اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روحانیت انقلابی» ثبت شده است

انقلاب، دوباره پیروز خواهد شد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ بهمن ۱۴۰۳، ۰۶:۰۶ ب.ظ

روایتی از ۱۲ بهمن ۵۷؛ از فرودگاه تا بهشت زهرا - ایمنا

 

دهه فجر دیگری از راه رسید. در هیچ گمانه ای، عمر انقلاب با این حجم از موانع و عداوتها تا این سن قابل پیش بینی نبود. تا این جای کار، خدا پشت و پناه این ملت بود.

انقلاب اسلامی پیروز شد. سالگرد آن را تبریک می گویم. ثمره انقلاب شد نظام موجود که با تمام ضعف هایش بهتر از نظام های برآمده از مکاتب مادی بشر عمل کرده است؛ اما زمانی میتوانیم پیروزی نظام اسلامی را نیز جشن بگیریم که ختم به ایجاد مملکت اسلامی شود یعنی دولت(مجموعه نهادهای مرتبط با قدرت) و ملت در مسیر اسلام قدم بردارند. فکرها و رویکردها اسلامی شود. کسی منافع شخصی و قبیله ای و باندی را به منافع اسلام و میهن ترجیح ندهد. استقلال در اقتصاد و فرهنگ و تمدن حاصل شود. شکاف طبقاتی و تبعیض از بین برود. رفاه و عدالت اجتماعی فراگیر شود. غیرت و خودباوری در جامعه حاکم گرذد. سبک زندگی فردی و اجتماعی و مدیریتی مبتنی بر آموزه های الهی و انسانی باشد و... ان شاءالله آن روز را هم جشن خواهیم گرفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امام جمعه قزوین، پَر!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ بهمن ۱۴۰۳، ۰۶:۴۱ ب.ظ

امام جمعه قزوین: کسانی می‌خواهند، نماینده مجلس شوند تا «راحت‌تر» دزدی کنند  / برنده «دو قطبی‌سازی» با حجاب و بی‌حجاب ، دشمن است - خبرآنلاین

 

حجت الاسلام عابدینی نماینده ولی فقیه در استان قزوین ظرف روزهای آینده جای خود را به حجت الاسلام مظفری خواهد داد.

شنیده شده وی به همان علتی برکنار شد که پیش تر حجت الاسلام سعید لواسانی از امامت جمعه لواسان عزل شده بود. حجت الاسلام عابدینی در افشاگری بر ضد بعضی زمین خواری ها و مفاسد اقتصادی پیشگام بود، در ماجرای "هفت سنگان" که از آن به عنوان باستی هیلز قزوین یاد می شود از تریبون نماز جمعه بر ضد رانت و تبعیض و اشرافی گری خروشید، در دفاع از فرماندار بسیجی قزوین که به خاطر افشای زد و بندهای بعضی مسئولان قضایی عزل و بازداشت شد ایستاد، همواره صدای مردم ضعیف و مطالبه گر عدالت بود چونان که رهبر معظم انقلاب امر به معروف و نهی از منکر را در حوزه مسئولان مهم دانست...

امیدوارم تصمیم گیران نهادهای بالادستی همان قدر که حساسیت دارند افراد ناسازگار با فضای غالب را پر و بال ندهند حواسشان به عملکرد بنیاد به اصطلاح مستضعفان هم باشد، روی بعضی ائمه جمعه همنشین با متهمان اقتصادی هم حساسیت داشته باشند.

برای این انقلاب و نظام خونهای بسیاری ریخته شد. نگذاریم آبروی انقلاب اسلامی به خاطر اهمال و تعلل و بی تعهدی برخی مسئولان صدمه ببیند. 

حاج آقای مظفری هم امام جماعت مسجد محل ماست در پردیسان قم. برای ایشان در این منصب مهم که باید تریبون حق و عدالت در استان قزوین باشد آرزوی موفقیت دارم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سفر سرخ

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۳، ۱۲:۰۳ ب.ظ

دانلود کتاب سفر سرخ

 

یک بچه دانشجوی هجده نوزده ساله یتیم در شهری جنوبی میتواند کاری کند که شعاع وجودش در سپهر تاریخ حماسه و معنویت کشورش جاودانه شود.

برخلاف بعضی ها که تصور میکنند آدمها حتماً باید وصل به جایی باشند، اهل شهرهای بالا باشند، مشهور و ذی نفوذ و پولدار و... باشند که به جایی رسیده و تأثیرگذار شوند سید حسین علم الهدی نوجوانی خود را با درد یتیمی در شرجی طاقت سوز اهواز گذراند. راهپیمایی بزرگ و تاریخی بچه دبیرستانیهای اهواز به رهبری سیدحسین، علامت ظهور شخصیتی خوش آتیه و آینده ساز در پهنه روزگار بود. از کلاسهای فرهنگی تا فعالیتهای رزمی، او و دوستانش در سازمان مخفی موحدین، اهواز و کل خوزستان را در صحنه مبارزه با رژیم ستمشاهی پیشتاز ساختند. قطع صدور نفت جنوب، مجازات انقلابی عناصر بیگانه غارتگر نفت، تأدیب ریاست شهربانی کرمان که دستش در خون مردم این شهر آلوده بود، برخورد انقلابی در تهران با نماینده مجلس روحانی نمایی که برای امام شاخ و شانه می کشید، انسجام مبارزاتی حزب الله در دانشگاه فردوسی مشهد، مواجهه با مارکسیستها و عناصر وابسته به رژیم، استمرار بیدارگری و محرومیت زدایی پس از پیروزی انقلاب، اجرای برنامه تفسیری و فرهنگی در صدا و سیمای خوزستان، برخورد با فتنه خلق عرب، پیگیری عالمانه و انقلابی برای احیا و تثبیت اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، افشای ماهیت عناصر ملی گرای حاکم در استان، تقابل با تجاوز ارتش بعث، بسیج عشایر برای دیدار با امام و شکست تبلیغاتی دشمن، خلق حماسه ماندگار هویزه و شهادت در سن 22 سالگی... مگر میتوان فهرستی از فعالیتهای تأثیرگذار و جریان ساز این دانشجوی شهید جوان را تهیه نمود؟ سید حسین علم الهدی، علم هدایت جوانان مومن انقلاب در عرصه جهاد فکری و فرهنگی و مبارزاتی است. رحمت الله علیه. سید حسین نهج البلاغه را فقط نخواند که حفظ کند؛ به آن عمل کرد.

کتاب "سفر سرخ" به قلم نصرت الله محموزاده را خواندم و لذت بردم و به همه توصیه میکنم این اثر فاخر و جذاب را حتماً بخوانند. این اثر از آن دست کارهایی است که باید در تاریخ بماند و رائحه ای از فجر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را در افق نگاه نسلهای آینده به میراث بگذارد. زندگی پرماجرای سیدحسین علم الهدی کاملاً قابلیت ساخت فیلم های سینمایی و سریال تلویزیونی پر کشش و اثرگذار را دارد.

راستش یک چیزی در این کتاب حسرت مرا بسیار برانگیخت. شخصیتی در دل زندگی سیدحسین وجود دارد اهل خوزستان به نام شیخ هادی کرمی که رهبری جریان موحدین را برعهده داشته. او بعد از سال 60 ساکن شهر قم شد و در سال 85 درگذشت. حیف شد من از سال هشتاد ساکن قم شدم ولی شناختی از او نداشتم که دنبالش رفته و توفیق آشنایی و ملاقاتش را بیابم. اگر کسی میداند قبر این طلبه مبارز و گمنام کجا قرار داد ممنون میشوم به من اطلاع بدهد.

خدا پدر کسی که این کتاب را به من هدیه داد هم بیامرزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک سوزن لااقل به خودتان!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۶ دی ۱۴۰۳، ۰۷:۵۲ ق.ظ

جناب حجت الاسلام و المسلمین راجی! ضمن تشکر از زحمات شما

از شفاف نیوز تا نود سیاسی، دستپخت تیم رسانه ای چه کسی بوده اند؟ موهن ترین فیک نیوزها در تخریب رقبای ارزشی و ایجاد شایعات محیرالعقول و بداخلاقی های انتخاباتی وابسته به کدام طیف بودند؟ همین الان چقدر هزینه می شود رسانه های وابسته به نامزد پایین جدولی انتخابات و شریک و سهم خواه دولت به سیاه نمایی از دوستان متدین و ماستمالی اشتباهات رفیق تاکتیکی خود بپردازند؟

با مطالعه عرض می کنم آنهایی که آرمانها و شعارهای اسلام و انقلاب را خرج چهره ها و دفاع از میز و قدرت اشخاص کردند عاقبت به خیر نشدند.

انتخابات تمام شده و قرائن نشان می دهد دیگر به این شکل تکرار نخواهد شد. شکست را بپذیرید و کمی هم در رفتار و سکنات هم تیمی های خود آسیب شناسی کنید. چرا بیست سال است جوانان حزب الله نظری متفاوت از بعضی سلبریتی های منبری و مداح دارند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آل سقوط

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۶ دی ۱۴۰۳، ۰۷:۰۹ ق.ظ

به مناسبت سالروز شهادت عالم مظلوم شیخ نمر باقر النمر - سایت جامع امام خمینی  رحمة الله علیه

 

امسال عربستان در سالگرد اعدام ناجوانمردانه روحانی شیعه باقرالنمر حداقل سه مانور سیاسی همزمان را به اجرا در آورد. اعدام ناگهانی چند ایرانی به اتهام قاچاق، خروج از سرمایه گذاری در یکی از صنایع بهداشتی و مصرفی ایران، جنجال رسانه ای پیرامون حمایت مالی ایران از حزب الله که با همراهی دولت لبنان در بازرسی از چمدان مسافران ایرانی همراه شد.

آل سعود اذعان دارد که دستش برسد همان آل سعود وهابی خون آشام است که هر جا توانسته بر ضد ایران و همپیمانان ایران خباثت به خرج داده. غرّه شدن این گاو شیرده آمریکا پس از پیروزی مزدورانش در سوریه رقم خورده است. اعدام باقر النمر به تلافی مرگ یکی از فرماندهان همپیمان سعودی در نبرد با دولت اسد انجام گرفته بود در حالیکه این فقیه شیعه هیچگاه دست به سلاح نبرد. بعد از این جنایت البته آل سعود تاوانی پس داد که در خاطرش مانده و حالا میخواهد دلی از عزا در بیاورد.

 باد سعودی ها به زودی خالی خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انقلاب در نه دی پیروز شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ دی ۱۴۰۳، ۰۳:۳۵ ب.ظ

نگاهی به حماسه سازان نهم دی‌ماه ۵۷ در تربت‌حیدریه - خبرگزاری مهر | اخبار  ایران و جهان | Mehr News Agency

 

در شهر تربت حیدریه، اماکنی از قبیل بیمارستان و خیابان و... به نام نه دی وجود دارد. جالب است بدانید این نامگذاری مربوط به قبل از وقایع سال 88 و قیام سراسری نهم دی در مقابله با فتنه گران است.

همه جای ایران، انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 پیروز شد به جز تربت حیدریه! مردم غیور این شهر با رهبری روحانیت، 43 روز قبل از پیروزی انقلاب یعنی در نهم دی ماه سال 57 به خیابان ها آمدند، مجسمه شاه را پایین کشیدند، نه شهید تقدیم اسلام نمودند و با متواری شدن مسئولان وابسته به رژیم طاغوت و فرار نظامیان طرفدار شاه، کمیته ای خودجوش تشکیل داده و تحت نظر علما اداره امور شهر را در اختیار گرفتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیت الله طاهری گرگانی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ آذر ۱۴۰۳، ۰۹:۴۴ ق.ظ

تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت الله سید حبیب الله طاهری گرگانی | پاتوق  کتاب فردا

 

تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت الله سید حبیب الله طاهری را خواندم و لذت بردم. در پست قبلی برداشتی از شخصیت او را به خوانندگان عزیز وبلاگ تقدیم کردم. یکی از شیرین ترین کارها برای من این است که کتابی را درباره شخصی بخوانم و از نگاه خودم به بیان خاطره یا خاطراتی از او بپردازم. آشنایی با این شخصیت معنوی و خودساخته به همراه دریچه ای به وقایع انقلاب اسلامی در خطه گرگان و دشت که آن موقع جزو استان مازندران بود هم تجربه ای ارزنده و گرانبها به شمار می آید. این روزها که جبهه مقاومت و نیز نظام اسلامی از بیرون و درون تحت فشار است یادآوری زحمتهایی که برای تحقق این انقلاب کشیده شد آدم را بیشتر در فکر فرو می برد. هر کس که به انقلاب و خون شهدا خیانت میکند به خصوص آن دسته از مسئولانی که با رفتار خود باعث بدبینی مردم و ایجاد فاصله بین جامعه و حاکمیت می شوند در پازل دشمن قرار داشته و تیشه به ریشه این نهضت تمدن ساز می زنند. خدا کند جوانهای ما چهره دلسوزان حقیقی انقلاب و ملت را به خوبی بشناسند. خدا کند گرد غربت از صورت ارزش های دین و انقلاب زدوده شود.

روحانی حقیقی یعنی یکی مثل آیت الله گرگانی طاهری که تا مرز شهادت رفت، جانباز بود، فرزندش در خیل شهداست؛ اما کمترین توقعی از سفره انقلاب نداشت، سهمی برای خود نگرفت ساده زیست و ساده خورد و ساده پوشید اما برای حل مشکلات مردم لحظه ای آرام و قرار نداشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عالی مقام طاهر

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ۱۲:۲۴ ق.ظ

دوست داشت وسط مردم باشد. با آن همه سابقه کار انقلابی و دستگیری و زندان و تبعید، هیچ پیشنهادی را برای تصدی مسئولیتهای بزرگ اداری و سازمانی نپذیرفت. نهایتا با اصرار علما نامزد مجلس خبرگان شد.

ماشین نداشت. با محافظش که یک طلبه بود بعد از نماز سوار تاکسی می شد. منافقین کمین کردند. یک گلوله از پشت سر به کتف راستش و یک گلوله به کتف چپش زدند. یک تیر خلاص هم به سرش؛ اما تقدیر این بود که زنده بماند. محافظش به شهادت رسید.

ماشین هم که گرفت یک پیکان بود با هزینه خودش خرید. محافظها سوار همان می شدند با او این طرف و آن طرف می رفتند.

یک خانه ساده قدیمی داشت و بس. ملک و اندوخته ای نداشت. رییس حوزه علمیه بود، نماینده مجلس خبرگان بود، مبارز قبل انقلاب و جانباز بعد انقلاب، بزرگ و معتمد شهر بود، بزرگترین شخصیتهای مملکت او را می شناختند و برایش احترام قائل بودند، امتیازی نخواست، ریالی از بیت المال نمی گرفت، از ثروتمندان متوقع پولی نمی گرفت، به وجوهات شرعی که در اختیارش بود دست نمیزد مگر به قدر نیاز و سهم یک طلبه معمولی. برای همین گاهی مجبور می شد از دوستان بازاری اش پولی قرض بگیرد. در عوض حواسش به مستمندان و محرومان بود که در حد توان گره گشای کارشان باشد. شیعه یا سنی فرقی نمی کرد. سعی میکرد نگذارد کسی از پیشش دست خالی برود. عمران و آبادی مناطق محروم را پیگیری میکرد.

کاروان پیاده زیارت امام رضا راه انداخت؛ هر سال از گرگان تا مشهد. نمی گذاشت وارد شهر و مسجدی میشوند کسی او را به مردم معرفی کند. پشت سر آدم عادی هم می ایستاد به نماز، گمنام و بی ادعا.

معاون وزیر و کلی مسئول شهری و استانی بی خبر آمدند مسجد پشت سرش نماز خواندند. خواستند با او نشستی هم داشته باشند. خوش و بشی کرد و خیر مقدم گفت. اما؛ شب جمعه بود. گفت این مردم منتظرند مثل همیشه برایشان دعای کمیل بخوانم. جلسه باشد فرصتی دیگر.

سیدمحمدطاهر را خیلی دوست داشت. معتقد بود این پسر از آن طلبه های موفق و آینده دار است. سال 62 در مجنون مفقود شد. یک مجلس هم برایش نگرفت. اطلاعیه ای نزد. گفت او که به بهترین پاداش عالم خلقت رسید. من نمیخواهم با شهادت او وجهه و امتیاز و مقبولیتی کسب کنم. کسی به خاطر او به من رأی بدهد و... خیلی ها تا سالهای سال نفهمیدند او پدر شهید است.

این کارها را کرد که نه فقط مردم، نه فقط شیعیان، هر که دل صاف و نگاه زلالی داشت خریدار حرفش بود. وجودش مردم را یاد خدا می انداخت. نفسش حق بود و راه حق را نشان میداد. عالم اهل سنت منطقه که صلاحیتش هم برای نامزدی خبرگان تأیید شده بود به نفع او کنار کشید. به مردم گفت خیر شما در این است چنین انسان خودساخته و دلسوز و با مرامی نماینده تان باشد؛ به آیت الله سید حبیب الله طاهری گرگانی رأی بدهید. روز تشییعش قیامتی بر پا شد. یک سال بعد پسر هم از راه رسید و در کنار پدر آرمید.

 

آیت الله سید حبیب الله طاهری پدر شهید سید محمدطاهر طاهری - راه راستی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مشهد تا ژوهانسبورگ

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۰ ب.ظ

قیمت و خرید کتاب از مشهد تا ژوهانسبورگ اثر حسین قرایی انتشارات شهید کاظمی

 

کلا کتابهای تاریخ شفاهی را دوست دارم و با دقت و سریع میخوانم حتی اگر مربوط به ایران و انقلاب و اسلام و دفاع مقدس نباشد. کتاب از مشهد تا ژوهانسبورگ، زمانه و زندگی سیدعبدالله حسینی روحانی هنرمند و شاعر خوب مشهدی که در کشورهای آفریقایی به ترویج اسلام پرداخت با مصاحبه حسین قرایی را خواندم. خیلی لذت بردم و نکات جالبی را فهمیدم که برایم شیرین و راهگشا بود. امیدوارم عمر همه مبلغان دین همینقدر پربرکت باشد. خواندن این کتاب را به همه دوستان توصیه میکنم. اولش خواستم یک گله از برادر مصاحبه کننده داشته باشم که چرا درباره ماجرای سفر به افغانستان و علت مهاجرت به آفریقا سوالی نپرسید؛ اما در انتهای کتاب که یادداشتی از حجت الاسلام حسینی در خصوص دیدارش با سید حسن نصرالله را خواندم با توجه به شرایط این روزهای جنگ لبنان و غزه به ذهنم آمد یادآوری کنم دوستان روحانی یا غیر روحانی همواره باید دقت داشته باشند که خیلی از مسائل و حقایق عالم تا در پرده سرّ و ناگشوده هستند با ارزش و تأثیرگذارند. عین خواب که نباید هر جایی گفت و تعبیر جست درباره اسرار مگوی وادی معرفت هم نباید در علن زبان گشود و حقایق را لو داد و ارزشش را زدود، بماند که غیر ما دشمن هم میبیند. دشمنی که از سحر و ماوراء ولو به طریقت شیطان بی نصیب نیست.

بگذریم.

واقعاً کتاب خوبی بود. فارغ از بعضی اختلاف نظرها با این روحانی بزرگوار و خدوم به خصوص در مسأله حجاب و نیز انتخابات، انصافاً از مطالعه اثر بهره بودم و حرفهایی نو آموختم. دلم میخواهد یکبار خودم مصاحبه مفصل تری با سیدعبدالله حسینی داشته باشم؛ اللهم ارزقنی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دلم برای این جملات امام تنگ شده بود

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۳۳ ق.ظ

امام خمینی (ره) هویت ملی را در جامعه ایرانی زنده کرد

 

یکی از شورانگیزترین و شعف آورترین پیام‌های حضرت امام (ره) در این عبارت آمده است. لطفاً چندبار بخوانید:

"سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طیبه شهیدان خصوصاً شهدای عزیز حوزه ها و روحانیت. درود بر حاملان امانت وحی و رسالت پاسداران شهیدی که ارکان عظمت و افتخار انقلاب اسلامی را بر دوش تعهد سرخ و خونین خویش حمل نموده اند. سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشته اند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شبچراغ ساخته اند. افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال تمنیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند و سبکبالان به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سروده اند. سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود مُنذران صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پیکرشان گواهی کرده است و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری  نمی رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزه مردم، خود اولین قربانیها را بدهد و مُهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان که حلقه ذکر عارفان و دعای سحر مناجاتیان حوزه ها و روحانیت را درک کرده اند در خلسه حضورشان آرزویی جز شهادت ندیده اند و آنان از عطایای حضرت حق در میهمانی خلوص و تقرب جز عطیه شهادت نخواسته اند." سوم اسفند 1367

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در هوای او

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ۰۴:۵۴ ب.ظ

خواستم به حزب الله لبنان بروم رفتم طرف ارومیه و از ارومیه هم رفتم سمت مرز پیاده شدم آنها قیافه من را که دیدند گفتند بلدمان فعلاً نیست صبر کنید تا بیاید چند ساعت آنجا معطل شدم بعد رفتم به خانه‌شان و گفتند نیست وقتی که آمد تا مرا دید از من ترسید به خاطر اینکه قیافه من مذهبی بود و گفت حتماً این نیروی اطلاعاتی و مأمور است که آمده اینجا تا ما را دستگیر کند هرچه به او اصرار کردم قسمش دادم منو ببر سمت ترکیه من می‌خواهم بروم قبول نکرد. گفتم تو فقط بگو از کدام سمت بروم گفت از این طرف باید بروی چند تا تپه را که رد کردی می‌رسی سمت ترکیه من هم عصا گرفتم به دستم و به سمت ترکیه داشتم تپه‌ها را بالا می‌رفتم و هوا کم کم تاریک شده بود که حس کردم یک صدایی از جلو آمد ایستادم ناگهان دیدم دو تا چشم دارد برق زنان به من نگاه می‌کند یک لحظه متوجه شدم که دور تا دورم چشم‌ها دارد برق می‌زند و من در محاصره گرگ‌ها قرار گرفتم ترس من را گرفته بود همینطور عصا را می‌چرخاندم و به سمت روستایی که از آن آمده بودم می‌دویدم و با اینکه ۴۵ دقیقه رفته بودم برگشتم و ناامید شدم و آمدم.

مستند مرزهای عاشقی/ طلبه شهید مدافع حرم، محمدمهدی مالامیری

 

شهید حجت الاسلام محمد مهدی مالامیری | حریم حرم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیمای فرزانگان

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۳۰ ب.ظ

کتاب سیمای فرزانگان | بهشت قلم

 

کتاب سیمای فرزانگان یکی از پر فروش ترین کتابهای حوزوی است. تا اینجای کار میدانم بیست و چند بار تجدید چاپ شده. نویسنده آن حجت الاسلام رضا مختاری در جوانی به تألیف اثر پرداخته و در چاپهای بعدی ویرایشی مختصر بر آن انجام داده است. این کتاب البته مخصوص طلاب نیست و اقشار مختلف جامعه که به مسائل معنوی و خودسازی و حکایتهای آموزنده از زندگی علمای دین علاقمندند نیز به مطالعه آن پرداخته اند.

یک جاهایی با این کتاب به دوران شیرین حجره نشینی، شبهای خوش انس و خلوت با خدا و همجواری با بهترین بندگان او سفر کردم. یک جاهایی داغ حسرت و افسوس بابت جدایی از مسیری که پر نور آغاز شده بود را حس نمودم، یک جاهایی هم با یادآوری خاطرت تلخ مواجهه با بعضی مدعیان ظاهرنما سوختم و بد خلق شدم. از ویژگیهای مثبت کتاب علاوه بر دقت شدید مولف در استناد روایات و نقل قولها، سیر مطالب آن است که با خودسازی و اصلاح نفس آغاز گردیده و با ظلم ستیزی و غیرت و مجاهدت به پایان می رسد. عالم حقیقی نمیتواند مجاهد نباشد؛ علم، مسئولیت آور است. سیمای فرزانگان از آن دست کتابهایی است که خواندنش را میتوان به همه توصیه نمود و اهدای آن به دوستان را از نفیس ترین تحفه ها و سوغات ها برشمرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اگر قم تشریف دارید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۴۸ ق.ظ

سید سجاد ایزدهی – مدرسه تفکر و نوآوری نگاه

حجت الاسلام صباغیان» مسئول نظارت و تطبیق شرعی بانک توسعه تعاون شد | تیرنگ

 

به من باشد دوست دارم هر هفته میزبان روضه خانگی باشم. چه کنم که آپارتمان نشینی محدودیتها و اقتضائات خاص خودش را دارد.

سعی میکنم سالی چند بار برنامه روضه داشته باشم. این هفته به یاری خدا دو مجلس روضه در منزل ما برگزار می شود. عصر دوشنبه مجلس ویژه خانمها با سخنرانی دوست بزرگوارم آ سید ابراهیم صباغیان که از اساتید جوان حوزه و مسلط به فقه اقتصاد است و عصر جمعه نیز به امید خدا جلسه ویژه آقایان با سخنرانی استاد بزرگوارم آ سید سجاد ایزدهی اندیشمند جوان حوزه و صاحب نظر و اجتهاد در فقه سیاسی است.

عزیزانی که قم تشریف دارند قدم رنجه کنند با افتخار در خدمتیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خیلی مردی پسر!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۳، ۱۲:۱۱ ب.ظ

از ماجرای بستن عمامه تا پیامکی که به دادم رسید - خبرگزاری حوزه 

 

خودشان آمدند سراغش. گفتند گم شده ما تویی. باید بشوی مشاور و راهنمای زندگی خانوادگی ما. از فضل و اخلاق و علم و کرامتت خوشمان آمده. بارها زن و شوهر با هم یا جدا جدا آمدند و رفتند و تماس گرفتند و نامه نوشتند و پیام دادند و حرفها و رازهایشان را با او در میان گذاشتند و نظر خواستند و راهنمایی گرفتند. تا این که فهمید ادامه زندگی این دو دیگر به صلاحشان نیست. از زن خواست جدا شود. مرد بوهایی برده بود. آمد سوال کرد، نم پس نداد. رفت دادگاه شکایت کرد که این بابا اصلا مجوز مشاوره ندارد، دارد زندگی ما را متلاشی می کند. زن هم خواست ضایع نشود همراهی اش کرد. دادگاه در شهر و استان دیگری بود. چند بار رفت و آمد. با اینکه از نظر مالی مضیقه داشت و جسمش خسته بود باز هم زبان باز نکرد. جلوی قاضی سرش داد کشیدند، توهین کردند، تهمت زدند، تهدید کردند، دستش پر بود. چیزی نگفت. سر بسته توضیحاتی داد اما اصل ماجرا را نگفت و آبرو داری کرد. کافی بود یکی از آن پیام ها و نامه ها را رو کند. اسم همه افراد را هم می دانست. مرد یا خودش را می کشت یا زنش را. رازداری کرد و حرفی از اعتیاد مستمر و اصلاح ناشدنی زن به خیانت برملا نساخت.

یک روز مانده به غدیر خبر آورد که تبرئه شده است. به شرفش درود فرستادم. گفتم سرباز حقیقی امام زمانی و همقطار شهیدان. لبخند زد و صورتش سرخ شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آ شیخ غیاث الدین روحت شاد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۲۳ ق.ظ

آیت الله غیاث الدین طه محمدی دار فانی را وداع گفت - تسنیم

 

آ شیخ غیاث الدین طه محمدی هم به رحمت خدا رفت.

استاد فلسفه بود در حوزه قم و امام جمعه فامنین. بعد نماینده ولی فقیه شد در استان همدان و ایضا نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری.

یکبار با مسعود ده نمکی در اطراف حرم حضرت معصومه بودیم که چشمش به ایشان افتاد. سریع ترمز گرفت. در کربلا با ایشان آشنا شده بود. آقای طه محمدی هم با روی گشاده سوار ماشین ما شد و با اصرار به خانه اش برد و چلوکباب خوشمزه ای سفارش داد.

مدتی بعد هم ایشان با مسعود ناهار مهمان خانه ما شد به صرف میرزاقاسمی. خاکی و خوش صحبت و صمیمی بود. شنیدم که مردم همدان هم مرید مرام و سلوکش بودند.

یکبار رفته بودم دفتر طلاب فامنین در قم. حاج آقای طه محمدی با چهره زیبا و چشمان پرفروغش ایستاده بود وسط حیاط داشت لباسهایش را می شست. تکه هم آمد که نباید مزاحم خانمهایتان بشوید. گفتم حاج آقا همینطوری بایست یک عکس یادگاری بگیرم. ایستاد و شلوار شسته شده ای که از سرتاپایش آب چکه میکرد را با افتخار در دستش گرفت و با ژستی سرشار از اعتماد به نفس به لنز دوربین چشم دوخت. عکس را یادم نیست بعد از چاپ به خودش دادم یا به مسعود ولی باید بگردم و نگاتیوش را پیدا کنم.

روحش شاد. این پیرمرد سرا پا دل بود. وجودش از قلب تشکیل شده بود. محبت و صفایش همه را جذب راه دین و خدا می نمود. طبیب دوّار بود. فاتحه ای نثارش کنید برای ما هم روزی نثار خواهند کرد. رحمت الله علیه.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طلبه عشق

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۱۵ ق.ظ

زندگینامه: سید على اکبر ابوترابی (۱۳۱۸ - ۱۳۷۹) - همشهری آنلاین

 

این متن را سال 1386 نوشتم که همان زمان در دو سه تا از نشریات چاپ و منتشر شد. در سالگرد ارتحال این طلبه حقیقی یادی از آن کردم:

 

۱- ابوترابی، فرد بود اما خودش را فدای جمع می کرد. تنها چیزی را که تفریق می نمود، "خود"خودش بود.

2- ابوترابی، رنگ و بوی خاک را داشت. او پرتویی از بوتراب بود.

3- او جز در حریم یار قدم ننهاد و راهش فقط از "حرم تا حرم" بود.

4- او فریادگر پیام آزادگان بود، بی هیچ قیل و قال. پای اراده اش این طریقت را به شریعت او گره زده بود.

5- او هیچ گاه اسیر نبود، اما عصیر...؟!او عصاره فضایل انسانی بود.

6- ابوترابی آزاده بود حتی پس از دوران اسارت! حصار نفس، شکننده ترین جماد هستی بود در برابر اراده او.

7- دل صبور او کهف الاحرار بود و کلام دریایی اش آرامش بخش جان های خسته و پرتلاطم.

8- ابوترابی، خودکاربود اما خودنویس؟...نه!

9- او با خدا بود نه با خودش که با "من" نمی توان ابوترابی شد.

10- هر بار که در سحرگاه محراب کوفیان، فرق جانش از دشنه جهل و نسیان شکافته می شد لبخند کشنده اش! زخم فراق را با مرهم فزت و رب الکعبه التیام می بخشید.

11- "پاک باش و خدمتگزار" شعار انتخاباتی اش بود که از بین میلیون ها نامزد مدعی، فقط با یک رای برای نوشیدن شهد وصال، انتخاب شد.

12- او دائم الصوم بود حتی در عرصه سیاست، چیزی نمی خورد جز زمین! که دنیای اهل تزویر، او را زمین خوار متبحری بار آورده بود! زمین می خورد، باز یاعلی می گفت و می ایستاد.

13- او بیدار بود همیشه.  تا بشود روایت گر نغمه زهرایی " الجار ثم الدار".

14- این گونه شد که امروز نمی توان از آزادی و آزادگی دم بر آورد و ابوترابی را نادیده انگاشت. او دیکتاتور! بلامنازع قلم های سوخته ای است که زیر خروارها سخن کاغذی، گاه عَلَم ماندگار حرّیت را افراشته می دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دیوار طلاب عدالتخواه، کوتاه است

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۰۶ ب.ظ

داود مدرسی‌یان‎ | ‎. ‏🔴 محکومیت حجت الاسلام ‎#محسن_ریسمان‌سنج معاون  مطالبه‌گری ستاد امر به  ...‎ | Instagram

 

امروز تلفنی با حجت الاسلام ریسمان سنج، مفصل صحبت کردم.

بچه های انقلابی این یکی دو روز نام حجت الاسلام ریسمان سنج طلبه عدالتخواه اهوازی و معاون ستاد امر به معروف استان خوزستان را بارها شنیده اند. طلبه ای که پیش تر با حضور میدانی در دفاع از حقوق کارگران نیشکر هفت تپه، خوش درخشید و عملکرد او و دوستانش که راه سوءاستفاده بیگانگان از مطالبات صنفی را سد کرده و حق کارگر را نیز احیا نمودند مورد رضایت رهبری عزیز قرار گرفت؛ هر چند بر مذاق از ما بهتران خوش نیامد.

حجت الاسلام ریسمان سنج قرار است به زودی به زندان برود!

ماجراهای مربوط به پیگیری حقوق کارگران زحمت کش میدان بار اهواز که در مستند "نیوجرسی" توانست جایزه فانوس طلایی جشنواره عمار را به خود اختصاص دهد چون زخمی کهنه و عمیق بالاخره به گونه ای دیگر سر باز کرد و گریبان این طلبه بسیجی و فعال را گرفت.

من مدتی است که در نقد دادگاه ویژه روحانیت چیزی ننوشته ام.

نمی شود کتمان کرد مسیر دادگاه ویژه در سالهای اخیر به نسبت گذشته بهتر شده و روندی رو به اصلاح را در پیش گرفته است؛ اما هنوز با آنچه که در شأن عدلیه نظام علوی است فاصله دارد.

ماجرای دادگاه و زندان این طلبه انقلابی مربوط می شود به اتهام ثابت نشده ای پیرامون همکاری در اداره یک پیج افشاگر اینستاگرامی که دست بعضی صاحبان قدرت در ماجرای میدان بار اهواز را رو می کرد. این اتهام ثابت نشد که هیچ، یکی هم رفت و با اقرار خود مسئولیت اداره صفحه مذکور را برعهده گرفت و مدعی اثبات مطالبی شد که آنجا فاش نموده؛ اما قاضی مربوطه حاضر به اصلاح رأی صادره بر ضد این طلبه عدالتخواه نگردید که هیچ، به رغم درخواست نماینده ولی فقیه در استان و ستاد امر به معروف، همچنان مصرّ بر اجرای حکم پرونده این طلبه بسیجی است.

حرفهای امروز حجت الاسلام ریسمان سنج مرا به خاطرات تلخ سالهایی برد که بعضی حضرات در مبانی فکری شان پذیرفته بودند بسیجی خوب، بسیجی مرده است و هر که در مقابل کانون های قدرت و ثروت بایستد و سکوت شهر را بشکند همپیاله استکبار جهانی است. در مواجهه با بچه های حزب اللهی سراغ اصالة الاتهام و اشداء بینهم رفته و بنا داشته و دارند با تربیت طلاب سر به زیر و آسه برو آسه بیا و ساخت مدارس لاکچری، روحانیت را از مردم و انقلاب جدا نگاه دارند.

دوستانی که این متن را میخوانند دست به دست بچرخانند برسد به دست همه صاحبان قلم و بیان و فعالان عرصه انقلابی گری و عدالتخواهی و مجامع مطالبه گری، بلکه اعتراضی جمعی را برانگیزد.

در وهله نخست، مسئولان دادسرای ویژه روحانیت باید پرونده این برادر طلبه را از نو و مطابق مفاد کتاب قانون و نه از سر ذوق و برداشت شخصی و یا خدای ناکرده فشار و سفارش بیرونی، مورد بازبینی قرار دهند.

اما مهم تر از آن پیگیری پشت پرده احتمالی چنین برخوردهای نسنجیده ای است که ثمره آن یعنی دلسردی معدود طلاب فریادگر و عدالتخواه به یقین در تضاد با منویات رهبری و منافی رویکردهای انقلاب اسلامی است.

آن قاضی که چنین حکمی را برید و بر اجرای آن اصرار دارد قطعا نباید در سیستم فساد ستیز عدلیه حاکمیت که ویترین نظام اسلامی است جایگاهی داشته باشد.

اگر قرار است پرونده اتهامات محیرالعقول فولاد مبارکه فراموش شود، متهمانی چون جهانگیری و نیاز آذری و عبوری و عبدی و... آزادنه بچرخند و پست و پول پارو کنند روا نیست طلاب انقلابی در بند باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فراز و نشیب

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۴۸ ق.ظ

پست ..... (@mahdi_gol_narges) • هورسا

 

بعد از مدتها دیداری داشتیم. رفیق قدیمی بودیم. خیلی وقت بود ندیدمش اما دورادور از اوضاعش خبر داشتم. دو تا خانه دارد و دو تا ماشین. باغی هم خریده که پنج شنبه جمعه ها را برود برای تفریح. بدش نمی آید شلوارش دوتا شود. مدیر یک مجموعه کوچک حوزوی است. راضی نبود. می گفت حقش را خورده اند و استعدادش را نادیده انگاشته اند. مرتبه اداری اش باید بالاتر باشد. سالها درس نخوانده که به اینجا برسد و بماند. گله داشت ماهی بیست میلیون تومان حقوق میگیرد یارانه اش را هم که قطع کرده اند و...

با این پسر تازه دوست شده ام. مدتی است با هم بحث علمی داریم. خوش صحبت و با معلومات است. توانایی خوبی در ارتباط گیری با جوانها و پاسخگویی به شبهاتشان دارد. این طرف آن طرف می برندش جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی. درآمدش همین شهریه بخور و نمیر حوزوی است دور و بر ماهی چهار، چهار و نیم. مقداری هم که از سفرها و فعالیتهای تبلیغی به دست می آورد. خانمش مریض است. خرج دوا و درمان دارد. ماشینی دست هشتم را با قرض و قوله خرید که نتوانست جایش را پر کند و حالا دنبال مشتری برای رد کردن آن است. مستأجر است و بالا رفتن هر ساله پول پیش خانه، او را مجبور به فروش طلاهای خانمش کرد. گله کردم مدیریت حوزه حواسش کجاست هوای بچه های درس خوان و زحمت کش و مفید را داشته باشد؟ حرفی نزد. کمی مکث کرد و گفت نمی دانم امام زمان از من راضی است یا نه.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هر کسی را بهر کاری ساختند

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۵۱ ق.ظ

معنی ضرب المثل هر کسی را بهر کاری ساختند و داستان آن - ستاره

 

از نظر علمی سرآمد بسیاری از علمای معاصر است. تقوایش مثال زدنی است. بارها از او خواستند مقام و منصبی هم برعهده بگیرد. زیربار نرفت. می گفت من در مسائل اجتماعی ساده ام. وقتی خودم را می شناسم بهتر است به درس و بحثم بپردازم و شاگردانی تربیت کنم که هوای اسلام و انقلاب و مردم را داشته باشند. خودش نمیتوانست جبهه برود، اما بسیاری از شاگردانش در زمره شهدا هستند.

یک آقای دیگری را دوره کردند. شما آیت اللهی، استاد اخلاقی، خوب حرف میزنی، پس لابد خوب هم عمل میکنی، توهّم برش داشت. آمد وسط سیاست. آمد وسط اجتماع، موضع و قضاوت و دخالت. رییس دفترش میگفت چون شما سیاستمدار نیستی حرفها و کارهایت را بگذار اول با من هماهنگ شو. گفت چشم. عزل و نصبها را بر مبنای سلیقه دفتری ها طلب میکرد در اموری که اصلا مرتبط با او نبود. دفترش را از یک مفسد و بدهکار بانکی اجاره کردند به قید صلوات! دفتر به دادگاه فشار می آورد این بابا چون به ما دفتر و دستک داده پس خیّر است هوایش را داشته باشید، مسئولی قرار بود محاکمه شود حاج آقا را کشاندند، متهم اقتصادی دیگری آمد گفت ناهار یکسال دفتر حاج آقا با من! و...، الان جوری شده همه یاد گرفته اند سر کیسه را شل کنند یک کار خیر برای دفتر حاج آقا انجام دهند گره مشکلات قانونی شان باز می شود!

شهید مطهری می گوید بالاترین مرتبه عدالت این است که انسان درباره خودش عدالت بورزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابل، جبار جوادی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۰۹ ب.ظ

جبار جوادی | شبکه اعزام سخنران و استاد عمار

 

جبار جوادی، قاضی نمونه استان تهران، راوی سیره شهدا و طلبه ای سالم، اهل فضل و اراده و جهاد است.

در بابل، کاندیدای انتخابات مجلس شده؛ کد 147. مستقل است به کسی باج نداده و نخواهد داد. یقین بدانید رأیتان هدر نمی رود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا