اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عملیات مرصاد» ثبت شده است

ابهاماتی که بعدها دردسر میشود

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۳۴ ق.ظ

photo_2024-07-25_05-39-01_x5ww.jpg

 

درباره عملیات مرصاد و آنچه بعد از قبول قطعنامه بر سر ما گذشت بارها مطالبی را نوشته ام. وضعیت جبهه در سال 66 از منظر عبرت فرهنگی باید مورد مداقه قرار بگیرد. رخوت در جنگ باعث بی میلی برای حضور در جبهه گردید که چوبش را در سال 67 خوردیم. 

شل و ول بودن بندهای قطعنامه 598 هم از منظر سیاسی بعنوان عبرت باید نگریسته شود. این مساله باعث سوءبرداشت دشمن و حمله همه جانبه رژیم بعث گردید و ارتش عراق در مناطقی از جبهه های جنوب و غرب به نقطه ای رسید که اول جنگ هم نرسیده بود. در بندهای مورد قبول آتش بس، هیچ اشاره ای به نحوه تبادل اسرا، عقب نشینی از مرزها، تعیین متجاوز و جبران خسارتها نگردید. همین امر باعث شد بعد از قطعنامه هم 2500 کیلومتر از خاک ما دست دشمن ماند تا شروع جنگ عراق و کویت که این کشور از خاک ما عقب نشست و حاضر به تبادل اسرا گردید. عراق نه از سوی سازمان ملل که صرفا در اظهار نظر شخصی دبیرکل وقت جناب خاویر پرز دکوئیار به عنوان آغازگر جنگ معرفی شد. برای همین هیچگاه ایران نتوانست خسارتهای هنگفت ناشی از تجاوز عراق را مطالبه کند در حالیکه دولت کویت میلیاردها دلار از عراق غرامت جنگی گرفت.

البته حضور حماسی جوانها در این روزها هم از پدیده های جالب توجه تاریخ دفاع مقدس است. شایعه شد که امام گفت اگر کسی به جبهه نرود خودم می روم. خیل جوانهایی به سوی جبهه شتافتند که بعضا از نظر شمایل شباهتی به بچه های بسیج و رزمنده نداشتند.

از این تحلیلها که بگذریم شبهاتی هم با موضوع زد و بند بعضی مسئولان دوطرف در روزهای آخر جنگ وجود دارد که اگرچه در حال حاضر کمرنگ است ولی در آینده تاریخ، پررنگ و چالش برانگیز خواهد شد.

فعلا نمیخواهم به ریز این شبهات که حتی از سوی بعضی آزادگان مطرح شده اشاره کنم. در روزهای پایانی جنگ به اندازه چند سال ابتدایی جنگ، اسیر دادیم.

یک نکته عرض کنم و فعلا تمام. مرحوم آقای ری شهری در سال 67 وزیر اطلاعات بود. در صفحه چهلم از جلد سوم کتاب خاطراتش درباره عملیات مرصاد می نویسد ما (وزارت اطلاعات) متوجه تحرکات منافقین در مرزهای غربی شدیم. به آقای هاشمی که جانشین فرمانده کل قوا بود هم اطلاع دادیم که منافقین با تجهیزات کامل از قصر شیرین عبور کرده و به سمت اسلام آباد غرب در حال حرکتند و بنا دارند تا کرمانشاه و ... بیایند. آقای هاشمی گفت بررسی می کنم. ساعتی بعد تماس گرفت که این گزارش اعتبار ندارد و حاضر به گسیل نیرو نشد!

یادی هم از غیور مرد منافق کش شیر دل و حماسه آفرین کشورمان کنیم سپهبد رشید شهید علی صیاد شیرازی که با هلی کوپتر در سی کیلومتری کرمانشاه فرود آمد و نخستن خط رسمی دفاعی را تشکیل داد. پیش از او البته از سوی بعضی نیروهای محلی و نیز بچه های القائم سمنان مقاومتهایی صورت گرفته بود. تنگه چهار زبر با غیرت این بچه ها به تنگه مرصاد بدل گردید. یادی هم کنیم از رزمندگان سپاه بدر عراق که در جبهه غرب در مقابل منافقین حماسه آفریدند. در جبهه جنوب نیز ارتش عراق خود را تا آسفالت جاده اهواز رساند که با رشادت بسیجیان و نیز دلیرمردان هوانیروز ارتش مجبور به عقب نشینی شد. درباره جنایات وحشیانه و داعش گونه منافقین در شهرها و روستاهای اشغالی جا دارد دهها کتاب و اثر هنری تولید شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منافقی که توبه کرد و شهید شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۴ ق.ظ

"... یکی از دوستان شهید امیرحسین سیفی شخصی بود به نام عبدالله (منصور) فتحی که بسیار با ادب، با اخلاق، فهمیده و بسیار درسخوان بود.

او چهره ای جذاب داشت. خانواده اش فرهنگی بودند و سطح آگاهی او بیشتر از بقیه بود.

 درست در آن سال که ما گروه مالک اشتر را در پایگاه بسیج تشکیل دادیم و مشغول فعالیت شدیم، یکی از بستگان عبدالله که عضو منافقین بود مرتب به سراغ عبدالله می آمد و با او صحبت می کرد. او مغز این جوان را شستشو می داد تا جذب منافقین کند. زمانی که تمام بچه های گروه ما عازم جبهه بودند، یکباره دیدیم که عبدالله نیست! نه خانه بود، نه مسجد و...

همان روزها خبر رسید که او به منافقین پیوسته و همراه آنها در گروه های خرابکاری مشغول فعالیت است!

اما خدا او را دوست داشت. قبل از انجام جرم و جنایتی دستگیر شد. سه سال حبس کشید.

سال 1365 بود که بچه های مسجد خبر دادند عبدالله آزاد شده.

کسی جرأت نمی کرد به سراغ او برود. من که از سالها قبل دوست او بودم، از بچه های سپاه اجازه گرفتم و به دیدنش رفتم.

خیلی به هم ریخته بود. او از سازمان مجاهدین برای خودش یک مدینه فاضله ساخته بود اما ...

پدر و مادرش هم به خاطر فرزندشان در محل بی آبرو شده بودند. آنها با من صحبت کردند که برای عبدالله هر کاری می توانی انجام بده.

عبدالله به همه چیز بدبین شده بود. آن پسر معصوم و دوست داشتنی مرتب سیگار می کشید! دیگر از آن چهره نورانی و باادب و ... خبری نبود.

اما خدا را شکر، من را هنوز قبول داشت. با موتور به دنبالش می رفتم و با هم بیرون می رفتیم.

آرام آرام او را به بهشت زهرا بردم. وقتی سر مزار امیرحسین رسیدیم یکباره جا خورد. بعد از چند سال با دوستان گذشته اش مواجه می شد.

بعد به سراغ مزار دیگر رفقایش رفتیم. در مواقعی که می شد، با او حرف می زدم، سعی می کردم آهسته آهسته گذشته زیبایی که با این بچه ها در مسجد داشت را به او یادآوری کنم.

خلاصه، اینکه رفتن به سر مزار شهدا اثر خود را گذاشت! مدتی بعد عبدالله تصمیم گرفت برای جبران گذشته خود به جبهه برود!

پایان ماجرای عبدالله فتحی با پایان دوران جنگ گره خورد. خدا او را در میان بندگان خاص خودش قرار داد.

عملیات مرصاد بود که عبدالله، به دست منافقین به شهادت رسید و با کاروان شهدا به دیدار بقیه دوستان گروه مالک اشتر شتافت."

به روایت برادر سربندی، امامت و ضرورت رهبری، ص110، انتشارات شهید هادی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اقتضای طبیعتش این است!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۴۰ ق.ظ

پنج مرداد، سالروز عملیات مرصاد در سال 67 است.

پنج مرداد، سالروز مرگ شاه در سال 59 است.

چهارم مرداد هم سالروز مرگ رضاشاه در سال 23 است.

قطعنامه 598 در 27 تیر 67 از سوی ایران پذیرفته شد؛ اما عملیات مرصاد نه روز بعد از آن ثبت شده است. چرا؟ برای این که بعد از پذیرش قطعنامه سازمان ملل از سوی ایران، دشمنی که ادعای صلح دوستی و تمایل به اتمام جنگ داشت به ناگاه با تمام قوا به کشورمان حمله ور شد. در جنوب تا آسفالت جاده اهواز پیشروی کرد و در غرب تا سی کیلومتری شهر کرمانشاه.

مرصاد عبرتی شد که بدانیم دشمن، قابل اعتماد نیست و به اقتضای ذات خود همواره درصدد دشمنی است.

رضاشاه با حمایت دشمنان این مرز و بوم به قدرت رسید و دلش خوش بود که اجانب پشتیبان او هستند. مدتی بعد او توسط همان ها خلع و تبعید شد و در غربت جان سپرد.

پسرش محمدرضا خیانت و نامردی اجانب در حق پدر را دید و عبرت نگرفت و باز روی حمایت دشمنان ملت حساب باز کرد و ... سال ها بعد در غربت و در به دری در حالی که ایالات متحده به عنوان اصلی ترین پشتیبان او هم دیگر حاضر نبود پناهش دهد در قاهره جان سپرد.

اگر از تاریخ عبرت نگیریم، خودمان عبرت تاریخ خواهیم شد. امروز عرصه ستیز دشمن با ملت ما، جنگ اقتصادی است. اگر روی پای خود نایستیم و یاعلی نگوییم و دلمان را به روابط اقتصادی با اجانب خوش کنیم دیر یا زود به شهادت مکرر تاریخ، زمین خورده و جفا خواهیم دید. آن وقت با این همه درس عبرت که جای هیچ توجیهی برای وابستگی باقی نگذاشته، آیندگان حق خواهند داشت ما را ملامت کنند. یادمان نرود حمایت از تولید ملی و اقتصاد مقاومتی، ضامن استقلال و امنیت میهن مان است. استقلال در اقتصاد، شرط اقتدار یک کشور است.

این که دشمن، دشمنی بورزد عجیب نیست. عجیب این است که ما سهل انگاری ورزیده و به جای اتکا به توانایی های خود به دست یاری او چشم بدوزیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا