اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید علی مشتاقی نیا» ثبت شده است

پدرانه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۵۵ ب.ظ

photo_2024-05-09_17-56-39_bmxl.jpg

 

دوم خرداد سالروز تولد پسرم سید علی است. دنیا زود می گذرد و بچه ها زود بزرگ می شوند. به احترام حادثه تلخ اخیر برایش جشن نگرفتیم. آرزو می کنم درخت عمرش همیشه پر برکت و تنومند و سبز باشد. شکر خدا تا اینجای کار از من پاک تر و سالم تر و با ایمانی محکم تر بوده است. امیدوارم او و نسل او همچنین برادرش صدرا و نسل او تا ابد در مسیر حق و ایمان و جهاد پایدار بمانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ماسک مخصوص پا!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۷:۴۸ ق.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

خاطره از ایام کرونا

سیدعلی مشتاقی نیا

نزدیک دو ماهه از خونه بیرون نرفتم گفتم برم ببینم چه خبره یه بستنی هم بخرم.

رفتم توحیاط مجتمع، همسایه منو دید گفت چرا دستکش نداری؟ برگشتم خونه دستکش گذاشتم رفتم بیرون دیدم یکی ماسک فیلتردار داره، منو چپ چپ نگا میکنه انگار شاسی بلند سوار شده قیافه می گرفت. یادم اومد ماسک نزدم دوباره برگشتم خونه ماسک گذاشتم و زدم بیرون. رفتم مغازه هزار تومنی در آوردم گفتم یه بستنی میخوام. اقاهه یه پوزخندی زد گفت: هزار تومن مال قبل از کرونا بود. الان بستنی ضد کرونایی داریم سه هزار تومن! تو معلومه یه مدت از همه جا بی خبری.

خیرشو خوردم اومدم از مغازه بیرون دیدم یه بابایی موهای بلندی داره و ریش هاش هم درازه، جوری منو نگا می کرد انگار آشنا هستیم.  رفتم جلو سلام کردم گفتم ببخشید شما از سربازای میرزا کوچک خان هستی؟ گفت: هیس! من همسایه رو به رویی شما هستم گفتم تغییر چهره بدم کسی منو نشناسه و الّا میان دست میدن روبوسی می کنن کرونایی میشم!

تعجب کردم مردم چرا اینجوری شدن؟! گفتم برم یه کم دوچرخه سواری کنم. قفلو باز کردم نشستم رو زین چرخ، پا زدم دیدم راه نمیره. گفتم: اَهه تو چه میگی دیگه؟ یه صدایی از دوچرخه بلند شد گفت: تو چی میگی بابا اول برو جوراب پات کن بعد رکاب بزن یه وقت کرونا نداشته باشی!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آموزش طنز خلبانی توسط شهید مدافع حرم + فیلم!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۰۴ ب.ظ


بگذارید اول یک توضیح خدمتتان عرض کنم. سید علی پسر من، دیگر چهارده سالش شده است. نشسته بودیم به تماشای یک حلقه فیلم مستند که دوستی به امانت داده بود. از صحنه طنز مربوط به شهید صدرزاده خوشش آمد و چندبار نگاهش کرد و خندید.

گفتم: کاش برش فیلم را بلد بودی و این قسمت را جدا می کردی. راستش خودم از این کار سر در نمی آورم. دیدم فیلم را از لبتاپ به گوشی اش منتقل کرد و اندکی بعد این قطعه مورد علاقه اش را برش داد.

خوشحال شدم و پیشنهاد دادم این قطعه را در گروه های مجازی با نام خودش منتشر کند که عجیب مورد استقبال کانال های مختلف قرار گرفت و دست به دست چرخید. سایت راه شلمچه هم آن را منتشر کرد. (اگر فیلم دانلود نشد از طریق برچسبها اقدام کنید):


به گزارش راه شلمچه، فیلمی که در  زیر مشاهده می‌کنید آموزش طنز خلبانی از زبان شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده است که تنظیم این ویدئو را سیدعلی مشتاقی نیا انجام داد.
سید مصطفی صدرزاده از رزمندگان مدافع حرم حضرت زینب(س) و فرمانده گردان عمار لشگر فاطمیون بود که در عملیات محرم درست در شب عاشورای سال 94 به دست تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید.
این طلبه شهید متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵درشهرستان شوشتر استان خوزستان است.
 
  • سیدحمید مشتاقی نیا