادق (علیه‌السّلام) برای قم و اهل آن حساب ویژه‌ای باز کنند. حضرت هنگام حضور بزرگان قم در مدینه به ایشان عنایت خاصی می‌نمودند(۴) و یا با تعابیر گوناگون اهل قم را از شیعیان خاصّ خود می‌خواندند.(۵)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این‌باره می‌فرمایند: « شهر قم سابقه‌ى بسیار زیادى در پیروى و اتّصال به اهل بیت دارد. یعنى در طول هزار و دویست سال یا بیشتر، این شهر همواره به عنوان یک شهرِ وابسته به اهل بیت شناخته شده است. من شهر دیگرى را با این خصوصیّت سراغ ندارم. بعضى از شهرها مثل کوفه یا مدینه، قبل از قم بلد اهل بیت بودند؛ لیکن دشمنان اهل بیت، این خصوصیّت را از آنها سلب کردند؛ اما شهر قم از همان زمانى که اشعریّون و بقیه‌ى رجال و اعیان محدّثان و علماى بزرگ، اوّلین حوزه‌ى علمیه‌ى مهم و انحصارى تشیّع را در آن تشکیل دادند، در دنیاى اسلام به این جهت شهرت پیدا کرد.»(۶)

این ارتباط با اهل‌بیت حفظ شده و در دوره‌ی امام رضا (علیه‌السّلام) گسترش یافت. اهل قم توسط امام رضا (علیه‌السّلام) نیز با عنوان «شیعیان حقیقی» مورد تمجید قرار گرفتند.(۷) در همین دوره از فقیه برجسته‌ی امامی یعنی زکریا بن آدم مورد توجه حضرت قرار دارد. مطابق روایتی امام رضا (علیه‌السّلام) پیش از مهاجرت به مرو، برخی پیروان خود را به دلیل دوری از مدینه، برای حل مسائل شرعی و اعتقادی به او ارجاع داده و او را امین در امور دین و دنیا خواندند.(۸) او نیز به صورت حضوری به خدمت حضرت رسیده(۹)، با ایشان به عنوان وکیل حضرت مکاتباتی داشته(۱۰) و کتابی را با عنوان مسائل الرضا (علیه‌السّلام) نگاشته است.(۱۱(

نکته‌ی دیگر آنکه به تصریح منابع، قمی‌ها با آغاز خلافت عباسیان همچنان خط مشیِ ستیزه‌جویانه و جدایی‌طلبانه‌ی آشکاری را نسبت به حکومت وقت اتخاذ کرده‌اند.(۱2)بنابراین تا اینجا روشن شد که در زمان مهاجرت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) به سوی مرو، قم در درجه‌ی اول محل و پناهگاه مهم برای شیعیان بوده است. دوم آنکه شیعیان این منطقه مورد تأیید و حتی احترام ائمه (علیهم‌السّلام) بوده‌اند. سوم آنکه از جهت علمی در تکاپوی جدی برای بهره‌مندی و ترویج معارف اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) بودند؛ و بالاخره از جهت اندیشه‌ی سیاسی کاملاً هماهنگ با ائمه (علیهم‌السّلام) بوده و متحد و هماهنگ در برابر دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) عمل می‌کردند.

 جایگاه حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و چگونگی حضور حضرت در قم
در میان دختران امام کاظم (علیه‌السّلام)، فاطمه‌ی کبری فرزندی است که در منابع گوناگون به نام و القابش تصریح شده است. ایشان محدثه بوده و در منابع موجود نیز اخباری از آن حضرت مشاهده می‌شود.(۱۳) هرچند از جزئیات حیات مبارک ایشان اطلاعات چندانی در دسترس نیست؛ اما از همین شواهد موجود می‌توان به دست آورد که آن‌چنان به ویژگی‌های علمی و معنوی مشهور بوده و بعدها - چنانکه در بخش بعدی یادداشت اشاره خواهد شد- آن‌گونه از سوی ائمه‌ی بعدی به شیعیان معرفی شده است که در همان دوره و بعدها شایسته‌ی القابی چون معصومه، کریمه، طاهره، برّه، تقیه، رضیه، سیده، حمیده، رشیده، نقیه و مرضیه از سوی خاندان اهل‌بیت (علیه‌السّلام) شده‌اند.(۱۴(

آنچه می‌توان بدان یقین کرد آن است که حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) پس از مدت کوتاهی از مهاجرت برادرش، امام رضا (علیه‌السّلام)، به سوی مرکز خلافت آن روزگار یعنی مرو، تصمیم گرفتند تا به همراه کاروانی به امام زمان خویش بپیوندند. به هر ترتیب از نوع وداع حزن‌انگیز امام رضا (علیه‌السّلام) با خانواده‌شان هنگام خروج از مدینه و تأکید ایشان بر اینکه برگشتی برای این سفر – که به اجبار انجام می‌شد- نخواهد بود(۱۵)، حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) به این نتیجه رسیدند که باید برای دیدار ایشان رنج سفری طولانی را متحمّل گردند. مسیری که حضرت انتخاب کردند به احتمال قوی همان مسیر معمول بوده است و بر اساس اطلاعات موجود این مسیر از خود قم عبور نمی‌کرد. اما حضرت با عنایتی که با توجه به پیشینه‌ی اهل قم داشتند، اعلام کردند که در این شهر حضور خواهند یافت.

طبیعی است که قمِ دوست‌دار اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، برای نخستین بار به خود افتخار حضور فرزند و برادر ائمه‌ی هدی را می‌دید و از این روی به بهترین نحو از ایشان استقبال شد. دانسته است که حضرت پس از مدتی کوتاه در این شهر رحلت نمود و اهل قم برای ایشان مضجعی خاص ترتیب دادندبنابراین قم پیش از حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) یکی از مناطق معروف به حضور شیعیان بود اما همچنان تا تبدیل شدن به نقطه‌ی کانونی تشیع امامی فاصله‌ای بسیار داشت؛ و در این هنگام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) با شناخت ظرفیت اهل قم در دفاع از تشیع و علاقه‌مندی‌شان به معارف اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، نزد ایشان حاضر شدند.


 تلاش ائمه برای محوریت بخشیدن به شهر قم
بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که از دیرباز یکی از راهبردهای ائمه هدی (علیهم‌السّلام) برای ایجاد ارتباط و انسجام بیشتر شیعیان در شرایط دشوار سیاسی و مذهبی، بهره‌برداری از ظرفیت زیارت قبور ائمه بوده است(۱۶)؛ و روشن است که بیشترین محدودیت‌ها برای ارتباط با ائمه (علیهم‌السّلام) مربوط به اواخر عصر حضور است. راهبرد یاد شده ابعاد گسترده‌ای دارد و در اینجا تنها به بخشی از آن که به تحلیل نقش حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در آینده‌ی تشیّع است اشاره می‌شود؛ و آن اینکه به‌رغم حضور و فعالیت بزرگانی از اصحاب ائمه (علیهم‌السّلام) در قم با شکل‌گیری بارگاه نوه‌ی رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و حضرت امیر (علیه‌السّلام)، فرزند امام کاظم (علیه‌السّلام)، برادر امام رضا(علیه‌السّلام) و عمّه‌ی امامان بعدی در شهر قم، شرط لازم و کافی برای آن شد که ائمه (علیهم‌السّلام) بر روی این مکان حساب باز کرده و در شرایط اختناق موجود، شیعیان را برای حضور در آن شهر ترغیب نمایند.

مهم‌ترین شاهد آن است که امام رضا (علیه‌السّلام) در میان بستگان درجه یک خود، تنها در مورد زائران قبر پدرشان(۱۷)، امام کاظم (علیه‌السّلام) و زائران قبر خواهرشان(۱۸)، حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)، اجرِ «بهشت» را با عبارت «لَهُ الجَنّة» طرح نمودند. امام جواد (علیه‌السّلام) نیز این عبارت را تنها در مورد زائران قبر پدرشان امام رضا (علیه‌السّلام)(۱۹) و سپس زائران عمّه‌شان، حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)(۲۰) به کار برده‌اند. همچنین با بازخوانی روایات روشن می‌شود که در مورد زیارت قبر هیچ شخصی پس از چهارده معصوم جز درباره حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) چنین فضیلتی آن هم از سوی سه امام ذکر نشده است. این اقدام ائمه مطابق شواهد متعدّد کارساز بود و برای نمونه در توسعه‌ی شهر، معیار اصلی محل دفن حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) قرار گرفت، فرزندان امام جواد (علیه‌السّلام) با حضور در قم بنایی را به عنوان حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) ایجاد نمودند، و بسیاری از بزرگان شیعه به سکونت در قم اهتمام ورزیدند.(۲۱(

در اینجا طرح دو نکته به تبیین بهتر بحث کمک می‌کند. نخست آنکه چه در این روایات و چه روایات متعددی که بعدها در کتاب تاریخ قم درباره‌ی فضیلت زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده، سبک و بیان روایات به نوعی است که گویا «قم» در این اخبار بار دیگر توسط ائمه (علیهم‌السّلام) معرفی و به حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) شناخته می‌شود.(۲۲) نکته‌ی دیگر آنکه روایات یاد شده از ائمه (علیهم‌السّلام) مخاطبی خاص ندارد و به عنوان توصیه‌ای عمومی و همگانی مطرح می‌شود. از این روی باید گفت حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در قم سبب شد تا برای نخستین بار ائمه (علیهم‌السّلام) به جمیع شیعیان سفارش سفر به این شهر را مطرح نمایند و چنانچه خواهد آمد با این اقدام و به برکت حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) مقدمات معرفی این شهر به عنوان مرکز علمی و فرهنگی تشیّع را فراهم نمایند.

 تبدیل شدن قم به مرکز معارف تشیّع
هرچند پس از دوران امام رضا (علیه‌السّلام)، بزرگان اشعری برای انتقال میراث حدیثی شیعه به قم تلاشی وافر نمودند(۲۳) اما آنچه سبب شکل‌گیری مدرسه حیات‌بخش حدیثی شیعه در این شهر شد، مهاجرت و حضور محدثان بزرگی بود که با شناخت به وجود آمده در مورد جایگاه قم با سفارش‌ها و توصیه‌های ائمه (علیهم‌السّلام)، این شهر را به عنوان محل حضور و فعالیت خود انتخاب کرده‌اند.

باید توجه داشت که این افراد آن­چنان خبره بودند که کمتر نیاز علمی به اهل قم داشتند و رغبت آنان به این شهر به دلیل یاد شده، سبب تحولی در هویت علمی و فرهنگی قم شد. از جمله‌ی این افراد، «ابراهیم‌بن‌هاشم»، پرورش‌یافته‌ی مکتب حدیثی کوفه و صحابی امام جواد (علیه‌السّلام) است که از ۱۶۰ نفر از یاران ائمه (علیهم‌السّلام) اخباری را دریافت نموده و پس از کسب مقامات علمی، قم را برای انتقال و انتشار اخبار خود برگزید. فرد دیگر از صحابی ارجمند امام جواد و امام هادی(علیهما‌السّلام) است و تنها در کتاب کافی، نخستین کتاب مهم شیعه در بین کتب اربعه، ۵۸۶۶ خبر از او نقل شده است، «حسین‌بن‌سعیدبن‌حمّاد» است که پس از مدت طولانی از فعالیت در کوفه و اهواز به قم مهاجرت نمود.(۲۴) این‌چنین بود که ظرفیت نهفته در قم با حضور این شخصیت‌های برجسته و به برکت حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در اواخر قرن سوم و قرن چهارم ظهور یافت و قم مؤثرترین جایگاه را در رشد و بالندگی علمی و معرفتی شیعه به دست آورد.

 بهره‌مندی معنوی علمای قدیم و جدید شیعه
بخش مهمی از تأثیر حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و بارگاه آن حضرت در قم در مرکز معرفتی تشیع شدنش، چه در روزگار یاد شده و چه دوره معاصر، به دلیل عنایت آن حضرت بر علما و اندیشمندان شیعه‌ای است که در جوار مرقد آن حضرت مشغول به نشر علوم اسلامی‌اند، برای نمونه به شاهدی مهم که نشان از نقش معنوی حضرت در شکل‌گیری حوزه‌ی علمیه‌ی حیات‌بخش قم دارد اشاره می‌شود.

مطابق نقلی، اساس و انگیزه‌ی اصلی حضور آیت‌الله حائری یزدی، بنیانگذار حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در این شهر و تلاش ایشان برای شکل‌گیری حوزه‌ی علمیه‌ی مؤثر در جهان تشیّع، وجود مرقد حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و بهره‌مندی از عنایات ایشان بوده است.(۲۵) در همین راستا مشاهده می‌شود که آیت‌الله بروجردی، مرجع جهان تشیّع، به‌رغم وجود فضاهای دیگر، خود را مقیّد می‌دید که تمامی اشتغالات علمی‌اش در حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) باشد و بر کسب توفیق از حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) تأکید می‌نمود.(۲۶) همچنین آیت‌الله مرعشی نجفی خود درباره‌ی حضورش در قم تأکید می‌کند «حضورم در قم به دلیل آن بود که پدرم حضرت امیر (علیه‌السّلام) را در خواب دیده و از ایشان شنیدم که هرکس می‌خواهد از توفیق درک زیارت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بهره‌مند شود به قم و زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) برود».(۲۷) ایشان می‌فرمود «امیدوارم به برکت این مخدره عالم که در جوار رحمت او هستم و پناهنده به آستان او می‌باشم، روز به روز توفیقات طلاب علوم دینیّه و خطبا و سایر طبقات را بیش از پیش افزون فرماید.»(۲۸) باید در نظر داشت که از جمله ثمرات شکل‌گیری حوزه‌ی علمیه‌ی قم به برکت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)، شخصیت برجسته امام خمینی (رحمه‌الله)، شاگردان ایشان و مردم انقلابی این شهر بوده است که جایگاهی بی‌بدیل در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران و تدوام آن داشته‌اند.

پانوشت:
۱) اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص۲۷۱.
۲) طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۹.
۳) قمی، تاریخ قم، ص۲۷۸-۲۷۹.
۴) برای نمونه، رک: کشی، رجال، ص۳۳۳.
۵) برای نمونه، رک: صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۵۷۲.
۶) بیانات در دیدار روحانیون، طلاّب و مردم شهر قم ۱۳۷۴/۰۹/۱۳
۷) صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۰.
۸) کشی، رجال، ج۲، ص۵۹۵.
۹) برای نمونه، رک: حلی، رجال، ص۷۵.
۱۰) کشی، رجال، ج۲، ص۸۵۹.
۱۱) طوسی، فهرست، ص۱۳۲.
۱۲) برای اطلاع بیشتر در مورد روابط اهل قم با عباسیان و اکراه آنان در پرداخت مالیات به عباسیان، رک: نیومن، دوره شکل گیری تشیع دوازده امامی، ص ۱۷۱-۱۷۶.
۱۳) برای نمونه، رک: صدوق، امالی، ص۸۲.
۱۴) برای اطلاع بیشتر، رک: غروی، محدثات شیعه، ص۲۵۴.
۱۵) صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج۲، همان، ص۲۱۷.
۱۶) برای نمونه، رک: توحیدی نیا، سازواری قالب و مفاد زیارت جامعه کبیره و نیاز معرفتی امامیه در عصر امام هادی(ع)، فصلنامه تاریخ اسلام - دوره ۱۸، پیاپی ۷۱، بهار ۱۳۹۷.
۱۷) طوسی، تهذیب، ج۶، ص۸۲.
۱۸) صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۷.
۱۹) همان، ص۲۸۸.
۲۰) ابن قولویه، کامل الزیارت، ص۴۴۴.
۲۱) کوچک زاده، تاریخچه قم و مساجد تاریخی آن، ص۱۲۴.
۲۲) برای نمونه در خبر پیشین فرمودند من زارعمتی بقم، فله الجنه. در مورد روایات متعدد از امام صادق(ع)، رک: مجموعه مقالات کنگره بزگداشت حضرت فاطمه معصومه(س)، ج۱، ص۷- ۲۳ و ۵۵-۵۸.
۲۳) برای نمونه احمد بن محمد بن عیسی اشعری(طوسی، فهرست، ص۶۰؛ نجاشی، رجال، ص۸۱)، شیخ و فقیه اهل قم که از جهت اجتماعی نیز دارای جایگاه والایی در این شهر بوده، پس از بهره مندی از اخبار ۱۳۵ صحابی ائمه(ع)، بخش قابل توجهی از میراث حدیثی شیعه در کوفه را به قم منتقل نمود. نقش وی به عنوان یکی از شیعیان اهل قم را می توان در نقل بیش از ۸ هزار خبر تنها در دو کتاب کافی و تهذیب، از کتب اربعه شیعه، مشاهده نمود.
۲۴) نجاشی، رجال، ص۵۹-۶۰.
۲۵) ماهنامه فرهنگ کوثر، شماره۱، ص۸۲.
۲۶) همان.
۲۷) اشتهاردی، حضرت معصومه(س) چشمه جوشان کوثر، ص۷۵.
۲۸) دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج۵، ص۶۴.

سایت حرم مطهر

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خانم در جبهه

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۸ ق.ظ

در تار و پود مردم ایران انس با اهل بیت علیهم السلام تنیده شده است. همین که از کودکی آموخته اند موقع برخاستن از زمین، یاعلی بگویند، با رفع عطش، سلام بر حسین به زبان جاری سازند و در ناخودآگاه خود هنگام خطر، یااباالفضل می گویند نشان گر عمق پیوند باطنی مردم ایران از هر نژاد و مسلکی با خاندان عصمت و طهارت است.

همین ویژگی باعث شد طیب ها و ضرغام ها و ... در دو راهی دنیا زدگی و مادی پرستی با معنویت و ایثار و خدا خواهی، مسیر حق را با همه سختی هایش بر لذت ها و منافع دنیایی ترجیح داده و در حمایت از شعائر دین، جان عزیز خویش را در طبق اخلاص به پیشگاه آل الله تقدیم نمایند.

انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، مظهر پیروزی خون بر شمشیر بود. دست های خالی از سلاح و پول و تجهیزات با اتکا بر ذات خداوند متعال و مدد از اهل بیت علیهم السلام جلوه هایی زیبا و حماسی از جاماندگان آخرالزمانی قافله اباعبدالله علیه السلام به نمایش گذاشت و طومار محاسبات مادی استراتژیست های نخبه جهان سلطه را در هم پیچید.

مگر کسی باور می کرد مردمی پابرهنه با شعار و سخنرانی و اعلامیه و نوار و هدایت پیرمردی روحانی بدون پشتوانه ابرقدرت ها بتوانند ژاندارم پرادعای منطقه را از پای در آورده و رژیم طاغوت را به جمهوری اسلامی برآمده از مکتب عاشورا مبدل سازند؟ انقلاب اسلامی از اساس یک انقلاب فرهنگی مبتنی بر رسانه منبر و قلم و بیان و روشنگری و فکر و مطالعه بود که تقابل مسلحانه، نقش چندانی در ظهور و قوام آن نداشت. برخلاف تصور و القای غرب، امام خمینی رحمت الله علیه را باید مبدع جنگ نرم دانست. او انقلابی را هدایت کرد که در حصن حصین "کلمه لااله الله" با نفی سلطه شرق و غرب و راهبرد قرآنی "یفقه قولی" مقلّب القوب و الاحوال و الافکار امت گردید؛ "باور به خود" را در وجود مردم بارور ساخت و فرهنگ "ما می توانیم" را در عرصه جهاد و استقامت و سیاست و اقتصاد و ... به حاکمیت رساند.

این که صدام گفت خوزستان را سه روزه فتح کرده و یک هفته ای به تهران می رسد یا این که ایران هرگز نخواهد توانست خرمشهر قهرمان را پس گرفته و بر فرض محال اگر چنین شود کلید بصره را تحویل می دهد، حرفی حساب شده برآمده از محاسبات مادی تئوریسین های جنگ و مغزهای متفکر سرویس های جاسوسی بیگانه بود. رژیم بعث یقین داشت با حمایت تمام قد آمریکا و شوروی و اتحادیه عرب به راحتی خواهد توانست نظام نوپای اسلامی ایران را که مشکلات شدید داخلی همچون: شورش طوایف و جدایی طلبی، کودتا، ترور، تحریم اقتصادی و سیاسی و تسلیحاتی، جنگ قدرت، پاکسازی ارتش، تخریب و تخلیه  و خروج مهمات نظامی در رژیم گذشته، جاسوسی بعضی خواص و ... دست و پنجه نرم می کند و هر یک از این گره ها و تهدیدها به تنهایی قادر به شکست و فروپاشی هر حکومتی خواهد بود، از نقشه حاکمیت سیاسی و منطقه ای حذف نموده و دستکم خوزستان را عربستان و استان نوزدهم عراق قرار داده و خرمشهر را به المحمره، آبادان را به عبادان و اهواز را به الاحواز تبدیل نماید.

آن چه همه محاسبات دو دو تا چهارتایی تحلیل گران نظامی و سیاسی و جاسوسی غرب و شرق را باطل ساخت عدم شناخت نسبت به عنصر معنویت و قدرت بی انتهای اتکا به ذات احدیت بود. خاطرات دفاع مقدس مشحون از ظهور عنایات حضرت حق به رزمندگان ساده دل و بی ادعایی بود که در سایه استقامت مومنانه خود و زیر چتر "الذین یومنون بالغیب" نیرو و سلاح و تاکتیک خویش را وسیله ای در خدمت اراده حق دانسته و "لکن الله رمی" را سرلوحه نگرش تحلیلی خود نسبت به حوادث میدان جنگ قرار می دادند.

جنگ تحمیلی در پرتو توکل به خدا و توسل به اهل بیت علیهم السلام و در خارج از مدار محاسبات مادی، دفاع مقدس نام گرفت و مفاهیمی چون ایثار و جهاد و شهادت و اخلاص و بندگی، آموزه طریقت دلدادگانی قرار گرفت که مسیر عرفانی وصل به معبود را یک شبه طی نمودند؛ همان راهی که بزرگان اهل عزلت و سالکان و ساکنان کهف انزوا، صد ساله پیموده و گاه اندر خم یک کوچه از هفت شهر عشق و ایمان و عروج، پای در گِل و لای تعلقات و در بند زنجیر نفس می ماندند.

در موضوع دلبستگی و ارادت شهدا به اهل بیت و نقش معنویت در کسب پیروزی های عرصه نبرد و تأثیر آخرت گرایی در نزول امداد و نصرت الهی کتاب ها و مقالات فراوانی به رشته تحریر درآمده که مطالعه آنها به خصوص به نسل جدید و تازه نفس انقلاب اسلامی توصیه می شود.

به یاری خدا در پی تألیف اثری هستم پیرامون بعضی مظاهر دلدادگی شهدا و ایثارگران به ساحت بانوی کرامت، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها که حضور بارگاهش در شهر مقدس قم، ایران را به پایگاه علم و فضیلت عالم اسلام مبدل ساخت و احیای حوزه های علمیه و انقلاب اسلامی و طنین آوای آزادگی و ایستادگی جبهه جهانی مستضعفان و قیام بر ضد چپاولگری و زور و زیاده خواهی را در سراسر گیتی پدید آورد. بی تردید کسی در پهنه عالم نیست که مدیون فاطمه معصومه نباشد. هر کس صدای انقلاب پابرهنگان ایران را شنید و زنگار از فطرت خفته اش زدوده گردید و در دفاع از حق و شرافت و انسانیت قد علم کرد، مرهون محوریت بارگاه کریمه اهل بیت در احیای اندیشه مقاومت و شکل گیری تمدن نوین جهانی است. علاوه بر دوران با شکوه انقلاب و مبارزه با رژیم ستمشاهی، حرم بانوی کرامت همواره محل تجمع وتردد رزمندگان دفاع مقدس از استان های مختلف بود که در مسیر رفت یا برگشت از جبهه، توقفی در شهر مقدس قم داشته و علاوه بر زیارت بارگاه قدسی کریمه اهل بیت از محضر علما و فرزانگان نیز بهره مند می شدند.

شهدای مدافع حرم نیز دلبرانه هایی زیبا با فاطمه ثانی سلام الله علیها داشته اند.

حضور رزمندگان ایرانی در سوریه در واقع ادامه نبرد با هجمه شیطانی جنود استکبار است. داعش، نسخه به روز شده حزب بعث برای گرفتار ساختن جهان اسلام به مشکلات داخلی و دامن زدن به برادر کشی و اختلافات مذهبی به منظور غفلت از سلطه غرب و وابستگی هر چه بیشتر به امپریالیسم است. این حضور فرامرزی در واقع دفاع و اقدام پیشگیرانه در مقابل خدعه پیچیده اجانب برای به قدرت رساندن حکومتی متوحش و خون آشام در سوریه و عراق و سپس انهدام بنیان ایران و به خاک و خون کشاندن مردم این سرزمین تلقی می شد. ناگفته پیداست که ستیز با داعش در قالب یک حاکمیت و کشور بسیار دشواتر از ستیز با داعش در قالب یک گروه خواهد بود.

نکته دیگر اما واقعه ای فرهنگی برخاسته از آثار گرانسنگ گنجینه دفاع مقدس هشت ساله است که در خطوط مبارزه با الحاد تکفیری در سوریه و عراق به منصه ظهور رسید. زندگی هر یک از شهدا و رزمندگان نسل سومی و چهارمی انقلاب در مبارزه با داعش را بخوانید تأثیر اعتقادی و رفتاری آنها از آموزه های دوران دفاع مقدس و انس با شهدای آن دوران را به وضوح مشاهده خواهید کرد. در واقع باید اذعان داشت که روح حماسی مدافعان حرم و منشأ پیروزی ما در جبهه های بین المللی مقاومت، مرهون انتقال فرهنگ دفاع مقدس در قالب کتاب و فیلم و روایتگری به نسل جبهه و جنگ ندیده انقلاب بوده است.

 

1- یکی از شاگردان آیت‌الله العظمی شهاب‌الدین مرعشی نجفی می‌گوید: وی در ضمن درس خود می‌فرمود: پدرم، چهل شب در حرم حضرت علی علیه السلام بیتوته نمود شبی در حال مکاشفه آن حضرت به پدرم فرمود: سید محمود چه می‌خواهی؟ پدرم عرض می‌کند: زیارت قبر حضرت فاطمه سلام الله علیها را! حضرت فرمود: من که نمی‌توانم برخلاف وصیت ایشان عمل کنم. پدرم عرض کرد، پس من هنگام توسل و زیارت برای او چه کنم؟ حضرت فرمود: خداوند مقام و شکوه حضرت فاطمه سلام الله علیها را در این باره به حضرت فاطمه معصومه داده است و هرکس می‌خواهد زیارت حضرت فاطمه را درک کند به زیارت حضرت فاطمه معصومه برود.

آیت‌الله العظمی مرعشی می‌فرمود: پدرم درباره زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها بسیار به من سفارش می‌کرد. من نیز از نجف اشرف به این مقصد آمدم و به زیارت امام رضا علیه السلام رفته و سپس در قم به اصرار مؤسس حوزه علمیه( آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی) ماندگار شدم و اکنون شصت سال است که هر روز از نخستین زائرین حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها هستم.

آئینه عصمت« پژوهشی کوتاه پیرامون زندگی و هجرت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه(س) به کشور ایران و شهر مقدس قم؛ مؤلف آیت‌الله ضیاءالدین نجفی»

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید سعید غلامی شهروز

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۹ ق.ظ

تولد: قم-30/10/1362

شهادت: نقطه صفر مرزی سردشت- 28/12/1390

مزار: روستای قباق تپه- کبودر آهنگ

= از همان بچگی معلوم بود که با دیگران فرق می کند. رفتارهایش طوری بود که از سنش بزرگتر نشان می‌داد. اهل مسجد بود. توی کارهای فرهنگی که در مسجد انجام می شد شرکت فعال داشت. دلش گره خورد بود با مومنینی که به خانه خدا رفت و آمد داشتند. از همان موقع، همنشین خوبان بود، حالا هم. همنشین شده با شهیدان.

 

=زندگی اش را که نگاه کنی می بینی آدم صرفه جو و ساده زیستی است. سعی کرده همه فضایل اخلاقی را در زندگی اش پیاده کند. می گویند از غیبت کردن خیلی ناراحت می شد. اگر از کسی غیبتی می دید دیگر توجه‌اش را از طرف بر می داشت، سرش را می انداخت پایین از ناراحتی. اهل پر خوری نبود، اهل تن پروری و دنیا دوستی هم. خواهرش می گوید خانه مان که می آمد، وقت خواب می خواستم زیرش تشک بیاندازم نمی گذاشت. می گفت: «اگه امروز روی این تشک نرم بخوابیم فردا پس چطور می خوایم روی خاک بخوابیم؟»

=دورادور سعید را دیده بودم. وقتی خواستگاری ام آمد ادب و متانتش، آراستگی و تمیزی اش مثل همیشه نظرم را جلب کرد. به دلم نشسته بود.

توی این هشت سالی که با هم زندگی کردیم چیزی که بیشتر از همه در خاطرم مانده، صبر سعید است. توی مشکلاتی که پیش می آمد صبوری می کرد. 

=مسئول انبار تسلیحات گردان تکاور بود و سر و کارش با اموال بیت المال. برای نگهداری تجهیزات، دقت زیادی به خرج می داد. حفظ درست و اصولی آنها برایش در درجه اول اهمیت قرار داشت. بعضی روزها سر همین دقتی که برای نظافت و جمع و جور کردن تجهیزات انبار داشت از سرویس جا می ماند و خودش می‌آمد خانه.

=گذشت بسیاری داشت. مسئله ای هم که پیش می آمد خودش را می زد به آن راه. پی اش را نمی‌گرفت. برای فرصت های زندگی دنیایی اش آنقدری ارزش قائل بود که با این حاشیه ها خرابشان نکند. تنها چیزی که توی زندگی با سعید آزارم می داد مظلوم بودنش بود. حرف نزدنش و راحت از کنار خیلی چیزها رد شدنش.

=نمازش اول وقت بود. اگر توی خانه بود و کاری پیش می آمد اول نماز می خواند بعد می رفت سراغ کار. نه تنها خودش، به من هم سفارش می کرد که نماز را بخوانم بعد بروم دنبال کارهایی که دارم.

=رفتار و کردارش طوری بود که کسی را ناراحت نکند. اگر احساس می‌کرد ممکن است با حرفی که می زند کسی را ناراحت کند سکوت می کرد. به این هم قانع نبود. ندیدم حتی بخواهد با حرکات صورتش کسی را برنجاند،‌ اخم کند، لبی کج کند، چشمی سفید کند...

=کمک کردنش به مستمندان قطع نمی شد. اول هم مستمندانی که در فامیل بودند را مدنظر قرار می داد. با هم می رفتیم منزلشان. هم صله رحم  بود و هم انفاق. وقت خداحافظی مبلغی را از که از دستم داده بود می‌دادم به آنها.

=کمک به من را عار نمی دانست. هر کاری که توی خانه از دستش بر می آمد دریغ نمی کرد. ظرف ها را می‌شست، خانه را جارو می زد. نه تنها برای من، که دوران مجردی اش هم کمک حال مادرش بود.

 

=تازه پایگاه را تحویل گرفته بودیم. وضعیت نابه‌سامانی بود. هیچ چیز سر جایش نبود. نظافت و ساماندهی آن، کار جهادی می طلبید. از صبح که وارد منطقه شدیم تا غروب کارمان همین بود. بین بچه ها سعید یکی از فعال ترین ها بود. از بقیه هم که درباره اش بپرسی همین کار راه اندازی و داوطلب بودنش برای هر کاری بیشتر در چشمشان نمود کرده است. رانندگی می کرد، جیره ماهیانه را همراه شهید سلیمانی به پایگاه می آورد، موتور برق ها را بررسی می کرد تا مشکلی نداشته باشند. همه اش توی جنب و جوش بود.

 

=تیربارچی بود ولی داوطلب همه کارها هم بود. نشد کاری روی زمین ببیند و بی تفاوت باشد. هر کاری که از دستش برمی آمد کوتاهی نمی کرد. توی منطقه یک شب ساعت سه و نیم بود که دیدم دارد می رود بیرون سنگر. پرسیدم: «کجا؟» جواب داد: «می رم روغن موتور برق رو عوض کنم.» گفتم: «بیا بخواب. بذار برای فردا صبح.» گفت: «نه یادم رفته بود الان یادم اومد. باید انجامش بدم، ممکنه برای موتور مشکلی پیش بیاد.»

 

=دل دریایی اش را داده بود دست دریا دل کربلا حضرت ابالفضل العباس علیه السلام. خیلی به آقا قمر بنی هاشم ارادت داشت؛ آنقدر که وقتی فهمید خداوند فرزند پسری به او عنایت کرده ذوق کرده بود از اینکه می خواهد اسمش را بگذارد ابوالفضل. وقتی پرسیدم: «حالا چرا ابوالفضل؟» جواب داد: «من هر کاری که بخوام انجام بدم می گم یا اباالفضل.» شاید موقع شهادت هم همین ذکر روی لبانش بود؛یا اباالفضل.

 

=انگار که هر لحظه برای رفتن آماده باشد، بارش را بسته و از پیش خیال خودش را بابت کارهای دنیایی‌اش راحت کرده بود. این را وقتی فهمیدم که گفت وصیت نامه‌اش را نوشته و ممکن است روزی شهید شود. توی عالم خواهر و برادری دلم لرزید. گفتم: «مگه من خواهر نیستم. نمی گی طاقت نبودنت رو ندارم؟ چرا پیش خواهرت از این حرفا می زنی؟» برگشت گفت: «این طور نگو خواهر. مگه حضرت زینب خواهر نبود؟ چطور اون همه مصیبت رو تحمل کرد؟»

 

 

=هر سال می رفتیم مشهد پابوس امام رضاعلیه السلام. پیش از مأموریت آخری که رفت و دیگر برنگشت، عطش عجیبی توی وجودش بود. با چه حالی رفتیم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و بعد هم مسجد مقدس جمکران.

=وصیتنامه‌اش را جلوی خودم نوشت. هر چیزی را که لازم می دانست قید کرد. داشت این جوری آماده‌مان می‌کرد انگار. بعضی وقت ها که گلزار می رفتیم سر مزار شش شهید اخیر سپاه می گفت: «یه روزی ما هم مثل اینا شهید می شیم.» آن موقع باورم نمی آمد که این قدر زود قرار است تنها شوم. فکرش را هم نمی‌کردم شش ماه بعد از آن شش شهید، او هم برود.

به کوشش مهدی قربان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کم لطفی به شهدای گمنام در قم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۴۰ ب.ظ

شهید گمنام

 

دیشب همزمان با شب وفات حضرت معصومه سلام الله علیها، چند شهید گمنام را در چند نقطه از شهر مقدس قم ازجمله مصلای نیمه کاره پردیسان به خاک سپردند بی آنکه اعلام و اعلانی در کار باشد. بی هیاهو و باز هم در گمنامی. انگار که برنامه نهال کاری بود! از باب رفع تکلیف و گزارش کاری شهیدی هم به خاک سپردند.

بهانه آقایان بابت کم لطفی در حق شهدا، شرایط کرونایی بود اما اگر دو هفته زودتر یا دو هفته دیرتر این مراسم را برگزار می کردند لااقل می شد در جمع نمازگزاران جمعه با رعایت پروتکل های موجود ادای احترامی به شهدا صورت بگیرد.

واقعا این سطح از تعلل و بی مهری نسبت به شهدای گمنام قابل قیول نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پاییز زیبا

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۰۸ ب.ظ

سلام بر پاییز

همینک/ قم/ پردیسان

 

bov5_1e5c00aa-4f1b-4350-8b23-f7162c65fe3f.jpg

09zd_406bca28-7301-47c4-8850-f7d3b427b87c.jpg

frx2_c9cb342b-5cad-438b-aed8-2a3df1754474.jpg

eo0z_9318b0c5-b577-47e1-8561-3d40a791ebe9.jpg

5d0_00bbeccf-4fcf-4a44-b22a-caa2187ce22b.jpg

mbk_fc1bc41b-9952-4b4a-a750-c41b0c4e5be4.jpg

wzov_8932db08-37b6-4637-a81e-4f48c36c2997.jpg

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قانون خوب است اما برای همسایه

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۴۳ ب.ظ

 

والله ما که بخیل نیستیم. جمعیت بیاید ده برابر این! ما هم برای این مرحوم فاتحه خواندیم

اما

اهالی بیت خودشان اعلام کرده بودند که بنا بر وصیت فقید از برگزاری تشییع در ایام کرونا معذورند

بماند که دولت مورد حمایت حضرات نیز تشییع جنازه ها را ممنوع اعلام کرده بود

دوستان لااقل روی ادعا و شعارهای خودشان راه نروند

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چقدر سهم تو از زخم و صبر بسیار است

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۳:۳۳ ب.ظ

 

حجت الاسلام سید علی حسینی ایمنی از ادیبان سرآمد و فضلای اهل قلم بود که اسفند ماه گذشته بر اثر ابتلا به کرونا در قم درگذشت؛ دوستی نازنین و طلبه ای خودساخته و عالم.

شعر زیر یکی از سروده های این عزیز درگذشته است:

 

در آسمان شرف ماهپاره زینب بود
به کهکشان صبوری ستاره زینب بود
اگر چه داغ فراوان به سینه سنگین داشت
برای درد دل خلق چاره زینب بود
شبی که بار سفر بست هستی حیدر
کسی که داشت دلی پر شراره زینب بود
کنار سجده و محراب و رستگاری عشق
کسی که خون به جگر شد دوباره زینب بود
شرار زهر به جان حسن که می افتاد 
کنار تشت و جگرهای پاره زینب بود
*
خدا مرا بکشد ! این مسیر دشوار است
چقدر سهم تو از زخم و صبر بسیار است
*
تو ایستادی و گودال در برابر تو
و شمر نعره زنان در پی برادر تو
به دست شمر سری بود از قفا بی تن
سر بریده ی خورشید بود یا سر تو؟
تو زینبی و فقط نیمی از تو زینب بود
غریب کرببلا بود نیم دیگر تو
نه ! اشتباه نوشتم - حسین نیم تو نیست
تمام بود و نبود تو بود دلبر تو
هجوم بارش خنجر به حلق اقیانوس 
چه کرد با دل پر درد و دیده ی تر تو!
*
خدا مرا بکشد! این مسیر دشوار است
چقدر سهم تو از زخم و صبر بسیار است
*
به روی خاک که افتاد پیکر خورشید
چه کرد خنجر یک گرگ با سر خورشید!
چه آتشی که به جان خیامتان افتاد
که پیش چشم تو شد شعله ور پر خورشید!
کجاست او که عمود خیام و سقا بود
کجاست - ساده بگویم - برادر خورشید؟
پلیده پنجه ی نامرد و سیلی شیطان
چه کرد با گل رخسار دختر خورشید!
شکست قلب قلم٬ شاعر از نفس افتاد
- هجوم این همه شیطان به خواهر خورشید؟!
*
خدا مرا بکشد! این مسیر دشوار است
چقدر سهم تو از زخم و صبر بسیار است!
*
اگر چه زخم دلت را گریستی بانو!
تو کوه ماندی و باید بایستی بانو!
به رغم این همه توفان و تازیانه ی زخم
چه با صلابت و نستوه زیستی ٬ بانو!
چقدر در نفست صبر زندگی دارد
ببینم آیا ایوب نیستی٬ بانو؟
تمام کوفه و شام است در اسارت تو
اگر به خطبه سرایی بایستی٬ بانو؟
چگونه شعر بگویم تمام زینب را
در ابتدای تو ماندیم٬ کیستی بانو؟
*
خدا مرا بکشد! این مسیر دشوار است
چقدر سهم تو از زخم و صبر بسیار است!
*
مرحوم سید علی حسینی ایمنی

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خارج فقه آیت الله توکل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۲۹ ب.ظ

آغاز رسمی دروس خارج فقه آیت الله توکل با رعایت پروتکل های بهداشتی
قم خیابان دور شهر انتهای کوچه ۳۰ مسجد حاج غضنفر هر روز ساعت ۱۱

 

uz9_4d91e009-4365-4251-acb9-dfcfe16bced2.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لجبازی همان نامردی است!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۱۶ ب.ظ

 

دیروز به یکی از شعبات بانکی در چهارراه بازار قم رفتم. جمعیت آنقدر زیاد و به هم چسبیده بود که کار از عدم رعایت فاصله اجتماعی نیز گذشته و فاصله شرعی هم دیگر رعایت نمی شد!

اتوبوس های درون شهری هم همین وضعیت را دارند. جمعیت نفس به نفس هم ایستاده اند. 

بعضی از فروشگاه های شهر مثل فروشگاه جانبازان که اجناس ارزان تری دارد هم در ساعاتی شاهد حضور انبوه جمعیت هستند. همه این فضاها هم سرپوشیده اند.

باز یک عمامه به سر می آید می نویسد که جایی دسته عزاداری در خیابان دیدم خدا رحم کند بعد از محرم بر سر مردم قم چه می آید و ...!!!

البته دستجات عزاداری هم هر چند در فضای باز هستند باید موازین بهداشتی را رعایت کنند اما این حجم بی انصافی و تحریف وقایع از کسی که عمری نان دستگاه امام حسین را خورده کمال نمک نشناسی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا