اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «التماس دعا» ثبت شده است

درد تلخ و آه شیرین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ

بیخود که نیست گفته اند آه یعنی خدا! ترجمانی است از کلمه الله.

خدا را وقتی واقعی میخوانی که دلت واقعاً به درد نشسته باشد. آه از اعماق وجود انسان بر می خیزد. بیخود که نیست گفته اند بین دلِ شکسته و خدا هیچ فاصله ای نیست.

آه گاهی از سر درد هجران و فراق از معبود است. عارفی که غم جدایی از اصل خویش را درک نموده، نی نای وجودش با آه وصل، عجین شده و در فراق معشوق حقیقی اشک می ریزد.

آه آدم دردمندی که در غمی دنیایی می سوزد نیز از جنس بالاست ولو مراتبش پایین تر از آه عرفانی باشد؛ اذعانی است ناخواسته به اصالت وجود که وحدت دارد. ما از خداییم و هر چقدر هم زور بزنیم خود را جدا و مستقل نشان بدهیم و در تغافل و فریب به سر ببریم، جایی که سرمان به سنگ می خورد و طعم تلخ شکست را می چشیم، آه از نهادمان بلند می شود. باطنمان مثل طفل جدا مانده از آغوش مادر، حسرت دامان او را تمنا می کند. دلمان از عمق وجود اقرار می کند که از پشت و پناهش، از خودش، از حقیقت  و اصلش دور مانده است.

آه، یعنی مرا ببیند آن که باید ببیند. پناه آخرم مرا دریابد هر چند مدتها از او فراری بودم؛ اما کبوتر جَلد حریم مهرش هستم.

آه، از این منظر شیرین است؛ هر چند دود بدون آتش نیست، اما آتشی که فلز را می گدازد تا به شکل مطلوب در بیاید، خودش یک نعمت است.

آه، زیباست هر چند تحمل سوختن، دشوار است. آه یعنی سوختم، یعنی دارم ساخته می شوم، یعنی به شانه هایت برای گریستن و جستن از این درد نیاز دارم. آغوشت را بگشا و به استقبال کودک بازیگوش و پر شیطنت درونم بشتاب، راه گم کرده طریقت هدایت، تو را می جوید.

آهِ انسان، ساز است و موسیقی جاماندگی و حسرت دوری و آهنگ خسران و اراده جبران را می نوازد.

آه، انسان ساز است اگر امتدادش به رقص عاشقانه در بزم وصال معبود ختم شود. آه می کشیم که خود را به دامان خدا بکشیم.

کاش فراموش کار نبودیم و استجابت دعایمان، خنکای آرامش حاصل از نگاه خدا، مُهر فراموشی بر حافظه نامرد ما نمی زد و دوباره راهی وادی غفلت و خسران نمی شدیم و روز از نو و...

آه ما آه عارفانه نیست؛ اما صدای ترک دلِ شکسته ای است که بعد از سالها خموشی و فراموشی زیر برگهای پاییزی نسیان و تجاهل، دست پینه زن خالق خویش را طلب می کند. کاش یکبار که شکستیم، دوبار که شکستیم، سه بار... جایی و نقطه ای بالاخره به خود آمده و ظرف ثابت محبت و پرستش معشوق شویم و مراقب باشیم دیگر واژگون نگردیم.

خدایا ما را برای خودت تربیت کن. کاری کن آهِ مان برای تو باشد. تو را برای خودت بخواهیم نه اینکه دوباره پله ای بسازیم از تو برای آن که به خودمان برسیم. بزرگواری توست که تکه های شکسته مان را هر بار وصله میزنی تا خودمان شویم؛ اما این قلب شکسته از جور زمانه را یکبار برای همیشه به خودت پیوند بزن که دیگر جدا نشود و جز به خاطر تو نشکند و فرو نریزد.

شکستن برای تو شورآفرین و طرب انگیز است و شکستن برای دنیا، ننگ و حرمان و درد تباهی به دنبال دارد. آتش عشق تو جان آفرین است و آتش دنیا، سوز شکست و سقوط و طعم تلخ ویرانی دارد. اگر یک پارچه، آه شویم، هم رنگ خدا می شویم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سبزه قبای ما هم پرنده است!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۰۷ ق.ظ

 

از کودکی اسم سفره حضرت موسی بن جعفر را زیاد شنیده ایم و این ذکر مستجاب را که "یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر".

امام مظلوم شیعه را که غربت و سختی بسیار در زندانهای مخوف بنی العباس کشید باید صاحب ملک ایران دانست. هم او بود که وعده داد مردانی پولادین در بلاد قم روزی علمدار مقاومت و عدالت و ستیز با کفر و نفاق خواهند شد که در شدائد روزگار خم به ابرو نمی آورند. خانواده موسی بن جعفر در همه جای ایران نماینده ای دارند که دستگیر و راهگشای مردم است.

امام رضا که پادشاه هدایت و رأفت و کرامت است، معصومه خانوم که بارگاهش دری به سوی جنات الهی است و شاه چراغ که نور مزار شریفش، غبار سیاه فتنه ها را می زداید و...

در هر خطه و استانی حتما به بارگاه یکی از وابستگان خاندان موسی بن جعفر علیه السلام مشرّف شده اید.

اما

در خوزستان، شهر مقاوم دزفول نیز حرمی از این خانواده نورانی برپاست که ذیل بالهای عنایتش، حریم شکوفایی باطن تشنگان حقیقت از جنس شهدا و اولیای الهی است.

امامزاده محمد، برادر تنی امام رضا و حضرت معصومه است؛ پسر حضرت موسی بن جعفر و نجمه خاتون. ردای سبز او در گستره تاریخ، بستر رشد و بالندگی فطرتهای نابی است که در جست و جوی هدایت و رستگاری، سر به آستان عنایتش می سایند.

دزفولی های مهربان، اندیمشکی های جان، اهالی خونگرم شوش و... همجواری این باب رحمت واسعه را ان شاءالله بیش از پیش قدر دانسته و سرمایه معنوی و مادی خویش در فراز و نشیب های لغزنده دنیا و ذخیره ماندگار آخرت قرار خواهند داد.

سبزه قبا در ادبیات ما نام یک پرنده زیباست. سبزه قبای ما هم پرنده ای است از مظاهر اسفار اربعه، که پَر پرواز او سیر آفاق و انفس خلق را به آسمان حق و حقیقت گره زده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کهکشان، روی زمین

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۱، ۰۳:۴۹ ب.ظ

photo_2022-10-23_11-12-48_ce6.jpg

 

پنج شنبه گذشته، سالروز  ورود حضرت معصومه به قم مثل هر سال جشن باشکوهی در این شهر برگزار شد.

خیل عظیم جمعیت که به استقبال کاروان نمادین حضرت رفته بودند صحنه ای پر ابهت و شورانگیز از دلدادگی محبان اهل بیت را رقم زدند.

تماشای صفوف فشرده مردم در صحن های مطهر حرم و خیابانهای اطراف، مرا به وجد آورد. در کنار آن صحنه اشک ریختن مردم با نوای مدح و سرور که در وصف  کریمه اهل بیت و برادر بزرگوارش، امام رئوف خوانده میشد، تصاویری به یادماندنی از مودت بین امت و خاندان کرامت و رأفت و محبت خلق کرده بود.

حیفم آمد این صحنه را بی یاد و نام دوستانم تجربه کنم. گوشی را دست گرفتم و این پیامک را برایشان فرستادم:

"اینجا قیامته

بوی عود و اسپند و دود

گل و عطر و نغمه و سرود

جشن ورود حضرت معصومه ست وسط این همه اشک و ذکر و دعا میشه یاد عزیزان نبود؟!"

امیدوارم همه دوستان و عزیزانی که این مطلب را میخوانند سال بعد در سالروز ورود خانم، در قم حضور داشته باشند و این صحنه های شیرین و بی بدیل را در کام جان بچشند و حلاوتش را سوغات پر برکت عمر خود کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای این شیر خسته دعا کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۵۹ ق.ظ

 

شاه مسعود فغانستان بهداشت و درمان بابل در بیمارستان بستری شد.

مسعود اسدی، پزشک بسیجی خط شکنی است که از بدو اشاعه ویروس کرونا تا آخرین لحظه ای که نای ایستادن داشت پای تخت بیماران ایستاد، همنفس با آنان در تلاطم آه و اشک و توسل و لبخند غوطه خورد و برای مداوای شان از دل و جان مایه گذاشت.

این بسیجی خستگی ناپذیر اما حق دیگری نیز به گردن ما دارد. افشاگری های شجاعانه و مستدل او درباره مدیریت ضعیف درمانی بابل، شهری که بیشترین تلفات کرونایی را در ماههای نخست در سطح استان داشت، تأثیر بسزایی در رفع بسیاری از نواقص ایفا کرد؛ هر چند برای خودش گران تمام شد که بماند برای بعد.

اسد یعنی شیر، مسعود مرید و مقلد امام اسدالله، بیمی از شیطنت عافیت طلبان کنار گود به خود راه نداده است.

دکتر مسعود اسدی را به نفس حقتان دعا کنید. دعا کنید باز هم کلام گرم و سرو رشید قامتش تکیه گاه بیماران بی پناه و دلشکسته باشد و قلم شیوایش در روشنگری و جهاد فرهنگی فی سبیل الله مستدام بماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

الآن، دعا!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۲۱ ق.ظ

نوجوان بودیم می رفتیم هیأت، ته مراسم، سینه زنی که می خواست تمام شود یه دوبیتی را همه از حفظ و همنوا می خواندیم و محکم بر سینه می زدیم:

ما که عزادار توایم حسین جان

ریزه خور خوان تو ایم حسین جان

هیأت انصار توایم حسین جان (یا: ما که محبان توایم حسین جان، بسته به نام هیات متغیر بود)

نوکر دربار توایم حسین جان

خوب آهنگ این سینه زنی و ریتم آن قشنگ بود و همیشه در ذهنم ماند و بارها به هر بهانه ای تداعی می شود.

قبل از این شور پایانی، یکی دو بیت دیگر هم خوانده می شد:

شکر خدا که بر درت آمده ام

بهر رضای مادرت آمده ام     (چقدر این بیت شیرین است)

 

 

 

و حرف آخر اینجا زده می شد:

ما مریضیم و شفا می طلبیم

درد داریم و دوا می طلبیم

این یک بیت این روزها زیاد کاربرد دارد. التماس دعا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کبوتر حرم را دعا کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۲۸ ب.ظ

بیمار است و در مشهد بستری است. برای کار خیر رفت جایی که بیماری اش عود کرد. کبوتر حرم امام رضاست و خادم آستان قدس رضوی. از آن آدم هایی است که می توان درباره اش با اطمینان رو کرد به خدا و گفت: انّا لا نعلم منه الّا خیرا.

حلّ در فنای حق است و پای اراده اش در راه حق، استوار. دلسوز خلق الله بود و هست و خواهد بود. دلش در گروی عشق به خدا و معارف وحی، می تپد.

برایش دعا کنید کم نیاورد. عمرش را در خیرخواهی گذرانده، خیرش را از خدا بخواهیم.

او الان به دعای شما نیاز دارد. امام رضا را قسم بدهید به فرزند دلبندش، جواد الائمه، باب الحوائج و مادر بی نشانش فاطمه زهرا که دست حاجت ما را خالی بر نگرداند. مگر جز خدا کسی را داریم و آبرویی جز مهر به اهل بیت برایمان باقی مانده است؟

دخیل أمن یجیب را به پنجره فولاد لطف آقا گره بزنید. التماس دعا...

  • سیدحمید مشتاقی نیا